\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\thispagestyle{empty}
\begin{center}
{\large «أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ\\
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ.»\\
«الحَمْدُ للّٰه رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ، هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»}\\
{\large «قَالَ اللهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ الکَرِیمِ: وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ {\Large{1}}.»}
\end{center}
شب هشتم محرمالحرام، شب شاهزاده علیاکبر (سلاماللهعلیه) است. انشاءالله در پناه این آقازاده، جوانان ما از گزند بلاهای آخرالزمان مصون و محفوظ بوده باشند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)؛\\
یکی از راههای شکستخوردن در جهاد اکبر رذیلت تسویف است و طبیعتاً یکی از راههای پیروزی در جهاد اکبر دوریجستن از تسویف است.\\
تسویف یک واژه عربی است و اگر بخواهیم در فارسی ترجمه کنیم، معنا میکنیم به امروزوفردا کردن، این پا و آن پا کردن، کار را از امروز به فردا انداختن و تأخیرکردن، این را عرب میگوید تسویف، تسویف یعنی سوف سوف گفتن؛ میگوید انشاءالله دیر نمیشود و انجام میدهیم، حالا دیر نمیشود و بعداً این کار را میکنیم.\\
تسویف گرچه معنای لغویاش به تأخیرانداختن است؛ اما بیشتر در اخلاق این واژه به کار میرود و واژه نیز واژهای ضد ارزشی است. تسویف یعنی کار خیر را تأخیرانداختن، کار خوب را امروزوفردا کردن.\\
این معنای لغوی تصویف است و در حقیقت روح تسویف به این برمیگردد که انسان فرصتها را از دست بدهد. ازدستدادن فرصتها و بههنگام عملنکردن و بهوقت عملنکردن؛ به این میگوییم تسویف و یک رذیلت اخلاقی است.\\
خدا میداند چه تعداد انسان بهخاطر همین رذیلت اخلاقی بدبخت و بیچاره و دوزخی شدند. در دین مبین اسلام و بهویژه در قرائت شیعی که قرائت صحیح و درست از دین اسلام است دررابطهبا فرصت مباحث فراوانی داریم از قبیل فرصتشناسی، فرصتیابی، فرصتسازی، فرصت قاپیدن که همان فرصتیابی است و فرصتسوزی.\\
همه اینها در دین مورد تأکید است نکتهای که در دین در مورد فرصت در یک تشبیه بسیار زیبا اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) بر روی آن تأکید کردند این است: فرصت را به چشم ابر نگاه کن،
خدا میداند چه تعداد انسان بهخاطر همین رذیلت اخلاقی بدبخت و بیچاره و دوزخی شدند. در دین مبین اسلام و بهویژه در قرائت شیعی که قرائت صحیح و درست از دین اسلام است دررابطهبا فرصت مباحث فراوانی داریم از قبیل فرصتشناسی، فرصتیابی، فرصتسازی، فرصت قاپیدن که همان فرصتیابی است و فرصتسوزی.\\
همه اینها در دین مورد تأکید است نکتهای که در دین در مورد فرصت در یک تشبیه بسیار زیبا اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بر روی آن تأکید کردند این است: فرصت را به چشم ابر نگاه کن،
{\large «وَ اَلْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ اَلسَّحَابِ}
\{{\large فَانْتَهِزُوا فُرَصَ اَلْخَيْرِ}\}{\textbf{2}}.»\\
همه ما در زندگی ابر را فراوان دیدیم. اهلبیت (علیهمالسلام) به ما فرمودند: فرصتها را بهمانند ابر بنگرید.\\
اولین ویژگی ابر این است که همیشه نیست، گاهی هست و گاهی نیست، فرصت نیز اینچنین است.\\
پیغمبر به امیرالمؤمنین (علیهمالسلام) فرمود: علی جان جبرئیل به من خبر داده امشب چهل نفر از چهل قبیله میخواهند من را بکشند و من اگر در بستر خود بخوابم، کشته میشوم؛ چرا چهل نفر از چهل قبیله؟ زیرا خون من در بین قبایل پخش بشود و بنیهاشم نیز نمیتوانند
\{برای خونخواهی\}
با همه عرب بجنگند پس راضی به دیه میشوند دیه را هم پرداخت میکنند پس تو بهجای من میخوابی؟ این یک فرصت است.\\
علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) عرضه داشت: یا رسولالله من بهجای شما بخوابم شما جانتان سالم میماند؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بله! عرض کرد: میخوابم یا رسولالله و خوابید؛ آیه نازل شد برای این عمل،
{\large «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ {\Large{3}}.»}\\
فرصت همان شب بود و شب قبل و شب بعد نبود و این فرصت را علی ابن ابیطالب (علیهماالسلام) قاپید و روی هوا زد و گرفت.\\
ویژگی دوم، ابر آن موقع هم که هست پایدار نیست فرصت هم اینچنین است وقتی هم که هست پایدار نیست. الان بهظاهر داعشی نیست و جنگ با داعش تمام شد و شهادت توسط داعش نیز تمام شد، با اینکه چند سال چنین نبود و اگر کسی میخواست میتوانست مدافع حرم باشد برود سوریه، عراق و در این دفاع از حرم به شهادت برسد.\\
ویژگی سوم، گذر ابر نامحسوس است. آیا تا کنون دقت کردید بالای سرتان ابر است و ابر راه میرود؛ اما برای اینکه راهرفتنش را بفهمید باید دقت کنید و چهار یا پنج دقیقه با تمرکز نگاه کنید تا ببینید ابر راه میرود. فرصت رفتنش نامحسوس است و انسان نمیفهمد.\\
بنده اولین سخنرانی که در شیراز در هیئت محبین انجام دادم یک موی سپید در صورتم نبوده است؛ ولی الان یواشیواش یک موی سیاه در صورت ما نیست و گذشت؛ اما باید دقت کند انسان و اگر دقت نکند گذر فرصت را نمیفهمد؛ چون گذر فرصت مثل گذر ابر نامحسوس است؛\\
ویژگی چهارم، هر ابری بارش ندارد و هر فرصتی هم کامروا نمیکند. اینگونه نیست که هر فرصتی انسان را کامروا کند، چه اینکه هر ابری هم نمیبارد؛\\
ویژگی پنجم، گاهی وقتها ابر میبارد؛ اما بهجای اینکه نعمت باشد نقمت است، سیل میآید و عالموآدم را میبرد.\\ سیلهای هندوستان معمولاً زیر صد نفر کشته ندارد. نپال معمولاً سیلهایش کشته دارد. با اینکه از ابر این باران آمده؛ اما نقمت بوده است.\\
فرصت میتواند حجتی علیه ما باشد؛ مانند امام حسین (علیهالسلام)، عمر بن سعد را دعوت کرد به صحبت و او کراهت داشت برای صحبت بیاید و با دو نفر آمد. امام (علیهالسلام) نیز با دو نفر آمدند وسط میدان در کربلا نشستند به صحبتکردن، حضرت فرمودند: من را میشناسی؟\\
گفت: بله! تو نوه پیغمبری، فرزند فاطمهای و فرزند علی هستی؛ حضرت فرمودند: چرا میخواهی دستت را به خون من آغشته کنی؟\\
گفت: اگر این کار را نکنم مالم را میگیرند، حضرت فرمودند: دوبرابر آن مال را من به تو میدهم، گفت: خانه و باغم را خراب میکنند، فرمودند: در مدینه در منطقه یَنبُع باغی و خانهای دارم، آنها را به تو میدهم، هرچه بهانه آورد حضرت جواب داد و گفتند تو برو. این یک فرصت است و این فرصت از دست رفت. هر روز چند میلیون نفر در زیارت عاشورا میخوانند:
{\large «اَللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ اِبْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ [اِلْعَنِ] اَلثَّانِيَ وَ الثَّالِثَ وَ اَلرَّابِعَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ يَزِيدَ خَامِساً وَ اِلْعَنْ عُبَيْدَ اَللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ {\Large{4}}.»}\\
و او لعنت میشود. فرصت گاهی علیه انسان حجت میشود.\\
بالاترین فرصت از دیدگاه اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) برای بنده و شما عمر است که این عمر متأسفانه قابلتکرار نیست. قرآن میگوید بسیاری از کسانی که در خاک فرومیروند تا قبر آنها را احاطه میکند چشمشان باز میشود و پشیمان میشوند و یک جمله میگوید:
«\{{\large حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ}\}{\large رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ}.»
خدایا من را برگردان! فهمیدم مرگی هست، فهمیدم عالم برزخی هست، فهمیدم حسابکتابی هست و نکیر و منکری هست. من را برگردانی آدم میشوم. جواب خدا چیست؟\\
{\large «كَلَّا}\{{\large إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ}\}{\textbf{5}}.»\\
هرگز! چرا خدا "هرگز" میگوید؟ زیرا انسان دروغ میگوید و اگر برگردد همان آش و همان کاسه است. در این تجربههای برنامه رسانه ملی "زندگی پس از زندگی{\textbf{6}}" میبینیم فردی تجربه داشته است؛ ولی اصلاح نشده و سبکزندگیاش تغییر نکرده است، قرآن میگوید:
«\{{\large بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ}\}{\large وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ }\{{\large وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}\}{\textbf{7}}.»
پس انسان دروغ میگوید.\\
شاهدش این است که برایش پیش آمده است که موارد اضطرار، اتفاق افتاده است که کشتینشسته و کشتیشکسته باشد، هواپیما سوار شده باشد و هواپیما نقص فنی پیدا کرده باشد، زندگی دوباره خدا به او داده باشد و آن موقع که در اضطرار بوده است ازتهدل میگفت: یا الله! اگر پایم به خشکی برسد برمیگردم، پایم از هوا به زمین برسد و از پلکان هواپیما بیایم پایین برمیگردم؛ ولی دروغ گفته و برنگشته است اگر برگردند باز همان هستند و تغییری نمیکنند.\\
بزرگترین فرصت عمر ماست و ما در این عمر یک وظیفه بیشتر نداریم و آن هم جهاد اکبر است و یکی از چیزهایی که باعث شکست ما در این وظیفه میشود این سوف سوف گفتنهاست چرا ما به تسویف میرسیم؟ چه کار کنیم که به تسویف نرسیم؟ این موضوع امشب بحث ماست به روح مطهر شاهزاده اباعبدالله علی بن الحسین (علیهمالسلام) هدیه کنید صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).\\
اولین عامل تسویف، امروزوفردا کردن، کار را به تأخیرانداختن، کسالت است. چقدر در دعاها داریم و چقدر در روایات داریم:
{\large «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ اَلْكَسَلِ وَ اَلْفَشَلِ {\Large{8}}»،}
خدایا من پناه میبرم به تو از کسالت.\\
تعبیر امام باقر (علیهالسلام) این بود:
{\large «اَلْكَسَلُ يَضُرُّ بِالدِّينِ وَ اَلدُّنْيَا {\Large{9}}»،}
یک انسان کسل و بیانگیزه نه دین درست حسابی دارد و نه دنیای درست حسابی دارد.\\
کسالت یعنی چه؟ یعنی دلمردگی، افسردگی، بیحالی، بیانگیزگی و یعنی چونان مردهای در میان زندگان زندگیکردن. کسل بیانگیزه، بیحال و بیهدف است و این به بیماری قرن ما تبدیل شده است.\\
یکی از شاخصههای قرن بیست و یک را این دانستهاند که قرن افسردگی است و افسردگی کسالت پیشرفته و درمان نشده است.\\
در هیچ ولی خدایی در هیچ انسان سالکی شما کسالت نمیبینید؛ لذا افسردگی هم نمیبینید؛ او بانشاط، باانگیزه، باهدف، پرکار، نشیط است و کسالت در او معنا ندارد؛ چرا کسالت در او معنا ندارد؟ زیرا کسالت معلول اضطراب و تشویش است. معلول دوگانگی شخصیت است و معلول تهی بودن از خداست. اگر کسی با خدا زندگی کرد این آیه کریمه در وجودش تحقق پیدا میکند با من بخوانید:
«\{{\large الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ}\}{\large أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}.»
با یاد خدا قلب آرام میشود.\\
از فرانسه سوار هواپیما شده است و میآید ایران و همه احتمالات هست که هواپیما را در هوا بزنند یا نگذارند تهران بر زمین بنشیند یا هواپیما از درون دستکاری شده باشد و منفجر بشود. راحت میرود طبقه بالای هواپیما تخت میگیرد میخوابد و تهران پایین میآید. رضوان خداوند بر مرحوم امام خمینی (ره)، خبرنگار از او میپرسد: آقا بعد پانزده سال برگشتید کشور چه حس و حالی دارید؟ میگوید: هیچ! هیچ! ده سال در این کشور رهبری میکند و در این ده سال رهبری چند دههزار نفر به فتوا و حکم او قطعهقطعه میشوند؛ چه در جنگ تحمیلی، چه هفده هزار نفر شهدای ترور و چه در موارد دیگر. خون مسئولیتش خیلی مهم است؛ زیرا بالاتر از دم و نفس در فقه نداریم. حالا بعد از ده سال رهبری میخواهد از دنیا برود اول وصیتنامه مینویسد: با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و بهسوی جايگاه ابدى سفر مىكنم؛ چرا اینجوری است؟ {\textbf{10}} چون
{\large «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.»}
پس اولین عامل تسویف، کار امروز را به فردا انداختن، این پا آن پا کردن و دیر تصمیمگرفتن، کسالت است.\\
چگونه این کسالت را درمان کنیم؟\\
اولاً باید مواظب باشیم بیکاری دور ما نگردد؛ متن روایت این است: پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک جوان برومندی را که میدید سؤال میکرد: اسمت چیست؟ از چه قبیلهای هستی؟ از چه تیرهای هستی؟ در ضمن سؤالات حضرت میپرسیدند: شغلت چیست؟\\ حرفهات چیست؟ اگر میگفت:
{\large «یَا رَسُولَاللهِ أَنَا عَاطِلٌ»،}
من بیکارم،
{\large «فَسَقَطَ مِن عَینِه»،}
پیغمبر با این جوان خداحافظی هم نمیکرد و یکدفعه همه شخصیت این جوان برومند از چشم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میافتاد {\textbf{11}}؛ لذا برای بیکار نبودن دین ما میگوید: برای درآوردن مال حلال و روزی حلال هیچ شغلی کسر شأن نیست. بزرگ ما علی بن ابیطالب (سلاماللهعلیه) است این شعر از اشعار امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است که میفرمودند:
\begin{center}
{\large «لَنَقْلُ اَلصَّخْرِ مِنْ قُلَلِ اَلْجِبَالِ
\hspace*{2.5cm}
أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ مِنَنِ اَلرِّجَالِ»}
\end{center}
\begin{center}
\{{\large يَقُولُ اَلنَّاسُ لِي فِي اَلْكَسْبِ عَارٌ
\hspace*{2.5cm}
فَقُلْتُ اَلْعَارُ فِي ذُلِّ اَلسُّؤَالِ {\Large{12}}}\}
\end{center}
من تیشه بردارم و بروم سر کوه سنگ بکنم و بار خود کنم و بیایم در شهر بفروشم، این برای من محبوبتر است تا بخواهد دستم پیش کسی دراز باشد و قرض کنم؛ لذا قرض در اسلام بهشدت مکروه است و جز در مورد اضطرار برای مؤمن روا نیست. اصلاً قرضکردن پیر و فرسوده میکند. قرض جا دارد و آن اضطرار است که انسان باید قرض کند. باید کار کند و باید تلاش کند.\\
اگر میخواهیم کسلان و افسرده نباشیم که به تسویف نکشد باید اهل کار باشیم و تا زندهایم باید بدویم و کار کنیم؛
ثانیاً اگر میخواهیم از کسالت بهدور باشیم، در اطراف خود باید انسانهای بانشاط را بچینیم، انسانهای باانگیزه را بچینیم، انسانهای باهدف را بچینیم، اگر اطرافیان ما انسانهای بیانگیزه، دلمرده و افسرده بودند به دلیل اینکه انسان هستیم، تأثیر میپذیریم و یواشیواش ما هم کسل میشویم؛ لذا در چیدن اطرافیان باید این دقت را داشته باشیم.\\
اگر بخواهیم در جهاد اکبر پیروز باشیم باید اهل تسویف نباشیم و تا کنون در حال بررسی عوامل تسویف بودیم؛ اولین عامل کسالت، دلمردگی و جان افسردگی است که امام باقر (علیهالسلام) فرمود به دین و دنیا ضرر میزند و ضررش فقط به آخرت هم نیست؛ بلکه به دین من هم ضرر میزند.\\
دوم اگر بخواهیم به تسویف دچار نشویم باید از بیبرنامگی و باریبههرجهت زندگیکردن بپرهیزیم. بگذارید راحتتان کنم! ۱۲۴ هزار پیغمبر آمدند تا یک مطلب را به ما بیاموزند: ای انسان! برای زندگی برنامه و هدف داشته باش و برای این هدفت ریلگذاری کن. هدف و ریلگذاری درست داشته باش.\\
این را از من یادگار داشته باشید! دین چیزی جز برنامه صحیح زندگیکردن نیست. خدای متعال بنده را آفریده است و بهتر از هر کسی هم من را میشناسد. فرمود:
{\large «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ {\Large{13}}»}
کسی که لطیف است؛ یعنی در همه وجود من نفوذ کرده است، در سلولسلول من، خدا حاضر است، آفریننده است و چون احاطه دارد از هر کسی نیز به من نزدیکتر است و از هر کسی من انسان را بهتر میشناسد.\\
خالقی که مخلوق را آفریده و بهتر از هر کسی او را میشناسد، باید برایش برنامهریزی کند. شما بیست سال زحمت کشیدی یک دستگاه تولید کردی و هنوز هم رونمایی نشده است؛ چه کسی از شما به فوتوفن این دستگاه آگاهتر است؟ چه کسی بهتر از شما میداند این چه جور تحلیل میشود؟ چه جور ترکیب میشود؟ هیچکس! در خلقت حکم همین است؛ خدای متعال میفرماید:
{\large «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ {\Large{14}}»،}
هیچکس بهمانند من انسانشناس نیست؛ لذا من باید برنامه بدهم و قانونگذاری مال من است و من باید حکم و قانون را بگویم.\\
یک مقدار ممکن است فهم من نکشد و نتوانم قانون الهی را درک کنم، خدا بلافاصله تذکر میدهد و میگوید: آن که من میگویم انجام بده؛ مانند دست دزد را قطع کن، نگو این حکم خشن است؛
«{\large وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا}\{{\large جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}\}{\textbf{15}}.»
بزن این چهار انگشت هوا بپرد و نگو این حکم خشن است؛ فرمود:
«\{{\large الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ}\}{\large وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ}\{{\large إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}\}{\textbf{16}}.»
بدکار را شلاق بزنید و اینجا جای رحمت و رأفت نیست؛ چرا؟ چون
«{\large وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ}\{{\large يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}\}{\textbf{17}}.»
نمیخواهی زندگی کنی؟ نمیخواهی زنده باشی؟ قصاص در جامعه نباشد سنگ روی سنگ بند نمیشود.\\
«\{{\large وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا}\}{\large أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ}\{{\large وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}\}{\textbf{18}}.»
چشم را کور کرد میتوان چشمش را کور کرد و اگر گوشش را کر کردی میتواند گوشت را کر کند. این حیات شماست، این زندگی شماست، من آدم آفریدم پس من میدانم او چگونه باید تدبیر بشود.\\
دین یعنی برنامه درست زندگیکردن و همه انبیا (سلاماللهعلیهم) دین آوردند؛ یعنی برنامه صحیح زندگیکردن آوردند و این دین آنقدر کامل است، آنقدر جامع است که اگر فرض کنیم فرزند شما پسر است و فردا ساعت دوازده شب، پانزده سال قمری او تمام میشود، بالغ میشود و اگر فرزند شما دختر است و فردا ساعت دوازده شب، نه سال قمریاش تمام میشود بالغ میشود؛ این پسر شما و دختر شما تصمیم گرفته هر چقدر خدا به او عمر داده بر اساس دیانت زندگی کند.\\
بنده بهعنوان یک کارشناس مذهبی که محاسنم را در دانشهای فقه، اصول، فلسفه، کلام و تفسیر و در حوزه سفید کردم به ضرس قاطع به شما میگویم که دین میگوید: از ساعت دوازده شب که این دختر یا پسر بالغ میشود تا وقتی حضرت عزرائیل (علیهالسلام) در صدسالگی میآید سراغش برای ثانیهثانیه، دقیقهدقیقه، ساعتساعت شب و روزش، سحر و صبحش و برای تمام ساعات عمرش برنامه دارد و این است که میشود:
{\large «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا {\Large{19}}.»}
و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
{\large «يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ وَ اَللَّهِ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ اَلْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ اَلنَّارِ إِلاَّ وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَيْءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ اَلنَّارِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ اَلْجَنَّةِ إِلاَّ وَ قَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ {\Large{20}}.»}
من دین را کامل آوردم و هیچ لازم نیست برای دین از جیبمان بگذاریم، کامل است. آنقدر این دین کامل است که در برخی از موارد تو باید انتخاب کنی؛ مانند شب بیست و سوم ماه رمضان و شب قدر اصلاً نمیتوانی همه دستورات را انجام بدهی؛ زیرا یک دستورش هزار بار خواندن سوره مبارکه قدر است و یک دستورش صد رکعت نماز است که با آن رکعاتی که هر شب خوانده میشود در دهه سوم میشود صد و سی رکعت و یک دستورش دعای جوشن کبیر است که هزار اسم خداست و یک دستورش نماز شب است پس باید انتخاب کنی.\\
یکی از سالهای ماه مبارک رمضان استاد مرحوم علامه حسینی طهرانی به من دستور دادند که هزار بار سوره قدر بخوانم، یک سال نیز بیشتر نبود، بنده به خیلی از کارهای شب قدر نرسیدم؛ چون چند ساعت طول کشید.\\
به همین دلیل گاه شارع تداخل ایجاد کرده است و میگوید: صبح جمعه رفتی زیر دوش برای غسل، پنج غسل را نیت کن، نیت غسل زیارت، غسل عبادت (غسل عبادت غسل مستحبی است)، غسل روز جمعه، غسل توبه کن، یک عمل است اما بگذار پنج کار در نامه عملت بنویسند.\\
فقط عبادیات نیست، در ارتباط من با فرزندم، ارتباط فرزندم با من، ارتباط دولتها با هم، ارتباط دو کارمند، دو همکار، زن و شوهر و... آنقدر این دین و برنامه زندگی کامل است آن وقت من چنین دینی در دستم باشد بخواهم بیبرنامه باشم! باری به هر جهت زندگی کنم! بیهدف زندگی کنم!\\
قبل از سخنرانی ما برای شما گفتند: آقا بهطرف میگویی چرا فلان کار را انجام نمیدهی میگوید کجای قرآن نوشته شده است؟\\
در بحث تقلید، تقلید چیست؟ تقلید چیزی جز رجوع به متخصص نیست شما غیرمتخصصی به فوقتخصص رجوع میکنی؛ شما وقتی به فوقتخصص رجوع کردی و شکمت درد گرفت رفتی "بیمارستان نمازی" نزد پزشک فوقتخصص داخلی او نیز معاینه دقیق را شروع میکند، عکس و دارو میدهد حالا شما بیا به این فوقتخصص بگو آقا شما که گوشی پزشکی \textbf{21} را گذاشتی به شکم من یا به قلب من چه شنیدی؟ چه فهمیدی؟ آنچه که فهمیدی را چطور در ذهنت آنالیز کردی؟ به کجا رسیدی؟ میگوید: ای بدبخت! بلند شو و برو! من سیسال جان کندم تا اینها را یاد گرفتم من بگویم نیز تو نمیفهمی؛ من الان بگویم هم تو متوجه نمیشوی. نود درصدش اصطلاح است.\\
یک مسئله در رساله میبینیم خیال میکنیم؛ مثلاً جناب فقیه یک روز صبح نشسته این کتاب رساله را میخواسته بنویسد قلم را گذاشته و آخر هفته هم کتاب تمام و آماده شده است، خیر! اینچنین نیست! این رساله عملی ثمره شصت سال کار تخصصی در موضوع فقه و اصول است.\\
باید به جوان و نوجوانم بیاموزم که تقلید یعنی رجوع غیرمتخصص به متخصص ولی چون بحث دینوایمان است و به ما فرمودند: دینوایمان از جسم و مال برتر است؛
{\large «إِجعَل مَالَکَ دُونَ عِرضِکَ و عِرضَکَ دُونَ نَفسِکَ وَ نَفسَکَ دُونَ دِینِکَ {\Large{22}}»،}
لذا گفتند باید به متخصصترین مراجعه کنید و به این فرد أعلم (داناتر) میگوییم شما در پزشکی به اعلم مراجعه نمیکنید؛ ولی در دین مراجعه میکنید؛ گفتند این آقای أعلم باید عادل نیز باشد؛ این آقای أعلم باید دور هوای نفس هم نگردد؛ این آقای اعلم باید امام زمانی باشد؛
{\large «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ اَلْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ {\Large{23}}»،}
او نهتنها باید در علم داناترین باشد؛ بلکه باید باتقواترین باورعترین و متعهد باشد و هوای نفس دورش نگرد؛ چرا؟ چون مسئله دین است و این را باید نوجوان من بداند؛ چون مردک نگوید تقلید کار میماند این تقلید کار انسان عاقل، فهیم و فرهیخته است؛ زیرا انسان غیرمتخصص به متخصص مراجعه میکند.\\
اگر میخواهیم اهل تسویف نباشیم باید با برنامه زنده کنیم و اگر با برنامه زندگی کردیم اهل تسویف نخواهیم بود. یک جمله نیز اضافه کنم و از این بحث بگذرم؛ ما یک مقولهای داریم در دین مبین اسلام با قرائت مذهب شیعه به نام سیروسلوک یا راه عرفان؛ راه عرفان برنامه است؛ اما یک برنامه خاصالخاص و یک برنامه ویژه است و اگر انسانی که واجب، حرام، مستحب و مکروه را مواظب است و رذائل و فضایل اخلاقی را رعایت میکند حالا میخواهد رشدی کند که به لقاء الهی برسد و چشم دلش باز بشود، گوش دلش باز بشود، به این میگویند برای تو باید یک برنامه ویژه نوشته بشود و باید تو یک برنامه خاص داشته باشی! این برنامه میشود برنامه خاصالخاص البته واجب نیست؛ اما اگر کسی بخواهد به مقامات الهی برسد باید اهل این کار باشد.\\
سومین کار را اشاره کنم دوکلمه روضه بخوانم اگر بخواهیم اهل تسویف نباشیم فرمود باید از یک چیز پرهیز کنید و آن آرزوهای طول و دراز است اصطلاحاً در دین میگوییم
{\large «"طُولُ الأَمَلِ"»،}
آرزوهای یاوه و آرزوهایی که هیچگاه به نتیجه نمیرسد آرزوهای طولانی، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نهجالبلاغه فرمود:
{\large «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اِثْنَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ فَأَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَيُنْسِي اَلْآخِرَةَ {\Large{24}}.»}
من بر امت اسلامی بیش از همه از دو چیز میترسم، یکی اینکه کسی بخواهد دنبال هواوهوس باشد؛ هواوهوس با خدا نمیسازد، هواوهوس با حق نمیسازد، هواوهوس با واقعیات زندگی نمیسازد. اگر رفتی دنبال هواوهوس پس بدان رفتی دنبال لاطائلات؛ دوم آرزوهای دورودراز. فرمود آرزوهای دورودراز هم انسان را از یادکرد آخرت و مرگ دور میکند. پشتسرهم آرزو روی آرزو روی آرزو... .\\
یک رفیقی داشتیم دوست داشت نماز شب خوان بشود. در حجره بود و اهل نماز شب نبود پرسیدم چرا نماز شب نمیخوانی؟ گفت: ببین من الان مجردم و فشار روی من زیاد است، اگر خدا یک عیالی نصیب ما بکند نماز شب میخوانم؛ زن گرفت دیدیم باز هم نماز شب نمیخواند. پرسیدم چرا نماز شب نمیخوانی؟ گفت: ببین من مستأجر هستم و اعصابم خورد شده است خدا یک خانه به ما بدهد یا یک آپارتمان بدهد ما نماز شب میخوانیم؛ خدای متعال لطف کرد و یک آپارتمان نقلی شیک نصیبش شد، دیدیم باز هم خبری از تهجد نیست! گفتیم: چرا نماز شب نمیخوانی؟ گفت: ببین من پنج سال است که ازدواج کردم و هنوز بچهدار نشدم ذهنم درگیر است خدا یک بچه به ما بدهد نماز شب میخوانم.\\
آرزوهای طول و دراز این است. یک موقع چشمش را باز میکند میبیند هفتاد سالش است و هنوز نماز شب خوان نشده است. نماز شبی که در روایات ما بیش از هفتاد اثر برای او قرار دادند. فرمود: میخواهی محبوب دل مردم بشوی؟
{\large «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا {\Large{25}}.»}\\
میخواهی صورتت سفید بشود و نورانی بشوی؟ میخواهی روزی تو گسترده بشود؟ میخواهی امنیت داشته باشی؟ میخواهی فشار قبر نبینی؟ میخواهی بدنت در گور نپوسد؟\\ میخواهی مثل برق از روی صراط رد بشوی؟\\ بیست دقیقه به اذان صبح بلند شو نماز شب بخوان با این کار نمیمیری!\\
طلبه آمد پیش شیخ انصاری (ره) گفت: هر کاری میکنم نمیتوانم نماز شب بخوانم شیخ اعظم (ره) فرمود: قلیان میکشی؟ برخی طلاب قدیم در نجف قلیان میکشیدند! گفت: بله میکشم، فرمود: یکبار قلیان را آماده کنی و بکشی چقدر طول میکشد؟ گفت: حدود بیست دقیقه طول میکشد، شیخ انصاری (ره) فرمودند: بیا و یکبار از یکدفعه قلیان کشیدنت بگذر.\\
حضرت آیتالله بهجت میفرمودند: مگر خدا در دین از ما چه خواسته است؟ سختترینش تهجد است و به ما در تهجد نگفتند نخواب؛ بلکه گفتهاند خوابت را تنظیم کن. هفت ساعت میخواهی بخوابی، طوری تنظیم کن بیست دقیقه به اذان بلند بشوی؛
\begin{center}
دامن خلوت ز دست کی دهد آن کو که یافت
\hspace*{2.5cm}
در دل شبهای تار ذوق مناجات را {\textbf{26}}
\end{center}
حافظ شما نیز گفت: هرچه من دارم از سحر دارم؛
\begin{center}
هر گنجِ سعادت که خدا داد به حافظ
\hspace*{2.5cm}
از یمن دعای شب و ورد سحری بود {\textbf{27}}
\end{center}
به تعبیر علامه حسنزاده (ره) هرکس سحر ندارد از خود خبر ندارد!
\begin{center}
{\large «صلی الله علیک یا اباعبدالله؛»}
\end{center}
شب علیاکبر (سلاماللهعلیه) است در علوّ مقام علیاکبر همین بس که شما ببینید در زیارتهای سیدالشهدا (سلاماللهعلیه) چه زیارات مطلقه، چه زیارات مخصوصه، بعد از سیدالشهدا بیشترین زیارت خاص برای حضرت علیاکبر (سلاماللهعلیه) است و حضرت ابوالفضل (سلاماللهعلیه) آنقدر زیارت ندارد؛ یعنی شما زیارت کردید امام حسین (علیهالسلام) را میگوید: حالا برو پایین پا آنجا قبر علیاکبر (سلاماللهعلیه) است و برو به علی بن الحسین (سلاماللهعلیه) مستقلاً سلام کن.\\
سلامی که ما در زیارت مخصوصه اول و نیمه رجب و نیمه شعبان داریم با این عبارات است:
«\{{\large ثُمَّ تَحَوَّلْ إِلَى عِنْدِ رِجْلَيِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، وَ قِفْ عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ وَ قُلْ:}\}{\large اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلصِّدِّيقُ اَلطَّيِّبُ، اَلطَّاهِرُ اَلزَّكِيُّ، اَلْحَبِيبُ اَلْمُقَرَّبُ، وَ اِبْنُ رَيْحَانَةِ رَسُولِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ شَهِيدٍ مُحْتَسَبٍ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}.»
القاب را ببینید! بزرگ، پاک، محبوب خدا، تو از مقربینی نه از اصحاب یمین، تو خوب امتحان دادی، خوب آزمون دادی؛\\
{\large «مَا أَكْرَمَ مَقَامَكَ، وَ أَشْرَفَ مُنْقَلَبَكَ»،}
تو چقدر مقام داری!\\
این زیارت نامه را انتخاب کردم برای این چند جمله آخرش.\\
کربلا که رفتی زیارت که خواندی، وقتی سلام میدهی به علیاکبر (سلاماللهعلیه) بعد میگویی:\\
«{\large فَاشْفَعْ لِي أَيُّهَا اَلسَّيِّدُ اَلطَّاهِرُ إِلَى رَبِّكَ فِي حَطِّ اَلْأَثْقَالِ عَنْ ظَهْرِي، وَ تَخْفِيفِهَا عَنِّي}\{{\large اِرْحَمْ ذُلِّي وَ خُضُوعِي لَكَ وَ لِلسَّيِّدِ أَبِيكَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكُمَا}\}{\textbf{28}}.»
آقا تو بزرگی من آمدم دست من را بگیری.\\
بگو: ای جوان سیدالشهدا (سلاماللهعلیه)امشب آمدیم از تو بخوانیم و بگوییم،
{\large «فَاشْفَعْ لِي أَيُّهَا اَلسَّيِّدُ اَلطَّاهِرُ.»}\\
مقتل علیاکبر (سلاماللهعلیه) ویژگیهایی دارد که میخواهم این ویژگیها را عرض کنم تو نیز آرامآرام ببار؛\\
چه زمانی اجازه گرفته است؟ نفر اول پس از اصحاب است؛\\
{\large « اَلسَّلاَمُ عَلَى أَوَّلِ قَتِيلٍ مِنْ نَسْلِ خَيْرِ سَلِيلٍ؛ {\Large{29}}»}
اولین کسی که آمده است و عجیب است؛ زیرا هر کسی از اهلبیت (علیهمالسلام) و بعضاً از اصحاب سیدالشهدا (علیهالسلام) نزد امام (علیهالسلام) آمد تا اجازه بگیرد یک مقدار حضرت تأمل میکردند؛ اما راجع به علیاکبر مقتل این مطلب را ندارد؛ یعنی تا آمده و گفته است:
{\large «أَتَأذَنُ لِی فِی القِتَالِ یَا أَبَتَاه؟»،}
حضرت فرمودند: برو!
\begin{center}
اول زجوان خود گذشتن
\hspace*{2.5cm}
این رسم مروت حسین است {\textbf{30}}
\end{center}
ولی قبل از اینکه علی جان بروی، دو کار انجام بده، اول برو از خانمها خداحافظی کن؛ اینها به تو دل بستند و با اذان تو خو کردند؛ بعد بیا از جلوی من راه برو من یکبار دیگر راهرفتن پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ببینم. رفت با خانمها خداحافظی کرد و آمد جلوی سیدالشهدا قدم میزند، اشکهای اباعبدالله (علیهالسلام) جاری شد؛ تنها مقتلی که امام حسین (علیهالسلام) سه بار گریه کرده است مقتل علیاکبر (علیهالسلام) است، جای دیگری من ندیدم حتی در مورد حضرت اباالفضل (علیهالسلام) نداریم، در مورد علیاصغر (علیهالسلام) نداریم، سه بار سیدالشهدا علیهالسلام برای علیاکبر (علیهالسلام) گریه کرده است که اولین بارش اینجاست؛ تمام صورت اباعبدالله غرق اشک شد، سه مطلب گفت؛ اول حال حضرت را بگویم این حال را نویسندگان مقاتل کربلا نوشتند پس حال گفتار نیست؛ میگویند:
{\large «ثُمَّ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ»،}
یک نگاه مأیوسانهای پشت سر علیاکبر کرد؛ یعنی میوه دلم دارد میرود، جوانم دارد میرود. سپس دستهایش را به آسمان بلند کرد
{\large «أَشْبَهُ اَلنَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»،}
خدایا شبیهترین خلق به پیغمبرت را از نظر خلقت، اخلاق و گفتار، به میدان میفرستم؛ بر این تعبیر خُلُقاً باید ایستاد و تأمل کرد؛ شبیهترین انسانها به پیغمبر در اخلاق است پیغمبر آمده است
{\large «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ {\Large{31}}»،}
این مقام علیاکبر علیهالسلام است؛ زیرا خلق شباهت ژنتیکی است، منطق شباهت ژنتیکی است؛ ولی خُلُقاً و اخلاق مهم است.\\
سیدالشهدا (علیهالسلام) رو کردند به عمر بن سعد لعنهالله فرمودند: یا عمر نسل من را قطع کردی خدا نسلت را قطع کند.\\
شروع کرد به رجز خواندن، غلغلهای در لشکر دشمن افکنده است؛ طبق نقل تاریخ و مقاتل دویست نفر را به هلاکت رسانده است؛ خسته شد، دیدند آرامآرام بهطرف خیمهها برمیگردد بهانه ظاهری است که تشنه شده است؛ اما بهانه باطنیاش این است میخواهد ببیند حسین در چه حالی است؛ جلوی پدر ایستاد عرض کرد:
{\large «يَا أَبَتِ اَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ اَلْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ اَلْمَاءِ سَبِيلٌ!»،}
خودش از وضع خیام خبر دارد؛ اما میگوید: بابا میشود یک شربت آبی به دست من داده بشود؟\\
امام حسین علیهالسلام فرمودند:
{\large «بُنَیَّ إِلَیَّ إِلَیَّ،»،}
بیا جلو! دو گونه مقاتل نقل کردند که نقل معتبرتر این است: زبان علیاکبر را در دهان خود قرار دادند، من نمیدانم علیاکبر از این دهان داغ اباعبدالله چه کشید که دیگر خواسته خود را تکرار نکرد؛ از پدران شهدا عذر میخواهم؛ فرمود: علی جان برو بهزودی از دست جدت سیراب میشوی؛ پیام را علیاکبر گرفت؛ یعنی علی جان اگر تو تشنهای من از تو تشنهترم.\\
سیدالشهداء (علیهالسلام) چندین شهید را خود به خیمه شهدا آورده است از صبح دارد میدود اباعبدالله (علیهالسلام).\\
علیاکبر آمد شروع به جنگیدن کرد، جنگ نمایانی کرد هشتاد نفر دیگر را هم به درک واصل کرد؛ خدا لعنت کند
{\large «مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ اَلْعَبْدِيُّ»}
را دید خیلی دارد شجاعت به خرج میدهد، گفت:
{\large «عَلَیَّ آثَامُ العَرَبِ إِن لَم أَثکَل بِهِ أَبَاهُ»،}
همه گناهان عرب بر من باد اگر همینطور بجنگد و از جلوی من رد بشود و من داغش را به دل پدرش نگذارم.\\
علی دارد جنگ را اداره میکند، آمد از جلوی این نامرد رد شد، از پشت آمد با شمشیر به فرق علیاکبر ضربهای زد. آقای من و شما افتاد روی گردن اسب، خون از سر میرود؛ یک جمله صدا زد:
{\large «يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ اَلْقَدُومَ عَلَيْنَا»،}
و این آخرین جمله بود. دو نفر را در کربلا تعبیر این است:
{\large «فَقَطَّعُوهُ بِسُيُوفِهِم إِرباً إِرباً.»}
روضه را تکمیل کنم از روی اسب افتاد سپس سیدالشهدا (علیهالسلام) آمد سر علی را به دامن گرفت و فرمود:
«\{{\large قَتَلَ اللّهُ قَوماً قَتَلُوكَ، مَا أَجرَأَهُم عَلَى اللّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ، وَ عَلى إِنتَهَاكَ حُرمَةُ الرَّسُولِ؟!}\}{\large عَلَى الدُّنيَا بَعدَكَ العَفَا}.»\\
علی جان بعد از تو خاک بر سر دنیا همه مقاتل نوشتند: امام حسین (علیهالسلام) فرموده بود: هیچکس حق ندارد بلندبلند گریه کند؛ ولی اینجا خودش نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد؛
{\large «فَبَکَی بُکَاءً عَالِیاً{\Large{32}}.»}\\
میگویم حالا ذوق من است یکی از ضرباتی که به علی زده بودند این بود که به پهلوی علی نیزه زده بودند و امام حسین ( علیهالسلام) این نیزه را کشید چرا بلندبلند گریه کرد؟ یکلحظه یادش افتاد پهلوی مادرش را هم آزرده بودند.\\
دستت را بیاور بالا سه مرتبه بگو: یا حسین (علیهالسلام).
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست منابع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
سوره آل عمران، آیه 133.
\item
صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۴۱۴. نهج البلاغة (صبحی الصالح). ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 471.
\item
سوره بقره، آیه 207.
\item
قمی، عباس. بدون تاریخ. کلیات مفاتیح الجنان. ۱ ج. قم - ایران: سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، ص 458.
\item
سوره مؤمنون، آیه 99 و 100.
\item
"زتدگی پس از زندگی" برنامهای در مورد تجربه مرگ از شبکه چهار رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران است؛ برای دستیابی به این برنامه میتوانید از پیوند زیر استفاده کنید:
https://tv4.ir/program/145087.
\item
سوره انعام، آیه 28.
\item
ابنطاووس، علی بن موسی، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۷. إقبال الأعمال. ۲ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 1، ص 76.
\item
غفاری، علیاکبر، و ابنشعبه، حسن بن علی. ۱۳۶۳-۱۴۰۴. تحف العقول. ۱ ج. قم ایران: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ص 300.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. ۱۳۷۸. صحیفه امام. ۲۳ ج. تهران - ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ج 21، ص 450.
\item
رَوَى اِبْنُ عَبَّاسٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ إِذَا نَظَرَ اَلرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لاَ قَالَ سَقَطَ مِنْ عَيْنِي قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ لِأَنَّ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ حِرْفَةٌ يَعِيشُ بِدِينِهِ؛ شعیری، محمد بن محمد. بدون تاریخ. جامع الأخبار. ۱ ج. نجف اشرف - عراق: المطبعة الحيدرية، ص 139.
\item
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، زمانی، مصطفی، میبدی، حسین بن معینالدین، و نامشخص. ۱۳۷۴. دیوان امام علی علیه السلام. ۱ ج. قم - ایران: نصايح، ص 340.
\item
سوره ملک، آیه 14.
\item
سوره إنعام، آیه 57.
\item
سوره مائده، آیه 38.
\item
سوره نور، آیه 2.
\item
سوره بقره، آیه 179.
\item
سوره مائده، آیه 45.
\item
سوره مائده، آیه 3.
\item
غفاری، علیاکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 74.
\item
Stethoscope
\item
با اندک تغییری، غفاری، علیاکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 216.
\item
طبرسی، احمد بن علی، و موسوی خرسان، محمدباقر. ۱۴۰۳. الاحتجاج. ۲ ج. مشهد مقدس - ایران: نشر المرتضی، ج 2، ص 458.
\item
صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۴۱۴. نهج البلاغة (صبحی الصالح). ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 83 و 84.
\item
سوره مریم، آیه 96.
\item
دیوان اشعار وحدت کرمانشاهی، غزل شماره 4.
\item
دیوان اشعار حافظ، غزل شماره 216.
\item
ابنطاووس، علی بن موسی، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۱۷. مصباح الزائر. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ص 235.
\item
ابنطاووس، علی بن موسی، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۱۷. مصباح الزائر. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ص 293.
\item
از اشعار خوشدل تهرانی.
\item
طبرسی، حسن بن فضل. ۱۳۷۰. مکارم الأخلاق. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 8.
\item
حائری، محمد بن ابی طالب، و کریم، فارس حسون. ۱۴۱۸. تسلیة المجالس و زینة المجالس الموسم بـ«مقتل الحسین علیه السلام.» ۲ ج. قم - ایران: مؤسسة المعارف الإسلامیة، ج 2، ص 312 و 313؛ فهری زنجانی، احمد، و ابنطاووس، علی بن موسی. بدون تاریخ. اللهوف علی قتلی الطفوف. ۱ ج. تهران - ایران: جهان، ص 112 - 114.
\end{enumerate}
\end{document}