... نگارین که نمود
فروغِ رخِ ساقی است که در جام افتاد عشق، زبانِ همه خاصان بِبُرید
کجا سِرِّ غمش در دهنِ عام افتاد ز مسجد به خرابات ...
... بازم بینی
ما با رخِ ساقیّ و لبِ جام افتاد شمشیرِ غمش رقصکُنان باید رفت
که شد کشته او نیک سرانجام افتاد دَمَش با منِ ...