\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم\\
\vspace*{5mm}
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم»}
\end{center}
سخنگفتن درباره ابعاد شخصیتی که بهیقین برخی و به گمان بعضی دیگر، در میان ابناء بشر در علم و دانش بینظیر است، کار آسانی نیست. ما در جمله دانشیان تعبیراتی که از خواجه در لسان، بنان و بیان اهل علم داریم، در کمتر شخصیتی این تعبیرات را میبینیم.
تعبیراتی مثل عقل حادی عشر، کنایه از اینکه گویا عقول مجرده که در حکمت مشاء ده عقل هستند، از عقل اول که صادر نخستین است تا عقل دهم که عقل فعال است و عقل فعال در حقیقت مدیر و مدبر علمی و عملی عالم مادون است، جناب خواجه بهعنوان عقل یازدهم این عقول دهگانه مطرح شده است، یا عبارت
{\large «"افضل المتقدمین و المتاخرین"»}
یا
{\large «"افضل المتأخرین"»}
و به تعبیر استاد حضرت علامه حسن حسنزاده آملی: «مرد یک فن در هر فن» که منظور علامه حسنزاده (ره) از این عبارت این است که خواجه یک انسان ذوفنون است.\\
خواجه مسلمانی مؤمن، ملتزم به ایمان و اسلام، در مقام عمل متخلّق به مکارم اخلاق و اهل عرفان بلکه دلداده عرفان است.
اخلاق را به دو بخش تقسیم میکنیم: اخلاق نظری و علمی و اخلاق عملی. خواجه در هر دو مسیر بسیار موفق است. در اخلاق نظری آثاری که در علم اخلاق از جناب خواجه داریم کمنظیر است. کتابی مانند اخلاق ناصری که هنوز بر غره علم اخلاق میدرخشد و بر پیشانی این دانش میتابد و کمنظیر است.\\
ما در اخلاق عملی، دو گونه گزارش داریم؛\\
نوع اول، گزارشاتی که از دیگران درمورد خواجه داریم که از بالاترین این گزارشها، تعبیری است که جناب علامه حلی (ره) در مورد جناب خواجه دارد؛ \{دانستنی است\} علامه حلی (ره) در حکمت، شاگرد خواجه و در فقه استاد اوست. تعبیر ایشان اینچنین است: «این آقا (خواجهنصیر) در دانشهای عقلی و نقلی بافضیلتترین بود»، در دانشهای فلسفی و در احکام شرعی، بسیار کتاب داشته است که متأسفانه از کتب خواجه در مورد فقه و احکام شرعی، چیزی به دست ما نرسیده است و مرحوم علامه حلی شهادت میدهد که خواجه شیعه اثناعشری امامی است و اتهام اسماعیلی اصلاً به او وارد نیست.
سپس میفرماید: «شریفترین کسی که ما در اخلاق دیدیم جناب خواجه است.»
مرحوم علامه حلی، خود در علم اخلاق اثر دارد. خواجه را در اخلاق عملی بهعنوان یک ملازمی که با خواجه زندگی کرده است بافضیلتترین کسی میداند که در اخلاق دیده شده است.
به بخش عرفان خواجه بپردازیم؛\\
ما عرفان را به دو بخش نظری و عملی تقسیم میکنیم؛ خواجه در هر دو بخش تسلط دارد، گر چه ما در عرفان نظری محیالدینی، از خواجه اثر مکتوب نداریم، اما در یک یا دو نامهای که از جناب خواجه به صدرالدین قونوی (پسرخوانده ابن عربی) که به حق، وصی فکری ابن عربی است، داریم، تعبیرات بهگونهای است که نشان میدهد جناب خواجه با این مکتب و با شخصیت صدرالدین آشنا است. در نامه اول که جواب نامه صدرالدین و در پاسخ نامه صدرالدین قونوی نوشته شده است، اینگونه شروع میکند: «نامهای آمده دست من که بدیل ندارد جز قرآن»، این نامه کم بدیل است. حالا کتابی بوده که جناب صدرالدین برای ایشان از کتابهای خودش فرستاده است، تعبیرات بلندی است. سپس به زبان فارسی: «خطاب عالی مولانا امام معظم، هادی الأمم، کاشف الظلم، صدر الملة و الدین، مجد الاسلام و المسلمین، لسان الحقیقه، برهان الطریقه، قدوة السالکین الواجدین و مقتدی الواصلین المحققین، ملک الحکماء و العلماء فی الارضین، ترجمان الرحمن، افضل و اکمل جهان، أدام الله ظله و حرس وَبله و طلّه، به خادم دعا و ناشر ثنا، مرید صادق و مستفید عاشق، محمد الطوسی رسید، بوسید و بر سر و چشم نهاد و گفت:
\begin{center}
از نامه تو ملک جهان یافت دلم
\hspace*{2.5cm}
در لفظ تو عمر جاودان یافت دلم
\end{center}
\begin{center}
دلمرده بدم، چو نامه برخوانده شد
\hspace*{2.3cm}
از هر حرفی هزار جان یافت دلم {\textbf{1}}»
\end{center}
در نامه بعدی نیز تعبیرات همینطور است. یعنی نشان میدهد با مکتب محیالدین آشنا است، با وصی رسمی جناب محیالدین، صدرالدین قونوی آشنا است، مقام صدرالدین قونوی را میشناسد. در نامه دوم میگوید هر کس دنبال علم و عمل و عرفان و سلوک است، شما ملجأ هستید و ما نیز که به شخصیت صدرالدین در مصباح الانس، شرح تفسیر سوره حمد، اعجاز البیان مراجعه میکنیم انصافاً از جهاتی صدرالدین قونوی بر استاد خود برتری دارد.\\
در عرفان عملی از خواجه کتاب داریم، مثل: اوصاف الاشراف، آغاز و انجام، شرح مقاماتالعارفین ابنسینا. بهترین شرح مقاماتالعارفین ابنسینا از جناب خواجه نصیرالدین طوسی است.
من به یک جمله از یک کتاب خواجه در بحث عرفان بسنده میکنم و آن هم جمله اول کتاب آغاز و انجام است. عبارت جناب خواجه این است:\\
«سپاس آفریدگاری را که آغاز همه از اوست و انجام همه بدوست.» تا اینجا همه میفهمیم و همه میدانیم که
{\large «هو الأول و الآخر، هو المبدأ و المعاد.»}
جمله بعد از آن، عین عرفان است: «سپاس آفریدگاری را که آغاز همه از اوست و انجام همه بدوست، بلکه خود، همه اوست {\textbf{2}}»، این یعنی وحدت شخصی وجود، نظریهای که شاخص عرفان شیعی اسلامی بر این نظریه که نظریه محوری است میچرخد.
اوج عرفان، ولایت است و مصداق اتم ولایت، ولایت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) است و خواجه در ولایت خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام)، متفانی است، عاشق اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) است. در بحث امامت، آنقدر خواجه در کلام، زیبا رقم زد که سنیان بعد از خواجه مجبور شدند همان مسیر را بپیمایند؛ یعنی در کتابهایی مانند مواقف، شرح مواقف، مقاصد جناب ملاسعد، شرح مقاصد و دیگران، همه آمدهاند با محوریت کتاب تجرید الاعتقاد یا تجرید العقائد، بحث را پیش بردند و بسیار این استدلالها متین است و این کتاب از کتابهایی است که به دلیل استدلالات قوی عقلی و نقلی، نقش کمنظیری در سنت تشییع یعنی شیعه ساختن مخالفان شیعه داشته است.
پایان عمر جناب خواجه نیز چنین رقم خورد که وی در تشیع برخی از سلاطین نقش داشت و کار وی را علامه حلی ادامه داد و محور که شیعی شد، بسیاری از وزرا، بسیاری از دستیاران سلطان و بهتبع بسیاری از مردم به تشیع گرویدند و پایان اعتقاد خواجه به ولایت، به اینجا انجامید که خواجه وصیت کرد بر روی سنگ قبر او که در آستان پایین پای کاظمین (سلاماللهعلیهما) دفن شد بنویسند:
{\large «وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ {\Large{3}}»،}
من سگ این خاندان هستم.
دستاورد سلوک، در قدم اول باید جمعیت خاطر باشد و جمعیت خاطر جناب خواجه، مثالزدنی است، زیرا یکی از مهمترین و دقیقترین کتابهای خواجه، شرح اشارات است. شرح إشارات را در قلاع اسماعیلیه درحالیکه در دست اسماعیلیه اسیر بوده نوشته است. خودش حال خود را در آخرین جمله شرح إشارات چنین حکایت کرده است:
\begin{center}
به گرداگرد خود چندان که بینم
\hspace*{2.5cm}
بلا انگشتری و من نگینم {\textbf{4}}
\end{center}
یک انسانی که بلا او را احاطه کرده است، شرح اشاراتی نوشته که این کتاب تا کنون در حکمت مشاء، بیبدیل و بینظیر است. این جمعیت خاطر را ما در علمای دیگر در این حد اطلاع نداریم جز آنچه که در ارتباط با مرحوم آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) آمده است.
این جمعیت خاطر چه در جناب خواجه و چه در جناب مرحوم آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) محصول آن سلوک و عرفان این دو بزرگ است.
امیدوارم انشاءالله خداوند متعال به خواجه نصیرالدین طوسی که بر گردن عالم تشیع، عالم اسلام، بلکه جهان بشریت، چه در علومتجربی، ریاضی، هندسی، نجوم و چه در علومانسانی، اخلاق، حکمت نظری و حکمت عملی حق حیات دارد، شعابی از رحمت خود را ببارد و ما را بهمانند آن بزرگ در مسیر حق ثابتقدم نگه دارد.
\begin{center}
{\large «والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.»}
\end{center}
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست منابع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق، و شوبرت، کودرون. ۱۴۱۶-۱۹۹۵. المراسلات بین صدرالدین القونوي و نصیرالدین الطوسي. ۱ ج. بیروت - لبنان: دار النشر فرانز شتاينر، ص 86 و 87.
\item
نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، «آغاز و انجام»، حسن حسن زاده آملی، مجموعه آثار خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله 2، ص 1.
\item
سوره کهف، آیه 18.
\item
نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، ابن سینا، حسین بن عبد الله، و قطب الدین رازی، محمد بن محمد. ۱۴۰۳. شرح الإشارات و التنبیهات للطوسي (مع المحاکمات). ۳ ج. قم - ایران: دفتر نشر الکتاب، ج 3، ص 421.
\end{enumerate}
\end{document}