\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\\
\begin{center}
{\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم\\
\vspace*{5mm}
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم»}
\end{center}
\begin{center}
{\large « الحَمدُلِلهِ رَبِّالعَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلَامُ عَلی سَیِّدِنَا وَ مَولَانَا حَبیبِ إِلهِ العَالَمِینَ، العَبدِ المُؤَیَّدِ وَ الرَّسُولِ المُسَدَّدِ، المُصطَفَی الأَمجَدِ، المَحمُودِ الأَحمَدِ، أَبِیالقَاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّدٍ وَ عَلی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنَ إِلی قِیَامِ یَومِ الدِّینِ.»}
\end{center}
{\large «قَالَ ألامام عَلیُّ بنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیه السَّلَامُ: «اَلْمَعْرِفَةُ دَهَشٌ وَ اَلْخُلُوُّ مِنْهَا غَطَشٌ}\{{\large عَطَشٌ}\} {\textbf{1}}.»\\
در این نوشتار به عرفان اسلامی از نگاه امام خمینی (ره) در بحث دستاوردهای فردی میپردازم. مبحث پیش رو از این نظر حائز اهمیت است که اگر بنیادها، دستاوردهای فردی و دستاوردهای اجتماعی عرفان اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره) را تبیین نماییم، میتوانیم منظومهای از نگاه آن بزرگوار درباره عرفان اسلامی به دست آوریم.\\
در این نوشتار، مبحث مورد نظر در سه بخش مورد بررسی قرار میگیرد؛
\begin{enumerate}
\item
بخش اول: مقدمات بحث؛
\item
بخش دوم: فهرستی از دستاوردهای فردی عرفان اسلامی از نگاه امام خمینی (ره)؛
\item
بخش سوم: تبیین یکی از این دستاوردها بهعنوان نمونه.
\end{enumerate}
\begin{center}
\textbf{مقدمات بحث}
\end{center}
مقدمه اول، باتوجهبه اینکه در مطلب پیش رو، واژه عرفان بسیار به کار رفته است، ابتدا مشخص کنیم منظور از عرفان چیست؟\\
برای واژه عرفان میتوان پنج اطلاق در نظر گرفت. عرفان را گاه از سنخ عمل میبینم و گاه از مقوله علم و دانش؛ عرفانی که از مقوله علم و دانش است، گاه از مقوله علم حضوری میبینم و گاه از مقوله علم حصولی؛ عرفانی که از مقوله علم حضوری است، گاه دانشی حضوری است، قبل الکمال و در حین سلوک و گاه دانشی حضوری است، بعد الکمال، چون خود اهل معرفت بین این دو دانش و بین این دو علم، تفاوت قائل هستند.\\
عرفانی که از سنخ علم حصولی است را هم به دو بخش تقسیم میکنیم؛ علم عرفان نظری و علم عرفان عملی. \\
پس مجموعاً پنج اطلاق برای واژه عرفان در نظر میگیریم و همه این اقسام پنجگانه نیز مورد بحث ما است. یعنی اگر بحث در این است که ما دستاوردهای فردی عرفان اسلامی را مورد کنکاش قرار دهیم، هم آن چه که عرفان نامیده میشود و از سنخ عمل است و در متن زندگی سالکان و عارفان حضور دارد بهعنوان عمل، هم آنچه که از سنخ علم و دانش است، چه علم حضوری و چه علم حصولی، چه عرفان نظری، چه عرفان عملی، چه علم حضوری قبل الکمال و چه علم حضوری بعد الکمال همه موردتوجه هستند، اگرچه با تفحصی که بنده در آثار اخلاقیعرفانی مرحوم امام خمینی (ره) کردم، تأکید ایشان در دستاوردهای فردی بر سه بخش اول است:\\
یعنی بر عرفان به معنای عمل (آنچه در متن زندگی سالک مطرح است) و عرفان به معنای علم حضوری، چه حین السلوک و چه بعد الکمال.\\
این سه بخش بیشتر مورد عنایت مرحوم امام خمینی (ره) در آثار اخلاقی و عرفانی ایشان است.\\
مقدمه دوم، این مقدمه در واقع پاسخ به یک سؤال است که آیا نظر امام خمینی (ره) در این مسئله، نظری کارشناسانه و تخصصی است؟ یکی از بلایایی که در جامعه جهانی امروز و حتی در جامعه اسلامی ما و حتی در جامعه شیعی ما و حتی در حوزههای علمیه ما (بهخصوص حوزه خراسان) وارد شده است، اظهارنظرهای غیرکارشناسانه است. این جمله حضرت علی (علیهالسلام) باید در میدانهای شهرها نصب شود که فرمودند:
{\large «لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ {\Large{2}}.»}\\
اگر انسان غیرمتخصص ساکت شود، مردم اختلاف نمیکنند.\\
نظر شخص بنده این است که بدون شک، مرحوم امام خمینی (ره) در چهار قسم از اقسام پنجگانه پیشگفته متخصص هستند. یعنی ایشان علم عرفان عملی را خوب میداند؛ \{زیرا\} یک دور منازلالسائرین را نزد مرحوم شاهآبادی درس گرفته و تقریرات نوشته و این تقریرات در حمله ساواک گم شده است. ایشان به عزیزان خودشان فرموده بودند: «این تقریرات درس آقای شاهآبادی از منازلالسائرین، نزد من از احمد عزیزتر بود و از دست رفت.» \\
مرحوم امام خمینی (ره) کراراً تدریس هم کردهاند. سنت اجازه تدریس در علوم عقلی و شهودی را تا آن جایی که بنده اطلاع دارم در حوزههای علمیه اولینبار، در حوزه قم مرحوم امام خمینی (ره) پایهریزی نمودند.\\
امام خمینی (ره) در علم عرفان نظری، خاتم العرفا هستند، یعنی بنده بعد از ایشان تا اکنون کسی را در شأن ایشان نمیبینم، شاید در پیشینیان هم اگر بخواهیم کسی را با ایشان مقایسه کنیم، امثال آقای محمدرضا قمشهای با ایشان تقارب و تقارن دارند.\\
مرحوم امام خمینی (ره) در علم عرفان بسیار قوی و قدرتمند است. عرفان را عرفان خوانده و عرفان فهمیده است. به نام عرفان، به کام فلسفه، عرفان نخوانده است. عرفان را درست دانسته و خوانده است. در عرفان نظری مستنبط، مستشکل و نقاد است.\\
یقیناً ایشان اهل سیروسلوک عملی بوده و یقیناً ایشان مشاهدات و مکاشفات فراوانی در حین سلوک عملی (عرفان حضوری سلوکی) داشتند. تنها یک بخش بین اهلفن محل اختلاف است که آیا مرحوم امام خمینی (ره) به فنای فی الله و بقای بالله، و یا به تکمیل اسفار اربعه نائل شده بودند یا نشده بودند، اختلافی در این زمینه هست و دو دیدگاه نیز وجود دارد، هر دو دیدگاه هم برای خودشان ادلهای دارند. خلاصه مقدمه دوم این شد که نگاه مرحوم امام خمینی (ره) یقیناً نگاه کارشناسانه است.
مقدمه سوم: این مقدمه در تکمیل مقدمه دوم است و آن را بهخاطر اینکه در شهر تفکیک زده مشهد شبهاتی از این قسم فراوان است، ذکر میکنم.
آیا مرحوم امام خمینی (ره) به عرفان پایبند ماندند یا در اواخر عمر که به کهولت و پختگی تام رسیدند از عرفان دست برداشتند و دست کشیدند و توبه کردند؟ نظیر آن مطلبی که دررابطهبا مرحوم فیض گفته میشود که مرحوم فیض در رسالةالانصاف از عرفان و فلسفه توبه کرد {\textbf{3}}، غافل از اینکه مرحوم فیض چندین تألیف در عرفان و فلسفه بعد از رسالةالانصاف دارد، آخر این چه توبهای بود که به این زودی شکست!\\
سؤال این است که آیا مرحوم امام خمینی (ره)، خود پایبند به سنت عرفانی باقی ماندند یا خیر؟ بله؛ ایشان تا پایان عمر به این سنت عرفانی پایبند ماندند، گر چه در بارُم دادن و نمره دادن به وحی و عرفان و فلسفه، نگاه ایشان همیشه نگاه مشخصی است. وحی جایگاهی دارد، گر چه آنچه که در دست ماست، فهم از وحی است که اینک دهها مشکل برای فهم از وحی داریم، اجتهاد هم برای همین شکل گرفته است. اما خود وحی در اوج است و یقیناً به تعبیر اهل معرفت: «وحی محصول کشف اتّم محمّدی است {\textbf{4}}» و این کشف با هیچ کشفی قابلقیاس نیست.\\
به چند عبارت از حضرت امام خمینی (ره) اشاره میکنم که این پایبندی تثبیت شود: \\
در نامهای که به حاج احمد آقا نوشتند، آوردهاند:\\
«از علوم رسمی هرچند فلسفه و علم توحید خود، حجاباند و هر چه بیشتر شوند حجاب غلیظتر و افزونتر گردد و چنانچه میدانیم و میبینیم لسان انبیا و اولیای خُلَّص (سلاماللَّهعلیهم) لسان فلسفه و برهان رایج نیست؛ بلکه آنان با جانودل مردم کار دارند و نتایج برهان را به قلب بندگان خدا میرسانند... و آنچه گفتم به آن معنی نیست که به فلسفه و علوم برهانی و عقلی نپرداز و از علوم استدلالی رویگردان که این خیانت به عقل و استدلال و فلسفه است، بلکه به آن معنی است که فلسفه و استدلال راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید تو را از مقصد و مقصود و محبوبْ محجوب کند {\textbf{5}}.»\\
در پیام به حج سال ۱۳۶۵ چند سال قبل از فوتشان (۱۶/ مرداد/ 1365) نوشتند: «و بالاخره هر طایفهای از علمای اسلامشناس و دانشمندان معظم، به بعدی از ابعاد الهی این کتاب مقدس دامن به کمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوی عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و جنگوصلح قرآن وقت صرف نمایند تا بیخبران نگویند عرفان و فلسفه بافتهها و تخیلاتی بیش نیست و ریاضت و سیروسلوک، کار درویشان قلندر است، یا اسلام به سیاست و حکومت و اداره کشور چهکار دارد {\textbf{6}}.»\\
اینها آخرین دستنوشتههای حضرت امام خمینی (ره) است که نشان میدهد ایشان به سنت عرفانی پایبند ماندهاند. نکته آن است که انسان باید از روی انصاف بگوید:
\begin{center}
آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری
\end{center}
طبیعی است محصول وحی که خود، میزان کشف صحیح است در یک افق دیگری قرار دارد.
مقدمه چهارم، بدون شک حضرت امام خمینی (ره) تأثیرگذارترین فرد در سده اخیر هستند و لذا بازخوانی اندیشههای این مرد بزرگ، هم موردتوجه دوستان است، هم موردتوجه دشمنان؛ دوستان بهمنظور الگوبرداری و دشمنان بهمنظور جلوگیری از تکرار. اعتقاد شخصی بنده این است که اگر شهید صدر در عراق اعدام شد و اگر مرحوم موسی صدر در لیبی سربهنیست شد، فقط یک عامل داشت، و آن عامل این بود که استکبار نمیخواست یک خمینی دوم یا سومی تولید شود و هیچ علت دیگری نداشت؛ لذا بازخوانی اندیشههای این مرد هم موردتوجه دشمنان است و هم موردتوجه دوستان؛ از سوی دیگر در تبیین ریشههای انقلاب اسلامی که معجزه قرن نام گرفته است، یکی از مهمترین ریشهها، ابعاد شخصیتی بنیادگذار این انقلاب است و به نظر ما در این ابعاد، در کنار فقه که انصافاً تأثیر شگرفی بر مرحوم امام خمینی (ره) داشته، تأثیر عرفان اسلامی نیز بسیار شایان دقت است. یعنی باز به اعتقاد ما اگر سهم عرفانگرایی علمی و عملی مرحوم امام خمینی (ره) در اعتقاد به انقلاب و ایجاد و مدیریت انقلاب، بیشتر از فقه نباشد، کمتر از آن نیست.\\ طبیعی است که ما باید این بازخوانی را نسبت به مرحوم امام خمینی (ره) داشته باشیم. یک نمونه را که استاد ما حضرت آیتالله جوادی آملی هم تصریح کردند ذکر کنم: «عرفان شجاعت میآورد.»\\
هعنوان نمونه اشاره میکنم، ابنسینا در نمط نهم اشارات میگوید:
{\large «العارِفُ شُجاعٌ وَ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمَعزِلٍ عَنْ تَقيَّةِ المَوتِ {\Large{7}}.»}
عارف شجاع است چون هراسی از مرگ ندارد. اگر انسانی به اینجا رسید که:
{\large «وَ اَللَّهِ لاَبْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ اَلطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ {\Large{8}}»،}
اگر یک انسان به جایی رسید که
{\large «لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً {\Large{9}}»،}
اگر یک انسانی به جایی رسید که
«\{{\large وَ إِنَّمَا كُنْتُ جَاراً}\}{\large جَاوَرَكُمْ بَدَنِي أَيَّاماً {\Large{10}}.»}
اگر یک انسان به جایی رسید که شوق به مرگ داشت،
\{{\large قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ}\}{\large فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ {\Large{11}}.»}\\
چرا بترسد! لذا مرحوم امام خمینی (ره) وقتی که بسیاری ترسیدند و کنار کشیدند، در سال 13۴۲ روی منبر بهصراحت فرمودند: «والله كه
\{من\} تا كنون \{يك لحظه\} نترسيدهام.» بعد هم دلداری دادند و فرمودند: «چرا علما بترسند؟ چرا فقها بترسند؟»\\
این اثر عرفانگرایی در وجود ایشان است؛ بنابراین اهمیت این بحث از این بعد هم قابلتوجه و قابل دقت است.
مقدمه پنجم، دستاوردهای فردی عرفان بدون شک در دستاوردهای اجتماعی نقش و تأثیر دارند، زیرا فرد و جامعه در یکدیگر اثر میگذارند. \\
از ویژگیهای عرفان مرحوم امام خمینی (ره) این است که این دستاوردهای فردی، کاهنده آثار اجتماعی نباید باشد. بهعنوان نمونه، باز در همان نامه عرفانی به احمد آقا مینویسند:\\
«آنچه گفتم بدان معنا نیست که خود را از خدمت به جامعه کنار کشی و گوشهگیر و کَلّ بر خلقالله باشی که این از صفات جاهلان متنسک است یا درویشان دکاندار. سیره انبیای عظام صلّی الله علی نبیّنا و علیهم أجمعین و ائمه اطهار (علیهمالسلام) که سرآمد عارفان بالله و رستگان از هر قیدوبند و وابستگان به ساحت الهی، در قیام به همه قوا علیه همه حکومتهای طاغوتی و فرعونهای زمان بوده و در اجرای عدالت در جهان رنجها برده و کوششها کردهاند، به ما درس میدهد و اگر چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم، راهگشایمان خواهد بود
{\large «مَنْ أَصْبَحَ لاَ يَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ {\Large{13}}.»}
این مستندسازی آموزههای عرفانی در کتاب و سنت در روش عرفانی مرحوم امام خمینی (ره) موضوع یک کتاب است نه یک پایاننامه، اگر کسی در این زمینه تلاش کند.
مقدمه ششم، در بحث دستاوردها بر اساس تفحصی که بنده داشتم، حضرت امام خمینی (ره) هم بهصورت ایجابی بحث را دیدند، هم بهصورت سلبی؛ یعنی اینکه اگر کسی به عرفان متصف باشد، به همان معانی پنجگانهای که عرض کردم، چه دستاوردهایی دارد؟ و اگر نباشد چه ضررها و آسیبهایی دارد. حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «اگر حوزهها از این مفاهیم دور شود، حوزه برمیگردد به قرونوسطی {\textbf{14}}.» تصوری که ما از قرونوسطی داریم، لرزه بر اندام انسان میاندازد و ایشان این واژه را بادقت گفتهاند.\\
یکی از مراجع عظام تقلید (حفظهالله و أبقاه ذُخراً للإسلام و المسلمین) خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودند و به ایشان گفته بودند: «آقا تا شما هستید، بیایید این فلسفه و عرفان را از حوزهها جمع کنید، شما این قدرت را دارید»؛ مقام معظم رهبری به ایشان فرموده بودند: «اگر بنده معتقد باشم که بودن این مباحث و تدریس و تدرّس این مباحث در حوزههای علمیه واجب است، آنوقت مسئله چه صورتی پیدا میکند؟» خود ایشان میفرمودند: «این مرجع تقلید ساکت شد»؛ زیرا فقیه و فهیم است و میفهمد که بحث تعارفبردار نیست. کسی که در رأس قله نشسته است، نظرش این است که وجود این مباحث، محیی و مبقی انقلاب و نظام است.
مقدمه هفتم، مرحوم امام خمینی (ره) آثار فراوانی در عرفان و اخلاق دارند که عمده این آثار از سال ۱۳۴۷ هجری قمری تا سال ۱۳۵۹، حدود ده یا دوازده سال بسیار پرکار و شیرین است.\\
سال ۱۳۴۷ هجری قمری مطابق با ۱۳۰۸ هجری شمسی است.\\
طبق احصایی که شده، ما در اخلاق و عرفان، حدود چهارده اثر از مرحوم امام خمینی (ره) داریم و این از مظلومیت مرحوم امام خمینی (ره) است که تا کنون که در حال نگارش این سطور هستم، تا جایی که اطلاع دارم، ما از ایشان یک مجموعه آثار نداریم که مثلاً من بتوانم بهجای کتابهای جداجدا، به مجموع آثار استناد دهم، و این باعث بسی تأسف است.\\
ازآنجاکه مورد استناد بنده است، آثار ایشان را بر اساس تاریخ ذکر میکنم:
\begin{enumerate}
\item
شرح دعای سحر (۱۳۴۷ق-۱۳۰۸ش)
\item
مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة (۱۳۴۹ق- ۱۳۱۰ش)
\item
تعلیقة علی الفصوص و المصباح (۱۳۵۵ق-۱۳۱۶ش)
\item
سرّ الصلوة (۱۳۵۸ق-۱۳۱۹ش)
\item
شرح اربعین حدیث (۱۳۵۸ق-۱۳۱۹ش)
\item
آداب الصلوة که ظاهراً بعد از سرّ الصلوة نوشته شده است (۱۳۵۹ق-۱۳۲۰ش)
\end{enumerate}
سپس میرسیم به بحث شرح حدیث رأس الجالوت، وصیت به احمد آقا، نامه به خانم دکتر فاطمه طباطبایی، تفسیر سوره حمد، جهاد با نفس و در نهایت، دیوان اشعار ایشان که اینها مجموعاً آثار اخلاقی و عرفانی ایشان است و بعضی از آثار نیز چنانچه در بالا آوردم، متأسفانه از دست رفته است.
مقدمه هشتم: امام خمینی (ره) از معدود عارفانی است که به دنبال پالایش عرفان نیز هست. یعنی به عرفان، چه در ساحت عرفان نظری و چه در ساحتهای دیگر، نقد نیز دارند. شیفته عرفان که دستش بالا باشد و هیچ نقد و اصلاحی نداشته باشد، نیستند. عبارت ایشان اینچنین است: «اسلام غریب است. غریب آن است که نمیشناسند او را. همیشه یک ورق را گرفتهاند و آن ورق دیگر را حذف کردهاند. یا مخالفت با آن کردهاند. ما یک مدت زیادی گرفتار عرفاً بودیم. اسلام گرفتار عرفاً بود. آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتاری برای این بود که همه چیز را برمیگردانند به آن طرف. هرچه دستشان میآمد، هر آیهای دستشان میآمد میرفت آن طرف مانند تفسیر ملا عبدالرزاق. خوب او مرد بسیار دانشمند و بافضیلتی است؛ اما همهی قرآن را برمیگرداند به اینطرف... {\textbf{15}}.»\\
یا در جای دیگر بهصراحت میفرمایند: «گاهی علم عرفان انسان را به جهنم میفرستد. با علم درست نمیشود، تزکیه میخواهد {\textbf{16}}.» مرحوم امام خمینی (ره) دقیق هستند. \\
در دیوانشان دارند:
\begin{center}
از صوفیها صفا ندیدم هرگز
\hspace*{2.5cm}
زین طایفه من وفا ندیدم هرگز
\end{center}
\begin{center}
\{زين مدعيان كه فاش انا الحق گويند
\hspace*{2cm}
با خودبينى فنا نديدم هرگز {\textbf{17}}\}
\end{center}
مرحوم امام خمینی (ره) در عین اینکه دلباخته عرفان هستند، نگاهشان نقادانه است و این امر در تعلیقات ایشان بر فصوص و مصباح هم مشخص است که یک مجتهد در این مباحث دارد اظهارنظر میکند.
در اینجا مقدمات بحث به پایان رسید.\\
اکنون به بخشی از عناوین فراوانی که در بحث دستاوردهای فردی عرفان اسلامی از نگاه مرحوم امام خمینی (ره) \{یادداشت\} دارم، فهرستوار اشاره میکنم.
\begin{center}
\Large{دستاوردهای فردی از نگاه امام خمینی (ره)}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
وسعتیافتن قلب در حدی که محل ظهور سلطنت تامه الهیه شود و از تمام عوالم، سعه آن بیشتر گردد {\textbf{18}}؛\\
این امر، دستاورد عرفان است و انسان آن را با فقه به دست نمیآورد و تنها با عمل عرفانی به دست میآید. مرحوم امام خمینی (ره) برای رسیدن به عمل عرفانی، معتقد هستند باید انسان علمش را هم بهعنوان حجاب بداند {\textbf{19}}.\\
قلب انسان محل ظهور سلطنت تامه الهیه شود و وسعتش از همه عوالم بیشتر شود.\\
«\{{\large دَوَاؤُكَ فِيكَ وَ مَا تَشْعُرُ\\
وَ دَاؤُكَ مِنْكَ وَ مَا تُبْصِرُ}\}»\\
{\large «وَ تَزْعَمُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيْرُ\\
وَ فِيكَ اِنْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ»}\\
«\{{\large وَ أَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ اَلَّذِي\\
بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَرُ}\} {\textbf{20,21}}»\\
دل انسان چنان شرح صدر و سعهای پیدا کند که از همه عوالم، مثل عالم جبروت، هم بیشتر شود. عالم جبروتی که به تعبیر روایات، عالم مثال نسبت به آن
{\large «كَحَلْقَةٍ}\{{\large مُلْقَاةٍ}\}{\large فِي فَلاَةٍ }\{{\large قِيٍّ}\} {\textbf{22}}»
است، چه اینکه عالم دنیا نسبت به عالم مثال، مثل یک انگشتر در یک بیابان است.
\item
ظهور غنا در قلب، در حدی که تمام ممالک ظاهر و باطن را به پشیزی نشمری {\textbf{23}}؛\\
قلب غنی میشود، وقتی انسان استغنای ذاتی پیدا میکند، دلش محل ظهور سلطنت الهی میشود و قلب غنا پیدا میکند. \\
خداوند مرحوم امام خمینی (ره) را رحمت کند، زمانی که داشتند بعد از پانزده سال به ایران برمیگشتند، تعداد جمعیت در استقبال از ایشان رکورد زد (من در مراسم استقبال از ایشان شرکت کردم، پنج میلیون نفر استقبالکننده داشتند)، از آن طرف هر لحظه احتمال داشت هواپیما را بزنند. در چنین شرایطی، خبرنگار از ایشان میپرسد چه احساسی دارید؟\\
میفرمایند: «هیچی».\\
در این یک کلمه کتابی نهفته است؛ آری!\\
{\large «العَارِفُ هَشٌّ بَشٌّ بَسَّامٌ {\Large{24}}.»}
\item
قوت اراده در حدی که به ملک و ملکوت تعلق نگیرد و هر دوعالم را لایق خود ندانی {\textbf{25}}؛ انسان عارف، هر دوعالم را، اعم از عالم دنیا و عالم آخرت را از دل بیرون میکند.\\
دوعالم را به یک بار از دل تنگ\\
برون کردیم تا جای تو باشد {\textbf{26}}\\
\\
یکی از دستاوردهای عرفان این است که قوت اراده میبخشد. امروزه بسیاری از مشکلات و افسردگیهای ما ناشی از ضعف اراده است.\\
فرمود: «عرفان قوت اراده میآورد»، آن هم چه ارادهای! نه به مالومنال و جاه و مقام و امثال آن، بلکه ارادهای که به ملک و ملکوت هم تعلق نگیرد!
\item
رسیدن به مقام استغنا و عزتنفس {\textbf{27}}.\\
اینکه انسان، عزیز شود. یعنی معنای واقعی
«\{{\large َیَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ}\}{\large وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ}\{{\large وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}\}{\textbf{28}}.»
را درک میکند.\\
از درون، عزت داشته باشد، گر چه در بند باشد. موسی بن جعفر (علیهالسلام) در زندان بود، جز زندان آخر که سندی بن شاهک بود، هر زندانی که رفت، زندانبان و اطرافیان را متحول میکرد و سرّ تغییر زندانها همین بود. زندانبان مرید حضرت میشد. این عزتنفس و استقلال نفس است.\\
هارونالرشید شخصی را فرستاد و گفت برو به آقا بگو آقا شما اینجا دستتان بسته است، هر غذایی بفرمایید از مطبخ خانه کاخ برای شما خواهیم آورد. حضرت اول که به پیک اعتنا نکردند. بهمحض اینکه نمازشان تمام میشد، نماز بعدی را شروع میکردند، بهناچار حضرت که در تشهد بودند، پیک شروع به صحبتکردن نمود که: پسرعموی شما من را فرستاده است - هارون گفته بود نگو خلیفه و سلطان، بگو پسرعمو! - و گفته هر غذایی که بخواهید آماده است. حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) یک جمله فرمودند که در حکم یک کتاب است، فرمود:
{\large « لَا حَاضِرَ مَالِي فَيَنفَعُنِي وَ لَم أُخلَق سَؤُولاً {\Large{29}}.»}\\
مال من اینجا نیست و من نیز اهل سؤال \{و درخواست\} نیستم.\\
این از نتایج عرفان و اتصال به پروردگار است.
\item
وارستگی و گسستگی از همه تعلقات و زیستن در همین دنیا در بهشت. \\
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود\\
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم{\textbf{30}}
\\
خداوند مرحوم ملکی تبریزی را رحمت کند، به نظرم ایشان در المراقبات آوردهاند: خداوند متعال در همین دنیا به اهل معرفت لذتهایی میچشاند که در آن دنیا در بهشت، بعد از هزاران سال، مردم عادی آن لذتها را نمیچشند.\\
{\large «فامّا إن کان من المقرّبین فروح و ریحان و جنّت نعیم {\Large{31}}.»}\\
در امالی مرحوم صدوق آمده است که پیامبر گرامی اسلام (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمود:
{\large «أَنَا مَدِينَةُ اَلْحِكْمَةِ وَ هِيَ اَلْجَنَّةُ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ بَابُهَا}\{{\large فَكَيْفَ يَهْتَدِي اَلْمُهْتَدِي إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ لاَ يَهْتَدِي إِلَيْهَا إِلاَّ مِنْ بَابِهَا}\}{\textbf{32}}.»
من شهر حکمت هستم و حکمت بهشت است و علی (علیهالسلام) درب بهشت است.\\
پیامبری که دارد اینجا زندگی میکند، در بهشت دارد زندگی میکند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همینجا درب بهشت است، نه اینکه فقط فردا
{\large «قسیم الجنة و النار»}
باشد. اکنون با علی بودن و علوی بودن یعنی در بهشت زیستن.\\
مرحوم امام خمینی (ره) میفرماید از آثار عرفان، وارستگی و گسستگی از همه تعلقات و زیستن در همین دنیا در بهشت است.
\item
صورت قلب، صورت ذکر حقتعالی شدن، بهگونهای که کلمه
{\large «"لاالهالاالله"»}
صورت اخیره و کمال نهایی نفس گردد. صورت قلب انسان که همان حقیقت ملکوتی انسان است، ذکر حقتعالی بشود.\\
خوش آنکه دلش ز ذکر پرنور شود\\
وز صولت ذکر نفس مقهور شود\\
اندیشه کثرت از میان برخیزد\\
ذاکر همه ذکر و ذکر مذکور شود{\textbf{33}}\\
وجود انسان، یاد حقتعالی و ذکر میشود. بنده توفیق داشتم چندین بار در تهران، قم، جماران و مدرسه علوی به شرف ملاقات آن بزرگمرد دست پیدا کردم، احساس من این بود که این سید اولاد پیامبر، پسر فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از درب که وارد میشد گویا یک کوهی از نور میآمد. این صورت میدرخشید و تلألؤ داشت. آری! شصت سال نماز شب تأثیر دارد. فرمود: صورت قلب، صورت ذکر حقتعالی شدن بهگونهای که
{\large «لا اله الا الله»}
و کلمه توحید، صورت اخیره و کمال نهایی نفس گردد {\textbf{34}}.\\
چرا
{\large «لا اله الا الله»}
میگوید؟ چون اگر به
{\large «اللهاکبر»}
رسید که مقام امت مرحومه به تعبیر علامه طباطبایی بالاتر از تهلیل است. تکبیر، مقام اوست و از نفس عیناً یا حکماً چیزی باقی نمیماند.
\item
از معانی دیگر عرفان، اینچنین است که فرمودند: «آثار فلسفی بهگونهای دورنما انسان را با ماوراءالطبیعه آشنا میسازد؛ ولی مکتوبات عرفانی، دلها را برای وصول به محبوب مطلق آماده میسازد {\textbf{35}}.»\\
اگر انسان میخواهد دلش برای رسیدن به خدای متعال آماده شود، باید به سراغ مکتوبات عرفانی برود و آثار اهلدل را بخواند.\\
جناب عطار در اول تذکرةالاولیاء بهصراحت گفته است: «من یک حالی داشتم که اصلاً با غیر کلمات این بزرگواران نمیتوانستم کنار بیایم و لذت ببرم. فکر و ذکرم غور در آثار اهلدل علیهمالسلام بود.»\\
چطور انسان اگر با دواوین شعرا مأنوس باشد، کمکم در ابتدا چیزی شبیه شعر میگوید، بعد آهستهآهسته شعر میگوید، سپس شعر عالی میسراید؟! بالاخره مأنوس بودن با دواوین، مؤثر است. \\
مطالعه کتابهای اهل معرفت و اهلدل نیز چنین است. اگر انسان رساله لقاءالله مرحوم ملکی تبریزی را پنجاه بار مطالعه کند، باز هم اثر دارد. به آن میگویند تازیانه آتشین سلوک. \\
یک انسان کامل
\{با روحیه\}
خوفی
\{و خشیتی\}
مثل مرحوم ملکی تبریزی اینطور قلمزده است. این کتاب در واقع، درس عرفان است، نه علم عرفان. \\
بنابراین، همانگونه که فرمود مکتوبات عرفانی، دلها را برای وصول به محبوب مطلق آماده میسازد.
\item
عرفان علمی برای عرفان عملی و وصول عملی به حق بصیرت زا است بهشرط اینکه انگیزه تعلیموتعلم آن الهی باشد و نه دنیایی. اگر در وصول به پروردگار، دنبال بصیرت هستیم، اگر سراغ این برویم که عرفان نظری بدانیم و بفهمیم، میتوانیم بصیرت بیشتری داشته باشیم.\\
مرحوم مظفر رحمتالله علیه کاری که در اصول مظفر کرد این بود که یک امر عرشی را فرشی کرد. اصول مرحوم نائینی، اصول مرحوم آقا ضیاء، اصول مرحوم کمپانی، واقعاً اصول عرشی بود و مرحوم مظفر آن را فرشی کرد. نظیر این کار در عصر ما در ساحت عرفان نظری شده است {\textbf{37}}.
\item
رسیدن به قوه درّاکه و مدرکهای برتر از عقل که به آن قلب گفته میشود و آیه شریفه
«\{{\large إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ}\}{\large لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ}\{{\large أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ}\}.» به آن اشاره دارد {\textbf{37}}. \\
بسیاری از افراد، عاقل و متعقل نیستند. از دیدگاه فلسفه صدرایی، انسانها بیش از اینکه متعقل باشند، متوهم هستند. یعنی فرد منتشر در خیال را گرفتند و اسمش را کلی گذاشتند. ممیزه عقل، ادراک کلی است. انسان هم هنرش فرد منتشر در خیال است و کلی ادراک نمیکند. کم هستند کسانی که کلی بماهو کلی ادراک کنند. عقل انسان گیر دارد. ثمره دستاورد فردی سلوک این است که یک قوه درّاکه، به نام قلب که بالاتر از عقل است، به انسان میبخشد؛
{\large «لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ {\Large{38}}.»}
\item
رسیدن به یقین رهاییبخش بدون وساطت برهان؛ ذهن برهانی خیلی از انسانها قوی نیست!\\
مرحوم علامه طباطبایی اعلیاللهمقامه، نسبت به کسانی که به فلسفه و عرفان، از سر اینکه مطلب سنگین بود و متوجه نمیشدند و نقدهایی داشتند، میفرمودند: «اینها قابلترحم هستند»، هر ذهنی این مطالب را نمیکشد. به تعبیر مرحوم آقای حداد: «مخ میخواهد حرف عرفا را بفهمد.» مگر وحدت شخصی، قابل فهم است؟ شاهد رواییاش هم مشخص است:
{\large «لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقالَ رَحمَ الله قاتل سَلمان {\Large{39}}.»}
اگر ابوذر بداند در قلب سلمان چه میگذرد، میگوید خداوندا قاتل سلمان را رحمت کن.\\
نکتهها چون تیغ پولاد است، تیز\\
چون تو را نبود سپر واپس گریز {\textbf{40}}\\
طبیعی است! ما ذهن برهانی نداریم، پس سعی کنیم اهل عمل شویم؛ دریچه مشاهدات و مکاشفات، رسیدن به یقینی رهاییبخش، بدون وساطت برهان است {\textbf{41}}.
\item
رسیدن به مقام توحید افعالی و صفاتی بلکه ذاتی با علم شهودی و حقالیقینی {\textbf{42}}.
\item
همانند شدن و محرم شدن با اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) در طی اسفار اربعه و اتصاف به دستاوردهای این سفرها {\textbf{43}}.\\
تلاش همه ما این است که هرچه بشود خودمان را همانند آن بزرگان کنیم. وقتی قرار است انسان همانند خدا بشود،
{\large «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}\{{\large وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ}\} {\textbf{44}}.»\\
چقدر عالی است که انسان علیوار زیست کند، حسنوار و حسینوار زیست کند و راه همانند شدن و محرم شدن با اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) سلوک است.\\
جابر بن یزید جعفی خدمت امام صادق (علیهالسلام) عرض کرد: «آقا! پدر شما، امام صادق (علیهالسلام) هفتاد هزار حدیث به من آموخته و فرموده است اگر یکی از این احادیث را به کسی گفتی، لعنت خداوند و پیامبران و فرشتگان و مردم بر تو باد. - این هفتاد هزار حدیث، احادیثی از قبیل صوم و صلاة که در دسترس همه قرار دارد، نبوده است - حالا از امام صادق (علیهالسلام) تقاضا دارد که آقا! گاهی از تحمل این احادیث سینهام تنگ میشود و نفسم بند میآید، امام صادق (علیهالسلام) هم دستوری را دادند که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عمل میکرد. فرمودند: هرگاه این حالت برای تو پیش آمد به صحرا برو
{\large «فَإحفِر حَفِیرَةً»،}
گودالی حفر کن
{\large «و دَلِّ رَأسَکَ فِیهَا {\Large{45}}»،}
سرت را درون این گودال کن و بگو
{\large «حدثنی محمد بن علی الباقر علیهالسلام بکذا»،}
روایات را به دل زمین بگو. این همانند شدن نیست؟! فقط علی بن ابیطالب (علیهالسلام) سر در چاه کرد؟! خیر، جابر بن یزید جعفی که به او سرّ الباقرین، سرّ امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) میگویند نیز این کار را کرد، او از اصحاب سرّ است و همانند شده است.
\item
تکمیل اسفار اربعه و رسیدن به سیر تفصیلی در اشیا به نبوت إنبایی {\textbf{46}}.\\
البته مرحوم امام خمینی (ره) برای اسفار اربعه یک تقریر خاصی دارند که این تقریر به این کیفیت با تقریر سایر عرفا تفاوتی دارد که اکنون شرح آن از بحث ما خارج است.
\item
آیینه تمامنمای حضرت حق شدن؛
\item
آگاهی از حقایق اشیا و استعداد افراد و کیفیت ارتقای آنان؛\\
نگاه ما در تربیت، نگاهی ظاهری است. با اینکه ما روحانیون مربی نفوس هستیم، ولی من این نوجوان و جوان را که میبینم، همان قدر میفهمم که افراد دیگر میفهمند، چون من هم ظاهر او را میبینیم. نهایتاً اگر مختصری روانشناسی خوانده باشم، یکذره به ذهنش نفوذ میکنم؛ ولی نفس او را نمیبینم و جان او را نمیفهمم. راه ارتقای او را نمیبینم. سلوک این فهم را به انسان میدهد.\\
شخصی گفت من مقدار زیادی پول را بهعنوان سهم، خدمت حضرت امام خمینی (ره) به نجف میبردم. داخل فرودگاه بغداد که شدیم، بازرسی میکردند و پولها را میگرفتند. پولهای نزد من هم مال مردم بود، سهم امام خمینی (ره) و سهم سادات بود. چون بغداد به کاظمین نزدیک است، در دل به موسیبنجعفر (علیهالسلام) متوسل شدم. بحمدالله زمانی که نوبت به ما رسید، برای بازپرس کاری پیش آمد و رفت و ما هم رد شدیم. نجف که رسیدیم زیارت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مشرف شدم و سپس خدمت مرحوم امام خمینی (ره) رفتم، تا نشستم فرمودند: «برای شما در فرودگاه مشکلهای پیش آمد، به موسیبنجعفر (علیهالسلام) توسل کردید، رفع مشکله شد.»\\
مرحوم امام خمینی (ره) میداند، از نجف دارد آنجا را میبیند، چنین فردی است که میتواند دست بگیرد و پیش ببرد یا من که فقط ظاهر فرد را میبینم؟
\item
إخبار از حضرت حق و ذات و صفات و افعال او به قدر استعداد مستعدان {\textbf{47}}؛
\item
رسیدن به قرب فرایض و قرب نوافل؛
\item
خروج با اختیار و شائقانه و عاشقانه از نشئه طبیعت با موت ارادی یا غیرارادی؛
\item
خرق حجب ظلمانی و نورانی و رسیدن به کمال انقطاع و معدن عظمت {\textbf{48}}؛
\item
گذرکردن از مراتب کفر که خودبینی، جهانبینی و نظر به جز او، از مراتب آن است {\textbf{49}}؛\\
فیلسوفان دقت کنند، به تعبیر حضرت استاد آیتالله جوادی، عارف جهانبینی ندارد، بلکه جهانشناسی دارد و جهان را میشناسد. آن هم آنطور که فرمود:
{\large «َأللَّهُمَّ أَرِنَا الأَشیَاءَ}\{{\large اَلْحَقَائِقَ}\}{\large كَمَا هِيَ {\Large{50}}.»}
\item
مظهر اسم جامع و آینه تجلی اسم اعظم شدن {\textbf{51}}.\\
بحث خروج از حجابها و رسیدن به مقام فنا را میشود از نظر شرعی با دو دسته از روایات اثبات کرد؛ روایاتی که میفرمایند خلق هیچ حجابی در پیشگاه حضرت حق، جز تعین خلقی ندارد به ضمیمه روایاتی که میفرمایند برای عدهای از مردم حجاب برداشته میشود.\\
تعین خَلقی، تنها حجاب است و برای عدهای حجاب برداشته میشود، یعنی تعین خلقی برداشته میشود و این یعنی مقام فنا.
\end{enumerate}
\\
در پایان میخواهم به دو مطلب بپردازم؛\\
مطلب اول این که آیا میشود از عرفان بینیاز شویم و به اخلاق بسنده کنیم؟ در این زمینه باید بگویم یک نظریه اخلاق عرفانی مطرح است {\textbf{53}}.\\
زمانی که اخلاق علمی به جهان اسلام ورود کرد، ارسطویی بود، سبک و سیاق اخلاق همان اخلاق ارسطویی بود که انصافاً هم در زمان خودش باتوجهبه زمانه ارسطو این نظریه، بسیار ارزشمند و بدیع است. یعنی باید از مغزی مثل ارسطو تراوش کند. اما اخلاق هم مانند فلسفه اسلامی که وقتی فلسفه وارد جهان اسلام شد، اسلامیزه گشت، اخلاق هم وارد جهان اسلام که شد، اسلامیزه شد. حالا اگر این اخلاق در کنار اسلامیزه شدن، عرفانیزه شود و بتوانیم از دل اخلاق موجود، یک اخلاقی بیرون بکشیم که امتیازات مثبت عرفان را داشته باشد، مشکلی نیست، اما اینجا دیگر فاصله اخلاق و عرفان کاسته و کاهیده میشود و مرز چندان مشخصی باقی نمیماند.\\
ولی اگر نتوانستیم این کار را انجام دهیم، به نظر میرسد چنین نیست و مرز کاملاً باقی است، یعنی بسیاری از اساتید معتقد هستند اگر انسانی عمری را در دفع رذیلتی بکوشد، رذیلت کنترل میشود؛ اما از جان او رخت برنمیبندد. خدا رحمت کند سیدنا الاستاذ مرحوم علامه طهرانی را، فیالمثل تشبیه میکردند و میفرمودند: شما یک دیواری را فرض کنید، سوراخهایی دارد، در سوراخهای آن پر از رتیل، عقرب، مار و خرچنگ است، یک اسپری به شما دادند و گفتند این را به این دیوار بپاشید، این جانوران به مدت هشت ساعت کرخ هستند، پای این دیوار بخواب، اما ۷ ساعت و ۵۹ دقیقه که گذشت بلند شو که دومرتبه باید اسپری بپاشی، این نگاه اخلاق است که به معنی کنترل قوا است. ولیکن عرفان میگوید، این دیوار را تخریب کن، یک دیوار بتنی بدون سوراخ بساز و یکعمر پای آن بنشین و زندگی کن.\\
عرفان میگوید:
{\large «وُجُودُکَ ذَنبٌ لا یُقاسُ بِهِ ذَنب {\Large{54}}.»}
نفس تا هست، اماره است، نه اینکه نفس اماره، یک نوع نفس باشد.\\
\{{\large وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِي}\}{\large إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ}\{{\large إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ}\}{\textbf{55}}.»\\
نفس، اماره به سوء است و لذا اگر اخلاق را با همان تقریر ارسطویی دنبال کنیم، یقیناً با عرفان مِیز دارد و دستاوردهای عرفان را نخواهد داشت؛ ولی اگر توانستیم یک اخلاق عرفانی تبیین کنیم که مزایای عرفان اسلامی را داشته باشد، میتوانیم به این اخلاق، امید داشته باشیم.\\
و اما مطلب دوم اینکه ما معتقد هستیم، علم عرفان اسلامی مانند سایر علوم، یک روند رشدی داشته و اگر بخواهیم این روند رشد را در نظر بگیریم به نظر میرسد یک مرحله از این روند رشد به دست مرحوم امام خمینی (ره) انجام شده است. ما در عرفان مرحوم امام خمینی (ره)، نکاتی را میبینیم که نمیگویم در گذشته نبوده، اما مانند نظریه ولایتفقیه که در گذشته هم بود، اما مرحوم امام خمینی (ره) محیی این نظریه شد، یکسری مطالبی در گذشته بود، اما محیی و مجدد آن، مرحوم امام خمینی (ره) است، مانند نشاندن عرفان در کنار حماسه و یا مثل گذرکردن از اسلوب در مواردی که لازم نیست، عزلت به معنای غلط و امثال ذلک. \\
کنار حماسه و یا مثل گذرکردن از اسلوب در مواردی که لازم نیست، عزلت به معنای غلط و امثال ذلک.\\
به نظر میرسد مرحوم امام خمینی (ره) عرفانی را دارند تقریر میکنند که بتواند در سطح جامعه بینالمللی، مزایای خود را داشته باشد و عرفان بماند و این را ما در این سطح شاید در سایر عرفا سراغ نداشته باشیم. البته ما در عراق، مرحوم سید سعید حبّوبی را داریم که یکی از چهار عارف کامل از شاگردان مرحوم حسینقلی همدانی است که این بزرگمرد در جنگ عراق و انگلیس سردار و سرلشکر است و لذا شخصیت ملی عراق است و شاعر مفلق نیز هست. اما درعینحال باز احساس من این است در آن حدی که مرحوم امام خمینی (ره) دارند یک قرائتی از عرفان ارائه میدهند که این قرائت، احیاناً آن نقاط منفی را که در دستاوردهای فردی و دستاوردهای اجتماعی داشته است، حداقلی کند، و بلکه بهصورت کامل از بین ببرد.
\begin{center}
{\large «اللهم احشر قائدنا السید الخمینی مع اولیائک المقربین و اعلی درجته فی اعلی علیین»}
\end{center}
\begin{center}
{\large «اللهم آمین»}
\end{center}
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست منابع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، آمدی، عبدالواحد بن محمد، و رجایی، مهدی. ۱۴۱۰-۱۹۹۰. غرر الحکم (تصحیح رجایی). ۱ ج. قم - ایران: دار الکتاب الإسلامي، ص 86.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 75، ص 81.
\item
برای مطالعه بیشتر ر ک به جعفریان، رسول، جعفریان، رسول، فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، و فقیه ایمانی، کمال. ۱۳۷۱. ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی. ۱ ج. اصفهان - ایران: مرکز تحقيقات علمی و دينی امام اميرالمومنين علی (علیه السلام)، ص 9.
\item
ابن عربی، محمد بن علی، حسن زاده آملی، حسن، و قیصری، داود بن محمود. ۱۳۸۷. دروس شرح فصوص الحکم قیصری. ۱ ج. قم ایران: بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم)، ص 59.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره). ۱۳۸۹. صحیفه امام. ۲۲ ج. بیجا: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی، ج 16، ص 220.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره). ۱۳۸۹. صحیفه امام. ۲۲ ج. بیجا: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (ره)، ج 20، ص 93.
\item
ابن سینا، حسین بن عبد الله. بدون تاریخ. الاشارات و التنبیهات (انتزاعي). ۱ ج. قم - ایران: دفتر نشر الکتاب، ص 148.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 74، ص 332.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 66، ص 209.
\item
صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۴۱۴. نهج البلاغة (صبحی الصالح). ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص207.
\item
سوره بقره، آیه ۹۴.
\item
مرتضوی، ضیاء، و مرتضوی، ضیاء. ۱۴۰۰. دانشنامه امام خمینی. ۴ ج. تهران - ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ج 2، ص 519.
\item
غفاری، علیاکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 163.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران.
۱۳۷۸. صحیفه امام. ۲۳ ج. تهران ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ج 2، ص 286.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. ۱۳۷۸. صحیفه امام. ۲۳ ج. تهران ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ج 8، ص 530.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. ۱۳۷۸. صحیفه امام. ۲۳ ج. تهران ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، جلد 19، ص 134.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، و رسولی، جلیل. ۱۳۸۳. دیوان امام. ۱ ج. تهران ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ص 26.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. ۱۳۸۰. شرح چهل حدیث (اربعین حدیث). ۱ ج. قم ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ص 259.
\item
امام خمینی در این زمینه نظریه ای دارند.
\item
این روایت شعرگونه در منابع اولیه شیعه ذکر نشده است و بیشتر در کتاب های عرفانی و ادبی قرن هفتم به بعد، به امام علی علیه السلام نسبت داده شده است.
\item
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، علامه، ضیاءالدین، و فقیه ایمانی، کمال. ۱۴۰۶. الوافي. ۲۶ ج. اصفهان ایران: مکتبة الإمام أميرالمؤمنين علي (عليه السلام) العامة، ج 2، ص 319.
\item
غفاری، علیاکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 8، ص 153-155.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. ۱۳۸۰. شرح چهل حدیث (اربعین حدیث). ۱ ج. قم ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ص 259.
\item
ابن سینا، حسین بن عبد الله. بدون تاریخ. الاشارات و التنبیهات (انتزاعي). ۱ ج. قم - ایران: دفتر نشر الکتاب، ص 147.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. ۱۳۸۰. شرح چهل حدیث (اربعین حدیث). ۱ ج. قم ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ص 259.
\item
دیوان اشعار سعدی، غزل 205.
\item
خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران. ۱۳۸۰. شرح چهل حدیث (اربعین حدیث). ۱ ج. قم ایران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، ص 257.
\item
سوره منافقون، آیه ۸.
\item
قمی، عباس، و مدیر شانهچی، کاظم. ۱۳۸۷-۱۴۲۹. الأنوار البهیة في تواریخ الحجج الإلهیة. ۱ ج. قم ایران: المکتبة الحيدرية، ص 164 و 165.
\item
دیوان حافظ، غزل 346.
\item
سوره واقعه ، آیات ۸۹-۸۸.
\item
ابنبابویه، محمد بن علی، و کمرهای، محمدباقر. ۱۳۷۶. الأمالي للصدوق. ۱ ج. تهران - ایران: کتابچی، ص 388.
\item
حسینی طهرانی، محمدحسین، و حسینی طهرانی، محمد محسن. ۱۳۹۴-۱۴۳۱. مطلع انوار. ۱۳ ج. تهران - ایران: مکتب وحی، ج 1، ص 299.
\item
اربعین، ج،۱ ص ۲۷۹.
\item
ره عشق یا نامۀ به خانم دکتر طباطبایی، ص ۳۵.
\item
خداوند متعال به برادر عزیزمان جناب آقای یزدانپناه عنایت کرده است، تلاش نمودند و عرفان عرشی را کم و بیش فرشی کردند، که من یک موقع منزل ایشان خدمتشان رسیدم، دیدم ۴۰ تا کتاب دور ایشان باز است. و سپس تقریر و ویرایش جدید هم شد. ممکن است انسان تمهید و فصوص را نفهمد ولی در حد قابل توجهی این عرفان نظری که این عزیز نوشتند و بعد هم آقای امینینژاد ویرایش کردند، در دسترس است و اگر انسان بتواند و لو با یک استادی این را بخواند و بداند، برای مسائل عملی آماده میشود.
\item
اربعین، ص ۱۹۰.
\item
سوره ق، آیه ۳۷.
\item
. با اندک تغییری: مطهری، مرتضی. ۱۳۷۸. یادداشتهای استاد مطهری. ۱۷ ج. تهران - ایران: صدرا، ج 14، ص 193.
\item
مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، و هاشمپور سبحانی، توفیق. ۱۳۷۳. مثنوی معنوی. ۱ ج. تهران - ایران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. سازمان چاپ و انتشارات، ص 30.
\item
شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۸۷.
\item
تعلیقات شرح فصوص، ص۲۱/ آداب الصلوة، ص ۳۸۴/ چهل حدیث، ص ۵۲۵.
\item
مصباح الهدایه، ص ۲۱۰.
\item
سوره بقره، آیه ۱۸۳.
\item
غفاری، علیاکبر، مفید، محمد بن محمد، و موسوی زرندی، محمود. بدون تاریخ. الإختصاص. ۱ ج. قم - ایران: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ص 66 و 67.
\item
مصباح الهدایه، ص ۴۱.
\item
مصباح الهدایه، ص ۴۱.
\item
نامه به خانم دکتر طباطبایی.
\item
نامه به خانم دکتر طباطبایی.
\item
ابنابیجمهور، محمد بن زینالدین، مرعشی، شهابالدین، و عراقی، مجتبی. ۱۴۰۳-۱۹۸۳. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه سيد الشهداء (ع)، ج 4، ص 132.
\item
شرح دعای سحر، ص ۷۷، چهل حدیث، ۶۳۵.
\item
لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ؛ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 95، ص 392.
\item
حضرت آقای یزدانپناه روی این نظریه دارند کار می کنند.
\item
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، علامه، ضیاءالدین، و فقیه ایمانی، کمال. ۱۴۰۶. الوافي. ۲۶ ج. اصفهان ایران: مکتبة الإمام أميرالمؤمنين علي (عليه السلام) العامة، ج 1، ص 103.
\item
سوره یوسف، آیه ۵۳.
\end{enumerate}
\end{document}