list_icon_blue

جلسه اول شرح فرازهایی از دعای ابو‌حمزه ثمالی

جلسه ۱ از ۶
اخلاق اسلامی
رمضان
سرخس
جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
جلسه اول شرح فرازهایی از دعای ابو‌حمزه ثمالی
list_icon_blue خلاصه جلسه
در این جلسه استاد عبارات اولیه این دعا را بررسی می‌کنند. بالاترین دعاها را ما از امام سجاد (علیه السلام) داریم و شاید دعایی مانند دعای ابوحمزه ثمالی به این علو مضمون نداشته باشیم. استاد توصیه می‌کنند این دعا در شب‌های ماه مبارک رمضان به آن مقداری که انسان کشش دارد، خوانده شود. استاد تفاوت آیات و روایات را در این جلسه بررسی می‌کنند. در این جلسه عبارت «إِلهِی لَاتُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِک» توسط استاد مورد توجه قرار می‌گیرد. کلید طلایی برای حفظ مراقبه و انواع تعاملات خداوند با انسان‌ها نیز شرح داده می‌شود.
دسته بندی اخلاق اسلامی
مکان سرخس
زمان جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
مناسبت رمضان
شماره جلسه
جلسه ۱ از ۶
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,10pt]{article} \begin{document} \\ {\large «أعوذُ بأللّٰهِ مِنَ ألشَّیطانِ ألرَّجیم\\ بِسمِ اللهِ ألرَّحمٰنِ ألرَّحیم وَ بِهِ نَسْتَعین إنَّهِ خَیرُ مُوَفَّقٍ وَ مُعین\\ إِلهِی لَاتُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِک، وَ لَا تَمْکرْ بِی فِی حِیلَتِک، مِنْ أَینَ لِی الْخَیرُ یا رَبِّ وَ لَا یوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِک؟»}\\ ابوحمزه ثمالی از اصحاب امام سجاد (علیه السلام) است. امام سجاد (علیه السلام) چون در دوره‌ای به سر می‌بردند که اوج تقیه بود، بعد از شهادت پدر، در اوج حکومت بنی‌امیه و بعد بنی‌مروان، لذا حضرت از عنصر تقیه زیاد استفاده می‌کردند و قهراً امام سجاد (علیه السلام) یاران زیادی نداشتند؛ چه اینکه ما از حضرت هم روایات فراوانی در دست نداریم.\\ بله، از میان همه ائمه (علیهم السلام) بالاترین دعاها را از امام سجاد (علیه السلام) داریم و بعد از امام سجاد (علیه السلام)، از امیرالمومنین (سلام الله علیه) بالاترین دعا‌ها را داریم. عمده دعاهای حضرت در صحیفه سجادیه است که خود صحیفه سجادیه سال‌ها بعد از ارتحال امام سجاد (علیه السلام) کشف شده است، در جریان یحیی بن زید، یعنی بعد از شهادت زید پسر امام سجاد (علیه السلام)، نوبت به شهادت نوادگان حضرت که رسیده است، صحیفه سجادیه از پرده بیرون آمده است. لذا اینکه بعضی گفته‌اند حضرت با دعا معارف را تبلیغ می‌کردند حرف درستی نیست، حتی در زمان خود حضرت عمدتاً در دسترس نبوده است، بعد از حضرت به دست آمده است.\\ از دعاهای پرمحتوا و پرمضمون امام سجاد (علیه السلام) دعای ابوحمزه ثمالی است و چون راوی این دعا ابوحمزه ثمالی است، به نام او شهرت پیدا کرده است، به نام دعای ابوحمزه ثمالی شهرت پیدا کرده است. وقت خواندن این دعا سحر‌های ماه رمضان است. عبارت ابوحمزه این است که امام زین‌العابدین (علیه السلام) در ماه رمضان بیشتر شب را نماز می‌خواند، چون سحر می‌شد، این دعا را می‌خواند. مورد دوم اینکه اگر ما بخواهیم در یک شب همه آن را بخوانیم، خسته می‌شویم. امام سجاد (علیه السلام) ظاهراً هر شب ماه رمضان این دعا را قرائت می‌کرده است. معمولاً اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) شب‌های ماه رمضان را بیدار بودند، به‌خصوص شب‌های دهه آخر که مطلقاً نمی‌خوابیدند و رختخواب خود را کاملاً جمع می‌کردند و این کار را از پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرا گرفته بودند و قهراً این شب، به‌خصوص شب‌های زمستانی که شب‌های طولانی هم بوده است، به عبادت می‌گذشته است و یکی از عبادت‌ها دعا و مناجات بوده است . یکی از مناجات‌ها ابو‌حمزه ثمالی است. شاید در میان دعاهای مناجاتی ائمه اطهار (علیهم السلام) به‌مانند دعای ابوحمزه ثمالی نداشته باشیم؛ دعایی به این طولانی‌ای و با این علو مضمون (نداریم).\\ من یادم نمی‌رود که مرحوم آقا به رفقایشان می‌فرمودند که در شب‌های ماه مبارک رمضان دعای افتتاح را در شب و دعای ابوحمزه را در سحر بخوانند، ولی تأکید داشتند با حال خوانده شود و لذا می‌فرمودند که کیفیت را فدای کمیت نکنید. لازم نیست همه دعا خوانده شود، آن مقداری که حال و کشش دارید و با توجه می‌خوانید، بخوانید، آن مقداری که دیدید خسته شدید و دیگر توجه نیست، بگذارید کنار و علامت بزنید، از آن‌جایی که دیشب خواندید، باز به مقداری که حال و کشش دارید، فردا شب بخوانید، لازم نیست همه دعا در یک شب خوانده شود، هر جا خسته شدید، کنار بگذارید.\\ از ایشان پرسیده شد از کجا بفهمیم که خسته شدیم؟\\ فرمودند زمانی که حالتان این شد که شروع کردید ورق بزنید، ببینید چقدر تا آخر مانده است، این معلوم است که از آن‌جا خسته شدی و کشش نیست.\\ به هر حال دعا، دعای پرمطلب و پر‌محتوایی است. مرحوم عارف کامل مرحوم ملکی تبریزی یک نکته‌ای را در مورد دعاهای اهل‌بیت (علیهم السلام) دارد، می‌گوید دعاهای اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) با سایر روایاتشان فرق می‌کند، در روایات امام به مخاطب نگاه می‌کند، مخاطبین مختلف است، لذا روایات هم از نظر مضمون و از نظر بلندای محتوا مختلف است اما در دعا مخاطب امام معصوم خدا است، چون مخاطب خدا است و خدای متعال هم حرف اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) را می‌فهمد و امام هم با خدا دارد درد‌و‌دل می‌کند، لذا مطالبی در دعا است که شاید اگر این مطالب را خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) می‌خواستند به کسی بگویند، نمی‌گرفتند، کشش نداشتند، چون مخاطب خدا است، مطالب بلندی در این دعا گنجانده شده است. خب دعای امام سجاد (علیه السلام) اینطور شروع می‌شود، عرض کردیم که این دعاها در سحر‌ها خوانده می‌شود، سحر از نظر حکم به نیمه سوم شب اطلاق می‌شود. شب را ما اگر سه پاره کنیم، پاره اول آغاز شب است، پاره دوم نیمه شب است، پاره سوم سحر است؛ در حقیقت به ثلث آخر شب سحر گفته می‌شود.\\ (استاد در پاسخ به سوال یکی از حضار می‌فرمایند)\\ بله، بله، درست است.\\ یعنی حد فاصل غروب آفتاب تا طلوع فجر صادق، نه تا طلوع آفتاب، تا طلوع فجر صادق، یعنی تا اذان صبح، اذان مغرب تا اذان صبح. پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سیره‌اش مختلف بوده است، یعنی گاه همه شب را بیدار بوده است، گاه نیمی از شب را بیدار بوده است، گاه دو نیم از شب را بیدار بوده است، گاه یک ثلث شب را بیدار بوده است. خدای متعال هم به این مطلب در قرآن مجید تصریح می‌کند: {\large «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ 1.»}\\ خدا می‌داند که تو دو‌سوم، کمتر از دو‌سوم یا نیمی از شب را برمی‌خیزی. تازه با توجه به این که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمازش را به صورت تهجد می‌خوانده است، یعنی بیدار و خواب.\\ آغاز وقت شروع نماز شب، نیمه شب، چهار رکعت (می‌خواندند)، استراحت می‌کردند، باز چهار رکعت می‌خواندند، باز استراحت می‌کرده است، بلند که می‌شده است، دیگر تا طلوع آفتاب نمی‌خوابیده است و در رکعات نماز پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سور طوال می‌خوانده است، در رکعات نماز شب می‌خوانده است.\\ {\large «بِسمِ اللهِ ألرَّحمٰنِ ألرَّحیم\\ إِلهِی لَاتُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِک».}\\ پروردگار من، معبود من، چرا دعا را با الهی شروع کرده است؟\\ اصولاً مناجات‌ها با الهی شروع می‌شود و لذا مناجات‌ها را در فارسی الهی‌نامه معنا می‌کنیم، الهی‌نامه خواجه عبدالله انصاری. به‌خاطر اینکه مناجات ارتباط با معبود است، در مقام عبادت و توجه، چون مناجات ارتباط با معبود است و لذا آغاز مناجات با الهی شروع می‌شود. در مناجات شعبانیه هم ببینید، همین‌طور است. در دعای کمیل ببینید: {\large «اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ»،} بارخدایا، الله اسمی است که فقط بر خدا اطلاق می‌شود، إله بر غیر خدا هم اطلاق شده است اما از دیدگاه دین آن هم باید فقط بر خدا اطلاق بشود، چون معبود بر حق که تنها معبود واقعی است، خدا است.\\ {\large «ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ 2»،} آیه قرآن است، هر چه غیر خدا پرستیده شود، باطل است و فقط و فقط خدای متعال حق است و لذا فقط او سزاوار پرستیدن است.\\ {\large «إِلهِی»،} پروردگار من، تعبیر به {\large «إِلهِی»} کرده است نه {\large «إلهَنا»،} که دعاکننده در این فاز قرار بگیرد که گویا خود او است و خدا.\\ یک موقعی من خدمت شما عرض کردم، انسان اگر بخواهد مراقبه و توجهش قوی شود، یکی از راه‌هایش این است که تصورش بر این باشد که در جهان هستی دو تا موجود بیشتر وجود ندارد، یکی او و یکی خدا. به عبارت دیگر شما دیدید که انسان سر کلاس‌های خصوصی حواسش بیشتر است تا سر کلاس‌های عمومی. در کلاسی که 40 تا دانش‌آموز نشسته است، ممکن است من یک گوشه‌ای چرت بزنم، الآن در جمع ما ممکن است یک کسی در یک گوشه‌ای چرت بزند، چون عمومی است. اما اگر من نشستم و با یک نفر دارم صحبت می‌کنم، او هم دارد با من صحبت می‌کند، این‌جا دیگر احتمال غفلت و عدم توجه خیلی کم است. ما انسان‌ها گر چه همه موجودات را در محضر پروردگار و مرتبط با پروردگار می‌دانیم، توجه داشته باشیم که گویا هر موجودی یک خدا برای خود دارد؛ من برای خودم یک خدا دارم. یکی از رفقای ما که الآن درتهران هم است، نقل می‌کردند زمانی که در مشهد می‌آمدند، در مسافرخانه، مسافرخانه‌ای هم معمولا می‌گرفتند که معمولاً به گنبد امام رضا (علیه السلام) چشم‌انداز داشت. قبل از این که دور صحن خراب شود، مسافرخانه‌ها فراوان بود. رفیقش که الآن مشهد است، می‌گوید این که نصف‌شب‌ها که بیدار می‌شد، دو ساعت به اذان، رو به گنبد حرم امام رضا (علیه السلام) می‌کرد، مدتی با علی بن موسی الرضا (علیه السلام) درد‌و‌دل می‌کرد، بعد هم شروع می‌کرد با خدا حرف زدن، یک طوری که انگار یک خدا مخصوص خودش دارد؛ آن رفیقمان که عرض می‌کنم بی‌سواد هم هست.\\ {\large «إلهي»} یعنی ای معبود من، اشاره به این که انگار من هستم و تو، تو هستی و من، به کس دیگری هم کار ندارم. واضح‌تر عرض کنم، یکی از صفات پروردگار این است: {\large «یا منْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ.»}\\ یکی از صفات خداوند متعال این است که هیچ‌گاه سرش شلوغ نمی‌شود، اولیاء هم همینطور هستند. یکی از شاگردان مرحوم قاضی گفته بودند، ما مدتی بود که به‌خاطر امر پدرمان پیش ایشان نمی‌رفتیم، اما گهگاه که خدمت ایشان می‌رفتیم، از حرف‌هایی که ایشان می‌زد و برخورد‌هایی که می‌کرد، گمان می‌کردیم که ما لحظه لحظه زیر نظر هستیم، از همه چیز ما خبر داشت و تک تک ما همینطور بودیم؛ نه اینکه برای من این‌طور باشد، تک‌تک شاگردان (همینطور بودند).\\ امام رضا (علیه السلام) گاه 2 میلیون نفر دور ضریح و مرقدش هستند و به همه توجه استقلالی دارد. این‌طور نیست که اگر به من توجه کرد، به حسن توجه نکند، به حسن توجه کرد، به حسین توجه نکند؛ نه این‌طور نیست. {\large «إلهي»} یعنی ای خدایی که برای من هستی، مخصوص من هستی؛ چون {\large «یا منْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ.»}\\ خدا سرش شلوغ نمی‌شود.\\ {\large «إِلهِی لَاتُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِک»،} خدایا من را به وسیله عقوبتت ادب نکن. انسان‌ها 3 دسته هستند، \begin{enumerate} \item دسته نخست انسان‌هایی هستند که خدا اصلاً کاری به کار آن‌ها ندارد، آن‌ها خدا را فراموش کردند، خدا هم کاری کرده است که خودشان را فراموش کنند. به ظاهر نه خدا به آن‌ها کاری دارد و نه آن‌ها با خدا کاری دارند؛ البته روزیشان را می‌دهد. چرا به آن‌ها روزی می‌دهد؟\\ چون قرار است که در این دنیا همه روزی بخورند.\\ ای کریمی که از خرانه غیب\\ گبر و ترسا وظیفه‌خور داری\\ دوستان را کجا کنی محروم\\ تو که با دشمنان این نظر داری\\ دنیا این است، دنیا رحمت رحمانیه است، همه عالم دارند روزی می‌خورند ولی ارتباط خدای متعال با بعضی بریده است. آن‌ها به خدا کاری ندارند، خدا هم به آن‌ها کاری ندارد. مرحوم آقا می‌فرمودند مثل اینکه در قدیم مثلاً قاطری را، خری را، اسبی را سالیان سال از او کار می‌کشیدند، بعد دیگر با او کاری نداشتند، پیر شده بود، فرتوت شده بود، فرسوده شده بود و نمی‌خواستند او را بکشند و جلوی سگشان بندارند؛ چون به آن‌ها خدمتی کرده بود، چه کار می‌کردند؟!\\ می‌آمدند افسارش را از میخ طویله می‌کندند و بیرون خانه می‌آوردند، افسارش را روی دوشش و پشتش می‌انداختند؛ این احساس می‌کرد که رها است، به بیابان می‌زد. بعد از مدتی یا طعمه گرگ بود، یا طعمه شیر و پلنگ بود، یا در دره سقوط کرده بود، یا از گرسنگی و تشنگی مرده بود؛ چرا؟!\\ چون دیگر افسارش را روی پشتش گذاشته بودند، ولش کرده بودند، برو دنبال کارت. یک‌سری انسان‌ها هستند که به خدا کاری ندارند، خدا هم به آن‌‌ها کاری ندارد، این‌ها را اصلاً خدای متعال ادب نمی‌کند، این‌ها بی‌ادب می‌مانند و بی‌ادب می‌میرند، به تعبیر سعدی:\\ بی‌ادب محروم ماند از فیض رب. \item گروه دوم کسانی هستند که خدا آن‌ها را ادب می‌کند و با عقوبت ادب می‌کند، به‌خاطر خطایای درشتی که دارند، مصلحت الهی اقتضا می‌کند که آن‌ها را با تشر ادب کند، با عقوبت ادب کند، با سختی آدم کند. \item گروه سوم کسانی هستند که خدا این‌ها را ادب می‌کند و با نرمی و ملاطفت و ملایمت (آن‌ها ادب می‌کند). امام سجاد (علیه السلام) می‌فرماید که خدایا من را از این دسته سوم قرار بده. افسارم را روی دوش خودم نندازی و من را به عقوبت هم ادب نکنی. \end{enumerate} \\ در خاطرات مرحوم آقای شیخ حسن‌علی نخودکی می‌خواندم که ایشان به پسرشان فرموده بودند که من در طول مدت عمرم یک روز نماز صبحم قضا شد، همان یک روز پسری داشتم و خدای متعال او را از من گرفت و به من گفتند این به‌خاطر آن نماز صبحی است که از تو قضا شد. من گمان می‌کنم که اگر خدا اینطوری می‌خواست با ما رفتار کند، ما اگر فتحعلی شاه قاجار هم بودیم با صد تا بچه، چند بار این صد تا بچه تمام شده بود.\\ می‌فرماید {\large «إِلهِی لَاتُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِک»،} خدایا نکند من را رها کنی، اصلاً، افسار من باید دست خودت باشد، ولی من را به عقوبت ادب نکن، با نرمی و با ملایمت (ادب کن). طاقت نداریم، کشش نداریم، یک‌ذره پیچش را سفت کنیم، می‌برد و از بین می‌رویم و نه ما طاقت نداریم، انبیاء و اولیاء (هم طاقت ندارند). این کلام امام سجاد (علیه السلام) است که خدایا ما را با عقوبتت مبادا ادب کنی. ما را با ملایمت و ملاطفت (ادب کن)، دست روی سرمان بکشی، روزیمان را زیاد کنی، هوایمان را داشته باشی، استاد برایمان بفرستی، رفیق خوب بفرستی، شهر خوب، حکومت خوب، با ملاطفت، با ملایمت، کمی اگر بخواهی به عقوبت ادب کنی، ما نیستیم و نمی‌توانیم کشش داشته باشیم و این عجیب است که اولاً انسان از خدا بخواهد او را ادب کند. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مکرر می‌فرمود که {\large «أدَّبَني رَبِّي فَأحْسَنَ تَأدیبي 3.»}\\ مؤدب من خدا است، خدا من را ادب کرده است و خوب هم ادب کرده است و ادب می‌کرد. ما آیات قرآنی را که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خدا انبیاء را ادب می‌کند. در جریان حضرت نوح (علیه السلام)، حضرت نوح (علیه السلام) یک صغری کبری چید، یک قیاس منطقی، فرمود که {\large «إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي»،} پسر من از اهل من است؛ {\large «وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ 4»،} تو هم که گفتی اهل تو را نجات می‌دهم؛ پس بچه من را نجات بده.\\ خدای متعال با تندی به حضرت نوح (علیه السلام) فرمود: {\large «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ 5»،} نه، این بچه اهل تو نیست، این عمل غیرصالح است، این اصلاً گویا فرزند تو نیست. اینگونه نیست که حالا این ارتباطات بماند، یکدفعه یک آیه‌ای نازل می‌شود {\large «تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ 6»،} عموی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، باشد، {\large «تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ»،} عموی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم که باشد، این است؛ چون در راه خدا با کسی شوخی ندارند، نمی‌خواهند شوخی داشته باشند.\\ به هر حال خدای متعال به نوح فرمود: {\large «ِإِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ»،} بعد نصیحت کرد، ادب یعنی این.\\ خدای متعال فرمود: {\large «إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ 7.»}\\ من تو را موعظه می‌کنم که مبادا از جاهلین باشی، به نوح شیخ‌الانبیاء. یا به پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ادب می‌کند، {\large «وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُۥ 8.»}\\ به تو وحی که می‌فرستیم تندتند نخوان، بگذار اول جبرئیل بخواند، بعد تو بخوان. یا اینکه به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گوید که مبادا میل کنی به پولدارهای بی‌درد، فقرا را رها کنی، که اگر این کار را کنی، عمل تو را حبط می‌کنیم؛ {\large «وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ تُرِيدُ زِينَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ 9.»}\\ خدای متعال بهترین مودب است و انسان را ادب می‌کند و اگر انسان بداند و اهل سلوک الی الله باشد، این ادب را می‌بیند.\\ یکی از رفقای ما به من می‌گفت که من مدتی حالم این بود، به مجرد این که خطا می‌کردم، می‌خوردم، نمی‌گذاشتند که بیات بشود. گفتند که در قطار ایستاده بودم، بیرون را نگاه می‌کردم، یک لحظه چشمم را برگرداندم، چشمم افتاد به یکی از این کوپه‌های داخل قطار و یک زن نسبتاً غیر‌پوشش‌داری نشسته بود، یک لحظه غیر‌اختیاری این را دیدم، ولی سالک حرکت‌های غیر‌اختیاری‌اش هم باید حساب‌شده باشد. گفتند تا صورتم را به سمت بیابان برگرداندم، یک چیزی داخل چشمم رفت. چشم شروع به سوختن و آب آمدن و درد کردن کرد، آمدیم دکتر و دعوا، مشخص شد یک براده آهن از زیر چرخ قطار پریده و داخل چشم من رفته است؛ گفت من 3 ماه این چشم را درمان می‌کردم.\\ مرحوم آقا می‌فرمودند که یکی نصف‌شب در نجف، برای نماز شب خواندن بلند شده بود، احساس ضعف کرده بود. یک شیشه عسلی داشت، برداشته بود که بخورد، دیده بود در این شیشه عسل پر مورچه است، آب بسته بود روی این مورچه‌ها که بیرون بیایند که عسل بخورد، توبیخش کرده بودند که چرا در شیشه را باز گذاشتی که این همه مورچه را از بین ببری؟!\\ به‌خاطر این که می‌خواهی عسل بخوری. به هر حال خدای متعال {\large{نِعْمَ ألْأدیب}} است، خوب ادب می‌کند، اما انسان باید از خدا بخواهد {\large «إلهِی لَاتُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِک»،} من را با عقوبتت ادب مکن. \begin{center} {\large «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّد.»} \end{center} \newpage \begin{center} \Large{فهرست منابع} \end{center} \begin{enumerate} \item سوره مزمل، آیه 20. \item سوره لقمان، آیه 30. \item مجمع البيان: 10/500. \item سوره هود، آیه 45. \item سوره هود، آیه 46. \item سوره مسد، آیه 1. \item سوره هود، آیه 46. \item سوره طه، آیه 114. \item سوره کهف، آیه 28. \end{enumerate} \end{document}