\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
{\large «أعوذُ بأللّٰهِ مِنَ ألشَّیطانِ ألرَّجیم\\
بِسمِ اللهِ ألرَّحمٰنِ ألرَّحیم\\
ألْحَمْدُ للّٰهِ ربِّ ألْعالَمین وَ ألْصَلاة وَ ألْسَلام عَلَي النَیِّرِ ألْأعْظَم وَ نَتیجَة ألعالَم\\ هادي ألسُّبُلِ وَ مُنجي ألبَشَر، سَیِّدِنا وَ مَولانا حَبیبِ إلهِ
ألْعالَمین، أبِي القاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) وَ عَلیٰ آلِهِ ألطَّیِبینَ ألطاهِرینَ ألمَعصومینَ ألمُکَرَّمین وَ لَعْنُ ألدائِم عَلیٰ أعدائِهِم أَجمَعین، مِنَ أَلان إلیٰ قیامِ یَومِ ألدِّین».}\\
{\large «قالَ ألإمام آلهادي (علیه أفضل الصلوات المصلین): مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ يُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ يُطَاعُ.»}\\
شب شهادت امام دهم، امام هادی، علی ألنقي (علیه السلام) است، انشاءالله به زودی زائر مرقد منورش در سامرا بوده باشیم، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).\\
{\large «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّد.»}\\
امام هادی (علیه السلام) یکی از طولانیترین دورانهای امامت را در میان امامان دوازدهگانه ما بر عهده داشته است.
از کودکی بارامامت را بر دوش کشیده است و با شش خلیفه عباسی همعصر بوده است. این خلفا در مقدار خلافت و سلطنت متفاوت بودند. از کوتاهترین که فرزند متوکل است، به نام منتصر و 6 ماه بیشتر سلطنت نکرده است تا متوکل که حدود 20 سال بر اریکه سلطنت نشسته است. امامت امام هادی (علیه السلام) با معتصم شروع شده است و با معتز تمام شده است؛ امروزه دوره سلطنت بنیالعباس را 4 بخش و دوره میکنند که این دورهای که امام هادی (علیه السلام) با بنیالعباس همعصر است، به دوره تسلط ترکان مشهور است که ترکها در دربار همهکاره هستند، به گونهای که حتی خلیفه تعیین میکنند، یا خلیفه را جابجا میکنند یا حتی خلیفه را زندانی میکنند. مقام معظم رهبری در کتاب انسان 250 ساله، نوشتند که مراد از این ترکها، ترکهای آذربایجان نیستند؛ آنها ترکهای مغولستان و ترکستان هستند؛ نباید اشتباه بشود. به هر حال دوره امامت امام هادی (علیهالسلام) دوره بسیار سختی است و این سختی بیشتر از آنجا شروع شد که حضرت را به دربار طلبیدند، به سامرا خواستند و زمان ورود امام هادی (علیه السلام) به سامرا، حضرت را به محلهای بردند که محل اسکان گدایان و صعالیک بود به تعبیر تاریخ؛ برای این که شخصیت حضرت را خرد کنند و بعد هم حضرت را در خانهای سکنا دادند که زیر نظر بود و یکی از شکنجههایی که به حضرت میدادند، این بود که مدتها حضرت را ساکن اتاقی کرده بودند و در آن اتاق قبری کنده بودند و به حضرت فهمانده بودند که تو را زنده به گور خواهیم کرد.\\
در میان شکنجههایی که بشر تا به حال به آن دست یافته است، ما شکنجهای بدتر از شکنجه زنده به گوری شاید نداشته باشیم که یک انسان زنده زنده دفن بشود.\\
حالا در دوران رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که بحث زنده به گور کردن دختران مطرح بوده است، چون کودک بودند، نوزاد یکی، دو روزه بودند؛ زود غزل را میخواندند و کمتر زجر میدیدند.\\
ولی وقتی بزرگی را زنده به گور کنند، خیلی دردناک است. به هر حال انواع و اقسام اذیتها را برای امام هادی (علیه السلام) داشتند، بهخصوص در دوران متوکل ملعون (لعنت الله علیه). مستحضرید که متوکل در دوران خودش 8 بار حداقل دستور داده است که قبر سیدالشهداء (علیهالسلام) را با خاک یکسان کنند و دور قبر را بکارند، یعنی کشاورزی کنند که قبر مخفی بشود و از بین برود و آب به سمت قبر رها کنند. علت این که قبر سیدالشهداء (علیه السلام) حائر نامیده شده است، این است که آب میآمده است و دور قبر میگشته است و به قبر نفوذ نمیکرده است و لذا حائر حسینی شده است، کأنَّ آب حیران بوده است، سرگردان بوده است، میچرخیده است. \\
حالا حائر دقیقا کجاست، بین فقهای ما از نظر این که مساحت حائر چه مقدار است، اختلاف وجود دارد. امام هادی (علیهالسلام) در 3 زندان زندگی میکردند. یعنی شهر سامرا یک شهر ارتشی و نظامی بود، باز در شهر سامرا محله عسکر مخصوص نظامیان بود و یک پادگان بود، باز محله عسکر، خانهای که امام هادی (علیه السلام) در آن سکونت داشتند، از اطراف و اکناف مورد حفاظت و حراست دستگاه بود. از 3 زندان، تودرتو، تودرتو، تودرتو، امام بتواند در این 30 سال دوران امامت ارتباطش را با شیعه حفظ کند، بتواند دفاتر وکالت را که از زمان موسی بن جعفر (علیه السلام) رقم خورده بود، پر رنگ کند، بتواند شیعه را برای عصر غیبت آرامآرام آماده کند که شیعه بتواند این بار غیبت را بردارد و مثل فردایی سبکبال و سبکبار به سوی پروردگار از این دنیای فانی ارتحال کند. خب در این فرصت کوتاهی که در مجلس داریم، میهمان سخنی از سخنان امام هادی (علیهالسلام) باشیم. فرمود:
{\large «َمَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ يُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ يُطَاعُ»؛}
اگر کسی تقوای الهی را پیشه کند، خدای متعال کاری میکند که عالم و آدم از او حساب ببرند. نظیر این تعبیر را اینگونه داریم:
{\large «مَنْ خَافَ اَللَّهَ أَخَافَ اَللَّهُ مِنْهُ كُلَّ شَيْءٍ.»}\\
اگر کسی از خدا بترسد و تقوای الهی را پیشه کند، خدای متعال همه کس و همه چیز را از او میترساند. خب مستحضرید یکی از آموزههای دینی ما که در همه ادیان هم مطرح بوده است، مسئله تقوا است. 70 مرتبه در قرآن کریم ما تعبیر
{\large «اتَّقُوا الله»}
داریم. بحث تقوا بحث طویلالذیل است، نمیخواهیم به این بحث ورود، کنیم. 20 اثر و خاصیت مستقیم برای تقوا ذکر شده است؛ مثل
{\large «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا، يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا»،}
مثل
{\large « وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»،}
مثل فلاح، مثل فوز و سعادت و رستگاری. بحث تقوا بحث مفصلی است، بعضی از ابعاد بحث تقوا کمتر توجه شده است، یکی از ابعادی که کمتر توجه شده است، این جمله امام هادی (علیه السلام) است. اگر انسان اهل تقوا باشد، دیگران از او حساب میبرند، میترسندو داریم در منطقه زندگی میکنیم، یک ارتشی که چهارمین ارتش دنیا به حساب میآمده است، در جنگهای 6 روزه، 6 تا کشور عربی را در 6 روز زمینگیر کرده است که یکی مصر بوده است، یکی اردن بوده است، یکی سوریه بوده است، یکی عراق بوده است، الآن در مقابل یک گروه کوچکی مثل حزب الله لبنان زمینگیر است، چرا؟\\
چون
{\large «مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ يُتَّقَى.»}\\
اگر کسی از خدا تقوا و پروا داشته باشد، همه کس و همه چیز از او میترسد. خدا رهبر راحل انقلاب را رحمت کند، سال 1342 که ایشان در مدرسه فیضیه سخنرانی کردند، فریاد زدند و غریدند و آن سخنرانی، سخنرانی عجیبی بود. قبل از سخنرانی ایشان، خطیبی در فیضیه سخنرانی کرده بود. سیدناالاستاد مرحوم علامه طهرانی میفرمود که آن خطیب را ما از تهران فرستاده بودیم و هماهنگ کرده بودیم. بعد از آن سخنرانی هم 6 ماه در برخی از روستاها پنهان شد، چون مدام ساواک دنبالش بود که او را بگیرد. خیلی سخنرانی غیرتمندانه است، هنوز که هنوز است انسان میشنود، بدنش میلرزد. خب، شاه تصمیم گرفت که ایشان را بگیرند، نیمهشب آمدند و با چه وضعی ایشان را دستگیر کردند. ایشان در خاطراتش فرموده است ما سوار ماشین که شدیم، یک ساواکی سمت راست، یک ساواکی سمت چپ ما، داشتند ما را به طرف تهران میبردند، هر دو مسلح، جلو راننده مسلح، بغل راننده مسلح، دیدم این دو نفر که کنار من نشستند، میلرزند. دارند آقا را تهران میبرند که اعدام صحرایی کنند، محاکمه صحرایی، اینها دارند میلرزند. فرمودند که دو تا دستم را روی زانوی اینها گذاشتم، گفتم \\
چرا میترسید؟\\
{\large «مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ يُتَّقَى.»}\\
اگر کسی تقوای الهی پیشه کند، عالم و آدم از او میترسند. یمنیها را به حرورالخلیج تعبیر میکردند، یعنی گداها و بدبخت و بیچارههای خلیج، نسبت به عربستان و کویت و امارات، هندیهای خلیج، فقیر، گرسنه، حالا ایستادند در مقابل آمریکا و انگلیس، از اینها حساب میبرند،
{\large «مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ يُتَّقَى.»}\\
هر کس تقوای الهی پیشه کند، خدا کاری میکند که همه از او بترسند و همه از او حساب ببرند و این نکته قابلتوجهی است. یکی از علل این حساب بردن این است که اگر کسی تقوای الهی را پیشه کند، چشم او باز میشود، چشم او که باز شد، میبیند.\\
فرمود:
{\large «اِتَّقُوا فِرَاسَةَ اَلْمُؤْمِنِ.»}
از تیزبینی مومن بترسید و بپرهیزید.\\
مرحوم حاج هادی ابهری بیسواد بود، امضاء بلد نبود، بیسواد مطلق بود اما بهخاطر عشق به اباعبدالله (علیهالسلام) چشمش باز بود. مرحوم علامه طهرانی میفرمودند که مجتهدین از او پروا میکردند، آیتاللهها از او کناره میگرفتند، چون میدید و تذکر میداد و صریح بود. این
{\large «مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ يُتَّقَى»}
است. چشم باز است، چشم که میبیند، ضمیر را میبیند، باطن را میبیند، حل دیگری باید حواسش باشد و مواظب باشد.\\
خب، جمله دوم،
{\large «َمَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ يُطَاعُ»،}
اگر کسی خدا را اطاعت کند، خدا همه چیز را مطیع او میکند. این روایت حدیث قدسی است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از خدا نقل کرده است. حدیث قدسی، معنا مال خدا است، لفظ برای امام یا پیغمبر است. حدیث قدسی چیست؟\\
خدا فرمود:
{\large «عَبْدِي أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي، أَنَا مَهْمَا أَشَاءُ يَكُونُ أَجْعَلُكَ مَهْمَا تَشَاءُ يَكُونُ.»}\\
بنده من، من را اطاعت کن، مثل من خواهی شد، یعنی چه؟\\
یعنی من با اراده ایجاد میکنم، تو هم با اراده ایجاد کن؛
{\large «مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ يُطَاعُ»}
یعنی چه؟\\
یعنی ماباید صبر کنیم، بمیریم، برزخ برویم، صبر کنیم، قیامت برویم؛ صبر کنیم و آن 50 تا موقف را بگذرانیم؛ حالا بهشت برویم، حالا که بهشت رفتیم، آنجا با اراده کار کنیم، چون در بهشت، سیستم، سیستم اراده است،
{\large «لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا»،}
با اراده انسان هر کاری میخواهد بکند.\\
برای اولیای الهی کره خاکی بهشت میشود، با اراده کار میکنند.
ما رفته بودیم برای یک همایش تبریز، گفتیم که تبریز جاهایی که دارد ما را ببرید و نشانمان بدهید. گفتند که یک میرابوالفضلی است، دیدنی است. سر قبرش رفتیم، یک قبر خیلی سبک و منور، گفتیم که این میر ابوالفضل داستانش چیست\\
گفتند که این همان است که در بازار تبریز داشته راه میرفته است، دیده از این سقف بلند بازار تبریز، یک کودکی افتاد. تا دیده است که این کودک افتاد، گفته است بایست، بچه بین زمین و آسمان ایستاده است؛
{\large «مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ يُطَاعُ.»}\\
مردم آمدند با ریسمان و نردبان بچه را گرفتند و آوردند پایین، دورش ریختند، (پرسیدند) تو پیغمبر هستی؟\\
گفته است خیر.\\
گفتند تو امام هستی؟\\
گفته است خیر.\\
گفتند تو ملا هستی؟\\
گفته است که من سواد ندارم. گفتند که آخر تو گفتی بایست و ایستاد. گفت 60 سال خدا به من گفت که ابوالفضل انجام بده، گفتم چشم؛ حالا یک بار هم من از خدا خواستم، گفته است چشم؛ هیچ چیز عحیب و غریبی نیست؛
{\large «مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ يُطَاعُ»،}
هر کس خدا را اطاعت کند، خدا کاری میکند که عالم و آدم اطاعت او را داشته باشند. در حقیقت همانطور که همه مومنین در بهشت با اراده ایجاد میکنند، بنده خدا در این دنیا با اراده ایجاد میکند. این داستان را همه کسانی که زندگی آقای قاضی را نوشتند، نگاشتند. آقای قاضی مشغول تدریس بودند، مرحوم آقای قاضی 21 فرزند داشتند. یکی از پسران میآید، میگوید که مادر من را فرستاده است، گفته است که پول بدهید، نان بگیرم، مقداری نان وسبزی بگیرم. زندگیشان اینطور بود دیگر، آقازاده ایشان به خود من گفت، گفت ما خانه پدر که بودیم، نهار و شام این بود، سفره پهن میشد، یک ظرف آب گرم، در آن آب گرم نان خشک ریزشده ریخته میشد، این نان دلمه میشد، باد میکرد، این نان دلمهشده را ما همه دست میبردیم و میخوردیم. خدا رحمت کند آقای سید محمدحسن را، گفتند که من یادم نیست در آن سفره سیر شده باشم، این غذای ما بود؛ رضوان خدا بر مرحوم آقای قاضی.\\
مرحوم کوشانپور در ایران ثروتمند بود، شاگردش را نجف فرستاد، گفت پیش آقای سید علی قاضی میروی، این پولهایی که داری به من میدهی، به او بده، به او میرسد، مقدار زیادی (پول).\\
مرحوم کوشانپور میگوید که من پول را خدمت مرحوم آقای سید علی قاضی آوردم، جلویشان ریختم، گفتم که اینها برای شما است.
(گفتند) یعنی چه که برای من است؟\\
گفتم برای شما است دیگر، سهم سادات است، شما هم سید، عیالوار، خدمت شما باشد.\\
گفت که جمع کن، جمع کن، الآن بچههای من میآیند، فکر میکنند اینها به من میرسد، اینها برای طلاب است، به من چه ربطی دارد، جمع کن.
زهد این است. به هر حال، گفتم آقازاده ایشان آمد، گفتند که مادر من را فرستاده است، پول بدهید نان بخرم. مرحوم اقای قاضی گفتند که ندارم.\\
کَأنَّ ناراحت شده بود، (گفت) یعنی چه که نشستی، درس و بحث و مدام به سهله میروی، کوفه میروی، عبادت میکنی، خب ما گرسنهایم، نان میخواهیم.\\
دیدند که آقای قاضی ایشان یککم به هم ریخت، فرمودند که در آن گنجه، خاکها را کنار بزن، چیزی پیدا میکنی.\\
خاکسترها را کنار زده بود، دیدند یک دینار پیدا شد. مرحوم علامه فرمودند که آن دینار ابداع بود، ایجاد بود، اینجا اقای قاضی آن دینار را ایجاد کرد؛
{\large «مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ يُطَاعُ.»}\\
فقط نکته این است که ما باید مصادیق طاعت را یاد بگیریم، گاهی وقتها ما خیال میکنیم داریم کار خوب میکنیم، داریم کار بد میکنیم. اصلاً مصادیق طاعت را گاهی اشتباه میگوییم. این خانم شب جمعه دعای کمیل بخواند، این را اطاعت میبیند اما اطاعت از شوهر را اطاعت نمیبیند. این آقا این زن و بچه را سر تا پایشان را با ثروت پر کند، این را نفقه میداند اما این که به عواطف این زن و بچه احترام بگذارد، عواطف اینها را سیراب کند، این را وظیفه نمیداند. چرا گفتند
{\large «مَنِ ازدادَ عِلما و لَم يَزدَدْ هُدىً ، لَم يَزدَدْ مِنَ اللّه ِ إلاّ بُعدا »?}\\
کسی که بدون بصیرت اهل عمل باشد، هر چه پیش میرود، از خدا دورتر میشود؛ چون وظیفه را نمیشناسد.\\
امام مجتبی (علیه السلام) دور خانه خدا دارد میگردد، طواف آن هم در حال اعتکاف، دامن حضرت را گرفت، کارم پیش فلانی گیر کرده است، من را قبول ندارد، شما را قبول دارد.\\
حضرت از مسجدالحرام بیرون زدند. بعدً جلوی حضرت را گرفتند، گفتند که شما در حال طواف بودید، حالا طواف مستحبی بوده است احتمالاً، بعد هم در حال اعتکاف بودید.\\
فرمودند که ندیدی، این مرد گرفتار بود.\\
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد نماز میخواند، آن هم پیغمبر و نماز پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دیدند نمازش را تند کرد، نماز تمام شد، گفتند که یا رسول الله خیلی نماز را تند خواندی.\\
فرمودند که صدای آن کودک را نشنیدید؟\\
بچه داشت گریه میکرد، در خانمها بچه داشت زار میزد. نماز را کوتاه کردم، این مادر بچهاش را بغل کند. این که انسان بداند کجا طاعت است و درست طبق اطاعت عمل کند، ببیند وظیفه کجاست، به وظیفه عمل کند.\\
من مدام کربلا بروم، پدرم گرسنه باشد، مادرم گرسنه باشد، خاله من دارد از گرسنگی میمیرد، من مدام بروم و به این و آن کمک کنم. خب این کربلا و مکه را در سر من میزنند، میگویند که نزدیکترین فرد به تو گرسنه است.\\
{\large «لا صَدَقَةَ و ذُو رَحِمٍ مُحتاجٌ.»}\\
نمیشود تو صدقه بدهی، در حالی که رحم تو محتاج باشد. اگر رحم تو محتاج است، باید اول به او بپردازی. این که انسان بتواند طاعت را درست تشخیص بدهد.\\
دو جمله دیگر روایتی داریم، جمله دیگر را توضیح نمیدهم، فقط معنا میکنم.\\
{\large «مَنْ أَطَاعَ اَلْخَالِقَ لَمْ يُبَالِ سَخَطَ اَلْمَخْلُوقِينَ.»}\\
اگر کسی اطاعت خدا را داشته باشد، از این که مخلوق خدا ناراحت بشود، باکی ندارد. حالا برای یمنیها ده کشور ائتلاف کردند، به سرشان بزنند. آمریکا و اسرائیل و هلند و کانادا و بحرین، باکی ندارند، چرا؟\\
چون
{\large «مَنْ أَطَاعَ اَلْخَالِقَ لَمْ يُبَالِ سَخَطَ اَلْمَخْلُوقِينَ.»}\\
دیگران دشمن بشوند، بشوند. ولی برعکس، جمله چهارم،
{\large «وَ مَنْ أَسْخَطَ اَلْخَالِقَ فَلْيَيْقَنْ أَنْ يَحُلَّ بِهِ سَخَطُ اَلْمَخْلُوقِينَ.»}\\
اگر کسی خدا را ناراضی و ناراحت کند، یقین داشته باشید که بالاخره یک روزی همان کسانی که برای او کف میزنند، در سرش میزنند، فحشش میدهند. استاد ما میفرمود که خودم دیدم صبح مردم تهران درود بر مصدق میگفتند، شب میگفتند مرگ بر مصدق.
این را من خودم دیدم، در دانشگاه تهران نماز جمعه تمام شد، داد میزنند بنیصدر، صد درصد؛ چند هفته بعد داد میزدند مرگ بر بنیصدر؛ چرا؟\\
اگر کسی آمد
{\large «وَ مَنْ أَسْخَطَ اَلْخَالِقَ »،}
خدا را ناراحت کرد،
{\large «فَلْيَيْقَنْ أَنْ يَحُلَّ بِهِ سَخَطُ اَلْمَخْلُوقِينَ.»}\\
همینهایی که درود میگفتند، فحش میدهند. در روایتی از سیدالشهداء (علیه السلام) داریم:
{\large «مَنْ طَلَبَ رِضَاءَ النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ تَعَالَى جَعَلَ اَللَّهُ حَامِدَهُ مِنَ اَلنَّاسِ ذَامّاً.»}\\
اگر کسی به دنبال رضایت خدا باشد، خدا همه کس را از او راضی میکند اما اگر به دنبال رضایت مردم باشد و سخط الهی، خدای متعال کاری میکند که همان کسانی که برای او هورا میکشیدند، فریاد میکشیدند، بر علیه او میشورند و او را تنها میگذارند و این در طول تاریخ مکرر دیده شده است.\\
دو، سه جمله از امام هادی (علیه السلام) بخوانم، اسمم در مرثیهخوانان حضرت ثبت بشود، بعد هم مینشینیم و از عزیز دل استفاده میکنیم.
\begin{center}
تنها امام سامره تنها چه میكنی؟
\hspace*{0.5cm}
در كاروانسرای گداها چه میكنی؟
\end{center}
\begin{center}
دارم برای رنگِ تنت گريه میكنم
\hspace*{0.5cm}
پايِ نفس نفس زدنت گريه میكنم
\end{center}
\begin{center}
باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
\hspace*{0.5cm}
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟
\end{center}
\begin{center}
باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟
\hspace*{0.5cm}
اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟
\end{center}
\begin{center}
گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند
\hspace*{0.5cm}
روي سر تو از در و ديوار ريختند
\end{center}
\begin{center}
مردِ خدا كجا و اين همه تحقير وای من
\hspace*{0.5cm}
بزم شراب و آيه تطهير وای من
\end{center}
\begin{center}
هرچند بين ره بدنت را كشيد و بُرد
\hspace*{0.5cm}
دستِ كسي به رويِ زن و بچهات نخورد
\end{center}
\begin{center}
باران نيزه، نيزه نصيب تنت نشد
\hspace*{0.5cm}
دست كسي مزاحم پيراهنت نشد
\end{center}
\begin{center}
اين سينهات مكان نشست كسي نشد
\hspace*{0.5cm}
ديگر سر تو دست به دست كسي نشد
\end{center}
\end{document}