\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\\
{\large «سلامعلیکم و رحمة الله\\
أعوذُ باللّٰهِ مِنَ ألْشَیْطانِ ألْرَّجیم\\
بِسمِ اللهِ ألْرَّحمٰنِ ألْرَّحیم\\
ألْحَمْدُ للّٰهِ ربِّ ألْعالَمین وَ ألْصَلاة وَ ألْسَلام عَلَي اَلْنَيِّرِ اَلْأَعْظَم وَ نَتیجَة ألْعالَم\\ هادي ألْسُبُل وَ مُنجي ألبَشَر، سَیِّدَنا وَ مَولانا، حَبیبِ إلهِ ألْعالَمین، ابِاالقاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) وَ عَلیٰ آلِهِ ألطَّیِبینَ ألطاهِرینَ ألمَعصومینَ ألمُکَرَّمین وَ لَعْنُ ألدائِم عَلیٰ أعدائِهِم أجمَعین، مِنَ ألان إلیٰ قیامِ یَومِ ألدّین.\\
قال الله تعالي في كتابه الكريم: رَضِيَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ ...1».}\\
شام اربعین حسيني است، انشاءالله بهزودی زائر مرقد منورش در كربلاي معلي بوده باشيم و در آن دنيا مشمول شفاعت حضرتش به بركت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\
{\large «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّد».}\\
گرچه مباحث مربوط به زيارت اربعين امام حسين (علیه السلام) در دو جلسه گذشته تمام نشد، اما صلاح را در اين ديدم امشب را میهمان سخني از سخنان سيدالشهداء (سلام الله عليه) باشيم. اين روايت را مرحوم شيخ مفيد كه بزرگ شيعه است در كتاب اختصاص صفحه 255 نقل كردند،
{\large «قال الصادق عليه السلام: حدثني أبي، عن أبيه عليهما السلام أن رجلا من أهل الكوفة كتب إلى الحسين بن علي عليهما السلام: يا سيدي أخبرني بخير الدنيا والآخرة 2».}
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند که پدرم امام باقر (علیه السلام) براي من نقل كرد، از قول پدرش امام سجاد (علیه السلام)، از قول پدرش سيدالشهداء (سلام الله علیه) كه امشب شام اربعين حسيني است. يك مرد كوفي نامهای خدمت امام حسين (علیه السلام) نوشت، بخشي از معارف ما در قالب نامهها ردوبدل شده است و اين نامهها گردآوري هم شده است، يعني نامههای پيغمبر (صلی الله علیه و آله) تحت عنوان مكاتیب الرسول چاپ شده است. نامههای اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نظير استفتائاتي كه الان شيعيان از مرجع تقليد میکنند و مرجع تقليد پاسخ میدهد. نامههایی خدمت ائمه نوشته میشده است و سؤالات فقهي، كلامي، تفسيري، اعتقادي، عقلي، سؤالات مختلفي از اهلبیت میپرسیدند، ائمه (علیهم السلام) هم جواب میدادند. اين سوالي كه اين مرد كوفي كرده است از بهترين سؤالاتی است كه يك انسان میتواند از يك معصوم بپرسد!\\
سؤال اين مرد عرب اين است به امام (علیه السلام) نوشت،
{\large «سيدي»،}
آقاي من، مولاي من،
{\large «أخبرني بخير الدنيا والآخرة»،}
خير دنيا و آخرت، خوبي دنيا و آخرت در چيست؟\\
در يك جمله براي من گزارش كنيد. شما كه حسين هستيد، گوشواره عرش الهي هستيد، شما كه حسين هستيد، سبط رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستيد، امام المسلمين هستيد، علمتان به علم خدا گرهخورده است، شما براي من حكايت كنيد خير دنيا و آخرت در چيست؟
\begin{enumerate}
\item
اولين نکتهای كه ما استفاده میکنیم اين است كه در اسلام فرهنگ سؤال بسيار مورد تأکید است. اسلام بايد اين را به ما تاكنون فهمانده باشد در اين مدت عمري كه داشتيم، مردم بپرسيد، سؤال كنيد. قرآن فرمود:
{\large «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ 3»،}
بلد نیستی بپرس تا ياد بگيري، خجالت نكش. الان در فضاي اينترنت، تلگرام، کانالها، سایتها، ذهنِ جوان، پير، مرد، زن، پسر، دختر ما پُر از شبهه است!\\
پُر از سؤال است. اصلاً روا نيست اين شبهات در ذهن بماند. بپرسيد، سؤال كنيد.\\
{\large «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»،}
اين مرد كوفي سؤال كرده است. بايد بپرسيد.\\
در روايت داريم شب اول قبر وقتي ملكين در برزخ انسان میآیند از انسان سؤال میکنند، سؤال میکنند میگویند چرا عمل نكردي؟\\
میگوید نمیدانستم. او را میزنند،
{\large «هل لاتعلم»،}
چرا نرفتي ياد بگيري؟، چرا نپرسيدي؟\\
ما يك خانوادهای داشتيم، يك دختر و پسر خوب با هم ازدواج كرده بودند، بچهدار شده بودند، قضيه مال چندين سال قبل است. اینها میخواستند سوريه بروند، نوزاد خردسالي داشتند و شيرخوار (بود)، اين نوزاد را ايران در خانه مادرخانم گذاشتند براي اينكه بچه گرسنه نماند، دو سه هفته اين مادرخانم به اين بچه شير داد. وقتي برگشتند يك مسئلهدانی به اینها گفت شما تا روز قيامت با هم نامحرم شديد. اینها به درودیوار زدند، استفتاء، مرجع تقليد، فقه، قم، نجف، ديدند بله درست است. يك مسئله نمیدانست دختربچهشان را پيش مادرخانم گذاشته بودند، مادرخانم هم بيست روز، هيجده روز اين بچه را شير داده بود، تمام شد، نياز به طلاق هم نداشت. اين زن و شوهر عاشق هم بودند، به خاطر ندانستن يك مسئله از هم جدا شدند!\\
فرمود سؤال كنيد. اين مرد سؤال كرده است. بله اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند سوالي كه میکنی سؤالت از روي تعنتي (نباشد)، از روي تفهم باشد. سؤال كني بفهمي، سؤال نكن كِنِف كني. سؤال كن بفهمي، سؤال نكن فضل خودت را به رخ بكشي. سؤال كن بفهمي، سؤال نكن ديگران را ضایع كني، پيش ديگران آبرويشان را ببري. بپرس كه ياد بگيري، یکچیزی بفهمي.\\
روي منبر كوفه اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود:
{\large «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی 4».}
اشعث بن قيس بلند شد سؤال كند، خدا لعنتش كند، حضرت فرمودند سؤال میکنی سؤال كن بفهمي، سؤال تعنتي نكن. گفت روي سر من چند مو است؟\\
سؤال را ببين!\\
حضرت فرمودند اين جوابش پيش من آسان است ولي نمیشود مصداق يابي كرد. حالا موي سر تو را بزنند دو تا از آن بشكند، سه تا از آن را باد ببرد، چهارتا از آن گم بشود، بگذار يك خبري به تو بدهم، گفت بفرماييد. فرمودند در خانه تو يك کرهای كه اين اولاد انبياء را میکشد!\\
همینطور شد، محمد بن اشعث بن قيس با چهار هزار نفر براي كشتن اباعبدالله (علیه السلام) كربلا آمد. سؤال بايد روي حساب باشد.
\item
امام حسين (علیهالسلام) شروع كردن جواب دادن در يك جمله،
{\large «فكتب»،}
نكته دوم
{\large «فكتب»،}
بلافاصله حضرت پاسخ دادند. در روايات داريم جواب نامه مثل جواب سلام واجب است و فوري است!\\
حالا فقها فتوا نمیدهند، فتوا نمیدهند ولي وجوب اخلاقي دارد. كسي به شما پيامي داد جوابش را بده، پيامكي زد جوابش را بده. امام حسين (علیهالسلام) بلافاصله جواب دادند
{\large «فكتب»،}
(روحي له الفداك) چه نوشتند؟
\item
نوشتند
{\large «بسمالله الرحمن الرحيم».}
اين نكته سوم، هر كاري بايد با چه شروع بشود آقا؟\\
{\large «بسمالله الرحمن الرحيم».}\\
پيغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود، ائمه (علیهم السلام) فرمودند:
{\large «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُذْكَرْ فِيهِ اِسْمُ اَللَّهِ، فَهُوَ أَبْتَرُ 5»،}
هر كاري كه يك مقدار مهم است اگر با بسمالله شروع نشود ابتر میماند، ناتمام میماند. غذا میخواهی بخوري بسم الله الرحمن الرحيم (بگو). در ماشين سوار شدي رانندگي بكني، بسمالله الرحمن الرحيم. صبح سر زمين رفتي زعفران جمع كني، بسمالله الرحمن الرحيم. پشت دخل ايستادي كاسبي كني، بسمالله الرحمن الرحيم. عادت كنيد به بسمالله الرحمن الرحيم (گفتن)!\\
قرآن چند تا سوره دارد آقا؟، چند تا؟\\
114 تا، چند تا بسمالله دارد؟\\
114 تا بااینکه سوره برائت بسمالله ندارد، پس بايد 113 تا داشته باشد. چرا 114 تا دارد؟\\
چون يك بسم الله وسط يك سوره آمده است. اين بسم الله كه وسط يك سوره آمده است در يك نامه نيم سطري است، نيم سطر!\\
يعني حضرت سليمان (علیه السلام) وقتي خواست به جناب خانم بلقيس نامه بنويسد، نوشت:
{\large «إِنَّهُۥ مِن سُلَيمَنَ»،}
اين روي پاكت نامه بود، هاي خانم اين نامه مال سليمان است، اين روي پاكت نامه است. داخل نامه چه بود؟\\
{\large « وَإِنَّهُۥ بِسمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحمَنِ ٱلرَّحِيمِ، أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ 6»،}
پنجتا كلمه!\\
میخواهد نامه بنويسد پنجتا كلمه اولش مینویسد، بسمالله الرحمن الرحيم. امام حسين (علیه السلام) با نام خدا شروع كردند، بسمالله الرحمن الرحيم. مهمترین آيه قرآن بسمالله است!\\
الان امروز اربعين بود ديگر، تمام مستند اربعين زيارت امام عسكري (علیه السلام) است، روايت امام عسكري (علیه السلام) است كه امام عسكري (علیه السلام) فرمود مؤمن پنجتا علامت دارد؛ يكي از اين علامتهای پنجگانه اين بود:
{\large «وَ الجَهرُ بـِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ 7»،}
انسان مؤمن بسمالله میگوید در نماز، بلند میگوید. اهل سنت يا بسم الله نمیگویند يا آهسته میگویند. انسان مؤمن حتي در نمازهاي اخفاتی ظهر، عصر، بسم الله را بلند میگوید، بسم الله الرحمن الرحيم. عجيب است فخر رازی سني است، در تفسيرش میگوید شكي نيست كه علي بن ابیطالب (علیه السلام) بسمالله را در نماز بلند میگفته است و هر كس به سنت علي (علیه السلام) اقتدا كند رستگار است. بااینکه از علماي اهل سنت است، كار شيعه را امضا میکند!\\
بسمالله الرحمن الرحيم.
\end{enumerate}
\\
سراغ جواب برويم. فرمود:
{\large «أما بعد فإن من طلب رضى الله بسخط الناس كفاه الله أمور الناس، ومن طلب رضى الناس بسخط الله وكله الله إلى الناس 8».}\\
والسلام، يك جمله:
\begin{center}
كم گوي و گزيده گوي چون دُرّ
\hspace*{2.5cm}
تا ز اندک تو جهان شود پر
\end{center}
\\
پرسيده يا حسين بن علي بن ابیطالب، یا بن رسول الله،
{\large «أَخْبِرْنِي بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»،}
خير دنيا و آخرت در چيست؟\\
جواب يك جمله (است)، فرمود که اگر میخواهی خير دنيا و آخرت را داشته باشيد، هم در دنيا خوشبخت باشيد، هم در آخرت خوشبخت باشيد، هم در برزخ خوشبخت باشيد، هم شب اول قبر خوشبخت باشيد، هم موقع صراط خوشبخت باشيد، هم موقع تطاير كتب، وقتي میخواهند نامه عمل به دست بدهند خوشبخت باشيد، هم میخواهی وقتي میخواهند اعمالت را بكِشَند، ترازو كنند خوشبخت باشيد، يك جمله را حواست باشد و آن جمله اين است در طول اين شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال عمري كه خدا به تو داده است، حالا اين مال قدیمها بود حالا كه ديگر عمرها روي پنجاه و چهل و پنجاهوپنج رفته است، ديگر روغن نباتي اثر خودش را گذاشته است. فرمود در اين چهل، پنجاه سالي كه خدا به تو عمر داده است، دنبال يك كار باش، ببين خشنودي خدا در چيست، همان را بچسب. حالا در كنار خشنودي خدا، مردم هم خشنود شدند چهبهتر. مردم نه خشنود شدند نه بدشان آمد، باشد!\\
مردم بدشان آمد به دَرَك!\\
تو ببين خدا با چه خشنود میشود. بعد امام حسين (علیه السلام) ثمره عملیاش را فرمود، فرمود اگر كسي دنبال خشنودي خدا باشد، گرچه ديگران ناراحت بشوند، هر خيري میخواسته از ديگران به او برسد، خدا مستقيم نصيبش میکند. اگر دنبال خشنودي مردم باشد، دنبال خشنودي زید و عمر باشد، خدا میگوید خب با من كه كاري نداري افسارت را روي دوشت میاندازم، برو، برو آنجا كه عرب نی انداختند. انسان را ولش میکند، خدا نكند آي آيسكيها كه خدا انسان را ول كند، انسان بدبخت است، بيچاره است، به هر دري میزند درست نمیشود چون از چشم خدا افتاده است. پيام اين روايت يك كلمه است، فرمود:
{\large «وَمَنْ طَلَبَ رِضَی النَّاسِ رِضَى اللَّهِ»،}
كسي به فكر رضايت خدا باشد ولو ديگران ناخشنود بشوند،
{\large «كَفَاهُ اَللَّهُ أُمُورَ اَلنَّاسِ»،}
خدا هر خيري میخواست از ديگران به او برسد، میرسد.\\
خديجه با پيغمبر (صلی الله علیه و آله) ازدواج كرد، زنان قريش از او برديدند، رفتي با يتيم ابیطالب ازدواج كردي؟!\\
كسي ديگر نبود؟\\
نه پدر دارد، نه مادر دارد، نه ثروت دارد، درست است خانوادهدار است ولي تو بزرگ زنان قريش هستي، رفتي با يتيم ابیطالب ازدواج كردي!\\
موقع زايمان بیبی دوعالم فاطمه زهرا (سلام الله عليها) شد، كسي را پيش زنها فرستاد بياييد. زن موقع زايمان نياز به كمك دارد. تحريم كردند، گفتند نمیآییم. اين تحریمهای آمريكا سابقهدار است، مال الان نيست، از حضرت آدم شروعشده است. هميشه جبهه باطل، جبهه حق را در اذيت و آزار و تحريم میگذاشته است. مگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سه سال در شعب ابیطالب تحريم نبود؟\\
سه سال!\\
غذايشان اینقدر كم شده بود كه هسته خرما را دهانشان میگذاشتند، میمکیدند تا دهان خشك نشود، هسته را درمیآوردند، ديگري میدادند، ديگري بمكد كه دهان خشك نشود، نميرند!\\
اینطور اسلام به دست ما رسيده است. خب، نيامدند. خديجه دنبال رضايت خدا رفته است، مردم ناراحت شدند، زنهای قريش ناراحت شدند، علت ناراحتیشان هم مشخص بود، میگفتند تو باهم كفوت ازدواج نكردي، اين در باز شد، فردا هرکسی سراغ ما میآید، ما زنان بزرگ قريش هستيم، هر كسي توقع میکند بيايد با ما ازدواج كند. درد كه بر حضرت خديجه (سلام الله علیها) فشار آورد، سقف اتاق شكافته شد، چهار زن از آسمان نازل شدند، آسيه آمده، مريم آمده، چهار زن بهشتي تمام كارهاي زايمان را به عهده گرفتند كه میخواهد فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به دنيا بيايد. فرمود به دنبال رضايت خدا باشيد.\\
چند تا نکته در ارتباط با شرح روايت خدمت عزيزان در اين شب شام اربعين حسيني تقديم كنم، نفس من را ياري كنيد با ذكر صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\
{\large «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّد».}\\
نكته اول اينكه كارهايي كه ما میخواهیم انجام بدهيم چهار صورت دارد:
\begin{enumerate}
\item
بعضي كارها را هم خدا میپسندد هم خلق خدا، حالا يكي بيايد در آيسك بيمارستان بسازد، هم خدا خوشش میآید، هم مردم خوششان میآید.
\item
بعضی كارها را نه خدا میپسندد، نه مردم میپسندند. حالا ساعت 2 نصف شب يك موتوري با اگزوز خراب شروع كند در خيابان راه رفتن، مدام گاز بدهد، هرکسی از خواب میپرد، میگوید بر پدرت ...\\
گفت پدر بچه اذيتش میکرد، گفت بچهجان نكن، اینقدر من را اذيت نكن، عاقت میکنم. بچه خسته شد گفت بابا اینقدر نگو عاقت میکنم، من را عاق كني، من هم تو را عوقت میکنم. گفت يعني چه كار میکنی؟\\
گفت مردمآزاری میروم، مردم میگویند اَي بر پدرش ...\\
اين يعني من عوقت كردم. ما هرکسی از خواب میپرد، میگوید خدا لعنتت كند، هم مردم بدشان میآید هم خدا. اين دو تا مهم نيست.
\item
يك كاري است خدا دوست دارد، مردم دوست ندارند. بدش میآید به او امربهمعروف كنيد، بدش میآید از او نهي از منكر كنيد، وظيفه تو چيست؟، بكني يا نكني؟\\
بكنيد، بدش میآید اما خدا راضي است، نكنيد خوشش میآید، خدا ناراضي است. گاهي وقتها خدا خوشش میآید، مردم خوششان نمیآید.
\item
گاهي وقتها بالعكس مردم خوششان میآیند، خدا خوشش نمیآید. ما يك رفيقي داريم سرخس شايد 15 سال است ما را دعوت میکند، ما میرویم مهديه سرخس دست ايشان است. ايشان میگفت من پسرم میخواست با يك خانواده متدين، با يك دختر متدين ازدواج كند، خب آمديم حسابکتاب كنيم ببينيم چه كار میخواهیم بكنيم. حرفمان شد، دعوايمان شد، سر چه؟\\
میگفت من گفتم آقا ما شب عروسي نداريم ترانه مَرانه نداریم. پدر عروس، مادر عروس، خود عروس هم گفتند نه ديگر یک شب است!\\
یک شب كه نمیشود؟!\\
من يادم است به من متوسل شدند كه آقا چه كار بايد بكنيم؟\\
گفتم بايستيد، شب اول زندگیتان را با گناه نجس نكنيد، بايستيد!\\
ايستادند. خودش براي من نقل میکرد میگفت ما با پدر عروس خانم جلوي در مجلس ايستاده بوديم، خوشآمد میگفتیم، هرکسی آمد يك نِقي زد!\\
اولي آمد گفت خب يك مداح هم میگفتید بيايد يك روضهای بخواند. دومي آمد گفت خب يك نوار محمود كريمي هم میگذاشتید، يك دو تا سینهای هم بزنيم. آنوقت هرکسی آمد يك نِقي به ما زد!\\
آزمایشها ديديم. آن بالايي به چيزي راضي است، اين پاييني به چيزي. آقا به خانمش اصرار میکند بايد آرايش كني در خيابان بيايي، من اینجوری بدم میآید، ساده نبايد بيايي!\\
خانم چه كند؟، حرف چه كسي را گوش كند؟، قانون دینیاش كه میدانید چيست؟\\
قانون ديني اين است
{\large «لاَ طَاعَةَ»،}
ما طلبهها میگوییم لاي آن لايِ نفي جنس است.
{\large «لاَ طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ اَلْخَالِقِ 9»،}
{\large «لِمَخْلُوقٍ»،}
میگوییم نكره در سياق نفي است، مفيد عموم يعني انسان در مورد معصيت خدا حق گوش كردن سخن هیچکسی را ندارد، هیچکسی!\\
شوهر باشد، رئيس اداره باشد، فرمانده باشد، استاندار باشد، رئیسجمهور باشد، هرکسی میخواهد باشد!\\
حرف خدا نبايد زمين بخورد. شوهر میگوید آقا من میگویم. تو غلط میکنی. غلط میکنی، میخواهی خانمت را به گناه مجبور كني؟!\\
بیخود میکنی. زن به آقا میگوید آقا من به تو میگویم شما بايد ریشت را ششتیغه كني، حالا آنهایی كه، مراجعي كه حرام میدانند. آقا بايد بگويد غلط میکنی، كار حرام نمیکنم. بگويد آقا بايد رشوه بخوري، نمیکنم. بگويد آقا حتماً برو وام 24 درصد بگير، میخواهیم ماشينمان را یک درجه بالا ببريم. میگوید نمیکنم. آنجاهایی كه نزاع بين خدا و رضايت مردم است، اینجا است كه انسان بايد بفهمد چند مرده حلاج است. آيا به دنبال رضای الهي است؟\\
اصل روايت از دستم نرود. سؤال اين بود،
{\large «سيدي اخبرني بخير الدنيا و الاخره»،}
حسين جان به من خبر بده خير دنيا و آخرت در چيست؟\\ فرمود يك كلمه، اگر بتواني دنبال خشنودي خدا باشي، حالا ديگران خشنود شدند چهبهتر، نشدند نشدند!\\
ما انقلاب كرديم خدا از ما خشنود شد، آمریکا بدش آمد به دَرَك!\\
اسرائيل بدش آمد به دَرَك!\\
انگلستان بدش آمد به دَرَك!\\
اتحاديه عرب جلسه گرفتند بهجای اسرائيل ما را محكوم كردند كه چرا انقلاب كرديد؟\\
خب به دَرَك!\\
ما سوريه رفتيم جنگيديم خيلي بدشان آمد، به دَرَك!\\
ما داريم حرف خدا را گوش میدهیم، ما دنبال رضايت الهي هستيم مهمش اين است.
\end{enumerate}
\\
نكته ديگر كه میخواهم عرض بكنم اين است خداي متعال براي اينكه رضايت خودش را به ما بفهماند فرمود من در بعضي از چيزها رضايت خودم را قرار دادم. يك موقع آدرس را اشتباه نگيري.
\begin{enumerate}
\item
فرمود:
{\large «رضَا اللهِ في رِضَا الْْوالِدَيْنِ 10»،}
اگر پدر و مادر تو از تو ناراحت هستند، خدا از تو راضي نيست!\\
من زائر داشتم، عمره آمده بود در اتاق، در مدينه آمده است حاجآقا من حال خوش ندارم مسجدالنبي، قبا، بقيع، هنوز نرفته بوديم مسجد شجره لبيك اللهم لبيك (بگوییم). گفتم در زندگي تو كاري، مشكلي، خيانتي، جنايتي؟\\
گفت نه، همهچیز من درست است. به ذهن من خطور كرد، پرسيدم ارتباطت با والدينت چه طور است؟\\
گفت حاجآقا دوازده سال است با بابايم قهر هستم. گفتم خب خاکبرسرت پس مكه براي چه آمدي؟\\
دوازده سال است با بابايم قهر هستم!\\
فرمود:
{\large «رضَا اللهِ في رِضَا الْْوالِدَيْنِ».}\\
البته اينكه فرمود به دنبال رضايت والدين باشيد اين مطلق نيست!\\
فرمود:
{\large « وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما 11»،}
اگر خواستند تو را به شرك بكِشند اطاعت نكني، به گناه بكِشند اطاعت نكني، اطاعت نكن.
{\large «و ساعدكما في الدنيا معروفا»،}
حتي پدر و مادر اگر كافر هستند فرمود با آنها با خوبي مدارا كن. پدر است، مادر است،
{\large «بِالْوالِدَینِ إِحْساناً 12»،}
بايد انسان به والدينش احسان كند، كمك كند بدون توقع، بدون منت، جوري زندگي كنيد كه پدر مادرهايتان بتوانند به شما امر كنند، نهي كنند. تقاضا نكنند كه پسرجان بيا حالا مثلاً اين كمك را به من بكن. نه، بايد انسان پيش پدر و مادر خاكسار باشد.
\item
دوم فرمود:
{\large «رِضَى اَللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ 13».}
اگر میخواهی خدا از تو راضي باشد اهلبیت (علیهم السلام) فرمودند که ما از تو راضي باشيم خدا از تو راضي است. بتواني لبخند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را داشته باشيد، لبخند فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را داشته باشيد، رضايت حسين بن علي (علیه السلام) را داشته باشيد، خدا از تو راضي است.
{\large «رِضَى اَللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ».}\\
با اين خانواده نمیشود شوخي كرد. دو نفر خدمت امام حسين (علیه السلام) در راه كربلا رسيدند، حضرت دعوتشان كردند كمكمان بياييد. گفتند آقا ما قرض داريم، ما امانت مردم دستمان است، میرویم میدهیم برمیگردیم. امام حسين (علیه السلام) فرمودند میخواهید برويد پس بجنبيد برويد چون خدا را گواه میگیرم اگر كسي ناله استنصار ما اهلبیت (علیهم السلام) را بشنود و لبيك نگويد خدا با سر او را داخل آتش میاندازد. با اين خاندان نمیشود شوخي كرد. يكي از كارهايي كه الان در بعضي از اين کانالها دارد انجام میشود شوخي با مقدسات است، نگذاريد، برخورد كنيد. با صاحب كانال ارتباط بگيريد، توهينش كنيد، تو غلط كردي براي امام و پيغمبر داري جك میسازی، براي روضه اباعبدالله جك میسازی، براي خدا و پيغمبر لطيفه میسازی، اینها خط قرمزهاي ما است. با اینها نمیشود شوخي كرد، انسان را بيچاره میکند. انسان را بيچاره میکند!\\
من مشهد استادي داشتم، اهل عرفان و معرفت بود، اسم ببرم مرحوم علامه طهراني (رضوانالله تعالي عليه)، ايشان در راديو شنيده بودند اول انقلاب بود، شنيده بودند يك منبري مثل من حالا سوادش هم نم كشيده بوده در سخنرانیاش گفته بود اگر امام حسين (علیه السلام) روز عاشورا يك علیاکبر (علیه السلام) داد، ما هزاران علیاکبر داديم. خيلي ايشان ناراحت شده بودند، خيلي ناراحت شده بودند!\\
فرمودند همه شهداي ما روي همديگر نصف يك انگشت علیاکبر سيدالشهداء (علیه السلام) نمیشود، آنها الگو هستند، امامزاده است. بعد فرموده بودند من اين گوينده را میشناسم، آدم خوبي است، آدم بدي نيست ولي به خاطر همين توهيني كه ناخودآگاه از زبان او جاري شد، اين مرگش با سوختن در آتش است، همینطور شد. آن آقا را اسم نمیبرم مرگش با سوختن در آتش شد. عالم حسابوکتاب دارد. فرمود:
{\large «رضی الله رضانا».}\\
خدا لعنت كند صدام را، خدا لعنت كند. لعنت هم كرد ديگر، يكي دو سال قبل شايد يك سال قبل بود سردار سليماني ما به رفيقشان حاج باقر تلفن زده بودند، گفته بودند آقاي قاليباف بگو من الان كجا ايستادم؟\\ من چه میدانم شما كجا ايستاديد؟!\\
گفت نه، نه، حدس بزن من الان كجا ايستادم؟\\
گفته بود خب من نمیدانم شما کجا ایستادید. فقط الان من در تكريت روي قبر صدام ايستادم، روي قبر صدام!\\ اگر خدا بخواهد دست بگيرد ... \\
مدام میگفتند آقا اين مرگ بر صدامهای ما كجا میرود؟، اين دعاهاي ما كجا میرود؟\\
اينجا میرود.\\
خدا لعنت كند، اين صدام دامادي داشت وقتي در انتفاضه كربلا قبل از حمله آمریکایی عراق قيام كرد، اين مأموریت يافت كربلا را كه مركز انقلاب بود در نطفه خفه كند. پشت ديوارهاي كربلا آمد، ايستاد پشت شهر، رو كرد به گنبد اباعبدالله (علیه السلام) گفت:
{\large «يا حسین أنت حسين و انا حسين»،}
عربها به حسين میگویند حَسين،
{\large «انت حَسين و انا حَسين».}\\
ببينيم زور كداممان بيشتر است. صدها هزار نفر را در كربلا كشت. هنوز جاي گلولهها به حرم امام حسين (علیه السلام) هست.\\
گفت ببينيم زور كداممان بيشتر است؟\\
كربلا را فتح كرد، انقلاب را، انتفاضه را خواباندند، بغداد برگشت، چند وقت بعد خُل شد، يعني چه؟\\
يعني به سرش زد آمد اسرار نظامي شيميايي و اتمي عراق را برداشت به آمریکاییها داد، خودش هم فرار كرد، اردن رفت. يكي دو سه ماه اردن بود، صدام گولش زد، او را عراق كشيد، تکهتکهاش كرد!\\
سيلي اباعبدالله (علیه السلام) بود. تکهتکهاش كرد!\\
نه خودش را، دو تا پسر داد، دو تا پسرش هم كشت. دو پسرش را هم ...\\
كامل الحسين اسمش بود. با اين خاندان نمیشود شوخي كرد. فرمود:
{\large «رضانا رضي الله»،}
دنبال رضايت خدا هستيم، سراغ رضايت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) برو.
\item
آخرين نكته را عرض كنم. اين بحث ماند، همين مقدار میهمان اين روايت امام حسين (علیه السلام) بوديم. ببينيد عزيزان مشکلتر از به دست آوردن رضايت خدا، مشکلتر از
{\large «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»،}
اين است كه من بتوانم من از خدا راضي باشم. در آن آیهای كه در صدر سخن فرمودم هر دو بود،
{\large «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ 14»،}
اهل تقوا و اهل ايمان كساني هستند كه هم آنها از خدا راضي هستند هم خدا از آنها راضي است، نود درصد مردم از خدا راضي نيستند!\\
زن است میگوید ما كه بدبخت هستيم، زن كه توسریخور است خوش به حال مردها. مرد روستايي است، میگوید خوش به حال شهرها. شهري است، میگوید خوش به حال مشهدیها. مشهدي است، میگوید خوش به حال تهرانیها. يكم دست و بالش تنگ است، میگوید خوش به حال ثروتمندها. يكم ذهنش كم است، میگوید خوش به حال انیشتینها؛ يعني مدام دنبال مچگیری از خدا است. يك باب مهمي ما در روايات اهلبیت داريم
{\large «الرِّضا بالقَضاءِ 15»،}
اينكه انسان به قضاي الهي راضي باشد. من من هستم، خودم هستم، به آنکه خدا به من داده است راضي باشم، زن هستم، مرد هستم، قدم يك و هفتاد است، يك و نود است، قدرت جسمي من زياد است، كم است، قدرت ذهني من زياد است، كم است و میدانیم خداي متعال خوبیها را در عالم پخش كرده است، به هیچکسی همه خوبیها را نداده است. عالم دنيا يعني اين، به يكي ذهن داده است از نظر رياضي مانند مرحوم شهرياري، ذهن ادبي نداده است. به يكي ذهن ادبي داده است، غزل میگوید مثل حافظ، دو دوتا؟\\
میگوید پنجتا، يعني رياضي او ضعيف است. نه اين بايد اين را، نه او بايد اين را نگاه كند. خوبیها را خدا پخش كرده است. حتي پيغمبر (صلی الله علیه و آله)!\\
پيغمبر (صلی الله علیه و آله) میفرمود يوسف (علیه السلام) از من خوشگلتر بود،
{\large «کان یوسف اجمل»،}
یوسف از من زيباتر بود، يعني زيبايي يوسف را خدا به پيغمبر ما نداده است، بلافاصله فرمود:
{\large «و لکنی املح 16»،}
ولي من بانمکتر هستم، او خوشگلتر بود اما نمك ما بيشتر است، به ما نمك داده است، جمال يوسف را نداده است، به او جمال يوسف را داده است، نمك ما را نداده است. فرمود انسان بتواند به قضاي الهي راضي باشد. مگر اين كار هرکسی است؟، مگر اين كار هركسي است؟!\\ ابراهيم میخواهد، به او میگویند بچهات را بردار هيجده سال است او را نديدي، حالا برو در كوه منا گردن بزن. میگوید چشم. مرد میخواهد كه انسان به قضاي الهي راضي باشد.\\
همه شما پاي اين منبرها بزرگ شديد از شما بپرسند آخرین، آخرين، آخرين جملات سيدالشهداء (علیه السلام) چه بود؟\\
برخلاف آنچه بعضي از مداحهای کمسواد میخوانند خدايا جگرم میسوزد، دشمن به من آب نداد، همه اینها دروغ است!\\
يك مورد نداريم امام حسين (علیه السلام) از دشمن طلب آب كرده باشد، يك مورد نداريم!\\
يك جاي مقتل آمده است با عباس بن علي (علیه السلام) حركت كردند،
{\large «وهو يطلب الماء»،}
يعني داشت به سمت شريعه میرفت آب بردارد و اين كار را كردند. میدانید هم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) داخل شريعه رفته است، هم امام حسين (علیه السلام) داخل شريعه رفته است؛ يعني به دشمن نشان دادند بخواهيم میتوانیم، اين كار را كردند اگرچه هیچکدام آب ننوشيدند، يعني نه عباس (علیه السلام) نوشيد،
{\large «ذكر عطش الحسين»،}
نه حسين (علیه السلام) نوشيد. چون گفتند به خيام تو حمله کردهاند، حضرت بيرون زدند. درست است؟\\
آخرين جملات امام حسين چه بود؟\\
همه شما بلد هستيد.\\
{\large «إلهِى رضاً بِقَضائِکَ و تَسلِیمًا لأمْرِکَ».}\\
خدايا من به قضاي تو راضي هستم، حکم هر چه تو فرمایی، اين مهم است!\\
مهمتر از اینکه خدا از ما راضي باشد، اين است كه ما از خدا راضي باشيم، ما به قضاي الهي تن بدهيم، اگر ما به قضا راضي باشيم، باور كنيد 99 درصد اين ناهنجارهاي اجتماعي رخت برمیبندد، میرود.\\
در يك جريان ازدواج و طلاقي حضرت آیت الله بهجت استاد ما (رضوانالله تعالي عليه) قرار گرفتند، من در جريان بودم. دو تا خانواده محترم هر دو اهل علم (بودند)، خدمت آقا آمدند كه آقا نصيحتشان كند. با همان لهجه شمالي خودشان فرمودند اين دخترخانم خيال میکند اگر اين مورد را از دست داد يوسف گيرش میآید؟\\
به آقاپسر رو كردند فرمودند آقاپسر شما گمان میکنید حالا اين خانم رفت زليخا نصيب شما میشود؟\\ همه اين است، سروته يك كرباس هستيم. ازدواجي صورت گرفته است، زن من چهارتا خوبي دارد، دو تا بدي، زن ديگري چهارتا بدي دارد، دو تا خوبي، اینجور نيست یکطرف عالم نور است، نور است، نور، یکطرف ظلمت است، ظلمت است، ظلمت، نه، همه مشكلات دارند، عمده اين است كه انسان به قضاي الهي راضي باشد.\\
درود بر ملت ايران، درود بر شما مردم، در عرف ديپلماتيك اين مطلب مسلم است كه اگر توانستند بانك مركزي يك كشور را تحريم كنند نظام سياسي آن كشور در عرض يك ماه فرومیریزد!\\
در اين کتابهایی كه وزارت خارجه چاپ كرده است بخوانيد، بانك مركزي يك كشور اگر تحريم شد در عرض يك ماه حكومت ساقط میشود. ما در كشورمان پنج سال بانك كشاورزي ما تحريم بود، نه بانك مركزي، نه بانك صادرات، نه بانك ملي و ملت، بانك كشاورزي يعني بانك نان مردم گندم مردم خوراكي مردم، ايستاديم. يعني چه؟\\
يعني گفتيم خدايا فشارها دارد میآید اما ما میایستیم، ما روي اصول میایستیم، روي آنچه بايد بايستيم میایستیم و اين را ما از اباعبدالله (علیه السلام) گرفتيم. در يك نيمروز هيجده نفر از جگرگوشههایش (شهید شدند)، كم نيست. شب جمعه است ديگر، شب زيارتي اباعبدالله (علیه السلام) است. عارف كامل مرحوم ملكي تبريزي نوشته است امام حسين (علیه السلام) آنقدر عطش بر ايشان فشار آورده بود، آنقدر تشنگي حضرت را آزرده بود كه چشمها روي اسب كم سو شده بود، آسمان را مغبر میدید. حضرت آسمان را غبارآلود میدید. چشم كار خودش را درست نمیکرد با اين تشنگي، با آن سختیهای لحظه آخر،
{\large «إلهِى رضاً بِرِضاک و تَسلِیمًا لأمْرِکَ».}
\end{enumerate}
\\
يك دعا كنم خدايا مقام رضايت را روزي ما بفرما.
حضار: الهي آمين.\\
خدايا بهترینها را براي امت اسلامي امت شيعه ملت ايران مقدر بفرما.\\
حضار: الهي آمين.\\
خب نمیشود اربعين بيايد و برود انسان از دختر سهساله اباعبدالله (علیه السلام) ياد نكند. روضه رقيه خاتون روضه اربعين است. يك سلام خدمت اباعبدالله (علیه السلام) بدهيم بعد هم عرض توسلي خدمت اين بیبی خردسال داشته باشيم.\\
{\large «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ و رحمة الله و بركاته».}\\
با سر بریده پدر دارد صحبت میکند، السلام عليك يا عطشان.
\begin{center}
السلام علیک یا عطشان
\hspace*{4.1cm}
چه بلایی سر لبت آمد؟
\end{center}
\begin{center}
تا من و تو به وصل هم برسیم
\hspace*{2.5cm}
جان به لبهای زینبت آمد
\end{center}
\begin{center}
زينت شانههای پيغمبر
\hspace*{4.1cm}
السلام عليك يا مظلوم
\end{center}
\begin{center}
چقدَر چهرهات شکسته شده
\hspace*{3.5cm}
السلام علیک یا مغموم
\end{center}
\begin{center}
با تو قهرم! پدر کجا بودی؟
\hspace*{2.1cm}
بی من و خواهرت کجا رفتی!؟
\end{center}
\begin{center}
دلخورم از تو؛ عصر عاشورا
\hspace*{2.7cm}
بی خداحافظی چرا رفتی؟
\end{center}
\\
عصر عاشورا با بزرگترها خداحافظي كرد اما کوچکترها را جدا نگه داشتند چون سروصورت حسين (علیه السلام) خوني بود، به خيام شهدا جنازه آورده است.\\
سر عباس تا سر نی رفت\\
شام اربعين است، امشب بگيريم تذکرهمان را انشاءالله، دارد به بابا گزارش میدهد.
\begin{center}
سر عباس تا سر نی رفت
\hspace*{2.5cm}
خیمه ها گر گرفت، بلوا شد
\end{center}
\begin{center}
تا که دیدند بی علمداریم
\hspace*{2.5cm}
سر یک گوشواره دعوا شد
\end{center}
من امسال كودك از دست دادم، نوه از دست دادم، میکشم چه کشیدهاند. گفت بابا:
\begin{center}
من غرورم جریحه دار شده
\hspace*{2.5cm}
شاکی از دست ساربان هستم
\end{center}
\begin{center}
کعبه نی ها مدام می گویند
\hspace*{2.5cm}
دست و پا گیر کاروان هستم
\end{center}
\begin{center}
سر بازاردیدنی بودیم!
\hspace*{3.6cm}
دید زلفت که ما پریشانیم
\end{center}
\begin{center}
عمه ام داد می زد ای مردم
\hspace*{3.3cm}
به پیغمبر قسم مسلمانیم
\end{center}
\begin{center}
معجرم را سر کسی دیدم
\hspace*{3.5cm}
چادرم را سر یکی دیگر
\end{center}
\begin{center}
با عبایت نماز میخواند
\hspace*{3.5cm}
مشرکی پشت مشرکی دیگر
\end{center}
\begin{center}
دختر حرمله چه مغرور است!
\hspace*{2.5cm}
بر سر بام دف تکان می داد
\end{center}
\begin{center}
او خبر داشت که یتیم شدم
\hspace*{2.5cm}
پدرش را به من نشان می داد
\end{center}
\\
يااباعبدالله. شب جمعه، شب زيارتي شما است. گفت پدر، بابا، بابا.
\begin{center}
کاش قرآن پدر نمی خواندی!
\hspace*{2.5cm}
خیزران از لب تو، دلخور شد
\end{center}
\begin{center}
اولین ضربه را که زد؛ دیدم
\hspace*{3cm}
چوب خط صبوریم پر شد
\end{center}
\begin{center}
عمه با من نبود، می مردم
\hspace*{3.1cm}
پای طشت طلا نجاتم داد
\end{center}
\begin{center}
نه فقط شام، کربلا، کوفه
\hspace*{3.1cm}
خواهرت بارها نجاتم داد
\end{center}
\\
حرف من تمام شد. شهدا، شهداي اين محل، شهداي اين شهر بهره ببرند. باباي من:
\begin{center}
بالهای شکسته ای دارم
\hspace*{2.5cm}
پر زدن با تو کاش راهی داشت
\end{center}
\begin{center}
شام ویران به جای ویرانه
\hspace*{2.5cm}
گاش گودال قتلگاهی داشت
\end{center}
\begin{center}
علقمه، مشک، ساقی و اصغر
\hspace*{2.5cm}
شده سر مشق گریه هام پدر
\end{center}
\begin{center}
بردن من به نفع زینب توست
\hspace*{2.5cm}
درد سر را ببر زشام پدر \textbf{17}
\end{center}
\\
با بابا صحبت كرد، صحبت كرد، خاموش شد. گفتند رقيه خاموش شده، خوابش برده است. چه ديدند؟\\ ديدند سر یکطرف است دختر اباعبدالله (علیه السلام) یکطرف است. يك جمله بگويم، عرض من تمام است. گفت بابا:
\begin{center}
عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم
\hspace*{3.9cm}
بزن مرا که یتیم، بهانه لازم نیست
\end{center}
\begin{center}
محبتت خجلم کرده، عمه دست بدار
\hspace*{2.5cm}
براى زلف به خون شسته، شانه لازم نیست
\end{center}
\\
{\large «صلیالله عليك يا اباعبدالله، یا بن رسولالله».}\\
میشود اين شبي، مثل چنين شبي، شب جمعهای كنار قبر تو باشيم. چند تا سلام خاص خدمت حسين فاطمه عرض كنيم. رو به گنبد بايستيم بگوييم:
{\large «السلام على الشيب الخضيب، السلام على الخد التريب، السلام على البدن السليب، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ 18».}\\
حسين جانم. شب آخر مجلس است.
{\large «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ، بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاكْرَمِ، يا اللّهُ يا اللّهُ يا اللّهُ، اللهم يا حَميدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ».}\\
حضار: الهي آمين.\\
{\large «یا عالِىُ بِحَقِّ عَلِىٍّ».}\\
حضار: الهي آمين.\\
{\large «وَ يا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمَة».}\\
حضار: الهي آمين.\\
{\large «وَ يا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ».}\\
حضار: الهي آمين.\\
{\large «وَ يا قَديمَ الْاحْسانِ بِحَقِّ الْحُسَيْنِ».}\\
حضار: الهي آمين.\\
{\large «يا سريع الرضا بحق امام رضا».}\\
حضار: الهي آمين.\\
خدايا در فرج آقا و مولايمان حجة بن الحسن المهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجيل بفرما.\\
حضار: الهي آمين.\\
قلبش از ما راضي و خشنود بدار.\\
حضار: الهي آمين.\\
نائب برحقش مؤيد و منصور بدار.\\
حضار: الهي آمين.\\
خدايا دوستان دينت هر كس و هرکجا موفق و منصور بدار.\\
حضار: الهي آمين.\\
دشمنان دينت بالأخص امريكا، اسرائيل، انگليس خبيث، داعشي ها، سلفیها نيست و نابود بفرما.\\
حضار: الهي آمين.\\
مریضها، مریضهای منظور شفاي عاجل عنايت بفرما.
حضار: الهي آمين.\\
شب جمعه است گذشتگان، شهدا، شهداي اين شهر، امام راحل را سر سفره كرم حسيني ميهمان بفرما.\\
حضار: الهي آمين.\\
نام ما در ليست اقامه كنندگان عزاي حسيني ثبت و ضبط بفرما.\\
حضار: الهي آمين.\\
بار الها آنچه به خوبان اقامه كنندگان عزاي حسيني دادي به ما عنايت بفرما.\\
حضار: الهي آمين.\\
خدايا بهزودی زيارت حسینت نصيب ما بفرما.\\
حضار: الهي آمين.\\
آنچه خواستيم و نخواستيم صلاح ما در آن است براي ما مقرر و مقدر بفرما.\\
حضار: الهي آمين.\\
{\large «وعجل في فرج مولانا».}
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست منابع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
سوره مائده، آیه 119.
\item
بحار الانوار علامه مجلسی، جلد 75، صفحه 126.
\item
سوره نحل، آیه 43.
\item
شرح نهجالبلاغه فیض، ج 2، ص 752، خطبه 23.
\item
تفسیر البرهان، جلد 1، صفحه 105.
\item
سوره نمل، آیه 30 و 31.
\item
دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، جلد ۲، صفحه ۱۳۲.
\item
بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 75، صفحه 126.
\item
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۱، صفحه ۸۵.
\item
مستدرك الوسائل، جلد 15، صفحه 176.
\item
سوره لقمان، آیه 15.
\item
بحار الانوار، ج 36، ص 7.
\item
اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه 30.
\item
برگزيده تفسير نمونه، ج ۲، ص: ۲۴۶.
\item
غرر الحکم و درر الکلم، جلد ۱، صفحه ۸۳.
\item
مناقب آل ابی طالب: ج 1، ص 218.
\item
وحید قاسمی.
\item
المزار الکبیر، المشهدی الشیخ ابو عبدالله، جلد 1، صفحه 500.
\end{enumerate}
\end{document}