list_icon_blue

جلسه هشتم دهه اول محرم، شرح حدیث جابر

جلسه ۸ از ۱۲
اهل بیت (علیهم‌السلام)
دهه اول محرم
دانشگاه شیراز
جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱
جلسه هشتم دهه اول محرم، شرح حدیث جابر
list_icon_blue خلاصه جلسه
استاد در این جلسه و در ادامه سیر بررسی حدیث امام باقر (علیه السلام) به جابر، نکاتی از این روایت سترگ را بررسی می‌کنند. امام باقر (علیه السلام) به جابر می‌فرمایند که جابر، دانش آنگاه ارزش می‌یابد که شر را از وجود آدمی بزداید. علمی شر و بدی را از انسان دور می‌کند که عمل در کنار آن باشد. انسان باید خوف صادق و ترس صادق داشته باشد، این مسئله برای انسان هوشیاری را به ارمغان می‌آورد؛ این هوشیاری باعث می‌شود غفلت دامن او را نگرفته و بتواند اخلاص در عمل را حفظ کند. آیت الله علی رضایی تهرانی در این جلسه دلایل اینکه انسان باید از شیطان بترسد را در فهرستی بیان می‌کنند.
مکان دانشگاه شیراز
زمان جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱
مناسبت دهه اول محرم
شماره جلسه
جلسه ۸ از ۱۲
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \begin{document} \\ {\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ ألْشَیْطانِ ألْرَّجیم\\ بِسمِ اللهِ ألْرَّحمٰنِ ألْرَّحیم\\ ألْحَمْدُ للّٰهِ ربِّ ألْعالَمین وَ ألْصَّلاة وَ ألْسَلام عَلَي ألْنَيِّرِ اَلْأعْظَم وَ نَتیجَة ألْعالَم\\ هادي ألْسُبُل وَ مُنجي ألبَشَر، سَیِّدَنا وَ مَولانا، حَبیبِ إلهِ ألْعالَمین، ابِاالقاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله)».}\\ {\large «وَ عَلیٰ آلِهِ ألطَّیِبینَ ألطاهِرینَ ألمَعصومینَ ألمُکَرَّمین وَ لَعْنُ ألدائِم عَلیٰ أعدائِهِم أجمَعین مِنَ أَلان إِلیٰ قیامِ یَومِ ألدّین».}\\ {\large «و ادفع عن نفسک حاضر الشر بحاضر العلم و استعمل حاضر العلم بخالص العمل و تحرز فی خالص العمل من عظیم الغفله بشده التیقظ و استجلب شده التیقظ بصدق الخوف 1».}\\ شب هشتم محرم الحرام، شب جوان برومند سید و سالار شهیدان، آقا زاده علی‌اکبر (علیه السلام)، ان‌شاءالله به حق این بزرگ، جوانان ما از گزند بلیات آخر‌الزمان مصون و محفوظ بوده باشند، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\ امام باقر(علیه السلام) به جابر می‌فرمایند که جناب جابر دانش آنگاه ارزش می‌یابد که بتواند شر را از وجود آدمی بزداید و دانشی این چنین است که مورد عمل قرار بگیرد و عملی تأثیر دارد که خالص باشد.\\ مشکل اینجاست که اخلاص در عمل آفتی دارد به نام غفلت و برای اینکه غفلت دامن انسان را نگیرد هوشیاری لازم است و این هوشیاری فقط و فقط با ترس صادق به دست می‌آید، چه قدر عالی است. انسان باید خوف صادق و ترس صادق داشته باشد، این خوف و ترس برای من هوشیاری به دنبال دارد، این هوشیاری باعث می‌شود غفلت دامن من را نگیرد و بتوانم اخلاص در عمل را حفظ کنم.\\ عمل با اخلاص، عمل من را ارزش می‌بخشد و این علم می‌تواند شر و بدی را از من دور کند. نکته اول، منشاء همه‌ی شرور، جهل است، بدی‌ها از جهالت می‌جوشند و لذا امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند که انبیاء آمدند برای اینکه علم و عقل و دانش را در وجود آدمی زنده کنند. {\large «وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول 2»،} اثاره یعنی شخم زدن، قدیم با گاو زمین را شخم می‌زدند چون گاو خیلی قدرتمند است، دستگاه شخم زنی را به آن می‌بستند و با آن زمین را شخم می‌زدند، اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) فرمودند: «انبیاء آمدند که عقل و خرد من و شما را شخم بزنند و آن گنج‌های نهانی خرد را بیرون بکشند».\\ {\large «وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»، «دَفائِنَ»،} جمع دفینه، آن گنج‌های پنهان عقل آدمی به وسیله انبیاء بیرون کشیده می‌شود. حالا ۱۲۴هزار پیغمبر آمدند، مرحوم حاج حسن‌علی نخودکی فرمودند که در کنار هر پیغمبر لااقل ده تا وصی وجود داشته، یعنی ۱ میلیون و دویست و چهل هزار وصی و پیغمبر آمده است اما قابلیت پذیرش بشر برای ۲۷ حرف علم، ۲ حرف بوده است. ۲۵ حرف دانش در زمان ظهور و رجعت برای بشریت گشوده می‌شود.\\ قرن ۲۱هستیم عده ای معتقد هستند وارد دوره‌ی پسا مدرن شدیم البته مسئله اختلافی نیست، در دوره ی پست مدرنیسم هستیم اما باز هم دو حرف دانش برای من و شما گشوده شده است و ۲۵ حرف آن زمان حجت آخر به ظهور می‌رسد.\\ روایت می‌گوید امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) دست بر سر افراد می‌کشد که این معنای کنایی دارد، نه اینکه چند میلیارد انسان را یکی‌یکی دست بر سرشان می‌کشد، یعنی زیر سایه دست پرمهر حجت خدا عقل‌ها رشد می‌کند، آن ۲۵ حرف پنهان علم، خودش را نشان می‌دهد. منشاء شرور و بدی ها جهالت‌هاست، خب چطور باید با جهل جنگید؟\\ امام باقر فرمود: {\large «بحاضر العلم»،} یعنی چه؟\\ یعنی با همان مقدار دانشی که داری که کم هم نیست، منتظر اینکه دانش جدیدی به تو اضافه بشود نباش و با همان مقدار دانشی که داری جلوی شر و بدی را بگیر و نگذار شر و بدی به جانت بنشیند.\\ دست ما هم در دانش پر است. چرا؟\\ چون وقتی ما به دنیا آمدیم از علم حصولی هیچ بهره‌ای نداشتیم، {\large «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا 3»،} از دل مادر بیرون آمدید و نمی‌دانستید دو دو تا چهار تا می‌شود، نمی‌دانستید فرمول آب چیست‌، هیچی، این در ناحیه حصولی است ولی در بحث عقل عملی باید‌ها و نباید‌ها و شایسته‌ها و ناشایسته‌ها، به تعبیر قرآن کریم فجور و تقوا، {\large «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا 4»،} انسان وقتی به دنیا می‌آید با کوله باری از دانش حضوری به دنیا می‌آید. با کوله باری از آگاهی‌ها در حکمت مدنی به دنیا می‌آید.\\ وجدان دارد، بد را می‌فهمد‌، بدی را می‌فهمد‌، خوب را می‌داند، خوبی را می‌فهمد، فطرتش فطرت توحیدی است، توحید رأس علوم است. پس امام باقر (علیه السلام) می‌گوید توجیه نکن که حالا من دو تا کتاب دیگر بخوانم، حالا من فوق‌دکترایم را بگیرم بعد بتوانم شر و بدی را از خودم دور کنم. \\ {\large «بحاضر العلم»،} نه، همین مقدار دانشی که داری برای تو و برای اینکه شر و بدی را از خودت دور کنی کافی است. چون مراد از این دانش عقل عملی است نه عقل نظری یعنی دانش من به بایسته‌ها و نبایسته ها و شایسته ها و ناشایسته ها است.\\ نکته دوم، تصور امام باقر (علیه السلام) این است شر و بدی خود به خود از انسان دور نمی‌شود، پس ما باید بجنگیم.\\ {\large «و ادفع عن نفسک»،} باید تلاش کنید ،باید زحمت بکشید. انسان برای دورساختن بدی‌ها از جان خودش باید تلاش کند، باید زحمت بکشد و این زحمتی است که خدای متعال او را از ما خواسته است.\\ تعبیر قرآن کریم این است {\large «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ 5»،} آهای آدمی، تو به لقاء خدا می‌رسی، به ملاقات مبداء هستی می‌رسی اما {\large «كَادِحٌ»،} با رنج و با ترس و با سختی و اینطور نیست راحت از وجود انسان شر و بدی دور بشود. یک قنوتی دارند امام حسین (علیه السلام) ما شاید به این قنوت بپردازیم ان‌شاءالله، هر کدام از انبیاء (علیهم السلام) در تاریخ و در حدیث برایشان قنوت خاصی نقل شده است.\\ امیرالمومنین (علیه السلام) قنوت خاصی دارند، امام مجتبی (علیه السلام) قنوت خاصی دارند، امام حسین (علیه السلام) قنوت خاصی دارند، تا برسد به حجة ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هر کدام از ائمه (علیهم السلام) همانطوری که یک نقش و نگین خاصی دارند و به یک لقبی مشهورند، یک قنوت خاصی هم دارند، این قنوات را شیخ طاووس نقل کرده است. در قنوتی که از امام حسین (علیه السلام) روایت شده ۳۰ سال امام حسین این قنوت را می‌خواندند، شما نگاه کنید می‌بینید در این قنوت دارد تأکید می‌شود بر اینکه به خدای متعال می‌گوید خدایا به من توان بده آن کاری که بر عهده من است را بتوانم انجام بدهم.\\ کار سختی نیست در یک نیمروز ۱۸ نفر را جلوی تو تکه‌تکه کنند، امشب شب علی‌اکبر (علیه السلام) است، جوان برومند تو را ارباً‌اربا کنند و تو او را در آغوش بگیری و نلرزی و نلغزی کار آسانی نیست. ۳۰ سال در قنوت دارید به خدا می‌گویید که خدا این تحمل را به من بدهید و این صبر را به من بدهید تا بتوانم این بار را بردارم.\\ انسان بخواهد شر و بدی را از خودش دفع کند و خوبی را به خودش جذب کند، وظیفه خود را آنچنان که هست انجام بدهد، فرمود باید بکوشد. خب فرمود با علم شر را از خودت دور کن اما علمی ارزش دارد که مورد عمل قرار بگیرد. استاد ما می‌فرمودند علمای ما از اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دانششان بیشتر است، درست هم می‌گفتند، ما الان یک کتابی که در کتابخانه‌مان داریم، کتاب کافی است برای ثقة الاسلام کلینی، صحیح‌ترین کتاب حدیثی ما است، فقط آن یک کتاب است که روایت‌هایش از مجموع صحاح سته اهل‌سنت بیشتر است.\\ آن یک کتابی است که در اختیار من است و در کنار آن تهذیب است و در کنار آن استبصار است و در کنار آن من لا یحضره است و در کنار آن مسائل است و در کنار آن بحارالانوار کنار ۱۱۰ جلد و این همه را من دارم. اصحاب ائمه (علیهم السلام) اینطور نبودند، فقط یک امام را درک کردند و آن هم در اوج تقیه و اگر به خدمت امام رسیده باشد و هر بار یک روایتی شنیده باشد. کم پیدا می‌شود نظیر جابر بن یزید جعفی که در برهه‌ای باشند که بنی‌امیه و بنی‌عباس سرشان گرم به دعوا و امام باقر (علیه السلام) هم قابل استفاده است و بشود استفاده کرد.\\ ما در روایت داریم طرف خانه امام می‌خواست برود، راه ها بسته بود، یخ خرید، روی دوشش گذاشت، به اعتقاد اینکه من سفارش یخ دارم از خانه آقا و اینطوری وارد خانه آقا می‌شد. خب می‌فرمودند دانشمندان امروز ما از اصحاب ائمه علم‌شان بیشتر است ولی عقب‌تر هستند چرا؟\\ چون آنها به مقدار علمی که داشتند عمل می‌کردند، ما عمل نمی کنیم. یک‌بار خدمت امام صادق رسیده از امام صادق (علیه السلام) شنیده که حضرت فرمودند مؤمن باید نماز شب بخواند، نماز شب ۷۰ خاصیت دارد، صورت را نورانی می‌کند، عمر را طولانی می‌کند، روزی را گشاده می‌کند، انسان را در دل دیگران محبوب می‌کند، بدن انسان در قبر نمی‌پوسد و ...\\ تمام شد، گرفت و ۵۰ سال به این سخت عمل می‌کند. ما ۱۰۰ بار می‌شنویم و یک‌بار عمل نمی‌کنیم، مشکل این‌جا است.\\ فرمود علمی شر و بدی را از انسان دور می‌کند که عمل در کنار آن باشد. هر چند بیشتر انسان علم یاد بگیرد اما عمل در او نباشد به تعبیر مثل، مثل زنبور بی عسل است، مثل شجر بی ثمر است بلکه این عمل نعوذبالله روز قیامت می‌شود حجتی بر علیه من، گاهی وقت‌ها نعمتی اینطور است که این آقا یا این دختر خانم آی‌کیو ذهنی‌اش بالا است، 97، 98، خب خوب است ولی این روایت کنار این آی‌کیو بالا است، {\large «إنَّما يُداقُّ اللّه 6»،} خیلی روایت عجیبی است یعنی خداوند در روز قیامت به مقدار ذهن و رشدی که به افراد داده است در حساب و کتاب آن‌ها دقت می‌کند و ریز بینی می‌کند، تیز بینی می‌کند.\\ او آدم پشت کوهی را که دو کلمه سواد ندارد و آی‌کیو ذهنی‌اش هم پایین است و اگر هم مدرسه می‌آمد رشدی نمی‌کرد را یک‌طور حسابرسی می‌کنند و این آقای پرفسوری که تیز، خوش ذهن، خوش استعداد است را یک طور دیگر حسابرسی می‌کنند. ابن‌سینا یک‌طور حساب پس می‌دهد، بنده هم یک‌طور حساب پس می‌دهم. نعمت است ولی این نعمت لوازمی دارد. خب آن مقداری از علم ارزش دارد که به آن عمل بشود.\\ حالا انسان اهل عمل بود، امام باقر(علیه اسلام) می‌فرماید آن مقداری از عمل ارزش دارد که خالص باشد {\large «و استعمل حاضر العلم بخالص العمل»،} اگر عمل خالص نباشد رشدی برای انسان ایجاد نمی‌کند . یک نفر در نجف شناخته شد، طلبه ای بود ۷ تا اجازه اجتهاد گرفته بود از مراجع، نه یک دانه و دو دانه و چهار دانه، مثل اینکه شما فرض کنید یک نفر ۷ تا دکترا داشته باشد، ۷تا مدرک داشته باشد. ۷ تا اجازه اجتهاد از مراجع گرفته بود، آن زمان که مراجع به سختی اجازه‌ اجتهاد می‌دادند. کاشف به عمل آمد بعد از مدتی، این جاسوس رسمی انگلستان بود، جاسوس رسمی بریتانیای کبیر بود.\\ علم دارد اما این علم در کنارش ادب، عمل، زهد، تقوا نیست حالا عمل باشد کرور کرور و خروار خروار ولی اخلاص در آن نباشد، خیلی ارزش ندارد. عمل با اخلاص پذیرفته است، عمل بدون اخلاص زحمت زیادی است. خدای متعال فرمود: {\large «أنا خَيرُ شَريكٍ 7»،} من شریک خوبی هستم، چطور؟\\ هر کس در عملش من را با دیگری در نظر بگیرد، من سهم خودم را به آن دیگری می‌دهم، نخواستیم، خدای متعال عمل کم می‌‌خواهد ولی پاک نه عمل زیاد ناپاک. یک‌بار برو حج برای خدا، یکبار برو زیارت اربعین سید الشهداء (علیه السلام) برای خدا، زیارت اربعین رفته است، قدم به قدم عکس می‌گیرد و استوری می‌گیرد، فیلم می‌گیرد وضعیت می‌گذارد، مدام می‌نویسید به یاد شما هستیم، خب این چه زیارت اربعینی است؟!، اخلاص آن کجا بود؟!\\ فرمود عملی به درد می‌خورد که با اخلاص باشد. حالا مشکل اخلاص چیست؟\\ فرمود غفلت می‌آید اخلاص آدم را می‌گیرد، چه قدر در قرآن کریم بر واژه غفلت تأکید شد؟، غفلت یعنی چه؟ \\ یعنی در باغ نبودن، یعنی دوهزاری آدم کج باشد، یعنی انسان نفهمد سرش کلاه برود، غافل یعنی اینکه غفلت می‌آید، اخلاص را از من می‌گیرد.\\ چه کار کنیم که این غفلت به من ضرر نزند؟\\ امام باقر (علیه السلام) فرمود که باید تمام هوشیاریتان را به این بدهید که این اخلاصتان را حفظ کنید، شیطان نیاید این را از شما بگیرد .تعبیر امام باقر این بود {\large «شده التیقظ»،} التیقظ یعنی بیداری و حواس جمع بودن، حواست باید کاملا جمع باشد که شیطان از شما نگیرد. خب این حواس جمع را من از کجا بیاورم؟\\ امام باقر (علیه السلام) فرمود: {\large «و استجلب شده التیقظ بصدق الخوف»،} باید خوف صادق داشته باشید ، ترس بجا ...\\ ببینید عزیزان ما ترس و امید را به دو بخش تقسیم می‌کنیم، ترس بجا و ترس نابجا، امید بجا و امید نابجا، به ترس بجا در فرهنگ دین ما می‌گویند خوف صادق، به ترس نابجا می‌گوید خوف کاذب، کذب و صدق اگر صفت سخن باشد یعنی مطابق با واقع یا غیر واقع، مثلا من الان بگویم شب است درست گفتم، اگر بگویم الان روز است دروغ گفتم، در سخن صدق و کذب یعنی مطابق با واقعیت هست یا نیست ولی وقتی صدق و کذب صفت حالت نفسانی می‌شود، بیم و امید یک حالت نفسانی است. این حالت نفسانی صادق است یعنی این ترس بجا باشد، جای ترس باشد، امید بجا یعنی چه؟\\ یعنی این رجاء به جا باشد و جای امید باشد. فرمود اگر آدمی ترس بجا داشته باشد، این ترس بجا حواسش را جمع می‌کند و این حواس جمعی، اخلاص در عملش را نگه می‌دارد، این اخلاص در عمل، علم او را بارور می‌کند و این علم بارور شده باعث می‌شود هیچ گونه بدی و شری دور او نگردد بعد شهید دستغیب (رضوان الله تعالی علیه) می‌شود.\\ قلب سلیم می‌نویسد، خودش اهل قلب سلیم است، گناهان کبیره می‌نویسد، خودش قبلاً همه را ترک کرده است، انسانی است با شدت توجه، اخلاصش را نگه داشته است و این اخلاص در عمل علم او را بارور کرده است و این علم بارور باعث شده است شر و بدی دور او نگردند، فقط خیر و خوبی با او دمساز باشد. خب من خوف صادق را یک ذره توضیح بدهم به روح مطهر شهید دستغیب که نام بردیم هدیه کنیم صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\ از چه چیزهایی واقعا باید بترسیم و جای ترس دارد؟\\ یکی از چیزهایی که باید از آن بترسیم و جای ترس دارد جناب شیطان است. در همین حدیث، در جملات بعدی امام باقر (علیه السلام) فرمودند: {\large «وَ تَحَرَّزْ مِنْ إِبْلِيسَ بِالْخَوْفِ الصَّادِق 8»،} از شیطان بترس‌ و ترس تو هم صادق باشد. چرا ترس من از شیطان باید صادق باشد؟، یا چرا شیطان ترسناک است؟، چرا نمی‌شود در ترس از شیطان بازی درآورد؟ \begin{enumerate} \item اولاً شیطان دشمن قسم خورده ما است، همان اول اول گفت: {\large «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ 9»،} به خدا گفت سوگند به ذات تو همه بنی آدم را گمراه می‌کنم. یک گروه را مستثنی کرد، به مخلصین، انسان های کامل، انسان های فانی فی الله که آن‌ها انسان های خاصی هستند که تعدادشان هم خیلی کم است. گفت همه را گمراه می‌کند و قسم خورده است و دشمن قسم‌خورده ما است. \item دشمن بی رحم ما است. خدا رحمت کند، گفتم، مرحوم شیخ آقا محمد جواد بیدآبادی در اوج پیری گفت من خواب دیدم سر کوه ایستادیم من و شیطان، به او گفتم دست از سر ما بردار، پیر شدیم و سنی از ما گذشته، گفت ببین خداوند هر موجودی را یک‌طور آفریده و من در دلم رحم وجود ندارد. مطلقأ رحم در دل او نیست، یعنی آمده است ما را جهنمی کند. خدا هم فرمود من هم جهنمی می‌کنم، تو و ذریه تو و کسانی که تو آن‌ها را گول بزنی. پر می‌کنم جهنم را از شما، {\large «لَأَملَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنهُم أَجمَعِينَ 10»،} خودت و مریدانت را ... \item این جناب شیطان دشمن جدی، پر تلاش، پرکار، خستگی ناپذیر‌‌، عمر انسان چند سال است؟\\ قبل از حضرت آدم شیطان بوده است، هنوز حضرت آدم خلق نشده بود که شیطان خلق شده بود، جن قبل از انس آفریده شد. از آن زمان در نظر بگیرید تا الان که بنده در خدمت شما نشستم دارد، کار می‌کند، همه پارتی‌هایی که برگزار می‌شود، بانی آن جناب شیطان است. همه مشروب‌خوری‌ها جناب شیطان در آن مؤثر است، همه بی‌حجابی‌ها و بد‌حجابی‌ها و بی‌غیرتی‌ها و بی‌‌عفتی ها و اختلاس‌ها پای کار اول شیطان است، یعنی بسیار پر تلاش و اصلاً خسته نمی‌شود. \item زیاد به ما نزدیک است. این جمله برای امیر‌المومنین (علیه السلام) است، فرمود: {\large «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّم 11»،} شیطان مثل خون در رگ‌های ما است، این‌قدر به ما نزدیک است، چرا؟\\ چون در من یک نماینده دارد. من یک گیرنده قوی دارم به نام هوای نفس، عقل و شهوت است؟\\ نه، غضب و شهوت و این شیطان دائما فرستنده‌اش با این گیرنده ارتباط دارد حتی در خواب، خیلی به من نزدیک است. \item او ما را می‌بیند و رصد می‌کند ولی ما او را نمی‌بینیم و رصد نمی‌کنیم. این آیه قرآن است {\large «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ 12»،} او شما را می‌بیند، شما او را نمی‌بینید. ‌ \item مسیری که ما را به او دعوت می‌کند، سهل و آسان است. یک روایت را همه درک کردند، {\large «إنّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ، وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ 13»،} بهشت می‌خواهید بروید سخت است ، آتش می‌خواهید بروید آسان است. اصولاً سقوط آسان است، صعود مشکل است. بالا رفتن سخت است، پایین آمدن که کاری ندارد. قرآن کریم می‌گوید بعضی از کارها کوچک است اما یک دفعه مثل یک کبریت که به بنزین بخورد تمام عمل را حبق می‌کند‌. حبق یعنی چه؟\\ یعنی پودر می‌کند، به اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گفت که یک ذره با پیغمبر بلند حرف بزنی، تمام اعمالت می‌سوزد، آتش می‌گیرد {\large «أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ 14»،} فکر کردید کار خیلی جزئی است دارید با پیغمبر حرف می‌زنید؟\\ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دردانه جهان هستی است، با او باید مؤدب باشید. حالا مصیبتی به تو نازل شده، تو به جای اینکه بگویی {\large «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ 15»،} ما رفته بودیم دیدن یک مادری که جوانش از دنیا رفته بود، خیلی با غضب به خدا می‌گفت و ما می‌شنیدیم، می‌گفت حالا از میان این همه جوان‌ها، جوان ما چشمت را گرفت؟!\\ بچه ما را فقط باید ببری؟!\\ عمل را حبط می‌کند، امانتی بوده که گرفته است، مگر تو به او حیات دادی که گرفتن حیاتش دست تو باشد؟\\ عمل پودر می‌شود.\\ {\large «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ 16»،} یک چشمک نابجا زدن، وَيْلٌ اسم چاهی است داخل دوزخ، خب ما بدانیم مسیری که شیطان ما را به آن دعوت می‌کند لذیذ است، سقوط در لحظه انجام می‌شود، آسان است. \item ما بدانیم بدون کمک الهی از عهده او برنمی‌آییم. یک آیه در قرآن است خیلی آیه عجیبی است {\large «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً 17»،} اگر فضل و رحمت الهی نباشد، هیچ کس پاک نمی‌ماند، حتی پیغمبران، حتی اولیاء، یوسف صدیق مخلص است‌، انسان کامل است، پیغمبر خدا است به خدا گفت: {\large «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ 18»،} اگر فتنه این دختران مصری و زنان مصری را از من دور نکنی من می‌لغزم، خدا به پیغمبر فرمود که اگر رحمت ما نبود می‌لغزیدی، {\large «لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا 19».} ما این را بدانیم اگر تنها پنجه در پنجه شیطان بیاندازیم، می‌بازیم. نه ما، اولیاء هم می‌بازند.\\ راهش چیست؟\\ این است که این پنجه، پنجه‌ الهی باشد و لذا دو تا آموزه در دین به ظاهر متناقض با اینکه متناقض نیست، در این روایت امام باقر (علیه السلام) می‌گوید از شیطان بترسید، خوف صادق و ترس بجا که شیطان ترسیدنی است‌، به قرآن می‌رسیم، قرآن می‌گوید از شیطان و مریدان شیطان نترسید و از من بترسید، یعنی چه؟\\ بالاخره از شیطان بترسیم یا نترسیم؟\\ پس روشن شد شیطانی که در مقابلش انسانی است با اتکا بر خدا ترس ندارد.\\ {\large «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا 20»،} شیطانی که من بخواهم بدون یاد خدا و بدون اتکا الهی و بدون مراقبت و بدون محاسبت و بدون توجه و بدون حضور قلب با او بجنگم همان قدم اول ضربه فنی می‌شوم. \end{enumerate} \\ پس هم ترس دارد و هم ترس ندارد، مشت من مشت خدایی باشد، می‌خوابانم روی دست شیطان و اگر نباشد دود می‌شوم در مقابل شیطان، فریب شیطان ضعیف نیست، به من نزدیک است، دارد مدیریت می‌کند لذا امام باقر (علیه السلام) در همین روایت این آیه را خواندند، ببینید چه قدر آیه شیرینی است. انسان های باتقوا یکی از ویژگی‌هایشان این است {\large «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ 21»،} کسانی که با تقوا هستند، وقتی وسوسه شیطان شروع می‌شود، بلافاصله از ته دل یک یا الله می‌گویند.\\ مثل فارسی آن چیست؟\\ مثل‌ها از ارتکازات انسان‌ها حکایت می‌کند، خدا رحمت کند امام جمعه فقید این شهر را آیت الله حائری شیرازی که خدای متعال به او ذوقی در مثل داده بود که شاید در قرن اخیر بی‌نظیر بود. مثل ها از ارتکازات حکایت می‌کند. ما در مثل فارسی وقتی می‌خواهیم بگوییم دو چیز با هم جمع نمی‌شود، می‌گوییم مثل جن است و بسم الله، جن نماد شیطان و بسم الله نماد یاد خدا است. یاد خدا با من باشد شیطان می‌رود و دود می‌شود و اگر یاد خدا نیامد شیطان خیمه می‌زند.\\ تعبیر امیرالمومنین (علیه السلام) این است که یاد خدا نباشد شیطان می‌آید داخل قلب ، خب می‌آید و می‌رود؟\\ نه، این‌جا با هم نوع خودش ازدواج می‌کند، بعد بچه‌دار می‌شود و بعد این بچه ها رشد می‌کنند {\large «فَبَاضَ وَ فَرَّخَ 22»،} فَبَاضَ یعنی تخم می‌گذارد، فَرَّخَ یعنی این تخم‌ها جوجه می‌شود و این جوجه‌ها رشد می‌کنند، یک وقت می‌بینید منِ انسان شدم شیطان، حرف قرآن است که می فرماید شیطان فقط از جنس جن نیست، {\large «شَياطينَ الإِنسِ وَ الجِنِّ 23»،} شیطان‌های انسی داریم. جناب شیطان می‌آید از این‌ها درس می‌گیرد. {\large «شَياطينَ الإِنسِ وَ الجِنِّ 23»،} این انسان به ظاهر انسان شیطان است‌، بایدن شیطان است، فکر شیطانی است. اینطور نیست که اگر کسی خوش فکر بود حتماً آدم خوبی است، نه، بسیاری از فتنه‌های عالم برای خوش‌فکر‌ها است، خوش‌فکرهایی که شیطان شده است، یعنی موجودیت او دست شیطان است و لذا از شیطان بترس. اگر خوف صادق از شیطان داشته باشید، این خوف صادق می‌آید توجه شدید برای تو ایجاد می‌کند و بیداری و هوشیاری زیاد و این هوشیاری و بیداری زیاد جلوی غفلت را می‌گیرد و اینکه جلوی غفلت عمل را گرفته است، اخلاص در عمل تو را حفظ می کند و این اخلاص در علم تو را بارور می‌کند و این علم بارور شده‌ با اخلاص به وسیله شدت توجه که این شدت توجه را خوف صادق به تو هدیه داده است، این می‌تواند شر و بدی را از تو دور کند.\\ امیر المؤمنین (روحی و ارواح العالمين له الفدا) دارد بیل می‌زد، یک دفعه حضرت چشمش را بلند کرد دید یک دختر خوشگل آرایش کرده با لباس بدن نما ...\\ تا حضرت چشمش به او خورد، سرش را پایین انداخت. سیره انبیاء و اولیاء این است و مؤمن هم باید اینطور باشد. مؤمن چشم‌چرانی نمی‌کند، به چشم‌چرانی می‌گوییم زنای چشم و همه هم مبتلا هستیم. حضرت تا دید سرش را پایین انداخت، می‌گوید اگر سر به زمین و چشم به زمین دوخته بشود، ثواب زمینیان را می‌دهند، چشم به آسمان دوخته بشود، ثواب آسمانیان را می‌دهند. بعد حضرت فرمودند: {\large «من انت حتي أخطِبکِ من (عن) اهلک؟»،} مولای من و شما خوش سلیقه هم بودند فرمودند شما چه کسی هستید من به خواستگاری شما بیایم. گفت: {\large «إنما أنا شیطان»،} من ابلیس هستم.\\ تعبیر آیه این است که حضرت بیلش را پرت کرد به سمت ابلیس فرمود: {\large «غُرِّي غَيْرِي؛ لَقَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً»،} برو دیگری را فریب بده ما که تو را سه طلاقه کردیم، {\large «لَا رَجْعَةَ فِيهَا 24»،} انسان هم باید سه طلاقه کند. آمدند برای علی‌اکبر (علیه السلام) امان‌نامه آوردند، چون علی اکبر (علیه السلام) پدربزرگ مادری‌اش ابوسفیان است. یکی از زنان سیدالشهداء (علیه السلام) نسبتی با ابو سفیان دارد، در یک جلسه‌ای معاویه پرسید اگر من خلیفه نباشم، خلافت به چه کسی برسد که سزاوار او است؟\\ هر کس حرفی زد، یکی گفت به یزید، یکی گفت به فلانی، یکی گفت فلانی، گفت همه شما غلط فکر می‌کنید و اشتباه می‌کنید. اگر من خلیفه نباشم خلافت شایسته علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب است، یعنی علی اکبر، چرا؟\\ گفت در او علم و سیاست بنی‌امیه است، در او شجاعت بنی هاشم است، سخای بنی‌مخزوم را دارد، و شروع کرد به تعریف کردن.\\ فامیل بنی‌امیه از طرف مادر بود و امان‌نامه برای او آورند، ما شنیدیم به حضرت ابوالفضل (علیه السلام) امان‌نامه دادند، برای علی‌اکبر (علیه السلام) هم امان‌نامه آوردند، هم شفاهی و هم کتبی اما او متوجه است شر و بدی طرف او نمی‌گردد، تربیت شده است. استاد ما می‌فرمود در حضرت علی اکبر (علیه السلام) نور امامت وجود دارد، آن‌قدر بزرگ است. ما در تمام امام‌زاده‌ها در شأن حضرت علی اکبر (علیه السلام) به تعداد انگشتان یک دست نداریم، یعنی در سطح علی اکبر (علیه السلام)، امثال حضرت ابوالفضل (علیه السلام) است و حضرت سید محمد (علیه السلام) که در بلد است و حضرت اسماعیل بن امام جعفر صادق (علیه السلام) است و حضرت معصومه (سلام الله علیها) است و یک تعداد اندک در این علو و در این شأن و لذا دیدید در همه زیارتنامه‌های امام حسین، حضرت علی اکبر (علیه السلام) زیارت خاص دارد، آن هم با آن تعبیرات. فرمود من امان دارم، پسر دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) امان ندارد، پس رد کرد امان‌نامه را، چون شر دور او نمی‌گردد.\\ {\large «صلی الله علیک یا اباعبدالله»}\\ شب جوان سید الشهداء (علیه السلام) است، تا وقتی اصحاب زنده بودند، مرحبا به این معرفت، نگذاشتند یک نفر از بنی‌هاشم به میدان برود، گفتند این آیین‌نامه را و این قرار را حبیب گذاشته بود، اصحاب گوش کردند، اهل‌بیت (علیهم السلام) هم تن دادند. لذا تا اصحاب هستند از اهل‌بیت (علیهم السلام) کسی به میدان نرفت. حالا اصحاب که تمام شدند، تقریباً تعبیر مکاتب این است ولوله‌ای در بنی‌هاشم افتاد، چه کسی اول خودش را فدای سید الشهداء (علیه السلام) می‌کند!\\ زرنگی را ببینید، اولین کسی که توانست اذن بگیرد، حضرت علی اکبر (صلوات الله علیه)، جوان برومند سیدالشهداء (علیه السلام) بود.\\ خب تنها موردی که ما یادمان است در مقتل وقتی آمده است خدمت سید‌الشهداء (علیه السلام) اذن گرفته، آقا فرمودند برو، هیچ معطل نکردند، حضرت علی اکبر(علیه السلام)، اول زجوان خود گذشتن، این حد مروت حسین (علیه السلام) است. جان سید الشهداء (علیه السلام) است، ولی تا آمد اجازه گرفت، حضرت فرمودند برو، طبق برخی از مکاتب گفتند دو تا کار هم بکن، اول با خانم‌ها و با حرم خداحافظی کن، بعد هم بیا از جلوی من راه برو، به سمت مقتل برو، هر دو کار هم انجام شد. با خانم‌های حرم خدا‌حافظی کرد و آمد جلوی اباعبدالله (علیه السلام) شروع کرد خرامان خرامان راه رفتن، تعبیر مکاتب این است صورتش را سید‌الشهداء (علیه السلام) به سمت آسمان کرد، اشک محاسن سید‌الشهداء (علیه السلام) را خیس کرد و گفت: {\large «اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلی نَبِیِّکَ نَظَرْنا اِلی وَجْهِهِ 25»،} خدایا تو شاهدی، کسی دارد می‌رود میدان که از هر کسی به پیغمبر تو نزدیک‌تر است. بلندای این سخن یعنی در سیرت به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شبیه‌تر است نه فقط در سخن که نوه پیغمبر است. طبیعی است، ژنتیک است و نه در صورت که آن هم طبیعی است، در اخلاق، در منش، در سبک زندگی از همه به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شبیه تر است، آمده است.\\ {\large «أنا علی ابن الحسین ابن علی»،} شروع کرد به رجز خواندن، {\large «نَحنُ و بیتُ اللهِ اَولی بالنَّبِیِّ 26»،} رجز خوانده است و او را شناختند و فهمیدند چه کسی است. بعد شروع کرد به جنگیدن، دو بار این جنگ صورت گرفت. بار اول تعداد کشته‌ها را دویست نفر نوشتند، تعبیر مکاتب این است حمله که می‌کرد مثل گله بزی که گرگی به آن‌ها حمله کرده باشد، شیری حمله کرده باشد، اینطور لشکر در هم می‌تنید و می‌ریخت. خب فی الجمله جراحت مختصری برداشته است و تشنه هم شده است، کشید عقب ، سید‌الشهداء (علیه السلام) دید آقا‌زاده دارد می‌آید. آمد به استقبال ببیند علی چه کار دارد. یک جمله گفت که پدرم آب ...\\ یا اباعبدالله (علیه السلام)، اگر در مجلس پدران شهدا هستند من را ببخشند. پسر سید‌الشهداء (علیه السلام) عرضه داشت: {\large «یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیل 27»،} این سنگینی سلاح من را اذیت می‌کند، خیلی تشنه شدم، راهی هست من چند قطره آب بنوشم؟\\ اهل معرفت گفتند علی اکبر (علیه السلام) از خیام رفته است به جنگ، می‌داند در خیام دو سه روز است مشکل آب دارند و آب دیگری را می‌طلبد، سیدالشهداء (علیه السلام) گفتند می‌دانی خبری از آب نیست ولی بیا جلو، آمد جلو تعبیر مکاتب این است گفت: {\large «يا بُنَىَّ هاتِ لِسانَكَ 28»،} زبانت را بیرون بیاور، علی‌اکبر (علیه السلام) زبان را بیرون آورد، سید‌الشهداء (علیه السلام) این زبان را در دهان خودش قرار دارد. استاد مقتل ما می‌فرمود، این زبان که در دهان اباعبدالله (علیه السلام) قرار گرفت، زبان علی سوخت از شدت تشنگی، خدایا توان بده که روضه علی‌اکبر (علیه السلام) را بتوانیم بخوانیم. انگشتری را به علی‌اکبر داد، فرمود در دهانت بگذار، برگرد، به زودی از دست جدت سیراب می‌شوی، برگشت به میدان با همان تشنگی ۱۲۰ نفر دیگر را به هلاکت رساند.\\ مره بن منقذ عبدی (لعنة الله علیه) وقتی این شجاعت را دید گفت: {\large «عَلَيَّ آثَامُ الْعَرَبِ إِنْ مَرَّ بِي يَفْعَلُ مِثْلَ ذَلِكَ إِنْ لَمْ أُثْكِلْهُ أَبَاهُ 29»،} همه گناهان عرب بر من باد اگر همین کاری که دارد می‌کند جلوی من انجام بدهد و من مادر و پدرش را به عزایش ننشانم. وقتی علی‌اکبر (علیه السلام) از جلوی او رد شد، با نیزه به پهلوی او زد، گویا درد پهلو میراث این خاندان است، هنوز دارد ادامه می‌دهد، نامردی آمد با شمشیر به سر او زد. تعبیر مکاتب این است که یک لحظه فریاد زد: {\large «يا ابَتا عَلَيكَ مِنّى السَّلامَ 30»،} بابا من هم رفتم و روی زمین افتاد تا سید‌الشهداء (علیه السلام) آمد خودش را به علی برساند همه مکاتب نوشته‌اند از بس کشته بود و از کشته کشته ساخته بود {\large «فقطعوه اربأ اربا 31»،} بدن علی ...\\ سید‌الشهداء (علیه السلام) بر سر علی رسید، یک جمله گفت عمق مصیبت را رساند فرمود علی جان {\large «وا حَبِيباه 32»،} خانم بلند‌قامتی مدام صدا می‌زده است، {\large «يَابْنَ أُخَيّاه»،} امام حسین (علیه السلام) به احترام بلند شد این خانم خودش را انداخت روی علی‌اکبر ... \\ سید‌الشهداء (علیه السلام) عبایش را پهن کرد و جسد علی را گذاشت داخل آن عبا و هر چه تلاش کرد نتوانست او را بلند کند، {\large « يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ إلى الْفُسْطاطِ 33»،} جوانان بنی هاشم بیایید ...\\ دستتان را بالا بیاورید، سه مرتبه بگویید یا حسین، یا حسین، یا حسین (علیه السلام). \newpage \begin{center} \Large{فهرست منابع} \end{center} \begin{enumerate} \item تحف العقول، ص 285. \item نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 43. \item سوره نحل، آیه78. \item سوره شمس، آیات 7 و 8. \item سوره انشقاق، آیه 6. \item المحاسن، ج 1، ص 95. \item المحاسن، ج1، ص252. \item تحف العقول، ص 285. \item سوره ص، آیه 82. \item سوره ص، آیه 85. \item جامع الأخبار (للشعیری)، ص180. \item سوره اعراف، آیه27. \item نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 251. \item سوره حجرات، آیه 2. \item سوره بقره، آیه 156. \item سوره همزه، آیه 1. \item سوره نور، آیه 21. \item سوره یوسف، آیه 33. \item سوره اسراء، آیه 74. \item سوره نساء، آیه 76. \item سوره اعراف، آیه 201. \item نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 53. \item سوره انعام، آیه 112. \item نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 480. \item تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام)، ج‏2، ص310. \item الأمالی (للصدوق)، ص 162. \item اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص113. \item تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام)، ج ‏2، ص 312. \item الأرشاد ج ۲، ص ۱۵۸. \item للهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص113. \item بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج 28، ص 113. \item مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج‏4، ص193. \item تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام)، ج ‏2، ص 313. \end{enumerate} \end{document}