\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\\
{\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ ألْشَیْطانِ ألْرَّجیم\\
بِسمِ اللهِ ألْرَّحمٰنِ ألْرَّحیم\\
ألْحَمْدُ للّٰهِ ربِّ ألْعالَمین وَ ألْصَّلاة وَ ألْسَلام عَلَي ألْنَيِّرِ اَلْأعْظَم وَ نَتیجَة ألْعالَم\\ هادي ألْسُبُل وَ مُنجي ألبَشَر، سَیِّدَنا وَ مَولانا، حَبیبِ إلهِ ألْعالَمین، ابِاالقاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله)».}\\
{\large «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم».}\\
{\large «وَ عَلیٰ آلِهِ ألطَّیِبینَ ألطاهِرینَ ألمَعصومینَ ألمُکَرَّمین وَ لَعْنُ ألدائِم عَلیٰ أعدائِهِم أجمَعین مِنَ أَلان إِلیٰ قیامِ یَومِ ألدّین».}\\
{\large «وتَحرَّزْ مِن إبْليسَ بالخَوفِ الصّادِقِ، و إيّاكَ و الرّجاءَ الكاذِبَ؛ فإنّه يُوقِعُكَ في الخَوفِ الصّادِق 1».}\\
شب سوم محرم الحرام، ایام حزن و اندوه اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، خداوند انشاءالله حزن و اندوه ما را مایه سرور فرح ما در روز قیامت قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\
امام باقر (علیهالسلام) سفارشهایی به جابر ابن یزید جعفی دارند که در این مجلس این سفارشها را واگویه میکنیم. یکی از این سفارشها این است که امام باقر (علیه السلام) به جابر فرمودند که جابر از ابلیس لعین دوری کن، از او بترس، ترسی صادق و مواظب باش گرفتار امید کاذب نشوی. اگر مومن دچار امید کاذب شد در خوف صادق قرار میگیرد. این جمله از غرر کلمات اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.\\
اخیراً گروهی با مقام معظم رهبری ملاقات داشتند از خطبا، حضرت آقا تاکید داشتند که مردم را با امید کاذب سرگرم نکنیم. امید باید امید صادق باشد. جمله بسیار قابلتوجهی است. در این جملهای که از امام باقر (علیهالسلام) به جابر داریم حضرت به همین نکته تاکید میورزد، اولین نکته این است که بیم و امید، خوف و رجا، این دو بال پرواز است.\\
در سیستمهای تربیتی هم تشویق و تهدید، تشویق و تنبیه دو عامل رشد است. دین ما بر این مطلب تاکید دارد که اگر فقط انسان در گرداب خوف بیفتد بیچاره است. اگر فقط به رجاء و امید مبتلا شود بازهم بیچاره است.\\
مومن باید هم خائف باشد و هم راجی، هم بیم داشته باشد و هم امید هم بترسد و هم نسبت آینده خوشبین باشد. به این میگوییم سیستم تربیتی خوف و رجاء، در قرآن کریم موج میزند
{\large «نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ 2».}\\
من غفور و رحیمم ولی عذابم هم دردناک است.\\
اگر فقط امید داشته باشیم کار انجام نمیدهیم، کسی که فقط امید دارد شعارش این است خر ما از پل گذشته است. ما که دیگر ناجی هستیم چون راجی هستیم. اگر فقط خوف داشته باشیم بازهم دست به تلاش نمیزنیم، چرا؟\\
چون میگوییم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب.\\
لذا دین آمده است میگوید انسان مومن تا پایانترین لحظه عمرش هم باید خوف و ترس داشته باشد و هم باید بیم و امید داشته باشد. در روایات اصرار شده است اینها باید هماندازه هم باشد یعنی بیم و خوف و ترس بالا نزند، امید و رجاء هم بالا نزند. دوشادوش هم باید حرکت کنند که اگر ما به یکی دچار شدیم، بیچارهایم.\\
من از شاگرد عارف کامل مرحوم آیتالله انصاری همدانی این داستان را شنیدم. مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی که قبرش در مرقد حضرت علی بن جعفر (علیه السلام) در قم است، قبر هم مشخص است، اگر رفتید زیارت کنید. استاد عرفان بزرگ شما شیرازیها یعنی مرحوم آیتالله دستغیب، استاد عرفان مرحوم آیتالله نجابت شیرازی، استاد عرفان متاخرین، مرحوم آیتالله انصاری.\\
ایشان میفرمودند دوستی داشتم طلبه خوشذهنی بود در قم با هم همدرس بودیم، مدتها ندیده بودمش، قم مشرف شدم، گفتم بروم پیدایش کنم، احوالش را بپرسم، ماه رمضان بود. پرسان پرسان این کوچه آن کوچه، این خانه آن خانه پیدایش کردم. در زدم رفتم وارد شدم دیدم ظهر ماه رمضان روزه میخورد. گفتم که آقا مریض تشریف دارند؟\\ گفت: «نه».\\
گفتم که آقا مسافرت بودند، تازه رسیدند؟\\
گفت: «نه».\\
گفتم که چرا روزه میخورید؟\\
گفت ای آقای شیخ محمدجواد من روزه بگیریم یا روزه نگیرم، نماز بخوانم، نماز نخوانم من ته جهنم جایم است. شروع کرد نهارش را ادامه دادن.\\
این به کجا کشیده، به خوف مطلق، به ناامیدی، به یاس از رحمت الهی که اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) فرمودند، همه گناهان را بگذاریم یک کفه ترازو، یاس از رحمت خدا را بگذاریم کفه دیگر، آن کفه میآید پایین آن گناهان همه میرود بالا.\\
یعنی گناهی بدتر از یاس از رحمت الهی نداریم،
{\large «وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ 3»،}
{\large «وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ 4».}\\
از اینگونه تعبیرات، غذایش تمام شد گفتم حالا میگویی چه مرگت است یا نه؟\\
گفت: «یادت است من چقدر خوشذهن بودم؟».\\
گفتم بله.\\
گفت این خوشذهنی باعث شد من رفتم به سمت علوم غریبه، در علوم غریبه مسلط شدم رفتم به سمت تسخیر جن، طوایفی از جن را مسخر کردم و با اینها کار میکردم. یکی از کارهایی که من چند بار انجام دادم این است وقتی که عروسی را میخواستند از خانه پدر به خانه شوهر ببرند، من جنیان مسخر خودم را تسخیر میکردم، میرفتند این عروس را میدزدیدند و میآوردند خانه من و من به جای شوهر با آنها مباشرت میکردم.\\
بعد میگوید اشکهایش ریخت گفت آقای شیخ محمدجواد من جز ته جهنم جایی دارم؟\\
خوف مطلق. خوف مطلق بد است، رجاء مطلق هم بد است. بگویم من که سیاه پوشیدم، برای امام حسین (علیه السلام) هم که اشک ریختم، اشک نریزد همین که در چشم حلقه بزند من واجب الجنة هستم، پس بهشت برای من واجب است. بهشت که واجب شد حالا در صفحات اینستاگرام هرچه دیدم دیدم، هرجایی رفتم رفتم، این هم میشود رجاء مطلق. هر دو مذموم است.
آن چیزی که در این عبارت امام باقر (علیه السلام) بر آن تاکید شده است این است که ما دو نوع خوف داریم و دو نوع رجاء، ترس دروغین، ترس راستین، رجاء دروغین، رجاء راستین، انسان مومن اهل ترس دروغین نیست، اهل ترس راستین هم هست، اهل رجاء دروغین نیست، اهل رجاء راستین هست. یکی از جاهایی که باید بترسیم و در این ترسیدن راست باشیم، واقعاً ترس دارد، فرمود که شیطان است.\\
{\large «وتَحرَّزْ مِن إبْليسَ بالخَوفِ الصّادِقِ»،}
از شیطان واقعاً باید ترسید. چرا از شیطان واقعاً باید ترسید؟\\
من میشمرم شما در ذهنتان بنویسید.
\begin{enumerate}
\item
یک، دشمن قسمخورده ماست. تعبیرش چه بود؟\\
{\large «لَأُغْوِيَنَّهُمْ»،}
ما طلبهها میگوییم این جمله چهارپنج تا تأکید دارد. به خدا گفت قسم به ذات تو من بندگانت را گمراه میکنم، دشمن قسمخورده است.
\item
دو، دشمن بیرحم است. یک ذره رحم در وجودش نیست. عارف بزرگ مرحوم آقا شیخ محمدجواد میردامادی میگفت پیر شده بودم در خواب شیطان را دیدم جفتمان ایستاده بودیم در یال یک کوهی، کوه بلند. فهمیدم شیطان است. دست کشیدم به ریش سفیدم گفتم ببین، ما عمری ازمان گذشته است پیر شدهایم، نزدیک مرگیم. بیا بالاغیرتی دست از ما بردار. مرحوم آقاشیخ جواد میردامادی میگوید یک نگاهی کرد به ته دره و یک نگاهی کرد به من و گفت ببین خدا در وجود من رحم قرار نداده است. اگر دستم بند بشود جایت ته دره است. باید تلاش کنی این چنگک من به تو گیر نکند. یک دشمن قسمخورده که بیرحم هم است.
\item
سه، دشمن جدی، پای تلاش، پای کار و خستگیناپذیر. ما استراحت داریم، روزی هشت ساعت باید بخوابیم، شیطان استراحت ندارد، اولاً قبل از عالم خلق شده است.\\
جناب شیطان یک بچه جنی بود گم کرد پدر و مادرش را، داشت گریه میکرد، روی کره خاکی راه میرفت. جبرئیل امین با ملائکه میرفتند به طرف ماموریتی دیدنش، دیدند خیلی جزعوفزع میکند و گریه میکند. طبق روایات ما، از خدای متعال اجازه خواستند این را با خودمان بیاوریم بالا، خدا اجازه داد، این بچه جن را با خودشان کشیدند بردند بالا، چون دارای نفس است، چون عقل مجرد نیست، آن قدر رشد کرد که امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود که شش هزار سال عبادت خدا را کرد که نمیدانیم این سالها اگر سالهای آخرتی باشد هر یک روزش به اندازه هزار سال است، شش هزار هزار تا، درست. شد معلم ملائکه، شد مربی ملائکه و به خاطر همان عبادات و بندگیاش بود که خدا تقاضایش را مستجاب کرد.\\
خب، از آن موقع که قسم خورده است پای کار است و نه خواب دارد، نه استراحت دارد، ول نمیکند.
\item
چهار، این جناب شیطان بسیار به ما نزدیک است، چرا امام باقر (علیه السلام) به جابر میگوید شیطان را دستکم نگیر؟\\
{\large «وتَحرَّزْ مِن إبْليسَ بالخَوفِ الصّادِقِ»،}
ترست از ابلیس ترس واقعی باشد، ترس دارد واقعاً، بسیار به ما نزدیک است. این جمله از علی ابن ابیطالب (علیه السلام) روحی له الفداست، فرمود:
{\large «إنّ الشّيطان يجري من ابن آدم مجرى الدّم 5»،}
شیطان در وجود ما مثل خونی است که در رگهای ما میچرخد، این قدر به ما نزدیک است.\\
یک گیرنده در وجود ما است به نام نفس اماره، این گیرنده یک لحظه خاموش نمیشود مگر ما برسیم به نفس مطمئنه، حرف دیگر است. تا به نفس مطمئنه، نفس راضیه، نفس مرضیه نرسیدیم این گیرنده دارد کار میکند، فرستنده هم دارد کار میکند.\\
{\large «إنَّ الشَّيطانَ يَجري مِن ابنِ آدمَ مَجرى الدَّمِ».}
\item
پنجم، خدا فرمود او شما را میبیند رصد میکند شما او را نمیبینید،
{\large «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ 6»،}
شیطان ما را میبیند، خودش، نوچههایش، بچههایش، ما نمیبینمش، اگر میدیدیم خیلی خوب بود.\\
دارم میروم خانه رفیقم آنجا هم بساطی، بله، اگر دم در شیطان را میدیدند؟\\
دارم میروم سینما میخواهم فیلمی ببینیم، دارم میروم یک سفر خارجی، نمیبینم که در فرودگاه ایستاده است، میخواهد با من بیاید، اگر میدیدم خیلی خوب بود، نمیبینیم. او میبیند.
{\large «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ».}
\item
ششم، چرا شیطان را جدی بگیریم؟\\
فرمود مسیری که ما را به آن دعوت میکند مسیر لذیذی است، مسیر سهلی است، صعود مشکل است، سقوط آسان است، تعبیر روایات چیست؟\\
{\large «إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ 7»،}
بهشت است که دردسر دارد جهنم که به ظاهر (آسان است)، اصلاً چرا مردم بروند سراغ شیطان؟\\
قرآن میگوید
{\large «لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ»،}
میخواهد آزاد باشد، هر غلطی میخواهد بکند، چه بلوایی را راه انداختند در کشور بابت حجاب اجباری؟\\
حجاب حکم عقل است، دین لازم ندارد، چون مردمآزاری حرام است، حیوانآزاری حرام است چه رسد به مردمآزاری.\\
تو حق نداری، تو خانم، تو دختر، جوری بیایی خیابان و امنیت روانی جامعه را به هم بریزی، مردم که کور نیستند نمیتوانند کور شوند، در اتوبوس است، در محل کار است، در مترو است، در خیابان است، در کوچه است، در بازار است.\\
جوری میخواهی ترکیب لباس داشته باشی که هر جوانی دید آلوده بشود، این گرفتن امنیت روانی جامعه است، اصلاً به دین کار نداریم، به اسلام کار نداریم، به مسلمانی کار نداریم، حکم عقل است. اصلاً چه حیوانی لباس دارد؟\\
همه حیوانات لخت هستند چون قانون، قانون جنگل است. در قانون جنگل پدر نداریم، ما هر حیوانی را ما با مادرش میشناسیم، بابا کی بود؟\\
نمیدانیم کی بود. این توله شیر مال این ماده است، توله سگ مال این ماده است، پدر؟\\
پدر نداریم چون ارث نداریم، میراث نداریم، قبیله نداریم، قوم نداریم، خویشاوندی نداریم، جامعه نداریم، رشد نداریم.\\
این آدم است که لباس دارد و لباس را خدا فرمود:
{\large «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ»،}
یک نوع لباس را خدا به داود (علیه السلام) یاد داد با نعمت ذکر میکند.\\
انسان چون انسان است نباید برهنه باشد، باید پوشیده باشد. در بحث حجاب اجباری، طرف دنبال چیست دیگر، میگوید آزاد باشم
{\large «لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ»،}
کار شیطان همین است. کار شیطان این است که میآید زینت میکند کار شیطان این است که میآید تزویر میکند.
\item
هفتم، چرا باید از شیطان بترسیم؟\\
راحتتان کنم، خدا فرمود یک موجودی است که اگر دستت را به دست من دادی از عهدهاش برمیآیی. اگر دستت را به دست من ندادی زورت به او نمیرسد، خلاص. زور شیطان بیشتر است. تعبیر قرآن کریم این است:
{\large «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ 8»،}
اگر فضل الهی نبود، رحمت الهی نبود، آن دعم الهی و پشتیبانی الهی نبود یک نفر سالم نمیماند حتی پیغمبر. قرآن کریم است. یوسف صدیق که خدا میگوید از مخلصین است به خدا گفت، خدایا تو دستم را نگیری این زنهای مصری من را آلوده میکنند، به صراحت. شوخی هم نداریم.
خدای متعال به پیغمبر ما فرمود اگر رحمت ما نبود
{\large «وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا 9»،}
تو را میبردند، آلوده میکردند. فقط و فقط با یک نیروی برتر انسان میتواند بر شیطان غلبه کند، آن نیروی برتر چیست؟\\
یاد الهی، کار شیطان هرجومرج است و هم
{\large «فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ»،}
کار شیطان مخلط کردن و قاطی کردن است. کار یاد الهی آرامشبخشی است.
\end{enumerate}
\\
{\large «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 10»،}
و لذا امام باقر (علیهالسلام) به جابر فرمود که جابر
{\large «وتَحرَّزْ مِن إبْليسَ بالخَوفِ الصّادِقِ»،}
تو تحرزت، اجتنابت از شیطان با ترس صادق باشد، ترس، ترس کاذب نباشد. ترس صادق یعنی چه؟\\
یعنی ترس بجا، ترس کاذب چیست؟\\
یعنی ترس بیجا. جایی که باید بترسد نمیترسد، جایی که نباید بترسند، میترسند، جایی که باید امید داشته باشند، ندارند. جایی که نباید امید داشته باشند، دارند، این میشود ترس و رجاء صادق و کاذب.\\
من موارد ترس صادق را بگویم، از چه کسانی باید بترسیم؟\\ خدا گفت از من بترسید
{\large «ویخشون ربهم»،}
فرمود از عذاب من بترسید
{\large «و یخافون عذابه»،}
آیات متعدد است من به یک دانه آن اشاره میکنم. فرمود از روز قیامت بترسید
{\large ««یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ 11»،}
یک تعبیر در قرآن کریم داریم خیلی عجیب است. میگوید روز قیامت کسی مردم را نگاه کند، خیال میکند اینها مست هستند. دیدید مستها تلوتلو میخورند و هیچی حالیشان نیست، منگند و گنگاند. خدا میگوید اینها مست نیستند،
{\large «وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ 12»،}
انسان رفته جایی که
{\large «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ»،}
فرمود از این روز بترسید.\\
چهارم، حشر، از حشر بترسید چرا؟\\
حشر با روز قیامت فرق میکند. چون ما در یوم الحشر یک مواقفی داریم که این مواقف خیلی از آتش داغتر است. خدا رحمت کند صائب تبریزی را ما در زبان فارسی در نکتهگویی، در شعر شاید به مانند جناب صائب نداشته باشیم. خیلی اشعار بلندی دارد. یک دریا مطلب را در یک بیت میگنجاند. کسانی که میخواهند ادیب و شاعر قدری بار بیایند باید با دیوان صائب مانوس باشند.
این بیتش را ببینید:
\begin{center}
در دوزخم بیفکن و نام گنه مبر
\hspace*{2.5cm}
کاتش به گرمی عرق انفعال نیست
\end{center}
\\
از اهلبیت (علیهم السلام) پرسیدند کجا در روز قیامت خیلی موقف سخت است فرمود یوم المطلع، یوم الارض، یعنی چه؟\\
یعنی اهلبیت (علیه السلام) فرمودند خدای متعال با تکتک بندگان خلوت میکند. هر بندهای روز قیامت یک خلوتی با رب الارباب دارد. اینجاست که در دوزخم بیفکن و نام گناه مبر، چرا؟\\
چون انفعال و خجالتی که انسان میکشد قابل قیاس با داغی آتش نیست. لذا فرمود از این روز از یوم الحشر به اعتبار این مواقف بپرهیزید.\\
از موارد خوف صادق، خوف گناه است.\\
نهجالبلاغه را ببینید، فرمود پنج تا مطلب است اگر سوار مرکب شوی، همه عالم را بگردی به این پنج تا مطلب برسی میارزد. میلیونها دلار خرج کنی این پنج مطلب را یاد بگیری، میارزد. یکی آن این است
{\large «لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ 13»،}
امید فقط به خدا، ترس فقط از گناه، از گناه انسان باید بترسد. از گناه باید بترسد. آمد پیش امیرالمومنین (علیه السلام) گفت آقا، هر کاری میکنم نمیتوانم نماز شب بخوانم. بالاخره نماز شب هفتاد تا خاصیت دارد، یکی از آن ثروت است، یکی آن این است که بدن انسان در خاک نمیپوسد، یکی آن این است که صورت انسان نورانی میشود، یکی از آن این است که انسان محبوب مردم میشود. هفتاد تا خاصیت کم نیست، گفت نمیتوانم، حضرت فرمود بگویم دردت کجاست؟\\
{\large «اَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُك 14»،}
روز گناه میکنی شب میخواهی موفق بشوی به خلوت؟\\
نمیشود.\\
این جمله را من از استادم مرحوم علامه حسنزاده شنیدم از استادشان مرحوم علامه طباطبایی، چون میدانم سالهاست پای منبرها بزرگ شدهاید و کشش برخی از مطالب را دارید عرض میکنم. خدا رحمت کند مرحوم آقای فاطمینیا را، بعضی از مطالب را روی منبر میخواستند بگویند، یواشکی زیر عبا استخاره میکردند که بگویند بالاخره یا نگویند.
حالا مخاطب نشان میدهد که استخاره نیاز ندارد برخی مطالب بالاخره مطالب خاص هستند، استاد ما مرحوم علامه حسنزاده از قول استادشان مرحوم علامه طباطبایی نقل فرمودند. مرحوم علامه میفرمودند هرچه در روز مراقبتم قویتر بود، در شب مکاشفتم شفافتر بود. در شب، اهل دل صیاد هستند، صید میکنند، نماز شب آنها با ما فرق میکند، مکاشفات دارند، مشاهدات دارند، اخبار از غیب دارند، به آنها میگویند مطالبی را، صید دارند، صیاد خوبی هستند. خیلی جمله بلند است، فرمود هرچه در روز مراقبتم بیشتر بود، در شب مکاشفتم شفافتر بود، واضحتر بود، غلوغش در آن کمتر بود. شب و روز مومن با هم مرتبط است.\\
امیرالمومنین فرمودند
{\large «رَجُلٌ قَدْ قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُكَ»،}
گناه پدر تو را درآورده است. خلاص، نیمی از این جمله معنا شد. جابر از طرف امام باقر (علیه السلام) مامور شد. از شیطان بترس، احتراز کن، با ترس صادق، خودت را گول نزنی، مدام میگوید
{\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ ألْشَیْطانِ ألْرَّجیم»،}
هیچ اثری نمیکند، چرا؟\\
من نمیدانم شیراز هم حتما بمبباران میشد زمان صدام دیگر؟\\
تا بمبباران شروع میشد، تهران و جاهای دیگر، این آژیر قرمز که شروع میکرد بوق زدن، مردم میریختند در پناهگاهها، این را میگویند استعاذه، شما وسط خیابان بایستید، دشمن دارد بمبباران میکند، مدام بگویی میروم به پناهگاه، این رفتن به پناهگاه نشد.
{\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ ألْشَیْطانِ ألْرَّجیم»،}
یعنی رفتن در بغل خدا، رفتن در پناه الهی، یعنی رفتن در یاد الهی، یعنی رفتم اهل مراقبت شدم، اهل توجه شدم، چرا؟\\
زورم به شیطان بچربد و شیطان نتواند بر من تاثیر بگذارد.\\
\\
{\large «صَلَّی الله عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله»}\\
شب سوم و متعلق به سه ساله اباعبدالله (علیهالسلام)، عزیزی از دوستان ما پنج سال مسئولیت حرم مطهر حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را داشت. مشهد آمده بود. ما حدوداً در یک خلوتی حدود دو ساعت با هم نشستیم. من تقاضا کردم آنچه را که شما از این مرقد دیدید بیان کنید. دوساعت ایشان مسلسل صحبت میکرد از کراماتی که از این مرقد منور بالا آمده و دیده شده است که من به ایشان گفتم اینها را بنویس و چاپ کن. بعد که تمام شد گفت اینها یکدهم آنچه که من در این پنج سال از این مرقد منور دیدم نیست.\\
{\large «صلی الله علیک یا رقیه بنت الحسین».}\\
الان مسجد دانشگاه گفتند، گفتند اگر شاعر گفت اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند، در میان روضههای اباعبدالله الحسین (علیهالسلام)، اصلاً رقیه (سلام الله علیها) جنس غمش فرق میکند. این دختر خیلی دستگیری میکند، خیلی زجر دیده است.\\
میدانید اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به خاطر مصیبتی که دیده بودند، کابوس میدیدند، خواب میدیدند. سید در لهوف نقل میکند از جناب سکینه خاتون، خواب دیدم چهار شب بعد از اینکه در خرابه سکنی گزیدم، خواب دیدم هودجی از آسمان پایین آمد، خانمی از آن پایین آمد، پرسیدم این کیست؟\\
گفتند این مادر تو، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. دوان دوان آمدم جلو، شروع کردم با مادر درددل کردن. گفتم مادر نبودی جمع ما را پراکندند، نبودی به ما تشنگی دادند، رسیدم به این جمله که مادر نبودی چطور حسین تو را کشتند!\\
فاطمه (سلاماللهعلیها)، فرمود:
{\large «اسکتی یا سکینه»،}
ساکت شو،
{\large «فقط احرقتک بی»،}
دلم را آتش زدی، خواب رقیه (سلام الله علیها) استثنا نیست، در تاریخ بیشتر نقل شده است. خواب دیده است، پدر را در خواب دیده است، داستان را بلدید، آماده میشویم فیض ببریم. بلند شد دید پدر نیست، شروع کرد به گریه کردن، با خود زبان حال و زبان قال، خرابه را به گریه کشانده است.\\
دیدید یک بچهای مریض احوال است، ناله میکند، همه اهل خانه به حال او گریه میکنند. ملعون بلند شد دستور داد سر را آوردند جلو رقیه (سلام الله علیها) گذاشتند، یک نگاه تعجبآمیز به عمه کرد، عمهجان من کی از شما طلب غذا کرده بودم؟\\ من عرض میکنم شاید هم تعجب کرد چون در این مدت کسی این طور به او غذا نداده بود، حداکثر یک نان و خرمایی بوده است که به آنها میرسید.\\
عمه فرمود دختر برادرم روپوش را بردار، آنچه تو میخواهی زیر روپوش است. وقتی روپوش را برداشت ... آنهایی که نقل کردهاند، دوسه جملهای بیشتر نقل نکردهاند، اولین جمله این بود بابا
{\large «مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ!».}\\
یا اباعبدالله (علیه السلام)\\
دومین جمله که نشان میدهد چقدر سختی دیده است، سختیهایش را دارد واگویه میکند. در یک جمله همه سختیها و کتکخوردنها را خلاصه کرد، گفت بابا
{\large ««مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!».}\\
خیلی زجر کشیدم بابا.\\
یک بیت شعر و روضه من تمام، فرمود:
\begin{center}
دست عدو بزرگتر از صورت من است
\hspace*{3.5cm}
یک ضربه زد تمام رخم را کبود کرد
\end{center}
حالا اگر گریه کردید این بیت را بخوانم گفت:
\begin{center}
عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم
\hspace*{4.1cm}
بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
\end{center}
\begin{center}
محبتت خجلم کرده، عمه دست بدار
\hspace*{2.5cm}
براى زلف به خون شسته، شانه لازم نیست
\end{center}
\\
قصد زیارت کن، دستت را بیاور بالا سه مرتبه بگو یا حسین (علیه السلام).
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست مراجع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
بحار الأنوار: 78/164/1.
\item
سوره حجر، آیه 49
\item
سوره حجر، آیه 56
\item
سوره حجر، آیه 56
\item
شرح فارسی شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، متن، ص: 359.
\item
سوره اعراف، آیه 27
\item
نهج البلاغة: الخطبة 176.
\item
سوره نور، آیه 21
\item
سوره اسراء، آیه 74
\item
سوره رعد، آیه 28
\item
سوره نور، آیه 37
\item
سوره حج، آیه 2
\item
نهج البلاغه، حکمت ۸۲.
\item
بحارالأنوار، ج 87، ص 146.
\end{enumerate}
\end{document}