list_icon_blue

جلسه چهارم شرح دعای افتتاح

جلسه ۴ از ۶
اخلاق اسلامی
رمضان
-
سه شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
جلسه چهارم شرح دعای افتتاح
list_icon_blue خلاصه جلسه
انسان باید توجه داشته‌باشد که گاه تأخیر در استجابت دعا به نفع او است زیرا خدا است که با حالات و رفتار آدمی آگاه بوده و ظرفیت انسان را نیز در استجابت دعای او در نظر می‌گیرد. علوم اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلا) علوم لدنی بوده‌است. در این دعا مضامینی موجود است که در آن آن‌قدر مهربانی و لطف خداوند به بنده‌اش زیاد است که گاه جای بنده و عبد عوض می‌شود و انسان طوری عمل می‌کند که گویی با عبادت خود بر خدا منت می‌گذارد.
دسته بندی اخلاق اسلامی
مکان -
زمان سه شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
مناسبت رمضان
شماره جلسه
جلسه ۴ از ۶
tag_icon_blue برچسب ها :
پسندیدم
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \usepackage{xepersian} \begin{document} \large{ أَعوذُ باللّٰهِ مِنَ أَلْشَیْطانِ أَلْرَّجیم\\ بِسمِ اللهِ أَلْرَّحمٰنِ أَلْرَّحیم\\ أَلْحَمْدُ للّٰهِ ربِّ أَلْعالَمین وَ أَلْصَلاة وَ أَلْسَلام عَلَي اَلْنَيِّرِ اَلْأَعْظَم وَ نَتیجَة أَلْعالَم، هادي ألْسُبُل وَ مُنجي أَلبَشَر، سَیِّدَنا وَ مَولانا، حَبیبِ إِلهِ أَلْعالَمین، ابِاالقاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (ص) وَ عَلیٰ آلِهِ أَلطَّیِبینَ أَلطاهِرینَ أَلمَعصومینَ أَلمُکَرَّمین وَ لَعْنُ ألدائِم عَلیٰ أَعدائِهِم أَجمَعین مِنَ أَلان إِلیٰ قیامِ یَومِ أَلدّین\\ } \normalsize خب، دو سه فراز از دعای افتتاح را زمزمه کنیم بعد هم مقداری شرح و تفسیر.\\ \large{ \\ بِسمِ اللهِ أَلْرَّحمٰنِ أَلْرَّحیم\\ اللّٰهُمَّ إِنَّ عَفْوَكَ عَنْ ذَنْبِى، وَتَجاوُزَكَ عَنْ خَطِيئَتِى، وَ صَفْحَكَ عَنْ ظُلْمِى، وَ سَتْرَكَ عَلَىٰ قَبِيحِ عَمَلِى، وَ حِلْمَكَ عَنْ كَثِيرِ جُرْمِى عِنْدَ مَا كانَ مِنْ خَطَإى وَ عَمْدِى أَطْمَعَنِى فِى أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَا أَسْتَوْجِبُهُ مِنْكَ الَّذِى رَزَقْتَنِى مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ أَرَيْتَنِى مِنْ قُدْرَتِكَ، وَ عَرَّفْتَنِى مِنْ إِجابَتِكَ، فَصِرْتُ أَدْعُوكَ آمِناً، وَ أَسْأَلُكَ مُسْتَأْنِساً لَاخائِفاً وَ لَا وَجِلاً، مُدِلّاً عَلَيْكَ فِيما قَصَدْتُ فِيهِ إِلَيْكَ.\\ اللّٰهُمَّ إِنَّ عَفْوَكَ عَنْ ذَنْبِى، وَتَجاوُزَكَ عَنْ خَطِيئَتِى، وَ صَفْحَكَ عَنْ ظُلْمِى، وَ سَتْرَكَ عَلَىٰ قَبِيحِ عَمَلِى.\\ } \normalsize بارپروردگارا گذشت تو از گناه من، چشم‌پوشی تو از خطای من، درگذشتن تو از ظلم و ستم من، پوشش تو بر اعمال زشت من، بردباری ورزیدن تو نسبت به جرم زیاد من چه به صورت جرم‌های عمدی و گناهان اختیاری، چه به صورت جرم و گناهی که حالا خطا از من صادر می‌شود، آن قدر زیاد بوده (است) که \large{أَطْمَعَنِى فِى أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَاأَسْتَوْجِبُهُ مِنْكَ،} \normalsize من را به طمع انداخته (است) چیزهایی از تو بخواهم که هیچ گونه نسبت به آن‌ها شایستگی و لیاقت ندارم.\\ \large{الَّذِى رَزَقْتَنِى مِنْ رَحْمَتِكَ،} \normalsize چیزهایی که از باب رحمتت به من روزی می‌کنی \large{وَ أَرَيْتَنِى مِنْ قُدْرَتِكَ،} \normalsize از قدرت و توانایی تو می‌جوشد \large{وَ عَرَّفْتَنِى مِنْ إِجابَتِكَ،} \normalsize دعای من را در این زمینه‌ها پاسخگویی.\\ شاید بالاترین تردیدی که در ارتباط با محبت خدای متعال و لطف پروردگار به بنده در دعاها و روایات ما وارد شده (است) این بخشی است که در دعای افتتاح آمده (است). می‌گوید این قدر خداوند متعال بر عبد گنهکار خود بخشنده است، آن قدر چشم‌پوش است، آن قدر سَتّارُ أَلْعُیوب وَ غَفارُ أَلذُنوب است که \large{فَصِرْتُ أَدْعُوكَ آمِناً، وَ أَسْأَلُكَ مُسْتَأْنِساً،} \normalsize من به در خانه تو که می‌نشینم به دعا، کاملاً احساس امنیت می‌کنم. وقتی شروع می‌کنم از تو درخواست می‌کنم کَانَّ دارم از یک دوست صمیمیِ صمیمیِ مأنوس با خودم چیزی می‌خواهم.\\ \large{لَاخائِفاً وَ لَا وَجِلاً،} \normalsize نه ترس دارم، نه دلهره دارم.\\ خب، \large{مُدِلّاً عَلَيْكَ فِيما قَصَدْتُ فِيهِ إِلَيْكَ،} \normalsize این جا را باید عزیزان دقت کنند. می‌گوید من به گونه‌ای با تو که خدا هستی برخورد می‌کنم که کَانَّ جای من و تو عوض شده (است) یعنی من بر تو ناز می‌فروشم. ادلال یعنی ناز فروختن، طبیعی است که اگر کسی بر کسی بخواهد ناز کند، خدا باید بر بنده‌اش ناز بفروشد و ناز کند. می‌گوید آن قدر تو در استجاب بر من خوب عمل کردی، عالی عمل کردی که کَانَّ جا عوض شده (است)، من بر تو ادلال می‌کنم.\\ \large{مُدِلّاً عَلَيْكَ فِيما قَصَدْتُ فِيهِ إِلَيْكَ،} \normalsize خیلی تعبیر، عجیب است و آن قدر من در این زمینه رو پیدا کردم که \large{فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى عَلَيْك،} \normalsize اگر یک مقدار استجابت دعایم عقب، جلو شود به خاطر جهل خودم بر تو عتاب می‌کنم، تو که خدا هستی را سرزنش می‌کنم.\\ \large{وَ لَعَلَّ الَّذِى أَبْطَأَ عَنِّى هُوَ خَيْرٌ لِى لِعِلْمِك} \normalsize و چه بسا استجابت دعای من که به تاخیر افتاده (است) به نفع من بوده (است). اگر تعجیل می‌شد، اگر زود به من می‌دادی به ضرر من بود.\\ طلبه‌ای مشهد خدمت علی ابن موسيٰ الرضا (علیه السلام)، یک اربعین ریاضت سنگین (کشید)، استاد ما که معنا می‌کرد، توضیح نداد که این ریاضتی که کشیده (است) چه بوده است. اصرار، اصرار به آقا علی ابن موسيٰ الرضا (ع) که شما واسطه شوید خداوند متعال به من علم لدنی روزی کند. ما علوم را دو دسته (تقسیم‌بندی) می‌کنیم: \begin{enumerate} \item علوم دراسی \item علوم وراثی \end{enumerate} \\ علوم دراسی همین هست که ما کلاس می‌رویم، دانشگاه می‌رویم، حوزه می‌رویم، استاد می‌بینیم. یواش، یواش، پله، پله یاد می‌گیریم.\\ سال سوم ابتدایی جدول ضرب یاد می‌گیریم، حالا آمدیم دانشگاه، رشته ریاضی، معادله سه مجهولی یا چهار مجهولی یاد می‌گیریم یعنی پله، پله (یاد می‌گیریم). این، علوم دراسی است. در کنار این علوم دراسی یک علوم وراثی داریم که علم لدنی است، علمی است که خدای متعال روزی می‌کند از بالا و با تعلیم و تعلم هم نیست. همان که امام سجاد (علیه السلام) خطاب به زینب کبريٰ (سلام الله علیها) فرمود: \large{«یا عَمَة إِنَّکِ بِحَمد الله عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ».} \normalsize تو درس نخوانده مُلا هستی، دانشگاه نرفته پروفسور (هستی)، حوزه ندیده مجتهد (هستی)، \large{إِنَّکِ عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ.} \normalsize به این علوم، وراثی یا لدنی می‌گوییم. انبیاء، اوصیاء، علومشان، علوم وراثی است. یکی از ادله حقانیت شیعه وجود امامانی مانند امام جواد (علیه السلام) است. یک کودک هفت یا هشت ساله، پدرش از دنیا رفته (است)، شیعه به او به عنوان امامت معتقد شده (است)، مأمون هم او را گرامی داشته (است). بنی‌عباس آمدند گفتند این پدرش مُلا بود، پدرش دانشمند بود، این که یک کودک است، باید برود بازی کند، حالا هفت سالش است. مأمون گفت نه، این‌ها علومشان، علوم وراثی است، علوم دراسی نیست. قبول نکردند، گفتند امتحانش می‌کنیم. بزرگ‌ترین دانشمند جهان اسلام آن زمان که کشور اسلامی یک امپراتوری بود که خورشید در آن غروب نمی‌کرد، آن قدر این کشور بزرگ بود. یحییٰ ابن اکثم، او را خواستند، علما را هم تشکیل دادند، یک جلسه با حضور علما تشکیل دادند، خب نشستند.\\ می‌خواهم بگویم علم وراثی چه علمی است، داستان آن طلبه یادمان نمی‌رود. وقتی نشستند، خود یحییٰ می‌گوید از این کودک یک هیبتی بر دل من وارد شد که من همان اول دست و پایم را گم کردم. این هیبت، هیبت امامت و ولایت است. این هیبت، هیبت خدایی است، مال انسانی است که بار امامت و وساطت فیض الهی بر دوشش است. امام جواد (ع) در زمان خودش کسی است که \large{بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ،} \normalsize واسطه فیض است. می‌گوید اول یک هیبتی از این آقا نصیب من شد، لذا ادب کردم، گفتم شما می‌پرسید یا من بپرسم.\\ حضرت فرمودند: «ما اهل بیت نیاز به سوال از کسی نداریم، می‌خواهی سوال کن». می‌گوید من یک سوال کردم، گفتم آقا یک نفر رفته به مکه، محرم شده (است)، در لباس احرام یک حیوانی را کشته (است)، صید کرده (است)، حکمش چیست؟\\ حضرت فرمودند: «احرام حج بوده (است) یا احرام عمره (بوده است)؟، شب یا روز بوده است؟، حیوان بزرگ بوده یا کوچک؟، بار اولش بوده یا نه قبلاً هم این کار را کرده است؟، پشیمان است یا پشیمان نیست؟». امام جواد (ع) گفتند، گفتند، گفتند که از همین داستان تاریخی فقهای شیعه بعداً آمدند هزار و چهارصد و اندی مسئله فقهی بیرون کشیدند. یحییٰ می‌گوید که من سکوت (کردم)، اصلاً دهانم باز ماند، حالا سکوت (برقرار شد)، مجلس فهمید با که طرف است. مأمون گفت: «آقا حالا شما هم یک سوال از یحییٰ بفرمایید». حضرت به یحییٰ ابن اکثم فرمودند: «بپرسم؟». دیگر لنگ انداخته (است) دیگر. گفت: «آقا بپرسید، بلد باشم جواب می‌دهم، بلد نباشم یاد می‌گیرم».\\ امام (علیه السلام) فرمودند که آن چه خانمی است که اول صبح بر مردی حرام است، چاشت حلال است، ظهر حرام است، عصر حلال است، غروب حرام است، موقع نماز عشاء حلال است، نیمه شب حرام است، دم صبح حلال است. باز جناب یحییٰ گفت نمی‌دانم. حالا که لنگ انداخت و مشخص شد علم اهل بیت (ع)، علم دراسی نیست، مدرسه نرفتند بخواهند چیزی یاد گرفته باشند. علم، علمی مانند علم پیغمبر (ص) است. پیغمبر سواد خواندن و نوشتن به ظاهر نداشت، اُمی بود \large{وَ لا یکْتَبُ وَ لا یَقْرأ،} \normalsize نه می‌خواند، نه می‌نوشت اما \begin{center} نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت\\ به غمزه مسأله‌آموز صد مدرس شد \end{center} مأمون گفت: «آقا خودتان بفرمایید».\\ حضرت اول جواب مسأله صید را دادند بعد جواب مسأله این خانم را دادند که این خانم یک خانم بیگانه بوده (است)، منتهیٰ کنیز بوده (است) پس نامحرم است. این آقا خریدش، محرم شد، حالا که محرم شد، طلاقش داد، نامحرم شد. بعد از طلاق با او ازدواج کرد، محرم شد. بعد از ازدواج ظهار کرد، نامحرم شد. کفاره ظهار داد، محرم شد. مسئله را حضرت بیان کردند. این علم، علم دراسی نیست، علم وراثی است.\\ این طلبه هم خدمت امام رضا (علیه السلام) آمد، اصرار با یک ریاضت سنگین که خدایا من علم لدنی می‌خواهم. استاد ما می‌فرمود که دعایش مستجاب شد، خدا خیلی که اصرار کنی، از حد بگذرانی (دعایت را مستجاب می‌کند)، دعا مستجاب شد، خیلی خوشحال ولی حالت منگی داشت. یکباره دری از علم غیب بر او باز شد. ایشان می‌فرمودند یکی از اهل دل او را در خیابان امام رضا (علیه السلام) در مشهد دیده بود. چه می‌کنی؟، کجا هستی؟\\ گفته بود بله، من چهل روز است این جا معتکفم، فلان کار، فلان کار، فلان کار را (کردم). روزها روزه، شب‌ها چنین و توسلم این بوده است که خدا به من علم لدنی بدهد و گرفتم.\\ آن بزرگ فهمیده بود این در خطر است، گفته بود خدمت علی ابن موسي الرضا (ع) برو، زار بزن بگو این را از تو بگیرند، این ظرف و مظروف به هم نمی‌خورد، گوش نکرده بود.\\ استاد ما می‌فرمودند، خبر است عرض می‌کنم، مستند است، سه روز بیشتر طاقت نیاورد و مرد، \large{إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.}\\ \normalsize ما الان در نهج‌البلاغه خطبه‌ای داریم، خطبه متقین. علی ابن ابیطالب (ع) بر اثر اصرار یک فرد، صحبت کرده (است) با صحبت علی ابن ابیطالب (ع) یک نفر مرده است، \large{فَصَعِقَ هُمامٌ صَعقَةً كانَت نَفسُهُ فيها.} \normalsize آمد پیش حضرت گفت آقا متقین را برای من شرح کن. حضرت هم یک جمله گفتند. گفت نه، این جوری نه، جوری شرح کن مثل این که دارم می‌بینمشان، شد این خطبه متقین که در نهج است. خطبه تمام شد چون ظرفیت نبود \large{فَصَعِقَ هُمامٌ صَعقَةً كانَت نَفسُهُ فيها،} \normalsize یک نعره کشید، مرد. منافقی آن جا نشسته بود یواشکی زیر لب به امیر‌المونین (ع) توهین کرد، گفت چه قدر مُلا است، چه قدر صاحب نفوذ کلام است ولی تعجب است چرا این حرف‌ها بر خودش اثر نمی‌کند. حضرت برگشتند جوابش را دادند، فرمودند: «علت این است که این سینه، گشاده است. این ظرف، ظرفی است که عالمی را تحمل می‌کند، این مخاطب این ظرفیت را نداشت به او هم گفتم چون می‌ترسیدم بر او چنین (شود)».\\ در این جای دعای افتتاح می‌گوییم خدایا من در خانه‌ات بیایم، آن قدر من با تو صمیمی شدم که من بر تو ناز می‌فروشم، \large{مُدِلّاً عَلَيْكَ} \normalsize و در این ناز فروختن آن قدر اصرار می‌کنم، عبارت این است که كه \large{كَأَنَّ لِىَ التَّطَوُّلَ عَلَيْكَ،} \normalsize گویا من بر گردن تو منت دارم نه این که تو به گردن من منت داشته باشی و آن قدر با تو صمیمانه برخورد می‌کنم که اگر یک مقدار دعایم استجابتش دیر شود، \large{فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى عَلَيْكَ،} \normalsize یک ذره دیر شود، شروع می‌کنم به خاطر جهلم تو را سرزنش می‌کنم، خدای متعال را سرزنش می‌کند.\\ من سوار تاکسی شده بودم، حرم مطهر امام رضا (ع) مشرف بشوم. دیگر این طرح زوج و فرد باعث شده (است) انسان یا باید دو تا ماشین بگیرد با دو تا پلاک یا باید بالاخره با (وسایل) نقلیه عمومی رفت و آمد کند.\\ مردم هم آخوند که می‌بینند، درد و دلشان باز می‌شود. حالا ضد انقلاب باشد، یک جور، انقلابی باشد یک جور. شرط اول آخوندی این است که فحش‌خورت باید خوب باشد مال الان هم نیست، از زمان شاه (بوده است).\\ عادت هم کردیم دیگر، خوب گوش می‌دهیم، یک مقدار طرف تخلیه شود، یک موقع دست به کار دیگری نزند مثل شهید تولایی، رفیق ما سرش بر باد نرود.\\ نشستیم، گفت: «حاج‌آقا می‌خواهی حرم بروی؟».\\ گفتم: «آره».\\ گفت: «مگر حرم هم می‌روی؟».\\ گفت: «من چهار سال است حرم نرفتم».\\ گفتم: «چهار سال است حرم نرفتی؟، برای چه؟».\\ گفت: «به خاطر این که یک دخترخاله‌ای داشتم، می‌خواستم، به امام رضا (ع) گفتم این را نصیب من کند نصیب فریدون شد (استاد می‌فرمایند فریدون که بود من نمی‌دانم). من هم با امام رضا (ع) قهر کردم».\\ حالا با ولی خدا چنین است با خود خدا هم چنین است.\\ \large{فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى عَلَيْكَ،} \normalsize خب، جوری با من عمل کردی و برخورد کردی که \large{كَأَنَّ لِىَ التَّطَوُّلَ عَلَيْك،} \normalsize گویا من به سر تو منت دارم که در خانه‌ات آمده‌ام. با این جهل و جهالت \large{فَلَمْ يَمْنَعْكَ ذٰلِكَ مِنَ الرَّحْمَةِ لِى وَ الْإِحْسانِ إِلَىَّ وَ التَّفَضُّلِ عَلَىَّ،} \normalsize آن قدر کریمی با این عملکرد من که من در خانه‌ات آمدم تو بر من منت داری، جوری عمل کردی و مهربانی نشان دادی که کَانَّ من بر تو مهربانم، من بر تو منت دارم و بعد من دارم ادلال می‌کنم. بر تو، ناز می‌فروشم ولی به خاطر محبت و بزرگی تو این مانع نشده (است) که بخواهی رحمتت را بر من ادامه دهی، احسانت را بر من ادامه دهی، فضل و جود و کرمت را بر من ادامه دهی. ما در روایات اهل بیت عصمت و طهارت (ع) داریم که فرموند هیچ کس از خلق خدا نیست مگر این که در ارتباط با خدا بخشی جهل و نافهمی دارد. سِرش هم مشخص است، خدا موجود نامحدود (است)، ما هر کس باشیم، بالاترین انسان، باز هم محدود (هستیم)، علم ما، قدرت ما، فهم ما (محدود است). این محدود (است)، آن نامحدود است، باعث می‌شود انسان به هر کجا که برسد باز نسبت به خدا جهل دارد، نمی‌داند.\\ چرا پیغمبران می‌گفتند که \large{ رَبِّ زِدني عِلْماً؟}\\ \normalsize خدایا علم ما را زیاد کن چون \large{وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ.}\\ \normalsize خداوند متعال حد که ندارد، هر چه معرفت انسان زیادتر بشود، موجود نامتناهی است.\\ رسول گرامی اسلام (ص) گل سرسبد جهان خلقت است یعنی انسان گل سرسبد جهان خلقت است که خدا فرمود من آسمان و زمین را برای تو آفریدم، \large{خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ،} \normalsize همه آسمان‌ها و زمین برای این بشر دو پا خلق شده (است) یعنی اگر ما میلیارد‌ها کهکشان داریم و اگر در هر کهکشان میانگین بیش از دویست میلیون ستاره داریم و اگر بسیاری از از این ستاره‌ها هزار برابر خورشید ما هستند که خورشید ما هزار برابر زمین ما است، همه این عالم برای این (انسان) است.\\ شما در پشت‌بام خانه‌ات خوابیدی، در حیاط خانه‌ات، یا در صحرا (هستی) یا سر کوه (هستی)، یک نگاهی به آسمان می‌کنی می‌گویی: \large{«سبحان الله، أَعْدَدْت لِكُلِّ أُعْجُوبَةٍ، سبحان الله».} \normalsize همین، یعنی این پهنا و گستره بزرگ آسمان مال یک سبحان الله گفتن من و تو است.\\ گفت، ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، فرمود کارشان را انجام می‌دهند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری، جناب سعدی فرمود.\\ گفت گل سرسبد جهان خلقت آدمی است، \large{وَ لَقَد کَرَمْنا بني آدَم.} \normalsize حالا گل سرسبد این گل سرسبد خلقت رسول گرامی اسلام (ص) است.\\ \large{لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ،} \normalsize ، فرمود اگر تو نبودی من دست به خلقت نمی‌زدم. این گل سرسبد گل سرسبد جهان خلقت مکرر دست به آسمان بلند می‌کرد، \large{إلهي لَا أُحْصِى ثَنَاءً عَلَيْكَ! أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِك، } \normalsize خدایا من نمی‌توانم درود تو را، من نمی‌توانم حمد تو را، من نمی‌توانم شکر تو را از عهده بر بیایم. تو خودت می‌دانی که هستی و چه هستی. خودت می‌توانی خودت را حمد کنی، چه نسبت خاک را با عالم پاک، أَینَ اَلثريٰ مِن اَلثریا.\\ خب، روایت می‌گوید هیچ موجودی نیست، هیچ انسانی نیست مگر این که در ارتباط خودش با خدای متعال مقداری جهل و جهالت و کمبود دارد. خب، در عین حال این خدای لطیف مهربان که علی القاعده به خاطر علو شأن او باید نگاهی بر ما نکرده باشد، گاهی در این ماه رمضان من دارم قرآن می‌خوانم، می‌بینم این خدای آسمان‌ها، این خدای آفرینش آن قدر در زندگی من و شما ریز شده (است) مثل این که فرض کنید، مثال عرض می‌کنم، بخواهم حالا (مثالی عرض کنم)، فرمانده کل سپاه پاسداران به رنگ موکت این مجلس کار داشته باشد که این رنگ سبز است یا قرمز است. آن قدر حواسش به این مجموعه باشد که به رنگ این جا هم کار داشته باشد، اصلاً تعجب می‌کند. خدایی که خدایی می‌کند، خدا ما هم نداشت، فرشتگان را داشت.\\ اهل بیت فرمودند: «هیچ خلقی بیشتر از فرشته نیست». یعنی خدا در خلقت نسبت به فرشته دست و دلبازی کرده است. هر قطره‌ای که از آسمان بر زمین نازل می‌شود، روایات متعدد می‌گوید این را یک فرشته به زمین می‌رساند، هر تگرگی که روی زمین می‌آید. هر انسان، بنده و شما داریم راه می‌رویم، دور ما پر از حفظة است یعنی ملائکه حافظ، قرآن کریم که به صراحت دارد لذا کاری که می‌شود این است، مرگ وقتی می‌خواهد بیاید اول این فرشته‌ها خداحافظی می‌کنند، خلاص، این‌ها می‌روند. این‌ها می‌روند که من تصادف می‌کنم، این‌ها می‌روند که من سرطان خون می‌گیرم. این همه فرشته، همه هم دارند کارشان را می‌کنند. می‌دانید، فرشته معصوم است، ما فرشته غیر معصوم نداریم لذا در جریان فطرس هم دو تا یا سه تا توجیح علمای شیعه دارند چون ما معتقدیم به نص آیه قرآن کریم فرشتگان معصوم‌اند.\\ \large{لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ،} \normalsize اصلاً معنا ندارد بخواهد فرشته گناه از او صادر شود. خب با این که این همه عابد دارد، زاهد دارد. بگذارید خاطره‌ای از مرحوم امام بگویم. این خاطره را استاد اخلاق حضرت آیت الله مظاهری (حفظه الله) می‌فرمودند. سال 58 که من سال اول ورودم به حوزه بود وارد حوزه علمیه قم که شدیم، دیدم سه، چهار درس اخلاق قوی داریم. آیت الله مصباح یک درس اخلاق خصوصی داشتند، حضرت آقای مظاهری یک درس عمومی داشتند، حضرت آقای مشکینی یک درس عمومی داشتند، ما هم بچه طلبه‌ای بودیم، شرکت می‌کردیم. این نکته را از درس آیت الله مظاهری به یاد دارم. ایشان می‌گفت مرحوم امام (رضوان الله تعالیٰ علیه) یک موقع سر درس اخلاقشان فرمودند که طلبه‌ها بکوشید آدم شوید، نه مقدس. روز اول طلبگی به ما یاد می‌دهند، می‌گویند: \begin{center} عالِم شدن چه مشکل \hspace*{1.5cm} آدم شدن مُحال است \end{center} \\ ما مرجع تقلید داشتیم اگر احترامش را نمی‌خواستند نگه دارند، حکمش اعدام بود، حصر خانگی شد تا مرد. این معلوم شد عالِم شدن ممکن است، آدم شدن کار آسانی نیست، کار مشکلی است. امام فرموده بودند طلبه‌ها آدم بشوید نه مقدس بعد از باب طنر فرموده بودند در سوره بقرة ببینید، وقتی خدا خواست دست به خلقت من و شما بزند، آدم بیافریند. فرشته‌ها خب می‌شناختند، علم داشتند، پیش پروردگار آمدند، گفتند خدایا \large{وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ،} \normalsize ما که هستیم، مقدس هم که هستیم، عین آیه قرآن است وَ نَحْنُ نُقَدِّسُ، ما مقدس‌ هستیم. ما تو را تقدیس می‌کنیم، تنزیه می‌کنیم. مرحوم امام به خنده می‌گفتند، خدا به فرشتگان فرمودند من مقدس نمی‌خواهم، آدم می‌خواهم. یک بر سکه را دیده بودند، انسان می‌آید قتل و غارت (می‌کند)، گفتند در زمین موجودی خلق می‌کنی آدم می‌کشد، اولی‌اش هم قابیل هابلیل را کشت، فرزندان بلافصل حضرت آدم (ع). خدا فرمود یک طرفش را دیدید، یک طرف دیگرش را ندیدید، همین آدمی که هیلتر در آن است، موسولینی در آن است، صدام در آن است. این برش هم ببینید سلمان در آن است، اباذر در آن است، خمینی در آن است، این بر هم ببینید، ببینید چه موجودی دارم می‌آفرینم. دلیلش هم این است شما جاهل‌اید، او عالم است، \large{وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا،} \normalsize فرمود آدم در آن است نه مقدس.\\ بگذارید این داستان را نقل کنم، بحث را تمام کنم. طرف نجف زندگی می‌کرد، خواب دید. دید مرحوم شیخ انصاری ایستاده (است)، شیطان هم ایستاده (است). شیخ انصاری شاید در فقه و اصول در جهان اسلام بی‌نظیر باشد. الان که این طوری است، الان بعد از مکتب اصولی شیخ انصاری هیچ مکتب جدیدی به حوزه‌ها عرضه نشده است، هنوز فلسفه شیخ نشسته (است)، دویست سال هم گذشته (است). دید شیخ انصاری ایستاده (است)، شیطان هم ایستاده (است). یک طنابی به بازوهای شیخ بسته است، یک طرفش هم دست شیطان است. شیطان می‌کشد، شیخ می‌کشد، شیطان می‌کشد، شیخ می‌کشد. می‌گوید در خواب دقت کردم بالاخره این داستان به کجا می‌انجامد. مدتی این دوئل گذشت یک دفعه دیدم شیخ زور شد، طناب را از دست شیطان پاره کرد، آزاد شد. فردا در خانه شیخ انصاری رفتند، در زدند، خود شیخ آمد، می‌دانید شیخ بعد از مرجعیت، قبل از مرجعیت، هیچ تفاوتی زندگی‌اش نکرد، همان شیخ انصاری بود که بود. در همان خانه با همان درآمد، مثل طلبه‌ها به اندازه شهریه برمی‌داشت، زندگی می‌کرد. مرجع شده بود، دو، سه روز بعد شیخ برای سلمانی رفت، سلمانی سر شیخ را که اصلاح کرد، شیخ پنج فلس به او داد. گفت جناب شیخ ده فلس به من بدهید. شیخ گفت: «ما همیشه پنج فلس می‌دادیم». گفت: «نه، الان مرجع شدید». شیخ فرمود: «مرجع شدم اما مساحت کله‌ام زیاد نشده است. همان مقداری است که بوده است مساحت که تغییر نکرده است، همین پنج فلس را می‌دهیم، ده فلس نمی‌شود». خیلی انسان عجیبی (است). خب، شیخ انصاری (رحمت الله علیه)، می‌گوید رفتم در خانه‌اش، در زدم، خودش آمد در را باز کرد. سِر این که روحانیت در طول تاریخ محبوب مردم بوده (است)، مردمی بودنش بوده (است).\\ خدا رحمت کند مرحوم امام، مقام معظم رهبری، فرمودند: «این را اگر از ما بگیرند، هیچی از ما نمی‌ماند».\\ آقای دکتر حداد عادل فرمودند: «خودم از مقام معظم رهبری شنیدم که ایشان فرمودند حداد، من اگر بخواهم نقل و انتقال کنم از جایی به جایی، خانه‌ام را عوض کنم، تمام اثاثیه من در یک وانت جمع می‌شود، جا می‌شود». به جد شما قسم، من طلبه بخواهم نقل و انتقال کنم اقلاً یک ده‌چرخ می‌خواهم، اگر دو تا نخواهم.\\ فرموده بودند من کل خانه‌ام در یک وانت جا می‌شود الا کتاب‌هایم چون کتاب‌هایم حساب جدایی دارد. کتاب‌هایم نود درصدش هدیه است به من داده شده (است)، من پول برایش ندادم. این است که محبوب می‌شود، این است که نائب حجت خدا می‌شود، این ارزشمند است. می‌گوید که به شیخ گفتم عرضی دارم، گفت بفرمایید داخل. گفتم شیخ شما دیشب چه کردی؟\\ گفت: «یعنی چه، چه کار کردم، این سوال خیلی کلی است».\\ گفتم نه، یک کار خوبی کردی.\\ گفت: «تو بگو قضیه چه است تا من بگویم چه کردم».\\ گفت: «آره من دیدم تو با شیطان دوئل کردی. شیطان کشید، او کشید، شیطان کشید، شما کشیدید و شما بالاخره بردی».\\ شیخ فرمود: «درست است. من مدتی بود دخترانم گرسنه بودند».\\ شیخ پسر ندارد لذا فامیل شیخ هم که بعد تهران زندگی می‌کردند، سبط الشیخ می‌گفتند (سبط به فرزند دختر می‌گویند). شیخ اصلاً پسر نداشت.\\ گفت: «این دخترانم گرسنه بودند. مقدای عسل برای طلاب حوزه از هند آمده بود. هنوز موقع توزیع این عسل‌ها نبود. من دیدم این‌ها خیلی گرسنه هستند. یکی دو بار تصمیم گرفتم بیایم مقداری از این عسل‌ها به عنوان قرض بردارم، موقعی که عسل توزیع می‌شود من آن مقدار را از سهمم کم کنم. دو بار تا دم این اتاقی که عسل‌ها بود، آمدم اما دیدم نه، من با دیگران چه فرقی می‌کنم. در را باز نکردم، از عسل‌ها برنداشتم. سِر این که این طناب پاره شد این بود که خدا توفیق داد توانستم مقاومت کنم».\\ این آقای خواب بیننده می‌گوید: «به شیخ گفتم جناب شیخ، خواب من ادامه هم دارد». \\ شیخ فرمود: «خب بگو».\\ گفت که وقتی من دیدم شما طناب را پاره کردید در خواب پیش شیطان رفتم. گفتم جناب شیطان سلام، گفت علیکم السلام. تو که هستی؟\\ من شیطانم. این چه کسی بود؟\\ این شیخ انصاری بود. چه کار می‌کردید؟\\ گفت دیدی چه کار می‌کردیم. سعی کردم او را بفریبم، زورم نرسید.\\ خدا هم می‌گوید، می‌گوید که ما انسان‌هایی به نام مُخْلَصین داریم، از اول شیطان گفته (است)، زور من به این‌ها نمی‌رسد، \large{لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.}\\ \normalsize می‌گوید به شیطان گفتم جناب شیطان، این طناب به این قطر، با این کلفتی مال شیخ بود؟\\ گفت: «بله».\\ گفتم که ببخشید، طناب من کجاست؟\\ گفت: «تو طناب نمی‌خواهی، ما سوت می‌زنیم دنبالمان راه می‌افتی. شیخ بود که طناب نیاز داشت». تو که شب و روز این بلبلی دستت است از این کانال به آن کانال، از این صحنه به آن صحنه، از این سکو به آن سکو، تو شیطان را درس می‌دهی، نیاز به شیطنت نداری دیگر، شیاطین أَلإِنْسِ وَ أَلْجِن. شیخ بود طناب نیاز داشت به گمانم تو که یک اشارتی می‌کنیم، زودتر از ما، جلوتر از ما (هستی).\\ خدایا شر شیطان از ما کوتاه بفرما.\\ شر شیاطین عالم، آمریکا، اسرائیل، انگلیس خبیث، سلفی‌ها، تکفیری‌ها به خودشان بازگردان.\\ خدایا این ماه رمضان را بهترین ماه رمضان تا کنون عمر ما قرار بده.\\ از علوم وراثی و از علوم لدنی، ولو اندکی به ما بچشان. رهبر معظم انقلاب، موید و منصور بدار.\\ گذشتگان، شهدا، رهبر راحل سر سفره کرمت در این ماه کرم میهمان بفرما.\\ مرضی، مریضان این جمع، مریضه منظور حقیر شفای عاجل عنایت بفرما.\\ داریم نزدیک می‌شویم، توفیق حقیقت لیلة القدر روزی ما بفرما.\\ آن چه خواستیم و نخواستیم، صلاح ما در آن است برای ما مقدر بفرما.\\ تعجیل در امر فرج، \large{ صَلِوا علیٰ مُحَمدٍ وَ آلِه }\\ پایان جلسه چهارم شرح دعای افتتاح \end{document}