list_icon_blue

عید غدیر خم، بحث درس‌های غدیر

اهل بیت (علیهم‌السلام)
عید سعید غدیر خم
مشهد مقدس
سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸
عید غدیر خم، بحث درس‌های غدیر
list_icon_blue خلاصه جلسه
استاد در این جلسه به بیان درس‌هایی که از جریان غدیر می‌توان آموخت پرداخته و حدود هشت درسی که ما می‌توانیم از مسئله غدیر فرا بگیریم را بیان می‌کنند. برای مثال درسی که غدیر به ما می‌دهد این است که از نفاق باید بیشتر از کفر ترسید. کسانی که سعی در به فراموشی سپردن جریان غدیر داشتند از منافقان بوند که با نفاق خود ریشه بدعت در دین را کاشته و آن را آبیاری نمودند. ابلاغ جانشینی و امامت امام علی (علیه السلام) توسط پیامبر کار آسانی نبوده و پیامبر (صلی الله علیه آله) برای جا انداختن واقعه غدیر تلاش‌های فراوانی نموده است. هیچ مسئله‌ای در اسلام به‌اندازه‌ی مسئله‌ رهبری تأثیرگذار نیست، رهبری امت اگر صالح بود، امت صالح است، رهبری امت اگر فاسد بود، امت فاسد است.
مکان مشهد مقدس
زمان سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸
مناسبت عید سعید غدیر خم
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \begin{document} {\large «الحَمدُ للّٰهِ ربِّ ألعالَمین وَ الصَلاة وَ السَلام عَلَي النَیِّرِ الاعظَم وَ نَتیجَة العالَم، هادي السُّبُلِ وَ مُنجي البَشَر سَیِّدِنا وَ مَولانا حَبیبِ إلهِ الْعالَمین، ابِي القاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومینَ المُکَرَّمین وَ اللَعنُ الدائِم عَلیٰ اعدائِهِم اجمَعین مِنَ ألان إلیٰ قیامِ یَومِ الدِّین.\\ أعوذُ بالله من ألشَّیطانِ ألرَّجیم، الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا{\Large{1}}».}\\ عید سعید غدیر، عید الله اکبر بر همه عزیزان مبارک باشد. در جلسه‌ای که سالیانی است در این مکان ما در خدمت عزیزان هستیم، معمولاً بخشی از جلسه به پرسش و پاسخ می‌گذرد. در ادامه این جلسه و بحث اگر پرسشی باشد که جوابش را بنده بلد باشم در خدمت عزیزان هستم. مقدمه با سؤالاتی که شاید از طرف شما باشد، بحثی را خدمت عزیزان تقدیم می‌کنم تحت عنوان درس‌هایی که ما از غدیر می‌گیریم. بدون شک تلاش فراوانی صورت گرفت برای اینکه جریان غدیر به فراموشی سپرده شود؛ آن‌قدر این جریان شدید بود که در زمان امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) در منطقه‌ رهبه‌ی کوفه امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) نگاه کردند، دیدند یکی دو تا از اصحاب پیغمبر نشستند، برای اینکه جریان غدیر فراموش نشود حضرت فرمودند: «هرکس با ما در غدیر حضور داشت بلند شود شهادت دهد». 27 نفر بلند شدند شهادت دادند، حالا چقدر از زمان از تاریخ گذشته است؟\\ یک ربع قرن، 25 سال. آن‌قدر تلاش دشمن برای دفن کردن غدیر شدید بود که حضرت مجبور شدند استشهاد کنند، گواه بگیرند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک نگاه کردند در جمعیت دیدند اَنس هم نشسته است، خادم مخصوص پیغمبر (صلی الله علیه و آله). فرمودند: «اَنس تو با ما نبودی در غدیر؟».\\ یک فکری کردی گفت: {\large «یا امیرالمؤمنین کنت بناسیة»،} چرا بودم، ولی پیر شدم، خرفت شدم، خنگ شدم، آلزایمر گرفتم، یادم رفته است. حضرت دیگر با انس صحبت نکردند، دست به آسمان بلند کردند گفتند: «خدایا اگر راست می‌گوید که هیچ، اگر دروغ می‌گوید یک مریضی روزی‌اش کن، یک بلایی به او برسان که قابل پوشیدن نباشد».\\ جمله امیرالمؤمنین (علیه السلام) تمام نشده بود، نصف صورت اَنس بَرص گرفت، ما برص را به فارسی ترجمه می‌کنیم پیسی، مبروص شد. خب اطرافیان دیدند این پیسی گرفت!\\ در تاریخ ‌داریم بعد از او انس (زمانی که می‌خواست عمامه ببندد)، عرب‌ها عمامه می‌بستند، این عمامه‌اش را کج می‌گذاشت. تحت‌الحنکش را باز می‌کرد، دور گردنش می‌پیچید، بازهم این برص بیرون می‌زد، پیدا بود. به او می‌گفتند: {\large «انس ما هذا؟»،} این چیست؟\\ می‌گفت: {\large «اصابتنی دعوة عبد صالح»،} نفرین یک انسان شایسته من را گرفته است، نفرین یک عبد صالح الهی من را گرفته است.\\ به‌هرحال ما درس‌های فراوانی از غدیر می‌توانیم بگیریم. من 8 تا درس را این‌جا نوشتم یک مقدار فرصت به من اجازه دهد، نمی‌دانم، به ترتیب عرض می‌کنم. یک ‌چیز از غدیر می‌فهمیم، اساس اسلام ولایت (است)؛ یعنی آن سنگ زیرین دین خاتم ولایت است، چرا؟\\ چون به قرآن که مراجعه می‌کنی، خدا به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود این‌یک کار را نکنی 23 سال نبوتت روی هوا است. {\large «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»،} اگر تبلیغ نکنی ولایت علی (علیه السلام) را، رسالت الهی را انجام ندادی، کأن نه اُحدی بوده، نه خیبری بوده، نه حنینی بوده، نه فتح مکه‌ای بوده، هیچ! همه بر باد است؛ یعنی اساس دین اسلام ولایت است. در روایات هم اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به ما فرمودند: {\large «بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ {\Large{2}}»،} اسلام بر پنج پایه استوار است، {\large «عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ»،} نماز و روزه و زکات و حج، بعد فرمود {\large «وَ الْوَلَایةِ»،} و بعد ولایت. ادامه روایت این است {\large «وَ لَمْ ینَادَ بِشَی‌ءٍ مَا نُودِی بِالْوَلَایةِ یوْمَ الْغَدِیر {\Large{3}}»،} هیچ‌کدام از این ارکان اسلام به‌مانند ولایت مورد تأکید نیست. خب این درس اولی که ما می‌گیریم.\\ درس دومی که ما از غدیر می‌گیریم این است که در کارهای بزرگ و برای ماندگاری کارهای بزرگ حضور خانم‌ها به‌مانند آقایان لازم است، البته با رعایت شرایط عفت. می‌دانیم صدوبیست هزار نفر در غدیر با امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت کردند، این‌که می‌گویم در غدیر، یعنی در سه روز غدیر، چون غدیر سه روز طول کشید. همه روز اول وقت نشد بیعت کنند، سه روز مراسم بیعت کردن طول کشیده است. خب آقایان به ستون، یک‌یه‌یک وارد خیمه امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌شدند فرد فرد دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) را می‌گرفتند می‌گفتند: {\large «السُّلامُ ‌عَلَیکَ یا امیرَالمؤمِنین»،} حالا بعضی‌ها پیازداغش را هم زیاد می‌کردند مثل عمر که گفت: {\large «فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولي كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ»،} شدی آقای من و آقای هر مؤمن و مؤمنه‌ای. خانم‌ها چه؟\\ یک تشت آب آوردند، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دستش را داخل تشت آب گذاشت، مدتی نگه داشت و برداشت، این تشت را بردند در یک خیمه دیگری گذاشتند باز خانم‌ها به ستون، یک‌به‌یک وارد این خیمه می‌شدند، دستشان را داخل این آب می‌گذاشتند و با امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت می‌کردند؛ پس خانم‌ها هم حضور دارند، بیعت می‌کنند با شرایط عفت. آقا و خانم دست نمی‌دهند، در آبی که دست علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) در آن آب قرار گرفته، دست می‌گذارند و بیعت می‌کنند. این درس دوم.\\ درس سومی که ما از غدیر می‌گیریم در مسائل مهم، مخصوصاً مسائل مهم اجتماعی، از هرگونه (عدم شفافیت) باید فرار کرد، باید مسئله را شفاف کرد، روشن کرد. شاهدش هم این است، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نفرمود، حالا در حین راه رفتن بگوید برادر من ولی شما است. نه، آمده است امیرالمؤمنین (علیه السلام) را صدا کرده است، بالای آن منبری که تشکیل دادند برده است که حالا توضیح خواهم داد، دست علی (علیه السلام) را گرفته بالا برده است.\\ هر کوری بشنود، هر کری ببیند، فرمود: {\large «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ {\Large{4}}».}\\ روشن، شفاف، بدون هیچ‌گونه ابهامی، هر که من مولای او هستم این علی، بعد نگویند یک علی دیگری بود، یک نفر دیگر مراد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بود، این علی مولای او است. در مسائل مهم اجتماعی والی، رهبر، باید شفاف‌سازی کند که بعد تفسیرهای مختلفی موردتوجه قرار نگیرد. درس دیگری که از غدیر می‌گیریم، اعتماد به جوان‌ها است در صورت شایستگی. علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) در زمان غدیر 35 سالشان بود، 35 سال. در اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) انسان هفتادساله داریم، افراد هشتادساله داریم. مثلاً از اشکالاتی که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گرفتند، این بود که گفتند آقا تو جوانی، یک‌ذره صبر کن، حالا اولی و دومی و سومی و این‌ها خلیفه شوند، بعد نوبت تو می‌رسد. این نگاه اسلام نیست، غدیر به ما می‌آموزد اگر جوانی شایسته بود باید جوان‌گرایی کرد و لذا در زمان ما هم این‌طور شد، مرحوم امام وقتی وارد ایران شدند، مقام معظم رهبری 39 سالشان بود، هنوز چهل سالشان نشده بود، این فرد 39 ساله از زمان ورود امام، قبل از زمان ورود امام، همیشه بزرگ‌ترین مسئولیت‌ها را داشته است، حالا ریاست مجلس بوده، مسئولیت جنگ بوده، این جوان‌گرایی را در صورت صلاحیت و شایستگی ما از غدیر می‌آموزیم.\\ خب موردِ دیگر که ما از غدیر می‌آموزیم، اگر درجایی انسان تردید پیدا کرد که از خدا بترسد یا از خلق خدا؟\\ باید از خدا بترسد. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از مکه مورد امر بود که ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ابلاغ کند، می‌ترسید، چرا؟\\ به خاطر اینکه خیلی‌ها در آن جریان و زمانی که قبیله گرایی همه عربستان را، جزیرة‌العرب را گرفته بود، تفسیرهای دیگری می‌کردند. بالاخره پسرعموی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بود، داماد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بود، بحث قبیله گرایی مطرح بود. درست آیه نازل شد از مردم نترس از من بترس {\large «وَ تَخْشَی النَّاسَ»،} اگر قرار است جایی انسان بترسد، از خلق یا از خالق، باید از خدا بترسد نه از خلق خدا؛ چون خلق نمی‌تواند جلوی خشم خالق را بگیرد اما خالق می‌تواند از دشمن‌ترین دشمنان انسان، ‌دوست‌ترین دوستداران انسان را درست کند، خالق او است، قلب‌ها دست او است. ما در دعایی که اول سال می‌خوانیم می‌گوییم: {\large «یَا مُقَلِّـبَ الْقُلُـوبِ»،} مقلب قلب او است، او می‌تواند دل را رام کند و آرام کند. خدا به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد، می‌دانم از مردم می‌ترسی که اینکه ترس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هم دیگر تحقق پیدا کرد، بعد از ارتحال پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مردم برگشتند، روایات ما می‌گوید به جاهلیت برگشتند. چند نفر پای امیرالمؤمنین (علیه السلام) ماندند؟\\ فرمود که ولی از من بترس، {\large «وَ اللهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ {\Large{5}}».}\\ خب نکته دیگری که ما می‌ترسیم و باید از غدیر درس بگیریم، به امروز جامعه ما هم مربوط است، این است که انسان از نفاق بیشتر از کفر باید بترسد. آن کسی ‌که در جریان غدیر، غدیر را کله‌پا کرد، زیرورو کرد، سقیفه از دلش بیرون آورد، قصد خلافت اتفاق افتاد، آن عبارت بود از نفاق، آن‌هم نفاق سِرّی. ما دو نوع نفاق داریم، الآن ببینید در زمان خودمان سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب و سازمان منافقین بعد از انقلاب، این‌ها نفاق علنی داشتند، به‌عنوان منافق شناخته شدند، شناسنامه‌دار هستند؛ اما گاهی ما نفاقی داریم که سری است، در مدینه این‌طور بود. عبدالله بن أُبَّی رئیس منافقین است، قبل از ارتحال پیغمبر (صلی الله علیه و آله) منافقان شناسنامه‌دار در مدینه فراوان بودند اما آن چه ‌که کار کرد، نفاق درون خانه پیغمبر (صلی الله علی و آله) بود، نفاق سری بود، او توانست کار را تمام کند. الآن هم ما به تعبیر مقام معظم رهبری باید مواظب پروژه نفوذ باشیم؛ یعنی منافقینی که شناسنامه‌دار نیستند اما کار دشمن را می‌کنند، حرف دشمن را می‌زنند، خط دشمن را پی می‌گیرند، به این نفاق سری می‌گوییم و این نفاق است که از نفاق علنی بدتر است، از کفر به‌مراتب بدتر است، به خاطر اینکه خنجر از پشت می‌زند و قابل‌شناسایی نیست.\\ خب از نکات دیگری که ما در غدیر می‌توانیم درس بگیریم این است که در کارهای بزرگ چه‌بسا نیاز باشد به استفاده از قوه قهریه، چاره دیگری نیست. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) غدیر را اعلام کرد، طرف بلند شد آمد پیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت که گفتید نماز بخوانید، خواندیم، گفتید روزه بگیرید، گرفتیم، گفتید زکات دهید، برای ما سخت بود از مالمان، از پولمان دهیم دادیم، گفتید حج برویم، الآن داریم از حج با تو برمی‌گردیم. به این‌ها دلت راضی نشد، آمدی پسرعمویت را، دامادت را روی گُرده ما سوار کردی، روی گردن ما سوار کردی، رئیسش کردی، بزرگش کردی که حرف او را بشنویم؟\\ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من از خودم نگفتم». اشاره کردند به پشت سرشان، {\large «إِنَّ جَبْرَئیلَ یأمرنی بِذلِکَ»،} پیک خاص وحی الهی آمده است، بعد به من امر می‌کند چنین کاری (را). کار شخصی نبوده است، میل شخصی نبوده است. ناراحت شد برگشت پشتش را به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کرد، شروع کرد به نفرین کردن. حالا او دارد نفرین می‌کند، تأثیر از جانب پیغمبر را دارد، گفت: «خدایا، اگر حرف‌هایی که این آقا می‌زند دروغ است که هیچ، اما اگر راست می‌گوید مرا عذاب کن». تعبیر تفاسیر این است، چند قدمی دور نشده بود، صاعقه آمد او را جزغاله کرد! آیه مکرراً نازل شد {\large «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ {\Large{6}}»،} آیه نازل شد. یعنی در کارهای بزرگ قوه قهریه لازم است، نفرین لازم است، مجازات لازم است، برای اینکه یک کاری جا بیفتد.\\ من از این بحث بگذرم، ببینید کاری که پیغمبر (سلام‌الله‌علیه) کرد، کار آسانی نبود. ما چون در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که قبیله در کشور ما تقریباً ورافتاده است، نمی‌توانیم بفهمیم پیغمبر (صلی الله علیه و آله) چه ‌کار کرد. در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که نظام، نظامِ قَبَلی است، نظام، نظام قبیله‌ای است و پیغمبر (صلی الله علیه و آله) می‌خواهد یک کسی را مدیر کند که در دل‌ها نسبت به او کینه وجود دارد. به تعبیر دعای ندبه {\large «احاد بَدْرِیَّهً وَ خَیْبَرِیَّهً وَ حُنَیْنِیَّهً وَ غَیْرَهُنَّ»،} یعنی هر کسی را در جزیرة‌العرب شما نگاه می‌کردی، می‌دیدی علی بن ابی‌طالب با این شمشیرش یک زخمی به او زده است، یا عمویش را یا دایی‌اش را یا پسرعمویش را یا بابایش را یا جدش را یا پسرش را، آن‌هم در آن زمانی که حالا عمو سالار بود، دایی برای خودش کسی بود، اصلاً نظام، نظامِ قبیله‌ای بوده است. در تاریخ داریم، دو سه مرتبه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) روی منبر نشسته بود، یک‌جمله‌ای گفت که انصار خیال کردند کنایه به مهاجرین است. رئیس انصار بلند شد، گفت که یا رسول‌الله اجازه دهید به مهاجرین گوشمالی می‌دهیم. رئیس مهاجرین بلند شد، گفت که یا رسول‌الله این چرت می‌گوید، شما اجازه دهید ما انصار را (گوشمالی دهیم). شروع کردند جلوی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دعوا کردن، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود که بابا ما نظر خاصی نداشتیم، به کسی مراد نبود، کلی داشتم صحبت می‌کردم. جلوی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دعوا (می‌کردند)، حالا مهاجر با انصار، بنی‌امیه با بنی‌هاشم و هکذا. در این فضا علی بن ابی‌طالب 35 ساله‌ای که از شمشیرش خون می‌چکد در راه خدا، می‌خواهد رئیس شود، خیلی کار، کار سختی است!\\ پیغمبر (صلی الله علیه و آله)هم می‌داند کار آسان نیست، بیست‌تا کار پیغمبر کرده برای اینکه این واقعه تاریخی را جا بیندازد که این بیست ‌تا کار برای ما درس است. من سال‌ها قبل این بیست ‌تا کار را نوشته بودم در یک کتابی که نکات را جمع می‌کنم نکته‌ی صد و چهل و دومِ من این نکته بوده است: \begin{enumerate} \item دستور توقف کاروان. خب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) که مثل همان‌طور که داشتند در راه می‌رفتند گزارش شد؟\\ نه، فرمود بایستند. \item دستور تجمیع، فرمود آن‌هایی که جلو رفتند، چند ده هزار نفر جلو رفته بودند، همه‌ی این‌ها برگردند. این‌هایی که عقب ماندند همه‌ی این‌ها برسند همه را یک کاسه کرد. \item تشکیل جلسه‌ عمومی، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) این‌طور نبود بگوید که خب روسای قبایل بیایند، عریف‌ها بیایند، بزرگان هر قبیله بیایند، من با آن‌ها می‌گویم. نه، همه صدوبیست هزار نفر را پیغمبر (صلی الله علیه و آله) جمع کردند. این نکته را بگویم قابل‌توجه است، ما صد هزار نفر جمعیت را نمی‌فهمیم یعنی چه، چقدر؟\\ یک‌بار از مشهد رفته بودم تهران، کاری داشتم، مهرآباد از هواپیما پیاده شدیم، آمدیم، دیدم تمام این میدان آزادی و اطرافش جمعیت است!\\ به این راننده که آمده بود دنبال ما گفتم من عمامه‌ را دربیاورم؟\\ گفت که چرا؟\\ گفتم رژیم برگشته است؟، چه خبر است؟\\ گفت نه حاج‌آقا، نه، این بازی استقلال و پیروزی تمام ‌شده است، خلق‌الله داخل خیابان ریختند. ما آن‌جا فهمیدیم صد هزار نفر جمعیت یعنی چه!\\ در آن زمان با قلت جمعیتی که ما داشتیم صدوبیست هزار نفر جمعیت را پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نگه ‌داشته است. \item خواندن خطبه و شروع از توحید، نبوت، بعد رسیدن به امامت که نشان دهد مسئله ماورایی است، مسئله الهی است. در خطبه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شما نگاه کنید، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از خدا شروع می‌کند، از توحید شروع می‌کند، می‌آید انبیاء و رسالت و می‌آید نبوت، بعد می‌رسد به مسئله امامت که بگوید آقا این ملک‌داری و سلطنت نیست، این‌ یک چیزی است، یک کاری مثل نبوت است. \item ابلاغ مستقیم، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) این‌جور نبود که به چند نفر بگویند که بروید بگویید، نه. حالا یک اختلافی است، بلندگو نبوده، این صد هزار نفر چطور صدا را شنیدند؟\\ دو نوع نقل داریم:\\ یک نقل این است که به اعجاز الهی صدای پیغمبر (صلی الله علیه و آله) می‌رسید.\\ یک نقل هم این است هر ده متر به ده متر، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) آدم‌هایی که بلند صدا بودند مثل عباس عمویشان را گذاشته بودند برای اینکه این‌ها جمله‌ها را تکرار کنند. \item جلوگیری از تحریف معنوی واژه‌ها که متأسفانه امروزه اهل سنت به آن مبتلا هستند، می‌گویند پیغمبر (صلی الله علیه و آله) صدوبیست هزار نفر را جمع کرد، سه روز نگه داشت، یک جمله به این‌ها بگوید، بگوید من علی (علیه‌ السلام) را دوست دارم، شما هم دوستش داشته باشید، نه. فرمود: {\large «أَلَسْتُ أوْلَی بِکمْ مِنْ أنْفُسِکمْ؟ {\Large{7}}»،} من از خودتان نسبت به خودتان ولایتم بیشتر نیست؟\\ {\large «قَالُوا: بَلَی».}\\ چون آیه قرآن است، {\large «النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ {\Large{8}}»،} قرآن می‌گوید پیغمبر اولی است به مؤمنین از خودشان؛ لذا می‌تواند امر کند برو ولو کشته می‌شوید، جان تو در اختیار او است. فرمود من از خودتان به خودتان {\large «أَوْلَی»} نیستم؟\\ ببینید دارد جلوی تحریف معنوی را می‌گیرد. \item استفاده از کلمه‌ی مولا که مفید ولایت است. نگفت {\large «مَن کُنتُ مُحِبُّه َفَعَلیٌ مُحِبٌ، مَن کُنتُ مَحبوبُهُ فَعَلیٌ مَحبوبٌ»،} نه، فرمود: {\large «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ»،} مولا واژه‌اش در کلام عرب ولی است، بحث ولایت است، ولایت یعنی تصرف. \item نشان دادن عملی در کنار سخن. یعنی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) صداوسیما ایجاد کرد، فقط گفته نبود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) را صدا کرد برو بالا، دستش را گرفت آورد بالا در کنار سخن گفتن پیغمبر (با عمل دست امام علی (علیه السلام) را بالا برد)، و لذا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) می‌دانید منبر درست کرد؛ یعنی گفتند منبر بسازید، منبر نداریم. فرمود که خب بیاورید، آوردند. همه‌ی وسایل را ریختند روی‌هم یک تپه شد! \\ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) رفتند بالای این تپه‌ از وسایل و از آنجا هم سخنرانی کردند. \item اتحاد در تعبیر، {\large «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ»،} نگفتند {\large «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌ حَبیبُهُ»،} نه، دقیقاً کلمه‌ی مولا، همان ولایتی را که شیعه نظرش این است، همان ولایتی را که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دارند، همان ولایت را امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارند و لذا مرحوم امام می‌فرمودند که در مرحله پایین‌تر همان ولایت را تضعیف‌شده ولی‌فقیه دارند. ما امروزه اگر مقام معظم رهبری را از سر کشور ایران برداریم، کنار بگذاریم، بگوییم آقا رهبری کنار رفت؛ ایران ترکیه می‌شود. مشروعیت نظام به نسب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ما نگاهی که به مقام معظم رهبری می‌کنیم مال همین شخصیت حقوقی است و شخصیت حقیقی است، یک روز روح‌الله بوده امروز سید علی است فردا کسی دیگر است، مهم نیست این شخصیت حقوقی را من نائب الحجت می‌بینم، نائب الامام می‌بینم و لذا حکم حکومتی معنا دارد. مگر آن حکم حکومتی معنا نداشت؟ \item به آینده حواله ندادن، نگفت {\large «مَن کُنتُ مولاُه فَعَلیٌ بَعدی مَولاهُ»،} بعد از من علی مولای اوست. نه، {\large «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ»،} الآن، {\large «فَعَلِی مَوْلَاهُ»،} الآن. \item تکرار جمله، این {\large «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ»،} مَوْلَاهُ را پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سه بار تکرار کرده است. \item تثبیت مطلب با دعا و نفرین، {\large «اَللَّهُمَ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ {\Large{9}}»،} یعنی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نگفت هر که من مولای اویم پس این علی مولای اوست. شروع کرد نفرین کردن، خدایا هرکسی این ولایت را نپذیرفت دشمن او باش. اهل سقیفه دشمنی خدا را بردوش خود می‌کشند، چرا؟\\ به گفته‌ی پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، {\large «وَ عادِ مَنْ عاداهُ»،} و {\large «اَللَّهُمَ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ {\Large{9}}»،} همین هم هست، هر کس با امیرالمؤمنین (علیه السلام) درافتاد، مخذول شد، از کسانی که با علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) درافتاده معاویه است. قبر یزید که اصلاً معلوم نیست کجاست، قبر معاویه در شام است، اگر سوریه رفتید بروید ببینید، بد نیست. در یک محوطه‌ای است، یک چهاردیواری دورش است، یک تپه خاک وسطش است. می‌گوییم این چیست؟\\ می‌گوید که قبر معاویه است. پدر ما که رفته بودند، می‌گفتند که پرسیدیم از اعراب که خب چرا این را نمی‌سازید؟\\ در نماز جمعه‌شان هنوز که هنوز است اسم معاویه را می‌آورند. گفتند به تجربه ثابت‌شده هرکسی قبر معاویه را در تاریخ بازسازی کرده است، خانه‌خراب شده است، بدبخت شده است.\\ {\large «واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ {\Large{9}}».}\\ ابوی که رفته بودند می‌گفت آنجا ایستاده بودیم، گربه روی قبر آمد، شروع کرد کار خرابی کردن. حالا یک روز بروی کنار نجف که ایوان نجف عجب (صفایی دارد). با اینکه تا زمان امام صادق (علیه‌السلام) از رأی عمومی پنهان بوده، اصلاً کسی نمی‌دانسته است. \item خب من بحث را تمام کنم. دستور پخش و ابلاغ، فرمود: {\large «فَلْیبَلّغْ الشاهد الغائب {\Large{10}}»،} با اینکه صدوبیست هزار نفر آمدند، فرمود کسانی که هستید وظیفه شما است به کسانی که نیستند بروید برسانید، {\large «فَلْیبَلّغْ الشاهد الغائب».} \item بیعت عملی گرفتند. \item من تمام کنم بحث را، دیگر اینکه ببینید کار را با هنر تمام کردند. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) شاعر دارد، حسان بن ثابت شاعر توانمندی است، آدم ترسویی است ولی شاعر قدری است. پیغمبر حسان را خواستند، فرمودند: «نمی‌خواهی این مراسمِ با این عظمت را در قالب هنر بریزی؟».\\ گفت که چرا یا رسول‌الله، شروع کرد شعر گفتن. الآن این اشعار مستند ما است، در دیوان حسان آمده است. علامه امینی را خدا رحمت کند. علامه امینی کتاب نوشته است {\large «اَلْغَدیر فِی الْکِتابِ وَ السُّنّة وَ الْاَدَب»،} غدیر در قرآن، غدیر در سنت پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، غدیر در ادب، در هنر، در شعر، اولین شاعر غدیر حسان است. {\large «ینداهه یوم الغدیر لقومهم»،} اصلاً ابیات بلندی (سروده است)، حالا چون عربی است، من برای این مجلس فارسی‌زبان لازم نیست آن اشعار را بخوانم. \item مورد دیگر برخورد قهرانی است. عرض کردم، با نفرین مخفی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) عرض کردم {\large «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ».} \item و مورد آخر اعتراف گرفتن، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فقط سخنرانی نکرد برود، دیالوگ بود، گفتگو بود، گفتمان بود، چرا؟ \\ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) یکی‌یکی جمله‌ها را اعتراف می‌گرفت، فرمود که من چه پیغمبری برای شما بودم؟\\ گفتند خوب پیغمبر.\\ فرمود که من رسالت خدا را رساندم یا نرساندم؟\\ گفتند رساندید. جمله جمله، بعد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود من نزدیک ارتحالم است، من هرلحظه ممکن است از این دنیا بروم، می‌خواهم نکته مهمی به شما بگویم. بعد از اعتراف‌ها حالا فرمود: {\large «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی{\Large{11}}. و مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ ».} \end{enumerate} حالا دیگر به مردم کار نداشت دستش را به‌طرف آسمان بلند کرد سه مرتبه گفت که {\large «اللَّهُمَّ هَل بَلَغت؟»،} خدایا من تحقیق کردم، حرف تو را گوش کردم، مبادا 23 سال رسالتم روی هوا برود. چون تهدید شد اگر این کار را درست انجام ندهی رسالت تو روی هوا است.\\ خب نکته اصلی که من می‌خواهم به آن تأکید کنم که از غدیر درس بگیریم این است که ببینیم هیچ مسئله‌ای در اسلام به‌اندازه‌ مسئله‌ رهبری تأثیرگذار نیست. سرش هم این است {\large «النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکهِمْ»،} رهبری امت اگر صالح بود، امت صالح است، رهبری امت اگر فاسد بود، امت فاسد است، طبیعی قضیه است. من یادم است زمانِ قذافی در لیبی خیلی از ارتشی‌ها و مردم قیافه‌شان را مثل قذافی می‌کردند. زمان صدام در عراق حتی قیافه‌شان، آن ریش و سیبل‌شان را مثل صدام می‌کردند، از این حد تأثیرگذاری برویم در تأثیرات روحی و روانی و ملکوتی که یک رهبر می‌تواند روی جامعه داشته باشد. در بحث غدیر به تعبیر مقام معظم رهبری سنی‌ها هم باید جشن بگیرند، نه فقط شیعه باید جشن بگیرد، چون غدیر را اهل سنت هم قبول دارند. حالا ولایت است یا محبت، در این اختلاف است. گذشته از اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) خلیفه آن‌ها است، حالا خلیفه چهارم، آن‌ها هم باید جشن بگیرند فقط جشن مال شیعه نیست، حالا با دو عنوان، با سه عنوان. آن‌قدر بحث رهبری مهم است که این نکته را باید عزیزان بدانند، گاهی وقت‌ها گفته می‌شود امام حسین (علیه‌السلام) جانش را به خطر انداخت، نماز زنده بماند، روزه زنده بماند، این تعبیرات درست نیست. نماز و روزه و خمس و جهاد و همه این‌ها دونِ شأن رهبری است. یک تعبیری من در دانشگاه شیراز چند سال قبل داشتم دانشجوها آمده بودند، سؤال می‌کردند این تعبیر یعنی چه؟\\ همان تعبیر را عرض می‌کنم، در جریان کربلا کاری که سیدالشهدا (علیه السلام) کرد این بود. امام حسین (علیه‌السلام) آمد ظاهر خودش را فدای باطن خودش کرد، فیزیک خودش را فدای متافیزیک خودش کرد، یعنی چه؟\\ یعنی حسین بن علی (علیه السلام) یک شخصیت حقیقی دارند؟\\ همین حسین بن علی (علیه السلام) که الآن بدن مطهرش کربلا دفن است یک شخصیت حقوقی واقعی دارد به‌عنوان امام! (تأکید) امام یعنی کسی که در روایات ما چهارصدتا ویژگی دارد، چهارصدتا شاخصه دارد، یکی‌اش این است همه زبان‌ها را می‌داند، همه زبان‌ها یعنی زبان مارها، مورها، وال‌ها، نهنگ‌ها برسد به جن‌ها، پری‌ها، ملائکه، انسان، در انسان‌ها ترکی، لری، فارسی، انگلیسی، آلمانی، فرانسه. یکی‌اش این است، یکی‌اش این است که واسطه‌ی فیض خدا است، روزی عالم به یمن او است، بارش آسمان به یمن او است. این را دارم می‌گویم آماده‌ات کنم برای اینکه زیارت بامعرفت نسبت به ائمه (علیه السلام) این روزها داشته باشیم.\\ آمدی خدمت علی بن موسی‌الرضا (علیه‌السلام)، امام را زیارت کنید، خب چرا از شیراز اینجا آمدید، امام که جا و مکان ندارد؟ \\ درست است. چون علی بن موسی (علیه السلام) به‌جایی که بدن مطهرش دفن شده بیشتر است وگرنه او همه‌جا هست. یک بنده‌ی خدایی مشکل چشمی پیداکرده بود، چشمش داشت کور می‌شد، او را انگلستان برای مداوا بردند. این داستان را استاد ما مرحوم علامه طهرانی در کتابش نوشته است. می‌گوید نصف شب بلند شدم، یک‌چشمش کور شده بود، یک‌چشم دیگرش هم داشت کور می‌شد، اسم مریضی‌اش را هم نوشتند، حالا من بلد نیستم، گفت گریه‌ی مفصلی کردم به امام رضا (علیه‌السلام) گفتم یا علی بن موسی اگر دست خود من بود، من نمی‌گذاشتم من را بیاورند بلاد کفر؛ چون دست من نبوده من را این‌جا آوردند، من خیلی دوست داشتم بیایم مشهد، خوابم برد. امام رضا (علیه‌السلام) آمدند، نوشته‌ای دستشان بود، فرمودند که بخوان. گفتم که چشمانم نمی‌بیند. گفتند که بخوان. گفتم که چشم‌هایم نمی‌بیند. گفتند که نه می‌بیند. چشمانم را باز کردم، دیدم در یک برگه‌ای به خط خیلی زیبا نوشته‌شده اللهم صل علی‌محمد و آل محمد.\\ حضار: اللهم صل علی‌محمد و آل محمد.\\ امروز اعمال فراوانی دارد، یکی از اعمال روز غدیر عبارت است از صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\ حضار: اللهم صل علی‌محمد و آل محمد.\\ خب، می‌گوید که بلند شدم، دیدم چشمانم می‌بیند!\\ خودم را به خواب زدم، پرستار آمد بیدارم کرد، می‌خواست قطره را داخل چشمانم بریزد. چشمانم را باز کرد، دید این چشم که چشم به هم رفته ای بود سالم است !\\ پرید داخل بخش، دکترها را صدا کرد، پرستارها را، بیایید که مسیح معجزه کرد. چون مسیحی هستند، این‌گونه مسائل را به مسیح نسبت می‌دهند. گفت که من هم در دلم می‌گفتم، درست است مسیح معجزه کرده اما مسیح خراسان، مسیح ما معجزه کرد.\\ علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) امام است، اگر بخواهیم زیارتمان بامعرفت باشد، باید امام را بشناسیم، کجا داریم می‌رویم و به تعبیر حضرت آیت ‌الله بهجت، دقت هم کنیم همه‌ی خواسته‌هایمان مادی و فیزیکی نباشد، صفت رذیلتی داریم مثلاً حسود هستیم یا مثلاً نمی‌توانیم زبانمان را کنترل کنیم، بگیریم از علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) آقا کمکمان کن.\\ بر سر تربت ما چون گذری همت خواه.\\ می‌گوییم آقا رذایل را (برطرف) بکن. من این را شاید قبلاً هم گفتم، رفتم حسینیه الزهرا (سلام الله علیها) که حضرت آیت الله بهجت هر سال آن‌جا تشریف می‌آوردند. نشستیم، روضه‌ی آقای بهجت بود، آقای کاظمی پیش من آمد گفت که حاج‌آقا منبری نکردید، منبر می‌روید؟\\ گفتم بله که می‌روم، چه اشکال دارد. منبر رفتیم آقای بهجت نشسته بود، چهارصدتا دانشجو هم از یکی از شهرهای کشور آمده بود، آمده بودند دیدن آقای بهجت روضه. یک‌کمی از منبر گذشته بود، دیدم آیت‌الله جوادی آملی بلند شد. خب، دو تا استاد نشسته‌اند، قبل از آن یک‌دانه استادمان، استاد فقهمان، حالا استاد فلسفه و تفسیرمان هم نشسته است، ما هم مشغول صحبت بودیم. دیدیم خلاصه پدرمان هم آمدند، حالا منبر تمام شد، پایین آمدیم، حضرت آیت‌الله جوادی کنار آقای بهجت نشسته بودند، عکس و تفسیر این جلسه هم هست. حضرت آیت‌الله جوادی می‌خواستند زودتر بلند شوند بروند، به آقای بهجت گفتند ما را دعا کنید، ما به دعای شما محتاجیم. حضرت آقای بهجت یک جمله گفتند، این در ذهن من مانده است، آن جمله را دارم برای شما تکرار می‌کنم، فرمودند خدمت آقا علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) که مشرف می‌شوید از مواهب معنویه بخواهید. مواهب مادیه زودگذر است می‌رود، از مواهب معنویه بخواهید.\\ بر سر تربت ما چون گذری همت خواه.\\ بگو آقا یا علی بن موسی (علیه السلام)، این سفر بیستم است، دهم است، من مشهد می‌آیم، کور می‌آیم، کور می‌روم هر دفعه در زیارت‌نامه شما می‌خوانم {\large «أَأَدْخُلُ یَا مَلائِکَةَ اللَّهِ الْمُقَرَّبِینَ»،} آیا من وارد شوم ای ملائکه‌ی مقرب خدا که در این آسمان پاسبانی می‌کنید؟\\ یک سفر مشهد بیایم این چشم باز شود، ملک ببینم. این یکی از موهبت معنوی است. یک سفر می‌آیم فرشته ببینم. فرمود همیشه دنبال مواهب مادی نباش، از آن مواهب معنویه بصیرت بخواهید، بزرگان ما گاه در مسئله بصیرت لغزیدند، این موهبت معنوی است. ترک گناه بخواهی، این‌ها موهبت معنوی است و علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) امام رئوف است به‌خصوص در این‌گونه مسائل دست بازی دارند. خدا ان‌شاءالله ما را غدیری زنده بدارد، غدیری محشور کند و بمیراند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\ حضار: اللهم صل علی‌محمد و آل محمد.\\ اللهم صل علی‌محمد و آل محمد. یعنی بالاخره یک چند سوال را جواب بدهیم یا نه؟\\ این کف پایان بود یا اینکه این کف تشویق بود. خب، نوشتند که با توجه به گفته‌های استاد پورازغدی، پور‌ازغدی نمی‌دانم کیست؟ \\ رحیم‌پور ازغدی، رحیمش افتاده است. در رد کردن شهادت حضرت محسن (علیه السلام) دچار شک شدند، لطفاً شما که روحانی هستید توضیح دهید. من سخنان ایشان را نشنیدم که اگر چنین چیزی که شما می‌گویید باشد، باید ببینیم ایشان چه گفتند و بعید هم می‌دانم که چنین چیزی از ایشان صادر شده باشد. اینکه فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) فرزندی پسر داشتند به نام مُحَسِن یا مُحسن اختلاف است و این اسم را پیغمبر (سلام ‌الله ‌علیه) گذاشتند اختلافی در او نیست و اینکه حضرت سقط‌جنین داشتند، این هم اختلافی در آن نیست و اینکه این سقط‌جنین در شرایط عادی صورت نگرفته است. بالاخره دیگر بزن‌بکوبی بوده است، یعنی آمده‌اند امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بردند و در را سوزاندند و تا سوزاندنش را هم اهل سنت نوشتند؛ اما اینکه دیگر لگد خورد و در به پهلو خورد، این را اهل سنت ندارند. اینکه در سوزانده شده بود، اینکه حضرت ضربه خورده بود، بازویش برآمده بود، امام صادق (علیه‌السلام) در کافی مرحوم کلینی نقل کرده است، {\large «ماتَت أمُّنا فاطِمة وَ فِی عَضُدِهَا شیءٌ مِثْلَ الدُّمْلُج»،} فاطمه (سلام الله علیها) از دنیا رفت، هنوز این بازو برآمده بود. که من از پزشک‌ها پرسیدم که اگر یک بازویی آزرده شود، شش ماه بگذرد و تورم نخوابد، این عضلانی است یا استخوانی است؟\\ همه گفتند این استخوانی است، این عضلانی نیست؛ یعنی بازویش شکسته است، حالا ترک برداشته است، این‌ها مُسجر است، این‌ها مصمم است. اگر این مطالب مورد انکار ایشان بوده خب ایشان باید مطالعاتش را بیشتر کند. من صحبت ایشان را نشنیدم، نمی‌دانم. بخواهم آدرس خدمتتان عرض کنم، کتابی در زمانه ما نوشته‌شده مؤخر اول جهان اسلام، یعنی اولین مؤخر جهان اسلام نه جهان شیعه. الآن حضرت آیت‌الله حاج سید جعفر مرتضی آملی است، قبلاً قم بودند، الآن لبنان هستند، لبنانی الاصل هستند، بی نظیر هستند، نویسنده کتاب الصحیح من سیرة نبی الاعظم، نویسنده کتاب المرتضی فی سیرة المرتضی، نویسنده کتاب حیات الامام رضا السیاسیه، کتاب زیاد دارند. ایشان یک کتابی دارند مَأساةُ الزّهراء. مَأساةُ الزّهراء، دردهای خانم فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها)، در آن دردها ایشان ده‌ها سند و مدرک برای این جریانات از اهل سنت ذکر می‌کند، شیعه که بماند. من نمی‌دانم حالا اگر این مطلب درست باشد که شما نقل کردید باید ببینیم آقای ازغدی چه گفتند.\\ نوشتند به گفته خودتان، امروز یکی از روزهای جشن‌های شیعیان است، چرا امروز یک مولودی‌خوان دعوت نکرده‌اند که بعد از شما جشن داشته باشیم که ما بفهمیم جشن است؟\\ این به نظرم دیگر به من برنمی‌گردد، به مسئولین جلسه (برمی‌گردد). حالا هنوز عید غدیر تا شب هست ان‌شاءالله به گونه دیگری بتوانند جبران کنند.\\ نوشتند بی‌زحمت چند نکته دینی بگویید برای سبقت گرفتن در اعمال و ثواب، چگونه در اعمال و ثواب سبقت می‌گیریم؟\\ من چند تا نکته نمی‌گویم، یک‌دانه نکته عرض می‌کنم. به شرطی که این یک‌دانه نکته را در ذهن خودتان بسپارید. من گاهی وقت‌ها به دوستان این‌جوری تمثیل می‌کنم، الآن نمی‌دانم، قدیم کلاس سوم ابتدایی ریاضی‌اش یک مطلب بیشتر نداشت، کلاس سوم ابتدایی ریاضی کلاس سوم یک نکته بیشتر نداشت و آن نکته این است که بچه می‌خواست در این کلاس سوم جدول‌ضرب را یاد بگیرد که تا گفتند شش شش تا، بگوید سی‌وشش تا. تا گفتند چهار چهار تا، بگوید شانزده‌تا؛ یعنی مثل حمد و سوره‌ حفظ باشد چون بیس عملیات حساب جدول‌ضرب است. انسان در جدول‌ضرب هم اگر بخواهد با ماشین‌حساب کار کند که بیچاره است. تا گفتند ده ده تا، شش هشت، پنج شش تا بتواند جواب بدهد. بعضی از مسائل و معارف دینی ما است می‌گویند جدول‌ضرب ذهن باشد. عرب‌ها به جدول‌ضرب ذهن ما نُصف العین می‌گویند؛ یعنی باید یک تابلو درست کنند این را جلوی چشمت بگذارند. این نکته‌ای که من می‌خواهم عرض کنم مربوط به آن تابلو است یعنی یکی از آن تابلوهایی که باید جلوی چشم ما باشد و آن تابلو این است که ما انسان‌ها سه بخش زندگی داریم، از دو بخشش زیاد خبر نداریم، یک بخشش را کم‌وبیش مطلع هستیم، یک سری عوالم را قبل از دنیا گذراندیم، خیلی از آن خبر نداریم؛ عالم ذر بوده عالم میثاق بوده، {\large «أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُوا بَلَی {\Large{12}}»،} خدا یک‌جوری به خط کرده از ما اعتراف گرفته است، من خدای شما نیستم؟\\ ما هم همه گفتیم بله بله تو خدای ما هستی. خیلی از عوالم قبل از دنیا اطلاع نداریم. خب یکسری عوالم هم بعد از دنیا داریم وقتی می‌میریم به بعد، این هم خیلی از آن مطلع نیستیم. همیشه مسائل آخرت با یک ابهامی روبرو است، علامه طباطبایی هم می‌گوید، خیلی برای ما شفاف نیست. حالا آتش دوزخ می‌گوید همین آتش دنیا است ولی هفتاد بار خاموش شده شعله آتش، حالا آن، چه آتشی بوده که هفتاد بار خاموش شده، هنوز پلاسکو می‌شود که قطر آهن این‌قدری را آب می‌کند!\\ حالا در آن دنیا خود خدا فرمود که در بهشت یک‌چیزهایی است که هیچ‌کس تصور ندارد، {\large «و لا خطر علی عقل بشر {\Large{13}}»،} تصور هم کسی نمی‌تواند کند، آن چیست؟\\ نمی‌دانیم. خب، آن که ما در آن هستیم و داریم زندگی می‌کنیم، همین عالم است، همین دنیا است. من یک نکته‌ای که می‌خواهم بگویم چون گفتید می‌خواهیم در اعمال و ثواب سبقت بگیریم، این نکته را هدیه عید غدیر امسال به شما دهم. ببینید عزیزان ما اگر بخواهیم آخرت را نسبت به این دنیا در نظر بگیریم، اگر بخواهیم، چون دانشجو هستید می‌توانم صریح‌تر صحبت کنم. اگر بخواهیم نسبتی بین آخرت و دنیا داشته باشیم، نسبت نداریم، چرا؟\\ چون محدود نسبت به نامحدود نسبت ندارد. یک موقع من می‌گویم آقا یک قطره در مقابل دریای مدیترانه، یک قطره در مقابل آب‌های دریای خزر، یک قطره در ارتباط با همه آب‌های عالم این نسبتی دارد؟ قابل‌سنجش است؟!\\ ما قطرات دریای خزر را بسنجیم با این ‌یک قطره بسنجیم کمیت گیری کنیم. بگویم یک ستاره در مقابل همه ستاره‌های کهکشان‌ها، این قابل نسبت‌گیری است؛ چون دو تا چیز محدود داریم. اما اگر یک‌طرف محدود شد، یک‌طرف نامحدود شد، نسبت نداریم؛ یعنی من اگر بگویم دنیا نسبت به آخرت یک ثانیه است، در مقابل صدها هزار تریلیارد ساعت یا روز یا سال، اشتباه دارم می‌گویم، نسبت ندارد. خب، حالا برای این دو چیزی که یکی‌اش نسبت به دیگری محدود است و دیگری نسبت به او نامحدود (است)، یک معادله‌ای ایجادشده که گیج‌کننده است، خدای متعال به ‌صراحت به من گفته است، انبیاء را با همین یک کلمه فرستاده، گفته است تو میرا نیستی، نمی‌میری. می‌دانستید؟\\ مرگ ما را نمی‌میراند، ولی ما مرگ را می‌میرانیم، این را آیت ‌الله جوادی می‌فرمودند که درست هم هست. انسان مرگ را می‌میراند اما مرگ انسان را نمی‌میراند، چرا؟\\ چون مرگ یعنی انتقال از عالمی به عالمی، اینکه مردن نیست؛ ولی در روز قیامت خدا مرگ را می‌آورد به‌پای انسان ذبح می‌کند، {\large «جِیءَ بِالْمَوْتِ»،} روایت است، {\large «فَاِنَّهُ ذُبِحَ کُما یُذْبَحُ الْکَبْشُ»،} چه طور سر گوسفند را می‌بردند، خدا روز قیامت سر مرگ را می‌برد. معنی بریدن سر مرگ این است یعنی هیچ‌کس دیگر نمی‌میرد، مرگی خبری نیست؛ یعنی به تعبیر استاد ما ایشان این‌جوری می‌گفتند. آیت ‌الله حسن‌زاده می‌فرمودند ما هستیم که هستیم که هستیم که هستیم م م م، آخرش را می‌کشیدند. ما هستیم که هستیم که هستیم که هستیم. حالا، بخواهیم عوامانه بگوییم، فلسفی غلط است، عوامانه، عوامانه‌اش یعنی تا خدا هست شیخ علی‌رضایی هست، تا خدا هست من هستم. خب، در چه وضعیتی هستم؟\\ می‌گوید که شصت سال به تو فرصت می‌دهم وضعیتت را بساز، هفتاد سال به تو فرصت دهم آن ابدیتت را بساز، در آتش باشی طبقه‌ی چندم؟\\ در بهشت باشی طبقه چندم؟\\ پیش پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بنشینی یا پیش صدام؟\\ بسوزی یا لذت ببری؟\\ می‌گوید که دست خودت است، هفتادسال هم بیشتر نیست، خدا هم به ما رحم کرده است. اگر می‌گفت برای اینکه خوب شوید باید ده هزار سال در دنیا خوب باشید تا خوب شوید، بدبخت بودیم، ده هزار سال خودمان را نگه‌داریم، هفتادسال. می‌گوید این هفتادسال، این جمله امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، روز امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: {\large «اَلدُّنْیا سَاعَةٌ فَاجْعَلْهَا طَاعَةً {\Large{14}}»،} دنیا یک ساعت است، این یک ساعت را آدم باش. خب اگر این را بدانیم حالا سبقت می‌گیریم، سلمان می‌شوی، امیرالمؤمنین می‌شوی. من می‌شناسم در مشهد تاجرهایی را که سی سال است، سی سال است نماز شبشان سحر حرم علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) ترک نشده است. این یعنی کسی که حواسش جمع است، در باغ است، فهمیده است فرصت ندارد، فهمیده است برای ابدیت باید خودش را بسازد، فهمیده است یک لا الا اله الله بیشتر بگوید سود کرده است، یک زیارت بیشتر بخواند سود کرده است، یک نماز شب بیشتر بخواند سود کرده است و اگر دیشب نماز شب نخواند، دیشب پرید، تمام شد، دیگر هم قابل جبران نیست و لذا است که اولیاء در این دنیا می‌دوند. من پشت حضرت آیت ‌الله بهجت زیاد نماز خواندم، نود سال سن داشت، تمام نمازهایش را با نافله می‌خواند، نافله‌هایش را هم ایستاده می‌خواند. نماز ظهر هشت رکعت نافله دارد، نماز عصر هم هشت رکعت نافله دارد، این‌ها را ایستاده می‌خواند. دو سه بار در حال ایستادن زمین افتاد. آقازاده‌شان علی آقا گفت که بابا نمی‌توانی دیگر ایستاده بخوانی. حالا ایشان نافله‌هایش را نشسته می‌خواند؛ این یعنی انسانی که در باغ است، فهمیده است موقت اینجا است و همین شصت سال وقت است برای اینکه کجا بنشیند و چطور باشد. اگر این باشد ما در کار خیر سبقت می‌گیریم.\\ خدایا معرفت، محبت، ارادت نسبت به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) روزی ما بفرما.\\ حضار: الهی آمین.\\ خدایا بهترین‌ها را به حق علی (علیه السلام) و به حق علیون نصیب و روزی امت اسلامی قرار بده.\\ بارالها سفر زائران، سفر حاجیان، بی‌خطر، پرثمر قرار بده.\\ سال آینده، غدیر، ما را میهمان ایوان باصفای امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نجف قرار بده.\\ حضار: الهی آمین.\\ روزی محرم و صفرمان اشک جاری، آه سوزان، امروزه مقدر بفرما.\\ حضار: الهی آمین.\\ مقام معظم رهبری پایدار و منصور بدار.\\ حضار: الهی آمین.\\ دعای اصلی ما اللهم عجل لولیک الفرج.\\ از اینکه صبوری کردید ممنونم، امیدوارم روز غدیر خوبی داشته باشید و با مواهب معنویه در کنار مواهب مادی از خدمت علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) به اوطانتان سالم برگردید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\ حضار: اللهم صل علی‌محمد و آل محمد. \newpage \begin{center} \Large{فهرست منابع} \end{center} \begin{enumerate} \item سوره مائده، آیه۳. \item کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۸، ح۳،۱و۵ و ص۲۱، ح۸؛ صدوق، خصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۷۸، ح۲۱؛ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۱۲۴. \item کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۱، ح۸. \item كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏۲، ص: ۶۴۴؛ وقعة صفين، ص: ۳۳۸؛ الغارات (ط - القديمة)، ج‏۲، ص: ۴۵۲. \item سوره احزاب، آیه ۳۷. \item سوره معارج، آیه 1. \item اثبات الهداة؛ ج 3 , ص 286. \item سوره احزاب، آیه 6. \item اثبات الهداة؛ ج 3 , ص 218. \item مناقب على بن ابى ‏طالب ح 155. الفصول المهمة 40 فصل اول. المناقب الثلاثة 18 - 19 باب اول. \item سوره مائده،آیه ۳. \item سوره اعراف،آیه 172. \item كنز العمّال: 43069، بحار الأنوار: 8/191/168 مع تفاوت يسير في اللفظ. \item بحار الأنوار: 77/164/2. \end{enumerate} \end{document}