list_icon_blue

شهادت امام باقر علیه‌السلام

اهل بیت (علیهم‌السلام)
شهادت امام باقر علیه‌السلام
حسینیه هنر
پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵
شهادت امام باقر علیه‌السلام
list_icon_blue خلاصه جلسه
استاد در این جلسه در شب شهادت امام باقر(علیه‌السلام) به تببین یکی از احادیث معتبر روایت شده از امام باقر (علیه‌السلام) که در کتاب معتبر وسائل الشیعه توسط مرحوم شیخ حر عاملی (اعلی الله مقامه) روایت شده‌است می‌پردازند. اولین مصیبت که هیچ مصیبتی از آن بالاتر برای انسان نیست، این است که انسان گناه در نظرش کوچک شمرده شود و گناهان برای او عادی بشود، اگر فردی به این درجه رسید، باید بداند که بسیار مصیبت‌زده است. دومین مصیبت این است که انسان دچار روزمرگی شده و حرکتی پویا و در جهت رشد و تکامل و سیر الی الله نداشته‌باشد و دچار رکود شود. امام باقر (علیه‌السلام) با این که توسط خلیفه ظالم زمان به شهادت رسیدند اما پسرعموی ایشان، زید بن الحسن در شهادت ایشان نقش داشت.
مکان حسینیه هنر
زمان پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵
مناسبت شهادت امام باقر علیه‌السلام
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \usepackage{xepersian} \begin{document} \\ {\large «أَعوذُ باللّٰهِ مِنَ ألْشَیْطانِ ألْرَّجیم\\ بِسمِ اللهِ ألْرَّحمٰنِ أَلْرَّحیم\\ ألْحَمْدُ للّٰهِ ربِّ ألْعالَمین وَ ألْصَلاة وَ ألْسَلام عَلَي نَیِّرِ ألْأعْظَم، سَیِّدِنا وَ مَولانا حَبیبِ إلهِ ألْعالَمین، أبِي القاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) وَ عَلیٰ آلِهِ ألطَّیِبینَ ألطاهِرینَ ألمَعصومینَ ألمُکَرَّمین وَ لَعْنُ ألدائِم عَلیٰ أعدائِهِم أَجمَعین مِنَ أَلان إلیٰ قیامِ یَومِ ألدِّین.\\ قالَ أَلامام أَبو جَعفَر مُحَمَّد بن علی أَلْباقِر (علیه‌السلام): لَا مُصِیبَهَ کَاسْتِهَانَتِکَ بِالذَّنْبِ وَ رِضَاکَ بِالْحَالَةِ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْهَا».}\\ شب شهادت امام همام، امام محمد بن علی الباقر (علیه‌السلام) است، ان شاء الله به زودی با نابودی آل سعود در مدینه منوره زائر قبر مطهرش باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله). گرچه همه ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) در کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و در بیان حضرت مورد توجه و نام‌بردن قرار گرفتند اما بعضی از ائمه (علیهم‌السلام) مورد توجه ویژه هستند، یکی از امامانی که مورد توجه ویژه در کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار گرفته امام باقر (سلام الله علیه) است که در حقیقت صفت باقر به عنوان شکافنده علوم از طرف حضرت به او عنایت شده، {\large «يَبْقُرُ اَلْعِلْمَ بَقْراً»،} و توسط صحابی کهنسال، جناب جابر به حضرتش از طرف پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سلام و پیام ابلاغ شده و در حقیقت امام باقر (علیه‌السلام) در میان جریان امامت یک نقطه عطف است چون کم و بیش در اواخر عمر حضرت، بنی‌امیه رو به فروپاشی هستند و بنی‌عباس آرام‌آرام در حال قدرت گرفتن هستند. فضایی به وجود آمده که حضرت بتواند برای اولین بار معارف شیعی را کم و بیش بدون تقیه بیان کند و لذا است که فقه ما، کلام ما، اخبار ما، اعتقادات ما بیش از هفتاد درصد وامدار صادقین یعنی امام باقر و امام صادق (علیهما‌السلام) است.\\ یک آماری اگر از روایات شیعه بگیریم، بیشترین روایات ما در زمینه‌هایی که عرض کردم مربوط به این دو امام همام است. خب، من به نظرم به جای پرداختن به زندگی‌نامه حضرت روایتی را از امام باقر (علیه‌السلام) معنا کنم، شاید مثال‌های بحث را سعی کنیم از زندگی امام باقر (علیه‌السلام) داشته‌باشیم. مستحضرید امام باقر (علیه‌السلام) نوزده سال و اندی امامتشان طول کشیده و با پنج حاکم معاصر بودند که یکی از این حکام که عمر بن عبدالعزیز است و دو سال هم بیشتر حکومت نکرده، فی‌الجمله عادل است اما سایرین، چه هشام و دیگران، انسان‌ها خونخوار، انسان‌های جلاد و انسان‌های افسار‌گسیخته‌ای هستند. خیلی هم به اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) تعرض داشتند، امشب در بحار می‌دیدم، جلد مربوط به امام باقر (علیه‌السلام) که طرف پیش امام باقر (علیه‌السلام) آمد، اصحاب هم نشسته‌بودند، گفت که آقا حالتان چطور است، وضعتان چطور است، در چه وضعی به سر می‌برید؟\\ حضرت فرمودند: «با این که با این سنی که تو داری هنوز نفهمیدی وضع ما چطور است، وضع خاندان ما وضع بنی‌اسرائیل است». قرآن در مورد بنی‌اسرائیل فرمود که فرعونیان زن‌های آن‌ها را نگه می‌داشتند، بچه‌های آن‌ها را قتل‌عام می‌کردند {\large «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ».}\\ وضع ما این است، ما در دنیا این گونه زندگی می‌کنیم. در آن سفری که امام باقر (علیه‌السلام) به شام رفتند، وقتی ورق برگشت و هشام تصمیم گرفت که حضرت را به مدینه برگرداند، پرسید از آقا که {\large «سَلْ حاجَتَک»،} حالا اگر تقاضایی داری بگو.\\ حضرت فرمودند که من یک تقاضا بیشتر ندارم، تو که من را از مدینه خواستی، از آن موقع تا الان زن و بچه من خواب ندارند، آرامش ندارند. رأس حکومت یک نفر را خواسته آن هم با مأمورین غلاظ و شداد، دل در دلشان نیست، من را رها کن بروم، زندگی‌شان این طور می‌گذشت.\\ بگذرم، روایتی را که از امام باقر (علیه‌السلام) روایت کردم در تحف‌العقول، مرحوم ابن شعبه حرانی این روایت را آورده‌است. تحف از کتاب‌های بسیار خوب ما است، پنج، شش تا ترجمه دارد به برکت انقلاب، قبل از انقلاب یکی، دو تا ترجمه بیشتر نداشت، امروزه پنج، شش تا ترجمه دارد.\\ عزیزان این کتاب یک جلدی را بگیرند و در خانه داشته‌باشند، روایت‌های بسیار معتبر و بسیار شیرین، گرچه مرحوم ابن شعبه سند ذکر نکرده اما روایات بسیار معتبر و قابل‌توجه است. این روایتی را که خدمت عزیزان عرض می‌کنم، در کتاب تحف آمده، خیلی روایت پرمغز، خیلی روایت پر‌مطلب، روایت این بود {\large «لَا مُصِیبَهَ کَاسْتِهَانَتِکَ بِالذَّنْبِ وَ رِضَاکَ بِالْحَالَةِ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْهَا».}\\ می‌دانید، یکی از فرق‌های عالم ما با بهشت همین است، ما در بهشت غم و غصه نداریم، مصیبت نداریم، در بهشت کسی مریض نمی‌شود، پیر نمی‌شود، نمی‌میرد، بی‌پول نمی‌شود، آن جا انسان زندگی‌اش زندگی بهشتی است، با اراده هر چه بخواهند هست، {\large «لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ».}\\ اراده می‌کند، در بعضی از روایات داریم چطور در کره خاکی گل و گیاه می‌روید، در بهشت این گونه حور‌العین می‌روید، غلمان می‌روید، فضا این است. آن جا مصیبت خبری نیست، سختی خبری نیست اما در عالم دنیا این گونه نیست، {\large «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»،} عالم دنیا، عالم کمبود، نقص و مصیبت (است). یک روز مادر می‌میرد، یک روز پدر سرطان می‌گیرد، یک روز همسر مشکل پیدا می‌کند، یک روز بچه مریض می‌شود، یک روز انسان بی‌پول می‌شود، یک روز بی‌آبرو می‌شود. به هر حال هر روز، مخصوصاً مومن، باز در روایت می‌دیدم که طرف آمد، پیرمردی بود، نزد امام باقر (علیه‌السلام) آمد، قسم خورد که یابن رسول الله من تو را دوست دارم، حضرت فرمودند: «راست می‌گویی، درست می‌گویی». چون طرف پیش امیرالمومنین (علیه‌السلام) آمد، قسم خورد که یا امیر‌المومنین {\large «إِنِّي أَحِبُّکَ»،} حضرت قسم خورد که تو دروغ می‌گویی. فرمودند: «من محبانم را در لیستی پیش خودم دارم، تو در این لیست نیستی، دروغ می‌گویی». پیش امیرالمومنین (علیه‌السلام) که نمی‌شود دروغ گفت، گفت پیش قاضی و معلق بازی که نمی‌شود. اینجا امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند که درست می‌گویی ولی بدان، اگر اهل محبت ما بودی، برای بلا آماده باش، {\large «فَإِنَّ أَلْبَلاءَ»،} فرمود بلا، چطور سیل از سر کوه می‌ریزد، همین طور نسبت به شیعه امیرالمومنین (علیه‌السلام) سیل بلا جاری است. الان ببینید کشت‌و‌کشتاری که ما در عراق داریم، در یمن داریم، در سوریه برای علوی‌ها داریم، در ایران با چه سختی دارند امنیت کشور را مدیریت می‌کنند. یکی از مسئولین می‌گفت که بیش از هزار نفر از جوانانی را که می‌خواستند به داعش بپیوندند ما با نصیحت برگرداندیم، این مقدار کشف شد، فرمود بلا این چنین است. خب، امام باقر (علیه‌السلام) در این روایتی که خدمت عزیزان نقل کردم می‌فرماید که در عالم دنیا که عالم مصیبت است، بالاترین مصیبت دو تا مصیبت است، از این دو تا مصیبت بالاتر نداریم. به انسان عادی می‌گویی آقا بدترین مصیبت چه است؟\\ می‌گوید که مثلاً زن انسان بمیرد.\\ می‌گویی که بدترین مصیبت چه است؟\\ می‌گوید که مثلاً مادر انسان بمیرد، پدر انسان فوت کند، این است دیگر، مصیبت‌ها معمولاً این است. من یادم است در زمان جنگ رزمندگانی بودند، این‌ها دعا می‌کردند که خدایا ما شهید بشویم، اسیر نشویم، اسارت مصیبت است، سخت است، اسارت و مصیبت واقعاً هم سخت بود اما وقتی سراغ فرهنگ امام باقر (علیه‌السلام) می‌آییم، حضرت می‌فرمایند که در عالم دنیا دو تا مصیبت از همه مصیبت‌ها بدتر است. ببینید، زاویه دید وقتی الهی می‌شود چه قدر مسئله متفاوت است، یعنی وقتی زاویه دید ربانی است، مصیبت را چه می‌بیند، وقتی دنیایی است چه می‌بیند. وقتی دنیایی است می‌گوید که انسان زنش بمیرد، بچه‌اش بمیرد که این‌ها هم مصیبت است اما از دیدگاه امام باقر (علیه‌السلام) مصیبت دو چیز است: یک، فرمود {\large «اسْتِهَانَتِکَ بِالذَّنْبِ»،} انسان به جایی رسیده که گناه در نظرش آسان جلوه کند، فرمود از این مصیبت ما بدتر نداریم، {\large «لا مُصِیبَهَ کَاسْتِهَانَتِکَ بِالذَّنْبِ».}\\ گناه کردی، خیالت هم نیست، در نظرت آسان باشد. طرف ماهی دویست میلیون از بیت‌المال حقوق گرفته، بعد هم می‌گوید که حالا چه شده‌است، خوردیم که خوردیم، بردیم که بردیم. این چه شده، خوردیم که خوردیم، از اصل عمل بدتر است. او کار خلاف کند، گناه اما این توجیه، این آسان جلوه‌کردن، این که بگوید این‌ها قانونی بوده، حالا چه اشکالی دارد، چه مشکلی دارد، {\large «لا مُصِیبَهَ کَاسْتِهَانَتِکَ بِالذَّنْبِ».}\\ خانم است، بگویی خانم رویت را بگیر، این موهایت را بپوشان، می‌گوید که خدا برای دو تار مو که ما را جهنم نمی‌برد، عادی شده‌است، این بد است. مرحوم شیخ حر عاملی که گهگاهی که حرم مشرف می‌شوید، سر قبرش می‌روید، مرحوم شیخ حر عاملی بر گردن شیعه خیلی حق دارد، قبرش روبروی پنجره فولاد در صحن عتیق، عزیزان گاهی زیارت بروند. کتاب نوشته، وسائل الشیعه، این کتاب هند بوک همه فقها است، یعنی این کتاب را از فقیه بگیری، یک فتوا نمی‌تواند بدهد و آن قدر این کتاب را متین نوشته که بعد از او مرحوم شیخ حسین نوری آمده کتاب نوشته مستدرک الوسائل. بزرگان قم، بزرگان نجف می‌گویند که در این کتاب بیست جلدی مستدرک الوسائل یک روایتی که به آن بشود استناد فقهی کرد نیست. یعنی آن قدر مرحوم حر عاملی قشنگ کار کرده، عمیق کار کرده که پسینیان آمدند، یک روایت پیدا نکردند که در وسائل نباشد و قابل استناد باشد. من اهل تألیف‌ام، اهل قلم‌ام، جان‌کندن دارد، خون دل خوردن دارد، می‌ارزد انسان گهگاهی حرم می‌رود، سر قبر این بزرگوار برود، یک فاتحه از سر اخلاص بخواند. مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه این روایت را نقل می‌کند.\\ می‌گوید که طرف پیش امام صادق (علیه‌السلام) آمد گفت که آقا من یک خیک روغنی داشتم، یک موش در آن افتاده‌است، حکمش چه است؟\\ حضرت فرمودند: «این روغن جامد بوده یا مایع بوده‌است؟، تابستان یا زمستان بوده‌است؟».\\ گفت: «آقا فرقی می‌کند؟».\\ حضرت فرمودند: «بله، اگر روغن جامد بوده، موش را بردار، زیر موش را هر مقداری روغن به آن چسبیده بردار، باقی روغن را استفاده کن. اگر روغن مایع بوده، همه روغن را دور بریز».\\ به امام رو کرد گفت: «آقا روغن مایع بوده ولی این موش، موشک است، فسقلی است، کوچک است و من به خاطر یک موش فسقلی پنجاه کیلو روغن را دور نمی‌ریزم». روغن آن موقع هم پالم نبوده، روغن اصل زرد کرمانشاهی، ارزش داشته‌است دیگر، روغن صنعتی نبوده، روغن پالم نبوده‌است. گفت که من دور نمی‌ریزم. صورت امام صادق (علیه‌السلام) برافروخته شد، این جمله روایت است، فرمودند: {\large «إِنَّكَ لَمْ تَسْتَخِفَّ بِالْفَأْرَةِ إِنَّمَا اِسْتَخْفَفْتَ باللّٰهِ أَلْعَظیم».}\\ تو موش در نظرت کوچک جلوه نکرد که می‌گویی من به خاطر یک موش فسقلی پنجاه کیلو روغن را دور نمی‌ریزم، تو خدا در نظرت کوچک جلوه کرد، حکم خدا در نظرت کوچک جلوه کرد. اصلاً عزیزان من تمام تلاش آمریکا و اسرائیل و انگلیس و همه بد‌های عالم برای من و شما این است که جوان شیعی گناه در نظرش آسان بشود. پای شبکه‌های اجتماعی بنشیند، این کانال، آن کانال، این عکس، این فیلم، تمام تلاششان است، چرا؟\\ گناه که عادی شد، اعتقادات شل می‌شود. زینب کبری (سلام الله علیها) در آن سخنرانی به یزید فرمود: «می‌دانی چرا به این جا رسیدی که با سر اباعبدالله (علیه‌السلام) بازی می‌کنی؟».\\ به خاطر این آیه قرآن است، {\large «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ».}\\ نتیجه مادیت اخلاقی، مادیت اعتقادی است به تعبیر شهید مطهری، نتیجه این که من آرام‌آرام گناه کنم، گناه کنم، گناه کنم، مدام گناه روی گناه، یواش‌یواش گناه‌های بزرگ‌تر، بزرگ‌تر، نتیجه این می‌شود که یواش‌یواش می‌گویم که نکند خدایی نیست، نکند پیغمبری نیست، نکند آن عرفا هم دروغ می‌گویند، نکند بازی است، یعنی مادیت اعتقادی پیدا می‌کنم، دینم را از دست می‌دهم. تمام تلاش غربی‌ها الان بر این استوار است که همان کاری که در گذشته در گرفتن آندلس انجام دادند که خودشان گفتند که ما با دو عامل آندلس را از مسلمانان گرفتیم، با زن وشراب، همین کار را دارند می‌کنند. من به امام جمعه طرقبه گفتم که آقا شنیدم در این باغ‌های طرقبه، شب‌های عروسی مشروب سرو می‌کنند. گفت که آقا شب عروسی نیست، شب‌های دیگر هم سرو می‌کنند، گفتم که پس خبر درست است. گفت که حالا از این فجیع‌تر این که بخشی از این باغ‌ها ملکش مال امام رضا (علیه‌السلام) است، در ملک امام رضا (علیه‌السلام)، در مشهد‌الرضا (علیه‌السلام) مشروب سرو می‌شود. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند که تو موش در نظرت کوچک نیامد. این خانم می‌گوید که حالا ما یک نمه آرایش داشته‌باشیم، بیرون برویم، چه اشکال دارد، حالا جوراب پایمان نکنیم، چه مانعی دارد، حالا کفشمان تلق‌تلوق کند، چند جوان را متوجه کند، چه ایرادی دارد؟\\ جمله امام صادق (علیه‌السلام) این است، فرمود: «تو این‌ها در نظرت کوچک نیست؛ آن خدایی که حرف او نباید روی زمین باشد، حرف او نباید از بین برود، او در نظرت کوچک آمده‌است». لذا برخی از علما فرمودند که ما اصلاً گناه صغیره نداریم، همه گناه‌ها از یک جهت کبیره است و آن این که گناه، گناه کیست؟، معصیت، معصیت کیست؟\\ پروردگار، از این جهت گناه کبیره می‌شود. فرمود که {\large «کَاسْتِهَانَتِکَ بِالذَّنْبِ»،} گناه در نظر انسان آسان جلوه کند.\\ یک نمونه از زندگی امام باقر (علیه‌السلام) عرض کنم، از این فقره بگذریم، قصد اطاله نداریم. امام باقر (علیه‌السلام) در مدینه با یک خانمی مواجه شدند که این خانم آمد، جلوی راه حضرت را گرفت، ادعا که من از این آقا دویست تا اشرفی طلب‌کارم. هر چه امام باقر (علیه‌السلام) فرمود که خانم شما کجا این دویست تا اشرفی را از من طلب‌کاری، کی به من دادی؟\\ گفت: «نه می‌خواهم، شما یادتان رفته‌است، من قبلاً خدمت شما دادم، الان هم باید بدهید». هر چه حضرت انکار کردند، او اصرار کرد، قضیه خدمت قاضی کشید که این هم از مظلومیت اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) است، امام‌المسلمین که قاضی‌القضات است باید پیش قاضی برود. حضرت پیش قاضی آمدند، این خانم هم آمد. قاضی مودبی بود، به امام باقر (علیه‌السلام) رو کرد، گفت که آقا شما از من علمتان به قضاوت بیشتر است، من طبق آنچه از جدتان یاد گرفتم، قضاوت می‌کنم.\\ حضرت فرمودند: «قضاوت کن».\\ رو به این خانم کرد، گفت: «خانم شما از محمد بن علی الباقر (علیه‌السلام) دویست دینار طلب‌کارید؟».\\ (خانم) گفت: «بله».\\ به حضرت رو کرد، گفت: «شما به این خانم دویست دینار بدهکارید؟»\\ حضرت فرمودند: «نخیر».\\ راوی این روایت امام صادق (علیه‌السلام) است، می‌گوید که من با پدرم در جلسه دادگاه بودیم، حضرت به این خانم رو کردند، فرمودند که خب شما بینه‌ای، شاهدی، گواهی، دستخطی، چیزی دارید؟\\ گفت: «نخیر».\\ این جا قاضی رو به امام باقر (علیه‌السلام) کرد، به امام باقر عرض کرد که یابن رسول الله که شما می‌دانید قانون قضاوت این است که {\large «أَلْبَیِّنَةُ عَلی أَلْمُدَّعي وَ أَلیَمینُ عَلی ما أَنْکَر».}\\ مدعی باید بینه اقامه کند، اگر نتواند بینه اقامه کند، منکر یک قسم می‌خورد، به نفع او حکم می‌شود. این خانم یک ادعایی دارد، بینه ندارد، گواه ندارد، دستخط ندارد، شاهد ندارد، پس شما یک قسم بخورید، بگویید که وَ الله من به این خانم دویست دینار بدهکار نیستم، من به نفع شما حکم می‌کنم. امام صادق (علیه‌السلام) می‌گوید که من دیدم پدرم یواشکی از زیر عبایشان یک کیسه درآوردند، آوردند جلوی قاضی گذاشتند، فرمودند این دویست دینار، از مجلس بیرون آمدند. بین راه که برمی‌گشتیم من به پدرم عرض کردم، آقا، پدر‌جان، شما به این خانم دویست دینار بدهکار بودید؟\\ گفتند: «خیر».\\ گفتم که شما بدهکار نبودید، در عین حال دادید.\\ فرمودند: «بله».\\ گفتم که آقا چرا دادید؟\\ فرمودند: «مگر ندیدی قاضی از من چه طلب کرد؟، قاضی از من طلب کرد که من قسم بخورم».\\ قسم می‌دانید یعنی چه؟\\ شما یک موقع می‌خواهید یک چیزی را تأکید کنید، می‌گویید که به جان بچه‌ام، به جان مادرم، یعنی داری جان مادرت را معامله می‌کنی که اگر حرف من دروغ است، مادر من بمیرد. معنی به جان مادرم این است، اگر حرف من دروغ است، مثلاً پدرم بمیرد. امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند که این از من خواست قسم بخورم، معنی قسم مشخص است. لذا قرآن کریم به صراحت فرمود: {\large «وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ».}\\ مردم، خدا را در معرض قسم‌هایتان قرار ندهید، پشت‌سر‌هم، دیدید بعضی از این کسبه صبح تا شب به نظرم بیش از هزار تا قسم می‌خورند، حالا برای هزار تومان، دروغ هم می‌گوید. جمله اول من چه بود، امام باقر (علیه‌السلام) فرمود که مصیبتی ما در عالم، مصیبتی ما در جهان بدتر از دو مصیبت نداریم، یک این که گناه در نظر انسان عادی بشود و خدمت عزیزان این جا دو نکته را عرض کنم و رد بشوم. اولاً به تعبیر آیت الله بهجت (رحمت الله علیه) گناه اختصاص به گناهان عملی ندارد، یک بخشی از گناهان، گناهان علمی است. این قدر این مسئله مغفول بود که حقیر یک کتابی در زمینه گناهان علمی نوشتم، تقریباً هم تکمیل است. گناهان علمی گاهی از گناهان عملی هم بدتر است. سالیانی زندگی کرده، با او صحبت می‌کنی، ته ذهنش این است که آقا بر عالم جبر حاکم است، این گناه علمی است. اهل‌بیت (علیهم‌السلام) فرمودند که جبر نیست، تفویض نیست. ته ذهنش را درمی‌آوری، می‌بینی این به ولایت فقیه اعتقاد ندارد، گناه علمی است {\large «وَ کَم لَهُ مِن نَظیر».} من برخورد کردم، یه خصوص با جوانان دانشجویی که ذهنشان پر از گناهان علمی است، بعضاً اهل عمل هم هستند، اهل التزام عملی هستند ولی گناهان علمی در ذهنشان موج می‌زند. پس گناهان را فقط عملی ندانیم. از حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه‌السلام) یاد بگیریم، خدمت امام معصوم می‌آید، می‌گوید که آقا من از شما هستم، با چهار واسطه پسر امام مجتبی (علیه‌السلام) است، از علمای اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) است. فرمودند که من از شما هستم ولی خب می‌خواهم اعتقاداتم را عرضه کنم. حضرت فرمودند: «عرضه کن».\\ مفصل حضرت عبد العظیم حسنی، حضرت شاه عبدالعظیم (علیه‌السلام) اعتقاداتشان را گفته، آقا اعتقاد من در توحید این است، در صفات خدا این است، در نبوت عامه این است، در نبوت خاصه این است، در معاد این است، در امامت این است، یکی‌یکی دارد عرضه می‌کند. کدام یک از ما این کار را کردیم، بنشینیم اعتقاداتمان را بنویسیم، پیش یک عالم دین بگوییم این معتقدات من است، کجایش درست است، کجایش خطا است. حضرت فرمودند که درست است، این دین ما است، {\large «أَنْتَ وَلیُّنا حَقَّاً».} نکته این است، نکته دوم این که بعضی از گناهان از بس عادی شده، یک استهانه عمومی پیدا کرده‌است. یعنی یک موقع من یک گناهی در نظرم عادی است، یک موقع در جامعه یک گناهی عادی می‌شود. در جامعه ما ریش‌تراشی این جور شده‌است.\\ تعداد قابل‌توجهی از خدام حرم مطهر ریششان را با تیغ می‌زنند، به فتوای همه مراجع یا حرام است یا احتیاط واجب دارد، عادی است، خادم حرم است ریشش را می‌زند. بسیاری از ما خلف وعده می‌کنیم، می‌گوییم هشت خدمت شما می‌رسیم، هشت‌و‌ربع می‌رویم. خلف وعده فرمود که گناه کبیره است، عادی است، می‌گوییم مگر چه می‌شود. من منبری هزار نفر منتظرم هستند، قرار است مثلاً نه‌و‌نیم منبر باشم، یک ربع به ده می‌رسم، هزار تا یک ربع من وقت تلف کردم، عادی شدن گاهی (این طور است)، عادی است دیگر، مثل بعضاً مسئله غیبت و امثال ذلک، بگذرم از جمله اول، جمله اول فرمود امام باقر (علیه‌السلام) که مصیبتی بدتر از این مصیبت نیست که یک انسانی به این جا برسد که گناه در نظرش عادی بشود.\\ یکی از پاسداران مرحوم امام، می‌گویند که من در حال بودم، دیدم صدای ایشان بلند شد، رفتم جلو ببینم که ایشان چه می‌گویند، دیدم دارند سر‌و‌صدا می‌کنند، گفتم که آقا چه شده‌است؟\\ فرمودند که این چه وضعی است؟\\ گفتم که چه شده‌است؟ فرمودند که من می‌خواهم نماز بخوانم، گفتم خب آقا نماز بخوانید. گفتند که من چطور در این جا نماز بخوانم، نمی‌شود نماز بخوانم. گفتم که آقا چطور می‌شود شما نتوانید نماز بخوانید، شما هر روز این جا نماز می‌خوانید.\\ فرمودند: «نخیر، این فرش را عوض کردند، این فرش تصویر حیوان روی آن است، روی فرشی که تصویر حیوان در آن است، نماز خواندن مکروه است، من چه جوری این عمل را انجام بدهم».\\ این گناه در نظرش عظیم است، مکروه، حرام که بماند. می‌گوید که من چطور این کار را بکنم، نخیر بروید فرش را بردارید. گفتند که فرش را برداشتیم، فرش دیگری آوردیم تا ایشان نماز خواند. جمله دوم، امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند که دومین مصیبت که بدتر از او وجود ندارد این است که انسان، هر انسانی، به آن وضعیت و حالتی که از کمالات دارد، به آن حالی که الان در آن است، به آن وضعی که الان در آن است راضی بشود.\\ بگوید خب الحمدلله حزب‌اللهی که هستیم، مشهد‌الرضا که زندگی می‌کنیم، هیئت هم که می‌آییم، نمازمان هم که به راه است، روضه‌مان را هم که می‌گیریم، خمسمان را که می‌دهیم، الحمدلله عَلی کُلِّ حال، همین جا بایستد. فرمود که این مصیبت‌زده است، این بیچاره است. هر انسانی، هر موقع، نسبت به وضع و حالی که دارد اگر راضی شد، فرمود که این مصیبت است، {\large «وَ رِضَاکَ بِالْحَالَةِ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْهَا»،} چه قدر در و گوهر فرمودند.\\ در هر حالتی که هستی اگر تو راضی به آن حال شدی، تو مصیبت‌زده‌ای. استاد ما حضرت آیت الله جوادی آملی دقت‌نظر‌های خیلی خوبی دارند، یکی از دقت‌نظر‍‌هایشان این بود، فرمودند که یکی از واژه‌هایی که غلط به کار می‌رود واژه فارغ‌التحصیل است. می‌گویند که این آقا فارغ‌التحصیل است یعنی چه، اگر فرهنگ دینی ما این است که ز گهواره تا گور دانش بجوی، فارغ‌التحصیل یعنی چه. اگر من تا لحظه آخر هم باید دنبال دانستن باشم، فارغ از تحصیل چه، تحصیل علم، واژه، واژه اسلامی نیست، مثل واژه اعتماد به نفس، ما در دین اعتماد به نفس نداریم. مکتب ما مکتب {\large «وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى الله فَهُوَ حَسْبُهُۥ»} است، اعتماد به رب، اعتماد به آن بالا. می‌گوید آقا مراد این است به دیگری اعتماد نکن، خب مشکل نیست اما به خودت هم اعتماد نکن. یوسف (علیه‌السلام) فرمود: {\large «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ».}\\ به تعبیر جناب سعدی که فرمود: \begin{center} و ما ابرئ نفسی و لا ازکیها \hspace*{2.5cm} که هر چه نقل کنند از بشر در امکان است \end{center} \\ هر چه نقل کنند از بشر، گفت که این واژه‌ها غلط است. چطور برای ما فارغ‌التحصیل معنا ندارد، به تعبییر ابن سینا که فرمود: «اگر یک روزی بر تو گذشت که تو از یادگیری سیر شدی، گفتی دیگر بس است، آن روز، روز مرگ تو است؛ بعد از آن را جزو عمرت حساب نکن». این‌ها معارف دینی ما است، امام باقر (علیه‌السلام) فرمود که مصیبتی بد‌تر از این وجود ندارد که انسان به آن چه که در او است و آن وضع و حالی که دارد راضی بشود، بگوید که بسمان است. اصلاً خود این روایت یکی از ادله شرعی ضرورت سیر و سلوک است. در سلوک می‌گویند که تو هر روز، هر ساعت، هر ثانیه باید پویایی داشته‌باشی، سکون یعنی رکود، رکود یعنی مرگ. \begin{center} ما زنده به آنیم که آرام نگیریم \hspace*{2.5cm} موجیم که آسودگی ما عدم ما است \end{center} \\ امام باقر (علیه‌السلام) فرمود که اگر می‌خواهی مصیبت‌زده نباشی باید در طول مدت عمر در حال تکامل باشی، یک لحظه سکون یعنی عقب‌گرد چون عمر دارد می‌رود. اگر همان روزی که من خراب می‌کنم، اگر همان روزی که من زندگی‌ام را تباه می‌کنم، شب که نگاه می‌کنم، می‌بینم عجب روزی داشتم، این روز را خراب کردم. اگر عمر ایستاده‌بود، من ضرر چندانی نمی‌کردم، عمر رفت، پس این یک روز را من عقب هستم و الی یوم القیامة عقب می‌مانم. یک شب تهجد من ترک شد، تمام شد، تا آخر عمر هر شب تهجد داشته‌باشم، آن یک شب رفت، تمام شد. امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: {\large «وَ رِضَاکَ بِالْحَالَةِ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْهَا»،} اگر راضی شدی به آن حالی که در آن هستی، اگر راضی شدی و لذا این که در سیر الی الله روز‌به‌روز اگر سالک درست عمل کند، ریاضات قوی‌تر و شدید‌تر می‌شود. من در دستوراتی که بزرگی، مرحوم سید هاشم حداد به بزرگی، مرحوم علامه طهرانی داده‌بودند می‌خواندم که یکی از دستورات ایشان این بود، هر شب سه ساعت خلسه بدون یک خطره، تصورش برای ما ممکن نیست. من سه ساعت خلسه داشته‌باشم، توجه تام، یک خاطره نیاید. چرا به این جا می‌رسد که دستور این می‌شود، او هم عمل می‌کند؟\\ چون از اول زندگی نایستاده، لحظه به لحظه، ساعت به ساعت، روز به روز به کمال نشسته، بالا رفته، تا این جا رسیده‌است. اخیراً در یک گزارشی می‌خواندم، مقام معظم رهبری فرموده‌بودند که من از جوانی هم اهل خیلی از مسائلی که دیگر جوانان بودند، نبودم، من از نوزده‌سالگی اهل مبارزه بودم. در نوزده‌سالگی ایشان به مرحوم نواب خورده، مبارزه را گرفته‌است، به مبارزه شروع کرده، چندین بار تبعید، چندین بار زندان و همین طور مستقیم ایستاده‌است. امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند که دو تا مصیبت است در عالم که بدترین مصیبت است. اولی این که گناه در نظر انسان سبک جلوه بکند. یکی از بزرگان می‌فرمود: «یکی از مشکلات مشکلات روحی این است که درد ندارد». یکی از عزیزان منسوب به بنده پریشب‌ها ساعت دو نصف‌شب سوار موتور شده رفته وکیل‌آباد دندان‌کشی، چرا؟\\ دندان شروع به درد کرده‌است، عطر رویش می‌گذاری، اثر نمی‌کند، نمک می‌گذاری اثر نمی‌کند، خمیر‌دندان می‌گذاری اثر نمی‌کند، بروفن می‌خوری، اثر نمی‌کند. کله‌ات را به دیوار می‌زنی، آخر هم بلند می‌شوی می‌روی می‌گویی دکتر این را بکش، نوکرت هستم، آقای دکتر این را بکش. حالا اگر یک کسی خواب‌ماندن از نماز شب مثل این درد دندان برایش درد آورد. من در دوستانم داشتم، تمام روز را می‌بینی این پکر است، نه خلق دارد صبحانه بخورد، نه خلق دارد ناهار بخورد، نه خلق دارد حرف بزند، نه خلق دارد درس بخواند، به‌هم‌ریخته است، چرا؟\\ چون می‌گوید که شب از دستم رفت، یک شب تهجد رفت، دردش آمده‌است. اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) می‌گویند: «انبیاء آمدند که ما در مقابل گناه دردمان بیاید». نه، (گناه) عادی می‌شود، مخصوصاً حالا در زمانه ما با این شبکه‌های اجتماعی، با این وسایلی که ما داریم، آمار گفته‌بود که در ایران اسلامی انقلابی ما کمتر انسانی است در هفتاد میلیون جمعیت که در طول این ده سال گذشته ولو یک بار صحنه ناجور در این شبکه‌ها ندیده‌باشد، چرا، مگر حرام نیست، عادی‌سازی می‌کنند.\\ دوم، فرمود به آن حالتی که داری راضی باشی، بگویی دیگر بس است، بگویی دیگر همین جا، حالا چه در مسائل فردی، چه در مسائل اجتماعی، فرق نمی‌کند. بگوییم آقا ما یمن را تحت تأثیر قرار دادیم، عراق را همین طور، سوریه را همین طور، لبنان را همین طور، دیگر بسمان است، نه (این طور نباید نباشد). بگوییم چهار تا پایتخت از ما متأثر است، بس است دیگر، نه (این طور نباید باشد). حکومت اسلام حکومت جهانی است، باید جهانی فکر کرد، فرق هم نمی‌کند. سخن من تمام، هیچ دوست و آشنا هم نمی‌شناسد، شاید برایتان قابل توجه باشد، عامل شهادت امام باقر (علیه‌السلام) پسر‌عمویشان است، عامل اصلی او است. یعنی زید بن الحسن آمده سر اداره موقوفات و مواریث پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه‌السلام) با امام باقر (علیه‌السلام) درگیر شده‌است. امام باقر (علیه‌السلام) برای این که یک مقداری رعایت بشود زید را فرستادند، برادرشان را، با زید درگیری لفظی پیدا کرده، گفته یا ابن أَلسِندیَّة، ای کسی که مادر تو کنیز است. زید بن علی ناراحت شد، زید بن علی بن الحسین، زید شهید، گفت این چه دعوایی است که اسم مادر‌ها در آن برده می‌شود. خدمت امام باقر (علیه‌السلام) آمد گفت که داداش ما را از این پرونده معاف کن، من دیگر نروم دهن به دهن زید بن الحسن شوم، حضرت فرمودند که باشد، من خودم با او بر خورد می‌کنم. زید بن الحسن از خانه بیرون آمد، امام باقر (علیه‌السلام) هم در کنارشان، در آستینش خنجری داشت. حضرت فرمودند: «زید اگر این خنجری که در آستینت قایم کردی شهادت بدهد من بر حق هستم، می‌پذیری؟».\\ (زید) گفت: «بله».\\ خنجر از آستین افتاد، شهادت داد یا زید حق با محمد بن علی الباقر (علیه‌السلام) است، تو در این مسئله ظالمی. بر روی سنگی نشستند، حضرت فرمودند: «این سنگ شهادت دهد حق با من است، می‌پذیری؟».\\ گفت: «بله».\\ اشاره کردند، طرفی که زید بن الحسن نشسته‌بود، لرزید، با زبان فصیح گفت که ای زید تو ظالمی حق با محمد بن علی الباقر (علیه‌السلام) است.\\ حضرت فرمودند: «این درختی که روبروی ما است، این شهادت بدهد». گفت: «می‌پذیرم».\\ اشاره کردند، زمین را شکافت، با ریشه جلو آمد، خدمت امام باقر (علیه‌السلام) و زید شهادت داد، یا زید تو ظالمی حق با محمد بن علی الباقر (علیه‌السلام) است.\\ حضرت فرمودند: «پذیرفتی؟».\\ گفت: «بله، پذیرفتم».\\ تمام شد، امام باقر (علیه‌السلام) آمدند منزل، زید بن الحسن منزل نیامد، مستقیم بغداد آمد، مقابل شاه زمان رفت، گفت: «من از پیش یک ساحر کذاب پیش تو آمدم». نعوذ بالله، ببینید و اصلاً همین جناب زید این سرج یعنی زین اسب را با خودش آورده، زین توسط سلطان مسموم شده و زید بن الحسن امام را مجبور کرده بر این زین بنشیند و ران حضرت سم را به خود بکشد که حالا ما امشب عزادار حضرت هستیم. وقتی از اسب پایین آمدند، به خانواده مطهرشان فرمودند: {\large «أَحْضِروا أَکفاني»،} کفن من را آماده کنید. یعنی انسان اگر اهل توجه باشد، فرق نمی‌کند کجا زندگی کند. امروز من میهمانی داشتم، دانشجویی از کانادا آمده‌بود، از طریق کتاب با ما آشنا شده، 9 سال است آن جا است، در این 9 سالی که آن جا بوده، طبق گزارشی که امروز داشت می‌داد، کم‌تر شبی بوده که نماز شب نخواند، در کانادا. گفتم که این جا الان در طرقبه می‌روند در باغ و مشروب می‌خورند. معلوم می‌شود که می‌شود انسان کنار امام رضا (علیه‌السلام) باشد، نفهم باشد، بی‌شعور باشد، می‌شود دور‌تر باشد، بامعرفت باشد. غریبه‌ها از امام باقر (علیه‌السلام) استفاده می‌کردند، زید بن الحسن آمده عامل قتل امام شده‌است، باید انسان بر خدای متعال توکل کند، باید انسان سعی کند توسلش را به این خاندان از دست ندهد که اگر لحظه‌ای انسان را به خودش باز بگذارند، انسان نابود می‌شود.\\ \\ {\large «یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْباقِرُ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ الله».}\\ می‌دانید امسال حج ایرانی‌ها را راه ندادند، معنی‌اش این است که قبر مطهر آقا زائر چندانی ندارد. آرام‌آرام از باب جبرئیل، به سمت بقیع بیرون بیا، پله‌ها را بالا بیا، پشت آن پنجره‌ها، دستانت را در این پنجره‌ها غلاف کن. من هم زبان حال آقا را بخوانم و با هم بسوزیم.\\ \begin{center} از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت \hspace*{2.5cm} یا رب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت \end{center} \begin{center} مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم \hspace*{3.7cm} از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت \end{center} \\ شب جمعه است.\\ \begin{center} من یادگار کرب و بلایم که روز و شب \hspace*{2.5cm} با روضه‌هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت \end{center} \begin{center} مي سوخت بين تب تن بابا به خيمه ها \hspace*{2.8cm} صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت \end{center} \\ فیض آماده است، دو، سه جمله دیگر و التماس دعا.\\ \begin{center} هنگامه ی غروب که غارت شروع شد \hspace*{2.4cm} هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت \end{center} \begin{center} یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت \hspace*{3cm} چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت \end{center} \begin{center} خنده دگر ندید کسی بر لب رباب \hspace*{3.1cm} تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت \end{center} \\ یا اباعبدالله (علیه‌السلام) روز عرفه نزدیک است، خوش به حال کسانی که تذکره‌شان آمده‌است.\\ \begin{center} در کوفه تا كه رأس حسين شهيد را \hspace*{3.1cm} دیدم به نیزه، حنجرم آتش گرفت و سوخت \end{center} \begin{center} آتش به جان آل پیمبر شد آشنا \hspace*{3.6cm} از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت \end{center} \\ صدا زد {\large «یا فِضَّةُ خُذیني فَقَدْ قُتِلَ وَ اللهِ ما فی اَحْشائی».}\\ \begin{center} حسین آرام جانم \hspace*{8.4cm} حسین روح و روانم \end{center} \newpage \begin{center} \Large{فهرست منابع} \end{center} \begin{enumerate} \item تحف العقول، جلد ۱، صفحه 284 \item عوالم العلوم، جلد 19، صفحه 61 \item سوره بقره، آیه 49 \item سوره فرقان، آیه 16 \item سوره انشقاق، آیه 6 \item الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، جلد ۱، صفحه 24 \item سوره روم، آیه 10 \item سوره بقره، آیه 224 \item صفات الشیعة، جلد 1، صفحه 48 \item سوره طلاق، آیه 3 \item سوره یوسف، آیه 53 \end{enumerate} \end{document}