list_icon_blue

جلسه سوم شرح دعای افتتاح

جلسه ۳ از ۶
اخلاق اسلامی
رمضان
-
دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
جلسه سوم شرح دعای افتتاح
list_icon_blue خلاصه جلسه
اگر انسان به اسماء و صفات الهی خو بگیرد، به اذن خداوند هر کاری را می‌تواند انجام بدهد. یکی از تفاوت‌های انسان‌های معمولی با اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این است که در وجود ما شک وجود دارد ولی همه وجود اهل‌بیت (علیهم‌السلام) پر از یقین است. انسان باید همیشه در مسیر سیر خود با دو بال خوف و رجاء حرکت کرده و به این دو مسئله بسیار اساسی که از روش‌های تربیتی اسلامی و دینی ما است، اهتمام جدی بورزد.
دسته بندی اخلاق اسلامی
مکان -
زمان دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
مناسبت رمضان
شماره جلسه
جلسه ۳ از ۶
tag_icon_blue برچسب ها :
پسندیدم
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \usepackage{xepersian} \begin{document} \large{ أَعوذُ باللّٰهِ مِنَ أَلْشَیْطانِ أَلْرَجیم\\ بِسمِ اللهِ أَلْرَّحمٰنِ أَلْرَّحیم\\ أَلْحَمْدُ للّٰهِ ربِّ أَلْعالَمین وَ أَلْصَلاة وَ أَلْسَلام عَلَي اَلْنَيِّرِ اَلْأَعْظَم وَ نَتیجَة أَلْعالَم، هادي ألْسُبُل وَ مُنجي أَلبَشَر، سَیِّدَنا وَ مَولانا، حَبیبِ إِلهِ أَلْعالَمین، ابِاالقاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (ص) وَ عَلیٰ آلِهِ أَلطَّیِبینَ أَلطاهِرینَ أَلمَعصومینَ أَلمُکَرَّمین وَ لَعْنُ ألدائِم عَلیٰ أَعدائِهِم أَجمَعین مِنَ أَلان إِلیٰ قیامِ یَومِ أَلدّین }\\ \normalsize خب قرار بر این شد هر روز فقراتی از دعای افتتاح را اول، تبرکاً در این محفل محترم زمزمه کنیم، بعد هم به شرح و تفسیر بپردازیم.\\ \large{ بِسمِ اللهِ أَلْرَحمٰنِ أَلْرَحیم\\ الْحَمْدُ لِلّٰهِ بِجَمِيعِ مَحامِدِهِ كُلِّها، عَلَىٰ جَمِيعِ نِعَمِهِ كُلِّها. الْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِى لَامُضادَّ لَهُ فِى مُلْكِهِ، وَ لَا مُنازِعَ لَهُ فِى أَمْرِهِ. الْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِى لَاشَرِيكَ لَهُ فِى خَلْقِهِ، وَ لَا شَبِيهَ لَهُ فِى عَظَمَتِهِ.\\ أَلْحَمْدُ لِلّٰهِ الْفاشِى فِى اَلْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ، اَلظَّاهِرِ بِالْكَرَمِ مَجْدُهُ، اَلْباسِطِ بِالْجُودِ يَدَهُ، الَّذِى لَاتَنْقُصُ خَزائِنُهُ، وَ لَا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطاءِ إِلّا جُوداً وَكَرَماً، إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْوَهَّابُ. }\\ \normalsize صلواتی عنایت بفرمایید.\\ \large{اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم\\ وَ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ\\ وَ أَشَدُّ الْمُعاقِبِينَ فِى مَوْضِعِ النَّكالِ وَ النَّقِمَةِ.}\\ \normalsize دیروز عرض کردیم در دعای افتتاح سه محور اساسی مورد تأکید است.\\ محور اول خداشناسی با بررسی پاره‌ای از صفات پروردگار. گفته شد که یکی از هنر‌های انسان مومن آن است که بتواند با اسماء الهی در این دنیا کار کند. حالا سطح پایینش این است که انسان در هر موقعی، اسم مناسب خدا را در آن موقع بر زبان براند و خدا را با آن اسم بخواند، حاجتش را طلب کند.\\ مریض دارد یا شافي (بگوید)، زندانی دارد یا مُخَلِّص (بگوید)، فقیر است یا مُغني (بگوید)، بستگی دارد نیازش چیست، مورد نیاز چیست، بر اساس همان، اسماء الهی را بر زبان براند و بخواند. یک مقدار هم بالاتر آمد به این اسماء تحقق پیدا کرد، خودش مظهر اسم الهی شد، آن وقت با این اسماء می‌تواند تأثیرگذاری کند.\\ فردی بود در نجف زندگی می‌کرد، می‌گفت من با مرحوم آقای قاضی (أَعلي اللهُ مَقامه) موضعی داشتم، ایشان را قبول نداشتم، حرف‌های ایشان هم قبول نداشتم.\\ مرحوم آیت الله حاج سید علی آقای قاضی استاد عرفان مرحوم علامه طباطبایی، برادر مرحوم علامه طباطبایی و بزرگان دیگر. گفتند یک روزی دیدم ایشان دارند به طرف قبرستان وادی‌السلام، من همراهشان رفتم، در قبرستان نشستیم.\\ نجف رفته‌ها قبرستان وادی‌السلام را دیدند، جزو مقدس‌ترین قبرستان‌های عالم، همه ارواح مومنین در آن جا گرد می‌آیند، ارواح مومنین در وادی‌السلام جمع می‌‌شوند.\\ می‌گفت نشستیم به حرف زدن، مرحوم آقای قاضی هم شروع کردند برای من گفتن و گفتن و گفتن، از معارف توحیدی، از معارف ولایی، وسط‌های صحبت دیدیم یک ماری دارد به سمت ما حرکت می‌کند.\\ ایشان می‌گوید من ترسیدم. نجف مار و عقرب زیاد دارد، ترسیدم، یک ذره خودم را جمع کردم، دیدم آقای قاضی خیلی محکم نشسته (است)، من هم جرئت پیدا کردم، نشستم.\\ مار که تقریباً یک متری ما شد، یک لحظه مرحوم آقای قاضی رویشان را به سمت این مار برگرداندند، فرمودند: «مُت بِإِذْنِ الله، بمیر». بلافاصله این مار خشک شد، این را کار کردن با اسماء الهی می‌گویند.\\ حرف‌های آقای قاضی تمام شد، بلند شدند به سمت حرم امیر المومنین (سلام الله علیه)، من هم خدمت ایشان بودم، دم در صحن که رسیدیم، من به ایشان عرض کردم، من الان قصد تشرف ندارم، شما بفرمایید، من برمی‌گردم.\\ فرمودند: «برو». خداحافظی کردیم، من سریع به وادی‌السلام برگشتم پیش این مار، با احتیاط دو، سه بار پایم را به آن زدم. دیدم، بله، مرده (است)، خشک شده (است)، نیست، در این دنیا دیگر زندگی نمی‌کند.\\ خب، به سمت حرم مطهر برگشتم، این رفت و برگشت و امتحان کردن یک مقداری طول کشید. در دالان ورودی صحن مطهر امیر المومنین (سلام الله علیه) به مرحوم آقای قاضی برخورد کردم تا من را دید سلام کردم، جواب سلام داد. دو مرتبه فرمود: «فرزندم، امتحان هم کردی». یعنی رفتی دیدی، دیدی بله مار مرده است. این کار کردن با اسماء الهی است. اگر انسانی بتواند متخلق به اسماء و صفات الهی شود به اذن الهی می‌میراند، به اذن الهی زنده می‌کند، به اذن الهی شفا می‌دهد، به اذن الهی اِخبار از غیب می‌کند.\\ کاری که قرآن کریم از حضرت عیسیٰ (ع) در قرآن نقل کرده (است)، \large{أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ،} \normalsize به صورت یک پرنده از گل، حضرت عیسیٰ (ع)، پرنده می‌ساخت، \large{فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ،} \normalsize یک فوت می‌کرد، شروع به پرواز کردن می‌کرد. این احیای به اذن خدا است. کار با اسماء الهی از مهارت‌هایی است که یک مومن باید یاد بگیرد.\\ حالا، فرمود \large{وَ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ.}\\ \normalsize خدایا تو خدایی هستی که آن جا که جای عفو و رحمت و بخشش است از همه مهربان‌تر، از همه با بخشش‌تر، از همه با گذشت‌تری.\\ مستحضرید، در روز قیامت چیز‌های فراوانی شفاعت می‌کند. یک قرآنی که شما در منزل دارید، از این قرآن قرائت می‌کنید، صبح، شب، سحر، افطار، این قرآن روز قیامت آورده می‌شود و این قرآن از شما شفاعت می‌کند.\\ همسایه خوبی دارید، همسایه از همسایه شفاعت می‌کند. خیلی چیز‌ها در روز قیامت شفیع است، یکی از شفیعان انبیاء و اولیاء‌اند. بالاترین انبیاء و اولیاء در شفاعت پیغمبر ما (سلام الله علیه) است. پیغمبر (ص) فرمود: \large{«آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ».} \normalsize آدم و هر کس از بنی‌آدم روز قیامت زیر پرچم من است. درست است \large{يَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ،} \normalsize روز قیامت هر کس با پیشوای خودش صف‌بندی می‌شود اما وقتی می‌خواهند گستره وجودی را در نظر بگیرند، پیغمبر (ص) فرد اول، نفر اول می‌شود. خب پیغمبر ما (ص) بالا‌ترین شفاعت را می‌کند که در این شفاعت انیباء دیگر هم مورد شفاعت قرار می‌گیرند چون شفاعت فقط برای این نیست که گناه زدوده شود، آدم بهشتی شود. نه، شفاعت بخشی از آن برای ترفیع درجه است که حالا درجه عیسیٰ (ع) بالاتر برود، درجه ابراهیم (ع) بالاتر برود، این‌ها با شفاعت پیغمبر (ص) انجام می‌شود. چه می‌خواهم بگویم؟\\ شفاعت‌ها که تمام می‌شود، روایت از رسول خدا (سلام الله علیه) است که فرمود: \large{«وَ آخَرُ مَنْ یَشْفَع هُوَ أَلْرَّحمٰن».} \normalsize آخرین کسی که برای شفاعت به میدان می‌آید خود خدای متعال است، خود خدا شفاعت می‌کند، یعنی چه؟\\ یعنی اسماء جمالیه خداوند متعال دست به دامن اسماء جلالیه می‌شود. یا رحمانُ و یا رحیم او دست به دامن یا مُنتَقِم او می‌شود. این شفاعت قابل قیاس با شفاعت دیگران نیست. بعضی‌ها خیال می‌کنند 99 درصد مردم روز قیامت جهنمی هستند، 1 درصد بهشت می‌روند، این طور نیست. فلش خلقت به سوی رحمت است، \large{وَ لذٰلِکَ خَلَقَهُم،} \normalsize خداوند در قرآن فرمود، خدا افراد را برای رحمت آفریده (است).\\بسیاری از مردم در این دنیا مستضعف از دنیا می‌روند، مستضعف، دوزخی نیست. ما در قرآن کریم هیچ کجا واژه استضعاف را در استضعاف مالی نداریم، استضعاف یعنی استضعاف فرهنگی یعنی طرف یا حق به او نرسیده است یا اگر رسیده (است)، قدرت تجزیه و تحلیل ندارد. چند میلیون هندی در این عالم دارند زندگی می‌کنند، پنج هزار مذهب در کشور هند وجود دارد، این‌ها نود درصدشان مستضعف‌اند.\\ یک اهل اطلاعی که با اهل سنت ارتباط ویژه داشت از بزرگان حوزه. ایشان می‌گفت که من مدت‌ها فکر می‌کردم این‌ها دانشمندانشان عناد دارند، عوام آن‌ها مستضعف‌اند. با این‌ها که نزدیک شدم، دیدم، نه، این‌ها دانشمندانشان هم مستضعف‌اند یعنی حق به آن‌ها نرسیده (است)، خوب قدرت تحلیل ندارند، مستضعف جهنمی نیست.\\ \large{آخَرُ مَنْ یَشْفَع هُوَ أَلْرَّحمٰن،} \normalsize خدا به میدان می‌آید و شفاعت می‌کند.\\ حالا، در دعای افتتاح می‌گوییم خدایا من به سه مطلب یقین دارم، من به سه مطلب اعتقاد جازم دارم.\\ بگذارید این نکته را خدمت شما از قول حضرت استادمان نقل کنم. حضرت استاد آیت الله جوادی آملی می‌فرمودند: «خداوند متعال اقل از یقین و اجل از یقین خلق نکرده است». در این عالم گران‌قیمت‌تر از یقین و کمتر از یقین خلق نشده است. آیه‌ای در قرآن داریم همه شما این آیه را بلد هستید، آیه تطهیر:\\ \large{ أَعوذُ باللّٰهِ مِنَ أَلْشَیْطانِ أَلْرَجیم\\ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا،} \normalsize در این آیه که مدال افتخار خاندان عصمت و طهارت است، خدا می‌فرماید: «ما اراده کردیم که از شما خاندان، رجس را بگیریم».\\ از اهل بیت عصمت و طهارت پرسیدند رجس یعنی چه؟، پلیدی یعنی چه؟، پلشتی یعنی چه؟\\ فرمودند اگر شک، فرق امام زمان (علیه السلام) با من و شما چیست؟\\ یک خردل در نفس امام زمان شما شک نیست، پر از یقین است.\\ این که امیر المومنین (ع) فرمود: \large{«أَنا عَلیٰ بَصیرَةٍ مِنْ دیني وَ يَقينٍ مِن أمرِي».} \normalsize شک؟، پر است از یقین، علمُ أَلیقین، حَقُ أَلیَقین، عینُ أَلیَقین. بسیار یقین ارزشمند است. اول دعای افتتاح اعلام می‌کنیم خدایا من سه چیز را کاملاً یقین دارم.\\ یک، آن جا که جای رحمت و مودت و مغفرت است، تو از همه مهربان‌تر، از همه رحیم‌تر هستی.\\ \large{وَ أَشَدُّ الْمُعاقِبِينَ فِى مَوْضِعِ النَّكالِ وَ النَّقِمَةِ،} \normalsize آن جا که جای عِقاب و سخط و غضب و مچ گرفتن و بدبخت کردن (است)، کسی به پای تو نمی‌رسد.\\ \large{وَ أَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرِينَ فِى مَوْضِعِ الْكِبْرِياءِ وَ الْعَظَمَةِ،} \normalsize جایی که جای کبریا و عظمت و بزرگی است، تو از همه متجبر‌تر، متکبر‌تر و بزرگ‌تر هستی.\\ این سه تا مطلب (که عرض شد). دو تا مطلب اول، این نکته را همه ما می‌دانیم، در مباحث تربیتی هم گفته می‌شود، اگر انسان بخواهد درست مربی باشد، درست تربیت کند، دو عامل تشویق و تنبیه، دو عنصر خوف و رجاء، دو عنصر بیم و امید در کنار هم باید مثل دو بال عمل کند. چه قدر روایت داریم که انسان مومن یک ذره نباید ترس او بچربد بر رجاء او و یک ذره نباید رجاء او و امید او بر ترس او بچربد.\\ من که این جا نشستم باید همان قدر به خدا امید داشته باشم که از خدا می‌ترسم. همان قدر از خدا بترسم که به خدا امید دارم و هر دو هم باید باشد، چرا؟\\ اگر ترس مطلق باشد، انسان ناامید می‌شود، عمل را رها می‌کند. اگر امید مطلق باشد، باز انسان تنبل می‌شود، عمل را رها می‌کند.\\ فرض کنید یک معلمی سر کلاس آمده است، سختگیر. همه بچه‌ها می‌دانند این معلم آخر سال یا همه را رفوزه می‌کند یا تجدید، بچه درس نمی‌خواند. این برای چه زحمت بکشد؟\\ برعکس، یک معلمی سر کلاس آمده (است)، بچه‌ها می‌دانند این به همه بیست می‌دهد، باز هم کسی درس نمی‌خواند.\\ باید بچه سر کلاس هم از رفوزه شدن و تجدید شدن بترسد هم به قبول شدن امید داشته باشد. خدای متعال برای تربیت آدمی از این دو عنصر در کنار هم استفاده کرده (است).\\ امیر‌المومنین که امیر‌المومنین علی (ع) است، از حضرت مکرر می‌پرسیدند آقا چه قدر نماز می‌خوانید. خب، شنیدید علی ابن ابیطالب (ع) هر شب هزار رکعت نماز می‌خواند. این روایت را مجلسی در بحار نقل کرده (است)، دیگران هم نقل دارند. امیر‌المومنین فرمودند: «اگر بدانم و یقین داشته باشم که دو رکعتش قبول شده (است)، دیگر نمی‌خوانم».\\ می‌گفتند آقا چه قدر صدقه می‌دهی، چه قدر می‌بخشی. ماه، ماهِ امیر‌المومنین (ع) است. هزار برده و بنده و غلام و کنیز از مال خودش که با کد یمین و عرق جبین تحصیل کرده بود، در راه خدا آزاد کرد، هزار بنده. ده‌ها باغ ایجاد کرد، در راه خدا وقف کرد که هنوز که هنوز است شما عربستان که می‌روی در راه مدینه و مکه می‌بینید تابلو زده (است)، ابیار علی (ع)، ابیار علی (ع)، چاه‌های علی (ع).\\ یکی از این چاه‌ها روی مسجد شجره است، ما زائر را می‌بردیم برای این که ببیند، هنوز هم این چاه فعال است. چاه می‌زد، بستان و باغ ایجاد می‌کرد بلافاصله ورق، کاغذ می‌خواست، می‌فرمود: «بر عامه مسلمین وقف کردم».\\ اوقاف امیر‌المومنین (ع) در حدی بود که در وجه أَلتولیة‌اش، در آن قیمت و مبلغی که حضرت برای تولیت قرار داده بود، آن قدر شیرین بود گاهی بین نوه، نتیجه‌ها دعوا می‌شد، بین بني أَلحسن (ع) و بني أَلحسین (ع) نزاع پیش می‌آمد که چه کسی متولی وقف امیر المومنین است. فقط حق التولیة‌اش آن قدر بود. گفتند آقا این همه شما می‌بخشی، فرمود: «اگر یقین کنم دو درهمش قبول شده (است)، دیگر نمی‌بخشم».\\ این یعنی چه؟\\ یعنی انسان مومن به این روایت اعتقاد دارد، \large{إنَّ الغِنىٰ وَ الفَقرُ بعدَ العَرضِ علَى الله.}\\ \normalsize کجا مشخص می‌شود یک من ماست چه قدر کره دارد، کجا مشخص می‌شود که ناجح است که فاشل، کجا مشخص می‌شود چه کسی برده (است)، چه کسی باخته (است).\\ فرمود \large{بعدَ العَرضِ علَى الله،} \normalsize در موقف عرض، در آنجایی که اعمال بر خدا عرضه می‌شود و لذا شما این جمله را از امیرمومنان (ع) یک جا بیشتر در زندگی‌اش روایت ندارید که حضرت فرمود: \large{«فُزْتُ وَ رَبِّ أَلْکَعبَة»،} \normalsize کی؟\\ موقعی که شمشیر آمد، فرق را شکافت، وعده پیغمبر (ص) که بحث شهادت بود محقق شد فرمود: \large{«فُزْتُ وَ رَبِّ أَلْکَعبَة».}\\ \normalsize الان امضای آخر آمد، الان علی (ع) فائز شد، الان علی (ع) رستگار شد. سنت الهی این است، مومن تا روزی که از این دنیا رخت برمی‌بندد بین بیم و امید، بین خوف و رجاء، بین ترس و توقع ممدور، بین این‌ها در نوسان است که اگر فقط خوف باشد، ناامید می‌شود، عمل را رها می‌کند. اگر فقط امید باشد، باز هم تنبل می‌شود، عمل را رها می‌کند. باید انسان تا لحظه آخر به عمل بچسبد. خدا رحمت کند مرحوم امام را ایشان با سرطان از دنیا رفتند. تحت نظر به آن بخش ویژه پزشکی منتقل شدند، بدن ضعیف شده بود ولی هوش و حواس کامل سر جایش بود. شب، درد داشتند، خوابشان نمی‌برد. پزشکان تخدیر داشتند که ایشان مقداری استراحت کنند. آقای انصاری را خواسته بودند، گفته بودند من شاید خوابم ببرد، اگر خوابم برد اول اذان من را بیدار کنید، من نماز صبح را اول وقت بخوانم. ایشان گفته بود، باشد. ایشان در خاطراتش نقل کرده (است)، می‌گوید من اول اذان آمدم، دیدم مرحوم امام تازه خوابش برده (است)، تازه بدن دارد استراحت می‌کند. دلم نیامد این پیرمرد مریض احوال را از خواب بیدار کنم، از خواب بیدار نکردم. تقریباً سه ربع بعد ار اذان خود ایشان از خواب پریدند، صدا زدند، فرمودند کی اذان شد؟\\ من خامی کردم، حواسم نبود، گفتم بله آقا، گذشته (است)، سه ربع از اذان گذشته (است). در آن سن 87 سالگی با آن اوج مریضی و پیری، چنان ایشان ناراحت شدند، فرمودند احمد را صدا کن، احمد را صدا کن، احمد را صدا کن. گفتم یک چیزی شده (است). احمد آقا را صدا کردیم، احمد آقا آمدند تا احمد آمد، ایشان فرمودند: «احمد دیدی این آقای انصاری با من چه کرد، شصت سال بود نماز صبحم را اول وقت خوانده بودم، امروز نماز من دیر شد». این یک انسانی است که با دو بال خوف و رجاء دارد بالا می‌رود. بگوید من رهبرم، من انقلاب کردم، بگوید من چنین، چنان، این همه بسیجی، این همه سپاهی، این همه احیای دین خدا، می‌گوید نه. \large{خَلِّصِ اَلعَمَل فَانَّ اَلناقِد بَصیرٌ بصیر.} \normalsize مرحوم آیت الله بروجردی داشتند از دنیا می‌رفتند، اشک‌ها بر صورت جاری بود. یکی از شاگردان پرسید آقا چرا گریه می‌کنی؟\\ فرمودند: «داریم می‌رویم، دستمان هم خالی است».\\ شاگرد دیگری عرض کرد آقا شما در هامبورگ آلمان مسجد ساختید، این مسجد اعظم را کنار حرم حضرت معصومه (س) ساختید، هزار مجتهد تحویل دادید، سال‌ها در راه دین خدا تلاش کردید. دیدند ایشان انقلابش بیشتر شد، اشکش بیشتر شد، فرمود: \large{«خَلِّصِ اَلعَمَل (این حدیث روایت است) فَانَّ اَلناقِد بَصیرٌ بصیر».} \normalsize عمل را باید خالص کرد چون آن کسی که می‌خواهد بررسی کند خیلی بینا است، مو را از ماست می‌کشد، حواسش هست، چه قدر از عمل خالص است، چه قدر از عمل خالص نیست. عمل این طور است دیگر، نماز که ما می‌خوانیم، چه قدرش بالا می‌رود؟\\ گفت آن مقداری که در آن حضور قلب داری. آن مقداری از نماز که داخل آن داری چت می‌کنی، به قرض‌هایت فکر می‌کنی، به آرزوهایت فکر می‌کنی، این‌ها که نماز نیست، این‌ها مماز است. به ما گفتند نماز بخوانید و لذا کَمْ مِنْ صَلاةٍ، روایت است، چه قدر ما نماز داریم، بالا می‌رود به سر نمازگزار می‌خورد.\\ من یک رفیقی داشتم شوخ بود، این نماز که می‌خواند، نماز ظهر، نماز عصر، تا می‌گفت \large{أَلْسَلامُ عَلَیْکُم وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَکاته} \normalsize یک دفعه یک متر به طرف دیگر می‌جست. از سجاده جای دیگر می‌پرید. گفتم به او این جزو تعقیبات نماز است تو بعد از نماز یک متر طرف دیگر می‌پری؟\\ گـفت :«نه، من می‌دانم این را به سرم می‌زنند دارم جا خالی می‌دهم».\\ گفتم که آنی (آن کسی) که می‌زند زاویه را تنظیم می‌کند، تو غصه نخور، بخواهد بخورد می‌خورد، حالا یک متر بپری این طرف فرقی نمی‌کند و خب، فرمود انسان مومن باید خدا را \large{أَرْحَمُ أَلْراحِمین} \normalsize بداند. جایی که جایش است \large{أَشَدُ أَلمُعاقبین} \normalsize بداند، جایی که جایش است. أَشَدُ أَلمُعاقبین وقتی بخواهد بگیرد، می‌گیرد.\\ داماد صدام مامور شد کربلا را فتح کند در انتفاضه، پشت دروازه ایستاد رو به حرم امام حسین (علیه السلام)، حسین کامل بود دیگر اسمش، أَنْت أَلحُسینُ وَ أَنا أَلْحُسین، تو حسینی من هم حسین، ببینیم زور کی بیشتر است.\\ خب در انتفاضه عراق ما در کربلا خیلی فاجعه داشتیم، خیلی شهید داشتیم. تو حسینی من هم حسین (هستم)، ببینیم زور کی بیشتر است. چه شد؟\\ چنان خدای متعال \large{أَشَدُّ الْمُعاقِبِينَ فِى مَوْضِعِ النَّكالِ وَالنَّقِمَة،} \normalsize چنان گرفت، چه طور گرفت؟\\ خودش را، زنش را، بچه‌هایش را. اسرار نظامی را به بیگانگان داد، (به) اردن فرار کرد. صدام گولش زد، به عراق برگرداندش. به مجرد این که به عراق برگشت، خودش و بچه‌هایش قتل‌عام شد، این أَشَدُّ الْمُعاقِبِين است. نزدیک‌ترین فرد به تو ضربه می‌زند، وقتی خدا اراده کند.\\ بعد فرمود \large{وَ أَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرِينَ فِى مَوْضِعِ الْكِبْرِياءِ وَ الْعَظَمَةِ،} \normalsize جایی که جای کبریا و عظمت و بزرگی است، خدا از همه متکبر‌تر است.\\ می‌دانید، صفات پروردگار دو دسته است. اکثر صفات الهی صفاتی است که به من و شما هم گفتند به آن‌ها متخلق شوید. خدا رحیم است، رحیم باش. غفور است، غفور باش. ستار است، تو هم ستار باش. خدا جواد است، تو هم جواد باش. صفات الهی را ما هم باید کسب کنیم.\\ \large{تَخَلَّقُوا بِأَخْلاَقِ الله،} \normalsize به ما فرمودند به صفات الهی متخلق شوید اما یک صفت است، خدا فرموده (است) هر کس از کنار این صفت رد شود، عذاب می‌شود، این مال من است، ویژه من است. یعنی پیغمبر خاتم (ص) هم حق ندارد این صفت را داشته باشد و آن صفت، صفت متکبر است، خدا متکبر است و این صفت در قرآن آمده (است)، \large{الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّر.} \normalsize لباس کبریاییت ویژه خدا است، هر چه غیر خدا است در پیشگاه خدا ذلیل است و این ذلت را باید حس کند، باید بفهمد. این جمله امام سجاد (ع) در صحیفه خیلی شیرین است. سر به سجده حضرت می‌گذاشت، به خدای متعال عرضه می‌داشت \large{وَ أَنا بعدُ یا إلهی أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ و أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا،} \normalsize خدایا من از یک خردل در پیشگاه تو کمتر هستم، من از یک ذره در پیشگاه تو ضعیف ترم. من در محضر تو از همه چیز خود را پست‌تر می‌بینم. \large{أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ، أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ،} \normalsize این درست است.\\ من بچه بودم، آن موقع هتل به ایرانی‌ها نمی‌دادند در شقة بودیم یعنی در ساختمان بودیم، ساختمان چند طبقه در منطقه مذحه، نصف شب رفتم دستشویی بروم، دیدم در دستشویی قفل است.\\ مدام در زدم که چرا در قفل است، بالاخره در باز شد، دیدم دکتر متخصص کاروان لباس خدمه پوشیده (است)، دارد این دستشویی را می‌ساید و می‌شورد. خجالت‌زده شدم، گفتم آقای دکتر، آخه شما. گفت حاج‌آقا ببین ما در ایران هستیم، آن قدر به خیک ما دکتر، دکتر می‌بندند که ما باد می‌کنیم، یک جا باید سوزن بخورد این باد خالی شود. یک جا باید، انسان باید تمرین کند تواضع را. مرحوم امام فرمودند: «اگر به من خادم بگویید بهتر است تا به من رهبر بگویید». باید تمرین کنم تواضع را، چرا؟\\ چون لباس کبریاییت مخصوص خدا است. شیطان لعین یک لحظه این لباس را بر تن کرد، خدا فرمود برو، تو لعینی، تو مطرودی، کبریاییت مال من است.\\ در ادامه به خدا عرض می‌کنیم \large{اللّٰهُمَّ أَذِنْتَ لِى فِى دُعائِكَ وَمَسْأَلَتِكَ، فَاسْمَعْ يَا سَمِيعُ مِدْحَتِى، وَأَجِبْ يَا رَحِيمُ دَعْوَتِى.} \normalsize حالا که یقین دارم \large{أَرْحَمُ أَلراحمین} \normalsize تویی، \large{أَشَدُ أَلمُعاقبین} \normalsize تویی، از همه بزرگتر تویی. من آمدم به دعا بنشینم، تو هم دعای من را بشنو هم دعای من را گوش کن. ما دو جور گوش کردن داریم، یک موقع صدا به گوش من می‌خورد، یک موقع من یک چیزی را دل می‌دهم، می‌شنوم، جواب می‌دهم، عمل می‌کنم. در فارسی می‌گوییم، می‌گوییم رفتیم فلانی حرف ما را نشنید و این که گوش نکرد یعنی عمل نکرد. این که می‌گوییم \large{فَاسْمَعْ يَا سَمِيعُ مِدْحَتِى} \normalsize یعنی خدایا حرف من را بشنو. خب می‌دانید سه مرحله، چهار مرحله ممکن است بوده باشد.\\ یک، اصلاً خدا به ما اجازه دعا ندهد. در دعاها آمده است خدایا اگر شأن من و شأن تو را بخواهیم لحاظ کنیم، اصلاً من باید نام تو را نتوانم به زبان برانم، \large{أَینَ اَلثريٰ مِن اَلثریا} \normalsize اما خدا از بس مهربان است اولاً اجازه داده (است) ما او را بخوانیم. ثانیاً نه اجازه داده (است)، امر کرده (است)، \large{فَأَدْعوني.} \normalsize ثالثاً نه تنها اجازه داده و امر کرده (است)، تهدید کرده (است). گفته (است) اگر نخوانی کاری به کارت ندارم، \large{قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ} \normalsize و این محبت و مهربانی خدا است. منی که با این وجود ضعیف کثیف پلیدِ دور از رحمت به خاطر گناهان نباید بتوانم نام خدا را بر زبان برانم.\\ نه تنها اجازه داده (است) نام ببرم، بخوانم، بلکه گفته (است) بخوان، بلکه تهدید کرده که اگر نخوانی من تو را با سر وارد دوزخ می‌کنم، \large{إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ} \normalsize و مخ عبادت دعا است، چرا؟\\ روز اول عرض کردم، اگر انسان اهل دعا بود می‌توانیم بگوییم رشد می‌کند، تکامل پیدا می‌کند اما اگر اهل دعا نبود نه.\\ نتیجه‌گیری کنم، به صفات الهی باید متصف شویم. به جا باید أَرْحَمُ أَلْراحِمینی کنیم، به جا باید أَشَدُّ الْمُعاقِبِينی کنیم، به جا باید بیم، به جا باید امید، از هر دو عنصر در تربیت استفاده کنیم نسبت به زیردستانمان.\\ امیر‌المومنین (ع) به مالک فرمود: «نه خیلی شل و ول بگیر نه خیلی سفت، \large{قُوَةً مِنْ غَیْر عُنف، شِدَّةً مِنْ غَیْرِ عُنف و لَيِّنا مِنْ غَيْرِ ضَعْف،} \normalsize با مردم نرم باش اما ضعف از خودت نشان نده، قوت داشته باش اما سرکوب نکن که بتوانی مدیریت کنی».\\ خدای متعال هم عذاب دارد هم بهشت، هم بیم دارد هم امید. ما هم باید در تربیت نسبت به زن و بچه، نسبت به زیردست، نسبت به خودمان، اول نسبت به خودمان چنین عمل کنیم.\\ خدایا در این ماه بهترین‌ها روزی ما بفرما.\\ بارپروردگارا اعمال ما در این ماه قبول درگاهت قرار بده.\\ خدایا، بارپروردگارا شر بدان عالم به خودشان بازگردان.\\ در فرج آقا و مولایمان حجة ابن الحسن (عج) تعجیل بفرما.\\ نائب برحقش موید و منصور بدار.\\ اسباب اشتغال و ازدواج جوانان ما فراهم بفرما.\\ خدایا گذشتگان، شهدا، رهبر راحل، مدافعان حرم سر سفره کرم میهمان بفرما.\\ آن چه خواستیم و نخواستیم، صلاح ما در آن است برای ما مقدر بفرما. قضای حوائج، صلوات بر محمد (ص) و آل محمد (ص)\\ \large{اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم}\\ \normalsize پایان جلسه سوم شرح دعای افتتاح \end{document}