list_icon_blue

اسماء و صفات الهی 16 (علم و اراده الهی 5)

جلسه ۱۶ از ۳۲
اخلاق اسلامی
برنامه هفتگی
برنامه تا آسمان شبکه خراسان رضوی
یکشنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۱
اسماء و صفات الهی 16 (علم و اراده الهی 5)
list_icon_blue خلاصه جلسه
استاد در این جلسه از سلسله جلسات برنامه تا آسمان به بررسی تفاوت میان اراده و مشیت الهی پرداخته و سپس به بحث و گفتگو پیرامون نسبت میان علم و اراده و قدرت و اراده پروردگار می‌پردازند. حضرت استاد در پاسخ به سوال یکی از بینندگان به بررسی نسبت اراده خداوند متعال و اراده انسان پرداخته و نظر شیعه که اراده انسان نه جبر است و نه تفویض است بلکه چیزی میان این دو است را بیان می‌کنند. در این جلسه راهکار‌های عملی تقویت اراده بیان می‌شود. آیت الله رضایی تهرانی در این جلسه از برنامه به بررسی مصادیقی برای این فرموده خداوند متعال در قرآن کریم که یُریدُ اللهُ بِکُمُ أَلْیُسْر می‌پردازند.
دسته بندی اخلاق اسلامی
مکان برنامه تا آسمان شبکه خراسان رضوی
زمان یکشنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۱
مناسبت برنامه هفتگی
شماره جلسه
جلسه ۱۶ از ۳۲
tag_icon_blue برچسب ها :
پسندیدم
video_icon_blue ویدیو سخنرانی
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \usepackage{xepersian} \begin{document} \\ (مجری)\\ روز یک‌شنبه خدمت شما رسیدیم، نهمین روز از بهمن ماه و هفتمین روز از ماه رجب المرجب که خدمت شما عزیزان هستیم و برنامه تا آسمان را به صورت زنده و مستقیم تقدیم حضور شما می‌کنیم با حضور حجت الاسلام و المسلمین جناب حاج شیخ علی آقای رضایی تهرانی که روز‌های یک‌شنبه قبول زحمت می‌کنند و در برنامه حضور دارند، خدمتشان سلام عرض می‌کنم، عرض خوش‌آمد و تشکر از حضور شما.\\ \\ (استاد)\\ {\large«بِسمِ اللهِ أَلْرَّحمٰنِ أَلْرَّحیم»}\\ من هم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت حضرت‌عالی و همه بینندگان ثابت‌قدم و با‌وفای این برنامه.\\ \\ (مجری)\\ سلامت باشید، خیلی خوش آمدید، ممنونم، هفته گذشته توفیق نداشتم روز یک‌شنبه خدمت حاج‌آقا باشم ولی در ادامه مباحث گذشته در مورد اسماء و صفات الهی حاج‌آقا برایمان صحبت می‌کنند، رسیدیم به اراده حضرت حق و صحبت‌های ابتدایی و سوالاتی در این باره مطرح شد که حاج‌آقا برایمان فرمودند. تعدادی سوال هم از طرف شما عزیزان به دستمان رسید، بخشی‌اش را پاسخ دادیم، دو، سه تا سوال هم باقی مانده که قول دادم در جلسه بعدی مطرح بشود که این جلسه این سوالات را مطرح می‌کنم.\\ یک سوال را به عنوان سوال ابتدایی از جلسه گذشته حاج‌آقا اجازه بدهید مطرح کنم که یک مروری هم بر آن چه گفته ‌شد و ان شاء الله ادامه بحث را داشته‌باشیم، پرسیده‌بودند که چه تفاوتی میان مشیت الهی و اراده الهی وجود دارد؟\\ \\ (استاد)\\ بله در حقیقت ما سه واژه مشیت، اراده و اختیار را داریم که بایسته است بین این سه تفاوت معنایی را درک کنیم. عده‌ای معتقدند که مشیت و اراده هم‌معنا است، گاهی گفته می‌شود {\large «أَرادَ الله»،} گاهی گفته می‌شود {\large « شاءَ الله»،} چه بگوییم ان شاء الله، چه بگوییم ان أَراد الله، تفاوتی نمی‌کند.\\ عده‌ای گفتند نه، اراده با مشیت تفاوت معنایی دارد، در این که این تفاوت معنایی چیست بین دانشمندان اختلاف است. گاه البته بحث اصطلاحی می‌شود، گفتند اراده به وجود تعلق می‌گیرد و مشیت به ماهیت، یعنی اراده به هستی تعلق می‌گیرد و مشیت به چیستی. حالا از این بحث اصطلاحی که بگذریم، در تفاوت دیگری گفتند اراده می‌تواند ذاتی و فعلی باشد اما مشیت فقط فعلی است، مشیت ذاتی ما نداریم. در حقیقت وقتی خدای متعال علم به حسن چیزی دارد، به این اراده می‌گوییم. وقتی این علم به حسن باعث می‌شود که خدای متعال آن چیز را می‌پسندد، محبوب او قرار می‌گیرد، در حدی که به آفرینش می‌انجامد، به این مشیت می‌گوییم. پس در حیقیت مشیت همان تحقق اراده الهی در صحنه خارج است. این فرق بین مشیت و اراده است، در مکتب اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) مشیت حتماً مخلوق است، {\large «إِنَّ اللهَ تَعالیٰ خَلَقَ أَلْمَشیَّة وَ خَلَقَ بِأَلْمَشیَّة کُلَّ أَلْشَیء»،} خدا مشیت را آفرید، با مشیت همه چیز را آفرید. حالا این حقیقت مشیت که خدا آفریده‌است چیست، ظاهراً مقامی از مقامات بالا است که تجلی در حقیقت محمدیه و چهارده معصوم (سلام الله علیهم) دارد و لذا اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) فرمودند: {\large «نَحْن أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ الله».}\\ ما ظرف اراده خدا هستیم که این در روایات و دعا‌های ما مکرر گفته شده یا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: {\large«رِضَى اَللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ».}\\ رضایت خدا مانند رضایت ما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. من بتوانم روی لب علی ابن موسي الرضا (علیه‌السلام) لبخند رضایت بنشانم خدا از من راضی است.\\ \\ (مجری)\\ خیلی متشکرم، چند سوال دیگر هم هست که ان شاء الله من در خلال بحث خدمت حاج‌آقا مطرح می‌کنم و پاسخش را دریافت می‌کنید اما ادامه بحثمان، حاج‌آقا چه نسبتی میان علم و اراده و قدرت و اراده پروردگار وجود دارد؟\\ \\ (استاد)\\ بله سوال خوبی است، علم، اراده، قدرت، هر سه از صفات پروردگار هستند و نسبت این‌ها سنجشش لازم است اما اولین فرق بین این‌ها این است که علم و قدرت از نظر مورد، اعم از اراده است، یعنی چه؟\\ یعنی خدای متعال فراوان امور می‌داند، خدای متعال فراوان کار‌ها می‌تواند اما این گونه نیست که هر آن چه را که می‌داند و هر آن چه را که می‌تواند اراده هم بکند، نه، خدای متعال خیلی چیز‌ها را می‌داند، علمش نامتناهی است، چه این که قدرت او هم نامتناهی است اما از مقدار معلوم او و از مقدار مقدور او مقداری به خلقت می‌انجامد، مقداری مورد اراده قرار می‌گیرد، همه مورد اراده قرار نمی‌گیرد.\\ پس علم و قدرت از نظر مصداق و از نظر مورد اعم است به اصطلاح فنی. دوم، علم و قدرت خاستگاه اراده است و نه برعکس. یعنی اراده الهی عالمانه است، اراده الهی قادرانه است، علم و قدرت پشتوانه اراده حق‌تعالی هستند. هر آن چه که خدا می‌خواهد منشاء آن علم او است و منشاء آن توانایی او است. اما اراده، دیگر خاستگاه قدرت و علم خدا نیست، به دیگر سخن تصمیم الهی، مشیت الهی، خواست الهی، از دانش و توانایی او می‌جوشد، {\large «وَ لا عَکْسَ»،} این گونه نیست که علم خدا وابسته به اراده‌اش باشد یا قدرت خدا وابسته به اراده‌اش باشد.\\ فرق سوم این است که قدرت و علم صفت ذات هستند، بدون شک، اما اراده به قول حق که قول اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) است، صفت فعل است و این که چگونه اراده صفت فعل است ما در برنامه پیشین کاملاً توضیح دادیم که چگونه از تحقق یک شیء، از خلق یک شیء، از ایجاد یک شیء، اراده را انتزاع می‌کنیم. پس علم و قدرت صفت ذات هستند اما اراده صفت فعل است اما این نکته را قبلاً هم داشتیم که علم خدا هم دو گونه است: \begin{enumerate} \item ما یک علم ذاتی داریم \item ما یک علم فعلی داریم \end{enumerate} \\ علم ذاتی همان است که عین ذات خدا است، گسترده، نا متناهی (است). علم فعلی الهی مخلوقات خدا هستند، ما علم خدا هستیم. در حقیقت خدای متعال علم حصولی ندارد، ذهن ندارد، مغز به معنای ما ندارد، آنی که خدا دارد علم حضوری است، معنی علم حضوری چه است؟\\ یعنی معلوم وجودش پیش عالم حاضر است، چون مخلوق حضور و وجود عند الخالق دارد، به این علم حضوری می‌گوییم، خب این علم حضوری علم فعلی است، علم فعلی از علم ذاتی می‌جوشد. پس اراده فقط فعلی است، علم، هم ذاتی و هم فعلی است اما قدرت فقط ذاتی است، دیگر قدرت فعلی معنا ندارد. پس علم و قدرت صفت ذات دارند اما اراده صفت ذات ندارد.\\ چهارم، قدرت و علم مشیت برنمی‌دارد اما اراده حق مشیت برمی‌دارد، یعنی چه؟\\ یعنی من می‌خواهم یک کاری را انجام بدهم، می‌گویم ان شاء الله، می‌گویم من در کنکور شرکت می‌کنم ان شاء الله، مدرک دکتری می‌گیرم ان شاء الله. ماه رجب است، زیارت امام رضا (علیه‌السلام) هم مستحب است، زیارت امام رضا (علیه‌السلام) می‌آیم ان شاء الله اما نمی‌گویم من زیارت امام رضا (علیه‌السلام) می‌آیم {\large «إِنْ عَلِم الله»،} معنا ندارد اگر خدا بداند، خدا همیشه می‌داند. بگویم من زیارت امام رضا (علیه‌السلام) می‌آیم {\large «إِنْ قَدَرَ الله»،} اگر خدا قدرت پیدا کند، این معنا ندارد، این را اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به ما یاد دادند، فرمودند که علم خدا استثناء ان شاء الله برنمی‌دارد، قدرت خدا استثناء ان شاء الله برنمی‌دارد اما اراده الهی چرا، ممکن است من بخواهم، خدا نخواهد، من نخواهم و خدا بخواهد، می‌شود، فراوان دیدیم. اصلاً امیرالمومنین (علیهم‌السلام) فرمودند که یکی از راه‌های خداشناسی این است، {\large «عَرَفْتُ اللهَ بِفَسْخِ اَلْعَزَائِمِ وَ بُعْدِ اَلْهِمَمِ»،} من یکی از راه‌هایی که خدا را شناختم این است، یک کاری را صدر درصد تصمیم می‌گیرم انجام بدهم، نمی‌شود، به هر در و دیواری می‌زنم نمی‌شود. اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هم این‌جا به ما یک دستور اخلاقی دادند، فرمودند: «اگر دیدید یک کاری را با تمام تلاشی که می‌کنید نمی‌شود، رها کنید به خدا بسپارید، خدا انجام بدهد».\\ {\large «إِذا أَرَدْتُمُ أَلْشیء لا تَسْتَطیعونَ تَغییرَه فَذَروه حَتَّی یَکونَ الله أَلَّذي یُغَیِّرُه».}\\ خود این یک درس خدا‌شناسی است، پس من یک کاری را انجام بدهم {\large «إِنْ عَلِم الله»،} بی‌معنا است، {\large «إِن قَدَر الله»،} بی‌معنا است ولی {\large «ان شاء الله»،} معنا دارد.\\ \\ (مجری)\\ درست است.\\ \\ (استاد)\\ پنجم، قدرت و علم به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم نمی‌شود، قدرت خدا تکوینی است، علم خدا تکوینی است اما اراده است که به دو بخش تقسیم می‌شود، اراده تکوینی، اراده تشریعی. این را ما قبلاً توضیح دادیم، اراده تکوینی یعنی کارهایی که خدای متعال مستقیماً انجام می‌دهد. خدای متعال با ابرش می‌بارد، با خورشیدش انرژی می‌دهد، شبانه‌روز را مدیریت می‌کند، عالم و آدم را دارد روزی می‌دهد اما اراده تشریعی یعنی خدای متعال دوست دارد یک کاری انجام بشود یا نشود به دست غیر. به من می‌گوید نماز بخوان، روزه بگیر، غیبت نکن، تهمت نزن، دوست دارد تهمت نباشد به وسیله من، غیبت نباشد به وسیله من، نماز باشد به وسیله من، روزه باشد به وسیله من، آن را گفتیم اراده تکوینی، این را گفتیم اراده تشریعی که قبلاً توضیح دادیم در جلسه قبل اما قدرت تشریعی و تکوینی نداریم، قدرت تکوینی است. علم تکوینی و تشریعی نداریم، علم تکوینی است. پس اراده دو بخشی است اما قدرت و علم دو بخشی نیست.\\ \\ (مجری)\\ خیلی متشکرم، حاج‌آقا خیلی دقیق برایمان می‌فرمایند، بحث هم ان شاء الله برای شما قابل‌فهم باشد، تلاش حاج‌آقا این است خیلی ساده بیان کنند که همه ان شاء الله متوجه بشوید. فراز‌هایی از خطبه‌های مولا علی (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه را با هم بشنویم، مرور کنیم و برگردیم که خیلی هم مورد استقبال شما عزیزان قرار گرفته‌است، دیروز هم خواندم، دو، سه تا پیام تشکر بابت پخش همین خطبه‌های نهج‌البلاغه داشتیم.\\ \\ (تیزر)\\ خطبه 161\\ بندگان خدا، شما را به ترسیدن از خدا و فرمانبرداری او سفارش می‌کنم که نجات فردا و مایه رهایی جاویدان است. خدا آن گونه که سزاوار بود شما را ترسانید و چنانکه شایسته بود، امیدوارتان کرد و دنیا و بی‌اعتباری آن و نابود‌شدنی‌بودن و دگرگونی آن را برای شما تعریف کرد. پس از آن چه در دنیا شما را به شگفتی وا می‌دارد، روی گردانید زیرا که مدت کوتاهی در آن اقامت دارید. دنیا به خشم خدا نزدیک‌ترین و از خشنودی خدا دور‌ترین جایگاه است، پس ای بندگان خدا از غم و اندوه و سرگرمی‌های دنیا چشم برگیرید زیرا شما به جدایی و دگرگونی‌های امور دنیایی یقین دارید و چونان دوست مهربانی که نصیحت‌گر و کوشا برای نجات رفیقش تلاش کند، خویشتن را از دنیا دور نگه‌دارید و از آن چه بر گذشتگان شما رفت عبرت گیرید.\\ (پایان تیزر)\\ \\ (مجری)\\ ما امروز خدمت حاج‌آقای رضایی تهرانی هستیم و بحثمان اراده خدا هست و در مورد اسماء و صفات الهی که صحبت می‌کردیم، به این بحث رسیدیم، سوالاتی را خدمت حاج‌آقا مطرح می‌کنم و پاسخ می‌فرمایند، شما هم اگر سوال و مطلبی در ذهنتان ایجاد شد، حتماً برایمان ارسال کنید، ان شاء الله مطرح می‌کنم.\\ حاج‌آقا نسبت میان اراده خداوند با اراده ما هم آیا وجود دارد؟\\ \\ (استاد)\\ بله، این از بحث‌های بسیار‌بسیار چالشی است و این بحث را ما کم و بیش به او قبلاً پرداختیم، الان هم باید اشارتی داشته‌باشیم. ببینید ما الان مسلمان‌ها را سه دسته می‌کنیم، می‌گوییم: \begin{enumerate} \item اشاعره \item معتزله \item امامیه \end{enumerate} \\ فرق این سه گروه مسلمان که همین سه گروه مسلمان تقریباً همه مسلمانان را پوشش می‌دهد، جواب همین سوال است که چه نسبتی بین اراده من با اراده خدا وجود دارد. یک نظر این است که اراده خدابه جای اراده من نشسته، من مجبورم، من به ظاهر اراده دارم، این افراد را قائلین به جبر می‌گویند، با یک روتوشی، با یک ویرایشی، قائلین به کسب می‌گوییم که چندان بین کسب و جبر هم تفاوتی نیست. این‌ها می‌گویند اراده خدا به جای اراده آدمی است، انسان اراده ندارد، خدای متعال دارد در وجود او تصمیم می‌گیرد، این‌ها قائلین به جبر هستند که اکثریت مسلمانان را هم متأسفانه تشکیل می‌دهند، اشعری مسلک، شیخ ابوالحسن اشعری داعیه‌دار این نظریه است.\\ رأی دوم، رأی معتزله است، می‌گویند خدا ما را آفرید، در ما عنصری به نام اراده را آفرید، نسبت به رفتار من دیگر خدا هیچ ورودی ندارد، خدا رفته یک گوشه نشسته‌است، دارد استراحت می‌کند، من هستم که تصمیم می‌گیرم نماز بخوانم یا نخوانم، زنا و غیبت بکنم یا نکنم، اغتشاش‌گر باشم یا نباشم. من هستم، خدای متعال هیچ نقشی در کار من ندارد، به این‌ها مفوضه می‌گوییم، یعنی کسانی که {\large «فَوَّضَ الله تَعالیٰ»،} (خداوند) اراده کار را به آن‌ها تفویض کرده‌است.\\ در مقابل این دو و با الهام از آموزه‌های اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شیعه معتقد است {\large «لاَ جَبْرَ وَ لاَ تَفْوِيضَ، بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ».}\\ می‌گوید نه اراده خدا به جای اراده من می‌نشیند، من مجبور باشم، نه اراده من به جای اراده خدا می‌نشیند که خدا بیکار باشد، نه، هر دو اراده نقش دارد. حالا، این دو اراده که نقش دارد چگونه، نکته این‌جا است. آیا این دو اراده در عرض هم نقش دارند، یعنی خدا اراده می‌کند، من هم اراده می‌کنم، هر کدام بچربد، همان بالا می‌آید. اراده خدا بچربد، کاری که خدا می‌خواهد، می‌شود، اراده من بچربد، کاری که من می‌خواهم، می‌شود، این فکر را اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) قبول ندارند. می‌گویند این دو اراده در طول هم است، این اراده خدا است، این هم اراده من است (اراده خدا بالاتر از اراده من است).\\ سوال، خب این که باز هم جبر شد. چون خدای متعال اراده می‌کند، من به تبع او اراده می‌کنم، اراده من تحت تأثیر اراده او است. چه فرقی می‌کند من بگویم این اراده من نیست، خدا مستقیماً در وجود من فعل را ایجاد می‌کند و بگویم این اراده من هست، به این معنا که خدا می‌آید این اراده را ایجاد می‌کند، فرقی نمی‌کند، پس این هم نوعی جبر شد.\\ جواب این است که نه این طور نیست، معنای این که اراده خدا در طول اراده من است، این است که خدای متعال به من عنصر اراده داده، من این اراده را به کار می‌گیرم، در طول مدت عمر از زمان تکلیف تا وقتی می‌خواهم سر به تیره تراب فرو ببرم، افعالی با اختیار دارم، کار‌هایی می‌کنم.\\ الان من با اختیار خودم در استودیو آمدم، شما هم همین‌طور، داریم کار‌های اختیاری می‌کنیم، انسان فاعل مختار است، فاعل بالقصد است، اراده می‌کند، انجام می‌دهد. خب، وقتی انسان با علم پیشین با تصور کار، با تصدیق به فایده، با آن شوقی که در وجود او شعله کشید، با آن عزم و جزمی که در وجودش نقش بست، اراده کرد کاری را انجام بدهد، حالا خدای متعال این‌جا پا در میدان می‌گذارد، چرا؟\\ چون اگر قرار شد هیچ برگی از درخت نیفتد مگر به اذن الهی، پس هیچ اراده‌ای به منصه فعل و کار نمی‌رسد مگر به اراده الهی. بگذارید من مثال بزنم، یک استادی است، در یک محله‌ای زندگی می‌کند، همه بچه‌های محله هم با آن‌ها زندگی کرده‌است، می‌شناسد یا یک پدری است، سالیانی است با بچه‌هایش دارد زندگی می‌کند، حالا به اعتبار خُبرویّتی که نسبت به شخصیت آن‌ها پیدا کرده، پیشبینی‌ای می‌کند؛ می‌گوید حسن موفق می‌شود، حسین موفق نمی‌شود، تقی شکست می‌خورد، بعد هم می‌بینید بعد از سی سال تمام این پیشبینی‌ها محقق شد. من می‌توانم بگویم پدر بچه‌هایش را مجبور کرد؟\\ \\ (مجری)\\ نه، نمی‌توانم بگویم.\\ \\ (استاد)\\ من می‌توانم بگویم این معلم شاگردان را مجبور کرد؟\\ نه، (نمی‌توانم بگویم). داستان، این داستان است. خدای متعال علم ازلی‌اش گسترده است، بینهایت است. می‌داند هر انسانی در طول عمرش به اختیار خود چه چیز‌هایی را اختیار می‌کند، خدای متعال مختار‌های ما را مقدر می‌کند و لذا هم اراده الهی حاکم است هم اراده ما حاکم است. مثال عرفی که بزنیم، شما ماشینتان خاموش شده، نیاز به هل دارد، تو پشت رول هستی، سه نفر دارند هل می‌دهند، این که تو درست برانی، توی جوب نروی، روی پل نروی، به دیوار نزنی، دست تو است، آن‌ها دارند هل می‌دهند. خدای متعال می‌گوید من هل می‌دهم. علم دادم، قدرت دادم، امکانات دادم اما به تو اراده دادم، تو انتخاب کنی من انتخاب می‌کنم، تو اراده کنی، من مقدر می‌کنم، ببین چه اراده می‌کنی و خدا این مقدرات را انجام داده منتها بر اساس اراده‌های ما، پس در حقیقت اگر بخواهیم یکم فنی‌تر حرف بزنیم. خدای متعال به افعال آدم قضاء و قدرش تعلق گرفته‌است منتها به افعال انسان قضاء و قدرش تعلق گرفته با لوازمش، یکی از لوازم افعال آدمی آن اختیار‌کردن‌های من است. نمی‌تواند شمر روز قیامت بگوید خدایا تو مقدر کردی من امام حسین (علیه‌السلام) را بکشم، نمی‌تواند عابس بگوید خدایا تو مقدر کردی من حسینی باشم. درست، خدا می‌گوید من درست مقدر کردم، شما انتخاب کردی، من انتخاب شما را امضاء کردم. پس در حقیقت اراده ما با اراده خدا هیچکدام جایگزین دیگری نمی‌شود. اگر اراده خدا جایگزین بشود جبر است، اراده ما جایگزین بشود تفویض است، نه، هر دو هست، در طول هم هست، اراده خدا به کار من تعلق می‌گیرد، از طریق اراده من و این دو اراده در یکدیگر تأثیر دارند.\\ \\ (مجری)\\ درست است، یک سوال درباره همین بحث عاشورا حالا شما مثال زدید، این را همین‌جا بخوانم. \\ اگر در قالب مثال بفرمایید، به نظرم بهتر باشد، لطفاً بفرمایید در شهادت آقا اباعبدالله (علیه‌السلام) اراده خدا هم دخیل بوده یا نه؟\\ \\ (استاد)\\ یقیناً، امام حسین (علیه‌السلام) وقتی از مکه حرکت کردند به سمت کوفه، جلوی حضرت را گرفتند، بعضی از خویشاوندان حضرت، به حضرت گفتند که دیشب به من قول دادی روی قضیه فکر می‌کنی. حضرت فرمودند: «دیشب در خواب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را دیدم، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند که {\large «يا حسين اُخْرُج اِلَي العِراقِ فَاِنَّ الله قَدْ شاءَ اَنْ يَراكَ قتيلاً».}\\ حسین‌جان، به سمت کوفه برو، خدا دوست دارد تو را شهید ببیند. گفت خب قبول، این زن و بچه را برای چه می‌بری؟\\ (امام حسین) گفت: {\large «اِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ اَنُ يَراهُنَّ سَبايا».}\\ خدا دوست دارد این‌ها را اسیر ببیند، این دوست دارد، یعنی چه؟\\ یعنی این‌ها به اختیار خودشان، اراده کردند شهادت را، ما در تحلیل نهضت حسینی، می‌گوییم که امام حسین (علیه‌السلام) یقین داشت کشته می‌شود، یقین داشت بنی‌امیه او را می‌کشد و این را به چند نفر گفت، این را به اباهره فرمود، به فرزدق فرمود، فرمود که من را می‌کشند.\\ بعد فرمود دشمن می‌خواهد بکشد، خون را پایمال کند، من نمی‌گذارم. من کشته‌شدن خودم را، خودم مدیریت می‌کنم که جریان عاشورا بشود، جریان کربلا. خب امام حسین (علیه‌السلام) شهادت را انتخاب کرده، خدای متعال هم این شهادت را برای او چه کرده، مقدر کرده‌است. همه کار‌های خوب و بد چنین است، ما باید انتخاب‌هایمان را درست کنیم تا گردن تقدیر الهی چیزی نیندازیم.\\ \\ (مجری)\\ یک سوال از بیننده الان رسید، آیا مواردی وجود دارد که خدا از آن چه که اراده کرده برگردد؟\\ \\ (استاد)\\ به این معنا ما دو مرحله لوح محفوظ و لوح محو و اثبات داریم. آن چه که در لوح محفوظ ثبت است، قابل‌برگشت نیست، آنچه که در لوح محفوظ ثبت است، یعنی اموری که امضای آخرش شده‌است. آنچه که در لوح محو و اثبات ثبت است قابل‌برگشت هست که اصطلاحاً به آن لوح محو و اثبات می‌گوییم.\\ حضرت یونس (علیه‌السلام) عصبانی می‌شود، قومش را نفرین می‌کند، از خانه و کاشانه بیرون می‌زند چون می‌خواهد عذاب نازل بشود، علائم عذاب هم می‌آید. حالا پیرمرد فهمیده‌ای مردم را می‌طلبد، می‌گوید این عذاب است، آن کار را انجام می‌دهند، می‌آیند مادران را از بچه‌های شیرخوار جدا می‌کنند؛ حیوانات را از هم جدا می‌کنند، مردم از هم جدا می‌شوند، در صحرا می‌روند، در دل کوه می‌روند، شروع می‌کنند ضجه‌زدن، خاک به سر ریختن، خب عذاب الهی برمی‌گردد و تنها موردی است که عذاب الهی برمی‌گردد، این عذاب الهی برگشتن در لوح محو و اثبات است وگرنه در لوح محفوظ از اول مشخص است که قوم یونس (علیه‌السلام) عذاب نمی‌شود. در حقیقت به اعتبار درصد کشش علم ما است که این معنا پیدا می‌کند.\\ \\ (مجری)\\ درست است، اجازه بدهید یک بخشی را ببینیم و برگردیم ادامه صحبت‌ها و سوالات را مطرح می‌کنم، آیاتی از کلام وحی را با هم مرور می‌کنیم.\\ \\ (تیزر)\\ {\large«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (83)\\ مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا ۖ وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (84)».}\\ این سرای پر آرامش و زیبای آخرت را برای کسانی قرار داده‌ایم که در زمین تکبر و برتری‌جویی و تباهی نکنند. بدانید عاقبت خیر برای کسانی است که حرمت خدا را نگاه می‌دارند. هر کس کار نیکی انجام دهد، بهتر از آن پاداش می‌بیند و هر کس کار بدی مرتکب شود، بدانید بدکاران به اندازه عملکردشان مجازات می‌شوند. سوره مبارکه قصص\\ (پایان تیزر)\\ \\ (مجری)\\ خدمت شما عزیزان هستیم، ممنونم که مشارکت می‌کنید و سوالاتی برای ما فرستادید، من این سوالات را اگر اجازه بدهید در همین بخش حاج‌آقا خدمت شما مطرح کنم.\\ یک عزیزی گفتند که خداوند در قرآن می‌فرماید آن که را بخواهیم هدایت می‌کنیم یا آن که را بخواهیم روزی می‌دهیم، پس خیلی‌ها هر چه قدر هم تلاش کنند، هدایت نمی‌شوند اما بعضی در کمترین زمان هدایت می‌شوند مثل وهب نصرانی.\\ \\ (استاد)\\ پاسخ این سوال این است که خدای متعال می‌فرماید آن که را بخواهیم هدایت می‌کنیم، آن که را بخواهیم هدایت نمی‌کنیم اما خواستن خدای متعال گتره‌ای نیست. آن که را بخواهیم هدایت می‌کنیم، درست، بِشَرطِها و شُروطِها، آن که را می‌خواهیم گمراه می‌کنیم، بِشَرطِها و شُروطِها. خدای متعال امکانات اولیه را به همه داده، فطرت داده، عقل داده، وجدان داده، انبیاء داده، رسل داده، کتب داده، درست؟\\ حالا کسی اقبال می‌کند، مورد هدایت الهی قرار می‌گیرد، کسی اقبال نمی‌کند، مورد هدایت الهی قرار نمی‌گیرد. به دیگر سخن، هدایت محفوف به دو توفیق است، اما ضلالت محفوف به یک ادامه‌دادن خدای متعال است. خدای متعال توفیق داده‌‌است که من آمادگی هدایت داشته‌باشم، هدایت که شدم، هدایت را ادامه می‌دهد اما برای ضلالت خدای متعال کاری برای اضلال من انجام نمی‌دهد. من وقتی به سمت ضلالت کشیدم چون خدا رب است، کارش پرورش است، آن ضلالت پرورش داده می‌شود. پس بین هدایت‌یافتن و ضلالت‌یافتن اولاً فرق است، ثانیاً معنای این که خدا می‌فرماید ما بخواهیم یعنی کسی ما را مجبور نمی‌کند، ما به اختیار خودمان، اگر کسی لیاقت هدایت داشت و به سمت هدایت رفت، توفیق می‌دهیم، اگر هم لیاقت پیدا نکرد و نرفت، باز ما کار خودمان را انجام می‌دهیم.\\ \\ (مجری)\\ برخی بر این باورند که خداوند اصولاً در حیطه رفتار و اختیار انسانی، نمی‌تواند اراده‌ای داشته‌باشد. بنابراین خداوند نمی‌تواند ظلم داشته‌باشد یا فعل قبیحی را مرتکب شود.\\ \\ (استاد)\\ ببینید این همان نظر مفوضه است دیگر که ما نظر مفوضه را رد کردیم. نظر مفوضه این است که خدای متعال به من اراده و اختیار داده و رفته کناری نشسته‌است بیکار، از آن بدتر برخی از متکلمان در گذشته معتقد بودند خدای متعال ماده را آفرید، انرژی را آفرید، جهان را آفرید، یک سری قواعد علت و معلول، سبب و مسبب در آن تعبیه کرد، رفته نشسته دارد استراحت می‌کند. جهان دارد می‌چرخد، دریا‌ها دارند بر اثر خورشید بخار می‌شوند، بالا می‌رود، باد حرکت می‌دهد، به منطقه سردسیر می‌رسد، تبدیل به باران می‌شود، خدا دیگر این وسط کاره‌ای نیست و حال این که ما می‌گوییم علت محدثه همان علت مبقیه است و علت مبقیه همان علت محدثه است، {\large «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن».}\\ یک لحظه اگر خدای متعال نگاه و نظر و اراده‌اش را بردارد، عالم کُنْ فَیَکون است. پس در حقیقت چطور اگر این نوری که این‌جا هست اگر ژنراتور‌ها کار نکند، یک لحظه ما نور نداریم، خدای متعال ذاتش، صفاتش، اراده‌اش نباشد هیچی تحقق ندارد. پس این که بگوییم خدای متعال نمی‌تواند در فعل من تأثیر‌گذار باشد، نه این‌گونه نیست. خب، سوال می‌گوید پس ظلم چه، بدی چه. خب، این را ما قبلاً هم داشتیم، {\large «وَ أَلْشَّرُّ لَیْس إِلَیک»،} شر از آن جهت که شر است به خدا نسبت داده نمی‌شود. به دیگر سخن خیر و شر هر دو من عند الله هست اما خیر من الله هم هست، شر من الله نیست، {\large «وَ أَلْشَّرُّ لَیْس إِلَیک».}\\ چون در برنامه‌های مختلف مفصل توضیح دادیم، به همین بسنده می‌کنیم.\\ \\ (مجری)\\ اگر اراده ما در طول اراده خدا است، پس چگونه ما عذاب می‌شویم، خدا لازم نیست پاسخگو باشد؟\\ \\ (استاد)\\ سر مطلب هم این است که آن کسی که پشت فرمان نشسته من هستم، خدا دارد هل می‌دهد، آن کسی که انتخاب می‌کند من هستم. به من هم گفته، نه به من، به همه انسان‌ها (گفته‌است)، گفته عقل به تو دادم، وجدان به تو دادم، فطرت توحیدی در درون تو گذاشتم، انبیاء را فرستادم، اوصیاء را فرستادم، بدی‌ها و خوبی‌ها را به تو الهام کردم، {\large «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»،} همه راه‌های هدایت را در پیش تو گذاشتم.\\ خدا رحمت کند پدر ما را، ایشان شاعر بودند، شعر می‌گفتند، یکی از ابیاتشان این است: \begin{center} تمام عالم هستی چراغ است \hspace*{2.5cm} که تا راه هدایت گم نگردد \end{center} \\ همه عالم چراغ شده‌است، حالا من در مقابل همه این چراغ‌ها و نورافکن‌ها، چشم‌هایم را می‌بندم و در ظلمات می‌روم، این دیگر منتسب به خدا نمی‌شود.\\ \\ (مجری)\\ گفتند راه تقویت اراده چیست، لطفاً به صورت کاربردی پاسخ بفرمایید.\\ \\ (استاد)\\ بله، این از نکات بسیار ارزشمند است، برای تقویت اراده خب روانشناسی مطلب دارد، علم مطلب دارد، تجربه مطلب دارد، ما هم گمان می‌کنیم این دستوری که داریم می‌تواند موثر باشد. راه‌های متفاوتی وجود دارد، من از راه‌های تجربی صحبت می‌کنم که خیلی تأثیر‌گذار است. ما به کسی که اراده‌اش ضعیف است می‌گوییم آقا یا خانم شما یک کاری را که یک‌مقداری بر نفست سنگین است، انتخاب کن، در یک مدت معین به هر ضرب و زوری است، انجام بده.\\ \\ (مجری)\\ یک کار کوچک اما حتمی.\\ \\ (استاد)\\ مثلاً برای تو شب زود خوابیدن یک بلیه شده‌است. یک هفته در نظر بگیر از شنبه تا شنبه، بگو من به هر کیفیت شده‌است قبل از ساعت ده شب می‌خوابم، ولو به این که روز قبلش صبح زود بلند شوم، ظهر هم نخوابم، تمام بعداز‌ظهر هم دهان‌دره کنم، سردرد هم بگیرم اما قبل از ده می‌خوابم. این یک هفته را با هر ضرب و زوری است قبل از ده بخوابم، بعد مدتی را به نفست استراحت بده، راحت باش، دومرتبه یک کار دیگری را یا همان کار را با مدت بیشتر یعنی کاری که درصد سختی‌اش یک ذره بیشتر، مدت هم یک مقدار بیشتر، باز با هر ضرب و زور و هر کیفیتی است، انجام بدهید، حالا من شب زود خوابیدن را مثال زدم، شما مثال بزنید به بیدار‌بودن بین‌الطلوعین، فرقی نمی‌کند. مثال بزنید به این که یک هفته انسان کم بخورد، هیچ موقع احساس سیری نکند، یک هفته انسان کم حرف بزند. بعد از شش ماه این برنامه که تکرار شد.\\ \\ (مجری)\\ یعنی در چند مدت هم به نفست استراحت بده.\\ \\ (استاد)\\ یقیناً استراحت بده، استراحت لازم است، هر مقدار که می‌گذرد، درصد استراحت را کم کن، درصد آن ریاضتی را که انتخاب کردی، بیشتر کن. بعد از شش ماه چنان اراده فولادینی تو پیدا می‌کنی. نکته دوم برای تقویت اراده این که انسان، ما انسان‌های ضعیف‌النفس شل ول بی‌عار بی‌کاری که هر موقع انسان می‌بیند فشل می‌شود، انسان از این‌ها دوری بگزیند و برعکس با انسان‌های قوی‌الهمة مرید مصممی که اراده‌شان کوه را از جا می‌کند، نشست و برخاست کند. سوم، مطالعه‌کردن و خواندن زندگینامه انسان‌های قوی‌الهمة مثل بزرگان، مثل علما، مثل شهدایی که الان زندگی‌نامه‌هایشان بیرون می‌آید و گاهی می‌بینی با هفتاد درصد مجروحیت دارد می‌جنگد و بعد در آخر بعضی از اذکار است که در این زمینه نقش دارد، ذکر شریف {\large «یا مرید »} از اسماء الهی است، {\large «یا مُمِّدَ اَلهِمَم»،} {\large «یا قوي».} این اذکار بدون عدد اگر در شبانه‌روز تکرار شود، این‌ها اراده را قوی می‌کند و لازم هم هست. یعنی انسان مومن اراده‌اش باید قوی باشد، {\large «أَلمومنُ كَالْجَبَلِ لاَ یُحَرِّكُهُ اَلْعَوَاصِفُ»،} فرمود انسان مومن مانند کوه است که تندباد‌ها او را تکان نمی‌دهد.\\ \\ (مجری)\\ آیا ممکن است انسان به مقامی برسد که بتواند مانند خدا با اراده خلق کند؟\\ \\ (استاد)\\ انسان در بهشت که یقیناً چنین است، {\large «لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ»،} هر چه بخواهند و اراده کنند، تحقق پیدا می‌کند، انسان در بهشت با اراده کار می‌کند. من مثال برای کار با اراده را عرض بکنم، ببینید من این‌جا نشستم، اگر بخواهم آب بخورم، باید یک کار خارجی انجام بدهم، ولی من این‌جا نشستم، می‌خواهم در ذهنم صورت ایجاد کنم، صورت یک دریایی از طلا، خب ایجاد شد، در آن دریا یک کشتی‌ای از نقره، ایجاد شد. هر چه که بخواهم، به صورت تصور اراده کنم، در ذهن من بلافاصله محقق می‌شود. در روز قیامت در بهشت، مومن این‌چنین است. ما این‌جا مالک تصوراتمان هستیم، با اراده ایجاد می‌کنیم، آن‌جا با اراده در خارج شیء ایجاد می‌کنیم. لذا وقتی که ما وارد بهشت می‌شویم، در بهشت بسته می‌شود، خدای متعال به بهشتی‌ها می‌فرماید که شما مثل من شدید، {\large «أَقُولُ لِشَيْءٍ كُنْ فَيَكُونُ وَ تَقولونَ لِشَيْءٍ كُنْ فَيَكُونُ»؛} من با اراده می‌آفرینم، شما هم با اراده می‌آفرینید.\\ {\large «أَنا أَلْحَيُّ أَلَّذي لا یَموت»،} شما هم نمی‌میرید چون خلود دارید، خالدیم ما، جاودانه‌ایم. تعبیر غلط است ولی تا خدا هست، ما هستیم، از نظر فلسفی غلط است ولی تعبیر مطلب را می‌فهماند.\\ پس در بهشت که ما با اراده کار می‌کنیم، در این دنیا کسانی که {\large «عَبْدُ‌أَلخالِق»} بشوند، {\large «عَبْدُ‌أَلباري»} بشوند، بلکه {large «عبد‌الله»} بشوند، این‌ها هم چه می‌کنند؟\\ با اراده می‌آفرینند. موسی ابن جعفر (علیه‌السلام) نشسته، امام رضا (علیه‌السلام) نشسته، راجع دو، سه تا از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این روایت شده‌است.، شیر پرده است، پرده بالای سر سلطان عکس شیر است. حالا یک کسی دارد امام را استهزاء می‌کند، از این ساحران، دارد اذیت می‌کند، حضرت نگاهی می‌کنند، {\large «أَسَد اَللَّهِ خُذْ عَدُوَّ الله»،} دو کلمه، ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر، شیر زنده می‌شود، می‌خورد، یک قطره خون هم روی زمین نمی‌ریزد، بعد هم به دیوار برمی‌گردد. این چه کار کرد امام؟\\ با اراده باذن الله خلق کرد، چرا اگر انسان عبدالله باشد، تعبیر خود خدای متعال در آن حدیث قدسی این است:\\ {\large «عَبْدِي أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي، أَقُولُ لِشَيْءٍ كُنْ فَيَكُونُ وَ تَقُولُ لِشَيْءٍ كُنْ فَيَكُونُ».}\\ \\ (مجری)\\ پرسیدند این که تسلیم خواست و اراده خدا باشیم یعنی چطور؟\\ \\ (استاد)\\ ببینید نکته، نکته قابل‌توجهی است، انسان اگر به این یک جمله که استاد ما حضرت آیت الله حسن‌زاده آملی (رحمت الله علیه) مکرر می‌فرمودند، برسد، فرمودند: «عارفان و سالکان که به آن درجه بالای بالا می‌رسند، به این مسئله و به این یک جمله می‌رسند که خدا هست و دارد خدایی‌اش را می‌کند». انسان این را بفهمد، بفهمد {\large «لا إِلهَ إلَّا الله »،} یعنی {\large «لا مُوثِّرَ في أَلوُجود إِلَّا الله».}\\ یعنی اگر خدا نخواهد، نجنبد رگی تا نخواهد خدای، اگر عالم و آدم به هم بریزند، اراده الهی نباشد، کاری انجام نمی‌شود. این را اگر من ذق کنم و بچشم و بفهمم، شما مقام معظم رهبری را ببینید، در همین اغتشاشات اخیر چه قدر ایشان آرام بود، با این که فرمودند دشمن همه تلاش خودش را کرد و من در مهندسی دشمن آفرین می‌گویم، یعنی این قدر دقیق کار کرد اما سید محکم نشسته، آرام است، چرا؟\\ چون {\large «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».}\\ \\ (مجری)\\ خیلی متشکرم، یک بخشی را ببینیم، برگردیم، سوالات دیگری را خدمت حاج‌آقا مطرح می‌کنم.\\ \\ (تیزر)\\ بارالها من به تو تقرب می‌جویم و به وسیله ذکر تو خودت را به درگاهت شفیع می‌آورم و به جود و کرم تو از تو می‌خواهم که من را در زمره دوستان و مقربان درگاهت درآوری و شکر و سپاسگزاری از خودت را بر من روزی کنی و ذکر و یاد خود را به من الهام کنی. خدایا از تو درخواست می‌کنم مانند درخواست شخصی که در برابر تو خوار و ترسان است که بر من آسان گیری و به من رحم نمایی و من را به آن چه برایم قسمت کرده‌ای راضی گردانی و در تمام حالات به تقدیرات خودت قانعم سازی.\\ فراز‌هایی از دعای کمیل امام علی (علیه‌السلام)\\ (پایان تیزر)\\ \\ (مجری)\\ حدوداً دوازده دقیقه کمتر فرصت دارم خدمت حاج‌آقا باشم، باز هم سوالات شما را می‌خوانم و بعد ادامه بحث را ان شاء الله خدمت حاج‌آقا خواهیم‌بود.\\ گفتند که خداوند می‌فرماید از عاقبت همه ما خبر دارد، پس چرا برای ما زمین و آسمان را قرار داد وقتی خبر دارد بهشتی که است، جهنمی که هست؟\\ \\ (استاد)\\ این پاسخ در حقیقت دو چهره جواب می‌طلبد این سوال. در یک بخش باید بگوییم اصلاً خدای متعال چرا آفرید؟ ما در حقیقت در این بخش جوابمان یک جواب فلسفی و کلامی است، جواب این است که اصلاً خدای بدون آفرینش معنا ندارد. آن وقت خدا وقتی می‌آفریند، یعنی اسماء او دارد مظهر پیدا می‌کند. همه اسماء جزئیه الهی، اسماء کلیه الهی مظهر داشته‌باشد، اسم اعظم الهی که بالاترین اسم خدا است مظهر نداشته‌باشد، معنا ندارد. انسان مظهر اسم اعظم الهی است، پس در حقیقت به یک معنا خدا چون خدا است، بایسته است و شایسته است که بیافریند و می‌آفریند و همیشه می‌آفریده، فیض او دائم است و در حقیقت انسان هم باید جزوی از این آفریده‌شده‌ها می‌بوده‌است به خاطر این که مظهر اسم اعظم الهی است.\\ اما سوال این است که خدا می‌داند، درست است خدا می‌داند اما به این دانسته خدا قانع نیستیم، حالا که خدای متعال این همه انبیاء و اوصیاء و کتب الهی و عقل و وجدان و فطرت در اختیار گذاشته، روز قیامت مردم به خدای متعال اعتراض می‌کنند. خدای متعال فرمود من چرا انبیاء و پیغمبران را فرستادم، دست هدایت را گرفتم؟\\ {\large «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ».}\\ حالا که انبیاء الهی آمدند، حالا که اوصیاء آمدند، روز قیامت بدکاران می‌گویند: {\large «َوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ».}\\ مثلاً چرا فلان کار را نکردی، اگر این کار را می‌کردی ما هم از مخلصین بودیم، ما هم آقای قاضی بودیم، ما هم آقای شیخ جعفر مجتهدی بودیم مثلاً، این جوری می‌گویند، اگر این نبود که به هیچ وجه نمی‌شد دهان مردم را بست.\\ پس خدای متعال می‌داند اما دانستن او معنایش این نیست که اتمام حجت شده‌باشد، برای اتمام حجت زمین خلق می‌شود، آسمان خلق می‌شود که این خلق‌شدنش هم مقتضای اسماء الهی است، خلقت مقتضای ذات الهی است.\\ خورشید بدون گرما و نور وجود ندارد، خدای بدون فیض وجود ندارد، خدای فیاض باید بیافریند و می‌آفریند و این آفرینش‌ها یکی از اهدافش نسبت به موجود مختار که ما و جنیان هستیم، اتمام حجت است و به این خدای متعال تأکید کرده‌است.\\ \\ (مجری)\\ درست است، این جریان خواسته امام رضا (علیه‌السلام)، شیر روی پرده، شیر واقعی شده، گفتند سندش موجود است؟\\ \\ (استاد)\\ بله، احتتاج طبرسی.\\ \\ (مجری)\\ چندین مورد در مورد ائمه معصومین (علیهم‌السلام) مطرح شده‌است.\\ \\ (استاد)\\ ائمه معصومین (علهم‌السلام)، سه تا امام را، دو یا سه امام را در موردش این داستان را داریم، اتفاقاً روایت، روایت معتبری هم هست.\\ \\ (مجری)\\ درست است، حاج‌آقا چه مصادیقی برای {\large «یُریدُ اللهُ بِکُمُ أَلْیُسْر »} وجود دارد؟\\ \\ (استاد)\\ بله، اصل آیه خب آیه خیلی شیرینی است که خدای متعال می‌فرماید ما برای شما آسانی اراده کردیم، برای شما عسر و سختی اراده نکردیم و لذا است که این سوال پیش می‌آید که یعنی چه خدای متعال برای ما اراده سهولت و آسانی کرده‌است؟\\ \begin{enumerate} \item من مصادیق را عرض بکنم که مطلب روشن بشود. اولین مصداق این است که خدای متعال برنامه زندگی من را که اسمش را دین می‌گذاریم، سمحه سهله قرار داده‌است. دین خدا دین پیچیده‌ی آزار‌دهنده‌ای نیست. در بعضی از روایات اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام)، معصوم فرموده خدا مگر از شما چه خواسته، 24 ساعت یعنی 24 تا 60 دقیقه که هر دقیقه یعنی 60 ثانیه، از این 24 ساعت نمازی که از ما خواسته، صبح، ظهر و شب، مجموعاً هفده رکعت است، هر رکعت یک دقیقه طول بکشد، بیست دقیقه می‌شود، با مقدمات و موخراتش 25 دقیقه می‌شود. از 24 ساعت، بیست دقیقه به نماز نمی‌رسد، نمازی که صدها اثر دارد که یکی‌اش این است که من را پاک می‌کند، {\large «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ».} فرمود روزه، خدا می‌توانست بگوید یازده ماه در سال را باید روزه بگیرید، یک ماه در سال برای ما برای روزه‌گرفتن قرار داده‌است، آن هم نگفته 24 ساعت نخور، نیاشام، گفته از طلوع آفتاب، از اذان تا اذان (نخور). خب این همه ما درآمد داریم، می‌توانست بگوید چهار‌پنجمش را باید در راه من بدهی، می‌گوید خمسش را بده، آن هم یک سال دستت باز است، خرج شد، خرج شد، داخل معونه‌ات شد، داخل معونه شد، اضافه اگر آمد، سال بر او گذشت، حالا بده. می‌توانست بگوید هر سال همه باید حج بروند، گفته مستطیع شدی، ثروت پیدا کردی، زاد و توشه داشتی، یک بار در طول عمر حج برو. خب واجبات مگر چه است، زکات، گفته آقا همین هشت تا چیز، آن هم با این نسبت‌ها. امام معصوم فرموده مگر خدا چه از ما خواسته و می‌دانیم اگر کسی به واجباتش عمل کند، محرمات را انجام ندهد، وسط بهشت جایش است، پس این سمحه‌ سهله است. \item دوم، خدای متعال، حالا ما آمدیم این را رعایت نکردیم، گناه داشتیم، خطا داشتیم، لغزش داشتیم، خدای متعال دری را در مقابل ما به نام توبه باز کرده‌است، نمی‌توانست خدا بگوید هر کس گناه کرد، این گناه پایش می‌ماند، دیگر قابل برگشت نیست، چرا، می‌توانست بابی به نام توبه نداشته‌باشد اما بابی به نام توبه باز کرده که از برصیصا بگیر تا دیگران، این باب همیشه باز است و تا لحظه آخر باز است یعنی تا قبل از ورود به گور در حقیقت و وارد عالم برزخ شدن این باب باز است. \item سوم، خدای متعال آمده خوبی‌ها را هر یکی‌اش را ده تا حساب کرده، بدی‌ها را هر یکی‌اش را یکی حساب کرده‌است.\\ \\ (مجری)\\ تازه بعد از این که انجام شد اما در خوبی‌ها نیت هم کنی (حساب می‌کند).\\ \\ (استاد)\\ بله حالا داریم، به این می‌رسیم. در حقیقت خوبی من ده برابر حساب می‌شود و لذا در روایات داریم که {\large «وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحَادُهُ أَعْشَارَهُ»،} چه قدر بد است کسی در روز قیامت آحادش بر عشراتش بچربد. آن قدر بدی کرده که خوبی‌هایش که ده برابر حساب شده مغلوب آن بدی‌هایش بشود که یک دانه حساب شده‌است. \item چهارم، حالا خوبی‌ها را ده برابر حساب کرده، گفته نیت خوبی را هم خوبی حساب می‌کنم. اربعین سه سال نتوانستی بروی، دلت بوده، هر سه سال برایت نوشتم. مکه هر سال موسم (حج)، جگرت آتش می‌گیرد، کاش من منا و عرفات بودم، این را برایت می‌نویسند. نه می‌نویسند، در روایت است ملکی را موکل می‌کنند به جای تو عمل انجام می‌دهد، یعنی چه؟\\ خب ببینید پس نیت خوبی را حساب می‌کند ولی نیت بدی را تا به عمل نکشد، حساب نمی‌کند. \item پنجم، حالا به عمل کشید، من کار بد کردم، این ملک موکل روی شانه چپ من کرام الکاتبین، تا هفت ساعت نمی‌نویسد، بعد هفت ساعت می‌نویسد. نوشت، تا 24 ساعت بالا نمی‌فرستد، حالا بعد 24 ساعت فرستاد، در آسمان چهارم آن را نگه می‌دارند تا مدتی که ببینند این بنده یک أَستغفرالله برای این کار می‌گوید یا نمی‌گوید. ببینید {\large «یُریدُ اللهُ بِکُمُ أَلْیُسْر و لا یُریدُ بِکُمُ أَلْعُسر».} \item ششم، دعا را مستجاب کرده، می‌توانست خدا بگوید من هیچ دعایی را مستجاب نمی‌کنم، این وظایف تو است، انجام بده، ندادی، جهنم اما این طور نیست. \item هفتم، دعای دیگری را در حق من مستجاب کرده و لذا به ما هم فرمودند به عنوان یک ادب، گفتند دعا کنید، دعایی که ردخور نداشته‌باشد. از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) می‌پرسند چه دعایی ردخور ندارد؟\\ می‌فرمایند: «دعایی که با زبانی باشد که شما با آن زبان گناه نکردی».\\ به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) می‌گویند که است که با زبانش گناه نکرده‌است. می‌گوید که نه، مقصود این نیست، مقصود این است، تو در حق من دعا کن. خب من که با زبان شما گناه نکردم، شما هم که با زبان من گناه نکردی، دعای دیگری را در حق ما مستجاب کرده‌است. \item هشتم، آمده خدای متعال می‌گوید من نگاه مردم را در مورد یک نفر ملاک قرار می‌دهم و لذا تا کسی مرد می‌گویند که دستانتان را بلند کنید، بگویید: {\large «اَللَّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْراً»».} منتها ما حالا به مردم توصیه می‌کنیم یک کاری نکنید مردم بعد از مرگ شما دروغ بگویند، یعنی این {\large «لا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْراً»،} تشریفاتی نباشد، ولی این هست اگر کسی فوت کرد خدای متعال به فرشتگانش می‌گوید که صبر کنید، ببینیم گزارش از زمین چه می‌رسد. چهل نفر اصلاً همین که بگویند {\large «لا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْراً».}\\ حضرت آیت الله جوادی استاد ما فرمودند آقای سردار سلیمانی با تیمش پیش ما آمد، بعد که می‌خواستند بروند، به من گفتند که من یک عرض خصوصی با شما دارم. حضرت استاد ما گریه می‌کردند، این را تعریف می‌کردند. گفتند که آن‌ها رفتند بیرون، آقای حاج‌قاسم ایستاد، دیدم از جیبش یک پارچه درآورد، گفت که آقا من آدم ضعیف گنهکاری هستم، شما هم آدم خوبی هستید، پای این پارچه بنویسید {\large «اَللَّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْراً».}\\ ببینید یک نفر مانند شهید سلیمانی که چهل سال در جنگ دنبال شهادت بوده، این قدر به فکر آخرتش باشد. \item نهم، از ما دفاع کرد، (خدا) فرمود: {\large «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنوا».} \item دهم، ما را به نور کشید، {\large «يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ».} \item یازدهم، همه آن چه را که برای هدایت من لازم است برای من آماده کرد، یعنی به من عقل داد، فطرت توحیدی داد، وجدان داد، الهام خوبی و بدی داد، {\large «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»،} انبیاء فرستاد، اوصیاء فرستاد، کتب آسمانی فرستاد.\\ {\large «نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا»،} هر از چندگاهی خدا دل من را می‌برد، همه این‌ها را فرستاد، من یک تلنگر می‌خواهم تا به سمت خوبی‌ها بروم.\\ \end{enumerate} \\ (مجری)\\ من یک دقیقه وقت دارم دو‌، سه تا سوال رسیده، اگر شخصی ناخودآگاه اعمالش به ریا آلوده شود، در حالی که از ریا بیزار است، تمام کارهایش به باد می‌رود؟\\ \\ (استاد)\\ اگر تلاشش بر این باشد که مبتلا به ریا نشود و در عین حال مبتلا بشود، خدای متعال می‌گذرد.\\ \\ (مجری)\\ آیا می‌توان گفت اولیای الهی در اراده خدا فانی‌اند؟\\ \\ (استاد)\\ بدون شک چنین است، یعنی اگر این طور نبود، ظرف اراده الهی نمی‌شدند. اهل‌بیت (علیهم‌السلام) فرمودند: {\large «نَحْنُ أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ الله».}\\ چرا اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ظرف مشیت الهی هستند؟\\ چون اراده آن‌ها در اراده خدا فانی است، لذا رضایت آن‌ها رضایت خدا می‌شود، غضب آن‌ها غضب خدا می‌شود.\\ \\ (مجری)\\ خیلی متشکرم، یکی، دو تا سوال دیگر هم باقی مانده که فرصت نیست، ان شاء الله جلسه آینده (مطرح خواهیم‌کرد). \newpage \begin{center} \Large{فهرست منابع} \end{center} \begin{enumerate} \item ابن بابویه، محمد بن على، التوحید، ص 148، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1398ق. \item قطب راوندی، سعیدبن هبه الله، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۵۹. \item بحارالانوار، ج 46، ص 366 و 367 \item نهج البلاغه، حکمت ۲۵۰ \item مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۵، ص ۵۷. \item مجلسي، بحار الانوار، چ مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404ه.ق، ج 44 ص 364 \item سيد شرف الدين، مجالس الفاخره، قم، مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1421 ق، ص 105. \item سوره شمس، آیه 8 \item شرح الكافي ـ الأصول و الروضة(للمولى صالح المازندراني)، ج‏ 9، ص 172. \item سوره فرقان، آیه 16 \item عدة الداعي و نجاح الساعي، جلد ۱، صفحه ۳۱۰ \item اثبات الهداة، جلد ۴، صفحه ۲۴۲ \item سوره رعد، آیه 28 \item سوره نساء، 165 \item سوره طه، 134 \item سوره عنکبوت، 45 \item معاني الأخبار، جلد۱، صفحه ۲۴۸ \item سوره بقره، 185 \item سوره حج، آیه 38 \item سوره بقره، آیه 257 \item بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۸، صفحه ۲۲۱ \end{enumerate} \end{document}