\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\usepackage{xepersian}
\begin{document}
\large{
أَعوذُ باللّٰهِ مِنَ أَلْشَیْطانِ أَلْرَّجیم\\
بِسمِ اللهِ أَلْرَّحمٰنِ أَلْرَّحیم\\
أَلْحَمْدُ للّٰهِ ربِّ أَلْعالَمین وَ أَلْصَلاة وَ أَلْسَلام عَلَي اَلْنَيِّرِ اَلْأَعْظَم وَ نَتیجَة أَلْعالَم، هادي ألْسُبُل وَ مُنجي أَلبَشَر، سَیِّدَنا وَ مَولانا، حَبیبِ إِلهِ أَلْعالَمین، ابِاالقاسِم المُصطَفیٰ مُحَمَّد (ص) وَ عَلیٰ آلِهِ أَلطَّیِبینَ أَلطاهِرینَ أَلمَعصومینَ أَلمُکَرَّمین وَ لَعْنُ ألدائِم عَلیٰ أَعدائِهِم أَجمَعین مِنَ أَلان إِلیٰ قیامِ یَومِ أَلدّین.\\
قالَ اللهُ تَبارَک وَ تَعالیٰ: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا».\\
}
\normalsize
دیشب شب شهادت مولیالموالی (علیهالسلام) بود، امشب اولین شب غربت و یتیمی بنیفاطمه (سلام الله علیها) در خانه امیرالمومنین (علیهالسلام) است. ان شاء الله ما ایتام آل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) جزو شیعیان خالص حضرتش بودهباشیم به برکت صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله) و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\
\large{اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.}\\
\normalsize
شب اول گفتم، هر چه قدر صدای صلواتت بلند بشود، طبق روایت معصوم همان مقدار شیطان از تو دور میشود. شیطان را از خودتان بیشتر دور کنید با صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله) و آل محمد (صلی الله علیه و آله).\\
\large{اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.}\\
\normalsize
یک سوال دیشب مطرح شد، تقوا که معنایش را فهمیدیم، جایگاهش را فهمیدیم.\\
آیا تقوا یک کار آسانی است یا یک کار سختی است؟\\
دینداری، خدامحوری آیا کار مشکلی است یا کار آسانی است؟\\
گفتیم شواهدی در دین داریم که نشان میدهد این کار، کار سختی نیست. من بعضی از این شواهد را تحت عنوان الطاف الهی عرض کردهبودم. الطاف الهی را بعضیاش را گفتیم، بعضی دیگرش را خدمت عزیزان عرض میکنیم.\\
\begin{enumerate}\setcounter{enumi}{9}
\item
لطف دهم، توبه، خدای متعال میتوانست بگوید به تو عقل دادم، وجدان دادم، پیغمبر فرستام، امام فرستادم، گناهان را گفتم، واجبات را گفتم، حق نداری گناهان را انجام بدهی، حق نداری واجبات را ترک کنی و اگر کردی، پایت نوشته میشود.\\
آش خالهات است، بخوری پایت است، نخوری پایت است. خدا این کار را نکرده (است)، چه کار کردهاست؟\\
گفتهاست اگر گناه کردی، اگر واجب را ترک کردی، هر لحظه برگردی آغوش من باز است.\\
\large{تُوبَوا اِلَی اللّهِ تَوْبَةً نصوحاً.}
\normalsize
خب، آغوش تو باز است، یعنی چه؟\\
یعنی من اگر توبه کردم، چه نصیب من میشود؟\\
پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
\large{«کَیَومٍ وَلَدَتْهُ أَمُّه».}\\
\normalsize
مثل روزی که از مادر متولد شدی.\\
خدا به من توفیق داد، من یک دور روایات را بررسی کردم، ببینیم این تعبیر
\large{کَیَومٍ وَلَدَتْهُ أَمُّه،}
\normalsize
یعنی مثل روزی که انسان از مادر متولد شدهاست، در دین ما چند بار تکرار شدهاست.\\
به یک رساله کوچکی تبدیل شد، حدوداً چهل مورد در دین ما آمدهاست که انسان مثل این میشود که از مادر متولد شدهاست. یکی از مواردی که انسان مثل این میشود که از مادر متولد شده (است)، مال موقعی است که انسان توبه کند.\\
عزیزان من میدانند، پای منبرها بزرگ شدید. بعضی از عملها واجب فوری است، بعضی عملها واجب غیرفوری است.\\
مثلاً شما در مسجدی تکوتنها، داری نماز مستحبی میخوانی، دیدی یک بچهای مسجد را نجس کرد. نمازت را باید بشکنی، سریع بروی شلنگ پیدا کنی، شیر پیدا کنی، مسجد را بشویی، شستن مسجد واجب فوری است.\\
نمیشود بگویی حالا نمازمان را بخوانیم، بعد هم یک دعای کمیل بخوانیم، بعد هم یک دعای سمات (بخوانیم)، بعد سراغ تطهیر مسجد میآییم. نه، تطهیر مسجد واجب فوری است.\\
حالا، توبه واجب فوری است، من اگر به گناهی مبتلا هستم، بلافاصله باید توبه کنم. بگویم، صبر کنیم ماه رمضان بشود، شبهای قدر بشود، شب بیستوسوم بشود، حالا من بعد از او توبه میکنم با نامحرم، خلاصه، ارتباط نمیگیرم، نه (این طور نمیشود).\\
خب، حالا اگر من یک توبه راستین کردم، فرمود:
\large{«کَیَومٍ وَلَدَتْهُ أَمُّه».}\\
\normalsize
ببینید، دینداری آسان است، دینداری مشکل نیست.\\
خب، توبه کار مشکلی است؟\\
نه، چرا؟\\
چون فرمود که حقیقت توبه یک کلمه است. الان به دیوار مسجد تکیه دادی، خودت هم میدانی فلان گناه را داری، از ته دل پشیمان میشوی، خلاص، حتیٰ یک أَسْتَغْفِرُ الله هم نمیگویی، نگفتی که نگفتی.\\
به گناهی مبتلایی، از ته دل پشیمان شدی،
\large{کَفیٰ بِاَلْنّدَمِ توبةً.}
\normalsize
فرمود همین که پشیمان شدی، توبه است. احتیاج به نماز، احتیاج به استغفار، هیچی نمیخواهد. پشیمانی تو را خدای متعال پذیرفتهاست. در همین راستای توبه شما ببینید، ما گناه اگر کردیم، خدا اصلاً عجله نمیکند. به این ملکی که در شانه چپ ما نشستهاست، مسئول نوشتن گناهان است، خدا به این فرمودهاست: «بنده مومن من گناه کرد، تا هفت ساعت نمینویسی، اصلاً ننویس، شاید توبه کند». حالا، توبه نکرد، این گناه بالا میآید ولی پیش پروردگار نمیرود. در آسمان چهارم گناه را 24 ساعت نگه میدارند، شاید بنده توبه کند. اگر توبه نکرد، آن موقع بالا میرود. ثواب این طور نیست، به مجرد این که انسان کار خوبی کرد، بلافاصله در پرونده عملش نوشته میشود.\\
پس توبه یکی از الطاف مهم الهی است که اگر انسان تا قبل از زمان احتضار توبه کرد، تا قبل از این که عزرائیل را ببیند، توبه کرد، توبه او پذیرفته میشود. هشتاد سال خطا کردهاست، یک روز قبل ارتحالش درست پشیمان شد، یک روز ماندهاست، موارد متعددی هم داشتیم، موارد متعددی داشتیم. یک آدم خیلی شری بود، خیلی شر بود، در نجف به او عبدالفرار میگفتند، عبدالفرار یعنی عبد فرارکننده، چه بود؟\\
یک جوان لاتِ لاابالیِ بیدین، همه را اذیت میکرد. از پشت مثلاً به طرف چاقو میزد، تا میآمدند بگیرندش نبود، همه هم از او میترسیدند. نزدیک حرم امیرالمومنین (علیهالسلام) نشستهبود، عارف کامل مرحوم ملاحسینقلیهمدانی، بزرگ سرسلسله عارفان قرن از کنار او رد شد.\\ یک نگاه به اوکرد، فرمود: «عبدالفرار؟».\\
گفت: «ای، أَنا عبدالفرار».\\
فرمود: «عبدالفرار تو هستی؟».\\
گفت: «آره، عبدالفرار من هستم».\\
ایشان با آن نگاه عمیق عارفانهاش فرمود: «تا کی میخواهی فرار کنی؟، از که داری فرار میکنی؟».\\
یک جمله در دعای کمیل هست مربوط به این مطلب،
\large{وَ لا یُمْکِنُ أَلفرار مِن حُکومَتِک،}
\normalsize
خدایا از حکومت تو نمیشود فرار کرد.\\
تعبیر تاریخ این است، این عبدالفرار یک تکانی خورد، از جایش بلند شد، حرم نرفت، مسجد نرفت، وادیالسلام نرفت، یک راست خانه آمد.\\
مادر پیری داشت، گفت: «مادر، بزرگی به من جملهای گفته (است)، من را به هم ریخت. من نماز که بلد نیستم، وضو که بلد نیستم، بیا اینها را به من یاد بده».\\
آمد وضو را به او یاد داد، وضو گرفت. نماز را بلد نبود، گفت: «قبله کدام طرف است؟».\\
قبله را نشانش داد، این عبدالفرار به سجده افتاد، یک ساعت فقط از او نفس شنیده میشد، چه میگفت؟\\
مادرش میگوید من نفهمیدم. یک ساعت گذشت، به کنار افتاد، مادر میگوید من آمدم تکانش دادم، دیدم جان به جانآفرین تسلیم کردهاست، مرده است.\\
عزا گرفتم که خدایا من پیرزن تنها در نجف، آن هم این عبدالفراری که همه از او فراری بودند، این را مردم بفهمند، جنازهاش را آتش میزنند، اصلاً در قبرستان مسلمانان دفنش نمیکنند. گرفتار گفتم حالا میخوابم، خوابیدم فردا صبحگاه، دیدم اوایل صبح در خانه را میزنند. در خانه را باز کردم، دیدم ملاحسینقلیهمدانی با همه شاگردانش پشت در آمدند که ما برای دفن و کفن و تشییعجنازه این عبدالفرار خدا آمدیم.\\
آقا شما این جا چه میکنی؟\\
(ملاحسینقلیهمدانی) فرمود: «پسر شما دیشب توبه کرد، آمرزیده شد. به من دیشب در نماز شب گفتند، یکی از اولیای ما فردا باید تشییع جنازه بشود. این هم آدرس، توی ملاحسینقلی باید بروی دفن و کفنش را انجام بدهی».\\
یک عمر بدی کرده (است) ولی آمده (است)، وقتی آمده (است)، درست آمده (است).\\
\large{تُوبَوا اِلَی اللّهِ تَوْبَةً نصوحاً.}\\
\normalsize
توبه یکی از الطاف الهی است، آن هم اینجوری، پنجاه سال خطا کردی، حالا واقعاً برگشتی.\\
پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «مثل این که از شکم مادر به دنیا آمدی».\\
نوزاد چه قدر پاک است، نوزاد چه قدر لطیف است. ما الان بالاترین لقب زشت را میخواهیم به اسرائیل بدهیم، دولت کودککش میگوییم، دولت نوزادکش (میگوییم).\\
نوزاد برگ گل است، فرمود تو برگ گل میشوی. بیست سال گناه داشتی، اگر توبهات توبه باشد، کَیَومٍ وَلَدَتْهُ أَمُّه (میشوی).\\
\item
خب، سراغ لطف یازدهم برویم. از الطافی که خدا تقوا را به وسیله آن برای ما آسان کردهاست، راه خودش را برای ما آسان کردهاست، چون دست ما خیلی به خدا نمیرسد، دست ما کوتاه، خرما بر نخیل (است).\\
این آمده، گفتهاست من افرادی را که مثل خودتان هستند، تعیین میکنم، تو تلاش کن رضایت این را بدست بیاوری، من به تو لبخند رضایت میزنم.\\
یک، پدر و مادر،
\large{رِضَي الله، رِضي أَلْوالدین.}
\normalsize
امشب خانه رفتی، روی دست و پای پدرومادرت بیفت، ببوس. بگو ننه از ما راضی باش، نه دروغکی بگوید، واقعاً از ته دل از تو راضی باشد.\\
رو دستوپای پدرت بیفت بگو بابا از ما راضی باش. اشتباهی کردیم، غلطی کردیم، نوجوان بودیم، نفهمیدیم.\\
خدا فرمود: «امشب توانستی رضایت پدرومادرت را جلب کنی، من از تو راضی شدم».\\
\large{رِضَي الله، رِضي أَلْوالدین.}\\
\normalsize
چند جا در قرآن کریم داریم،
\large{أَطیعوا الله وَ لا تُشْرِکوا بِه شَیئاً،}
\normalsize
بعد
\large{وَ بِأَلوالِدَینِ إِحساناً}
\normalsize
به پدرومادر احسان کنید.\\
\large{إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ.}\\
\normalsize
این پدر، پیر شدهاست، مادر پیرزن شدهاست، مبادا به آنها درشتی کنی، هوایشان را داشتهباش.\\
من این را روی منبر گفتم. سوار تاکسی شدم در مشهد، یک تاکسی قراضه که گفتم این به نظرم پنجاهمتر نمیتواند راه برود.\\
راننده، تا نشستم شروع به فحشدادن به مادرش کرد. برق سهفاز من را گرفت، آدم به مادرش فحش میدهد؟\\
گوش کردم ببینم چه میگوید، دیدم در ضمن حرفهایش میگوید: «حاجآقا من نمیدانم این همه من آدم خوبی هستم، چرا کارهایم گیر پیدا میکند».\\
گفتم: «تو آدم خوبی هستی؟».\\
گفت: «من همه کارهایم را (انجام میدهم)، واجبات، محرمات».\\
گفتم که الان داشتی به مادرت فحش میدادی، آن وقت میگوید چرا کار من گیر است.\\
دستم به خدا نرسید، به پدرومادرم که دستم میرسد.\\
گفت:
\large{«وَ بِأَلْوالِدَینِ إِحْساناً».}\\
\normalsize
رضایت آنها را جذب کن، لبخند رضایت خدا بر لبان خدا مینشیند.
حالا، پدرومادر من فوت کردند، اهلبیت (علیهمالسلام) فرمودند: «از داخل برزخ میتوانند من را عاق کنند».\\
چه طور؟\\
یک سال است نه سر قبرشان رفتم، نه خیرات و مبرات برایشان کردم، نه به یادشان بودم، نه حمدوسورهای برایشان خواندم، از آن عالم من را عاق میکنند، گره به کار من میافتد.\\
دوم، امام حسین (علیهالسلام) در راه کربلا خطبه خواندند، در آن خطبه فرمودند:
\large{«رِضي الله، رِضانا اَهلَالبَیت».}\\
\normalsize
میخواهی خدا را راضی کنی، ما را راضی کن. لبخند رضایت روی لبان حجت ابن الحسن (عجل الله تعالیٰ فرجه) بنشیند، خدا از ما راضی است.\\
امام رضا (علیهالسلام) از ما راضی باشد، خدا از ما راضی است. علی ابن ابیطالب (علیهالسلام) به ما بخندد، خدا به ما میخندد،
\large{رِضي الله، رِضانا اَهلَالبَیت.}\\
\normalsize
ببینید، چه قدر دین را خدا سهل گرفتهاست. خب، ممکن است کسی بگوید مثلاً اهلبیت (علیهمالسلام) از انسان دیر راضی میشوند. نه، این طور نیست. چرا این طور نیست؟\\
اهلبیت (علیهمالسلام) متصف به صفات خدا هستند، یکی از صفات خدا که در فقرات پایانی دعای کمیل شما میخوانید، چیست؟\\
\large{يَا سَرِيعَ الرِّضَا،}
\normalsize
ای کسی که زود راضی میشوی. ما بندهها هستیم که کینهمان کینه شتری است. سیسال گذشته (است)، همسایه من به من یک بدی کرده (است)، هنوز از ذهنم نمیرود. معلمم در حق من یک جفایی کردهاست، هنوز از ذهنم نمیرود. خدا این طور نیست،
\large{يَا سَرِيعَ الرِّضَا.}
\normalsize
اهلبیت (علیهمالسلام) این طور نیستند، آنها هم
\large{سَرِيعَ الرِّضَا}
\normalsize
هستند.\\
فرمود که سیدالشهدا (علیهالسلام) را راضی کن، من راضی هستم، حجت ابن الحسن (عجل الله تعالیٰ فرجه) را راضی کن، من راضی میشوم.
آمد رضایت خودش را به رضایت یک سری موجودهای غیر خودش گره زد که ما با آنها در ارتباط هستیم، والدین است، پدرومادر است.\\
\item
لطف دوازدهم، ببینید، میخواهیم بگوییم خدا تقوا را برای ما راحت کردهاست، لطف دوازدهم این است.\\
علیالقاعدة، قانون اولیه این است، منِ انسانِ پستِ کوچکِ کوتاهِ کوتاهقد اصلاً نباید اجازه داشتهباشم اسم خدا را بر زبانم بیاورم، اصلاً نباید مجاز باشم نام پروردگار را ببرم. خب، نه تنها به من اجازه دادهاست اسمش را بر زبان بیاورم، نه تنها به من اجازه دادهاست یادش کنم، گفتهاست از من بخواه. نه تنها اجازه دادهاست من از او بخواهم، امر کردهاست من از او بخواهم بلکه تهدید کردهاست. گفتهاست اگر از او نخواهم، بدش میآید. الان، در شبهای ماه رمضان، سحر که میشود، شما دعای ابوحمزه میخوانید، این فقرات دعای ابوحمزه را ببینید، این فقرات مناجاتالذاکرین را ببینید، این فقرات قرآنی را ببینید.\\
قرآن فرمود:
\large{«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ».}
\normalsize
من را بخوانید، جواب میدهم.\\
فرمود:
\large{«قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ».}\\
\normalsize
اگر دعا نکنید، نگاهتان نمیکنم، دعا کنید، بخواهید، بخواهید.
بگذارید از مناجاتالذاکرین بخوانم.\\
\large{إلهِي لَوْلا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ أمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْرِي إيَّاكَ.}\\
\normalsize
خدایا اگر تو نگفتهبودی من تو را یاد کنم، من اصلاً خجالت میکشیدم اسم تو را بر زبان خودم بیاورم.\\
\large{عَلى أَنَّ ذِكْرِي لَكَ بِقَدْرِي، لا بِقَدْرِكَ، وَمِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَيْنا جَرَيانُ ذِكْرِكَ عَلى أَلْسِنَتِنَا.}\\
\normalsize
اجازه دادی ما یا الله بگوییم، اجازه دادی ما یا خدا بگوییم، تو اجازه دادی ما اسمت را بر زبان بیاوریم، بلکه دعا کنیم و این دعا را در حق ما مستجاب کنی.\\
\item
میدانید عزیزان، خیلی از ما سوال میکنند، میگویند آقا چه کار کنیم دعایمان مستجاب بشود.\\
به تعبیر علامه طباطبایی، دعایت میخواهی مستجاب بشود، میخواهی نفر اول کنکور بشوی، میخواهی زندگی آرام داشتهباشی، میخواهی رفاه داشتهباشی، میخواهی حرم اباعبدالله (علیهالسلام) را بگیری، میخواهی مشهدت را بگیری، دو تا شرط بیشتر ندارد، دعای مستجاب دو تا شرط بیشتر ندارد، اولیاش که هیچ، یک شرط بیشتر ندارد.\\
یاد بگیرید و این را ما از یک آیه قرآن به تعبیر علامه طباطبایی میفهمیم. آیه را همه شما حفظ هستید، خدا فرمود که
\large{ادْعُونِي،}
\normalsize
بعدش،
\large{أَسْتَجِبْ لَكُمْ،}
\normalsize
من را بخوانید، استجابت است.\\
\large{ادْعُونِي}
\normalsize
دو تا شرط است، خواندن باشد، واقعاً بخواهم، لقلقه زبان نباشد.\\
چرا گفتند دعای مُحال مستجاب نمیشود؟\\
اصطلاحاً میگویند
\large{أَلْدعاءُ بِما لا یَکون.}\\
\normalsize
تو بگویی خدایا من دیگر از پسربودن خسته شدم، فردا من را دختر کن. خدا خندهاش میگیرد، این
\large{أَلْدعاءُ بِما لا یَکون}
\normalsize
است.\\
بگویی خدایا ما خسته شدیم مدام خورشید از مشرق طلوع کرد، مغرب غروب کرد، فردا میخواهیم از مغرب طلوع کند، از مشرق طلوع نکند.
خب خدا میخندد.\\
\begin{enumerate}
\item
دعا باشد یعنی خواندن باشد، خواستن باشد.
\item
فرمود اخلاص در دعا، ادْعُونِي، فقط من را بخوانید.
\end{enumerate}
\\
\large{ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ،}
\normalsize
دعا کنید، بخواهید و فقط از من بخواهید. اگر انسان اخلاص در دعا داشتهباشد، دعایش مستجاب است. میخواهم اطلاعاتتان بالا برود، چرا دعای مضطر مستجاب است؟\\
شبهای احیاء چه خواندیم، آخرِ آخرِ آخر؟\\
\large{أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ.}
\normalsize
دعای مضطر چرا مستجاب است؟\\
چون انسان مضطر فقط از خدا میخواهد.\\
یک خاطره از خودم بگویم. ماشین من ژیان بود، بچههایم هم زیاد بودند، اثاثمان هم زیاد بود. از قم کشیدیم مشهد، وسط جاده تهران - مشهد، گردنه بزرگش اسمش چه است؟\\
گردنه آهوان، آن موقع هم درستش نکردهبودند. وسط این گردنه ماشین شروع (به) تقتق کردن کرد، دارد میایستد.\\
یا ابوالفضل (علیهالسلام)، دیدیم فایده ندارد، الان است که ماشین بایستد، بعد هم دندهعقب برود، از پشت به ما بزنند.\\
شروع کردیم، هر چه ذکر و ورد بلد بودیم، خواندیم. بِکَ یا الله، مناجات شعبانیه، ما آنجا فهمیدیم اصلاً اضطرار یعنی چه، مضطرشدن یعنی چه. انسان مضطر دعایش مستجاب است. دیدم آن طرف جاده ساختمانی است، پیچیدم آن طرف، یک مرغداری متروکه بود، آن جا رفتیم، بعد هم آمدیم، توانستیم الحمدللّٰه باقی را طی کنیم.
اضطرار چرا دعا را مستجاب میکند؟\\
چون خالص میشود.\\
خدا فرمود: «بخواه و فقط از من بخواه،
\large{ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ».}
\normalsize
خب، چون بحث دعا شد این جمله را عرض بکنم. بهترین دعا، دعایی است با زبانی که من گناه نکردم. دعایی که با زبانی باشد که من گناه نکردم، این دعا مستجاب است.\\
(استاد خطاب به اتفاقی در مجلس میفرمایند) ان شاء الله که قضاوبلا بود.\\
خب، چه طور من دعا کنم با زبانی که گناه نکردم، همهی ما گناه کردیم، غیبت داشتیم، تهمت داشتیم، دروغ داشتیم.\\
فرمود که کاری کن، دیگران برایت دعا کنند. تو با زبان رفیقت که گناه نکردی، آن هم با زبان تو که گناه نکردهاست. دیگری برای تو دعا کند، این دعا، دعای مستجاب است. دعا با زبانی میشود که ما با او گناه نکردیم.\\
چه از خدا بخواهیم؟\\
خدا به موسیٰ (علیهالسلام) فرمود: «نمک غذایت (را) هم از من بخواه، خجالت نکش». دعا لازم نیست کلی باشد، خدایا مثلاً ما را به مقامات برسان، نه، جزئیترین دعاهایت هم از خدای متعال بخواه.
به هر حال، یکی از الطافی که تقوا را آسان میکند، دعا است.\\
\item
سراغ لطف چهاردهم برویم، من یک مقدار الطاف را جلو بروم. از من عمل زیاد نخواستهاست، گفته (است)، کم انجام بده، زیبا انجام بده، آیهاش چه بود؟\\
فرمود:
\large{«لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا».}\\
\normalsize
خدا کار خوشگل میخواهد، کار زیبا میخواهد. کار زیاد نمیخواهد، نماز شبت یکربع طول بکشد، با توجه باشد.\\
حرم امام رضا (علیهالسلام) میروی، بیست دقیقه طول بکشد، حواست جمع باشد، بامعرفت باشد.\\
قرآن در ماه رمضان یک دور بخوان، با توجه بخوان، با معنا بخوان، بفهمی چه داری میخوانی.\\
از ما عمل زیاد نخواستهاست، عمل کم خواستهاست.\\
\item
لطف پانزدهم، این یک ذره دقیق است، نمیدانستم هم بگویم برایتان یا نگویم. گفتم ان شاء الله بگویم با مثالی که میزنم، میفهمید.
ببینید، پدر شما به شما میگوید: «پسرم اگر ریاضیات را بیست شدی، یک دوچرخه برایت میخرم. اگر بیست نشدی، دوچرخه برایت نمیخرم».\\
دو تا جمله، ریاضیات را بیست شدی، برایت دوچرخه میخرم، بیست نشدی، دوچرخه نمیخرم.\\
خب، اگر شما ریاضی را بیست بشوی، دوچرخه نخرد، خوب است یا بد است؟\\
بد است دیگر، قول داده (است)، به قولش عمل نکرده (است).\\
اما اگر نوزده شدی، دوچرخه را بخرد، خوب است یا بد است؟\\
(استاد خطاب به پاسخ یکی از حضار میفرمایند) چه پرتوقع!\\
همین مسئله ساده یک مسئله کلامی در علم کلام است، اصطلاحش هم یاد بگیرید، بد نیست. اصطلاح این است، میگویند: «خلف وعده بر خدا مُحال است، خلف وعید بر خدا مستحسن است». یعنی چه؟\\
یعنی خدا اگر وعده به ثواب داد، تخلف نمیکند اما اگر وعده به عذاب داد، وعده به عقاب داد، این جا ممکن است تخلف کند یا نه؟\\
بله، ممکن است.\\
تخلف بکند بد است یا خوب است؟\\
خوب است، چه نعمت بزرگی (است).\\
ما میدانیم در قرآن هر جا خدا گفته (است)، این کار را بکنی، این پاداش را میدهم، این خوبی را بکنی، این پاداش را میدهم، این کار خوب را بکنی، این پاداش را میدهم، همهاش انجام میشود.\\
هر جا گفته (است)، این کار را بکنی، میزنمت، آن کار را کنی، میسوزانمت، آن کار را بکنی، مار و عقرب است، ممکن است نباشد، ممکن است بگذرد. نوزده بگیرم، ممکن است دوچرخه را بگیرم، هجده هم بگیرم، ممکن است دوچرخه را به من بدهد، پانزده هم بگیرم، میگوید بچهمان است دیگر، برایش میخریم.\\
این را اصطلاحاً میگوییم: «خلف وعده مُحال است، خلف وعید مُحال نیست».\\
خدا وعدههایش را انجام میدهد، تهدیدهایش را ممکن است انجام ندهد، ممکن است از ما بگذرد و لذا فرمود:
\large{«إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا».}\\
\normalsize
\item
آخرین مورد را عرض کنم، فرصت من تمام است. ببینید، اصل، لطف شانزدهم من این جا نوشتم. اصل در مورد خدا رحمت است.\\
یعنی اگر کسی پرسید اصل بهشت است یا دوزخ است؟\\
میگوییم که اصل بهشت است.\\
اصل ثواب یا عقاب است؟\\
(میگوییم) اصل ثواب است.\\
اصل پاداش خوب است یا پاداش بد است؟\\
(میگوییم) اصل پاداش خوب است، چرا؟\\
به خاطر این که دین ما به ما میگوید که به خدا رو کن، بگو
\large{یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ،}
\normalsize
ای خدایی که رحمت تو بر غضب تو سبقت گرفتهاست، رحمت تو بر غضب تو پیشی گرفتهاست.\\
حالا، رحمت بر غضب پیشی گرفتهاست، یعنی چه؟\\
مثلاً یک بزرگراه است، دو تا ماشین است، ماشین اولی رحمت است، ماشین دومی غضب است. ماشین اولی این جا است، ماشین دومی عقبتر است، نخیر.\\
معنی این که رحمت خدا بر غضبش سبقت دارد این است که آن (چیزی) که دارد غضب خدا را مدیریت میکند، رحمت خدا است.\\
فنی بگویم، طلبهها در مجلس هستند، آن (چیزی) که دارد اسماء جلال الهی را مدیریت میکند، اسماء جمالی الهی است. آن (چیزی) که دارد یا قَهّار و یا مُنْتَقِم را مدیریت میکند، یا رَحمانُ و یا رَحیم است. یعنی اصلاً رحمت خدا دارد غضب را مدیریت میکند.\\
راحتت کنم، اصلاً خدا چون من و شما را دوست داشتهاست، جهنم آفریدهاست، اگر دوست نداشت که جهنم نمیآفرید، چرا؟\\
چون نود درصد بچهها قبول میشوند از ترس این که رفوزه نشوند. فردا در مدارس بگویند رفوزگی نداریم، یک نفر درس نمیخواند. میگویند آقا تجدید نداریم، یک نفر لای کتاب را باز نمیکند.\\
دیدید دیگر، در ایام کرونا من در فامیلهایمان دیدهبودم، با شورت خوابیدهبود، لنگش هم به هوا (بود)، این موبایل را دستش گرفتهبود، یک جای دیگر را داشت نگاه میکرد، گاهی هم سر کلاس میرفت، حاضر، دومرتبه برمیگشت، این هم درسخواندنش میشد.\\
از ترس این که من در کنکور رتبه نیاورم، رتبه میآورم.\\
حضرت آیت الله جوادی فرمودند: «نود درصد بهشتیها از ترس جهنم بهشتی هستند». شاهدش هم این است، سیسال است، نماز شب نمیفهمد یعنی چه اما موقع نماز صبح مانند فنر بلند میشود.\\
میگوید: «آقا یکربع زودتر بلند شو نماز شب بخوان».\\
میگوید: «نه، نماز صبح را نخوانیم، آتش دارد اما نماز شب را نخوانیم، دو تا حوریه کمتر به ما میدهند، نخواستیم».\\
درست شد؟\\
یعنی از ترس جهنم ما بهشتی شدیم و لذا در سوره مبارکه الرحمان، خدای متعال فرمود: «هیچ میدانید جهنم نعمت من است؟».\\
\large{يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ،}
\normalsize
بعدش را بخوان.\\
\large{يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ، فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ.}
\normalsize
جهنم نعمت الهی است، جهنم نبود مگر من و شما بهشتی میشدیم، لذا رحمت الهی جهنم را رقم میزند. لذا
\large{فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ}
\normalsize
میشود، اصل بر رحمت است.\\
در آن سوره (خدا) فرمود:
\large{«وَ لِذلِکَ خُلِقوا».}
\normalsize
اصلاً برای این که مورد رحمت قرار بگیرید، خلق شدید و لذا بگذارید امشب یککم امید را بیشتر کنم، شما خیال میکنید مردم چهقدرشان جهنم میروند و در جهنم میمانند؟، چه قدر؟\\
کمتر از یک درصد، چرا؟\\
جهنم جای معاند است نه جای مستعضف.\\
هشتاد درصد مردم در طول تاریخ مستعضف هستند. مستعضف یعنی کسی که یا حق به او نرسیدهاست یا رسیدهاست نتواند بفهمد و تحلیل کند. بسیاری از علما را بزرگان ما مستعضف میدانند. مستعضف که در جهنم یا نمیرود یا مخلد نمیشود. فلش خلقت به سمت رحمت است، اصلاً خدای متعال آفریدهاست،
\large{وَ لِذلِکَ خُلِقوا،}
\normalsize
رحمت همه جا را گرفتهاست، جهنم جای معاند است. تازه، همانهایی هم که در جهنم میروند. الان امسال ماه رمضان گذشت، دارد تمام میشود دیگر، پدر ما میگفت: «قدیمیها میگفتند ماه رمضان به همهم که میافتد، تمام میشود». نهم، دهم، یازدهم، میگفتند که ماه رمضان به همهم افتادهاست دیگر، دارد جلو میرود.
در این ماه رمضان که گذشت خدا چه قدر آدم از آتش دوزخ ببخشد؟\\
254 میلیون نفر، هر شب ماه رمضان یک میلیون نفر، أَلف، أَلف. خب، شبهای جمعه حسابش فرق میکند، شب آخر حسابش فرق میکند.
من نشستم حساب کردم، 254 میلیون نفر از کسانی که آتش دوزخ بر آنها واجب شدهبود، خدا به برکت ماه رمضان دست میگیرد.
این دین، دین سختی است؟\\
هنوز من به شفاعت نرسیدم، چشم و چراغ ما شفاعت است، آن وقت که شفاعت میکند؟\\
مسجد شفاعت میکند، حسینیه شفاعت میکند، زمان شفاعت میکند، زمین شفاعت میکند، برادر دینی شفاعت میکند، والدین شفاعت میکنند، آن مصحفی که از روی آن داری قرآن میخوانی، شفاعت میکند، آن کتاب علمی که با آن درس خواندی شفاعت میکند، همسایه شفاعت میکند، انبیاء شفاعت میکنند، اوصیاء شفاعت میکنند.\\
همه اینها شفاعت کردند، نوبت به پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) میرسد. پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) که میخواهد شفاعت کند، انبیاء را هم شفاعت میکند. ما خیال میکنیم که شفاعت فقط برای این است که کسی جهنم نرود، خیر.\\
شفاعت مال این است که در بهشت مدام بالا بروم. طرف بهشتی است، از اولیاء الهی است، تا این جا رفتهاست، بالاتر میرود، شفاعت فقط مال جهنمرفتن نیست.\\
حالا، پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) حتیٰ انبیاء دیگر را شفاعت میکند، تمام شد؟، تمام شد؟\\
تعبیر این است
\large{وَ آخَرُ مَنْ یَشْفَع هُوَ أَلْرَحمٰن،}
\normalsize
آخر کسی که شفاعت میکند خود خدا است. کَانَّ روکمکنی است، خدای متعال میآید، میگوید حالا من شفاعت میکنم، ببینید شفاعت یعنی چه. چند برابر شفاعتشدههای همه انبیاء و اوصیاء و قرآن و مسجد، خود خدا شفاعت میکند، معنی شفاعت خدا یعنی چه؟\\
یعنی اسماء جلالیه الهی دست به دامن اسماء جمالیه میشوند، یامُنْتَقِم دست به دامن یا رَحمان میشود، یا ساخِط دست به دامن یا راضي میشود و این طور خدای متعال شفاعتش گل میکند.\\
لذا جهنم جای معاندین است، این دین سخت است؟، این تقوا سخت است؟\\
\large{صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ.}\\
\normalsize
خب، بحث به شفاعت کشید و قصد من هم نبود با شفاعت تمام کنم، خودش پیش آمد.\\
\end{enumerate}
\\
امشب میخواهیم شفیعی را در پیشگاه پروردگار، شافعی را در پیشگاه خداوند متعال واسطه کنیم که خیلیها به او دل بستند.
شما هم در زندگیتان هر جا که گیر میکنید (از او کمک میخواهید)، من که این طوری هستم، ناخودآگاه اسم این بزرگ به زبان میآید، عباس ابن علی ابن ابیطالب (علیهالسلام)، بابالحوائج الی الله. \\
آن کسی که امام معصوم به او فرمود:
\large{«بِنَفْسي أَنْتَ یا أَخي،}
\normalsize
برادر جانم فدایت».\\
ماشاءالله، این جوری آدم زندگی کند که امام او را مورد خطاب قرار بدهد، جانم فدایت و چه جور حرم بسازد. الان هم ما عشقمان بینالحرمین است، یک طرف عباس ابن علی (علیهالسلام)، یک طرف سیدالشهداء (علیهالسلام)، من نمیدانم عکسهای هوایی بینالحرمین را شما دیدید یا نه. در عکس هم دقت کنید، میبینید حالت این دو تا صحن، حالت نماز جماعت است، یعنی حرم اباعبدالله (علیهالسلام) جلوتر است، حرم عباس ابن علی (علیهالسلام) یک مقداری عقبتر است.\\
فدرت خدا، از قبر تا قبر، بین حرم حضرت عباس (علیهالسلام) و حرم امام حسین (علیهالسلام)، از قبر تا قبر، مقدار مسافت دقیقاً به اندازه صفا و مروه است، کَانَّ انسان باید بین این دو بچرخد.\\
یک مشک، یک غیرت که از آن روبرو آمد\\
فیض آمادهاست، من بهره خود را بردهباشم.\\
\begin{center}
یک مشک، یک غیرت که از آن روبرو آمد
\hspace*{0.3cm}
طفلی صدا زد بچهها، گویا عمو آمد\\
\end{center}
\begin{center}
باید به استقبال آب و آبرویش رفت
\hspace*{0.5cm}
وقتی عمو از جنگ آب و آبرو آمد\\
\end{center}
\\
ای بچهها اول عمو تشنه است، پس باید\\
گویا شنیدند در شریعه آب را روی آب ریخت و آب نخورد،
\large{فَذَکر أَلْعَطَشَ أَلْحُسَین...}\\
\normalsize
\begin{center}
ای بچهها اول عمو تشنه است، پس باید
\hspace*{0.5cm}
اول بنوشد آب وقتی که سبو آمد\\
\end{center}
\\
دلت با من است.\\
\begin{center}
ششماهه را دور سرش باید بگردانیم
\hspace*{0.5cm}
وقتی که بر رخسار اصغر رنگ و رو آمد\\
\end{center}
\begin{center}
دیگر عمو را بعد از این سقا نمیخوانیم
\hspace*{0.5cm}
دیدید خواندیم و چه اشکی از عمو آمد\\
\end{center}
\begin{center}
نذر عمو این گوشواره، این النگوها
\hspace*{0.5cm}
باید به دستش داد، وقتی دست او آمد\\
\end{center}
\begin{center}
حالا زمین کربلا چشمان تر دارد
\hspace*{0.5cm}
حالا پس از این خیمههای دربهدر دارد\\
\end{center}
\begin{center}
دستان او را از دست زینب بریدند
\hspace*{0.5cm}
حالا بگو که خیمه آیا بال و پر دارد؟\\
\end{center}
\begin{center}
عباس را از علقمه آقا نیاوردهای
\hspace*{0.5cm}
آوردنش از خیمه گویا دردسر دارد\\
\end{center}
\begin{center}
حتیٰ از جسم ارباًاربای علیاکبر
\hspace*{0.5cm}
جسمی ز همپاشیده و آشفتهتر دارد\\
\end{center}
\begin{center}
در پیش چشمان حسین ای قوم نگذارید
\hspace*{0.5cm}
هر نیزهای یک تکه از عباس بردارد\\
\end{center}
\begin{center}
حالا، دارد لباسش را به غارت میبرد این قوم
\hspace*{0.5cm}
حالا، دگر امالبنین حالی دگر دارد\\
\end{center}
\\
84 زن و بچه استقبال اباعبدالله (علیهالسلام) آمدند، هر کس حرفی میزند. سکینهخاتون پرسید:
\large{«أَینَ عَمنا أَلْعَباس».}
\normalsize
حسین (علیهالسلام) هیچ به هیچکس نگفت، مستقیم در خیمه عباس (علیهالسلام) آمد عمود خیمه را کشید، یعنی این خیمه دیگر صاحب ندارد.\\
\begin{center}
از من دو چشم پرگوهر و از تو پر ز تیر
\hspace*{0.5cm}
چشم دگر کجاست که حرم را نظر کند
\end{center}
\end{document}