\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ\\
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ\\
الحَمْدُ للّٰه رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ، هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»}
\end{center}
\begin{center}
{\large «قال الامام ابوعبدالله الحسین علیهالسلام: وَ لَكُمْ فیّ [بِي] أُسْوَةٌ {\Large{1}}؛»}
\end{center}
عاشورای حسینی است؛ انشاءالله نام ما در فهرست عزاداران واقعی عزاداران بااخلاص اباعبدالله (علیهالسلام) ثبت و ضبط باشد و در آن دنیا مشمول شفاعت حضرتش بوده باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛\\
بر خلاف شایعاتی که از گذشته تا کنون در ارتباط با نهضت مشعشع و نورانی سید و سالار شهیدان در جوامع پخش میشد و دشمن در این زمینه بسیار فعال بود، حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) اهدافی بس روشن و شفاف و مسیری بس نورانی را طی کرده است.\\
از قدیم هم گفتند دعوا، دعوای خانوادگی بود؛ بنیامیه و بنیهاشم روز گذشته با هم درگیر بودند؛ چون نظام، نظام قبیلهای بود و در نظام قبیلهای دعواها خونین و شدید است، این نزاع به اینجا کشید که سیدالشهداء (علیهالسلام) با این وضع فجیع شهید شد!\\
از قبل هم اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) پاسخ دادند که اصلاً دعوا، دعوای خانوادگی نیست!\\
دعوا بر سر کفر و اسلام، کفر و ایمان و نفاق و ایمان است!\\
در حقیقت اگر در یک جبهه ابوسفیانها، ابوجهلها و ابولهبها هستند و در جبهه دیگر رسول خدا، امیرالمؤمنین، حمزهها و جعفرها (علیهمالسلام) هستند؛ اتفاقاً اینها با هم خویشاوند و گاه خویشاوند نزدیک هستند. ابولهب عموی رسول خدا (علیهالسلام) است؛ اما آیه نازل شد:\\
«\{{\large بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ}\}{\large تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ {\Large{2}}؛»}\\
دو دستش بریده باد! \\
امروز در این فضای مجازی شایعهپراکنی میکنند که دعوای یزید با امام حسین (علیهالسلام) بر سر یک زن بود!\\
زنی را یزید میخواست و حسین مانع شد و دعوا پیش آمد!\\
اینها نامردیهای در مقام تحلیل است؛ در حقیقت اهداف قیام حسینی و کیفیت قیام اباعبدالله (علیهالسلام) بسیار شفاف و روشن است. بر ما است که از این قیام درس بگیریم، الگو بگیریم و تا بتوانیم راه اباعبدالله (علیهالسلام) را ادامه دهیم.\\
بنده نمونههایی از درسهایی که میتوان از قیام حسینی گرفت را خدمت سروران خودم تقدیم کنم؛ روز عاشورا است، روح بلند و پر فتوح سیدالشهداء (علیهالسلام) باز هم هدیه کنید صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآله وسلم)؛\\
اولین درسهایی که از قیام اباعبدالله (علیهالسلام) میگیریم و از حسین میآموزیم در این دانشگاه و در این مکتب این است که انسان مسلمان باید کریم باشد، باید بزرگوار باشد، با همه حتی با دشمن!\\
شیر در قفس هم که باشد شیر است؛ ولی روباه آزاد هم که باشد روباه است!\\
انسان مسلمان، انسان حسینی، باید کریم باشد، نمونه عرض کنم: لشکر اباعبدالله (علیهالسلام) از مکه حرکت کرد به سمت کربلا، عدد را بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نوشتهاند! میان عراق یکی از لشکریان اباعبدالله فریاد زد: اللهاکبر!\\
گفتند: چرا تکبیر گفتی؟\\
گفت: رسیدیم به منزل! رسیدیم به سرمنزل! به سرسبزی! به باغات!\\
آنهایی که راه را بلد بودند گفتند: اینجا باغی نیست! ما منطقه را میشناسیم!\\
نگاه کردند دیدند سرنیزههای لشکر حرّ است که در چشم این آقا بهصورت سبزی جلوه کرده است!\\
لشکر حرّ آمدند رسیدند خدمت اباعبدالله (علیهالسلام)، درحالیکه تعداد ۱۰۰۰ نفر هستند؛ ولی با این خصوصیات که گرسنه، تشنه، خسته و وامانده هستند!\\
درحالیکه لشکر امام حسین (علیهالسلام)، سیر، سیراب، بانشاط و قبراق!\\
برخی از کسانی که مسائل نظامی را خوب میدانستند، آمدند در گوش اباعبدالله (علیهالسلام) گفتند: آقا! الان وقتش است؟ ضربه اول ضربه کاری است! ما ۱۰۰۰ نفر هستیم و دشمن نیز ۱۰۰۰ نفر است، ما سیر و باانگیزه و بانشاط، آنها تشنه، گرسنه، درمانده و واماندهاند!\\
اگر جنگ را آغاز کنیم حتماً از ما کمتر از ۵۰ نفر و از دشمن همه مغلوب ما خواهند شد؛ این ضربه اول به گوش ابن زیاد و یزید و طرفدارانشان میرسد؛ پس غلبه با ماست!\\
سیدالشهداء (علیهالسلام) روحی و ارواح العالمین له الفداء فرمود: اینها فعلاً تشنهاند!\\
حقوق انسانی و حقوق بشر اقتضا میکند که ابتدا زنده بمانند و اینها تشنه نمیرند. از قبل هم فرموده بودند که در منزل پیشین آب بیشتر بردارند!\\
علم امامت است و میدانستند که چه میشود!\\
پس فرمودند: اینها را اول سیراب کنید! و آنها سیراب شدند.\\
کرامت حتی با دشمن!\\
پدر او یعنی امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) در جنگ صفین وقتی رسیدند منطقه، دیدند تمام آبهای منطقه را لشکر معاویه گرفته است!\\
یک خطبه خواند که در نهجالبلاغه است و آن خطبه ۴ یا ۵ سطر بیشتر نیست و این خطبه کوتاه است؛ اما آنقدر این ۴ یا ۵ سطر حماسی است، آنقدر شورآفرین و برانگیزاننده است تا خطبه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تمام شد، لشکر سپاه علوی زد به سپاه اموی، لشکر معاویه مقاومت کرد؛ ولی در هم شکست و اینها عقب رانده شدند چاههای آب افتاد دست علی بن ابیطالب (علیهماالسلام)!\\
اصحاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گفتند: آقا! درست شد! چطور معاویه آب را بر ما بسته بود و میگفت: یک قطره آب به شما نمیدهیم، همانطور که عثمان با عطش شهید شد، شما هم باید عطشان کشته شوید پس ما هم به شما آب نمیدهیم!\\
حضرت فرمودند: غلبه در این کارها نیست! غلبه در زوربازو، انگیزه و اعتقاد است؛ مقدار لازمی که اینها آب بنوشند آب را برای اینها باز بگذارید {\textbf{3}}!\\
کرامت حتی با دشمن! دشمن است؛ اما انسان کریمانه برخورد میکند.\\
اوایل جنگ تحمیلی خلبانان ما رفته بودند برای اینکه مراکزی را در بغداد بمباران کنند؛ یکی از این مراکز پلی در بغداد بود که پل مهمی هم بود؛ گزارش کردند: دو نفر روی این پل هستند و اینها ایستادند و دارند نگاه میکنند و نرفتهاند!\\
از مرکز دستور آمد: این پلها را بمباران نکنید! و بمباران نکردند و آن زمان هنوز تصمیم نگرفته بودیم که فشار مضاعفی روی صدام بیاید.\\
کرامت حتی با دشمن!\\
روز عاشورا به امام حسین (علیهالسلام) عرض کردند که آقا! شروع کنیم؟\\
فرمودند: نه! من به سیره پدرم جنگ را شروع نمیکنم! ما آغازگر جنگ نیستیم! ما مدافع هستیم! ما مهاجم نیستیم!\\
اینکه نهضت حسینی ماندگار میشود، اینکه بعد از ۱۰۰۰ و چند صد سال یک جریان خبیث، نجس و کثیف به تعبیر مقام معظم رهبری: زباله داعش! با نهضت حسینی از منطقه جمع میشود، شعار، شعار لبیک یا حسین است و این شعار است که داعش را از منطقه جمع میکند! بهخاطر این پیشینهها و ذاتیات این نهضت است.\\
درس دوم که از نهضت اباعبدالله (علیهالسلام) میگیریم این است که انسان مسلمان چه در ساحت فردی و چه در ساحت خانواده و چه در ساحت جامعه، باید آغوشش برای خطاکار پشیمان باز باشد.\\
انسان جایزالخطا است، انسان اشتباه میکند، همه نیز اشتباه میکنند؛ پیغمبر (علیهالسلام) فرمود:\\
{\large «كُلُّ ابْنِ آدَمَ خَطَّاءٌ فَخَيْرُ الْخَطَّائِينَ التَّوَّابُونَ {\Large{4}}؛»}\\
همه بنیآدم خطا و اشتباه دارند! خدا رحمت کند کسانی را که اهل توبه و اهل بازگشت هستند!\\
حال نهضت حسینی به ما درس میدهد که انسان مسلمان برای پذیرش یک انسان خطاکاری که برگشته است باید آغوشش باز باشد!\\
عیال شما خطایی کرد، حال فهمیده است که اشتباه کرده است، شما نسبت به خانم خطایی مرتکب شدید، حال خانم فهمیده است که شما اشتباه کردید و پشیمان هستید! اگر کسی اشتباه کرد و به جامعه اهل حق برگشت آغوش باید باز باشد!\\
پذیرش حر یزید ریاحی نمونه اول است؛ جنایتی که حر مرتکب شده است جنایت کمی نبود؛ امروزه در تحلیل شخصیتی گفته میشود که او یک نظامی خشک بود!\\
اصولاً نظامیها نوع کارشان همراه با نوعی خشکی است!\\
ارتش چرا ندارد! ارتش یعنی فرماندادن و فرمانبردن؛ درستش نیز همین است! اگر غیر این باشد ارتش، ارتش نظامی است؛ معنی ارتش یعنی مقررات تا بتواند در زمان خطر، بار جنگ را بردارد و همواره خطر را بردارد!\\
حرّ یک نظامی خشک است! نامه آمد از طرف عبیدالله بن زیاد برای او:\\
\{{\large أَمَّا بَعْدُ}\}{\large فَجَعْجِعْ بِالْحُسَيْنِ {\Large{5}}؛»}\\
دقیقاً همین کار را کرد. آقا فرمودند: برگردم مدینه؟\\ گفت: نمیشود!\\
فرمود: بروم به سمت یمن؟\\
گفت: نمیشود!\\
فرمودند: پس چهکار کنم؟\\
گفت: هر جا که من میگویم باید بیایید!\\
حضرت فرمودند: مرگ به تو نزدیکتر از این پیشنهاد است! هر جا که تو بگویی من بیایم؟ و سخن بالا گرفت و کشید به بدگوییکردن! و امام علیهالسلام به او توهین و تندی کرد:\\
{\large «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ مَا تُرِيدُ}\{{\large فَقَالَ لَهُ اَلْحُرُّ أَمَا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ اَلْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ اَلْحَالِ اَلَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اَللَّهِ مَا لِي إِلَى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلاَّ بِأَحْسَنِ مَا يُقْدَرُ عَلَيْهِ {\Large{6}}}!\}»\\
مادرت به عزایت بنشیند!\\
حال او ادب به خرج داد و چیزی نگفت!\\
همین ادب هم دست او را گرفت!\\
حال همین حرّ بود که در عاشورا برگشته است؛ آغوش اباعبدالله (علیهالسلام) باز است، با خجالت هم آمده است، مقداری قبل از این ساعت که هستیم، قبل از ظهر عاشورا حرّ آمد، آغوش امام حسین (علیهالسلام) باز است، یک سؤال کرد و یک جواب شنید!\\
سؤال این بود که
{\large «هل من توبه من سبیل؟»}\\
راهی برای توبه است؟\\
فرمودند: نهتنها راه باز است؛ بلکه
{\large «إنزل إلینا!»}\\
تو مهمان ما هستی بیا پایین!\\
زهیر ابن قین عثمانی مذهب است؛ یعنی در تفاضل بین علی (علیهالسلام) و عثمان میگوید: عثمان بهتر است!\\
همین زهیر ابن قین وقتی مورد دعوت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) قرار گرفت حضرت گذشته او را نادیده گرفتند و فرمودند: الان حق را فهمیده است و به حق رو کرده است و چون عزیز و آقا است و چون خانوادهدار است و چون شجاع و جوان است، شده مسئول میمنه سپاه اباعبدالله (علیهالسلام)، مسئول جناح راست لشکر اباعبدالله (علیهالسلام).\\
همین دعوت را نسبت به عبیدالله بن حر جعفی کردند؛ ولی عبیدالله نیامد!\\
بعدها هم پشیمان شد، میآمد بالای قبر امام حسین (علیهالسلام) گریه میکرد و اشک میریخت؛ البته آخر هم عاقبتبهشر شد!\\
با مختار بیعت کرد و سپس بیعت را شکست با ابراهیم بن مالکاشتر در افتاد و آدم خوبی نیست؛ امام حسین (علیهالسلام) او را نیز دعوت کرده است، اما نیامد؛\\
البته یک نکته خدمت شما عرض کنم: ما در جریان عاشورا رمزهایی داریم که این رمزها را باید بچه شیعه بلد باشد و از هر یک بهجای خودش استفاده کند!\\
یکی از رمزهای عاشورا که بسیار به درد بنده و شما میخورد رمزی است که در جریان عبیدالله بن حر وجود دارد؛ وقتی امام (علیهالسلام) رفتند به خیمه او و به دیدار او، از او تقاضا کردند که با ما بیا و با ما باش و ما را نصرت کن!\\
امام حسین (علیهالسلام) عبیدالله بن حر جعفی را که دعوت کردند و او نیامد، اسبش را پیشنهاد کرد و گفت: اسبی دم درب خیمه دارم که از همه اسبها بهتر است و اسبی به گرد آن نمیرسد!\\
حضرت فرمودند:\\
{\large «أما إذا رغبت بنفسك عنا فلا حاجة لنا في فرسك {\Large{7}}!»}\\
خودت اگر نیامدی اسبت را نیز نمیخواهیم، ما آمدهایم دستی بگیریم.\\
اینجا امام حسین (علیهالسلام) یکی از رمزهای عاشورایی را رو کرد که عرض کردم این کار به درد ما و شما زیاد میخورد!\\
رو کردند به عبیدالله و گفتند: آقای عبیدالله! تو در گذشته زندگی گناه زیاد کردهای و خطا زیاد مرتکب شدهای! بیا با من باش و حسینی شو! تا گذشته جبران شود! چه میفهمیم از این عبارت اباعبدالله (علیهالسلام) و از این سخن؟\\
میفهمیم اگر کسی حسینی شد گناهانش میریزد، اگر کسی دست بیعت با اباعبدالله (علیهالسلام) داد گناهانش جبران میشود بههرحال عبیدالله نیامد؛ اما زهیر آمد.\\
وَهْب یا وَهَب را اگر داستان زندگیاش را پذیرفتیم که ارمنی است؛ سیدالشهداء (علیهالسلام) دست رد به او نزده است!\\ اکنون نیز ارمنیها و مسیحیها از دستگاه امام حسین (علیهالسلام) دارند حاجت میگیرند، هر سال ما در پیادهروی اربعین حسینی بخشی از مسیحیها و یهودیها و ملیتهای مختلف را داریم که در این پیادهروی شرکت میکنند.\\
در همین منبر دانشگاه یک دهه از دهههای عاشورا، بحثی داشتیم تحت عنوان ابعاد فراموش شده نهضت حسینی چند جلسه آن به طول کشید؛ یکی از ابعاد فراموش شده که در آن زمان مورد عنایت قرار گرفت و من خدمت عزیزان عرض کردم بعد فراملیتی، فرامذهبی و فرا دینی بودن نهضت عاشورا است.\\
حسین (علیهالسلام) افتخار شیعه است درست است؛ اما افتخار مسلمانان نیز هست این نیز درست است، افتخار انسانیت نیز میباشد؛ یعنی انسانها باید حسین بن علی (علیهالسلام) را روی دست بگیرند و به عالم نشان دهند؛ زیرا افتخار عالم است و این چهرهی فراملیتی، فرا دینی و فرامذهبی حسین ابن علی (علیهالسلام) است؛ در دنیا چهکار کرده است!\\
اخیراً شنیدم که نلسون ماندلا {\textbf{8}} که ما زمان او را درک کردیم؛ میگوید: وقتی در زندان بودم؛ زیرا او قهرمان مبارزه با نژادپرستی است بعد نیز رئیسجمهور شد؛ گفت: من در زندان که بودم سال بیستم؛ زیرا حدود ۳۰ سال زندان بود؛ سال بیستم بریدم و خسته شدم و تصمیم گرفتم با نظام سفیدپوستان در آفریقای جنوبی همکاری کنم و بگویم که من از عقایدم دست برداشتم و با شما همکاری میکنم! شبانگاه خوابیده بودم یاد جریان حسین بن علی بن ابیطالب (علیهمالسلام) افتادم، یاد عاشورا و کربلا افتادم پس مقاومت کردم و ایستادم و روی حرف خودم ایستادهام.\\
این مطلب یعنی چه؟\\
یعنی امام حسین علیهالسلام گاندی {\textbf{9}} را هم در برمیگیرد، نلسون ماندلا را هم در برمیگیرد و این بعد فراملیتی نهضت حسینی است.\\
وهب مسیحی است؛ اما در دامن سیدالشهداء (علیهالسلام) میآید!\\
یک آیه در قرآن کریم داریم از افتخارات مسلمانان این آیه است، خیلی عجیبی است، درحیط دانشگاه این مطالب گفته نشود کجا میخواهد گفته شود؟\\
آیه این است:\\
{\large «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ}\{{\large ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ {\Large{10}}}\}.»\\
چقدر زیبا است!\\
به پیغمبر (علیهالسلام) میگوید: یا رسولالله اگر یک مشرک! ما معنی مشرک را میدانیم، ما قرآن میخوانیم و پای منبر بزرگ شدهایم، مشرک چیست؟\\
«\{{\large يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}\}{\large إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ! {\Large{11}}}.»\\
مشرک نجس است؛ یعنی اگر فقهای ما گفتهاند: ما نه یا ده نجس داریم، نجسترین نجاسات کافر است؛ یعنی کافر از خون، بول، مردار و منی نجستر است؛ زیرا اینها نجاست ظاهری دارند؛ اما کافر نجاست باطنی دارد؛ یعنی اگر کسی از مبدأ هستی برید، نجس است و در عداد پلیدیها شمرده میشود!\\
حال خدا در قرآن به پیغمبر (علیهالسلام) فرمود: اگر کافری یا مشرکی از مکه حرکت کرد یا از اطراف حجاز حرکت کرد و آمد مدینه برای اینکه میگوید: من میخواهم تحقیق کنم!\\
به رسول گرامی اسلام (علیهالسلام) فرمود: آغوشت را باز کن و بپذیر! بدون تهدید، بدون ارعاب و بدون مسخرهکردن، تا سخن خدا را بشنود!\\
حال یک ماه ماند و به این نتیجه نرسید که مسلمان شود آیا صرفاً برگردد؟\\
نهتنها که برگردد؛ بلکه قرآن میگوید که این انسان مشرک را اسکورت کن و نیروی نظامی در کنار او قرار بده و بفرست تا برگردد و برود تا جایی که امنیت پیدا کند!\\
این فرد چون هنر کرده است تا آمده از دین تحقیق کند، دوستان قبلیاش دشمن او شدهاند، ممکن است بخواهند به او خسارتی، زیان و ضرر بزنند، پس باید او را همپایی کنید تا کسی نتواند به او ضرر برساند. این منطق دین است اگر کسی بخواهد بیاید مسلمان شود حتی اگر مشرک و کافر است؛ اما بگذار بیاید تحقیق کند.\\
شما الحمدلله همه اهل تحقیق هستید! همه شما در آغاز رساله عملیه مرجع تقلید خود دیدهاید که همه مراجع تقلید به اتفاقنظر فرمودهاند که اعتقادات تقلیدی نیست؛ من بگویم خدا هست؛ چون پدرم میگوید خدا هست! بگویم رسالت درست است؛ چون مادرم میگوید رسالت درست است! بگویم من مسلمانم و به پیغمبر خاتم معتقدم؛ چون جد و آبادم میگویند اینچنین است!\\
این یعنی اشتباه کردهاید، اصولدین تقلیدی نیست؛ بلکه تحقیقی است؛ تا برهان را دارید باید موارد را اثبات کنید و با برهان و دلیل پیغمبر (علیهالسلام) را قبول کنیم.\\
لذا در بحث ارتداد هم که بعضی بهعنوان شبهه مطرح میکنند بحث روشن است؛ زیرا مرتد کسی است که از روی اختیار و آگاهی پذیرفته است، حال میخواهد از دین خدا بیرون برود!\\
وقتی داشتی تحقیق میکردی یک ماه، ۲ ماه، ۶ ماه یا یک سال، آن موقع به تو گفتند: این دین اینگونه است که اگر وارد شدی حق خارجشدن نداری!\\
سرّ آن این است که نباید با دین خدا تلاعب و بازی کرد!\\
در ابتدای صدر اسلام این یک رویکرد بود و این یک راهبُرد یا تاکتیک بود که آنها میگفتند: ابتدای صبح مسلمان میشویم سپس شب اظهار کفر میکنیم یا شب مسلمان میشویم و اول صبح اظهار کفر میکنیم! برای اینکه تدین به دین را نزد دینداران آسان و هیّن جلوه دهیم؛ خداوند این راه را بست و فرمود: ارتداد در دین نداریم!\\
اول اجازه تحقیق داری، برو و تحقیق کن و اگر آمدی تحقیق کنید پیغمبر مأمور است که تو را محافظت کند، لباس، مسکن و نیروی نظامی تو را تأمین کند پس تحقیق کن! ولی اگر آگاهانه این دین را انتخاب کرده است حق برگشت ندارد و اجازه نداری برگردی! بازی با دین خدا جایز نیست.\\
از سیدالشهداء (سلاماللهعلیه) میآموزیم که اگر کسی خواست حق را بیابد و یافت و حال به آغوش حق دارد برمیگردد ما به او نگوییم: برو!\\
ما دست رد به سینه او نزنیم؛ البته شرط آن این است که واقعاً بخواهد به آغوش حق برگردد؛ یک موقع کماکان سر مواضع ایستاده است، این هیچ! حکمش در اسلام مشخص است؛ ولی یک موقع برگشته است؛ مانند حر اگر اینچنین بود باید بپذیریم.\\
از دیگر درسهایی که از جریان عاشورا میگیریم پایداری بر روی آرمانها است؛ عزیزان من! این درس در انقلاب ما خیلی موردتوجه باید باشد.\\
اخیراً مقام معظم رهبری (حفظهالله) یک نکتهای دارند و روی آن زیاد تأکید میکنند، عزیزان میدانند سنی از ایشان گذشته است و قریب ۸۰ سال سن دارند، ایشان متولد 1318 هستند اینکه در این سن در اوج پختگی روی یک مطلب دارند مرتب تأکید میکنند مال این نکته است که الان میخواهم عرض کنم؛ ایشان خبرگان میروند پیششان میفرمایند: خبرگان باید انقلابی بماند!\\
مجلسیها پیش ایشان میروند میفرمایند: مجلس باید انقلابی بماند!\\
دولتیها پیش ایشان میروند میگویند: دولت باید انقلابی بماند!\\
دانشجوها خدمت ایشان میروند، میگویند: دانشگاه باید انقلابی بماند!\\
وقتی بحث خود ایشان پیش میآید، فریاد میزنند: من یک انقلابی هستم، دیپلمات نیستم!\\
چند سال پیش که ایشان این جمله را فرمودند، آن سال این جمله از نگاه مردم محبوبترین جمله شناخته شد، در آماری که گرفتهاند این جمله را خیلی پسندیدهاند که من انقلابی هستم و دیپلمات نیستم؛ چرا؟\\
نکته دارد؛ زیرا دیپلمات با یک آفت روبرو است و آن اینکه دیپلماتها آرامآرام دست از آرمانها برمیدارند!\\
مگر انقلاب کمونیستی چه بود؟\\
گفتند: حقوق کارگر و برابری!\\
هنوز شعارشان از دهانشان خارج نشده بود، کاخ سرخ ساختند! چه شد برابری؟ کجا رفت برابری؟ حقوق کارگر کجا رفت؟ چرا شما کاخنشین شدید؟ چرا زندگی شما متفاوت شد؟\\
گفتند: آن شعارهای اول انقلاب ما بود و تمام شد!\\
همه انقلابها اینچنین است؛ هنر انقلاب اسلامی ایران باید این باشد کاری که امام حسین (علیهالسلام) انجام داد، روی آرمانها ایستاد، روی آرمانها پافشاری و پایداری کرد، روی آنچه که حق است صلابت از خود نشان داد؛ یعنی اگر قرار است بنابر اعتقاد سیدالشهداء (علیهالسلام) آغازگر جنگ نباشد، آغازگر جنگ نیست؛ نه جایی که دشمن در اوج ضعف است؛ مانند همین موردی که عرض کردیم در جریان لشکر حر و نه جایی که دشمن در ضعف نیست؛ بنا بر این نیست که من شروعکننده جنگ باشم!\\
بنا بر این است که نماز اقامه شود! ظهر روز عاشورا در اوج درگیری تعدادی شهید شدند، تعدادی مجروح شدند، بدنها خونآلود است؛ زیرا ما یک حمله در صبح عاشورا داریم که در مقاتل به آن میگویند: الحملة الأولی، حمله نخستین!\\
تمام این ۳۰۰۰۰ نفر حمله کردند به ۷۲ نفر!\\
این حمله نخستین است، خودشان نیز گمان میکردند کار را تمام میکنند؛ ولی نشد!\\
علت دارد، زیرا اصحاب اباعبدالله (علیهالسلام) با سرنیزهها اسبهای آنها را ترساندهاند و دشمن برگشت و ولوله در دشمن راه افتاد که داستان دارد. در حمله اول اکثر اصحاب اباعبدالله (علیهالسلام) مجروح شدند و کمتر صحابی داریم که مجروح نشده باشد، بدنها خونی است، از بدن خون رفته است، حال ظهر عاشورا است و موقع نماز اول وقت است اگر ابوثمامه ساعدی به حضرت میگوید: موقع نماز است، حضرت میفرمایند: نماز میخوانیم!\\
فردی یک سفر خارجی میرود، در یک هماندیشی یا اجلاس که همه بینماز هستند شرکت میکند، خجالت میکشد که نماز بخواند! یک هتل میرود که مقدار شکست قبله را نیز نمیداند که کجاست یادش میرود که نماز بخواند!\\
ما از حج واجب که برگشتیم خوردیم به نماز صبح 70 درصد زائران ما نماز صبح در هواپیما نخواندند!\\
سر جایی که نشسته باید نماز بخوانی، نمازی که به ما گفتهاند: اگر افتادی در دریا و داری غرق میشوی و ۸ قلپ آب خوردی و اگر ۲ تای دیگر بخوری غرق میشوی! صدای اذان شنیدی باید نمازت را بخوانی و بمیری!\\
میپرسد: در آنجا نماز چگونه بخوانم؟\\
میگویند: باید یک دور معانی نماز را به ذهنت خطور دهی!\\
از بسم الله الرحمن الرحیم برو تا السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!\\
به این میگویند: صلاة الغرقی؛ یعنی نماز کسی که در حال غرقشدن است.\\
روی آرمانها ایستادن؛ سیدالشهداء (سلاماللهعلیه) ایستاد و نماز خواند، ۲ نفر در مقابل او کشیک دادند؛ سعید بن عبدالله حنفی ۱۳ چوبه تیر به بدنش اصابت کرد و شهید شد؛ وقتی امام حسین (علیهالسلام) آمد بالای سر او، برای اینکه اجر و ارج او محفوظ باشد یک نگاه اباعبدالله به او کرد؛ او نیز یک جمله گفت و از دنیا رفت، به ایشان عرض کرد: حسین جان!
{\large «هل وفیت؟»}\\
آیا وفا کردم؟\\
با دست و سر و سینه و صورت اینها را میگرفت {\textbf{12}}.\\
این ایستادن روی آرمانها و پایداری است.\\
همان تعبیر مقام معظم رهبری (حفظهالله) که فرمودند: اگر ملت ایران میخواهد بدرخشد که تاکنون درخشیدهاند، خسته نباید بشود و باید انقلابی بماند!\\
اخیراً نیز فرمودند: جامعه نیاز داشت به شهادت مثل شهادت حججی! و لذا حججی حجت خدا بر این خلق شد و برای جوانها در همین عصر ماهواره و اینترنت، شبکههای مجازی و عشوهگریهای دشمنان در این زمینهها یک جوان ۲۵ساله میدرخشد؛ آن خداحافظی با والدینش است، آن احترام به والدینش است، این نیز شهادتش است؛ این مال یک انقلابی است، انقلابی بودن؛ یعنی ایستادن روی آرمانها.\\
یکی دیگر از درسهایی که از نهضت اباعبدالله (علیهالسلام) میگیریم نظم و انضباط در پریشانترین حالات است؛ یک موقع من هیچ مشکلی ندارم و انسان منظمی هستم؛ اما یک موقع انواع بلاها به من رو کرده است.\\
حسین به ما درس داد که در این موقعیت نیز باید منظم و مرتب باشیم!\\
صبح عاشورا امام حسین (علیهالسلام) آمده از خیمه بیرون، آن طرف ۳۰۰۰۰ نفر، این طرف ۷۲ نفر، چه کرده است؟\\
لشکر را آراسته است؛ برای لشکر قلب درست میکند، میمنه درست کرده، میسره درست کرده، تیراندازها را جلو قرار داده است، نیزهدارها را عقب قرار داده است و علم به پا کرده است، علمدار تعیین کرده است، دستورات نظامی داده است، شب قبلش دستور داده است این خندق که پشت خیمهها بوده است را نی و چوب بریزند، خیمهها را داخل هم بزنند، خیمههای زنان را به هم متراکم کنند، از صبح علیالطلوع این نیها و چوبها را آتش زده است، یکی از علل تشنگی اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) علاوه بر گرمای هوا، علاوه بر فشار روانی که وجود داشت، علاوه بر شرایط جنگی و خون رفتن از بدن که همه اینها تشنه میکند، آتش نیزهها نیز مزید بر علت بود؛ چند بار دشمن تلاش کرد بتواند یک جبهه جدید باز کند و نتوانست؛ البته کاری که کردند این بود که این خیمههای جلو را آتش زدند؟\\
امام حسین (علیهالسلام) هم لبخند زدند و فرمودند: بگذارید آتش بزنند؛ زیرا خیمه اصحاب بود که خالی شده بود؛ زیرا برای خود دشمن بدتر است، اصلاً نمیتوانند نفوذ کنند و نتوانستند نفوذ کنند، این نظم و انضباط در اوج پریشانحالی است.\\
اهمیت به نظافت؛ در شب عاشورا با آن آبی که خوردنی نبود؛ ولی قابل استعمال بود غسل کردند و موهای زائد بدن را ستردند!\\
از آب کسی ننوشید و این نظافت و تمیزی و انضباط در اوج گرفتاری است؛ اینها درسهای نهضت حسینی است.\\
من واقعاً آزرده میشوم بابت اینکه وقتی در جامعه ما یک کاری را میخواهند بکنند میگویند: این کار، کار هیئتی است؛ یعنی کاری که حسابوکتاب ندارد را میگویند: کار هیئتی است!\\
رهبری فرمودند: کار تمیز فرهنگی! اگر فرمودند: آتشبهاختیار! یعنی کار تمیز فرهنگی! کار حساب شده، کار قانونمند، کاری که هدفگذاری شده، فازبندی شده، بازخوردگیری شده و سازماندهی شده باشد یک کار تمیز! این میشود کار درست فرهنگی! این میشود کاری که ما در سطح کلانش را اینگونه انجام دادیم که الحمدلله الان ما نظیر بسیج را که شجره طیبه انقلاب بود و مشکلات کشور را حل کرد، در سوریه داریم، در عراق داریم، در یمن داریم، کموبیش در افغانستان داریم و در لبنان داریم؛ بسیج زایش کرد! این یعنی کار تمیز، کار درست و کار انقلابی!
\begin{center}
{\large «صلی الله علیک یا اباعبدالله.»}
\end{center}
یک سلام بدهیم خدمت آقا بعد روضه را شروع کنیم؛
\begin{center}
{\large «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَلَا جَعَلَهُ اللّٰهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَتِكُمْ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ أَوْلادِ الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ {\Large{13}}؛»}
\end{center}
روز عاشورا است نه نیاز به روضه است و نه نیاز به گفتگویی است، کافی است چشم سرمان را ببندیم و چشم دلمان را باز کنیم برویم به صحرای کربلا؛ وقایع را هم میدانیم فقط این وقایع را در ذهنمان مرور کنیم؛ من آرامآرام برایت میخوانم تو هم وظیفه خودت را میدانی چه باید بکنی؟\\
صبح علیالطلوع امام حسین علیهالسلام آمد بیرون از خیام حرم، یک نگاه کرد دید لشکر دشمن ۳۰۰۰۰ نفر، یک نگاه کرد به اصحاب خودش و قلت عدد و اندک بودن ایشان، دستانش را به آسمان بلند کرد:
\begin{center}
{\large «اَللَّهُمَّ}\{{\large أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ وَ رَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ}\}{\large كَمْ مِنْ هَمٍّ يَضْعُفُ فِيهِ اَلْفُؤَادُ}\{{\large وَ تَقِلُّ فِيهِ اَلْحِيلَةُ وَ يَخْذُلُ فِيهِ اَلصَّدِيقُ وَ يَشْمَتُ فِيهِ اَلْعَدُوُّ}\}{\large أَنْزَلْتُهُ بِكَ}\{{\large وَ شَكَوْتُهُ إِلَيْكَ رَغْبَةً مِنِّي إِلَيْكَ عَمَّنْ سِوَاكَ فَفَرَّجْتَهُ وَ كَشَفْتَهُ وَ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ صَاحِبُ كُلِّ حَسَنَةٍ وَ مُنْتَهَى كُلِّ رَغْبَةٍ {\Large{14}}}\}.»
\end{center}
شروع کرد با خدا درددلکردن خدایا بار اول نیست بار اول نیست که غم و غصه به ما روی کرده است ما این غم و غصه را در ساحت قدسی تو فرود آوردیم و تو دستگیری کردی الان نیز حسین را یاری کن! الان حسین را کمک کن! بار سنگین نیست روز عاشورا بار سنگینی است حسین را یاری کن!\\
جنگ و قتال شروع شده است اصحاب رفتند یکییکی، چقدر باادب هستند، تکتک بیایند خدمت اباعبدالله (علیهالسلام) بایستند و عرضه بدارند: السلام علیک یا اباعبدالله! اجازه بگیرند با اين اجازه دارند به میدان میروند و جان را قربان میکنند بعضیهایشان هم این افتخار را داشتند مانند ۱۰ یا ۱۱ نفر در تاریخ نقل شده که امام (علیهالسلام) در این شلوغیها برسند بر بالای سر اینها و چند جمله حرف بزند؛\\
بالای سر جون رفت و فرمود:\\
{\large «اَللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ طَيِّبْ رِيحَهُ}\{{\large وَ اُحْشُرْهُ مَعَ اَلْأَبْرَارِ وَ عَرِّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ {\Large{15}}}\}.»\\
بالای سر حر رفت فرمود: مادرت اسم خوبی برایت گذاشته بود،
{\large «أنت الحرّ كما سمّتك امّك، و أنت الحرّ في الدنيا، و أنت الحرّ في الآخرة {\Large{16}}؛»}\\
بالای سر علیاکبر (علیهالسلام) نیز رفته است، اولین جایی است که حسین فاطمه بریده است تعبیر مقاتل این است:
{\large «فبکی بکاء عالیاً {\Large{17}}؛»}\\
دیگر شروع کرد دادزدن!\\
بالای سر عباس بن علی (علیهالسلام) هم آمده دومین جایی است که بریده است نوشتند:\\
{\large «فبكى الحسين علیهالسلام لقتله بكاء شديداً {\Large{18}}؛»}\\
امام حسین (علیهالسلام) خیلی شدید گریه کرد میکرد خیلی شدید اشک ریخت!\\
سیدالشهداء (علیهالسلام) همه اینها را پشت سر گذاشته است؛ ما چیزی به ظهر عاشورا نداریم، پس برویم سراغ مقتل خود اباعبدالله (علیهالسلام)؛\\
هیچکس دیگر در خیمهها نمانده است از صبح لباس رزم به تن دارند از صبح شاکیالسلاح است؛ با همان لباس رزم آمد جلوی خیمهها صدا زد: السلام علیک یا زینب یا امکلثوم یا رقیه (سلاماللهعلیهم)؛ خدا هیچ مردی را جلوی خانوادهاش شرمنده نکند ۸۴ زن و بچه دور اباعبدالله (علیهالسلام) هستند!\\
قربان این نالهها بشوم! کجا بودید شما روز عاشورا حسین فاطمه رو به دشمن نزند؟!\\
مجبور نشود بگوید هل من ناصر ینصرنی؟!\\
۸۴ زن و بچه دور اباعبدالله (علیهالسلام) را گرفتند، هر کسی یک حرفی زده است؛ اما غمبارترین حرف را دختر اباعبدالله (علیهالسلام) زده است، آمد جلو اباعبدالله (علیهالسلام) گفت:
{\large «یا أبه؛»}
فرمود: بگو میوهی دلم!\\
یک جمله گفت جگر امام حسین (علیهالسلام) آتش گرفت، گفت:\\
{\large «ردّنا إلى حرم جدّنا {\Large{19}}!»}\\
بابا میشود ما را برگردانی به حرم جدمان مدینه؟!\\
میشود بیش از این غم نبینیم هرکس رفت گفتیم سایه بابا بالای سر ما است؛ ولی حالا تو داری میروی!\\
سیدالشهداء (علیهالسلام) با همه خداحافظی کرد، همه را در آغوش گرفت، محارم را بوسید و همه را امر به صبر کرد صبور باشید خدا خلیفه من بعد از من بر شما است خدا جانشین من است و دست شما رو میگیرد؛ حرکت کرد بهطرف میدان این زن و بچه دارند نگاه میکنند!
\begin{center}
اونی که دلها رو میبره داره میره!
\end{center}
اباعبدالله (علیهالسلام) دارد میرود! میجنگد؛ ولی هوای خیمهها را دارد؛ همه نوشتهاند که میجنگد؛ ولی یک مقدار که گذشت برمیگردد نزدیک خیمهها صدا میزند:
{\large «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم؛»}\\
اهل خیام با خود میگویند: ما آقا داریم، سرور داریم؛ ۲ یا ۳ بار این کار تکرار شد، بار آخر هرچه نشستند دیدند خبری نیست!\\
ناگهان دیدند صدای آشنایی آمد؛ ولی صدای اباعبدالله (علیهالسلام) نیست، دیدند صدای ذوالجناح است!\\
صدای اسب حضرت است که میگوید:\\
{\large «اَلظَّلِيمَةَ اَلظَّلِيمَةَ لِأُمَّةٍ قَتَلَتِ اِبْنَ بِنْتِ نَبِيِّهَا {\Large{20}}!»}\\
شاعر چه خوب گفت:
\begin{center}
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
\hspace*{2.5cm}
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
\end{center}
از خود حسین (علیهالسلام) بگوییم، روی اسب نشسته، جنگیده، کشته است و ضجه دشمن را درآورده است؛ نانجیبی سنگی به پیشانی اباعبدالله (علیهالسلام) زد خون جاری شد، صورت حسین (علیهالسلام) از قبل خونی بود؛ زیرا خون علیاصغر و علیاکبر (علیهماالسلام) بر صورت حضرت بود؛ اما این خون، خون تازه بود، آمد جلوی چشمان اباعبدالله (علیهالسلام) را گرفت، پیراهن عربی را بالا زد خونها را پاک کند، تیری به سینه مبارکش زدند و از اسب روی زمین افتاد.
\begin{center}
\{هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
\hspace*{2.5cm}
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید\}\\
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
\hspace*{3.5cm}
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
\end{center}
هر چه تلاش کرد تیر را از سینه بیرون بیاورد نتوانست، دست برد و تیر را از پشت بیرون آورد!\\
حاجاتت را در نظر بگیر! نمیدانم با چه نیتی آمدی زیر قبه اباعبدالله (علیهالسلام)!\\
حضرت بیرمق نشسته است، نامردی آمد شمشیر به کتف اباعبدالله (علیهالسلام) زد، سنان آمد و نیزه به پهلوی امام حسین
(علیهالسلام) زد.\\
یک جمله بگویم بسوزید: این خاندان همه باید درد پهلو را بچشند! همه باید این ارث را از فاطمه (علیهاالسلام) برده باشند.\\
نیزه را درآورد و به گلوی اباعبدالله (علیهالسلام) زد!\\
تعبیر مقاتل این است که پیکان نیزه در گلو گیر کرد! و نمیتوانست این پیکان را دربیاورد، لشکر دشمن ایستادهاند و دارند حسین فاطمه را نگاه میکنند؛ آرامآرام به سجده افتاد! لشکر مردد هستند که کار اباعبدالله (علیهالسلام) تمام شده است یا نه؟ دست چپش را بریدند؛\\
گفتند امتحان میکنیم! نامردی فریاد زد: حسین! تو استراحت میکنی درحالیکه خیام تو را غارت کردند! حضرت بلند شد روی زانو و نیزه شکسته را تکیهگاه کرد! با آن صدای ضعیف فریاد زد:\\
«\{{\large ويحكم}\}{\large يا شيعة آل أبي سفيان!}\{{\large إن لم يكن لكم دين، و كنتم لا تخافون المعاد، فكونوا أحرارا في دنياكم، و ارجعوا إلى أحسابكم إن كنتم أعرابا {\Large{21}}!}\}.»\\
شمر گفت:
{\large «ما تقول، يا ابن فاطمة؟»}\\
پسر فاطمه چه میگویی؟\\
فرمود: من با شما میجنگم و شما با من میجنگید! تا من زندهام سراغ خیمهها نروید {\textbf{22}}!\\
درود بر این غیرت و مردانگی امام حسین (علیهالسلام)!\\
گفت: باشد سراغ خیمههایت نمیرویم، ریختند اباعبدالله
(علیهالسلام) را دوره کردند! \\
بعداً امام سجاد (علیهالسلام) جلوی یزید فرمود:\\
\{{\large «أَنَا اِبْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً {\Large{23}}.»}\}
من پسر کسی هستم که او را به قتل صبر کشتند!\\
از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدند: آقا! قتل صبر چیست؟\\
حضرت فرمودند: حیوانی را وقتی در گودالی میانداختند، یکی با نیزه میزد، یکی با شمشیر میزد، یکی با تیر میزد را میگویند قتل صبر {\textbf{24}}!\\
یک نفر به کمک شتافت! و او زینب کبری (علیهاالسلام) بود که اول از دشمن خواست سپس از مردم خواست!\\
دید کاری انجام نشد دستهایش را روی سرش گذاشت صدا زد:
{\large «وا محمّداه،}\{{\large وا جدّاه، وا نبيّاه، وا أبا القاسماه،}\}{\large وا عليّاه، وا جعفراه، وا حمزتاه {\Large{25}}!»}
\begin{center}
{\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»}
\end{center}
\newpage
\begin{center}
{\Large{فهرست منابع}}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
مقرم، عبدالرزاق. ۱۴۲۶-۲۰۰۷. مقتل الحسین علیه السلام. ۱ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الخرسان للمطبوعات، ص 189؛ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران ۱۴۰۳ بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ۱۱۱ ج بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 44، ص 382.
\item
سوره مسد، آیه 1.
\item
صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۳۶۶-۱۴۰۷. نهج البلاغة: و هو مجموع ما اختاره الشریف ابوالحسن محمدالرضی بن الحسن الموسوی من کلام ابیالحسن علیبن ابیطالب علیهالسلام. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 88 و 89.
\item
الكردي، أبو أويس، سلسلة الفوائد الحديثية والفقهية، ج 6، ص 308.
\item
فتال نیشابوری، محمد بن احمد، و خرسان، محمدمهدی. ۱۳۷۵. روضة الواعظین. ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 180.
\item
مفید، محمد بن محمد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، و کنگره جهانی هزاره شیخ مفید (ره) (۱۴۱۳ق. = ۱۳۷۲: قم). ۱۴۱۳-۱۳۷۲. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد. ۲ ج. قم - ایران: المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، ج 2، ص 80.
\item
مقرم، عبدالرزاق. ۱۴۲۶-۲۰۰۷. مقتل الحسین علیه السلام. ۱ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الخرسان للمطبوعات، ص 194.
\item
Nelson Rolihlahla Mandela.
\item
Mohandas Karamchand Gandhi.
\item
سوره توبه، آیه 6.
\item
سوره توبه، آیه 28.
\item
ابومخنف، لوط بن یحیی، و یوسفی غروی، محمدهادی. ۱۴۱۷-۱۳۷۵. وقعة الطف. ۱ ج. قم - ایران: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ص 232.
\item
کفعمی، ابراهیم بن علی. ۱۴۰۵-۱۳۶۴. المصباح. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 484 و 485.
\item
مفید، محمد بن محمد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، و کنگره جهانی هزاره شیخ مفید (ره) (۱۴۱۳ق. = ۱۳۷۲: قم). ۱۴۱۳-۱۳۷۲. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد. ۲ ج. قم - ایران: المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، ج 2، ص 96.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 23.
\item
بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام)، ج 17، ص 258.
\item
حائری، محمد بن ابی طالب، و کریم، فارس حسون. ۱۴۱۸. تسلیة المجالس و زینة المجالس الموسم بـ«مقتل الحسین علیه السلام.» ۲ ج. قم - ایران: مؤسسة المعارف الإسلامیة، ج 2، ص 312 و 313؛ فهری زنجانی، احمد، و ابنطاووس، علی بن موسی. بدون تاریخ. اللهوف علی قتلی الطفوف. ۱ ج. تهران ‐ ایران: جهان، ص 112 - 114.
\item
بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام)، ج 17، ص 292.
\item
بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام)، ج 17، ص 289 و 290.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 44، ص 266.
\item
حائری، محمد بن ابی طالب، و کریم، فارس حسون. ۱۴۱۸-۱۳۷۶. تسلیة المجالس و زینة المجالس الموسوم بـ«مقتل الحسین علیه السلام.» ۲ ج. قم - ایران: بنیاد معارف اسلامی، ج 2، ص 318.
\item
حائری، محمد بن ابی طالب، و کریم، فارس حسون. ۱۴۱۸-۱۳۷۶. تسلیة المجالس و زینة المجالس الموسوم بـ«مقتل الحسین علیه السلام.» ۲ ج. قم - ایران: بنیاد معارف اسلامی، ج 2، ص 319.
\item
رسولی، هاشم، ابنشهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب. ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 4، ص 115.
\item
به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ نوری، حسین بن محمدتقی، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۰۸-۱۹۸۷. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل. ۳۰ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 16، ص 160.
\item
با اندک تغییری به نقل از حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها؛ بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام)، ج 17، ص 303 و به نقل از حضرت امکلثوم سلاماللهعلیها، بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیهالسلام)، ج 17، ص 314.
\end{enumerate}
\end{document}