list_icon_blue

سخنرانی دهه اول محرم‌الحرام 1439، بحث امامت، جلسه 9

جلسه ۹ از ۱۲
اهل بیت (علیهم‌السلام)
دهه اول محرم
مسجد جامع دانشگاه شیراز
جمعه ۰۷ مهر ۱۳۹۶
سخنرانی دهه اول محرم‌الحرام 1439، بحث امامت، جلسه 9
list_icon_blue خلاصه جلسه
حضرت آیت‌الله رضایی تهرانی در این سخنرانی که در ادامه سلسله مباحث امامت در این دهه و در شب تاسوعای حسینی ایراد شده است، بر محوریت مفهوم امامت در مکتب شیعه و نقش محوری آن در قیام عاشورا تمرکز دارند. ایشان با استناد به رجز عباس بن علی (علیهما السلام) که دفاع از امامت را سرلوحه جانفشانی خود می‌داند، بر این نکته تأکید می‌کنند که هدف اصلی سیدالشهدا (علیه‌السلام) احیای مقام امامت بود، نه صرفاً دفاع از فروع دین. در ادامه، تقابل نگاه شیعی به امامت — که امام را حجت الهی، واسطه فیض و عالم به تمام علوم و زبان‌ها می‌داند — با نگاه اهل تسنن — که اطاعت از حاکم غاصب و جائر را واجب می‌شمارد — به طور مبسوط و با استناد به منابع فریقین توسط ایشان بررسی می‌شود. ایشان با بیان کرامات ائمه (علیهم‌السلام) برای اثبات مقام والای آنان، نتیجه می‌گیرند که امامت ستون خیمه دین است و سایر اعمال دینی بدون پذیرش آن مقبول نخواهد بود. در پایان، با اشاره به ایثار حضرت عباس (علیه‌السلام)، بر نقش بی‌بدیل او به عنوان نماد تسلیم و بصیرت در دفاع از امام زمانش تأکید می‌کنند.
مکان مسجد جامع دانشگاه شیراز
زمان جمعه ۰۷ مهر ۱۳۹۶
مناسبت دهه اول محرم
شماره جلسه
جلسه ۹ از ۱۲
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \begin{document} \begin{center} {\large «أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ\\ بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ\\ الحَمْدُ للّٰه رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ، هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»} \end{center} {\large «قال ابو فاضل عباس ابن علی بن ابی‌طالب علیهم‌السلام:»} \begin{center} {\large «و الله إن قطعتم يميني \hspace*{3cm} إني أحامي أبدا عن ديني\\ و عن إمام صادق اليقين \hspace*{2.5cm} نجل النبي الطاهر الأمين {\Large{1}}»} \end{center} شب تاسوعای حسینی است، ان‌شاءالله به‌زودی زائر با معرفت کربلای معلی باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم).\\ بحث امامت را در این مجلس محترم خدمت عزیزان تقریر می‌کردیم، در رجزی که از عباس بن علی (علیه‌السلام) در روز عاشورا برای ما نقل شده است در این مطلب تأکید شده است که سرّ جان‌فشانی من، سرّ جان‌نثاری من، سرّ به میدان آمدن و جنگیدن من، دفاع از امامت است.\\ معنای این شعری که خواندم این بود: سوگند به خدا اگر دست راست من را قطع کردید؛ من پیوسته و دائماً از دین خودم حفاظت و حمایت می‌کنم؛ در راه دین هر کاری از دستم بر بیاید انجام می‌دهم.\\ لشکر عمر بن سعد هم می‌گفتند که ما هم دین داریم. پنج وقت پشت سر عمر بن سعد نماز می‌خواندند؛ لذا تفسیر کرد و فرمود: \begin{center} {\large «و عن إمام صادق اليقين \hspace*{2.5cm} نجل النبي الطاهر الأمين {\Large{2}}»} \end{center} من حمایت می‌کنم از امامی که یقین صادقی دارد و سبط پیغمبر سبط رسول گرامی اسلام (علیه‌السلام) است.\\ به‌صراحت در رجز و در شعار عاشورایی خود بحث امامت را مطرح کرد که اگر من دست دادم، در راه امامت دادم، اگر من چشم دادم، در راه امامت دادم، اگر من فرق سرم شکافته شد، در راه امامت شکافته شد، اگر بدن من ارباًارباً و قطعه‌قطعه شد، در راه امامت این‌گونه شد.\\ این معنایش این است که بحث امامت بحث بسیار مهمی است؛ از آغاز حرکت سیدالشهداء (علیه‌السلام) از مدینه در ۲۸ رجب تا روز عاشورا و نفس‌های آخر، بیشترین گفتارهای سیدالشهداء (علیه‌السلام) در تبیین مسئله امامت بود.\\ بگذارید این مسئله را یک مقداری بازتر کنم؛ در ذهن بسیاری از مردم این‌چنین است که امام حسین (علیه‌السلام) کشته شد در راه نماز! کشته شد در راه روزه! کشته شد در راه حج!\\ این تصور، تصور درستی نیست؛ سرّ مطلب آن است که در روایاتی که از خاندان عصمت به دست ما رسیده است، به‌صراحت گفته شده است که ارکان دین پنج رکن است؛ نماز، روزه، زکات، حج است. بعد فرمود: و پنجمی ولایت است. در ادامه فرمودند:\\ {\large «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلاَيَةِ {\Large{3}}.»}\\ هیچ‌کدام از احکام دین، هیچ‌کدام از فروعات دین، ارزش و مقام ولایت را ندارند. نماز بی ولایت نماز نیست، روزه بی ولایت روزه نیست، حج و زکات بی ولایت مقبول نیست.\\ امام باقر (علیه‌السلام) به آن راوی فرمودند: هزار سال کسی بین درب خانه خدا و رکن حجر که اسمش حطیم است و برترین جای کره زمین است، شب‌ها تا صبح عبادت کند، روزها تا شب روزه باشد و ولایت ما را نداشته باشد؛\\ {\large «أَكَبَّهُ اَللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ {\Large{4}}»،} خدا می‌اندازد او را در آتش.\\ اصولاً در فلسفه اسلامی این مطلب ثابت شده است که معنا ندارد اشرف فدای اخسّ (پست‌تر، پایین‌تر) بشود. معنا ندارد گران‌قدرتر فدای بی‌مقدارتر بشود! عقل ما هم همین را حکم می‌کند.\\ شما دو تا ماشین داری، یک ماشین ۱۰ میلیون است، یک ماشین ۷۰۰ میلیون است. یکی از این دو تا را دزد می‌خواهد ببرد، هرگز راضی نیستی این ماشین ۷۰۰ میلیونی برود و ماشین ۱۰ میلیونی بماند. می‌گوید: آن رفت که رفت این بماند! درست فکر می‌کنی.\\ دو تا خانه داری یکی بالای شهر است با قیمت بالا و یکی پایین‌شهر است، با قیمت کم؛ اگر چک تو دارد برمی‌گردد یکی از این دو تا را باید آتش بزنی، آن که پست‌تر است را آتش می‌زنی.\\ معنا ندارد امام و امامت بخواهد فدا بشود برای نماز و روزه و حج و خمس!\\ پس سیدالشهداء (سلام‌الله‌علیه) روز عاشورا چه کرده است؟\\ در نهضت کربلا چه کرده است؟\\ بزرگان فرمودند: آمده است امام حسین (علیه‌السلام) ظاهر خود را فدای باطن خود کرده است.\\ فیزیک خود را فدای متافیزیک خود کرده است! بدن خود را فدای مقام خود کرده است! شخصیت حقیقی خود را فدای شخصیت حقوقی خود کرده است!\\ مردم از امامت غافل بودند و نسبت به مقوله امامت جاهل بودند. بنی‌امیه و جریان اموی کاری کرده بود که امامت لوث شده بود، امامت بی‌مقدار شده بود، امامت بد تفسیر شده بود.\\ امام حسین (علیه‌السلام) با قیام خونین خود این مقوله مشعشع، نورانی و افتخار نگرش شیعی و اسلامی را روی دست بلند کرد که مردم فهمیدند امامت یعنی چه!\\ آن‌قدر این مقوله ارزشمند است؛ لذا ما در زیارت‌های سیدالشهداء (علیه‌السلام) نمی‌گوییم: آقا ما شهادت می‌دهیم شما نماز می‌خواندی نه!\\ می‌گوییم: {\large «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ اَلصَّلاَةَ {\Large{5}}»،} شما نماز را به پا داشتید؛ \\ نماز بدون ولایت، بدون امامت و بدون رهبری درست جامعه نماز نبود! با خون شما نماز اقامه شد، نماز زنده شد.\\ پس عباس بن علی (علیه‌السلام) به‌صراحت می‌فرماید: اگر من دارم جانم را به خطر می‌اندازم، دستم را می‌دهم، در راه امامت است همان کاری که خود سیدالشهداء (علیه‌السلام) کرد. می‌خواهد امامت را زنده کند. پس این بحث، بحث مهمی است.\\ ما در شب‌های گذشته نظر و نگاهی به نگاه شیعه به مقوله امامت داشتیم که البته هنوز بحث ما تمام نیست.\\ دیگر مسلمان‌ها مانند برادران اهل‌سنت، نگاهی نسبت به امامت دارند، خواسته بودند بعضی از عزیزان از ما که این نگاه مطرح بشود و مستندسازی بشود؛ ما مجبور هستیم پس آدرس‌دهی هم بکنیم.\\ عبارت از تفتازانی و باقلانی که هر دو از بزرگان علمای اهل‌سنت هستند را بخوانم: اگر جاهل فاسق ظالمی بر کرسی خلافت تکیه زد و با اعمال خلاف اسلام و قرآن خود موجب تعطیل‌شدن حدود الهی و واردشدن ظلم و جور بر مسلمانان و باعث تضییع حقوق آنان شد از صلاحیت نمی‌افتد و نباید از خلافت عزل بشود {\textbf{6}}!\\ خلیفه می‌تواند از سوی خلیفه قبل به‌عنوان جانشین مطرح باشد چه اینکه خلیفه دوم را خلیفه اول نصب کرد و یا توسط اهل حل و عقد خلیفه شود چه اینکه می‌گویند خلیفه اول این‌چنین خلیفه شد.\\ آن‌هایی که در سقیفه بودند برجستگان بودند با آنها انتخاب کردند از اینجا یا حتی اگر کسی از راه قهر و غلبه و زور و اسلحه و قدرت نظامی منصب خلافت را اشغال کرد او خلیفه واجب‌الطاعة مسلمین است. کودتا کرده است خون ریخته است آدم کشته است؛ اما خلیفه شده است. می‌گوید این خلیفه مسلمان‌ها است {\textbf{7}}.\\ همه مال بزرگان اهل‌سنت است.\\ این عبارت در شرح صحیح مسلم و نبوی است.\\ صحیح مسلم دومین کتاب بعد از قرآن در نزد برادران اهل‌سنت است. صحیح مسلم روایت نقل می‌کند از حذیفه (از اصحاب پیغمبر است) که به پیغمبر (علیه‌السلام) عرض کردم: \begin{center} \{{\large قُلتُ: يا رَسولَ اللهِ، إنَّا كُنَّا بشَرٍّ، فَجَاءَ اللَّهُ بخَيْرٍ، فَنَحْنُ فِيهِ، فَهلْ مِن وَرَاءِ هذا الخَيْرِ شَرٌّ؟ قالَ: نَعَمْ، قُلتُ: هلْ وَرَاءَ ذلكَ الشَّرِّ خَيْرٌ؟ قالَ: نَعَمْ، قُلتُ: فَهلْ وَرَاءَ ذلكَ الخَيْرِ شَرٌّ؟ قالَ: نَعَمْ، قُلتُ: كيفَ؟}\}{\large قالَ: يَكونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لا يَهْتَدُونَ بهُدَايَ، وَلَا يَسْتَنُّونَ بسُنَّتِي، وَسَيَقُومُ فيهم رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ في جُثْمَانِ إنْسٍ، قالَ: قُلتُ: كيفَ أَصْنَعُ يا رَسولَ اللهِ، إنْ أَدْرَكْتُ ذلكَ؟ قالَ: تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلأَمِيرِ، وإنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ {\Large{8}}.»} \end{center} بعد از من خلفایی می‌آیند که اینها به هدایت من هدایت نشدند و به روش من عمل نمی‌کنند و سنت من را هم کاری ندارند. تعبیر روایت خیلی عجیب است! مردانی بر شما حاکم می‌شوند که دلشان دل شیطان است؛ اگرچه قیافه آن‌ها قیافه انسان است. حذیفه می‌گوید: من به پیغمبر (علیه‌السلام) عرض کردم: من چه کار کنم؟\\ من هنگامی که مثلاً یزید شد خلیفه چه کار کنم؟\\ عبدالملک مروان شد خلیفه چه کار کنم؟\\ جناب عبدالملک (لعنةالله‌علیه) در مسجد نشسته بود به او خبر دادند پدرت مرده است، برادرت مرده است و شما خلیفه شدی؛ گفت: عجیب!\\ داشت قرآن می‌خواند، قرآن را بست، آمد در کاخ، گفت: یک تفألی بزنیم، یک استخاره‌ای بکنیم، ببینیم حالا این خلافت ما چه در می‌آید!\\ تفأل به قرآن زد و این آیه آمد:\\ {\large «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنيدٍ {\Large{9}}.»}\\ هر ستمگر معاندی بدبخت شد، محروم شد. به قرآن گفت:\\ {\large «انا الجبار العنید!»}\\ من جبار عنیدم! قرآن را گذاشت روبروی خود در بعضی از نقل‌ها هفت عدد و در بعضی از نقل‌ها ۷۰ تیر به قرآن زد!\\ حذیفه می‌گوید: آقا! مثلاً اگر این‌چنین فردی شد خلیفه! مثلاً فرماندار شد حجاج که 120 هزار نفر از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را به قتل صبر کشت! چه کار کنم؟\\ اگر عمر من کشید من این وضعیت را دیدم چه کنم؟ \\ روایت در صحیح مسلم است که پیغمبر (علیه‌السلام) فرمود:\\ {\large « تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلأَمِيرِ، وإنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ {\Large{10}}؛»}\\ حرف امیر را گوش می‌کنی و حرف خلیفه را اطاعت می‌کنی؛ اگر تمام مال تو را مصادره کرد، اگر تو را شکنجه کرد، باز هم باید بگویی من نوکر هستم، من خروج نمی‌کنم، خلیفه، خلیفه است، سلطان، سلطان است!\\ این روایات است که مبنای آن اعتقادات کلامی شده است که عبارتش را برایتان خواندم.\\ در مسند ابن حنبل آمده است: \begin{center} {\large «وَمن خرج على إِمَام من أَئِمَّة الْمُسلمين وَقد كَانُوا اجْتَمعُوا عَلَيْهِ وأقروا بالخلافة بِأَيّ وَجه كَانَ بِالرِّضَا أَو الْغَلَبَة فقد شقّ هَذَا الْخَارِج عَصا الْمُسلمين وَخَالف الْآثَار عَن رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم فَإِن مَاتَ الْخَارِج عَلَيْهِ مَاتَ ميتَة جَاهِلِيَّة {\Large{11}}؛»} \end{center} اگر کسی بر سلطانی از سلاطین مسلمین خروج کند این خارجی است و مایه تفرقه مسلمان‌ها می‌شود!\\ اگر کسی با امام مخالفت کند مرگ او مرگ جاهلی است؛ یعنی اگر کسی به عبدالملک، متوکل، مأمون، هارون، معاویه، یزید گفت: بالای چشمت ابرو است! مرگ او مرگ جاهلی است!\\ {\large «وَلَا يحل قتال السُّلْطَان وَلَا الْخُرُوج عَلَيْهِ لأحد من النَّاس فَمن فعل ذَلِك فَهُوَ مُبْتَدع على غير السّنة وَالطَّرِيق {\Large{12}}؛»}\\ بر فرض سلطان ستم کند، جور کند، نباید بر او خروج کرد! چرا؟\\ استدلال می‌کند:\\ {\large «و ذلک قول رسول‌الله لأبی‌ذرّ الغفاری؛»}\\ چون پیغمبر (علیه‌السلام) در روایت به ابوذر فرمود:\\ {\large «يقول أبوذرّ: أمرني خليلي أن أسمع و أطيع و إن كان عبداً حبشياً مجدع الأطراف {\Large{13}}؛»} اگر خلیفه تو را شکنجه کرد صبر کن شکیبایی کن. اگرچه خلیفه آدمی بی‌اصل‌ونسب باشد، عبد حبشی و یک برده آفریقایی باشد؛ ولی حالا که خلیفه است باید گوش کنی!\\ در شرح آن حدیث می‌گوید:\\ {\large «وليس من السنة قتال السلطان فإنه فيه فساد الدين والدنيا {\Large{14}}؛»}\\ در سنت پیغمبر (علیه‌السلام) مخالفت با سلطان و خلیفه نه!\\ عبارات زیاد است من از ابوالحسن اشعری نوشتم، طبقات حنابله؛ از محمد بن ابی اعلا جلد،۲ صفحه ۲۲؛ شرح صحیح مسلم نبوی، جلد ۱۲، صفحه ۲۹۹.\\ این مطلب ازاین‌جهت در بین اهل‌سنت مسلّم است که اگر کسی با قهر و غلبه و زور به منصب خلافت و حکومت رسید این خلیفه است. حالا ولو ابوبکر بغدادی باشد!\\ یک‌دفعه بریزد موصل را بگیرد، رقه را بگیرد، دیرالزور را بگیرد، می‌شود خلیفه! باید اطاعتش کرد. تعداد زیادی از سران داعش کشته شدند؛ چرا؟\\ چون گفتند: شما در جنگ فرار کردید و شما بیعت خلیفه ابوبکر ابن فلان را شکستید پس اعدامشان کردند.\\ درد دل زیاد است انسان نمی‌داند چقدر آن را می‌تواند بگوید؟!\\ در مصر انقلاب شد. همه شما شاهد بودید! علیه حسنی‌مبارک، یک آدم ظالم، قاتل و قصاب است. حسنی‌مبارک را همه می‌شناسیم. وقتی که تظاهرات مردمی آمد بالا الأزهر فتوا داد: هرگونه تظاهرات حرام است. مبنای فقهی و اعتقادی آن‌ها این است. می‌گوید: حسنی‌مبارک خلیفة المسلمین است و فعلاً روی مسند خلافت و سلطنت نشسته است.\\ این ایام از سیاه‌ترین روزهای جامع الأزهر مصر بود که چنین فتوا دادند. رؤسای الأزهر، علمای الازهر هرگونه تظاهرات بر علیه حسینی مبارک را حرام اعلام کردند.\\ همین کار را علمای لیبی در ارتباط با قذافی کردند!\\ ما در فارسی یک جمله یک مثلی داریم که می‌گوییم قربان شوم خدا را یک بام و دوهوا را!\\ خب مگر بشار اسد خلیفه نبود در سوریه؟\\ خب برای آن هم فتوا بدهید. نه دیگر او علوی است؛ چون علوی است، فتوا نسبت به او نیست!\\ نسبت به حسنی‌مبارک است، نسبت به قذافی است، نسبت به بن علی در یمن است؛ اما نسبت به بشار نیست!\\ یعنی حتی بر مبانی خودشان این‌ها نباید خروج کنند در مورد بشار اسد زیرا مبانی فقهی و کلامی‌شان است. این نظر دیگران است.\\ شاعر گفت: از هرچه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است. پس برگردیم به نگاه شیعه.\\ شیعه می‌گوید: آقا امام ویژگی‌هایی دارد، کارهایی دارد. واسطه فیض الهی است، حاکم بر جهان هستی است به اذن الهی، ظرف دانش الهی است، ظرف اراده الهی است؛\\ {\large «وَ عَيْبَةَ عِلْمِ اَللَّهِ {\Large{15}}؛»}\\ این چهار کلمه را یاد بگیرید.\\ {\large «نَحْنُ عَيْبَةَ عِلْمِ اَللَّهِ»،} ما ظرف دانش خدا هستیم.\\ {\large «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اَللَّهِ {\Large{16}}؛»}\\ ما ظرف اراده خدا هستیم؛ واسطه فیض است، ظرف علم الهی، ظرف اراده الهی است، مدیرعامل جهان هستی به اذن پروردگار است و چون چنین است با همه موجودات ارتباط دارد ریزودرشت!\\ به ما گفتند که آخر جلسه مردم را بلند کنید جلوتر بیایند، اشاره می‌کنند که بلند شویم؛ \begin{center} {\large «اللهم صلّ و سلّم علی القائم المؤمّل و العدل المنتظر و حفّه بملائکتک؛»} \end{center} بیایید جلو خدا عمرتان بدهد!\\ آیه قرآن است که وقتی در مجلس گفتند یک مقداری جمع‌تر بنشینید، جمع‌تر بنشینید! \begin{center} «\{{\large يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}\}{\large إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ}\{{\large وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ {\Large{17}}}\}.» \end{center} با تمام موجودات عالم امام ارتباط دارد، از ملکوت هم ارتباط دارد؛ یعنی از آن چهره درونی هر موجود، از آن چهره باطنی هر موجود و چون با همه موجودات ارتباط دارد هر ساله این تشریفات باید انجام بشود.\\ یک شبی را در سال خدای متعال معین کرده است که ما به این شب می‌گوییم: شب قدر.\\ {\large «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ {\Large{18}}؛»}\\ بعد می‌گوییم:\\ {\large «تَنَزَّلُ ٱلمَلَـٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمرٍ {\Large{19}}؛»}\\ ملائکه می آیند فرشتگان می آیند با همراهی و مدیریت روح که این روح طبق روایات ما فرشته نیست یک موجودی است از یک سنخ دیگری و اینها می آیند بر امام‌زمان و بر حجت خدا در هر زمانی وارد می‌شوند و آن شب برنامه یک سال عالم و آدم را رقم می‌زند؛ یعنی اگر دیروز در مکزیک زلزله آمد، شب بیست و سوم ماه رمضان گذشته این رقم خورده است، این نوشته شده است، چه کسانی به شهادت می‌رسند، چه کسانی به مرگ طبیعی می میرند، چه کسانی ثروتمند می‌شوند، چه کسانی ورشکست می‌شوند، چه بچه‌هایی زاییده می‌شوند، چه کسانی می‌میرند!\\ تک‌تک امورات عالم، خسوف کجا، کسوف کجا، کجا باران بیاید، کجا نیاید، چقدر بیاید، چند قطره بیاید، کجا سیل بشود، کجا نشود، همه امورات عالم توسط امام، توسط ملائکه در خدمت امام اندازه‌گیری می‌شود، با همه موجودات عالم مرتبط است، از ملکوت هم مرتبط است. \\ روایت از ائمه (علیهم‌السلام) است که فرمودند: همه موجودات نسبت به ما مطیع‌تر از بنی‌آدم‌اند. آن کسی که یک مقدار شیطنت می‌کند بنی‌آدم است وگرنه موجودات دیگر عرض کردم به شیر در پرده اشاره می‌کند و می‌آید وظیفه‌اش را انجام می‌دهد!\\ در نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند:\\ «\{{\large وَ لَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا أَتَاهُ اَلْمَلَأُ مِنْ قُرَيْشٍ}\}.»\\ پیغمبر (علیه‌السلام) به درخت اشاره می‌کند درخت زمین را می‌شکافد با ریشه می‌آید جلو!\\ عرضه می‌کنند: آقا! نصفش برگردد! حضرت اشاره می‌کنند و درخت از وسط نصف می‌شود و نصفش می‌رود عقب!\\ عرضه می‌کنند: این نصف برود به او بچسبد!\\ حضرت اشاره می‌کنند و باز این نصف می‌رود به آن می‌چسبد! {\textbf{20}}\\ در مکه جایی که این معجزه اتفاق افتاده است مسجدی ساخته شده است به اسم مسجد شجره.\\ از آن بالاتر!\\ می‌گویند: آقا این ماه را برای ما دونیم کن!\\ {\large «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ؛ {\Large{21}}.»}\\ اشاره می‌کند و دونیم می‌شود! چرا؟\\ چون بر ماه و ستاره و خورشید و فلک و ملک مسلط است؛ چون واسطه فیض و ظرف اراده خداست، ظرف علم خداست، قدرت تصرف دارد، مشیت او مشیت الهی است و مشیت الهی مشیت اوست.\\ چون با همه موجودات در ارتباط است به‌تبع زبان همه موجودات را هم می‌داند؛ هر موجودی زبانی دارد و زبان آنها را حجت خدا می‌داند و باید بداند. \begin{center} «\{{\large دَخَلْتُ عَلَى أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‌ فَكَلَّمَنِي بِالْهِنْدِيَّةِ فَلَمْ أُحْسِنْ أَنْ أَرُدَّ عَلَيْهِ‌، و كَانَ بَيْنَ يَدَيْهِ رَكْوَةٌ ملأى حصى فتناول حصاة وَاحِدَةً و وَضَعَهَا فِي فِيهِ فمصّها (ثلاثا)، ثُمَّ رَمَى بِهَا إِلَيَّ‌، فَوَضَعْتُهَا فِي فَمِي، فَوَ اَللَّهِ مَا بَرِحْتُ مِنْعِنْدِهِ حَتَّى تَكَلَّمْتُ بِثَلاَثَةٍ و سَبْعِينَ لِسَاناً أَوَّلُهَا الهندية {\Large{22}}}\}.» \end{center} \{ابوهاشم\} راوی می‌گوید: من رفتم سامرا خدمت امام هادی (علیه‌السلام)؛ وارد شدم دیدم یک عده از شیعیان هندوستان آمدند، امام هادی هم نشسته است، با این‌ها دارد می‌گوید و می‌شنود به زبان هندی! زبان هندی خیلی از زبان عربی دور است؛ زبان عربی معمولاً حلقی است و هندی‌ها با نوک زبان صحبت می‌کنند. حروفشان بیشتر مربوط به جلوی دهان است؛ این راوی می‌گوید: من یک مقدار با خودم تمرین کردم یکی دو سه کلمه هندی بگویم اما دیدم نه! اصلاً نمی‌شود!\\ صحبت این‌ها تمام شد با امامشان مطالبشان را گفتند و شنیدند و رفتند.\\ امام (علیه‌السلام) به من فرمودند: می‌خواستی هندی حرف بزنی؟!\\ گفتم: بله آقا! ولی نشد.\\ از زیر آن ملحفه‌ای که نشسته بودند، پوستینی که نشسته بودند، دست بردند زیر آن و یک سنگ‌ریزه درآوردند. فرمودند: این را بگذار زیر زبانت! من این را گذاشتم زیر زبانم! از خدمت امام که مرخص شدم دیدم به بیش از 70 زبان می‌توانم صحبت کنم و از همه بهتر هندی است! هندی یاد گرفتم!\\ این سنگ‌ریزه آی‌سی بوده است؟ نمی‌دانم! این ریگ چه بوده است؟ که هیچی نیست! آن اراده و تصرف امام مهم است آن ارزشمند است.\\ امام زبان هندی بلد است؟\\ بله!\\ زبان فارسی بلد است؟\\ بله!\\ موارد متعددی اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) به فارسی صحبت کردند.\\ مکرر امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) با سلمان فارسی حرف می‌زدند. لهجه سلمان چه بوده است؟\\ شیرازی بوده است؟\\ مثلاً هیئت را می‌گفته است هیئتو!\\ مثلاً آب را می‌گفته است آبو!\\ دیگر من نمی‌دانم کجایی بوده است!\\ ولی به‌هرحال مفصل می‌نشستند و صحبت می‌کردند. پس امام زبان‌های همه اقوام را با لهجه‌های مختلف بلد است.\\ لشکر حر که رسیدند جلوی امام حسین (علیه‌السلام) یکی دیر رسید و تشنه بود و داشت می‌مرد. خود امام حسین (علیه‌السلام) آمدند جلو فرمودند:\\ {\large «أَنِخِ اَلرَّاوِيَةَ}\{{\large وَ اَلرَّاوِيَةُ عِنْدِي اَلسِّقَاءُ {\Large{23}}}\}.»\\ نفهمید! حضرت فهمیدند که او نفهمید؛ بلافاصله لهجه را عوض کردند و فرمودند:\\ {\large «ثُمَّ قَالَ: يَا اِبْنَ أَخِي أَنِخِ اَلْجَمَلَ؛}\{{\large ثُمَّ قَالَ: يَا اِبْنَ أَخِي}\}{\large أَنِخِ اَلْجَمَلَ.»}\\ فهمید! فرمودند: شترت را بخوابان؛ اول به لسان حجاز گفتند متوجه نشده بود بعد به لسان عراق گفتند فهمید. \\ نه‌تنها زبان همه انسان‌ها را می‌داند؛ بلکه زبان فرشته می‌داند، زبان جن نیز می‌داند.\\ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) روی منبر مسجد کوفه نشسته بودند. اکثر شما شاید مسجد کوفه رفتید. اصحاب هم نشسته بودند. یک اژدهایی وارد شد و همه فرار کردند!\\ حضرت فرمود: نترسید با شما کار ندارد با من کار دارد! این اژدها مستقیم از منبر بالا آمد و خودش را کشید کنار گوش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)!\\ چه گفت؟\\ نفهمیدیم! حضرت هم یک چیزهایی در گوشش گفت و او رفت.\\ به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گفتند: آقا این چه کسی بود؟ چه بود؟\\ فرمودند: این به‌ظاهر اژدها بود؛ ولی بزرگی از بزرگان جنیان است. مشکلی برایشان پیش آمده بود به امام‌زمانش مراجعه کرد و من هم فتوا را گفتم رفت. دربی که این اژدها از آن آمد داخل شد باب الثعبان یعنی درب اژدها.\\ زمانی که معاویه به خلافت رسید از هندوستان فیلی آوردند جلوی این در سال‌ها بستند. فیل زیاد عمر می‌کند، گاه تا صد سال عمر می‌کند!\\ آرام‌آرام زبان مردم برگشت و نام آن باب شد باب الفیل!\\ الان هم هنوز به باب الفیل مشهور است. چرا؟\\ چون اینجا فیل بسته بودند؛ یعنی این‌قدر مقید بودند کرامات اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) را نابود کنند و اصلاً تحریف کنند تا یک چیز دیگر بشود.\\ علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) زبان جن بلد است؟\\ بله که بلد است! باید هم بلد باشد!\\ شما می‌روی زیارت امام رضا (علیه‌السلام). خیلی از مردم این‌چنین‌اند، دست می‌گذارد روی سینه‌اش می‌گوید: السلام علیک یا ضامن آهو. داستانش را همه می‌دانند. امام (علیه‌السلام) با آهو صحبت کرده است آهو با حضرت صحبت کرده است. حضرت ضامن شده است و او رفته است به بچه‌هایش شیر داده است سر زده است و برگشته است؛ یعنی امام رضا (علیه‌السلام) زبان آهو را می‌فهمد! بله می‌فهمد!\\ امام صادق (علیه‌السلام) از مدینه حرکت کردند به سمت مکه در منزل ابواء. هنوز هم ابواء هست محل دفن مادر رسول خدا آمنه است.\\ خسته شده بودند مقداری راه است، نشسته بودند با اصحاب خستگی در کنند. ادامه راه در روایت چنین آمده است: یک کبوتری بال‌زنان آمد و گردنش هم خونی بود! نشست روی شانه امام صادق (علیه‌السلام)؛ یک مقداری بغ‌بغو کرد و حضرت هم یک مقدار در گوشش حرف زدند و رفت؛ ۱۰ دقیقه بعد یک کبوتر دیگر آمد، قلچماق و سالم بود! نشست روی شانه اباعبدالله الصادق علیه‌السلام باز آن هم حرف زد، حضرت هم با او حرف زدند و تمام شد.\\ وقتی این دو رفتند امام صادق خندیدند و اصحاب هم لبخند زدند؛ حضرت فرمودند: فهمیدید چه شد؟\\ گفتند: نه آقا! ما زبان بغ‌بغویی بلد نیستیم!\\ فرمودند: این اولی خانم بود و ماده بود، مدتی بود شوهرش به این بدگمان شده بود و خیال کرده بود این خانم می‌رود دردر!\\ دعوایشان شده بود بگیروببند و بزن‌بزن!\\ دیدید که گردنش هم خونی بود. هرچه خانم گفته بود: بابا من سالم هستم، من مشکل ندارم، من چت نمی‌کنم، من تلگرام ندارم، باور نکرده بود این آقا! شنیده بودند من در ابواء هستم گفته بودند به حکم امام راضی هستی؟\\ مرد گفته بود: بله!\\ آمدند پیش من و من دیدم این خانم پاک است، سالم است و من شوهرش را دعوا کردم گفتم: چرا تهمت می‌زنی به عیالت؟!\\ امام صادق (علیه‌السلام) زبان کبوتران را بلد است؟!\\ بله که بلد است!\\ حجت خدا است، امام حجت الهی است.\\ پیغمبر (علیه‌السلام) وارد مدینه شدند، بِکِش‌بِکِش شروع شد!\\ هرکسی می‌خواست پیغمبر (علیه‌السلام) را ببرد خانه خودش!\\ فرمودند: همه بروید کنار! این شتر مأمور است! شتر هر کجا نشست من آنجا می‌روم!\\ با تمام عالم هستی ارتباط دارند؛ نگاه شیعه به امام این است که می‌گوید: امام حجت خداست و لذا با همه ارتباط دارند؛ اما نسبت به انسان‌ها کارهایی انجام می‌دهند.\\ اولاً اعمال تک‌تک انسان‌ها هفته‌ای دو بار، دوشنبه و پنجشنبه، بر امام ارائه می‌شود.\\ موارد متعددی گزارش داریم؛ فردی آمده خدمت امام رضا، امام صادق، امام باقر (علیهم‌السلام)، نشسته است، حضرت شروع کردند یک مطلبی را به او گفتن که چرا چنین کردی؟\\ یک موردش را عرض بکنم؛\\ فردی آمد خدمت امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: این چه کاری بود پریروز انجام دادی؟\\ خجالت کشید و خودش را جمع کرد. فرمودند: من بگویم یا تو می‌گویی؟!\\ گفت: آقا شما که نصفش را گفتید باقی آن را هم بفرمایید!\\ فرمودند: تو معلم خصوصی هستی؟!\\ گفت: درست است!\\ فرمودند: قرآن تدریس می‌کنی؟\\ گفت: درست است!\\ فرمودند: با یکی از متعلمات خودت که خانمی است موقر و محترم در حین کار قرآن که داشتی قرآن یاد می‌دادی شوخی کردی! چرا این کار را کردی؟!\\ بلافاصله گفت: استغفرالله و توبه کرد. بعد به حضرت گفت: آقا! شما از کجا فهمیدید؟!\\ حضرت فرمودند: مگر نمی‌دانی هفته‌ای دو بار اعمال شما بر ما عرضه می‌شود؟! ما می‌بینیم!\\ در روایات دارد وقتی اعمال را می‌بینیم اگر گناه و خطایی باشد برای شیعیانمان استغفار می‌کنیم. به تعبیر فارسی ریش گرو می‌گذاریم! دست به دعا بلند می‌کنیم. فرمود: ما می‌فهمیم! اگر امام نتواند پشت این دیوار را ببیند بنده هم نبینم پس چه فرقی کردیم؟!\\ حجت خدا بخواهد نداند من هم ندانم پس چه تفاوتی کرده است؟!\\ باید بداند و باید بدانیم، اسرار را می‌داند.\\ طرف می‌گوید آمدم بروم درس امام صادق (علیه‌السلام)، دیدم هرکسی بخواهد برود درس، یک دینار یا دو درهم یادم نیست از او می‌گیرند!\\ طرف دیگر درس مخالفین بود ظاهراً در روایت دارد درس نعمان بود؛ نعمان همان ابوحنیفه است؛ اگر کسی به این درس می‌رفت دو درهم به او می‌دادند! اگر به آن درس می‌رفت دو درهم از او می‌گرفتند! ماندم چه کار کنم؟! وضع مالی هم خوب نبود!\\ این پا و آن پا کردم بروم درس ابوحنیفه یا بیایم درس امام صادق (علیه‌السلام)!\\ بین الطریقین گیر کرده بودم! دل را به دریا زدم! آمدم دو درهم را دادم آمدم خدمت امام صادق (علیه‌السلام). درس حضرت که تمام شد شاگردان رفتند و حضرت به من فرمودند: تو بنشین! صبر کن!\\ نشستم.\\ فرمودند: مردد بودی آنجا بروی یا اینجا؟!\\ گفتم: بله آقا!\\ فرمودند: اگر مادرت رفته بود تو هم رفته بودی! خداحافظ!\\ امام روی حساب حرف می‌زند. آمدم خدمت مادر گفتم: مادر شما قرار بوده است کجا بروید که شما نرفتید و ما هم نرفتیم؟! از چه حرف می‌زنی؟\\ گفتم: نه!\\ ببینید امام نه مبالغه می‌کند و نه دروغ می‌گوید. خوب که اصرار کردم گفت: پدر تو فوت کرده بود و ما در اوج فقر و فلاکت بودیم، دو یا سه روز بود شما چیزی نخورده بودید. رفتم از همسایه یهودی مقداری گندم بگیرم، مشکلی نداشت و گفت: گندم در اختیارت است هر چقدر می‌خواهی بیا بردار ولی باید به من کام بدهی! برگشتم! دیدم شما گریه می‌کنید باز رفتم و این عمل سه بار تکرار شد ولی نرفتم و نکردم.\\ گفت: عجیب!\\ امام فرمود اگر مادرت می‌رفت تو هم می‌رفتی!\\ این‌قدر تربیت والدین تأثیر دارد! \\ امام (علیه‌السلام) سابقه مادران، پدران، خواهران و برادران را می‌داند؟\\ بله که می‌داند!\\ اگر بخواهد نداند چه فرقی با من و شما می‌کند؟!\\ ما شیعیان می‌گوییم امامت ادامه نبوت است و نبوت و امامت یک مقامی است که برای ما علو و مقدارش قابل‌تصور نیست.\\ این جمله اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) به ما است که فرمودند:\\ {\large «نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیَّةِ وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئتُم {\Large{24}}؛»}\\ ما را از مقام خدایی بیاورید پایین ما خدا نیستیم.\\ بعضی از مداحی‌ها را ما نمی‌پسندیم!\\ توحید و الوهیت خط‌قرمز اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) است. یک عده "علی‌الله" پیدا شدند زمان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، حضرت این‌ها را جمع کرد توبه داد و توبه نکردند!\\ دو جور روایت شده است؛ بعضی روایات می‌گوید: حضرت گودالی کند در آن آتش افروخت و این‌ها را سوزاند. اما روایت صحیح‌تر این است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دو تا گودال کندند مثل دو تنور بزرگ! بین این دو گودال راهی ایجاد کردند، این‌ها را گذاشتند در این گودال، در آن گودال دیگر آتش افروختند و دربش را بستند و اینها با دود و با گاز خفه شدند {\textbf{25}}. \\ در مورد غلو اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) بسیار حساس‌اند. غالیان از نواصب پیش اهل‌بیت بدترند. غالی از ناصبی بدتر است!\\ فرمود: حدود را حفظ کنید. بعضی اشعار خوب نیست، بعضی شعارها در مجالس مذهبی خوب نیست؛ امام حجت خداست و عبد خداست.\\ {\large «وَ أَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُه؛»} اول عبد است بعد پیغمبر است، امام هم اول عبد است و بعد امام است.\\ فرمود: ما خدا نیستیم، ما را از ربوبیت پایین بکشید! حالا که گفتید: خدا نیستند حالا هرچه بگویی دیگر کم گفتی!\\ هرچه گفتی دیگر کم گفتی!\\ بگو: واسطه فیض الهی است، کم گفتی!\\ بگو: بالاترین مخلوق است، کم گفتی! بگو: نزدیک‌ترین فرد به خداست، کم گفتی!\\ {\large «فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ {\Large{26}}؛»}\\ این تعبیر قرآن کریم است. هرچه بگویی کم گفتی! چون مقام امامت یک مقامی است که به ذهن و تصور بشر عادی به‌خوبی در نمی‌آید.\\ حرف شیعه یک کلمه است: اولاً آن کس که حاکم عالَم است باید حاکم بر آدم نیز باشد؛ آن کسی که فرشته زیر یوغ اوست، آن کسی که عالم زیر مجموعه اوست، آدم باید زیر مجموعه او باشد.\\ رهبر جامعه باید کسی باشد که یک خردل نفسانیت نداشته باشد، یک خردل سهو و نسیان و اشتباه نداشته باشد تا بشود به او اطمینان کرد. باید کسی باشد مستقیم از ذات الهی بگیرد تا صاف و درست بگیرد و درست تحویل بدهد این اولاً.\\ ثانیاً این‌چنین انسانی را بشر با عقل نمی‌شناسد؛ چون بشر ظاهر را می‌بیند.\\ مردم مدینه می‌دیدند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صبح به صبح بلند می‌شود یک بیل و کلنگی به دوش گرفته است! یاالله! به‌طرف مزرعه! اینجا را بکن! آنجا را بکن! اینجا نخل بکار! اینجا چاه بکن! اینجا قنات ایجاد کن!\\ علی را دارد در حد یک کشاورز و باغدار می‌بیند. ولی نمی‌بیند وقتی سر به چاه می‌کند چه می‌گوید؟!\\ نمی‌بیند وقتی با میثم، یک هل‌دل، یک عارف، می‌نشیند چه می‌گوید؟!\\ اصلاً آن طرف را نمی‌بیند، ببیند هم نمی‌فهمد!\\ به‌صراحت فرمودند:\\ {\large «إِنَّا مَعَاشِرَ اَلْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ {\Large{27}}؛»}\\ ما امر شده‌ایم، به ما فرمان دادند که به مقدار عقل شما حرف بزنیم، به مقدار کشش مخاطب حرف بزنیم.\\ شما برای بچه کلاس دوم دبستان معادله سه مجهولی ریاضی نمی‌توانی مطرح کنی؛ زیرا نمی‌کشد.\\ از این بالاتر!\\ روایات ما می‌گوید: اگر امام معصوم به آن صدای واقعی‌اش قرآن بخواند هر کس بشنود می‌میرد!\\ یعنی با صدای واقعی‌شان نمی‌توانند قرآن بخوانند، چه برسد بخواهند حالا آن ملکوت خودشان را بنمایانند؛ اما ما شاید نفهمیم. \begin{center} {\large «صلی الله علیک یا اباعبدالله.»} \end{center} چرا عباس بن علی (علیه‌السلام) این‌جور در برابر سیدالشهداء (علیه‌السلام) عبد است، تسلیم است، این‌جور نسبت به امام حسین (علیه‌السلام) مؤدب است؟\\ چون امام شناس است و حسین شناس است، اباعبدالله (علیه‌السلام) را می‌شناسد.\\ فرمود: \begin{center} {\large «و الله إن قطعتم يميني \hspace*{3cm} إني أحامي أبدا عن ديني\\ و عن إمام صادق اليقين \hspace*{2.5cm} نجل النبي الطاهر الأمين {\Large{28}}»} \end{center} من دارم از امامت دفاع می‌کنم.\\ یکی از بالاترین جنایت‌های دشمن این بوده و هست که می‌خواهد عرشی‌ها را فرشی کند.\\ این را از من یادگاری داشته باشید: این از جنایات دشمن است که می‌آید و می‌خواهد عرشی‌ها را فرشی کند؛ یعنی چه؟\\ یعنی می‌گوید: بابا اگر فاطمه زهرا (علیها‌السلام) این‌قدر نسبت به علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) جوشید و خروشید و سلامتی‌اش را داد و بچه‌اش را سقط کرد به‌خاطر اینکه شوهرش بود!\\ بی‌بی دو عالم دارد فریاد می‌زند که اصلاً بحث زن‌وشوهری مطرح نیست!\\ علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) امام المسلمین است. من شهیده امامت هستم. یک امر عرشی را فرشی نکنید!\\ الان تحلیل‌ها این است که طبیعی است، عباس برادر حسین (علیهم‌السلام) است، باید کنار او بایستد.\\ عباس بن علی (علیه‌السلام) دارد به‌صراحت می‌گوید: من از برادر دفاع نمی‌کنم؛ امام من است و من امام‌شناس هستم، من دارم از امام خود دفاع می‌کنم.\\ آن قدر با حسین بن علی (علیهم‌السلام) یکی است و یگانگی دارد که تعبیرات امام حسین (علیه‌السلام) هم این است وقتی عصر تاسوعا دشمن حمله کرد به‌طرف خیام سیدالشهداء (علیه‌السلام) حضرت را یک خواب مختصری برده بود. سر به زانو گرفته بودند، جلوی خیمه‌ها دوان‌دوان زینب کبری آمد، برادرم دشمن آمد! لشکر آمد!\\ بلافاصله عباس (علیه‌السلام) را صدا کردند و فرمودند:\\ {\large «يَا عبّاس! إركب بنفسي أَنْتَ يَا أَخِي {\Large{29}}؛»}\\ جانم به فدایت! چقدر تعبیر زیباست!\\ امام معصوم به یک نفر بگوید: جان من به فدایت! عباس جان تو رشید هستی، تو دلاور هستی، تو برو ببین این‌ها چه می‌گویند؟!\\ بلافاصله ۲۰ نفر را با خودش برداشته آمده است جلوی لشکر ایستاده است.\\ چقدر مؤدب و چقدر تسلیم است!\\ وقتی سروصدا بالا رفت که برای چه آمدید؟\\ گفتند: فرمان آمده یا بجنگید یا تسلیم شوید!\\ نگفت: آره! نگفت: نه! نگفت: نمی‌جنگیم! نگفت: می‌جنگیم!\\ مأمور است فرمود: اجازه بدهید من برگردم پیش برادرم ببینم برادرم و امامم چه می‌گوید! هرچه او گفت به شما منتقل می‌کنم.\\ آمده پیش سیدالشهداء (علیه‌السلام) حضرت فرمودند: برو از آن‌ها یک شب وقت بگیر! خدا می‌داند من نماز را دوست دارم، عبادت را دوست دارم، قران خواندن را دوست دارم.\\ شیعه باید نکته‌سنج باشد! و الحمدلله هستید و نکته‌سنج هستیم، به این مشهور هستیم در دنیا! چون سیدالشهداء (علیه‌السلام) فرمود عباس جان برو ببین اگر می‌توانی یک شب وقت بگیر آمده است (من وقت ندارم نقل تاریخ کنم) با هر کیفیتی بود این یک شب وقت را گرفت. مرحبا! آفرین! وگرنه عصر تاسوعا می‌خواست کار تمام باشد. سیدالشهداء (علیه‌السلام) فرمود یک شب وقت بگیر آمد یک شب وقت را گرفت و شد شب عاشورا که آن شبی است که در تاریخ خواندیم چه شبی است.\\ حال از اول صبح عاشورا اباالفضل‌العباس (علیه‌السلام) که نماد تسلیم و وفا و بصیرت است یک نکته را احراز کرده است، نکته این است برادر می‌خواهد او تا پایان کار زنده بماند، این را احراز کرده است و دارد این را به کرسی می‌نشاند، یعنی علم‌دار هست، سقا هست.\\ دو یا سه مرتبه بخشی از اصحاب اباعبدالله (علیه‌السلام) دوره شدند و محاصره شدند به فرمان امام رفته است به دل دشمن زده است و نجات داده است، یک یا دو بار هم نشده است و فقط خودش برگشته است، اما محاصره‌شدگان نتوانستند برگردند. با تمام این فعالیت‌ها خودش را حفظ کرده است.\\ مرحوم شیخ مفید نوشته است، مرحوم شهید مطهری (رحمت‌الله‌علیهم) اعتقاد دارد، ظاهراً هم درست است: آخرین کسی که در مرکب امام بوده عباس بن علی (علیهم‌السلام) است. تعبیر مقاتل این است که تشنگی بر خیام غلبه کرده است، سه یا چهار روز آب بسته است، آب در خیمه‌ها کیمیاست، بر خود اباعبدالله (علیه‌السلام) تشنگی غلبه کرده است.\\ دیشب نخواندم برایتان؟!\\ وقتی علی‌اکبر (علیه‌السلام) زبانش را گذاشت در دهان اباعبدالله (علیه‌السلام) زبان سوخت و آتش گرفت.\\ امام حسین (علیه‌السلام) مجروح است خون از بدن رفته است. انسانی که خون از بدنش می‌رود تشنه می‌شود. سیدالشهداء (علیه‌السلام) تشنه است، عباس بن علی (علیهما‌السلام) تشنه است، تصمیم گرفتند بروند از شریعه آب بیاورند. \\ پشت‌به‌پشت هم و تعبیر این است {\large «و رکبا المثناة»،} رفتند تا نزدیک شریعه هم رسیدند!\\ بعضی از تعبیرات این است: عباس داخل آب هم رفت تا مشک را پر کند؛ اما یک‌مرتبه دیدند صدای عباس بن علی (علیهما‌السلام) بلند شد: {\large «یا اخاه ادرک اخاک!»}\\ حسین جان بیا!\\ خیلی مقتل روشن نیست؛ ولی ظاهراً وقتی امام حسین (علیه‌السلام) آمده است عباس جان به جان‌آفرین تسلیم کرده است.\\ تعبیر مقتل این است می‌گوید:\\ {\large «أبلی منهم!»}\\ من دارم مقتل را عرض می‌کنم از بس به‌تنهایی به جان این لشکر آتش زده بود وقتی روی زمین افتاد همه آمدند دوره‌اش کردند.\\ یعنی اینکه گفته‌اند نیزه‌دار با نیزه می‌زند، شمشیردار با شمشیر می‌زند، این راجع به عباس بن علی (علیهما‌السلام) هم هست.\\ تعبیر این است:\\ {\large «فقطعوه ارباً ارباً»،} بدن پاره‌پاره است.\\ امام حسین (علیه‌السلام) آمدند یک جمله گفتند که عمق فاجعه برای من و شما روشن شد. فرمودند:\\ {\large «الآن انكسر ظهري و قلّت حيلتي {\Large{30}}»،} الان کمرم شکست! الان امید از دستم رفت!\\ نشستند بالای سر عباس (علیه‌السلام)، دیدند بدن را که نمی‌شود منتقل کنند، برگشتند به سمت خیام؛ بعضی از مقاتل گفتند این ۸۴ زن و بچه آمدند دم درب خیمه‌ها یکی می‌گوید:\\ {\large «أین عمّی العباس؟»}\\ یکی می‌گوید:\\ {\large «أین أخی العباس؟»}\\ کربلا رفتید و دیدید از خیمه‌گاه تا مقتل عباس بن علی (علیهم‌السلام) فاصله زیاد است، نمی‌دانند جریان چه شده است، سیدالشهداء (علیه‌السلام) اشک‌هایش جاری است، جواب هیچ‌کس را نداد و مستقیم آمد در خیمه عباس و عمود خیمه را کشید.\\ این جمله از من است معنی این کار این بود: بروید لباس اسارت به تن کنید! دخترها گوشواره‌ها را در بیاورید! حامی شما از دست رفت!\\ دستت را بیاور بالا سه مرتبه بگو: یا حسین... \begin{center} {\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»} \end{center} \newpage \begin{center} {\Large{فهرست منابع}} \end{center} \begin{enumerate} \item مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایت‌‌الله، غفاری، علی‌‌اکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 40. \item مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایت‌‌الله، غفاری، علی‌‌اکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 40. \item غفاری، علی‌‌اکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 18. \item شعیری، محمد بن محمد. بدون تاریخ. جامع الأخبار. ۱ ج. نجف اشرف - عراق: المطبعة الحيدرية، ص 177. \item امینی، عبدالحسین، و ابن‌قولویه، جعفر بن محمد. ۱۳۵۶-۱۳۱۶. كامل الزيارات. ۱ ج. نجف اشرف - عراق: مطبعة المرتضوية، ص 220. \item شرح مقاصد تفتازانی ج 5، ص ۲۳۳؛ التمهید باقلانی، ص ۱۸۱. \item الاحکام السلطانیه، ماوردی، ص 6؛ روضة الطالبین، ج 7، ص ۲۶۶؛ الإمامة العظمی، ص ۲۲۳. \item مسلم، كتاب الإمارة، باب وجوب ملازمة جماعة المسلمين عند ظهور الفتن وفي كل حال وتحريم الخروج على الطاعة ومفارقة الجماعة، ٣/ ١٤٧٥، برقم ١٨٤٧. \item سوره ابراهیم، آیه 15. \item مسلم، كتاب الإمارة، باب وجوب ملازمة جماعة المسلمين عند ظهور الفتن وفي كل حال وتحريم الخروج على الطاعة ومفارقة الجماعة، ٣/ ١٤٧٥، برقم ١٨٤٧. \item احمد بن حنبل، اصول السنّة، ص 45 و 46، ح 20. \item احمد بن حنبل، اصول السنّة، ص 46، ح 20. \item الراجحي، شرح كتاب السنة للبربهاري، ج 6، ص 8 و یه نقل از عرباض؛ كتاب الأربعون حديثا للآجري، ص 94، ح 8. \item الراجحي، شرح كتاب السنة للبربهاري، ج 6، ص 8. \item شهید اول، محمد بن مکی، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف. ۱۴۱۰-۱۳۶۸. ... ... المزار. ۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام‌)، ص 101. \item طوسی، محمد بن حسن، آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، ناصح، علی احمد، و طهرانی، عبادالله. ۱۴۲۵–۱۳۸۳. ... ... الغيبة. ۱ ج. قم - ایران: بنیاد معارف اسلامی، 247. \item سوره مجادله، آیه 11. \item سوره قدر، آیه 1. \item سوره قدر، آیه 4. \item صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۳۶۶-۱۴۰۷. نهج البلاغة: و هو مجموع‌ ما اختاره‌ الشریف‌ ابوالحسن‌ محمدالرضی ‌بن‌ الحسن‌ الموسوی‌ من‌ کلام‌ ابی‌الحسن‌ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ علیه‌السلام‌. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 301. \item سوره قمر، آیه 1. \item طبرسی، فضل بن حسن، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۱۷-۱۳۷۵. إعلام الوری بأعلام الهدی. ۲ ج. قم - ایران: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ص 117 و 118. \item مفید، محمد بن محمد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، و کنگره‌ جها‌نی‌ هزاره‌ شیخ‌ مفید (ره‌) (۱۴۱۳ق‌. = ۱۳۷۲: قم‌). ۱۴۱۳-۱۳۷۲. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد. ۲ ج. قم - ایران: المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، ج 2، ص 78. \item با اندک تغییری؛ اِجْعَلُونَا عَبِيداً مَخْلُوقِينَ وَ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ؛ صفار، محمد بن حسن، و کوچه‌باغی، محسن بن عباسعلی. ۱۴۰۴-۱۳۶۳. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص). ۱ ج. قم - ایران: کتابخانه عمومی حضرت آيت الله العظمی مرعشی نجفی (ره)، ص 241. \item با اندک تغییری؛ ابن عبدالبر نمری قرطبی، أبو عمر یوسف بن عبد الله، التمهید لما فی الموطأ من المعانی و الأسانید، ج ۵، ص ۳۱۷، مغرب، وزاره عموم الأوقاف و الشؤون الإسلامیه، ۱۳۸۷ق.، ص ۳۱۷. \item سوره نجم، آیه 9. \item غفاری، علی‌‌اکبر، و ابن‌شعبه، حسن بن علی. ۱۳۶۳-۱۴۰۴. تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليهم. ۱ ج. قم - ایران: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ص 37. \item مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایت‌‌الله، غفاری، علی‌‌اکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 40. \item طبرسی، فضل بن حسن، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۱۷-۱۳۷۵. إعلام الوری بأعلام الهدی. ۲ ج. قم - ایران: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 1، ص 454. \item بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام‌)، ج 17، ص 285. \end{enumerate} \end{document}