\documentclass[a4paper,12pt]{book}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ\\
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ\\
الحَمْدُ للّٰه رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ، هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»}
\end{center}
\begin{center}
{\large «قال الامام ابوعبدالله الحسین علیهالسلام: فَلَعَمْرِي مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ}\{{\large اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ}\}{\large اَلدَّائِنُ}\{{\large بِدِينِ}\}{\large اَلْحَقِّ}\{{\large اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اَللَّهِ {\Large{1}}}\}.»
\end{center}
شب ششم ماه محرمالحرام، ایام عزای اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام)، انشاءالله در این دنیا زائر قبورشان و در آن دنیا مشمول شفاعتشان باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلیالله علیهوآلهوسلم)؛\\
عزیزی دیشب به من تذکر دادند که سال گذشته وعده کرده بودید که سال بعد بحث امامت را مطرح کنید!\\
اندیشیدم دیدم درست است!\\
ظاهراً چنین وعدهای بوده است؛ چون
{\large «مؤمن إِذَا وَعَدَ وَفَى {\Large{2}}»،}
از امشب مبحث مهم، شیرین و کاربردی امامت را خدمت عزیزان آغاز میکنیم.\\
خدای متعال در این دنیا گونههای فراوان آفریده است، در گیاهان، در جمادات، در حیوانات، هزاران و دهها هزار ما گونه داریم؛ در فلسفه اسلامی گفته میشود هر گونهای از گونههای موجودات دارای فصل مقومی است، فصل مقوّم یک اصطلاح منطقی است معنایش این است هر گونهای یک ویژگی خاصِ خاصِ خاصِ خود را دارد که در هیچ موجود دیگری نیست و لذا تبدیل به یک گونه خاص شده است.\\
اگر سیب از گلابی متفاوت است، اگر گوسفند از روباه متفاوت است؛ بهخاطر این است که هر کدام از این گونهها یک فصل مقوّم دارند؛ یعنی یک امر ذاتی که آنها را از همه موجودات عالم متمایز میکند، همین نکته را ما در ارتباط با نحلهها و مکتبها داریم، اگر ما صدها و هزارها مکتب، مذهب و نحله داریم، هر نحلهای باید دارای یک فصل مقومی باشد؛ یعنی دارای یک خاصیت و ویژگی که آن خاصیت و ویژگی در هیچ نحله دیگری نیست، در هیچ مذهب و مکتب دیگری نیست، هم در موجودات، هم در نحلهها.\\
کشف آن فصل مقوم کار آسانی نیست!\\
مرحوم ابنسینا یک رسالهای دارد در مجموعه رسائلش من در منزل این رسائل را دارم، اسم رساله "رسالة الحدود" است.\\
یک آقایی از ابنسینا تقاضا کرده است که شما بیایید فصل مقوم موجودات، انواع و گونهها را بیان کنید.\\
اول رساله شیخالرئیس مینویسد: شما کار عظیمی از من خواستید، کار بسیار سختی است که من بخواهم فصل مقوّم یک موجود را برایتان تبیین کنم، کار، کار مشکلی است؛ حالا تلاش میکنم؛ آن وقت ابنسینا تلاش کرده است که چندین موجود از موجودات را بتواند تعریف کامل کند؛ به تعبیر ما طلبهها حدّ تام برایش بیان کند؛ یعنی فصل مقومش را بشناسد، کار، کار سختی است.\\
امروزه با تنوع رشتههای دانشگاهی و تخصصیشدن پژوهشها کموبیش این قابلادراک است که حالا یک آدمی که ۴۰ سال دارد روی مقوله آب کار میکند، بتوانیم بگوییم این فرد فصل مقوم آب را شناخته است، یک کسی که ۵۰ سال معدنشناس است، مثلاً خصوص طلا کار کرده است، بگوییم این فرد فصل مقوّم طلا را پیدا کرده است.\\
بههرحال هم در کشف فصل مقوّم گونههای موجودات کار، کار سختی است، هم در مورد مذاهب و مکتبها چنین من تصور خودم را عرض میکنم؛ تصور بنده بر این است که اگر بخواهیم فصل مقوم شیعه اثناعشری که ما مفتخر هستیم به تدین به این دین و به معتقد بودن به این مذهب، بخواهد مورد دقت قرار بگیرد، فصل مقوم شیعه اثناعشری یک کلمه است و آن عبارت است از نگاه او به مسئله امامت.\\
نگاه ما به مسئله امامت نگاهی است که ما شیعه اسماعیلی نیستیم، شیعه زیدی نیستیم، شیعه فتحی یا کیسانی نیستیم، سنّی اشعری نیستیم، سنی معتزلی نیستیم، سنی ظاهری نیستیم، یهودی نیستیم، مسیحی نیستیم، زرتشتی نیستیم.\\
اگر ما از سایر فرق و مذاهب جدا هستیم مربوط به نوع نگاه ما به مسئله امامت است.\\
همه این فرقههایی که خدمت عزیزان عرض کردم و آنهایی که اسمش را نبردم که فقط در اسلام بیش از ۷۰ فرقه داریم همه اینها نسبت به امامت نگاهی دارند و نگاه ما یک نگاه متفاوتی است؛\\ اعتقادمان هم بر این است که امور در مقایسه نقاط ضعف و قوتشان مشخص میشود و اگر ما معتقَد خود را، اعتقاد خود را در بحث امامت با سایر مکاتب و مذاهب مقایسه کنیم تازه مشخص میشود چقدر این نظریه که این نظریه را رسول خدا (علیهالسلام) برای ما به ارمغان آورده است، قرآن برای ما به ارمغان آورده است؛ یعنی فهم درست قرآن، فهم درست روایات نبوی؛ اهلبیت (علیهمالسلام) برای ما به ارمغان آوردند، عقل سلیم و خرد برهانی این را برای ما به ارمغان آوردند.\\
اگر این نکته روشن شد، تازه روشن میشود چقدر ما با سایرین متفاوت هستیم!
{\large «أین الثری من الثریا!»}\\
یعنی چقدر نگاه شیعه به مسئله امامت رهبری نگاهی است که جذاب است.\\
اینکه میبینید حتی در قرن بیست و یکم شخصیتی مثل پروفسور هانری کوربن {\textbf{3}} جذب میشود به تشیع، میآید ایران، میآید قم خدمت علامه طباطبایی (رحمتاللهعلیه) زانو میزند!\\
ساعتها، روزها و ماهها! چرا؟\\
برای اینکه احساس میکند این نظریه، نظریه قابلتوجه و قابل دفاعی است؛ میآید که یاد بگیرد!\\
پس فصل مقوم شیعه اثناعشری نوع نگاه او به مسئله امامت است.\\
من بحث را یک مقدار از مقدمات آغاز کنم تا برسیم به صلب موضوع؛ نثار روح علمای شیعه مخصوصاً مرحوم علامه طباطبایی (رحمتاللهعلیه) که الان نام بردیم و حق عظیمی به گردن ما دارد و در حقیقت نظریهپرداز انقلاب ما است، خودش و شاگردانش، مطهریها، بهشتیها، مقام معظم رهبری، نثار روحشان صلواتی هدیه کنید.\\
خداوند متعال عالم را آفرید، بهتصریح خودش تا آدم را بیافریند، اگر خدا نمیخواست موجود دوپایی به نام انسان بیافریند دست به آفرینش عالم نمیزد، آفرینش پیشدرآمد داشته است، خدا قبل از ما جن آفریده است، قبل از جن گاز آفریده است، آسمان آفریده است، زمین آفریده است؛ ولی فرموده است اینها مقدمه بوده است برای چه؟\\
برای آفرینش انسان!\\
پس خدا عالم آفرید تا آدم بیاید.\\
این از مسائلی است که در قرآن ما بهوضوح آمده است.\\
«{\large وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ}\{{\large جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ {\Large{4}}}\}؛»\\
«\{{\large هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا {\Large{5}}}\}؛»\\
هر چه در جهان آفریده شده است برای آدمی آفریده است.\\
دیشب عرض کردم: ما یکی از دو ثقل هستیم!\\
ثقل یعنی شیء سنگین و گرانبها. دو ثقل بیشتر در موجودات مخلوق خدا نیست، ما هستیم و جنیان؛\\ ثقلان یعنی ما دوتا هستی را سنگینی و وزانت بخشیدیم!\\
مکتب ما و مذهب ما بر این امر استوار است که اگر خدای متعال نیت نداشت انسان بیافریند عالم نمیآفرید و خدای متعال حتماً میخواست انسان بیافریند. \\
سرّ مطلب را اینجا و این مجلس وقت توضیح ندارد. شاید کشش توضیح هم نداشته باشد، یک مقدار بحث نیمهتخصصی است.\\
سرّ مطلب این است که خدای متعال اسماء و صفاتی دارد، این اسماء و صفات واجب الظهور است، باید ظهور کند، خدای بیاسم خدا نیست، اسم بیظهور اسم نیست و در رأس همه اسماء اسم اعظم الهی است، اسم اعظم الهی باید ظهور کند، چطور اسم شافی، خالق، رازق، ستار و قهار ظهور دارد؛ اسم اعظم الهی که حقیقتش هم بر ما نهفته است او ظهور نداشته باشد!\\
حتماً ظهور دارد، ظهور اسم اعظم، آدمی است!\\ انسان مظهر اسم اعظم پروردگار است؛ میرسیم انشاءالله؛ لذا اینقدر قدرتمند است و لذا آنقدر پرتوان است و لذا باری را که آسمان در آن زایید، زمین در آن زایید! گفتند ما نیستیم! ما نمیتوانیم! تصورش را نمیکنیم این بار را برداریم!\\
من موجود دو پا برداشتم و نص آیه قرآن است، آیه امانت، این آمد در ادبیات فارسی
\{ضربالمثل شد\}:
\begin{center}
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
\hspace*{2.5cm}
قرعه کار به نامِ منِ دیوانه زدند {\textbf{6}}
\end{center}
اگر خدای متعال خدا است؛ یعنی دارای اسماء است، اگر اسم دارد اسم ظهور دارد، اگر همه اسماء ظهور دارند بالاترین اسم و برترین اسم یعنی اسم اعظم نمیتواند بیظهور باشد و منِ انسان ظهور اسم اعظم الهی هستم. پس خدای متعال عالم آفرید تا آدم بیافریند خدای متعال آدم آفرید بنده و شما بیافریند. چرا؟\\
فرمود: برای اینکه به معرفت دست پیدا کند.\\
{\large «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا {\Large{7}}»،}
من را آفریده است برای اینکه من تعلیم بگیرم، معرفت بیابم و عبد بشوم، معرفت، دانش و عبودیت؛
{\large «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ {\Large{8}}»،}
من جن و انس را نیافریدم مگر برای عبد شدن و بنده شدن!\\
اینکه در مصباحالشریعه از امام صادق (علیهالسلام) آمده است:
{\large «اَلْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا اَلرُّبُوبِيَّةُ {\Large{9}}»،}
عبودیت اگر مطلقه باشد یک گوهری است که کنهاش نوعی ربوبیت، کنهاش نوعی اداره عالم به اذن پروردگار است که این نوعی ربوبیت است برای این است که هدف از خلقت این است، خدا عالم آفریده است تا آدم بیافریند، آدم آفریده است تا آدم به معرفت و عبودیت دست پیدا کند پس من آفریده شدم برای دستیابی به عبادت و نهتنها دستیابی به عبادت؛ بلکه توحید در عبادت؛ چند ده هزار بار شما در طول عمرتان این آیه را میخوانید در سوره حمد در نماز میگویید: خدایا
{\large «إِيَّاكَ نَعْبُدُ {\Large{10}}»،}
ما طلبهها میگوییم
{\large «إِيَّاكَ»}
مفعول است و مقدم شده است بر فعل و تقدیم ما حقُّه التأخیر یفید الحصر، قانون کلی است اگر چیزی که جایش بعد است آمد جلوتر قرار گرفت مفید حصر است؛
{\large «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»،}
یعنی خدایا من فقط و فقط و فقط و فقط تو را میپرستم، تو معبود من هستی.\\
پس خدا عالم را آفرید تا من را بیافریند، من را آفرید که عبد بشوم؛ بلکه به توحید در عبادت برسم، بشوم موحد واقعی؛ یعنی فقط خداپرست باشم.\\
خیلی خدای متعال غیور است این را به مناسبت خدمتتان عرض بکنم، این حدیث، حدیث قدسی است؛ یعنی کلام خدا است، حدیث قدسی یعنی مطلبی که معنا برای خدا است و لفظ از حجت خدا است، به این میگوییم حدیث قدسی، قرآن کریم هم معنایش از خدا است هم لفظش از خدا است؛ احادیث قدسی معنا از خدا است؛ اما لفظ را پیغمبر، امام یا حجت خدا میگوید.\\
این حدیث از احادیث قدسی است که خدای متعال فرمود: اگر بندهای از بندگان من... (یک مقدار بترسیم چه اشکال دارد؟) اگر بندهای از بندگان من برخورد کند به یک انسانی که مشیت منِ خدا تعلق گرفته است او را ثروتمند کردم، دارا کردم، مولتیمیلیاردر است، پولدار است و این بنده من وقتی با او روبهرو میشود با درنظرگرفتن ثروتش یکخرده بیشتر به او احترام بگذارد به من خدا کفر ورزیده است!\\
خدا خیلی غیور است!\\
بنده من برخورد میکند با بنده دیگر من پولدار است، مولتیمیلیاردر است و آمده است مهمان شما شده است، شما مهمان او شدید بههرحال با او برخوردی کردید یکخرده بیش از آن مقدار که لیاقت او است!\\
میدانید احترام هم برمیگردد به صفات انسانی و اسلامی این آقا چقدر انسان است؟\\
چقدر مسلمان است؟\\
چقدر باتقوا است؟\\
اگر بیش از آن مقداری که تقوای او، انسانیت او یا اسلامیت او اقتضا میکرد، بهخاطر ثروت او به او احترام کردید فرمود:\\
{\large «لَقَد كَفَرَ بِاللَّهِ اَلْعَظِيمِ!»}\\
به خدای بزرگ کافر شده است. چرا؟\\
چون من باید توحید در عبادت داشته باشم، من باید خدا را حاضروناظر ببینم، دست او را در کار ببینم، اگر نگاهم شد استقلالی، میشود شرک!\\
تا الان چند مطلب گفتیم، خدا عالم آفرید آدم بیافریند، آدم آفرید به معرفت، بعد از معرفت به عبادت و عبودیت بلکه به توحید در عبادت برسد.\\
نکته بعد این است که دستیابی به معرفت برنامه نیاز دارد. بنمایهها را خدا در وجود ما گذاشته است الحمدلله!\\
خودش فرمود: هر بچهای که به دنیا میآید، یک چیز ندارد! یک چیز دارد!\\
آن چیزی که ندارد علم حصولی است؛ دانش ندارد، بچه کوچک دودوتاچهارتا نمیفهمد، سه سه تا نه تا نمیفهمد، فرمول آب نمیداند، قواعد حقوقی بلد نیست، فلسفه و کلام نمیفهمد، فیزیک و شیمی نمیداند؛\\
{\large «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا {\Large{11}}.»}\\
خدا از شکم مادر شما را درآورده است و هیچی بلد نبودید، ابزار ادراک به شما داده است:\\
{\large «وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ {\Large{12}}.»}\\
چشم داده است، گوش داده است، دل داده است که یواشیواش یاد بگیرید ولی نمیدانستید.\\
این بچه نوزاد که تازه از شکم مادر بیرون آمده است هیچی نمیداند؛ یعنی علم حصولی نمیداند؛ اما همین بچه در فطرت خود به علم حضوری صدها و هزارها معلومات دارد. به دلیل آیه دیگر قرآن:\\
{\large «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا {\Large{13}}.»}\\
و این بچهای که فیزیک بلد نیست، فجور و تقوا میشناسد، در ذاتش است، در آیه دیگر که آیه فطرت است فرمود:\\
{\large «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَالَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ {\Large{14}}.»}\\
اصلاً خدای متعال فطرت آدمی را توحیدی آفریده است، خودش را در وجود تکتک انسانها نشانده است، در سرشت آنها در فطرت آنها.\\
ائمه اطهار (علیهمالسلام) فرمودند: اگر این کار را نکرده بود یک نفر خداشناس نمیشد!\\
اگر قبلاً با ما مواجهه نکرده بود، حال ما یادمان رفته است؛ ولی در یک عالمی خدای متعال تکتک ما را نشانده است با ما حرف زده است:
{\large «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ {\Large{15}}?»}\\
ما هم فریاد زدیم:\\
{\large «قَالُوا بَلَىٰ {\Large{16}}.»}\\
خدا گفته است: من پروردگار شما نیستم؟\\
ما هم گفتیم: چرا تو هستی؛ یعنی خدای متعال بنمایههای توحید را، زرنگی کرده است، خدا است دیگر، بنمایههای شناخت خودش را در وجود ما نهاده است؛ همه فطرتها توحیدی است.\\
این روایت را از پیغمبر (سلاماللهعلیه) هم شیعه نقل کرده است هم اهلسنت که پیغمبر (علیهالسلام) فرمود:\\
{\large «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ {\Large{17}}.»}\\
هر بچهای به دنیا میآید موحد به دنیا میآید، پدرها و مادرها هستند که بچه را مسیحی میکنند یا یهودی میکنند یا مجوسی میکنند و از اسلام دور میکنند.\\
با تربیتهای غلط بچه مشرک میشود وگرنه اصل اولیه توحید است و خدای متعال بنمایههای توحید را در وجود ما گذاشته است؛ ولی درعینحال اگر بخواهیم معرفت پیدا کنیم در کنار آن بنمایهها و سرشتها و فطرت توحیدی برنامه نیاز داریم.\\
این برنامه اسمش دین است، دین یعنی برنامه درست زندگیکردن برای رسیدن آدمی به هدف آفرینش است.\\
شما یک ماشین ظرفشویی میخرید؛ مثلاً آلمانی، میروید خانه میخواهید با این ماشین عمری کار کنید یک دفترچه به شما میدهند میگویند: آقا این برنامه کار با این ماشین است، اینجور باید سر هم کنید، اینجور باید استارت بزنید، اینجور باید نمک در آن بریزید، اینجور باید تاید در آن بریزید، اینجور باید صافیاش را عوض کنید. ماشین است و شما بلد نیستید برنامه میخواهید.\\
انسان آفریده شده است بهخاطر هدفی، هدف انسان معرفت الله است؛ اما این انسان برای رسیدن به این هدف احتیاج به برنامه دارد، دین میشود برنامه پس دین یعنی برنامه صحیح زندگیکردن انسان؛ لذا بسیار هم گسترده است؛ یعنی چه؟\\
یعنی قبل از اینکه نطفه انسانی بخواهد منعقد بشود، به پدر مادر برنامه را میگوید؛ به پسران جوان میگوید: آی جوان! زن میخواهی بگیری بیا این شاخصهها را در نظر بگیر بعد زن بگیر!\\
به دختر میگوید: شوهر میخواهی انتخاب کنی این شاخصهها را در نظر بگیر بعد شوهر کن!\\
پیغمبر فرمودند: خوشگلترین شوهر آمد برای دخترتان فهمیدید این شراب میخورد با یک اردنگی از خانه بیرونش کنید!\\
آدم مشروبخوار نسلتان را ضایع میکند، نگیرید!\\ پیغمبر (علیهالسلام) فرمودند: رفتید خوشگلترین دختر را دیدید؛ اما خانوادهدار نیست ریشهدار نیست، فرمودند:\\
{\large «إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ اَلدِّمَنِ}\{{\large فَقِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ اَلدِّمَنِ فَقَالَ اَلْمَرْأَةُ اَلْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ اَلسَّوْءِ}\}.»\\
بپرهیزید از سبزی روییده روی لجن و روی زباله!\\
گفتند یا رسولالله سبزی و چمن روی زباله چیست؟\\ فرمود: دختری که خیلی خوشگل است و دل میبرد؛ اما خانواده ندارد، ریشه ندارد، عریق نیست، این خانواده استخواندار نیست، دین برنامه را از آنجا شروع کرده است که من اگر بخواهم فقط همین بخش را بگویم ده شب منبر دارد.\\
شما زن و شوهر ازدواج کردید در ارتباطتان، ارتباط جنسیتان، در اینکه چه غذاهایی بخورید که نطفه شما چه بشود، چه زمان با هم مباشرت کنید که نطفه شما چه بشود، قمردرعقرب نباشد، برهنه کامل نباشید، روبهقبله نباشید، جنابة علی الجنابة نباشد، حتماً بینش غسل باشد و دهها دستور دیگر؛ چرا؟\\
میخواهد سلمان بیاید بالا، میخواهد انسان تربیت بشود، میخواهد این برنامه کامل باشد، حالا بعد این خانم حامله شد دهها دستور برای این زمان حمل دارد که این خانم چه بخورد، چه نخورد، چه ذکری بگوید، چه ذکری نگوید، با چه کسی رفتوآمد بکند، با چه کسی رفتوآمد نکند؛\\
دین میگوید با بچه در شکمتان صحبت کنید!\\
قدیم که اینها را نمیفهمیدند. امروزه آمده است پزشکی میگوید: حرف درستی است صحبت با بچه در شکم روی او تأثیر میگذارد، بعد این بچه به دنیا آمد، کامش را چطور بردارید، به وزن موی سرش صدقه بدهید، روز هفتم او را عقیقه کنید، اگر پسر است ختنه کنید و دهها دستور دیگر؛\\
حالا آمده است او نوجوان شده است، جوان شده است، میانسال شده است، کهنسال شده است، پدر او مرده است، رفته است در قبر، اما دین ول نمیکند دین میگوید این مرده هنوز حق به گردن تو دارد، پدر تو است، مادر تو است.\\
مرحوم علامه طباطبایی (رحمتاللهعلیه) المیزان را نوشت، افتخار جهان شیعه و اسلام، من میگویم افتخار جهان انسانیت، یعنی ما در جهان انسانیت کتاب مثل المیزان یا نداریم یا کم داریم!\\ باواسطه پدر ایشان پیغام فرستاده بود از عالم برزخ که ما از آقا سید محمدحسین گلهمند هستیم!\\
در ثواب این کتاب ما را شریک نکرده است! \\
تفسیر قرآن ایشان بهترین تفسیر قرآن است هنوز که هنوز است رودست ندارد چند سال است این کتاب نوشته شده است!\\
آقای طباطبایی (رحمتاللهعلیه) فرموده بودند: ما گمان نمیکردیم این کاری که ما کردیم ثوابی داشته باشد.\\
ایشان را ببینید کتاب نوشته است با حجم بیست جلد و با این دقت که باید در حوزهها تدریس بشود
\{اما با تواضع برای آن ثوابی تصور نمیکند.\}\\
مرحوم شهید مطهری (رحمتاللهعلیه) میفرماید من اکثر کتابهایم را موضوعش را از المیزان گرفتم!\\
خود مرحوم شهید مطهری (رحمتاللهعلیه) علامه است و بینظیر است.\\
علامه طباطبایی (رحمتاللهعلیه) فرمودند: من گمان نمیکردم ثوابی داشته باشد! خدایا اگر ثواب دارد همش مال پدر و مادرم!\\
از همان طریق دومرتبه پیام آمد برای مرحوم علامه که خدا پدرش را بیامرزد خدا آقا سید محمدحسین را حفظ کند، رسید!\\
یعنی دین بعد از مرگ هم ول نمیکند!\\
پس دین یعنی برنامه صحیح زندگیکردن، در همهجا هم دخالت دارد، از کیفیت سروصورت شما که چطور باشد تا خواب شما، بیداری شما، بچهداری شما، ارتباطات بینالمللی، ارتباطات خانوادگی، ارتباطات محل کار.\\
یک کتاب فقهی شیعه جواهرالکلام است؛ جواهر در چاپ جدید 43 جلد است؛ کتابی که در حوزهها اگر بخواهند بفهمند باید تدریس بشود؛ درس خارج یعنی درس فوق تخصصی!\\
نصف اساتید درس خارج ما که پیش درسشان حاضر میشدیم این کتاب را تدریس میکردند؛ تازه همه هم به نظر از عهده برنمیآمدند، این فقه ما است فقط!\\
اینقدر دین گسترده است، دین یعنی برنامه صحیح زندگی کردن.\\
این دین دو چیز نیاز دارد، هم به مبلغ دینشناس نیاز دارد و هم به الگو؛ هم باید این دین را کسی تبلیغ کند و به دست بنده و شما برساند، هم باید کسی برای این دین الگو باشد؛ پس هم مبلغ نیاز دارد، آموزگار نیاز دارد، معلم نیاز دارد، هم الگو، یک نفر که بشود به آن نگاه کرد، بگوییم این دین مجسم است، به او نگاه کنیم بگوییم آقا همه دین را اگر بخواهید بهصورت مجسم ببینید این فرد است. این کسی که در رتبه اول مبلغ دینشناس و الگوی دین است، کسی است که ما اصطلاحاً به آن میگوییم امام، به معنای عام شامل پیغمبر هم میشود، انبیا و اوصیا هم آموزگاران دین هستند، هم الگوهای دین هستند.\\
بهصراحت قرآن کریم راجع به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود:\\
«\{{\large هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ}\}{\large َيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}\{{\large وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ {\Large{18}}}\}.»\\
پیغمبر معلم است، درس نخوانده است، اسم خودش را نمینویسد، یک کلمه پیغمبر در عمرش ننوشته است!\\
قرآن فرمود:\\
«\{{\large وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ}\}{\large وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ}{\large إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ {\Large{19}}.»}\\
اگر تو مینوشتی میگفتند این قرآن را هم او آورده است؛ لذا پیغمبر ما امّی است، نه میخواند، نه مینویسد؛ اما همین کسی که نه میخواند، نه مینویسد، معلم کتاب خدا است، آموزگار او است.
مقداری اصطلاحات را یواشیواش یاد بگیریم بد نیست!\\
در فلسفه معلم اول ارسطو است، معلم دوم فارابی است؛ ولی در عرفان معلم اول رسول خدا است و معلم دوم امیرالمؤمنین (علیهمالسلام) است. وقتی میگویند: المعلم الاول یعنی رسول خدا (علیهالسلام)، وقتی میگویند: المعلم الثانی یعنی امیرالمؤمنین (علیهالسلام).\\
رسول خدا (علیهالسلام) آموزگار است، معلم است، علاوه بر اینکه معلم است به نص آیه قرآن الگو هم است، آیه را با من بخوانید:
{\large «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ {\Large{20}}؛»}\\
قربانشان بشوم!\\
فرمود دنبال الگو میگردید؟\\ ایشان الگو است.\\
پیغمبر بشر بود یا نبود؟\\
میخورد یا نمیخورد؟\\
مثل او بخورید!\\
میخوابید یا نمیخوابید؟\\
مثل او بخوابید!\\
لباس میپوشید یا نه؟\\
مثل او بپوشید!\\
آرایش سروصورت داشت یا نه؟\\
مثل او باشید!\\
با زن و بچه ارتباط داشت یا نه؟\\
مثل او ارتباط بگیرید!\\
با عروس و داماد ارتباط داشت یا نه؟\\
مثل او ارتباط بگیرید!\\
در ارتباطات اجتماعی ارتباط میگرفت یا نه؟\\
مثل او باشید!\\
سفر میرفت یا نه؟\\
مثل او بروید!\\
در حضر بود یا نه؟\\
مثل او باشید!\\
نماز میخواند یا نه؟\\
مثل پیغمبر نماز بخوانید!\\
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مگر زندگی نکردند؟!\\ شما یک زن گرفتید؛ ولی حضرت چند همسر داشتند؛ شما دو تا بچه دارید؛ ولی حضرت ۲۷ تا بچه داشتند!\\
نگاه کنید بچهداری را از او یاد بگیرید!\\ همسرداری را از او یاد بگیرید!\\
زندگی را از او یاد بگیرید!\\
الگو میخواهید؟\\
ایشان الگو هستند. الحمدلله وجببهوجب زندگیشان هم نوشته شده است، وجببهوجب سیره پیغمبر، سیره امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیهما) نوشته شده است؛ یعنی ما کم نداریم از نظر اطلاعات، مشکل این است که ما نمیدانیم و احیاناً عمل نمیکنیم؛ پس دین برنامه صحیح زندگی پیغمبر و امام شد است. مبلغ و الگوی این برنامه، آموزگار این برنامه، پیغمبر و امام هستند.\\
در حقیقت دین فرآورده وحی الهی است. خدای متعال با وحی خودش به انبیایش برای ما دین را رقم زده است، فراورده وحی الهی دین است، آن وقت خود وحی الهی بیانگر جلوه ظهور اراده خدا است، چه ارادهای؟\\
خدای متعال دو نوع اراده دارد، یک اراده تکوینی با او میآفریند؛ دریاها، صحراها، انسان، جن، ملک، فلک، با اراده تکوینی الهی آفریده میشود، در کنار اراده تکوینی خدای متعال یک اراده تشریعی دارد؛ یعنی خدا قانونگذار است،
{\large «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ {\Large{21}}؛»}
قانون را باید خدا بگذارد، هیچکس در عالم غیر از خدا قانونگذار نیست. قانون اگر الهی نباشد یا ریشه در قوانین الهی نداشته باشد پشیزی ارزش ندارد!\\
سرّ مطلب نیز روشن است، موضوع قانون انسان است، انسان خود را نمیشناسد که برای خود قانون بگذارد!\\
دکتر الکسی کارل {\textbf{22}} در قرن بیستم نوشت: انسان موجود ناشناخته است؛ درست نوشته است! انسان موجود ناشناخته!\\
آنقدر این موجود پیچدرپیچ و آنقدر پیچیده است، آنقدر تودرتو و لایه در لایه است که نمیتواند خودش را بشناسد.\\
یک کسی که میداند باید قانون بگذارد، چه کسی میداند؟\\
{\large «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ {\Large{23}}.»}\\
آیا آن کسی که آفریده نمیداند؟\\
او میداند!\\
خالق میداند من چه کسی هستم!\\
من ده درصد وجود خودم را هم کشف نکردم!\\
ده درصد وجود خودم!\\
بدن که بدن ما است سالیانی است انسان دارد دنبال این میگردد سرطان را درمان کند تا الان موفق نبوده است؛ یعنی چه؟\\
یعنی درد را دارد ولی درمان را ندارد!\\
این که جسمش است!\\
برای برزخش، برای ملکوتش، برای روحش، نمیشناسد خودش را، کسی باید قانون بگذارد که انسانشناس است!\\
اوست که باید بگوید آقا من ترانه گوش بکنم یا نکنم!\\
نگاه به نامحرم بکنم یا نکنم!\\
در بین گوشتها گوشت خوک بخورم یا نخورم!\\
در بین نوشیدنیها تلخکی بخورم یا نخورم!\\
در معاملات ربا بکنم یا نکنم!\\
او میفهمد، من متوجه نمیشوم، حالا اینجاها را انسان گاهی میفهمد در عبادیات که نماز صبح را دو رکعت بخوانم، چرا؟\\
نمیدانم!\\
مغرب را سه رکعت بخوانم چرا؟\\
نمیدانم!\\
روزه را یک ماه آن در رمضان بگیرم، چرا؟\\ نمیدانم!\\
مال را یکپنجم و خمس، نه یکششم! نه یکچهارم! چرا؟\\
نمیدانم! او میداند.\\
من ندانم مهم نیست، مهم این است که او بداند؛ زیرا او خالق است و آفریننده و او میداند پس دین فراورده وحی الهی است و وحی الهی کاشف از اراده الهی است و این اراده الهی مراد اراده تشریعی است نه تکوینی؛ یعنی دین آمده است اراده تشریعی، اراده قانونگذارانه خدا را برای من تبیین میکند.\\
بحث ما تتمه دارد که انشاءالله باید در شبهای آینده پی بگیریم.
\begin{center}
{\large «صلی الله علیه یا اباعبدالله.»}
\end{center}
مطلبی را من در وصیتنامه امام مجتبی (علیهالسلام) دیدم که این مطلب پیشدرآمد عزاداری امشب ما باشد؛\\
روایت این است که وقتی امام مجتبی (علیهالسلام) خواستند وصیت کنند به برادرشان امام حسین (علیهالسلام)، دیشب عرض کردم، امشب عبارت عربیاش را برایتان بخوانم فرمود:
\begin{center}
{\large «فَإِنِّي أُوصِيكَ يَا حُسَيْنُ بِمَنْ خَلَّفْتُ مِنْ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ أَهْلِ بَيْتِكَ أَنْ تَصْفَحَ عَنْ مُسِيئِهِمْ وَ تَقْبَلَ مِنْ مُحْسِنِهِمْ وَ تَكُونَ لَهُمْ خَلَفاً وَ وَالِداً {\Large{24}}.»}
\end{center}
حسین جان من تو را سفارش میکنم به اهل و عیالم که بعدازاین تو سرپرست آنها خواهی بود و به بچههایم، راجع به بچههای خودت هم این سفارش را دارم، هم راجع به بچههای خودم، هم راجع به بچههای خودت. سفارش چیست؟\\
اگر یک موقع اینها کاری کردند که کار مناسبی نبود و تو نپسندیدی، از آنها درگذری!\\
مبادا به آنها سخت بگیری و اگر کار خوبی کردند آغوش باز کنی و قبول کنی!\\
اینجا مراد من است گفت: حسین جان از این به بعد تو برای بچههای من عمو نیستی! بابا هستی!\\
یعنی از روز شهادت امام مجتبی (علیهالسلام)، امام حسین (علیهالسلام) خودش را برای قاسم، برای حسن بن حسن، برای عبدالله بن حسن (علیهمالسلام)، در حقیقت پدر میداند و آنها هم اباعبدالله (علیهالسلام) را پدر میدانند و چون امانتهای دست برادر هستند خیلی امام حسین (علیهالسلام) در تربیت اینها کوشا است، خیلی هوای اینها را دارد، خیلی مواظب اینها است، و لذا است در جریان قاسم بن الحسن (علیهالسلام) میوه دل امام مجتبی (علیهالسلام) که تنها کسی است که وقتی آمد به میدان، دشمن گفت:\\
{\large «كَأَنَّ وَجْهَهُ فِلْقَةُ قَمَرٍ {\Large{25}}»،}
مثلاینکه یک ماهتاب ظاهر شد، اینقدر این پسر زیبا بود؛ چون خود امام مجتبی (علیهالسلام) خیلی زیبا بود. گویا یک ماهپارهای آمده است به میدان!\\
با اینکه شب عاشورا امضا را از عمو گرفته است؛ یعنی وقتی امام حسین (علیهالسلام) فرمودند: به اصحابشان اگر نروید همه شهید میشوید!\\
این پسر آخر جلسه نشسته است، یک تکانی به خودش داد عرضه داشت: عمو جان
{\large «و أنا فيمن يقتل؟ {\Large{26}}»،}
من هم شهید میشوم؟\\
امام حسین (علیهالسلام) مربی است، مؤدِّب است؛ امام جواب مستقیم ندادند. فرمودند: مرگ در نظر تو چگونه است؟\\
قربان این تربیت!\\
بلافاصله گفت:
{\large «يا عمّ أحلى من العسل {\Large{27}}»،}
شیرینتر از عسل!\\
امام حسین (علیهالسلام) فرمودند:\\
{\large «فذلک أحلی من العسل؛»}
درست است!\\
مرگ شیرینتر از عسل است! بله! تو هم شهید میشوی!\\
«\{{\large فقال: أي و اللّه فداك عمّك إنّك لأحد من يقتل من الرجال معي، بعد أن تبلو ببلاء عظيم، و ابني عبد اللّه {\Large{28}}}\}.»\\
بعد امام حسین (علیهالسلام) جملهای گفتند که خیلی قاسم (علیهالسلام) غیرت کرد!\\
حضرت فرمودند: نه فقط تو شهید میشوی؛ بلکه عبدالله رضیع (علیهالسلام) هم شهید میشود، علیاصغر (علیهالسلام) هم شهید میشود، خیلی به قاسم (علیهالسلام) برخورد.\\
«\{{\large یا عمّ و يصلون إلى النساء حتّى يقتل عبد اللّه و هو رضيع؟ فقال: فداك عمّك يقتل عبد اللّه {\Large{29}}}\}.»\\
عرضه داشت: عمو جان یعنی دشمن تا خیمهها هم میآیند؟!\\
به خیمه زنها هم میرسند؟!\\
فرمود: نه! من میآیم برای خداحافظی آخر، علی را در آغوش میگیرم، علی هم شهید میشود، مقدر چنین است.\\
امضا را گرفته است حالا روز قتال، روز عاشورا بعد از علیاکبر آمده است، آمد خدمت عمو جان؛ عمو جان آمدند بروند برای جنگ اصلاً گویا دیشب وعدهای نبوده است، امام حسین (علیهالسلام) فرمودند: جنگ؟\\
نه این خبرها نیست!\\
{\large «إرجع الی الخیام!»}\\
برگرد به خیمه!\\
قاسم (علیهالسلام) ایستاده دارد نگاه میکند؛ من دیشب امضا گرفتم چه شده است دیشب تا به الان که خبری نیست؟!\\
عمو را میشناسد ده یا یازده سال در این خانه بزرگ شده است عمو را مثل بابا میشناسد؛ کاری کرد امام حسین (علیهالسلام) اجازه دادند!\\
همه نوشتند: افتاد روی پای اباعبدالله! سیدالشهداء (علیهالسلام) فرمودند: میخواهی بروی برو! اما بیا در آغوش من، قاسم (علیهالسلام) را بغل کردند.\\
تعبیر مقاتل این است:\\
{\large «و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما {\Large{30}}»،}
آنقدر گریستند که سیدالشهداء (علیهالسلام) بیحال شدند، قاسم بیحال شد، من ندیدم جای دیگری امام حسین (علیهالسلام) روز عاشورا بیحال شده باشد.\\
گشتند؛ ولی زره مناسب پیدا نشد، خود مناسب پیدا نشد، خود سیدالشهداء (علیهالسلام) عمامه به سر قاسم (علیهالسلام) پیچیدند، با آن لباس عربی آمد؛ یعنی با یک بدن آسیبپذیر آمد به میدان!\\ حتی بند یکی از کفشهایش هم باز بود، در گزارشها اینطور آمده است.\\
امام حسین (علیهالسلام) اجازه دادند؛ اما خیلی دلنگران هستند، ایستادند کنار خیام لگام اسب را به دست گرفتند، جنگی کرد با شمشیر زدند به فرق مبارک قاسم، فریادش بلند شد یا عمّاه، عمو جان بیا!\\
سریع سیدالشهداء (علیهالسلام) آمدند، اول کاری که کردند حمله کردند به قاتل قاسم (علیهالسلام)، دست بلند کرد دست قاتل از مچ قطع شد، آمدند لشکر دشمن قاتل را بگیرند اسبها به او برخورد کردند زیر دستوپا له شد، گردوغبار که فرو نشست دیدند سیدالشهداء (علیهالسلام) سر قاسم (علیهالسلام) را به آغوش گرفتند.\\
تعبیر مقاتل این است: از شدت درد قاسم پایش را به زمین میکشید. یک جمله گفت اوج درد و غم حسینی است!\\
فرمودند: عمو جان! خیلی برای عمویت سخت است صدایش کنی نتواند جوابت را بدهد یا اگر جوابت را داد جوابی که میدهد نافع به حال تو نباشد! صبوری کن!\\
الان بابایت امام مجتبی (علیهالسلام) میآید.\\
همه کسانی که مقتل را نوشتند، بیان کردند که امام حسین (علیهالسلام) بدن را بغل کردند کشانکشان پای قاسم روی زمین میکشید، آوردند در خیمة الشهدا کنار علیاکبر (علیهالسلام) خواباند.\\
دستت را بیاور بالا سه مرتبه بگو: یا حسین...
\begin{center}
{\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»}
\end{center}
\newpage
\begin{center}
{\Large{فهرست منابع}}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
مفید، محمد بن محمد، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۱۳. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد. ۲ ج. قم - ایران: المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، ج 2، ص 39.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 64، ص 311.
\item
Henry Corbin.
\item
سوره جاثیه، آیه 13.
\item
سوره بقره، آیه 29.
\item
دیوان حافظ، غزل 184.
\item
سوره بقره، آیه 31.
\item
سوره ذاریات، آیه 56.
\item
جعفر بن محمد (ع)، امام ششم. ۱۴۰۰-۱۹۸۰. مصباح الشريعة. ۱ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ص 7.
\item
سوره فاتحه، آیه 5.
\item
سوره نحل، آیه 78.
\item
سوره نحل، آیه 78.
\item
سوره شمس، آیه 7 و 8.
\item
سوره روم، آیه 30.
\item
سوره اعراف، آیه 172.
\item
سوره اعراف، آیه 172.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 58، ص 187.
\item
سوره جمعه، آیه 2.
\item
سوره عنکبوت، آیه 48.
\item
سوره احزاب، آیه 21.
\item
سوره یوسف، آیه 40.
\item
Alexis Carrel.
\item
سوره ملک، آیه 14.
\item
طوسی، محمد بن حسن، و بنیاد بعثت. واحد تحقیقات اسلامی. ۱۴۱۴-۱۳۷۲. الأمالي. ۱ ج. قم - ایران: دار الثقافة، ص 160.
\item
طبرسی، فضل بن حسن، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۱۷-۱۳۷۵. إعلام الوری بأعلام الهدی. ۲ ج. قم - ایران: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 1، ص 465.
\item
بحرانی، هاشم بن سلیمان، مولائینیا همدانی، عزتالله، کریم، فارس حسون، بنیاد معارف اسلامی، و طهرانی، عبادالله. ۱۴۱۳. مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر. ۸ ج. قم - ایران: بنیاد معارف اسلامی، ج 4، ص 215 و 216.
\item
بحرانی، هاشم بن سلیمان، مولائینیا همدانی، عزتالله، کریم، فارس حسون، بنیاد معارف اسلامی، و طهرانی، عبادالله. ۱۴۱۳. مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر. ۸ ج. قم - ایران: بنیاد معارف اسلامی، ج 4، ص 215 و 216.
\item
بحرانی، هاشم بن سلیمان، مولائینیا همدانی، عزتالله، کریم، فارس حسون، بنیاد معارف اسلامی، و طهرانی، عبادالله. ۱۴۱۳. مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر. ۸ ج. قم - ایران: بنیاد معارف اسلامی، ج 4، ص 215 و 216.
\item
بحرانی، هاشم بن سلیمان، مولائینیا همدانی، عزتالله، کریم، فارس حسون، بنیاد معارف اسلامی، و طهرانی، عبادالله. ۱۴۱۳. مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر. ۸ ج. قم - ایران: بنیاد معارف اسلامی، ج 4، ص 215 و 216.
\item
حائری، محمد بن ابی طالب، و کریم، فارس حسون. ۱۴۱۸-۱۳۷۶. تسلیة المجالس و زینة المجالس الموسوم بـ«مقتل الحسین علیه السلام.» ۲ ج. قم - ایران: بنیاد معارف اسلامی، ج 2، ص 304.
\end{enumerate}
\end{document}