\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ\\
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ\\
الحَمْدُ للّٰه رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ، هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»}
\end{center}
\begin{center}
{\large «قال الله تعالی فی کتابه الکریم:}\{{\large وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ}\}{\large وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ}\{{\large إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا {\Large{1}}}\}.»
\end{center}
شب پنجم محرمالحرام، ایام حزن و اندوه اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام)، انشاءالله بهزودی زائر کربلای معلی با معرفت بوده باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم).\\
روایتی را که از امام صادق (علیهالسلام) در آغازین جلسه این مجلس محترم شروع کردیم، امشب به پایان میبریم.\\
عرض شد که امام صادق (علیهالسلام) به یکی از اصحابشان فرمودند: در این مدتی که با ما رفتوآمد و آمدوشد دارید چه آموختید؟\\
چه یاد گرفتید؟\\
عرضه داشت: هشت مطلب یاد گرفتم!\\
مطالبش را که گفت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:\\
«\{{\large فَقَالَ لَهُ: وَ اَللَّهِ إِنَّ اَلتَّوْرَاةَ وَ اَلْإِنْجِيلَ وَ اَلزَّبُورَ وَ اَلْفُرْقَانَ وَ سَائِرَ اَلْكُتُبِ تَرْجِعُ إِلَى هَذِهِ اَلثَّمَانِ اَلْمَسَائِلِ {\Large{2}}}\}.»\\
ملخص و خلاصه کتب آسمانی قرآن و زبور و انجیل و تورات و سایر کتابها همین هشت مطلب است. در حقیقت خلاصه ادیان الهی این هشت مطلب است.\\
مطلب هشتم
\begin{center}
{\large «اَلثَّامِنَةُ قَالَ رَأَيْتُ قَوْماً يَتَّكِلُونَ عَلَى صِحَّةِ أَبْدَانِهِمْ وَ قَوْماً عَلَى كَثْرَةِ أَمْوَالِهِمْ وَ قَوْماً عَلَى خَلْقٍ مِثْلِهِمْ وَ سَمِعْتُ قَوْلَهُ تَعَالَى وَ مَنْ يَتَّقِ اَللّٰهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاٰ يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فَاتَّكَلْتُ عَلَى اَللَّهِ وَ زَالَ اِتِّكَالِي عَلَى غَيْرِهِ {\Large{3}}؛»}
\end{center}
هشتمین مطلبی که من از محضر شما امام صادق (علیهالسلام) آموختم این است که مردم را دیدم سه دسته و سه گروه هستند؛ عدهای اتکالشان، اعتمادشان بر سلامتی بدنشان است، چون انسانی است قویهیکل، انسانی است ورزشکار، انسانی است سالم، بر این سلامتی تکیه کرده است!\\
البته در دین ما بر سالمبودن بدن مؤمن تأکید شده است در عین اینکه مریضی برای انسان مؤمن ثواب ایجاد میکند. انسان مؤمن وقتی تب میکند روایت میگوید گناهانش مثل برگ درختان میریزد؛ در بعضی از مریضیها اگر انسان بمیرد ثواب شهید دارد! اما درعینحال تأکید بر سلامتی بدن است و بدن باید سالم باشد و لذا مثل روزه باآنهمه اجر و ثوابی که دارد میگوید اگر مریض هستید نباید روزه بگیرید که اگر گرفتید بعد سالم شدید دومرتبه باید قضا کنید! چون بیخود گرفتید!\\
یک انسانی که مریضاحوال است اگر با سختی روزه میگیرد باید تمام روزههایش را قضا کند؛ چون تا مریض شدید حق روزهگرفتن ندارید! چرا؟\\
چون بدن مؤمن باید سالم باشد، قوی باشد، بانشاط باشد، اما صحبت بر این است که من برای این سلامتی بدن، بر این قوت بدنی تکیه کنم و به آن اعتماد کنم!\\
دیدید دیگر هر از چند گاهی در صفحات روزنامهها یک نفر میرود بالای چوبه دار حالا این چه کسی است شیر مازندران! پلنگ خوزستان!\\
یک آدم چهارشانه قویهیکل است گول بدنش را خورده است!\\
بیچاره را خامش کردند و کسی را کشته است، قمه کشیده است، قداره کشیده است!\\
این کسی است که به زوربازو مینازیده است و اعتمادش بر سلامتی بدنی و قوت بدنیاش است.\\
گروه دوم گروهی که اعتمادشان بر ثروتشان است! تکیهاش در زندگی بر درآمدش است، بر ثروتش است!\\
همین که قرض ندارد، همین که ثروت دارد، همین که حساب بانکیاش پر است، همین که حقوق نجومی دارد، همین که بههرحال مال و منالی دارد، اعتمادش به آن است.\\
گروه سوم گروهی که تکیهشان به افراد دیگر است، حالا قوم و قبیلهاش است، دوستش است، پدر مادرش است، رئیس ادارهاش است، همشهریاش است، همحزبیاش است؛ فرق نمیکند اعتمادش بر دیگران است.\\
این سه گروه مشکلشان این است که اتکایشان و اعتمادشان و توکلشان بر خدا نیست. یکی میگوید تن سالم دارم، تن قوی دارم، مشکل ندارم؛ یکی میگوید این حساب بانکی من است، میلیاردها در آن خوابیده است، مشکل ندارم؛ یکی میگوید مشکل ندارم؛ چون کسی را دارم هوای من را دارد، دوستی، رفیقی، آشنایی و فامیلی دارم.\\
این صحابی امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشت به امام صادق (علیهالسلام): من قرآن را ورق زدم:\\
{\large «وَ سَمِعْتُ قَوْلَهُ تَعَالَى وَ مَنْ يَتَّقِ اَللّٰهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاٰ يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّٰهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فَاتَّكَلْتُ عَلَى اَللَّهِ وَ زَالَ اِتِّكَالِي عَلَى غَيْرِهِ {\Large{4}}؛»}\\
اگر کسی تقوای الهی پیشه کند اولاً به چه کنم! چه کنم! دچار نمیشود.\\
در روایت داریم اگر یک انسان با تقوایی بین دو تا کوه قرار بگیرد و این دو تا کوه به هم نزدیک بشود حالا بر اساس رانش زمین، بر اثر زلزله، خدا آنجا هم برای این مؤمن یک راهی قرار میدهد، یک مفری، انسان متقی طبق آیه قرآن به چه کنم! چه کنم! دچار نمیشود، به تحیر دچار نمیشود.\\
{\large «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ {\Large{5}}؛»}
روزیاش هم از جایی میرسد که گمان نمیکرد. \\
برای خود من پیش آمده است آدم میخواهد کاری بکند؛ مثلاً خانهای بخرد برگه برمیدارد ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۱۰ تا آدم را مینویسد، حسن آقا، آقا تقی، محمد آقا، علی آقا، یکییکی، بعد میبیند در عمل کسی او را کمک کرد که معمولاً هیچکدام از این ده نفر نبود. از یک جایی رسیده است که اصلاً باورش نمیشود!\\
این دو قسمت آیه را مقدمتاً این صحابی ذکر کرده است، قسمت اصلی قسمت سوم است فرمود:\\
{\large «َمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ {\Large{6}}؛»}\\
اگر کسی بر خدا توکل کرد خدا برای او کافی است.\\
«\{{\large وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}\}{\large وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا {\Large{7}}.»}\\
خدا برای کفالت و وکالت برای مؤمن کافی است.\\
به اینجا که رسید اینطور ادامه داد که به امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشت؛ چون اگر کسی با خدا بست و با خدا معامله کرد از جایی که گمان نیز نمیکرد روزی میگیرد؛
{\large «فَاتَّكَلْتُ عَلَى اَللَّهِ وَ زَالَ اِتِّكَالِي عَلَى غَيْرِهِ {\Large{8}}؛»}
من تمام اعتماد، تمام توکل خودم را، نه بر سلامتی بدنیام قرار دادم، نه بر مال و اموال و حساب بانکیام قرار دادم، نه بر بندههایی که آنها هم مثل من هستند، فقیر هستند، کوری عصاکش کور دگر شود! نه بر آنها قرار دادم، پس چه؟\\ تمام اتکا، تمام اعتماد، تمام تکیه رفت روی الله، مبدأ هستی، همان کسی که اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی تا نخواهد خدای؛ همان مبدأ هستی که اراده کند:
«\{{\large إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ}\}{\large كُنْ فَيَكُونُ {\Large{9}}.»}
میکند، آیه قرآن فرمود: خدای متعال خلقتش اینگونه است، ایجادکردنش اینگونه است
{\large «كُنْ فَيَكُونُ»،}
میگوید باشید؛ ایجاد میشود!\\
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نهجالبلاغه به ما یاد دادند این
{\large «كُنْ فَيَكُونُ»،}
لفظ نیست، گفتار نیست بلکه
{\large «إنّما قوله فعله {\Large{10}}؛»}
گفتار خدا کار خدا است، بهصرف اراده آنچه بخواهد محقق میشود.\\
این صحابی امام صادق (علیهالسلام) فرمود: چون اگر کسی بر خدا تکیه کرد، اگر کسی بر خدا توکل کرد، خدا برای او کافی است؛ من توکلم، اعتمادم و تکیهام از همه بریده شد و به خدا پیوند خورد.\\
حال که بحث توکل پیش آمد اول توکل را معنی کنیم؛ پیغمبر (علیهالسلام) ما از جبرئیل امین پرسید: برادرم جبرئیل توکل یعنی چه؟\\
\{{\large وَ مَا اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ?}\}\\
سه جمله جبرئیل به پیغمبر (علیهالسلام) عرضه داشت:
\begin{center}
{\large «َلْعِلْمُ بِأَنَّ اَلْمَخْلُوقَ لاَ يَضُرُّ وَ لاَ يَنْفَعُ وَ لاَ يُعْطِي وَ لاَ يَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلْيَأْسِ مِنَ اَلْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ اَلْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اَللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ فَهَذَا هُوَ اَلتَّوَكُّلُ {\Large{11}}؛»}
\end{center}
اول توکل یعنی من یقین کنم، باورم بشود، بدانم این مطلب را که مخلوق خدا نه ضرر میتواند برساند نه نفع.\\
دوم مخلوق خدا نه میتواند بدهد نه میتواند جلوگیری کند؛ شما در دعای جوشن کبیر چه میخوانید نسبت به خدا؟\\
{\large «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ... يَا ضَارُّ يَا نَافِعُ... يَا مُعْطِي يَا مَانِعُ {\Large{12}}»،}
ای خدایی که ضرر و نفع به دست تو است، دادن و ندادن به دست تو است.\\
سوم، این جملهاش یک مقدار سخت است!\\
اگر انسان دانست کار به دست اوستاکریم است!\\
از آنچه که در دست مردم است ناامید میشود، از آنچه که به مردم برمیگردد ناامید باشید!\\
توکل یعنی از غیر خدا ناامید بودن و فقط به خدای متعال امیدوار بودن؛ چرا؟!\\
چون ضرر به دست او است، نفع به دست او است حتی دین ما میگوید: قلب مردم دست او است میخواهید چه کارش کنید.\\
{\large «يَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ}\{{\large يَا مُدَبِّرَ اَللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ}\}{\large يَا مُحَوِّلَ اَلْحَوْلِ وَ اَلْأَحْوَالِ {\Large{13}}.»}\\
مگر اول سال نمیخوانید!\\
در این کشوری که شما دارید زندگی میکنید از انقلاب سی و چند سال گذشته است، برگردید به قبل از انقلاب، من سنم اجازه میدهد، یادم است، قبل از انقلاب وضعیت این بود نام خمینی بردن شش ماه زندان داشت!\\
رساله او را داشتن یک سال و نیم زندان داشت!\\
از او تبلیغکردن گاهی تا ده سال زندان داشت!\\ عکسش ممنوع!\\
رسالهاش ممنوع!\\
اسمش ممنوع!\\
بنده پدر زنم اهل خمین است، پدرزن ما میگفت: شناسنامه ما نوشته بود محل صدور خمین!\\
هرجا میبردیم کار اداری داشتیم بهخاطر اینکه محل صدور خمین بود چوب میگذاشتند لای چرخ ما!\\
دل را خدا میخواهد برگرداند! مرحوم امام خمینی (رحمتاللهعلیه) آمدند ایران پنج میلیون استقبالکننده داشتند!\\
در دوران مرحوم امام خمینی (رحمتالله علیه) اجناس کوپنی شد! مردم شهید دادند! جانباز دادند! کشته دادند! اسیر دادند! مشکلات اقتصادی بود!\\ علیالقاعده باید دلها برگردد؛ اما موقع تشییعجنازه ده میلیون نفر تشییعجنازه کردند!\\ ۱۱۴ نفر زیر جنازه مردند!\\
چه کسی این دل را برمیگرداند؟\\
چه کسی این محبت را ایجاد میکند؟\\
دل هم دست خدا است، دل هم دست او است، او مقلب القلوب و الابصار است.\\
مگر راجع به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نبود؟\\ مگر راجع به امام حسین (علیهالسلام) نبود؟\\
میسره (جانب چپ سپاه) امام حسین (علیهالسلام) روز عاشورا دست زهیر بن قین است، در تاریخ زهیر گفتند:
{\large «و کان عثمانی المذهب»،}
اصلاً عثمانی بود؛ یعنی در ترجیح بین علی (علیهالسلام) و عثمان میگفت: علی پایینتر از عثمان است! حق با عثمان است!\\
سیدالشهداء (علیهالسلام) در راه او را دیدند، آمدند با او ملاقاتی داشته باشند، با سختی رخ داد چون نمیخواست با امام حسین (علیهالسلام) ملاقات کند!\\
یک ساعت با هم خلوت کردند آنقدر این جذبه حسینی قوی بود، آنقدر این جاذبه حسینی قوی بود، آنقدر این نور امامت متلألئ بود که گرفت زهیر را و شد از سرلشکران اباعبدالله (علیهالسلام).\\
زن او میگفت: برو ببین حسین (علیهالسلام) چهکار با تو دارد!\\
میگفت: من با حسین (علیهالسلام) چهکار دارم!\\
رفت ملاقات کرد و برگشت به خانم گفت خانم شما را طلاق دادم! التماس دعا!\\
گفت: آخر مرد حسابی! ما فرستادیم تو را! حالا ما طلاق داده شدیم!\\
آخر یک یا دو ساعت بگذرد، سه ساعت بگذرد!\\
گفت: نه! راه خطرناک است، آنجا جای زن نیست، التماس دعا!\\
گفت: نه این حرفها نیست من هم میآیم و خانم زهیر کربلایی شد پس دل هم دست خدا است!\\
آثاری که برای توکل در روایات ما گفته شده است زیاد است من این آثار را یک مروری کنم هدیه کنید به روح سیدالشهداء (علیهالسلام) علیهالسلام صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛\\
گفتن ندارد! توکل معنایش تنبلی نیست! توکل معنایش بیقیدی نیست! توکل نعوذبالله معنایش جبر نیست!\\
فرد عربی رسید خدمت رسول خدا تا پیغمبر (علیهالسلام) را دید خیلی سر ذوق آمد، آمد پایین از شترش و آن را ول کرد، دواندوان بهطرف پیغمبر رفت. پیغمبر (علیهالسلام) فرمود: شترت را نبستی!\\
گفت: آقا توکل کردم.\\
پیامبر (علیهالسلام) فرمود:
\begin{center}
«\{{\large وَ دَخَلَ اَلْأَعْرَابِيُّ إِلَى مَسْجِدِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: أَ عَقَلْتَ نَاقَتَكَ قَالَ:}\}{\large لاَ قَدْ تَوَكَّلْتُ عَلَى اَللَّهِ فَقَالَ: اِعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ}\{{\large عَلَى اَللَّهِ {\Large{15}}}\}.»
\end{center}
ببند پای شتر را، توکل هم بکن!
\begin{center}
\{گفت پیغامبر به آواز بلند
\hspace*{2.5cm}
با توکل زانوی اشتر ببند\}
\end{center}
معنای توکل این نیست که من بخواهم نظام آفرینش را دور بزنم؛ نه!\\
خدای متعال در خلقت نظامی دارد، سیستمی دارد و دوست دارد به این سیستم احترام گذاشته بشود.\\
این روایت اگر در کتاب کافی ما نبود شاید باورش بر ما سخت بود. در کافی کلینی آمده که موسی بن عمران (علیهالسلام) مریض شد و افتاد در بستر مریضی، پیغمبر خدا است، بنیاسرائیل آمدند او را دیدند تا دیدند مریضی را شناختند گفتند یا موسی دوای این درد در فلان سبزی کوه است!\\
فلان داروی گیاهی است. گویا موسی (علیهالسلام) میخواهد درس عملی به امتش بدهد، انبیاء از این کارها میکردند، موسی (علیهالسلام) فرمود: من به داروی گیاهی چه نیازی دارم؟!\\
من توکل میکنم!\\
اینها عیادت کردند و رفتند...\\
میدانید مستحب است انسان حتماً عیادت مریض برود، حتماً هم طول ندهد، مریض استراحت دارد، میخواهید سه ساعت آنجا بنشینید داستان بگویید، با تلگرامتان ور بروید، در دلتان او را فحش بدهید تعبیر این است:
{\large «عُودُوا و خَفِّفُوا»،}
بروید عیادت اما مختصر!\\
مریض آزرده نشود.\\
...چند روز گذشت دیدند موسی نیامد بههرحال نبوت را تبلیغ کند، دومرتبه برگشتند دیدند حالش بدتر شده است!\\
گفتند: جناب موسی! مریضی شما این است و فلان داروی گیاهی هم درمانش است.\\
حضرت موسی (علیهالسلام) فرمود: نه! من بر خدا توکل میکنم نه! مرا چه به داروی گیاهی!\\
خیلی تعبیر عجیب است!\\
مدتی گذشت خدای متعال به موسی (علیهالسلام) وحی کرد که اگر سالیانی در این مرض بمانی فایدهای ندارد! باید بروی از آن گیاه بخوری! تعبیری که در روایت در کافی آمده این است خدای متعال فرمود:\\
{\large «أردت أن تبطل حكمتي بتوكلك على، فمن أودع العقاقير منافع الأشياء غيري؟ {\Large{16}}»}\\
تو میخواهی با توکلت حکمت من را از بین ببری؟\\ چه کسی غیر از من این خاصیت را گذاشته است در آن گیاه دارویی؟\\
خدا مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی را رحمت کند!\\
در میان علمای اسلام نه علمای شیعه، شاید بگویم در میان علمای ادیان ابراهیمی ما در تعداد کرامتها مثل مرحوم شیخ حسن نخودکی (رحمتاللهعلیه) نداریم!\\
هنوز هم که هنوز است قبرش جواب میدهد!\\
در صحن عتیق امام رضا (علیهالسلام) مدفون است، آدم عجیبوغریبی است.\\
ایشان طبیب سنتی بود، میشناخت هم گیاهان را، هم مزاجها را، هر کس به ایشان مراجعه میکرد و مریض بود اگر مرضش داروی گیاهی داشت دعا نمیداد؛ بلکه نسخه مینوشت!\\
میگفت بروید شیرینبیان با فلان چیز قاتى کنید روزی این مقدار بخورید!\\
از او پرسیدند: شیخ! مردم میآیند دعا میخواهند!\\
ایشان میفرمودند: خدا بیکار که نبوده است بردارد در این گیاهان اینهمه خاصیت بگذارد! این خواص را گذاشته بشر استفاده کند!\\
معنای توکل دورزدن نظام در قوانین نظام نیست، نظام هستی دارد کارش را میکند و آنها را باید محترم شمرد؛ ولی یک موقع من نگاهم نگاه استقلالی است که حالا اگر این متخصص جراح قلب نبود و این چاقو را برنمیداشت و به شکم من فرونمیکرد من هیچ راهی برای خوب شدن نداشتم!\\
گویا من خدا را گذاشتم کنار!\\
جراح را دیدم و خدا را گذاشتم کنار!\\
ماما را دیدم خدا را گذاشتم کنار!\\
نه فقط در این مسئله خدا را گذاشتم کنار بلکه برای ازدواج هم پدر و مادر را دیدم و گفتم اینها که میتوانند برای ما زن بگیرند یا ما را شوهر بدهند!\\
اگر نگاه شد نگاه استقلالی این شرک است، این خلاف توکل است، این خلاف این مطلبی است که شما در طول زندگیتان از اول بلوغ تا وقتی میخواهید بمیرید چند ده هزار بار تکرار میکنید!\\
چند ده هزار بار شما در شبانهروز دارید دیگر میگویید:
{\large «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ {\Large{17}}»،}
یعنی خدایا من فقط و فقط از تو استعانت میجویم. به این میگوییم توحید در استعانت، توکل یعنی توحید در استعانت، معنایش این نیست من سراغ اسباب ظاهری نروم!\\
نه!\\
من بدانم اسباب ظاهری در مشت خدا سببیت دارد، خدا نخواهد نمیشود!\\
شعر مولوی است:
\begin{center}
از قضا سرکنگبین صَفرا فزود
\hspace*{2.5cm}
روغن بادام خشکی مینمود {\textbf{18}}
\end{center}
ناگهان آن چیزی که باید اثر مثبت کند اثر معکوس میکند اگر خدا نخواهد؛ من ببینم دست و پنجه الهی را در اداره عالم این میشود توکل.\\
اگر من به اینجا رسیدم هفت یا هشت اثر بر آن مترتب است که من این آثار را عرض میکنم، انشاءالله از زمره متوکلان واقعی بر خدا و مبدأ هستی باشیم باز هم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛\\
اولین ثمره توکل کفایت الهی است؛ آیه قرآن بود:
{\large «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ {\Large{19}}.»}\\
شما مشکل قضایی پیدا میکنید خدایناکرده!\\
باید بگوییم خدایناکرده!\\
قدیم یکی از افتخارات مردم این بود میگفتند: پای من به کلانتری باز نشده است!\\
این باید افتخار بماند، بد است قبلاً هم گفتم هندوستان با یک میلیارد و اندی جمعیت در سال ۲ و نیم میلیون پرونده قضایی داشته باشد و ما با ۸۰ میلیون جمعیت ۱۵ میلیون پرونده قضایی داشته باشیم!\\
باید همه ما باید عرق شرم بریزیم!\\
من نمیدانم ما پای منبرها چه یاد میگیریم؟\\
در بک یا الله در ماه رمضان چه یاد میگیریم؟\\
گذشت کجا رفته است؟!\\
کاش گاهی شکایت باشد؛ بلکه پروندهسازی است! خوب نیست!\\
حالا کار انسان کشیده است به قوه قضایی، ما که قانون و تبصره بلد نیستیم، وکیل میگیریم، یک مدت میگذرد، میبینیم نه این وکیل کاری نتوانست بکند، حالا وکیل پایه یک میگیریم، یک مقدار میگذاریم میبینیم نه این هم نتوانست حق ما را بگیرد، میآییم یک جمع وکلا را استخدام میکنیم؛ بلکه اینها بتوانند کاری بکنند، در فهم دینی ما خدا میگوید اگر من را وکیل گرفتید خیالتان راحت باشد.\\
سه ویژگی شما دنبالشان هستید هر سه تا را من دارم!\\
اول وکیل باید مصلحت موکل را بداند و من مصلحت تو را میدانم؛ بلکه بالاتر! خودتان نمیدانید؛ اما من میدانم؛ دوم وکیل باید دلسوز موکل باشد و من دلسوز تو هستم، ارحمالراحمین از همه مهربانتر، از همه دلسوزتر است؛ سوم وکیل باید توانا باشد، بتواند پرونده را جمع کند و من اقدرالقادرین هستم؛ پس هم اعلم العالمین هستم، هم ارحمالراحمین هستم و هم اقدرالقادرین هستم. پس بر من تکیه کنید، بر من اعتماد کنید، کاری که ملت ایران کرد.\\
تحریم بانک مرکزی یک کشور طبق عرف دیپلماتیک، آن هم تحریم همهجانبه!\\
گفتند: این در عرف دیپلماتیک برابر است با سقوط آن کشور در مرز یک ماه این ملت چند سال حتی بانک کشاورزیاش تحریم شد و ایستاد و در همین مدت رشد موشکی داشت! رشد علم داشت! در منطقه اول بود در مقالههای تحقیقی! دانشگاههای آن به راه بود!\\
این مال همان
{\large «َمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ {\Large{20}}.»}
و اگرنه یکصدم این شرایطی را که ما الان داریم مزمزه میکنیم ونزوئلا مزمزه کرده ببینید چه خبر است!\\
آنجا پولشان را میکشند! جنس میخرند نمیشمرند! یعنی دو کیلو پول میدهد میخواهد یک هندوانه بخرد!\\
بدتر از این با ما کردند؛ اما ملت وقتی شد ملت الهی، شد ملت حسینی و توکل کرد بر پروردگار در آن اوج سختگیریها بر ما، ما موشک فرستادیم هوا! که بگوییم آقا ما صنعت موشکیمان ربطی به مذاکرات ندارد! بعد دبه در نیاورید که الان دارند در میآورند!\\
پس خدا کافی است، اگر انسان بر خدا اعتماد کرد و توکل کرد خدا کافی است.\\
ثمره دوم اگر بنده و شما بر خدا توکل کردیم میشویم محبوب خدا و خدا ما را دوست دارد؛ دیدید در یک ادارهای حالا به هر جهتی چشم مدیر یک کارمند را میگیرد حالا بیایید و درستش کنید روزبهروز میبینید این کارمند دارد ترقی میکند؛ چرا؟\\
چون چشم مدیر گرفته است، چشم رئیس گرفته است، کافی است خدای متعال چشمش بنده و شما را بگیرد؛ یعنی چه؟\\
یعنی ما بشویم محبوب خدا!\\
خدا مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی را رحمت کند، بهصراحت در کتابش نوشته است: اثر محبوبیت برای خدا این است که خدا میآید حجابها را از انسان برمیدارد؛ یعنی کسی که محبوب خدا شد اثر این محبوبیت این است که خدا حجاب برایش نمیگذارد آرامآرام میبیند چشم برزخیاش باز شد، چشم ملکوتیاش باز شد، چشم جبروتیاش باز شد، گوش برزخیاش باز شد، اصلاً دل باز شد، شرح صدر پیدا کرد. چرا؟\\
چون محبوب خدا است. ایشان میگوید یا معنای محبت این است یا اثر محبت این است که خدا وقتی کسی را دوست میدارد حجابها را از جلوی چشم او برمیدارد و اگر انسان توکل کرد
{\large «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ {\Large{21}}»،}
خدا اصحاب توکل را دوست دارد، کسی بگوید یا الله! در زندگی و پای این یا الله بایستد، پای این توکل بایستد.\\
سوم اگر کسی اهل توکل باشد در هیچ شرایطی مغلوب نمیشود؛ روایت از امام باقر (علیهالسلام) است:
{\large «مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اَللَّهِ لاَ يُغْلَبُ وَ مَنِ اِعْتَصَمَ بِاللَّهِ لاَ يُهْزَمُ {\Large{22}}؛»}
یعنی مغلوب واقع نمیشود، انسانهای متوکل پیروز هستند، ممکن است مقداری طول بکشد.\\
اکنون شما به وضع جهان نگاه کنید یزید پیروز است یا حسین پیروز است؟!\\
اصلاً یزید قبرش کجا است؟!\\
هیچکس نمیداند!\\
معاویه که قبرش در شام در دمشق است و معلوم است!\\
قبرش همیشه خرابه است. خود اهل شام میگویند ما تجربه کردیم چند بار در طول تاریخ هر کسی این مرقد را ساخته است خانه خراب شده است اصلاً معاویه قبرش مخروبه است.\\
پدر ما رفته بود زیارت
\{حضرت زینب سلاماللهعلیها بر سر قبر معاویه لعنه الله نیز رفته بود\}
میگفت: ما آنجا بودیم یک چند تا گربه آمدند رفتند روی قبر معاویه لعنه الله یک کارهای بد بد کردند!\\
معاویه پیروز است یا علی پیروز است؟!\\
لذا در دعای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داریم:
{\large «وَ كَيْفَ أُضَامُ وَ عَلَيْكَ مُتَّكَلِي {\Large{23}}؛»}
مگر ممکن است مورد توکل من تو باشی و من هضم بشوم و مغلوب واقع بشوم؟!\\
چهارم و پنجم عزت و غنا؛ اگر انسان اهل توکل بود عزیز میشود، غنی میشود.\\
تا میگوییم غنا در ذهن عزیزان میآید غنا یعنی ثروت، نه!\\
بالاترین غنا این است که انسان از درون پر باشد. من نمیدانم میتوانم این مفهوم را بفهمانم آنجوری که خودم میفهمم یا نه!\\
ممکن است یک انسانی فقیر باشد؛ اما از درون غنی باشد، ممکن است یک کسی روی تخت سلطنت باشد؛ اما ذلیل باشد یک کسی را در قفس کنند، در زندان کنند؛ اما عزیز باشد، شیر در قفس هم باشد شیر است، روباه آزاد هم باشد روباه است؛ لذا شما در دعاهایتان میگویید:\\
{\large «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ غِنَايَ فِي نَفْسِي {\Large{24}}»،}
خدایا من یک استغنای نفسی پیدا کنم. یک آقاییِ درونی پیدا کنم، از درون شخصیت داشته باشم، از درون پر باشم، ممکن است انسان خیلی هم دستش در مسائل مالی باز نیست؛ اما از درون پر است، از درون غنی است، از درون بیاعتنا به دنیا و دنیاییان است.\\
تعبیر حضرت صادق (علیهالسلام) هم خیلی شیرین است:\\
{\large «ِنَّ اَلْغِنَى وَ اَلْعِزَّ يَجُولاَنِ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ اَلتَّوَكُّلِ أَوْطَنَا {\Large{25}}»،}
غنا و عزت اینها سرگشته میگردند و در حال مسافرت هستند تا برسند جایی که آنجا توکل است، یک آدم متوکل که پیدا میکنند آنجا خانه میکنند، آنجا لانه میکنند، آنجا وطن میگیرند. انسان متوکل عزیز است ذلیل نیست!\\
سیدالشهداء (علیهالسلام) روز عاشورا هم عزیز بود، از تمام مظاهر ذلت حضرت بهدور بود، برخلاف آنچه که بعضیها میخوانند، یکبار امام حسین (علیهالسلام) از لشکر دشمن آب نخواست!\\
در هیچ مقتل درستی نیامده است. بله! با برادرش آمدند بروند بهطرف شریعه
{\large «و هو یطلب الماء»،}
معنایش این است که حضرت رفتند تا بروند داخل شریعه و نفوذ کنند تا آب بردارند، نفوذ هم کردند، هم سیدالشهدا، هم برادرشان (علیهمالسلام). معنایش این نیست که گدایی آب میکردند! در مقاتل نیامده است.\\
لباسی به حضرت دادند زیر لباسهایش بپوشد نامناسب بود فرمود این لباس ذلیلان است، لباسی بیاورید که لباس عزت باشد، انسان عزیز، عزیز است.\\
اگر کسی اهل توکل باشد، خسته نمیشود!\\
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:\\
{\large «لَيْسَ لِمُتَوَكِّلٍ عَنَاءٌ {\Large{27}}»،}
انسان متوکل خستگی ندارد!\\
از امام حسین (علیهالسلام) بگوییم، در اوج فشارهای روز عاشورا دستشان را بهطرف آسمان بلند کردند، حالا ظاهراً در جریان حضرت علیاصغر (علیهالسلام) بوده است، اوج مصیبت در روز عاشورا است، علیاکبر (علیهالسلام) رفته است، خیلیها رفتند، دستشان را بهطرف آسمان بلند کردند
{\large «هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اَللَّهِ {\Large{28}}»،}
امام حسین (علیهالسلام) فرمود: همین که تو داری میبینی برای من آسان میکند. در مبدأ هستی داری میبینی، داری حساب میکنی، داری به حساب میآوری، همین باعث میشود آسان شود.\\
اگر مرحوم شهید حججی که ظاهراً چهارشنبه قرار است تشییعجنازه بشود اینطور مردانه ایستاده است، من ندیدم فیلم شکنجهاش را گفتند قریب به یک ساعت شکنجه میکنند مردانه ایستاده است و آنطور با وضع فجیع میکشند، اول تیر میزنند بعد آرامآرام سر را میبرند، یکباره نمیبرند و بعد هم میشکنند سر را به داخل، باز اینجوری ایستاده است! چرا؟\\
چون اهل توکل است، چون میبیند
{\large «أَنَّهُ بِعَيْنِ اَللَّهِ»،}
برای خدا دارد انجام میدهد.\\
چون محیط دانشگاه است یک اثر دیگر هم عرض بکنم؛\\
آخرین اثر، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:
{\large «َمَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اَللَّهِ سُبْحَانَهُ أَضَاءَتْ لَهُ اَلشُّبُهَاتُ}\{{\large وَ كُفِيَ اَلْمَؤُنَاتُ وَ أَمِنَ اَلتَّبِعَاتُ {\Large{29}}}\}.»\\
اگر کسی اهل توکل باشد شبهات ذهنیاش هم برطرف میشود، خدای متعال به کسی که اهل توکل است یک نور عقلی، ذهنی و قلبی عنایت میکند که شبهه در وجودش ماندگار نمیشود.\\
ما قبلاً هم خدمت سروران خودمان عرض کردیم عرض کردیم که شبهه را در ذهنتان نگذارید بماند سریع بپرسید، از من میپرسید بلد نیستم!\\
بنده استاد دارم، استاد من بلد است، استاد من بلد نباشد استادشان بلد است، بالاخره شبهه بیجواب نمیماند و شبهه جواب داده میشود؛ ولی در ذهن نگهداشتن و پرورشدادن قابلقبول نیست. با وجود این وبگاههای معارض و شبکههای معارضی که دائماً دارند شبههپراکنی میکنند، شبهات سستی است؛ ولی ممکن است جوان ما نشنیده باشد و چون نشنیده است برایش عجیبوغریب جلوه کند، شبهاتتان را بپرسید، فقط نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها قریب به چهل جلد کتاب چاپ کرده است در رفع شبهات؛ اصلاً شبهات را دستهبندی کرده است، شبهات معرفتی، کلامی، فقهی، شبهات مختلف، همینالان در مرکز ما بیش از بیست مرکز دارند به شبهات پاسخ میدهند، نگذارید شبه در ذهنتان بماند گرچه اگر انسان توکل داشته باشد شبهات بر دل نمینشیند.
\begin{center}
{\large «صلی الله علیک یا أباعبدالله.»}
\end{center}
معمولاً شب پنجم را درب خانه فرزند امام مجتبی (علیهالسلام)، عبدالله بن حسن (سلاماللهعلیهما) میروند. جای خوبی هم میروند اصلاً نوع شهادت این آقازاده عجیب است!\\
تا آنجایی که من مقاتل را بررسی کردم تنها کسی که بدون اجازه آمده است به میدان عبدالله بن حسن (علیهالسلام) است، اجازه هم نگرفته است گرچه کودک کوچک است و فقط ۱۱ سالش است؛ ولی در حد تمیز است؛ اما موقعیت موقعیتی بوده است که به اجازه نمی انجامیده است و وقت اجازهگرفتن نبوده است؛ بلکه اجازه به او ندادند و آمده است؛ بلکه جلواش را گرفتند، فقط نگفتند نرو!\\
بلکه بهصورت فیزیکی جلواش را گرفتند، باز هم نتوانستند مدیریتش کنند.\\
من داشتم زندگی امام مجتبی (علیهالسلام) را میخواندم اخیراً به این نکته رسیدم خیلی برایم عجیب بود!\\
امام مجتبی (علیهالسلام) هنگام ارتحال وصایایی دارند به برادرشان امام حسین (علیهالسلام)، یکی از این وصایا که در کتابهای معتبر نقل شده است این است که رو کردند به سیدالشهداء (علیهالسلام) فرمودند: حسین جان! میدانی بعضی از بچههای من خردسال هستند و دارند میآیند در خانه شما زندگی کنند؛ همین هم بوده است، قاسم دو سه سالش است، عبدالله بن حسن یک سالش است، سنّی ندارند، گفت: یا اباعبدالله! حسین جان! برخی از بچههای من خردسال هستند دارند میآیند در خانه شما زیر نظر شما زندگی کنند، من تقاضایم این است اگر از اینها خوبی سر زد که هیچ! اما اگر یک موقع کار اشتباهی کردند اینها را خیلی تنبیه نکنید! اینها کودک هستند، اینها خردسال هستند، این در تاریخ آمده است؛ همین وصایا بود که سیدالشهداء (علیهالسلام) روی بچههای امام حسن (علیهالسلام) حساس بود.\\
تاریخ میگوید: امام حسین (علیهالسلام) بچههای امام حسن (علیهالسلام) را از بچههای خودش بیشتر توجه میکرد. قاسم را از علیاکبرش بیشتر توجه میکرد، عبدالله را از رقیه (علیهمالسلام) خودش بیشتر توجه میکرد؛ چون اینها امانتهای امام مجتبی (علیهالسلام)بودند.\\
تا آنجایی که من به یاد دارم و در مقتل دیدم امام حسین (علیهالسلام) روز عاشورا یک بار غش کردند و آن وقتی است که قاسم آمده است؛ چون امانت برادر است.\\
سیدالشهداء (علیهالسلام) خیلی مواظب است به مخدرات گفته است: بچهها صحنه جنگ را نبینند!\\ بهخصوص بچههای امام مجتبی (علیهالسلام) که امانت هستند؛ اما عبدالله بن حسن (علیهالسلام) از کجا دارد صحنه جنگ را میبیند؟!\\
امام حسین (علیهالسلام) میدانید اسبشان کناری است و آخر کار پیاده میجنگد و پیاده مبارزه میکند آنقدر به بدن مبارک زخم وارد شد تا اینکه از پا افتاد و روی زمین نشست.\\
حال که نشسته است خون از سروصورت جاری است، سر حضرت آسیب دیده است، لب آسیب دیده است، از بدن خون جاری است، بیرمق روی زمین نشسته است؛ این حالت را دارد عبدالله بن حسن (علیهماالسلام) رصد میکند. این وسطها دید دور عمو را گرفتند! مثلاینکه کار جدّی است! زد از خیام حرم بیرون!\\
سیدالشهدا در طول جنگ عجیب است، یک نیمنگاهی همیشه به خیمهها دارد. دارد نگاه میکند فریاد اباعبدالله (علیهالسلام) بلند شد:
{\large «أختاه إحبسیه!»،}\\
زینب جان بگیر این بچه را، بچه را کنترل کن!\\ زینب کبری (علیهاالسلام) آمد بچه را گرفت، زینب قوی تن است به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نسب برده است؛ اما عشق و شور عبدالله (علیهالسلام) آنقدر زیاد است هرچه گرفت نتوانست این بچه را کنترل کند.\\
عبدالله (علیهالسلام) دواندوان خودش را رساند کنار اباعبدالله (علیهالسلام)، در بعضی مقاتل دارد که زینب آمد جلوتر، او را برگرداند نتوانست برگرداند! آمده است کنار عمو ایستاده است بد موقعی رسیده است، موقعی رسیده است که آن نامرد شمشیر را بلند کرده است.\\
خیلی اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) مؤدب هستند، بچههایشان هم مؤدب هستند؛ اما فضا فضایی بود که عبدالله نتوانست اینطور سخن نگوید:
{\large «یابن الفاعلة!»}\\
ای پسر زن زنازاده یابن الخبیثة ای پسر زن فاحشه!\\
{\large «أتقتل عمّی؟»}\\
عمویم حسین را میخواهی بکشی؟\\
نانجیب توهین شنید، ناراحت شد، شمشیر را آورد پایین به سمت عبدالله، دستش را سپر کرد، تعبیر مقاتل این است: از بازو دست پاره شد و به پوست آویزان شد، فریاد عبدالله هوا رفت:
{\large «یا أمتاه»،}
مادر! مادر در مدینه با تو چه کردند؟!\\
امام حسین (علیهالسلام) بچه را به سینه گرفتند، یقیناً سیدالشهداء (علیهالسلام) در مرگ علیاکبر و علیاصغر (علیهمالسلام) آنقدر نسوخته است، فرزندانش هستند، اما اینها میوههای دل امام مجتبی (علیهالسلام) هستند. زیرا امام مجتبی (علیهالسلام) فرموده بود: حسین جان دعوایشان نکنید! حال ببیند با دست بریده!\\
مجبور شد سیدالشهداء (علیهالسلام) اینجوری دلداری بدهد فرمود عبدالله جان یک مقدار صبر کن! الان حمزه میآید، الان پیغمبر میآید، الان امیرالمؤمنین (علیهمالسلام) میآید.\\
خدا حرمله را لعنت کند، نشست به زانوی تیر، چنان تیری به قلب عبدالله زد!\\
دستهایت را بیاور بالا سه مرتبه بگو: یا حسین...
\begin{center}
{\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»}
\end{center}
\newpage
\begin{center}
{\large{فهرست منابع}}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
سوره طلاق، آیه 3.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
سوره طلاق، آیه 2 و 3.
\item
سوره طلاق، آیه 3.
\item
سوره احزاب، آیه 3.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
سوره یس، آیه 82.
\item
وَ إِنَّمَا كَلاَمُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ؛ صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۳۶۶-۱۴۰۷. نهج البلاغة: و هو مجموع ما اختاره الشریف ابوالحسن محمدالرضی بن الحسن الموسوی من کلام ابیالحسن علیبن ابیطالب علیهالسلام. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 274.
\item
ابنبابویه، محمد بن علی، و غفاری، علیاکبر. ۱۳۶۱. معاني الأخبار. ۱ ج. قم - ایران: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ص 261.
\item
کفعمی، ابراهیم بن علی. ۱۴۰۵-۱۳۶۴. المصباح. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 251.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، و اعلمی، علاء الدین. ۱۴۲۳-۲۰۰۳. زاد المعاد. ۱ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ص 328.
\item
دیلمی، حسن بن محمد. ۱۴۱۲-۱۳۷۰. إرشاد القلوب. ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 121.
\item
مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش 45.
\item
مظفر، محمد رضا، نراقی، مهدی بن ابی ذر، و کلانتر، محمد. بدون تاریخ. جامع السعادات. ۳ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 3، 228 و 229.
\item
سوره فاتحه، آیه 5.
\item
مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش 2.
\item
سوره طلاق، آیه 3.
\item
سوره طلاق، آیه 3.
\item
سوره آل عمران، آیه 159.
\item
شعیری، محمد بن محمد. بدون تاریخ. جامع الأخبار. ۱ ج. نجف اشرف - عراق: المطبعة الحيدرية، ص 181.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 91، 229.
\item
ابنطاووس، علی بن موسی، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۷. إقبال الأعمال. ۲ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 342.
\item
غفاری، علیاکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 64 و 65.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 51.
\item
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، آمدی، عبدالواحد بن محمد، و رجایی، مهدی. ۱۴۱۰-۱۹۹۰. غرر الحکم و درر الکلم : مجموعة من کلمات و حکم الإمام علی علیه السلام. ۱ ج. قم - ایران: دار الکتاب الإسلامي، ص 556.
\item
فهری زنجانی، احمد، و ابنطاووس، علی بن موسی. بدون تاریخ. اللهوف علی قتلی الطفوف، یا، آهی سوزان بر مزار شهیدان. ۱ ج. تهران - ایران: جهان، ص 117.
\item
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، آمدی، عبدالواحد بن محمد، و رجایی، مهدی. ۱۴۱۰-۱۹۹۰. غرر الحکم و درر الکلم : مجموعة من کلمات و حکم الإمام علی علیه السلام. ۱ ج. قم - ایران: دار الکتاب الإسلامي، ص 652.
\end{enumerate}
\end{document}