\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ\\
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ.»\\
«الحَمْدُ للّٰه رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ، هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»}
\end{center}
\begin{center}
{\large «اَللَّهُمَّ لَكَ اَلْحَمْدُ حَمْدَ اَلشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِي شَفَاعَةَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَوْمَ اَلْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ}\{{\large وَ أَوْلاَدِ اَلْحُسَيْنِ}\}{\large وَ أَصْحَابِ اَلْحُسَيْنِ اَلَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ {\Large{1}}؛»}
\end{center}
روز عاشورای حسینی است روز حماسه و شهادت، خداوند انشاءالله پایان امر ما را به شهادت در راه خودش ختم بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛
\begin{center}
{\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»}
\end{center}
از شیرینترین بخشهای زیارت عاشورا که بین مؤمنین و مؤمنات متداول است سجده پایانی زیارت عاشوراست که چهار فقر و چهار جمله در این سجده به خدای متعال عرضه میداریم؛ دو جمله را با هم در روز تاسوعا مرور کردیم. رسیدیم به جمله سوم:
{\large «اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِي شَفَاعَةَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَوْمَ اَلْوُرُودِ {\Large{2}}؛»}
خدایا روزی من کن، بهره من باشد، نصیب من باشد، شفاعت حسین (علیهالسلام) در روز ورود.\\
مقصود از این روز ورود یا روز ورود به عالم برزخ است یا روز ورود به حشر اکبر و صحرای محشر است؛ هر دو هم دارای شواهدی است؛ ولی بههرحال تقاضای همیشگی ما از خدای متعال این است که حسین ابن علی بن ابیطالب (علیهمالسلام) در یوم الورود شفیع من باشد.\\
یکی از معارف دینی و قرآنی ما که بههیچوجه من الوجوه جای خدشه ندارد مبحث مهم شفاعت است؛ مبحث شفاعت مبحث قرآنی است بهصراحت در قرآن کریم آمده که در روز قیامت شفیعانی وجود دارند؛ ولی باتوجهبه این نکته که شفاعت آنها زیر نظر خدای متعال انجام میشود، به اذن خدا انجام میشود.\\
مادر سیستم دین پارتیبازی بدون ملاک و مناط نداریم، حتی شفاعت بر اساس عدالت و فضل الهی صورت میگیرد.\\
در سخن عرب واژه شفع یعنی جفت، در مقابل واژه وِتر و وَتر که یعنی تک؛ دیدید در نماز شب بعد از اینکه چهار دورکعتی نماز شب خواندیم؛ یک دو رکعت نماز شفع است و یک رکعت نماز وتر است. شفع یعنی جفت، چرا شفاعت را از این واژه وام گرفتند؟\\
بهخاطر اینکه شفاعت هرگز و هرگز و هرگز تأسیس نیست؛ بلکه شفاعت تأکید است؛ یعنی اینگونه نیست که حالا در روز قیامت شفیعی بیاید و بخواهد از یک انسان مجرمی که هیچ نقطه سفیدی در پرونده خود ندارد و آلوده آلوده آلوده است دستگیری کند.\\
حضرت موسی (سلاماللهعلیه) آستین بالا بزند بخواهد از فرعون دستگیری کند! این بیمعنا است!\\
پیامبر ما آستین بالا بزند بخواهد از ابوجهل یا ابولهب که
\{در مورد او آیه نازل شد:\}
{\large «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ {\Large{2}}»؛}
شفاعت کند! این معنا ندارد!\\
حضرت ابراهیم (سلاماللهعلیه) عمویی دارد به نام آذر که در حکم پدر حضرت ابراهیم است؛ ولی کافر است، بتپرست و بتتراش است و صنعتش ساختن بت است، چند باری حضرت ابراهیم با او سخن گفت، او را دعوت کرد به سمت توحید ولی نشد. وعده داد به این عمو که من برای تو دعا میکنم؛ قرآن کریم که داستان را حکایت میکند، میگوید خدای متعال حضرت ابراهیم را دعوا کرد،
{\large «وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ {\Large{4}}»؛}
قبلاً وعدهای داده بود از باب انجام وعده استغفار کرد؛ ولی وقتی روشن شد که او عدو خداست، دشمن خداست، اجازه استغفار نداشت!\\ خدای متعال به پیغمبر ما فرمود:
«\{{\large إسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ {\Large{5}}}\}.»\\
برای منافق استغفار بکنی یا نکنی، گرچه استغفار تو ۷۰ بار باشد، به عرصه اجابت نمیرسد.\\
شفاعت تأکید است نه تأسیس، یعنی چه؟\\
یعنی من یک پروندهای دارم نقاط روشنی دارد، نقاط تاریکی هم دارد و پروندهای دارم که سفیدیهایی دارد، سیاهیهایی هم دارد، اینجا شفاعت میآید به اذن الهی دست میگیرد و کار را تمام میکند و بسیار هم در روز قیامت همه محتاج به شفاعتاند!\\
اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) گاهی از اصحابشان میپرسیدند:
{\large «أرجی آیة فی القرآن؟»}\\
آن آیهای که در قرآن کریم از همه بیشتر امیدبخش است، چه آیهای است؟\\
اصحاب نظرات مختلفی میدادند، ائمه (علیهمالسلام) این نظرات را تخطئه میکردند و میفرمودند از دیدگاه ما خاندان، امیدوارکنندهترین آیه قرآن این آیه است:
{\large «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ {\Large{6}}»،}
راضی بشوی {\textbf{7}}.\\
لذا متن دین ما این است که انبیاء الهی هم در شفاعت به پیغمبر ما طمع دارند؛ یعنی شفاعت پیغمبر شامل آنها هم میشود، چرا؟\\
چون شفاعت فقط برای رفع و دفع گناه نیست، شفاعت برای ارتفاع درجه نیز هست، سلمان هم شفاعت میشود، ابوذر هم شفاعت میشود، نوح و ابراهیم هم توسط پیغمبر ما شفاعت میشوند، آنها که گناه نداشتند! امثال نوح و ابراهیم معصوماند اما شفاعت فقط مال زدودن جرم و گناه نیست مال ارتفاع درجه هم هست.\\
دایره شفاعت نیز گسترده است. فرمود مصحف در خانه شما، قرآن! به شرطی که تلاوت بشود نه اینکه سالبهسال نروی سراغش! شفاعت میکند، مسجد محل شفاعت میکند، مؤمن برای مؤمن شفاعت میکند و هکذا. مکانهایی که در آن مکانها انسان عبادت کرده است شفاعت میکند، عالِم شفاعت میکند، تا برسیم به امامزادگان و امامان و اوصیا و انبیا و...\\
برترین شفاعت در جماعت انسانها از آن شافع مشفّع رسول گرامی اسلام حضرت محمد (صلیاللهعلیه وآلهوسلم) است؛
\begin{center}
{\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»}
\end{center}
روایت میگوید شفاعتها تمام میشود، جهنمیها آماده دوزخاند، بهشتیها آماده بهشتاند،
{\large «وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ {\Large{8}}؛»}
بهشت را نزدیک کردند برای اهل تقوا که شفاعت شدند، دوزخیها ناامید، گریان، ترسان و لرزان هستند، متن روایت این است
{\large «و اخر من يشفع هو الرحمن [ارحم الراحمين] {\Large{9}}»،}
حالا تازه خود خدا میآید برای شفاعت و این شفاعت در خدا یعنی چه؟\\
یعنی دستبهدامن شدن اسماء جلالی الهی به اسماء جمالی.\\
خدای متعال اسماء جلال دارد که مظهر آن دوزخ است و اسماء جمال دارد که مظهر آن بهشت است؛ اسماء جلالی حق میآیند دستبهدامن اسماء جمالی حق میشوند؛ هو المنتقم به هو الرحمن میگوید یک کاری بکن!\\
هو المجازی و هو الساخط به هو الرحیم میگویند تو یک کاری بکن!\\
جمال و جلال الهی درگیر میشوند. خدای متعال با اسماء جمالی میآید اسماء جلالی را مدیریت میکند و جمع غفیری و جمع کثیری توسط خود خدای متعال شفاعت میشوند. عزیزان ما! شفاعت گتره نیست.\\
ابو بصير میگوید بعد از ارتحال و شهادت امام صادق (علیهالسلام) رفتم به خانم امام صادق (علیهالسلام) دل تسلایی بدهم. درب زدم، خود خانم امام صادق (علیهالسلام)، حمیده خانم آمد دم درب، کیستی؟\\
فلانی هستم. فرمود بیا داخل. رفتم داخل نشستیم هر دو بر فقدان امام صادق گریستیم؛ گریهها که تمام شد، حمیده خانم گفت: فلانی یک مطلب بگویم آویزه گوشت کن!\\
گفتم بفرمایید بانو. گفت نبودی، امام صادق (علیهالسلام) مسموم در بستر بیماری افتاده است، در ساعات پایانی فرمود همه خویشان من را جمع کنید، گفتیم آقا مشکل است فرمود همه خویشان من را حاضر کنید!\\
رفتند اصحاب و اولاد دواندوان خویشان را حاضر کردند همه که دور حضرت جمع شدند یک جمله گفت چشم از جهان فروبست، درس امروز عاشورای ما باشد جمله این بود فرمود:
{\large «إِنَّ شَفَاعَتَنَا لاَ تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاَةِ {\Large{10}}»،}
بدانید و بفهمید!\\
هرگز و هرگز کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما نمیرسد!\\
پس شفاعت مؤسس نیست؛ بلکه مؤکد است؛ شفاعت میآید کار را تمام میکند پس باید کاری باشد که تمام بشود. اگر کسی نه اینکه نماز نخواند او که هیچ! پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود:
{\large «مَنْ تَرَكَ اَلصَّلاَةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَرَ {\Large{11}}»،}
کسی عمداً نماز نخواند کافر است و فقط بهظاهر مسلمان است؛ نه نماز نخواند! نه! همینکه نماز را سبک بشمارد مورد شفاعت ما قرار نمیگیرد.\\
حال که بحث انذار است و وعظ است؛ چون اصل منبر و سخنرانی همین است، اصلاً به ما میگویند واعظ یعنی کسی که پند میدهد؛ در پند عنصر اصلی انذار است و باید طرف مقابل را ترساند.\\
چقدر ما گریه کردیم؟ چقدر ما سینه زدیم؟ چقدر در عمرمان ما نماز خواندیم؟ چقدر روزه گرفتیم؟ چقدر اعتکاف رفتیم؟\\
قرآن میگوید همه اینها در صورتی میماند و پذیرفته میشود که من باتقوا باشم!\\
خدا پدر هابیل را بیامرزد این مطلب در جریان هابیل و قابیل در قرآن آمده است!\\ هابیل به قابیل گفت داداش جان اگر قربانی من پذیرفته شد و اگر قربانی تو پذیرفته نشد؛ چون
«\{{\large وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ}\}{\large إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ {\Large{12}}.»}
{\large «إِنَّمَا»،}
را طلبهها در حوزه میگویند ادات حصر است؛ یعنی این است و جز این نیست که خدا فقط و فقط و فقط از اصحاب تقوا قبول میکند.\\
لذا اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) در یک قاعده و قانون به ما گفتند آقا دنبال پر عملی نباشید!\\
دنبال حسن عمل باشید!\\
فرمود:
«\{{\large الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ}\}{\large لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}\{{\large وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ {\Large{13}}}\}.»\\
حسن عمل چطور رقم میخورد؟\\
حسن عمل این است عمل کم باشد؛ ولی پاک باشد و از انسان پاک باشد.\\
خدا رحمت کند آیتالله میرزا عبدالکریم حقشناس را، این سالک پیشرفته که از ستونهای شهر تهران بود که از دست رفت؛ ایشان میفرمودند من چون آدم تنبلی هستم؛ چون وضع مزاجی من وضعی نیست که بخواهم به خودم زیاد فشار بیاورم و نمیتوانم، کاری که من میکنم این است عمل من زیاد نیست؛ ولی سعی میکنم این عمل را نگه دارم.\\
بنده برای دوستان خودم مثال میزدم که شما فرض کنید یک استخری است ازیکطرف دارد مرتب ۵ اینچ آب وارد میشود؛ اما وسط این استخر یک سوراخی است ۱۰ اینچ آب را میبلعد!\\
چیزی ته این استخر نمیماند!\\
آبی آن ته نمیایستد!\\
نمیشود از اینطرف عمل کنم از آن طرف آتش بزنم؟!\\
پیغمبر (علیهالسلام) فرمود انسان هر یک سبحانالله که بگوید یک درخت خرما برایش در بهشت میکارند. یکی از اصحاب گفت یا رسولالله پس من یکی در بهشت باغ خرما زیاد دارم!\\ حضرت فرمود درست است به شرطی که هر شب و هر شب و هر شب یک آتشی نفرستی بسوزانی نابود نکنی!\\
{\large «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ {\Large{14}}»،}
تقوا معنایش روشن است؛ معنای تقوا این است که انسان تلاش کند گناه از او صادر نشود؛ معصوم نیستیم؛ ولی تلاش کنیم گناه از ما صادر نشود متأسفانه بهخاطر شرایط آخرالزمان و امکان فراوان دسترسیها به همهجا گناه راحت شده است.\\
این جناب حضرت تلفن همراه شده ابزار گناه! زیر پتو خوابیده نه لازم است کفش و کلاه کند برود جایی! شروع میکند با جستجوکردن یک واژه در گوگل از این صفحه به آن صفحه! از این وبگاه به آن وبگاه! از این پست به آن پست! نیم ساعت نگذشته میبیند همه نماز و روزه رفت روی هوا! چیزی از آن باقی نماند، اگر نمیتوانی یک گوشی غیر پیشرفته بگیر، میبینی نمیتوانی خودت را مدیریت کنی پیشرفته نگیر!\\
پدر بنده موبایل نداشت، ۹۵ سال نیز عمر کرد. به هیچ جا بر نخورد، این بهتر است از اینکه در آتش دوزخ بسوزی!\\
اگر نمیتوانی خودت را مدیریت کنی، این دیش ماهواره را جمع کن، یک آنتن ساده بزن، اگر نمیتوانی خودت را مدیریت کنی سفر ترکیه نرو نمیمیری! به والله نمیمیری! بهتر از آن که آن دنیا بسوزی.\\
شفاعت گتره نیست، شفاعت مؤسس نیست، مؤکد است، حال بحث این است که شفاعت روزی است؛ لذا بهصراحت میگوید:
{\large «اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِي شَفَاعَةَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ {\Large{15}}»،}
خدایا من از این روزی بیبهره نباشم و میدانیم
{\large «کلنا سفن النجاة و سفینة الحسین اسرع {\Large{16}}»،}
فرمود همه ما کشتی نجاتیم اما کشتی حسین سریعتر است؛ ما در مورد سیدالشهداء (علیهالسلام) داریم:
{\large «السلام علیک یا رحمة الله الواسعة»}
و همچنین
{\large «یا باب نجاة الأمّة»،}
سلام بر تو ای کسی که رحمت واسعه خدا و باب نجات امت هستی؛ امت با تو رستگار میشود پس ما در سجده آخر زیارت عاشورا آنچه که از خدای متعال میخواهیم این است که
{\large «اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِي شَفَاعَةَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ»،}
چه زمانی؟\\
{\large «يَوْمَ اَلْوُرُودِ»،}
وقتی دارند در سرازیری قبر مرا وارد میکنند. عجیب است این مسئله قبر و مرگ! عجیب است!\\
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) حبیبة الله و حبیبة رسولالله است و ما معتقدیم بعد از پیغمبر و امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیهما) شخصیت سوم جهان هستی است؛ یعنی از خدا که بگذریم، فهرست کنیم اول پیغمبر بعد علی ابن ابیطالب بعد فاطمه (علیهمالصلاةوالسلام) است؛ این فاطمه که خودش شفیع روز جزا است وقتی میخواهد وصیت کند به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عرضه میدارد علی جان! مرا که در خاک گذاشتی بنشین بالای سر جنازه و قبر من! زود بلند نشی! میترسم! فاطمه میگوید میترسم! آنجا وقت و زمانی است که انسان تنها میشود.\\
من بودم در تشییعجنازهها، به یک ساعت نمیرسد زن میرود، بچه میرود، خویشان میروند، دوستان میروند، غریبهها میروند. غریباً وحیداً زیر خروارها خاک، سنگ لحد را هم چیدند؛ روایت میگوید یکلحظه روح به بدن برمیگردد، انسان خیال میکند وسط خانه نشسته، روی مبل پذیرایی نشسته، بلند میشود سرش میخورد به لحد میافتد، آنجا تازه میفهمد کجا آمده است. اگر مثل من بدبخت و بیچاره باشد صدایش بلند میشود:
«\{{\large حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ}\}{\large رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ}\{{\large كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ {\Large{18}}}\}.»\\
خدایا مرا برگردان! یکذره بیشتر برای حسینت گریه کنم! نیست فرصتی نیست تمام شد.
اولین نکتهای که در بحث شفاعت باید در نظر بگیریم این است اولاً انسانهایی ما را شفاعت میکنند که ما با آنها ارتباط داشته باشیم، ربطمان با پیغمبر و آل پیغمبر (علیهمالسلام) باید حفظ کنیم تا شفیع ما باشند، ربطمان را باید با مصحف و قرآن حفظ کنیم تا آنها شفیع ما باشند، ربطمان را باید با مسجد حفظ کنیم تا مسجد شفیع ما باشد، ربطمان را باید با عالم و شهید حفظ کنیم که عالم و شهید ما را شفاعت کنند.\\
ثانیاً شفاعت مؤسس نیست، مؤکد است، پس باید یک خورده عملی داشته باشیم تا خدای متعال با فضلش تمام کند. این دعا را به ما گفتند در قنوت بخوانیم:
{\large «رَبِّ أَنعَمْتَ فَتَمِّمْ {\Large{19}}»،}
خدایا نعمت دادی، تمام کن کامل کن از فضل خودت.\\
جمله آخر میگوییم:
{\large «وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ؛»}
برای من تثبیت کن، قطعی کن،
{\large «قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ؛»}
قدم یعنی پا؛ صدق یعنی راستی؛ قدم صدق در فارسی ترجمه میشود پای استوار، گام استوار؛ ولی این معنا معنای لغوی است. معنای قدم صدق یا سابقه نیک یا مقام و منزلت نیکو است که این معنای دوم بیشتر در زیارت عاشورا موردنظر است میگویی خدایا منزلتی نیکو، مقامی ارجمند و جایگاهی بس بلند برای من روزی کن.\\
این جایگاه وصفش چیست؟\\
{\large «اولاً عِنْدَكَ»،}
پیش تو باشد؛ رضوان خدا بر آسیه، زن فرعون، چقدر میتواند فاصله باشد!\\
شوهر بگوید:
{\large «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ {\Large{20}}»،}
من خدای برتر شما هستم و زن آنقدر موحد باشد که خدای متعال میفرماید وقتی فوت کرد، گویا برزخ را طی نکرد، یکراست آمد پیش خودم، دعایش مستجاب شد،
{\large «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ {\Large{21}}؛»}
چون با شکنجه مرد و با شکنجه کشته شد، گفت خدایا پیش خودت یک خانهای برای من بساز و همینطور شد و خدا پیش خودش برای آسیه (علیهاالسلام) خانه ساخت.\\
ما از خدا میخواهیم خدایا ما منزلتی نیکو داشته باشیم، ما منزلتی بلند پیش تو داشته باشیم که این منزلت صفتش این باشد که ما کناردست چه کسانی باشیم در آن جایگاه؟\\
{\large «مَعَ اَلْحُسَيْنِ}\{{\large وَ أَوْلاَدِ اَلْحُسَيْنِ}\}{\large وَ أَصْحَابِ اَلْحُسَيْنِ اَلَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ {\Large{22}}؛»}
خدایا ما کناردست اباعبدالله (علیهالسلام) باشیم.\\
به من گفتند آخر جلسه بگویم؛ ولی من میبینم جمعیت با سختی داخل میآید، چنددقیقهای بیشتر از صحبت من نمانده است عزیزان روی پا بایستند؛
{\large «اللهم صلّ و سلّم علی القائم المؤمّل و العدل المنتظر و حفّه بملائکتک.»}\\
میگوییم خدایا پیش خودت برای من خانه بساز در کنار اباعبدالله (علیهالسلام)؛ خدایا من نزد خودت باشم در کنار حسین و اصحاب حسین؛ تعبیر این است.\\
روی این کلمه
{\large «مَعَ اَلْحُسَيْنِ»}
ما میخواهیم یک مقداری گفتگو کنیم؛ نظیر این عبارت را قبل از سجده هم در زیارت عاشورا داریم:
{\large «وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ {\Large{23}}»،}
حسین جان من میخواهم چه در دنیا، چه در آخرت با شما باشم.\\
بحث مهم و بسیار مهم معیت در اسلام، در قرآن، در روایات، یک دهه منبر دارد. بحث معیت بحث
«\{{\large َالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ}\}{\large أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ}\{{\large كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ {\Large{24}}}\}.»
یک دهه باید من بنشینم اینجا بحث معیت را خدمت عزیزان عرضه کنم!\\
امام حسین (علیهالسلام) از مکه میآید بیرون، هنوز حرکت نکرده است، عصر قبل از غروب است، جمعیتی نیز آمادهاند با حضرت حرکت کنند، امام حسین (علیهالسلام) خطبهای خواند در آن خطبه حضرت آنچه که بر آن تأکید کردند این است:
{\large «من كان فينا باذلا مهجته، موطنا على لقاء اللّه نفسه فليرحل معنا {\Large{26}}.»}\\
ببینید حسینیها در چه حد حسینی هستیم!\\
اگر کسی در این حد حسینی شده است که مهجه خود را در راه ما بدهد، مهجه یعنی آن خونهای داخل قلب؛ میدانید ما به تپش قلب زندهایم، جناب حضرت قلب هر موقع تصمیم بگیرد که یکی دو دقیقه استراحت کند، ما برای همیشه میرویم استراحت! قدرت خدا!\\
از درون شکم مادر ۹۰ سال این دارد میتپد از چه جنسی است؟!\\
فولاد آنقدر محکم نیست؛ ولی این پمپ دارد کار میکند و به همه بدن خونرسانی میکند. به خودش نیز خونرسانی میکند که اگر به خودش خونرسانی نشود میمیرد و لذا وقتی رگهای قلب میگیرد باید بالن بگذارند، بالن بزنند، فنر بگذارند، رگ باز باشد تا قلب خونرسانی بشود، مهمترین خون در وجود انسان خونی است که به قلب دارد خونرسانی میکند.\\
لذا این تعبیر مهجه در روایات ما زیاد است راجع به فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) داریم مهجة قلب المصطفی {\textbf{26}} فاطمه آن خون رگ داخل قلب پیغمبر (سلاماللهعلیهما) بود.\\
حسین (علیهالسلام) میفرماید:
{\large «من كان فينا باذلا مهجته؛»}
هر کسی جان کف دست گرفت،
{\large «موطنا على لقاء اللّه نفسه؛»}
خودش را آماده کرده برای لقاء الهی،
{\large «فليرحل معنا؛»}
این با ما کوچ کند؛ یعنی این میتواند کوچ کند؛ یعنی اگر شما در جهاد در راه خدا گفتی خدایا به اسارت راضیام به شهادت نه! حسینی نیستی!\\
گفتی خدایا به جانبازی و جراحت راضیام به شهادت نه! حسینی نیستی!\\
{\large «من كان فينا باذلا مهجته»}
این است که معیت با حسین پیدا میکند.\\
عجیب است برای اینکه به ما بفهماند میخواهد بگوید اگر کسی حسینی شد میشود مثل اصحاب اباعبدالله! ما میگوییم خدایا
{\large «وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ»،}
وسطش سکوت نمیکنیم و ادامه میدهیم
{\large «وَ أَصْحَابِ اَلْحُسَيْنِ»،}
اصحاب اباعبدالله منزلتشان رفته کنار اباعبدالله، ولی برای اینکه من و شما بفهمیم میفرماید:
{\large «اَلَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ؛»}
اینها کسانی بودند که خونشان را در راه اباعبدالله بهعنوان حفاظت اباعبدالله (علیهالسلام) دادند؛
{\large «دُونَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ»،}
پیش از حسین، قبل از حسین
\{جانفشانی کردند\} و این بزرگترین درس است و من باید سپر رهبری باشم، من حق ندارم رهبری را سپر خودم کنم، من باید دون الامام باشم، امام نمیتواند دون من باشد، امام مقامی دارد که
{\large «مَثَلُ اَلْإِمَامِ مَثَلُ اَلْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لاَ تَأْتِي {\Large{27}}»،}
امام محور است و من باید جاننثار باشم، من باید پروانه باشم.\\
خدا رحمت کند شهید قاسم سلیمانی (رحمتاللهعلیه) را که چهل سال پروانه بود دور رهبری چهل سال جاننثاری کرد.\\
خدایا روزی کن من قدم صدقی داشته باشم نزد تو و حسین (علیهالسلام) و اصحاب الحسین (سلاماللهعلیهم).\\
در این ظهر عاشورایی یک دعا میکنم بلند آمین بگویید.\\
خدایا لحظهای کمتر از لحظهای دست ما از دامان سید و سالار شهیدان کوتاه مفرما!\\
خدایا در نسل و ذریه ما جز عاشق خاندان عصمت و طهارت قرار مده!\\
الهی آمین.\\
روز عاشورا، روز عزا و روز بکاء است. چند جمله مقتلی عرض میکنم و فیض الحمدلله آماده و دلها هم آماده است.\\
خیلی مسلمانها دوست داشتند بفهمند پیک الهی، سفیر الهی، خاتمالانبیا چقدر دوستشان دارد. این برای مسلمانها مهم بود که بیان محبت پیغمبر را اندازهگیری کنند، سلمان بداند چقدر دوستش دارند! ابوذر بداند چقدر دوستش دارند! زنهای پیغمبر دوست داشتند بدانند پیغمبر کدامشان را بیشتر دوست دارد و لذا این بهعنوان یک سؤال مطرح بوده از نزدیکان پیغمبر سؤال میشد.\\
این روایت را اهلسنت از عایشه نقل کردند که از عایشه پرسیدند چه کسی پیش پیغمبر از همه عالم محبوبتر بود؟!\\
بلافاصله گفت:
{\large «بنته!»}
فاطمه! دخترش فاطمه! انصاف به خرج داد.\\ نگفت من، نگفت حفصه، نگفت امسلمه، گفت فاطمه!\\
فاطمه سوگلی رسول خدا (علیهالسلام) بود، حبیبه رسول خدا بود، پیغمبر سینه او را بو میکرد میگفت من بوی بهشت میشنوم، خاتمالانبیاء دست فاطمه را میبوسید.\\
میخواهم آماده کنم که با هم بباریم.
پرسیدم
{\large «و من الرجال؟»}\\
گفت:
{\large «بعلها!»}\\
از مردها پیغمبر چه کسی را بیشتر دوست داشت؟\\
عایشه گفت شوهر فاطمه! علی را دوست داشت! علی جان پیغمبر بود، روح پیغمبر بود، قرآن میگوید خود پیغمبر بود:
{\large «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ {\Large{28}}»،}
این قاطعترین دلیل شیعه بر حقانیت علی (علیهالسلام) همین آیه است؛ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خود پیغمبر است وقتی خود پیغمبر (علیهالسلام) هست نوبت به زید و عمرو نمیرسد! خود رسول خداست.\\
پس فاطمه شد محبوبترین فرد در نزد رسول خدا (علیهمالسلام). دائماً پیغمبر با این دختر با اکرام برخورد میکند، با لبخند برخورد میکند، من در تاریخ گشتم ببینم داریم جایی که یک مقداری رسول خدا (سلاماللهعلیه) به فاطمه تغیری کرده باشد، یک مقدار تندی کرده باشد، یک مقداری پیغمبر درشت سخن گفته باشد، یکی دو جا بیشتر پیدا نکردم!\\
یک جا مقدمه روضه من است. پیغمبر (علیهالسلام) دارد از کوچه خانه فاطمه (علیهاالسلام) رد میشود. نزدیک خانه که رسید دید صدای کودکانه حسین به گریه بلند است!\\ قانون پیغمبر این بود وارد خانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که میخواست بشود میایستاد صدا میزد السلام علیکم اهلالبیت؛ سه مرتبه هم بیشتر تکرار نمیکرد، جواب میدادند وارد میشد، جواب نمیدادند میرفت، این دفعه که صدای گریه حسین بلند بود درب نزد و اجازه نگرفت همینطوری وارد خانه شد.\\
رو کرد به فاطمه فرمود دخترم من چند بار به تو گفتم من این گریه را طاقت شنیدن ندارم! چرا میگذاری حسین گریه کند؟! چرا اجازه میدهی من آزرده بشوم؟!\\
من این گریه را نمیتوانم ببینم!\\
عزیزان من، سروران من روز عاشورا است، امروز ارباب من و شما چند بار به پهنای صورت گریه کرد! \\
بالای سر علیاکبر
{\large «فبکی بکاءً عالیاً؛»}
بالای سر عباس
{\large «و بکی بکاءً شدیداً.»}\\
یکدفعه اباعبدالله (سلاماللهعلیه) دید هیچکس نیست، عباسش نیز رفته است؛ مقاتل همه اینجور نوشتند که سوار بر اسب شد، آمد جلوی خیام حرم صدا زد:
{\large « یا زینب یا امکلثوم یا رباب یا رقیة علیکنّ منّی السلام {\Large{29}}!»}
به این میگوییم سلام خداحافظی!\\
84 زن و بچه ریختند دور اباعبدالله، مقتل میگوید آنقدر صحنه عاطفی شد که آقا دیدند سواره نمیتوانند خداحافظی کنند، از اسب پایین آمدند و شروع کردند یکییکی به سر اینها دست کشیدند.\\
سکینه خاتون آمده جلو عرض کرد بابا میشود برگردیم مدینه!
{\large «يَا أَبَهْ رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ {\Large{30}}!»،}
اینجا بار سومی بود که آقای من و شما فرمود:
{\large «لَوْ تُرِكَ اَلْقَطَا لَنَامَ {\Large{31}}»،}
اگر مرغ قطا را رها میکردند در آشیانه میخوابید.\\
همه را آرام کرد و همه را اطمینان بخشید و با همه خداحافظی کرد و این نیاز عاطفی را جواب داد. حالا سوار اسب شد، دارد میآید؛ بعضی مقاتل نوشتند یک صدای آشنایی آمد! مهلاً مهلاً یا ابن الزهراء! \\
سیدالشهداء (علیهالسلام) میداند خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) به صدای او زندهاند، زیاد دور نمیشود میرود لختی میجنگد خودش را نزدیک حرم میکند، لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، باز میرود لختی میجنگد باز برمیگردد، لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.\\
مدتی گذشت دیدند صدای آقا نیامد! نفسها در سینهها حبس شده است؛ یکدفعه دیدند صدای شیههکشیدن ذوالجناح آمد خوشحال شدند که آقای من و شما برگشته است.\\
اینجا را از زیارت ناحیه بخوانم:
{\large «فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّساءُ جَوادَكَ مَخْزِيّاً، وَنَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً»،}
دیدند ذوالجناح غرق خون آمده است.
{\large «بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِراتٍ {\Large{32}}؛»}
زن و بچه آمدند جلودار همه زینب (سلاماللهعلیهم) است با چه صحنهای روبرو شدند دیدند
{\large «وَ اَلشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ وَ مُولِغٌ سَيْفَهُ عَلَى نَحْرِكَ {\Large{33}}»،}
عمه سادات خودش را رساند بالای تلّ شروع کرد اول با عمر سعد لعنهالله سخنگفتند! آنقدر صحنه رقتآمیز بوده عمر سعد هم گریه میکرد!\\
زینب کبری (علیهاالسلام) رو کرد به مسلمانها فرمود:
{\large «اما فیکم مسلم؟!»}\\
یک مسلمان در بین شما نیست؟!پپ
دید فایده ندارد دستها را به سر گذاشت
{\large «وا محمّداه،}\{{\large وا جدّاه، وا نبيّاه، وا أبا القاسماه،}\}{\large وا عليّاه، وا جعفراه، وا حمزتاه {\Large{34}}!»}
\begin{center}
خودم دیدم ز بالای بلندی
\hspace*{2.5cm}
که محبوب خدا را سر بریدند
\end{center}
قصد زیارت کن بگو یا حسین!
\begin{center}
{\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»}
\end{center}
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست منابع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
کفعمی، ابراهیم بن علی. ۱۴۰۵-۱۳۶۴. المصباح. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 485.
\item
کفعمی، ابراهیم بن علی. ۱۴۰۵-۱۳۶۴. المصباح. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 485.
\item
سوره مسد، آیه 1.
\item
سوره توبه، آیه 114.
\item
سوره تویه، آیه 80.
\item
سوره ضحی، آیه 5.
\item
حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، محمودی، محمدباقر، و مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة. ۱۴۱۱-۱۹۹۰. شواهد التنزيل (مصادر بحار). ۳ ج. تهران - ایران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. سازمان چاپ و انتشارات، ج 2، ص 446 و 447.
\item
سوره ق، آیه 31.
\item
صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، خواجوی، محمد، کلینی، محمد بن یعقوب، و نوری، علی بن جمشید. ۱۳۶۶. شرح أصول الکافي. ۴ ج. تهران - ایران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى، ج 4، ص 345.
\item
محدث، جلالالدین، و برقی، احمد بن محمد. بدون تاریخ. ... ... المحاسن. ۲ ج. قم - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ص 80.
\item
ابنابیجمهور، محمد بن زینالدین، مرعشی، شهابالدین، و عراقی، مجتبی. ۱۴۰۳-۱۹۸۳. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه سيد الشهداء (ع)، ج 2، ص 224.
\item
سوره مائده، آیه 27.
\item
سوره ملک، آیه 2.
\item
سوره مائده، آیه 27.
\item
کفعمی، ابراهیم بن علی. ۱۴۰۵-۱۳۶۴. المصباح. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 485.
\item
جمله مشهوری است که مضمون آن در منابع روایی یافت میشود.
\item
ابنبابویه، محمد بن علی، و کمرهای، محمدباقر. ۱۳۷۶. أمالی شیخ صدوق. ۱ ج. تهران - ایران: کتابچی، ص 115.
\item
سوره مومنون، آیه 99 و 100.
\item
با اندک تغییری؛ ابنطاووس، علی بن موسی، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۷. إقبال الأعمال. ۲ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 491.
\item
سوره نازعات، آیه 24.
\item
سوره تحریم، آیه 11.
\item
کفعمی، ابراهیم بن علی. ۱۴۰۵-۱۳۶۴. المصباح. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 485.
\item
کفعمی، ابراهیم بن علی. ۱۴۰۵-۱۳۶۴. المصباح. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 484.
\item
سوره طور، آیه 21.
\item
بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام)، ج 17، ص 217.
\item
فَاطِمَةُ مُهْجَةُ قَلْبِي وَ اِبْنَاهَا ثَمَرَةُ فُؤَادِي؛ حر عاملی، محمد بن حسن، مرعشی، شهابالدین، و اعلمی، علاء الدین. ۱۴۲۵-۲۰۰۴. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات. ۵ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 2، ص 277.
\item
خزاز رازی، علی بن محمد، و حسینی کوهکمری، عبد اللطیف. ۱۴۰۱-۱۳۶۰. كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثنی عشر. ۱ ج. قم - ایران: بيدار، ص 199.
\item
سوره آل عمران، آیه 61.
\item
با اندک تغییری؛ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 47.
\item
با اندک تغییری؛ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 47.
\item
با اندک تغییری؛ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 47.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 98، ص 322.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 98، ص 322.
\item
بااندک تغییری به نقل از حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها؛ بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام)، ج 17، ص 303 و به نقل از حضرت امکلثوم سلاماللهعلیها، بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. ۱۳۷۵. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیهالسلام)، ج 17، ص 314.
\end{enumerate}
\end{document}