\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\usepackage{xepersian}
\begin{document}
(مجری)\\
خدمت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی آقای رضایی تهرانی هستم که خدمتشان سلام عرض میکنم، عرض خوشآمد، این روز را خدمت شما هم تبریک عرض میکنم.\\
\\
(استاد)\\
\large{بِسمِ اللهِ أَلْرَّحمٰنِ أَلْرَّحیم}\\
\normalsize
من هم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان ثابتقدم این برنامه، من هم عرض تبریک دارم روز وحدت حوزه و دانشگاه را که تجلی این روایت نبوی است،
\large{اَلْعِلْمُ عِلْمَانِ، عِلْمُ اَلْأَدْيَانِ وَ عِلْمُ اَلْأَبْدَانِ}
\normalsize
که حوزه بیشتر علم دین را متکفل است و دانشگاه هم علم معیشت بشریت را به معنای عام (متکفل است).\\
تسلیت عرض میکنم شهادت سوگمندانه مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد مفتح را که نماد وحدت حوزه و دانشگاه دیدند.\\
\\
(مجری)\\
خیلی خوشآمدید، ممنونم از حضور شما، شما به عنوان کسی که هم در حوزه و هم در دانشگاه مشغول هستید، یکی از اساتیدی هستید که به هر حال در هر دو حوزه تجربه دارید و ما هم افتخار داریم که خدمت شما چند سالی هست که تلمذ میکنیم و از بیان شیوای شما استفاده میکنیم.\\
از جلسه گذشته حاجآقا در مورد صفت علم و بحث علم خدا و اراده خدا در ادامه برایمان صحبت میکنند که دعوت میکنم امروز هم همراه ما باشید، نکات جالبی دستگیرتان خواهدشد.\\
همین جا هم عرض کنم، سوالاتی که جلسه گذشته در پایان وقت، یکیدو موردش را خواندم و فرصت نشد، ان شاء الله امروز پاسخ خواهیمداد، دعوت میکنم ما را همراهی بفرمایید.\\
حاجآقا اجازه بدهید با این سوال شروع کنم که چه نسبتی میان علم خدا با حلم خدا وجود دارد؟\\
بله، سوال بسیار خوبی است.\\
ما معمولاً تا بحث ازدواج پیش میآید، ذهن ما در ازدواج سراغ نکاح دختر و پسر یا زن و شوهر میرود و حال این که از دیدگاه قرآن کریم زوجیت در همه جهان هستی مطرح است،
\large{وَ خَلَقْنَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ یا وَ جَعَلْنا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ زوجَین وَ مِنْ کُلٍّ زوجَین.}\\
\normalsize
یکی از بهترین ازدواجها که در روایات ما آمدهاست ازدواجی بالاتر از آن وجود ندارد، عبارت است از ازدواج علم با حلم یعنی این که خدای متعال از ما خواستهاست، چه این که خود چنین است.\\
اگر دانشی داریم، در کنار این دانش، بردباری داشتهباشیم، روایت میگوید که
\large{مَا قُرِنَ شَيْءٌ بِشَيْءٍ أَحْسَنُ مِنْ عِلْمٍ مَعَهُ حِلْمٍ.}\\
\normalsize
هیچ اقترانی بهتر از این نیست که دانشی همراه با حلم و بردباری باشد.\\
نکته مطلب آن است که علم قدرت میآورد،
\large{أَلْعِلْمُ سُلطانٌ،}
\normalsize
امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمود که علم مایه تسلط است، علم قدرت میآورد و لذا نوعی حدت میآورد اما اگر در کنار این علم که قدرت میآورد، سکینه باشد، آرامش باشد، حلم باشد که این حلم آن علم را مدیریت کند، این بهترین اقتران دو شیء در کنار یکدیگر است.\\
بالاترین اقتران علم و حلم در مورد خدای متعال است که او هم
\large{هُوَ أَلْعَلیم}
\normalsize
است هم
\large{هُوَ أَلْحَلیم}
\normalsize
است، هر دو در او در اوج است.\\
از این که خدای متعال حلیم است گاه در دعاها تعبیر میشود به
\large{إِنَّهُ ذو أَناةٍ یا إِنَّهُ لا یَعجَل،}
\normalsize
خدای متعال تعجیل نمیکند، او اهل درنگ است، اهل تحمل است.\\
به تعبیر قرآن کریم:\\
\large{وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَٰكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى، فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً، وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ.}\\
\normalsize
سوره مبارکه نحل، آیه 61.\\
فرمود که اگر خدای متعال بخواهد با ظلم و ستم کسی را بگیرد، هیچ موجود زندهای را باید روی کره زمین قرار و استقرار نبخشد، همه را باید از بین ببرد ولی خدای متعال اهل تعجیل نیست،
\large{يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى.}\\
\normalsize
\begin{enumerate}
\item
من مصادیقی از حلم خدا را بیان کنم چون از ما خواستند ما هم مثل پروردگار هم حلیم باشیم در کنار علم، هم علیم باشیم در کنار حلم، هم بدانیم و دانش ما در اوج باشد و هم اهل بردباری باشیم.
اولین مصداق حلم الهی این است که خدای متعال برای بنده و شما هر عمل نیکی که انجام بدهیم، ده برابر حساب میکند ولی عمل زشت ما را یک دانه حساب میکند.\\
یک غیبت کردی، یک دانه است ولی یک نماز شب خواندی مثل این است که ده بار نماز شب خواندی و لذا در روایات بر این مطلب تأکید شدهاست که
\large{وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ عَشَراتُهُ آحَادُهُ.}\\
\normalsize
وای بر کسی که روز قیامت ببیند دهگانش از یکانش کم آوردهاست، یعنی آنقدر اهل بدی بودهاست که با این که خدای متعال خوبیها را ده برابر حساب کردهاست، باز هم او بدیهایش آنقدر زیاد بودهاست که بر این خوبیهای ده برابر حساب شده، چربیده است.\\
\\
(مجری)\\
یعنی به ازای هر خوبی، ده بدی انجام دادهاست.\\
\\
(استاد)\\
یازده بدی، چون غَلَبَت، دوازده بدی (انجام دادهاست)، باز اگر ده بدی بود، یر به یر بود، نه،
\large{وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ عَشَراتُهُ آحَادُهُ.}
\normalsize
\item
دومین مصداق حلم الهی این است که من خوبی که انجام میدهم، خدا بلافاصله میپذیرد، بلافاصله قبول میکند اما بدی که انجام میدهم، خدای متعال این بدی را بلافاصله ثبت نمیکند، چند مرحله میگذرد.
اولین مرحله آن است که به فرشته نشسته روی سمت چپ من که بدیها را او ثبت میکند، میفرماید: «تا هفت ساعت به او مهلت بده که اگر تا هفت ساعت توبه کرد، انابه کرد، این بدی نوشته نمیشود».\\
حالا بعد از هفت ساعت این بدی بالا میرود، خدای متعال میفرماید: «زیر آسمان اول او را نگه دارند».\\
مدتی آن جا نگه داشته میشود، بعد که بالاتر میرود، خدا دستور میدهد، زیر آسمان چهارم او را نگه دارند.\\
باز مدتی نگه داشته میشود، طول میکشد تا یک بدی نوشته شود. حلم را ببینید، خوبی را بلافاصله نوشت اما بدی را با این شرایط (مینویسد).
\item
سومین نشانه حلم پروردگار این است که خدای متعال نیت خوبی را هم مینویسد،
\large{نیَّةُ أَلْمؤمنِ خَیرٌ مِن عَمَلِه،}
\normalsize
ولی نیت بدی را نمینویسد.\\
بدی تا به انجام کشیده نشود، نوشته نمیشود البته تصور بدی، نیت بدی، اراده بدی آلودگی است، مذمت دارد اما عقاب ندارد.\\
خوب نیست انسان ذهنش را آلوده کند، حالا من نمیتوانم مثلاً ناهنجاری جنسی داشتهباشم، تصورش کنم.\\
من نمیتوانم دزدی کنم، تصورش کنم، من جزو اغتشاشگران نبودم، حالا دلم غش برود برای این که کاش من هم شیشهای شکسته بودم، بسیجیای زده بودم، بد است ولی تا به عمل کشیده نشود، گناه حساب نمیشود ولی خوبی این طور نیست.\\
الان من هوس میکنم ای کاش ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مدینه بودم در کنار آن ضریح مقدس، بلافاصله ثواب زیارت را برای من نوشتند و مینویسند.
\item
چهارم، تا قبل از حالت احتضار نسبت به بدیها توبه را میپذیرد.
روایات ما، ادعیه ما میگوید که ما یک دری داریم، خدای متعال باز کردهاست، این در تا قبل از مرگ بسته نمیشود.\\
شما هر چه هم گناه کردهباشی به مجرد این که توبه کنی، بلافاصله
\large{التّائبُ مِن الذَّنبِ كَمَـنْ لا ذَنْبَ لَهُ.}\\
\normalsize
کسی که از گناه توبه کند، مثل این است که گناهی نکردهاست، البته گناهی که حقالناس است، خدا روی حقالناس آلرژی دارد.\\
اول باید حقالناس را درست کنی تا خدای متعال توبه تو را بپذیرد و نکته این قسمت قضیه است که خدای متعال توبه را که میپذیرد، چیزی از گذشته باقی نمیماند، بلکه برای توبه آداب قرار ندادهاست.\\
یک کلمه، فرمود:
\large{«إِنَّما أَلْتَّوبةُ أَلْنَّدَم».}\\
\normalsize
همین که از ته دل پشیمان باشی کافی است، امروز بلند شدی، چهلسال یک ناهنجاری در زندگیات داشتی، میگویی که خدایا غلط کردم، نمیگویی، در دلت گفتی خدایا غلط کردم، این ندم (کافی است)، حلم را ببینید.\\
\\
(مجری)\\
البته ببخشید، همین جا بگویم، باز توفیق این توبه را هم پیدا کنی خودش نکتهای است.\\
نباید من غره بشوم حالا بالاخره توبه میکنم.\\
\\
(استاد)\\
یقیناً، بدون شک، اگر انسان خداینکرده به جایی برسد که توفیقات از او گرفته بشود، میشود کسانی که آمدند امام حسین (علیهالسلام) را کشتند و حال این که قبل از آن در لشکر امیرالمومنین (علیهالسلام) بر علیه باطل جنگیده بودند، یقیناً این طور است.
ولی اگر کسی توفیق توبه پیدا کرد، خدای متعال به صرف ندم، میبخشد.\\
\item
پنجم، خدای متعال دست شافعان را در روز قیامت باز گذاشتهاست.\\ همسایه شفاعت میکند، قرآن شفاعت میکند، أَقرباء شفاعت میکنند، اهلبیت (علیهمالسلام) شفاعت میکنند، مسجد شفاعت میکند، کار خیری که کردی شفاعت میکند.
\item
ششم، دست آخر خودش میآید و شفاعت میکند که قبلاً این را توضیح دادیم.
\item
هفتم،
\large{یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ،}
\normalsize
این أَناة و این حلم الهی است که رحمت الهی دارد غضبش را مدیریت میکند.\\
\item
هشتم، کسی اگر وارد بهشت شد، خروج از بهشت معنا ندارد ولی اگر وارد دوزخ شد هنوز احتمال خروج از جهنم هست، یعنی ممکن است کسانی وارد جهنم شوند و مخلد در جهنم نباشند .\\
\item
آخرین مورد، خدای متعال خود میدهد، مجانی میدهد، برمیگردد، میخرد، با قیمت بالا میخرد.\\
\large{إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ.}\\
\normalsize
که به من مال دادهاست، غیر او؟\\
که به من جان دادهاست، غیر او؟\\
او داده خود را به چند برابر قیمت میخرد و گاه به صورت حالا تعبیر من یک مقدار غیرمودبانه است، به صورت عاجزانه میخرد.\\
\large{مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا،}
\normalsize
کیست که بیاید به خدای متعال قرض دهد.\\
خب، این است که میگوییم خدای متعال دارای بالاترین علم است، در عین حال دارای بالاترین حلم است.\\
از ما هم خواستند که ما علموحلممان با هم مقرون باشد.\\
\end{enumerate}
\\
(مجری)\\
ان شاء الله خدا این صفت را به همهمان دهد، صفت حلم را به همهمان دهد، همهمان حلیم باشیم، هر چه هم که حلیم باشیم، حلیمتر بشویم، بیشتر حلم داشتهباشیم و بردباری و صبوری که این روزها یک حلقه مفقوده در جامعه بشریت است.\\
فرازهایی از خطبههای مولا علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه آماده است، با هم بشنویم.\\
\\
(تیزر)\\
خطبه 152\\
ستایش خداوندی را که با آفرینش بندگان بر هستی خود راهنمایی فرمود و آفرینش پدیدههای نو بر ازلی بودن او گواه است و شباهت داشتن مخلوقات به یکدیگر دلیل است که او همتایی ندارد.
حواس بشری ذات او را درک نمیکند و پوششها او را پنهان نمیسازد زیرا سازنده و ساختهشده، فراگیرنده و فراگرفته، پروردگار و پرورده یکسان نیستند.\\
یگانه است نه از روی عدد، آفریننده است نه با حرکت و تحمل رنج، شنوا است بدون وسیله شنوایی و بینا است بی آن که چشم گشاید و بر هم نهد.\\
در همه جا حاضر است نه با آن که با چیزی تماس گیرد و از همه چیز جدا است، نه این که فاصله بین او و موجودات باشد، آشکار است نه با مشاهده چشم، پنهان است نه به خاطر کوچکی و ظرافت، از موجودات جدا است که بر آنها چیره و توانا است و هر چیزی جز او برابرش خاضع و بازگشت آن به سوی خدا است.\\
(پایان تیزر)\\
\\
(مجری)\\
خدمت شما عزیزان هستیم، در مورد علم و حلم خدا حاجآقا صحبت میکنند.\\
در ادامه بحث جلسه گذشته سوالی را مطرح کنم، حاجآقا ژرفا و عمق و گستره دانش الهی در چه حد است؟\\
هفته پیش گفتید که اصلاً نمیشود برای آن حدی در نظر گرفت اما بالاخره چه طوری میشود آن را درک کرد.\\
\\
(استاد)\\
بله، ببینید ما خیلی درک شفاف و روشنی از نامحدود نداریم، چون ما محدود هستیم و محدود همه چیزش محدود است. یکی از چیزهایی که در محدود، محدود است دانش او است و لذا هر چه هم بالا و پایین بکنیم، حقیقت امور نامحدود را نمیتوانیم درک کنیم ولی از دیدگاه عقل، کلام، فلسفه و از دیدگاه نقل یعنی قرآن و سنت، دانش پروردگار هم بسیار گسترده است، هم بسیار عمیق است.\\
ما انسانهایی داریم دانشهای گستردهای دارند ولی خودشان میگویند که ما اقیانوسی هستیم به عمق یک سانتیمتر، انسانهایی هم داریم، اینها دانششان اصلاً گسترده نیست، در یک موضوع مثل یک چاه 120 متری است، یعنی ژرفای او، عمق او زیاد است.\\
\\
(مجری)\\
متخصص است.\\
\\
(استاد)\\
تخصص دارد، خدای متعال جمع بین هر دو کردهاست یعنی هم از نظر کمی دانش او گسترهای دارد نامحدود، هم از نظر عمق و ژرفا دانش او بسیار نافذ است و لذا دو صفت از صفات الهی این است که خدای متعال هم لطیف است هم عزیز است.\\
یعنی نسبت به خود نفوذناپذیر است اما نسبت به دیگران چون لطیف است تا عمق آنها حضور دارد.\\
اولین نکته این است که دانش خدای متعال نسبت به هیچ موردی، دانش از دور نیست، چرا؟\\
چون خدای متعال در مورد خودش فرمود: «من در درون شما حضور دارم،
\large{أَقْرَب إِلَیْکُم مِنْ حَبْلِ أَلْوَرید».}\\
\normalsize
تعبیر دیگر این است که فرمود: «من بین شما و قلب شما حائل هستم، واسطه هستم».\\
\large{أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ.}\\
\normalsize
قلب در اصطلاح قرآن یعنی حقیقت انسان، خدا بین من و قلب من واسطه است یعنی بین من و خود من واسطه است،
\large{يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}
\normalsize
و این اختصاص به انسان ندارد، همه موجودات چنین است و لذا خدای متعال دانشش چرا ژرف است؟\\
چون ناشی از حضور او است، جملهای دارد امیرمومنان (علیهالاسلام) که اگر امیرالمومنین (علیهالسلام) نفرمودهبود، ما جرئت نمیکردیم به این صراحت بگوییم.\\
حضرت فرمود:
\large{«داخِلٌ فِی الْاَشْیاءِ لا بِالْمُمازَجَةِ».}\\
\normalsize
خدای متعال در هر چیزی داخل است اما این داخل بودن ممازجت نیست، احاطه علمی قیومی است.\\
وقتی خدای متعال در هر چیزی نفوذ دارد، در تار و پود او حضور دارد، سرش هم این است که هر چیزی فعل خدا است، کار خدا است، اثر خدا است، معلول پروردگار است، معلول در تاروپودش علت حضور دارد و لذا علم او دارای ژرفا و عمق میشود.\\
پس از یک طرف خدای متعال فرمود:
\large{«مُحیطٌ بِکُلِّ أَلْشیء».}\\
\normalsize
به هر چیزی احاطه دارد، استاد ما حضرت علامه حسنزاده میفرمودند که یک موقع میگوییم
\large{مُحیطٌ عَلیٰ کُلِّ شَیء،}
\normalsize
یعنی بالای هر چیزی سوار است، یک موقع میگوییم
\large{مُحیطٌ بِکُلِّ أَلْشیء،}
\normalsize
یعنی احاطه، احاطه نفوذی است، در ذات او نفوذ دارد و از طرفی فرمود:
\large{«لا يَعزُبُ عَنه عِلْمِه مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَلا فِي السَّماء».}\\
\normalsize
هیچ چیز از گستره علم الهی بیرون نیست، این گستره و ژرفا ناشی از اموری است که من به بعضی اشاره میکنم.\\
اولین امر احاطه قیومی است، احاطه قیومی فهمش برای ما چندان آسان نیست، احاطه قیومی یعنی چیزی بر چیزی احاطه دارد به گونهای که مُقَوِم او است، او را سرپا داشتهاست که اگر او واحاطهاش نمیبود اصلاً او وجود نداشت.\\
الان این انگشتر من به انگشت من احاطه دارد ولی اینگونه نیست که اگر انگشتر من نباشد، انگشت من نباشد، نه، ولی خدای متعال احاطهاش چنین احاطهای نیست.\\
ببینید، شما الان در ذهن خود، میخواهم مثال بزنم، شما در ذهن خود گنبد علي ابن موسي الرضا (علیهالسلام) را تصور میکنید، خب ما تصور کردیم، خب ده ثانیه بعد ذهنمان منصرف میشود به چیزهای دیگر، آن گنبد متصور در ذهن ما هست و یا نیست دیگر؟\\
نیست، همه هستی برای خدای متعال مثالش این گونه است که اگر نازی کند آنی، فرو ریزند قالبها.\\
یک لحظه اگر خدای متعال فیضش را و عنایتش را بردارد همه چیز عدم در عدم، نیستی در نیستی میشود و لذا فرمود که
\large{أَلَمْ تَرَ،}
\normalsize
آیا ندیدی که خدای متعال
\large{كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ،}
\normalsize
چه جور سایه فیض خود را گسترانده است.\\
خب پس این احاطه قیومی به هر موجود میتواند ژرفا و عمق و گستره علم الهی را برای ما روشن کند.\\
دوم، نزدیکی بینظیر خداوند به هر موجودی که عرض کردیم، هیچکس به هیچکس، هیچ موجودی به هیچ موجودی به مانند خدای متعال نزدیک نیست، از من به من به مراتب نزدیکتر است.\\
سوم، نامحدودبودن علم الهی، ببینید من بگویم علم خدا تا این گلدان آمد، دیگر شامل این گلدان نشد، علم خدا محدود یا نامحدود شد؟\\
محدود شد.\\
اگر ذات الهی نامحدود است، وجود خدا نامحدود است، علم خدا نامحدود است، یعنی هیچ موجودی از پر علم الهی بیرون نیست.
عجیب این است، قرآن میگوید که اگر یک امر مُحالی بر فرض مُحال تحقق پیدا میکرد و اثری داشت، آن اثر را خدای متعال میداند.
امری است که مُحال است و اگر میبود، اثری میداشت، خدای متعال میگوید که آن اثر را من میدانم، کجا میفرماید؟\\
میفرماید: «وقتی بندگان، انسانها از دنیا میروند، به خدای متعال میگویند که ما را برگردان،
\large{رَبِّ إِرْجِعوني لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ».}\\
\normalsize
خدا میگوید:
\large{«كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا».}\\
\normalsize
نه، مُحال است که برگردید.\\
خب، حالا میفرماید، این را امام رضا (علیهالسلام) یاد ما داد.\\
حضرت میفرماید: «خدا میفرماید که این امر مُحال اگر تحقق پیدا میکرد، خاصیتش این بود،
\large{وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ».}\\
\normalsize
اگر برمیگشتند آش همان آش، کاسه همان کاسه (بود).\\ دلیلش هم این است که در همین دنیا بارها به اضطرار افتادهاست، اضطرار نوعی مرگ است، از خدا خواستهاست، کشتینشستهی کشتیشکسته شدهاست، از ته دل گفتهاست که خدایا برمیگردم.\\
\large{فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ،}
\normalsize
پایش به خشکی رسیدهاست، همان آش و همان کاسه (است).\\
این گستره علم الهی است، خب، نسبت به ما فرمود:
\large{«وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا».}\\
\normalsize
علم شما هم کم است هم مشکوک به جهل است.\\
نسبت به خودش فرمود:
\large{«وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ».}\\
\normalsize
شما هر چه بدانید، نسبت به آن چه که خدا میداند قابلقیاس نیست و لذا از ما خواستند همیشه در مقابل پروردگار اهل اعتراف و تواضع باشیم.\\
پیغمبر که پیغمبر است، وقتی به مناجات مینشست، میگفت:«خدایا
\large{أنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ، لا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ».}\\
\normalsize
تو همان جوری هستی که خودت هستی، من نمیتوانم تو را ثنا بگویم و لذا در دین ما همیشه حمد ما، تهلیل ما، تکبیر ما، تعریف ما همراه با یک مقدمه است، اول میگوییم که
\large{سُبحانَ الله،}
\normalsize
بعد میگوییم
\large{وَ لا إِلٰهَ إِلّا اللهُ وَ اللهُ أَکْبَر.}\\
\normalsize
یعنی اول لنگ میاندازیم، میگوییم این چیزی که من میگویم به قدر خودم است، به قدر تو نیست، بعد میگوییم که تو محمود هستی، تو مُکَبَّر هستی، تو مُهَلَل هستی و امثال ذلک.\\
\\
(مجری)\\
درست است، خیلی متشکرم، سوالات شما به دستم میرسد، یک بخشی را ببینیم و برگردیم، خدمت حاجآقا مطرح میکنم.\\
\\
(تیزر)\\
ای معبود من و ای پروردگار من، جز تو که را دارم که رفع گرفتاریام را از او درخواست کنم.\\
ای خدای من و ای مولای من، تو بر من حکمی را جاری و مقرر داشتی که من در اجرای آن پیروی هوای نفس کردم و از فریبکاری دشمنم شیطان در این باره نهراسیدم و اینک ای معبود من در حالی به درگاهت آمدم که دربارهات کوتاهی کردم و بر انجام گناه پافشاری نمودم و حال عذرخواه و پشیمانم و دلشکسته و شرمسار از گناهانم هستم و به گناه خویش اقرار و اعتراف دارم و راه گریزی از آن چه از من سر زدهاست، نمییابم و پناهگاهی که به آن روی آورم، ندارم جز آن که عذرم را بپذیری و من را در سایه رحمتت درآوری.\\
پس ای خدای من عذر من را بپذیر و بر حال سخت و پریشانیام رحم کن.\\
(پایان تیزر)\\
\\
(مجری)\\
حدوداً هفتدقیقه، کمتر از هفتدقیقه وقت داریم تا به استقبال اذان برویم، من یک سوال از طرف شما به دستم رسید که موضوعش همین است، این مقدار گستره و ژرفای علم الهی مایه ترس و عدم ارتباط با خدا نمیشود؟\\
\\
(استاد)\\
اصولاً علم الهی چاقوی دولبه است، یعنی هم مایه شوق و عشق و مودت و محبت انسان به خدا است، هم مایه ترس و بیم و هراس از خدا است.
یعنی من وقتی مثلاً نیت خیر میکنم یا کار پنهان میکنم، هیچکس نمیفهمد، من چه بسا کار خیر میکنم و این کار خیر من را دیگران کار شر میبینند، عمل نیکو انجام میدهم به خاطر قلت بضاعت علمی ممکن است دیگران اصلاً آن را فهم نمیکنند.\\
در همه این موارد گفت:
\begin{center}
تو نیکی میکن و در دجله انداز
\hspace*{0.8cm}
که ایزد در بیابانت دهد باز
\end{center}
\\
خدای متعال میبیند، میداند، تعبیر مرحوم شهید سلیمانی چه بود؟\\
فرمود: «باید به این مهارت برسیم که دیده نشویم، آن که باید ببیند، میبیند».\\
این نسبت به بحث جمال علم، سراغ جلال علم میآییم، خب، همین طور اگر من وسوسه بدی در دلم خطور کند، نیت بدی در دلم بچرخد، مکری در دلم جلوه کند، هیچکس هم از او متوجه نباشد اما
\large{وَ اللهُ عَلیمٌ بِأَلْذّات أَلْصُّدور.}\\
\normalsize
او میبیند، پس علم الهی رقم میزند هم خوف را هم رجاء را، هم بیم را هم امید را (رقم میزند).\\
این که من از او هراس کنم، بله، ولی این که من با او عشقورزی کنم، باز هم بله.\\
این بستگی دارد به این که من چگونه باشم که جمال علم پر من را بگیرد یا جلال علم پرش من را بگیرد.\\
\\
(مجری)\\
درست است، حاجآقا در این چهار دقیقه، چه نسبتی میان علم و آگاهی خداوند با قدرت و توانایی او وجود دارد؟\\
\\
(استاد)\\
بله یکی از صفات ذاتی پروردگار دانش است و آگاهی است، یکی از صفات ذاتی پروردگار قدرت و توانایی است ولی نکته این است که از نظر مفهومی اینها دو مفهوم هستند، ما هم در خودمان دانایی را میفهمیم، توانایی را میفهمیم ولی میدانیم دانایی غیر از توانایی است، توانایی غیر از دانایی است، دو تا مفهوم است.\\
ممکن است من چیزی را بدانم، نتوانم، بتوانم ولی فعلاً نسبت به او عالم نباشم، من خیلی از کارها را میتوانم اما هنوز استعداد خودم را کشف نکردم چون دانش ندارم، انجام هم نمیدهم.\\
پس از نظر مفهوم، این دو تا مفهوم است اما در خدای متعال چون ذات پروردگار بسیط است، جزء ندارد، ترکب ندارد و صفات ذاتیه پروردگار عین ذات پروردگار است، لذا از نظر مصداقی علم عین قدرت است، قدرت عین علم است، این دو علم عین حیات هستند.\\
پس اولین نکته قابلتوجه آن است که علم خدا در ذات الهی جدای از قدرت خدا نیست، به دیگر سخن یک موجودِ بحت بسیط نامحدود است، این موجود بسیط نامحدود همهاش دانش است، همهاش قدرت و دانایی است، همهاش حیات و زندگی است و لذا تعبیر شیخ مقتول، جناب سهروردی، فیلسوف جوان ایرانی، این است، میگوید:
\large{«هُناکَ حَیاةٌ تَفور،هُناکَ عِلْمٌ یَفور، هُناکَ قُدرتٌ تَفور».}\\
\normalsize
آن جا معدن و کان دانش است، معدن و کان توانایی است، توانایی و دانایی در ذات الهی عین یکدیگر است و لذا از این اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) که معلم بشریت هستند تعبیر کردند،
\large{یَبْصُرُ بِما یَسْمَع و یَسمَعُ بِما یَبْصُر،}
\normalsize
به آن چه میبیند، میشنود و به آن چه میشنود، میبیند، چرا؟\\
چوم میخواهند بگویند آن جا صفات ذات الهی عین یکدیگر است.
نکته دوم این که قبلاً هم عرض کردیم، اصولاً علم قدرت میآورد،
\large{أَلْعِلْمُ سُلْطانٌ}
\normalsize
و خدای متعال چون أَعلَمُ أَلعالِمین است، أَقْدَرُ أَلْقادِرین است، أَقْدَرُ أَلْأَقْدَرین است، یعنی خدای متعال چون دانشش نامتناهی است و علم توانایی میآورد، قدرت میآورد، قدرت الهی هم نامتناهی است، این ارتباط دوم علم و قدرت.\\
مسئله سوم این که متکلمین، فیلسوفان میگویند، درست هم میگویند، میگویند: «در مقام تجلی و ظهور، علم خدا، شاملتر از قدرت خدا است».\\
یعنی چه؟\\
یعنی خدای متعال قدرتش اجرایی شدهاست، خلق کردهاست، آفریده است اما همه آن چه را که میداند، مورد آفرینش قرار گرفتهاست؟\\
نخیر، خدای متعال دانشش بسیار گسترده است اما قدرت او بر خلقت و آفرینش، گستره دانش او نیست، البته خلقت الهی هم گسترده است ولی به هر حال هر کاری کنیم، مخلوق متناهی است و حال این که معلوم متناهی نیست.\\
\\
(مجری)\\
اگر پاسخ باقی ماندهاست، اجازه بدهید بعد از اذان خدمت شما باشم.\\
ان شاء الله نماز اول وقت شما قبول باشد، ما امروز بحثمان درباره علم حضرت سبحان صحبت میکنیم و صحبت حاجآقا در مورد این بود که چه نسبتی میان علم و آگاهی خداوند با قدرت و توانایی او وجود دارد که به لحظه اذان نزدیک شدیم و به این بخش موکول شد، حاجآقا پاسخ سوال را تکمیل مینمایند، من سوالات دیگری را خدمت حاجآقا مطرح میکنم.\\
\\
(استاد)\\
بله، قدرت خدا، صفت قیومیت الهی را رقم میزند و در علم حکمت ثابت شده (است) که مادر همه صفات فعل الهی، صفت قیومیت است.
یعنی اگر خدای متعال خالق است، رازق است، غفار است، ستار است، جابِرُ أَلْعَظْمِ أَلْکَسیر است، خب اکثر اسماء و صفاتی که ما در دعای جوشنکبیر میخوانیم، اسماء فعل الهی است، این اسماء فعل الهی چه طور به خدا گره میخورد؟\\
با یک صفت ذات، آن صفت ذاتی که مادر اسماء فعل است، آن صفت قدرت الهی است، نه صفت علم الهی، البته قدرت الهی عالمانه است.\\
خدای متعال چون
\large{قادرٌ عَليٰ أَنْ یَّخْلُق،}
\normalsize
خلق میکند، چون
\large{قادرٌ عَليٰ أَنْ یَّرْزُق}
\normalsize
روزی میدهد، چون
\large{قادرٌ عَليٰ أَلْسَّتْر}
\normalsize
ستاریت میکند، نه چون
\large{عالِمٌ بِأَلْسَّتر،}
\normalsize
ستاریت میکند.\\
پس این تفاوت هم بین آگاهی و توانایی خدا هست و آخرین مورد، اقتدار الهی، حلم او را رقم میزند که در کنار علم او بسیار جلوه میکند و ما در این مورد صحبت کردیم، آن (چیزی) که در حقیقت حلم را رقم میزند در کنار علم، آن قدرت الهی است، چرا ما عالم هستیم، حلیم نیستیم؟\\
آن قدرت کنترل نفس در ما نیست، خدای متعال آن اقتدار و قدرت او است که علم او با این که نامتناهی است، بجا اعمال میشود و بجا خرج میشود که از این تعبیر به حلم میکردیم.\\
\\
(مجری)\\
من چند تا سوال دارم، یکیدو تا سوال هم از جلسه گذشته است، اجازه بدهید همین جا خدمت شما بخوانم.\\
آیا انسانی که در نسل الان ما امکان دارد به علم بالایی از علم وجودی خودش که از خدا به ارث بردهاست، به دست بیاورد و دست پیدا کند، حتیٰ میتواند از ائمه (علیهمالسلام) هم جلو بزند؟\\
\\
(استاد)\\
ببینید، این میتواند، اگر مراد توانایی امکان ذاتی است، یک بحث است، اگر توانایی امکان وقوعی است، یک بحث دیگری است.\\
هیچ چیزی بر خدا مُحال نیست ولی آن چه که باید بدانیم این است در چینش هستی، اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) در مقامی قرار گرفتند که خود فرمودند هیچکس به آن مقام دست پیدا نمیکند.\\
فرمود، تعبیر امیرالمومنین (علیهالسلام) در نهجالبلاغه است که حضرت فرمودند:
\large{«لا يـُقـاسُ بـِآلِ مـُحَمَّدٍ (صلوات الله و سلامه علیه) مِنْ هذِهِ الأُمَّةِ اَحَدٌ».}\\
\normalsize
هیچکس از این امت قابل قیاس با آل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نیست.\\
سر مطلب هم این است، در چینش هستی، ارواح چهارده معصوم (علیهمالسلام) در بالاترین نقطه قرب به حضرت حق قرار گرفتند، وقتی در بالاترین نقطه قرار گرفتند، پس در حقیقت هر چه هست ما دون آنها تعریف میشود و طبیعی است مُحاط به محیط احاطه پیدا نمیکند، من هر چه هم بالا بروم، سلمان بشوم، دیگر بالاتر از سلمان،
\large{سَلمانُ مِنَّا أَهْلَأَلْبَیْت،}
\normalsize
اما سلمان عبدی از عبید علی ابن ابیطالب (علیهالسلام) است و هیچگاه تصور رسیدن به آن مقام برای او جلوه نمیکند.\\
\\
(مجری)\\
گفتند که آیا علم خداوند به سرنوشت انسان، به معنی عدم اراده انسان نیست؟\\
\\
(استاد)\\
نه، چرا؟\\
چون قبلاً هم در این برنامه مکرر عرض کردیم، خدای متعال علم به سرنوشت من دارد، به تعبیر عوامانه با بندوبیلش، یعنی چه؟\\
یعنی خدا میداند هر انسانی در طول عمرش با اختیار خود چه میکند، آن سرنوشتی که او خود با اختیارش رقم زدهاست برای خدا معلوم است. من یک استاد دانشگاه هستم، سیسال است تدریس میکنم، روانشناسی و جامعهشناسی هم فولِفول هستم، طرف وارد میشود، دو کلمه حرف میزند من میگویم این لیسانسش هم نمیگیرد، دکتریٰ که بماند.\\
همین هم پیش میآید، کاری که شده (است)، چه بودهاست؟\\
من با توجه به خبرویتم فهمیدم، او چه چیزی را برای خود رقم میزند.\\
خدای متعال با توجه به علم نامتناهیاش میداند هر انسانی در طول عمر چه چیز را برای خود رقم میزند، این علم خدا به سرنوشت میشود، از این بالاتر، قبلاً در این برنامه عرض کردیم، خدای متعال آن سرنوشت را مورد قضا و قدر خود قرار میدهد، ولی آن سرنوشتی است که خود نوشته است، هر انسانی نویسا است، خود، خود را مینویسد.\\
\\
(مجری)\\
درست است، آیا علم خداوند به تمام جزئیات عالم، مشکلی برای ذات پاکش ایجاد نمیکند؟\\
آیا خداوند به جزئیات هم علم دارد، اگر کسی بگوید خداوند به جزئیات علم دارد، لازمهاش این است از سویی تغییر در جزئیات موجب تغییر در علم الهی شود و از سوی دیگر چون علم الهی عین ذات او است، موجب تغییر در ذات او نیز میگردد؟\\
\\
(استاد)\\
ببینید این یک بحث فلسفی است، از قدیم هم در فلسفه و حکمت مطرح بودهاست، آیا علم خداوند به جزئیات تعلق میگیرد یا نمیگیرد.
مشکل کجا بودهاست، مشکل این است که جزئیات تغییرپذیر هستند و گفتند اگر علم خدا به جزئیات تعلق بگیرد، چون جزئیات تغییر میکند، پس علم خدا هم باید چه کند؟\\
تغییر کند، در مقام جواب حکما گفتند که علم خدا به جزئی تعلق میگیرد، عَلیٰ وَجهٍ کُلّي و گفتند که مراد از کلی در این جا ثابت است.\\
علم خدا به جزئیات تعلق میگیرد به وجه ثَبات، نه به وجه تغییر.
به دیگر سخن، این تغییر برای من که مکانی و زمانی هستم، تغییر است، برای خدای متعال تغییر نیست، خدای متعال ازل و ابد در محضر او حاضر هستند،وقتی ازل و ابد در محضر او حاضر هستند، هیچ تغییری در علم او ایجاد نمیشود چون آن تغییر هم از اول برای او ثابت است، گرچه برای من با تغییر جلوه میکند.\\
\\
(مجری)\\
درست است، دوستان به من بگویند که من چه قدر فرصت دارم سوال مطرح کنم.\\
علم خداوند به حوادث آینده چگونه است، حوادثی که هنوز وجود خارجی پیدا نکردهاند چگونه تحت احاطه علم الهی قرار میگیرند؟\\
\\
(استاد)\\
بله، ببینید باز جواب همان جواب سوال قبل است، حوادثی که هنوز وجود پیدا نکردهاند، برای که وجود پیدا نکردهاست؟\\
برای من موجود مکانی زمانی، اما اگر یک موجودی فرامکان و فرازمان بود، برای او تحقق پیدا نکردن معنا ندارد، مثالی که شیخ بهایی میزد، یک پنجره یک سانتیمتری را، یک مورچه را پشتش میگذاریم، یک نخ دهرنگ را از بالا رها میکنیم، پایین میآید، اول این نخ قرمز است، به مورچه میگوییم که چه میبینی؟\\
میگوید: «نخ قرمز».\\
میگوییم رنگ دیگر؟\\
میگوید: «نیست».\\
نخ را پایین میدهیم، بخش سبز میآید، الان میگوییم چه میبینی؟
میگوید: «نخ سبز».\\
میگوییم که نخ قرمز؟\\
میگوید: «بود».\\
میگوییم نخ نارنجی؟\\
میگوید: «شاید باشد».\\
پایینتر میآید نارنجی میبیند، میگوییم چه میبینی؟\\
میگوید: «نخ نارنجی».\\
میگوییم سبز و قرمز؟\\
میگوید: «بود».\\
اما آن کسی که بالا این نخ را به دست دارد، همه را با هم میبیند و لذا حکمت میگوید:
\large{«المتفرقاتُ في وِعاءِ أَلْمادَة، مجتمعاتٌ في وعاءِ الدَّهرِ».}\\
\normalsize
آن چه در وعاء زمان و ماده متفرق است، در ظرف دهر همه با هم است، آن چه در ظرف دهر متفرق است، در ظرف سرمد همه با هم است.\\
\\
(مجری)\\
درست است، من پنج دقیقه وقت دارم، چند تا سوال دیگر هم هست، این که در روایات بعضی از علمها مصداق جهل دانسته شدهاست، مگر میشود چیزی مصداق ضد خود باشد؟\\
\\
(استاد)\\
درست، ببینید، اصولاً در دیکشنری علم معنایی دارد، در دین معنای دیگر دارد، کتابی من نوشتم هنوز چاپ نشده، تحت عنوان واژگان در قاموس دین، اینطور نیست که دین هر واژهای را همان گونه که کتاب لغت معنا میکند، معنا کند.\\
علم و دانش در دیکشنری یک معنا دارد، در نزد دین و خدا و پیغمبر معنای دیگر دارد.\\
مثلاً قرآن کریم میگوید: «آقا علم آن است که خشیت الهی به دنبال داشتهباشد، اگر علم خشیت الهی به دنبال نداشت، مصداق علم نیست».\\
\large{إِنَّمَا یخْشَی الله مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ.}\\
\normalsize
حالا، بر همین اساس، اگر علمی مضر بود، دین میگوید این مصداق جهالت است، مصداق علم نیست. شما بنشینید، یک ماه زحمت بکشید همه آدرس سایتهای ناهنجاریهای جنسی را حفظ کنید، برای این که بعد بروید این آدرسها را وارد کنید، وارد سایت بشوید و کثافت تماشا کنید، این علم است یا جهل است؟\\
دیکشنری میگوید این علم است، دین میگوید این چه است، جهل است. \\ لذا امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمود:
\large{«کَمْ مِنْ عالِمٍ قَدْ قَتَلُهُ جَهلُه».}\\
\normalsize
عالم زیاد داشتیم که این جهلش او را از پای درآورده است، یعنی چه؟\\
یعنی علم او مصداق علم نبوده، مصداق جهل بوده (است).\\
\\
(مجری)\\
هفته گذشته یک سوالی مطرح شد در بیان حالات علامه طباطبایی (رحمت الله علیه) در آخر عمر که آب هم که به دستشان میدادند، باید میگفتند آب است، در حالی که ذکر خدا میگفتند.\\
شما در پاسخی که فرمودید، درباره فناء في الله صحبت کردید، بینندهای گفتهبودند: «چرا معصومین از فتاء في الله چیزی بیان نفرمودند؟، لطفاً از الفاظ صوفیه استفاده نکنید و اذهان را با بازی با کلمات گیج نکنید».\\
\\
(استاد)\\
اصولاً هر علمی برای خودش اصطلاحاتی دارد که این اصطلاحات گاه در لسان روایات به همان کیفیت تعبیر شده و گاه به آن کیفیت تعبیر نشده (است).\\
ما الان در علم اصول فقه، فقه، در علم کلام اصطلاحاتی داریم که اینها اصلاً در قرآن و حدیث وجود ندارد، اصطلاح است. عمده این است که آیا معنای او، مضمون او در قرآن و حدیث هست یا نیست، ما میخواهیم بگوییم بحث فناء مضمونش در قرآن کریم و در سنت هست، بلکه حتیٰ لفظ او هست،
\large{كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ،}
\normalsize
هر چیزی الان هالک است، نابود است، این یعنی فناء في الله و امثال ذلک فراوان (در روایات و احادیث هست). عرض کردم من در مورد فناء في الله کتابی دارم، شاید حدود سیصد صفحه و در آن جا آیات و روایات و ادله عقلی و نقلی فناء را مفصل ذکر کردیم، دهها آیه و روایت بر مسئله فناء في الله دلالت دارد و مرحوم علامه طباطبایی رسالهای در این زمینه دارند، تحت عنوان رسالة أَلولایة، استاد ما حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) در دو جلد این رساله را شرح کردند، به بیننده محترم تذکار میدهیم این رسالة أَلولایة را با این دو جلد شرح بخوانند، ان شاء الله ادله نقلی را خواهنددید.\\
\\
(مجری)\\
خیلی ممنونم، متشکرم از حضور شما، قول بگیرم ان شاء الله جلسات آینده ادامه بحث را برایمان بفرمایید.
\end{document}