list_icon_blue

نشست بررسی و واکاوی نگاه عرفای نجف به مساله حکومت و سیاست

عرفان اسلامی
دهه فجر انقلاب اسلامی
مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد
پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
نشست بررسی و واکاوی نگاه عرفای نجف به مساله حکومت و سیاست
list_icon_blue خلاصه جلسه
حضرت استاد رضایی تهرانی در ابتدای عرائض خود در این نشست به بیان مقدماتی می‌پردازند. یکی از اتهاماتی که به تصوف و عرفان ازدیرباز وارد بوده است، نگاه منفی به حکومت و سیاست بوده است. در شیعه عارفان و صوفیان دو دسته هستند: مجتهدان و متخصصان در فقه و عامی‌ها. مقصود از عارفان نجف، سلسله مرتبط با سید علی آقای شوشتری و آن فرد به ظاهر جولا است. در این نشست دیدگاه و عملکرد این عارفان نسبت به مسئله حکومت و سیاست بررسی و مورد واکاوی قرار می‌گیرد. حضرت استاد برای بررسی این موضوع از آثار مستقیم این عرفا و کتاب‌ها و مقالات در ارتباط با این موضوع استفاده کرده‌اند. شخصیت‌هایی از متقدمین مانند مرحومین ملاحسینقلی همدانی، سید سعید حبوبی، سید عبدالحسین لاری و سید جمال‌الدین اسد‌آبادی (رحمة‌الله‌علیهم) مورد بررسی قرار می‌گیرند. از متأخرین نیز در ابتدا از علامه طباطبایی (رحمة‌الله‌علیه) که در سترگی شخصیت ایشان همین بس که مقام معظم رهبری فرمودند که ایشان ایدئولوگ انقلاب است، بررسی می‌شوند. سپس دیدگاه و عملکرد برادر ایشان و شهید مطهری و علامه طهرانی (رحمة‌الله‌علیهم) نسبت به مسئله حکومت و سیاست و انقلاب اسلامی مورد واکاوی و بحث قرار می‌گیرد.
دسته بندی عرفان اسلامی
مکان مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد
زمان پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
مناسبت دهه فجر انقلاب اسلامی
پسندیدم
video_icon_blue ویدیو سخنرانی
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \begin{document} \begin{center} {\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم\\ \vspace*{5mm} بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم وَ بِه نَستَعِینُ إنَّهُ خَیرُ مُوَفِّقٍ وَ مُعِینٍ.»} \end{center} \begin{center} {\large «الحَمْدُلِلّٰهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَليٰ رَسُولِ اللهِ وَ آلِه آلِ اللهِ وَ اللَّعْنُ عَليٰ أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ اللهِ إِليٰ یَوْمِ لِقَاءِ اللهِ؛»} \end{center} \begin{center} {\large «قال الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام: «هَجَمَ بِهِمُ اَلْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ اَلْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ اَلْيَقِينِ وَ اِسْتَلاَنُوا مَا اِسْتَعْوَرَهُ اَلْمُتْرَفُونَ {\Large{1}}.»»} \end{center} در این نشست به مسئله بررسی و واکاوی نگاه عرفای نجف به مسئله حکومت و سیاست می‌پردازیم؛\\ ابتدا مقدماتی را جهت بهتر مطرح‌شدن بحث ذکر می‌کنم؛\\ مقدمه اول، یکی از اتهامات تصوف و عرفان از دیرباز، دوری از اجتماع و نگاه منفی به حکومت و سیاست بوده است. ریشه این اتهام، آموزه‌هایی همچون عزلت، کتمان سرّ، دوری از ابناء دنیا، دوری از عوامل تشویش خاطر و یا لزوم جمعیت خاطر، صمت، ترک جدال و مراء حتی به حق، دوری از اجتماع مسلمین حتی در مسجد و پناه‌بردن به مراکز اختصاصی به نام خانقاه، دیدن صور برزخی و امثال‌ذلک می‌باشد. \\ یعنی این مفاهیم که در تصوف یا عرفان یا هر دو وارد شده، الهام‌بخش این شده است که انسان صوفی عارف، از اجتماع به‌دور است و نگاه منفی به حکومت و سیاست دارد.\\ \\ مقدمه دوم، ما از طرفی دیگر و در تراث عرفانی و تصوف، تأثیرگذاری برخی از نحله‌های صوفی یا عرفانی را در بحث سیاست و حکومت، در حد اعلا می‌بینیم. از گذشته، ورود باطن‌گرایی مثل نحله اسماعیلیه، یا تصوف و صوفیانی مثل شیخ صفی اردبیلی و جریان صفویه در سیاست که در این مورد اخیر به ایجاد حکومت شیعی در کشور ایران منتهی شد، همچنین تأثیرگذاری نحله‌ها و طوایف صوفی یا عرفانی مانند کبرویه، عطار نیشابوری و جنگ با مغول‌ها و نیز سربداریه، در سیاست و حکومت قابل‌انکار نیست و لذا این سؤال رخ می‌نماید که "نگاه صوفیان و عارفان به مسئله حکومت و سیاست چیست؟"\\ \\ مقدمه سوم، می‌دانیم که طبق گفته مرحومین مجلسیین (محمدتقی و محمدباقر علیهما الرحمة) و طبق گفته شیخ بهایی، جریان تصوف و عرفان، هم در اهل‌سنت ریشه‌دار است و هم در میان شیعه. از نظر خاص مرحوم سید حیدر آملی که تصوف را عین تشیع و تشیع را عین تصوف می‌داند که بگذریم، از نگاه تاریخی این که در هر دو طایفه بزرگ اسلامی شیعه و سنی، ما از تصوف بهره داریم قابل‌انکار نیست. \\ یک سنی، حاکم را گر چه ظالم باشد، اولوالأمر می‌داند و با روایات جعلی {\large «أطع أمیرک و إن کان ظالما {\Large{2}}»،} یا {\large «و ان اوجع ظهرک {\Large{3}}»،} مصداق «\{{\large يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}\}{\large أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ {\Large{4}}.»} می‌داند و یک شیعه به تعبیر شیخ انصاری در مکاسب، فروشنده نخ به خیاطی که برای یک حاکم ظالم لباس می‌دوزد را از اعوان و اعیان ظلمه و جهنمی می‌داند.\\ بنابراین، طبیعی است که نگاه مذهبی و دینی می‌تواند در بحث ما تأثیرگذار باشد. \\ \\ مقدمه چهارم، در شیعه، عارفان و صوفیان دودسته هستند؛ مجتهدان و متخصصان در فقه و عامی‌ها.\\ البته در مجموعه عرفان و تصوف چنین است.\\ ما در تراث صوفی، فردی را به نام حبیب اعجمی داریم که حتی نام خود را نمی‌تواند بنویسد.\\ طبیعی است که در بحث ما اجتهاد فقهی مجتهدان، یا رأی مرجع تقلید عارفان و صوفیان که از عوام‌اند، در مسئله نقش خواهد داشت. \\ \\ مقدمه پنجم، مقصود از عارفان نجف یا عرفای نجف، سلسله منتهی به مرحوم سید علی آقای شوشتری و آن فرد به‌ظاهر جولا {\textbf{5}} است و این اصطلاح جدیدی است که در حوزه‌های علمی جاافتاده است. پس مقصود از عرفای نجف، همه عارفان خطه نجف نیستند. مثلاً مرحوم بحرالعلوم، مرحوم ملا عبدالصمد همدانی و مرحوم سید حیدر آملی، از عرفای نجف هستند؛ اما در این بحث موردنظر نیستند، زیرا همان‌گونه که در سطور فوق اشاره کردم، مقصود ما از نگاه عرفای نجف به مسئله حکومت و سیاست، اصطلاح عرفای نجف یا عارفان نجف، در این مصطلح اخیر است.\\ \\ مقدمه ششم، ما در عرفای نجف نیز دو گونه انسان داریم: شخصیت‌های فقیه مانند مرحوم ملا حسینقلی همدانی، مرحوم آقا سید احمد کربلایی و مرحوم ملکی تبریزی و کسانی که عوام هستند و متخصص در فقه نیستند؛ مانند مرحوم آقای حداد، مرحوم تولایی و امثال‌ذلک.\\ طیفی از شاگردان مرحوم آقای قاضی از اهل علم نبودند و مثلاً برق‌کار و یا معمار بودند.\\ طبیعی است که اگر نگاه غیرمتخصصان، به مسئله حکومت و سیاست بخواهد موردتوجه قرار بگیرد، یا باید با این زاویه دیده شود که رأی آنها به‌تبع رأی مرجع تقلیدشان چه بوده است و یا اگر می‌خواهیم از زاویه عرفانی بررسی کنیم، باید ببینیم تأثر آن‌ها از حالات عرفانی و دریافت‌های شهودی‌شان در این مسئله چه اقتضا کرده است؟\\ \\ مقدمه هفتم، جای این سؤال و یا این شبهه هست که اگر مقصود از عارفان نجف، تیره فقهای عارفان است، علی‌القاعده بحث، روی این گروه متمرکز است، قهراً این سؤال پیش می‌آید که دو عنوان بر عارفان فقیه نجف بار است؛ عرفان و فقه.\\ نگاه آن‌ها به این مسئله بما أنّهم فقیهٌ در بحث ما ارزشی ندارد، چون هر فقیهی نسبت به حکومت و سیاست اجتهاداً رأیی دارد. \\ بنابراین، نگاه آنها به‌عنوان عارفان نجف می‌ماند که آن هم می‌تواند کم‌اثر باشد، چون هر عارفی می‌تواند با تأثر از شهودات عرفانی در این مسئله رأیی داشته باشد. در نجف زندگی‌کردن اثری در بحث ما ندارد.\\ خلاصه اینکه این بحث را چه ثمره‌ای است و ثمره‌اش کجا ظاهر می‌شود؟ \\ در جواب این سؤال باید یاد کنیم از اینکه تمام بحث در این است که این سلسله‌ای که به مرحوم جولا و سید علی شوشتری منتهی می‌شود و در اصطلاحی نوپدید به نام عرفای نجف نامیده می‌شود و فی‌الجمله به‌گونه‌ای معاصر یا نزدیک به ماست، فقهای این سلسله شریفه با تأثر از دریافت‌های درونی و شهود باطنی یا با تأثر از عرفان، چه نگاهی در نگاه فقهی‌شان در مسئله حکومت و سیاست پیش‌آمده است؟ \\ به دیگر سخن، اگر به‌تصریح مرحوم شهید مطهری، فتوای فقیه دهاتی بوی دهات می‌دهد و فتوای فقیه شهری بوی شهر و تا این اندازه، تأثیرگذاری وجود دارد، این سؤال مطرح می‌شود که فتوای فقیهی که در مکتب عرفانی مرحوم ملا حسینقلی همدانی تربیت شده، بر مسئله سیاست و حکومت و مسائل اجتماعی، در چه حد بوده و در چه حد است؟\\ و می‌دانیم که عرفان و عرفای نجف، امروزه در قرائتی که مورد طرح و بررسی است، به تعبیر شهید مطهری شاخصه‌هایی دارند که این شاخصه‌ها آنها را در سلسله عرفای شیعی به‌عنوان یک گروه خاص مطرح می‌کند. مرحوم شهید مطهری، حضرت استاد آقای فنایی اشکوری و جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدحسن وکیلی اخیراً در بعضی از نوشته‌های خود به این بحث پرداختند.\\ بنابراین، جواب سؤال مشخص شد. بحث ما در عرفای نجف است که شاخصه‌های خاصی دارند و اگر بخواهیم به شاخصه‌های ممیزه عرفای نجف بپردازیم، احتیاج به یک نشست علمی دارد.\\ امروزه در عرفان شیعی یک پدیده به‌حساب می‌آیند و بحث در این است که این عرفای شیعی که فقیه هستند، دریافت‌های شهودی و عرفانی و معرفتی‌شان چه نقشی در نگاه آنها به سیاست و حکومت ایجاد کرده است؟\\ \\ مقدمه هشتم، در سالکان و عارفان نجف که از فقها هستند، ما دو قسم انسان داریم: انسان‌هایی که مشتهر هستند، مثل مرحوم آقای قاضی که از مشهورترین عارفان فعلی جهان شیعه به‌حساب می‌آید و عارفانی که گمنام هستند مثل مرحوم نایینی.\\ حضرت آیت‌الله بهجت به بنده فرمودند: «من سیزده یا چهارده‌ساله بودم که به نجف‌ مشرف شدم، آن‌قدر کوچک بودم که وقتی پشت سر مرحوم آقای نائینی در حرم مطهر می‌خواستم نماز جماعت بخوانم، یک چهارپایه‌ای آنجا بود، احساس کردم اگر بروم داخل این چهارپایه، سرم به سقف نمی‌رسد. در آن نمازی که پشت سرایشان ‌خواندم فهمیدم جناب آقای نایینی اهل مراقبه و عرفان است. بعداً که شاگرد رسمی ایشان در فقه و اصول شدم، دیدم بله درست فهمیده بودم، جناب آقای نائینی اهل مراقبت است.»\\ ما از مرحوم نائینی کتاب تنزیه الملة و تنبیه الامة را داریم. آن ورود فنی به بحث سیاست و حکومت را داریم با اینکه مرحوم نایینی جزو عرفا و سالکان گمنام نجف است و شناسنامه‌دار و مشهور به عرفان نیست، با اینکه یک متخصصی مثل مرحوم آیت‌الله بهجت ایشان را اهل معرفت می‌داند.\\ \\ مقدمه‌ نهم، در این نوشتار به دو جهت به نگاه مرحوم امام خمینی (قدس‌سره الشّریف) به حکومت و سیاست نمی‌پردازیم.\\ جهت اول این است که با اینکه ادعا شده مرحوم امام امت (رضوان‌الله تعالی علیه) نزد مرحوم ملکی تبریزی شاگردی سلوکی داشته‌اند، ولی این ادعا طبق نقل مقام معظم رهبری ادعای صادقی نیست. \\ مقام معظم رهبری نقل کردند که من از مرحوم امام خمینی (رحمت الله علیه) پرسیدم: آقا! شما پیش مرحوم ملکی تبریزی شاگردی کردید؟ با یک تأسفی فرمودند: «نه متأسفانه! من یک جلسه در درس ایشان حاضر شدم، چون آن زمان در خدمت مرحوم آقای شاه‌آبادی غرق در بحث‌های عرفان نظری بودیم، جلسه ایشان مرا نگرفت و دیگر شرکت نکردم.» و مرحوم امام خمینی (رحمت الله علیه) ازاین‌جهت احساس ضرر می‌کردند. بعدها ایشان به سبب ارتباط با مرحوم آقای بهجت (رحمت الله علیه)، با مکتب عرفای نجف آشنا شدند و یک ملاقات هم با مرحوم آقای قاضی (رحمت الله علیه) داشتند، آن ملاقات مشهور با داستان مشهورش، ولی ما ایشان را در ذیل عرفای نجف که به مرحوم سید علی آقای شوشتری (رحمت الله علیه) منتهی می‌شود، در ذیل این سلسله و رشته نمی‌بینیم.\\ و جهت دوم، اینکه راجع به نگاه این بزرگ‌مرد عالم تاریخ به سیاست و حکومت، آن‌قدر گفته شده و نوشته شده است که در این بحث نیاز به پرداختن آن نیست، گرچه به نظر ما آنچه گفته شده لازم بوده و هست؛ اما کافی نیست.\\ \\ مقدمه دهم، بر حسب بررسی اجمالی که در عنوان بحث موردنظر داشتم، تحقیقی حتی در حد یک مقاله در این زمینه ندیدم و فقط نسبت به بعضی از افراد این سلسله شریفه، تک‌نگاری‌هایی که بعضاً قوی است داریم.\\ \\ مقدمه یازدهم، فضای نجف در دوره عرفای نجف، فضای بسته و بی‌خبری است. اگر خاطرات مستر همفر را جعلی ندانیم (در صحت‌وسقم خاطرات مستر همفر اختلاف است و بعضی آن را جعلی می‌دانند)، گزارشی که او از فضای نجف دارد، مشخص می‌کند که چقدر فضا بسته و دور از مباحث سیاسی و حکومتی و اجتماعی است.\\ در همین دوره اخیر که چند بار مرحوم امام خمینی (قدس‌سره الشّریف) فرموده بودند: حوزه نجف مرده است، حوزه نجف خواب است.\\ حتی اگر خاطرات مستر همفر را هم در نظر نگیریم، تمام گزارشاتی که تاریخی و میدانی از آن دوره نجف داریم، نشانگر این است که جوّ غالب حوزه، جوّ بی‌خبری از جهان و دوران و زمان است. یعنی «\{{\large قال الإمام الصادق علیه‌السلام:}\}{\large اَلْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لاَ تَهْجُمُ عَلَيْهِ اَللَّوَابِسُ {\Large{6}}.»} بر نجف صادق نیست.\\ وقتی در چنین فضایی، نگاه عرفای نجف را به سیاست و حکومت می‌بینیم، تازه متوجه می‌شویم این بزرگواران چقدر درخشیدند.\\ حضرت آیت‌الله جوادی آملی در نظیر این مطلب فرمودند: «اگر حوزه‌های رسمی می‌بود، اساتید قوی می‌بودند، هم‌درس‌ها و هم بحث‌های قوی می‌بودند و از این حوزه‌ها و اساتید و هم‌درس‌ها و هم بحث‌ها، ابن سینایی بیرون می‌آمد، باز هم عجیب بود. با این که ابن سینا نه یک استاد دیده و نه حتی یک هم بحث و هم درس داشته است، بلکه برای درس‌خواندن نزد هر استادی رسیده، روز اول آن آقا استاد بوده، روز دوم هم‌بحث ابن سینا شده و روز سوم شاگرد ابن سینا شده است و گفته شما مطالعه کنید و به ما درس بدهید. حالا می‌شود فهمید ابن سینا یعنی چه کسی!»\\ هدف بنده از ذکر این مطلب این است که بگویم اگر ما حوزه نجفی مثل قم امروز داشتیم، حالا از مثل قم امروزی، سید جمال‌الدین بیرون می‌آمد، می‌گفتیم بعید نیست؛ ولی جای تعجب است که از حوزه آن زمان با دوری عجیبش از مسائل سیاسی، با تأثیرگذاری ملا حسینقلی همدانی، سید جمالی بدرخشد.\\ \\ مقدمه سیزدهم، برای کشف نگاه یک شخصیت علمی به یک موضوع، راه‌های متعددی وجود دارد که پنج راه را در اینجا ذکر می‌کنم. مثلاً من می‌خواهم نگاه مرحوم آقای میلانی را به مسئله حکومت اسلامی بیابم.\\ راه اول، صرف تصریح خود این شخصیت به رأی خودش است، آن هم بدون تفصیل.\\ یک شخصیتی می‌گوید رأی من در این مسئله این است، ولیکن ما هیچ جا در آثارش تفصیل و توضیح نمی‌بینیم.\\ راه دوم، تصریح خود این شخصیت به همراه بحث علمی و بررسی تفصیلی است. مانند کاری که مرحوم نایینی در تنزیه الملة کردند.\\ راه سوم، گزارش نزدیکان آن شخصیت می‌باشد.\\ اعم از نزدیکان نسبی، فرزندان، اهل‌البیت که {\large «"أدری بما فی البیت"»} هستند، و چه نزدیکان علمی و روحی، مثل شاگردان، زیرا بعضی از مطالب سینه‌به‌سینه نقل می‌شود.\\ راه چهارم، عملکرد فردی است.\\ ما می‌خواهیم ببینیم این آقا مثلاً به سیاست و کارهای انقلابی و به کارهای حکومتی اعتقاد داشته است یا خیر؟ \\ در این باره، شهید قدوسی را مثال می‌زنم. شهید قدوسی جزو این سلسله شریفه و اهل سلوک و عرفان است. وقتی چنین شخصیتی دادستان کل کشور شود، متوجه می‌شوید و عملکرد، نگاه را نشان می‌دهد.\\ راه پنجم، نگرش‌ها و عملکردهای دست‌پروردگان و متأثران از یک شخصیت است.\\ مثلاً علامه طباطبایی است. می‌آییم سراغ شاگردان ایشان مانند شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید مفتح و علامه طهرانی (رحمت الله علیه). شخصیت‌هایی که یکی از یکی دیگر انقلابی‌تر هستند و به سیاست و حکومت، بیشتر از بن دندان اعتقاد دارند.\\ ما در بررسی شخصیت افراد این مجموعه در حدی که من پرداختم، از همه این روش‌ها استفاده کردیم و خود را منحصر در یکی از این روش‌ها نکردیم.\\ \\ مقدمه چهاردهم، منابع این بحث را ما می‌توانیم به چندگونه تقسیم کنیم: \begin{enumerate} \item نخستین منبع ما، آثار مستقیم عرفای نجف است. عارفان نجف، گاه در زمینه سیاست و حکومت، آثار مستقیم دارند.\\ مثل مقالات سید جمال در العروة الوثقی، در آن هجده شماره‌ای که در پاریس چاپ شد و مانند کتاب تنزیه الملة مرحوم نایینی. \item کتاب‌ها و مقالاتی که با همین موضوع با عنوان عام نوشته شده است، مانند کتاب مکتب‌های عرفانی حوزه‌های علمیه شیعی در ایران و عراق که در این زمینه به‌صورت عام بررسی نموده است. کتاب مکتب‌های عرفانی حوزه‌های علمیه شیعی در ایران و عراق، توسط جناب آقای جلالی تألیف شده است. من داور این کتاب بودم و از بهترین کتاب‌های عصر ما می‌باشد. \item کتاب‌ها یا مقالاتی که درباره همین موضوع، به‌صورت خاص نگاشته شده است.\\ منظور من از خاص، ‌ این است که یک شخص خاص مورد بررسی قرار گرفته باشد. تأثیرگذاری، یعنی بررسی یک شخص خاص، اما به‌صورت عمومی شخصیت او بررسی شده است. \end{enumerate} مقدمه پانزدهم، بررسی این موضوع نسبت به شخصی به‌صورت اخص که این مقدمه موضوع بحث ما می‌باشد.\\ این مطلب دقیقاً به چه معنا است؟ یعنی تأثیرگذاری دریافت‌های عرفانی و شهودی یک شخص در شخصیت سیاسی و نگاه او به سیاست و حکومت.\\ که متأسفانه در این زمینه خیلی کاری انجام نشده است. در دفتر تبلیغات خراسان رضوی همایشی با همین نگاه به بعضی از عرفا برگزار شد که در آن همایش بنده هم حضور داشتم و شاید این کتاب جناب آقای ملّایی را هم بتوانیم بگوییم همین نگاه اخص را دارد.\\ \\ مقدمه شانزدهم، اینجا می‌خواهم یک تأسیس اصل کنم و بعد وارد بحث شوم. \\ اگر گفتیم عرفان، انسان را به اوج تقوا می‌رساند و انسان متقی بصیر است، {\large «اِتَّقُوا فِرَاسَةَ اَلْمُؤْمِنِ}\{{\large فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {\Large{7}}}\}.» {\large «المؤمن بصیر»} و انسان متقی فرقان به دست دارد، «\{{\large يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}\} {\large إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا {\Large{8}}.»} و انسان متقی وظیفه محور است و انسان عارف شجاع است.\\ به تعبیر ابن‌سینا در نمط نهم {\large «العارف شجاع و کیف لا و هو بمعزل عن تقیة الموت {\Large{9}}»،} ترسی از مرگ ندارد.\\ اگر شخصی را در نظر گرفتیم که حقایق را می‌بیند، وظیفه محور است، سلاح تقوا در بر دارد و ترس هم ندارد، طبیعی است علی‌القاعده چنین انسانی باید نگاهش به سیاست و حکومت، نگاهی درست و بر اساس این نگاه، عملکرد او عملکردی درست باشد.\\ بهترین نمونه‌اش بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران است، درست می‌بیند، درست می‌فهمد، به هنگام عمل می‌کند، درست عمل می‌کند و نمی‌ترسد.\\ یعنی اگر کسی نگاهش به سیاست غلط بود، یا اگر نگاه درست بود و درست اقدام نکرد، عاملش باید این باشد که یا بترسد و یا نفهمد و یا اینکه بفهمد و طبق فهمش عمل نکند. یعنی یا ضعف علمی و ضعف بصیرت و یا ترس دارد. این امور در مورد یک عارف، ‌ بی‌معنا است.\\ اگر روایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) {\large «هَجَمَ بِهِمُ اَلْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ اَلْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ اَلْيَقِينِ وَ اِسْتَلاَنُوا مَا اِسْتَعْوَرَهُ اَلْمُتْرَفُونَ {\Large{10}}»،} درباره چنین انسانی است معنا ندارد بخواهد کج بفهمد، کج حکم کند یا به آنچه می‌فهمد از سر وادادگی، پا پس بکشد، یا بخواهد بترسد و اقدام عملی نکند.\\ این نکته را به‌عنوان یک تأسیس اصل در نظر گرفتم. البته این تذکر باید داده شود که چه‌بسا در رویکردهای عملی، ما تفاوت رفتاری ببینیم و این به اعتبار اجتهاد در مسئله است که حالا شرایط را مهیا ببینند یا نبینند، یا به اعتبار این است که کسی در کدام قسمت دارد زندگی می‌کند و با چه شرایطی دارد عمل می‌کند. این منافاتی با اینکه عارف نگاه درست و صحیح و عملکرد درست و صحیح در بحث حکومت و سیاست داشته باشد، ندارد.\\ در اینجا بحث من در مقدمات پایان یافت. \\ اکنون در مورد ده شخصیت عرفانی که تعدادی از قدما و نیز تعدادی از متأخرین این سلسله هستند و در حیطه بحث ما هستند اشارتی داشته باشم.\\ سرّ اینکه از قدما و از متأخرین هر دو آورده شد، این است که بگویم این جریان، مضبوط و محفوظ مانده و وقتی شروع شده متوقف نشده و {\large «خلفاً عن سلفٍ و نسلاً بعد نسلٍ»،} گسترش پیدا کرده است.\\ \\ این بخش بحث را با آغازگر مهم سلسلة النور، \textbf{مرحوم ملا حسینقلی همدانی (رضوان‌الله تعالی علیه)} آغاز می‌کنم.\\ ما نگاه ایشان را به سیاست و حکومت از دو عامل می‌توانیم به‌خوبی کشف کنیم؛\\ نخستین عامل، پرداختن به مباحث اجتماعی فقه است. \\ تا به امروز بزرگ‌ترین و دقیق‌ترین تقریر درس خارج کتاب القضاء، تألیف مرحوم ملا حسینقلی همدانی است. باوجوداینکه در عصر ایشان، حکومت اسلامی بر پا نبوده که بگوییم قوه قضاییه‌ای هست و ضرورت اقتضا می‌کند. گر چه درست است که فقها کار قضاوت را هم به دوش می‌کشیدند، ولی پرداختن با این حجم وسیع به بحث کتاب القضاء، بیانگر این نگاه ویژه به مباحث اجتماعی است. من یادم است انقلاب که پیروز شد، فقها داشتند در حوزه قم، کماکان طهارت و صلاة و خمس و... می‌گفتند. یک نهیبی از مرحوم امام امت آمد که: قضا بگویید، دیات و حدود و قصاص بگویید. استاد ما مرحوم آیت‌الله شیخ جواد تبریزی درس چهارشنبه‌ها را به کتاب القضاء اختصاص دادند؛ یعنی باقی هفته، همان صلاة یا طهارة ـ دقیق یادم نیست‌ ـ بود و فقط چهارشنبه‌ها کتاب القضاء گفته می‌شد و برای ما هم عجیب بود، زیرا اصلاً حاج شیخ جواد تبریزی که کتاب القضاء تدریس می‌کرد، آن فردی نبود که کتاب الطهارة را می‌گفت. یعنی ایشان در کتاب الطهارة واقعاً ید بیضاء نشان می‌دادند و در قضاء چنین نبودند.\\ مرحوم ملا حسینقلی همدانی در آن زمان با بصیرتی که داشتند، می‌دانستند شاگردانشان به مسائل اجتماعی مبتلا می‌شوند و باید کتاب القضاء را خوب بدانند، پس مفصل کتاب القضاء گفتند.\\ دومین علتی که سبب می‌شود نگاه مرحوم ملا حسینقلی همدانی را به بحث مباحث حکومی و سیاسی، کشف کنیم، شاگردانی است که از ایشان باقی ماندند. قابل‌ذکر است که مرحوم ملا حسینقلی همدانی سیصد شاگرد و شاگرد، شاگرد تربیت‌کرده است.\\ از این تعداد، چهار نفر مشتهر به کمال هستند، یعنی به اینکه انسان کامل شدند. این چهار نفر عبارت‌اند از: میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، آقای سید احمد کربلایی، علامه طهرانی (رحمه الله علیه)، واحد العین بکّاء، مرحوم آقای شیخ محمد بهاری و مرحوم سید سعید حبوبی. \\ مرحوم آقابزرگ تهرانی در نقباء البشر و در جای دیگر می‌گوید: «من با شاگردان مرحوم ملا حسینقلی همدانی بودم، اینها هرچه دارند از استادشان دارند {\textbf{11}}.» \\ اکنون به شخصیت تعدادی از شاگردان ملا حسینقلی همدانی اشاره‌ای خواهم داشت که عبارت هستند از سید سعید حبوبی، سید عبدالحسین لاری، شیخ باقر همدانی و سید جمال‌الدین اسدآبادی.\\ \\ بعد از مرحوم ملا حسینقلی همدانی، به \textbf{سید سعید حبوبی} می‌پردازیم.\\ سید سعید حبوبی در سال ۱۲۶۶ هجری قمری متولد شد و در سال ۱۳۳۳ هجری قمری در ناصریه عراق درگذشت.\\ ایشان شاعر عراق و بطل العراق است که اکنون مجسمه‌اش در ناصریه عراق با همان عبا و عمامه سیادت، وسط میدان اصلی می‌درخشد. \\ در زمان سید سعید حبوبی ایتالیایی‌ها به لیبی حمله کردند و آنجا را اشغال نمودند. ایشان جنگ با ایتالیایی‌ها را لازم دانستند و فتوای جهاد دادند.\\ دومین مورد سیاسی سید سعید، زمانی بود که انگلیسی‌ها در جنگ جهانی اول به بصره عراق حمله کردند. مرحوم میرزای دوم فتوای جهاد دادند. مرحوم سید سعید حبوبی، از اولین کسانی بود که در این فتوا جلوداری کرد. علما زیر بیرق وی جمع شدند و ایشان در این جهاد، نود هزار نفر را رهبری کرد. قبل از اینکه حرکت کنند، سید سعید حبوبی در مسجد هندی نجف، سخنرانی آتشینی کردند و تقریباً تمام افرادی را که در نجف بودند، با خودشان به جهاد بردند. آن‌ها به سمت ناصریه و از ناصریه به سمت شعیبیه رفتند. \\ حکومت عثمانی در اوج درگیری، با اغراض خاصی، پنج هزار سکه، کمک فرستاد؛ ولی مرحوم سید سعید حبوبی فرمودند: نیازی به مال تو نیست، خودم جنگ را اداره می‌کنم.\\ سپس به بعضی از سران عشایر، نامه‌نگاری کردند و کمک‌های مالی رسید، ولی چون درگیری ادامه پیدا کرد، مجدد نیاز پیدا کردند، پس املاکی را که در عراق داشتند، به رهن دادند، پول رهن را گرفتند و خرج جهاد کردند. \\ این سبک مدیریت‌ها، تأثیر نفس مرحوم ملا حسینقلی همدانی در سید سعید حبوبی است.\\ مرحوم سید سعید حبوبی، نخستین کسی بود که در بغداد، به جواز تأسیس مدارس جدید، برای آموزش زبان خارجی فتوا داد.\\ بعدها مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری می‌خواست در قم مقداری از سهم امام را خرج آموزش زبان انگلیسی به طلاب بکند، بازاری‌های تهران اعتراض کردند که ما به شما پول نمی‌دهیم که طلاب، زبان کفار را یاد بگیرند، در نتیجه مرحوم آقای شیخ عبدالکریم هم از انجام این کار خودداری نمود.\\ از روشن‌ترین شواهد زندگی سیاسی مرحوم سید سعید حبوبی، هم‌فکری و ارتباط نزدیک ایشان با سید جمال‌الدین اسدآبادی در نجف است.\\ آن‌قدر مرحوم سید سعید حبوبی در این زمینه‌ها شهرت یافت که وقتی فوت کرد، در رثای او مرثیه‌ها گفتند. شاگرد ایشان، شیخ جواد شبیبی قصیده بلندی {\textbf{12}} سرود با مطلع: \begin{center} {\large «لواء الدّین لفّ فلا جهاد \hspace*{2.5cm} و باب العلم سدّ فلا اجتهاد»} \end{center} می‌گوید با رفتن مرحوم سید سعید حبوبی، پرچم جهاد پایین آمد و درب علم و اجتهاد بسته شد.\\ مطلبی که خیلی شیرین است این قسمت قضیه است که عثمانی‌ها به‌خاطر خیانتی که شد، عقب کشیدند، لشکر شیعه که زیر نظر سید سعید حبوبی در عراق متمرکز بود، ضعیف شد و عشایر هم تحت‌تأثیر قرار گرفتند. مرحوم سید سعید حبوبی، شاگردشان مرحوم آقای حکیم را فرستادند که از ستاد فرماندهی بپرسند چه باید کرد. به‌خاطر آشوب آن زمان، اسب نبود و اسب نداشتن در آن معرکه، یعنی با جانشان بازی کردند. مرحوم سید سعید حبوبی اسبشان را به آقای حکیم دادند و گفتند به ستاد فرماندهی برود. هرچه آقای حکیم گفت: استاد! شما کشته می‌شوی. سید سعید گفت اینکه تو بروی و جواب را بیاوری و به فرماندهان باقیمانده ابلاغ کنی، مهم‌تر از حیات من است و ایستادند و بدون اسب جنگیدند.\\ از کارهای دیگری که ایشان انجام دادند، این بود که بخشی از اشعار ناب خودشان را به اشعار حماسی و ترغیب به جهاد اختصاص دادند. دیوان مرحوم سید سعید، بارها چاپ شده است. \\ زمانی که لشکر شکست خورد، سید سعید حبوبی از غصه این وضعی که پیش‌آمده، طبق نقل مرحوم آقابزرگ تهرانی، در مهاجرت به ناصریه، دق کردند و از دنیا رفتند. چنین غیرتی مثال‌زدنی است.\\ نظیر این مطلب را برای مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری نیز داریم. مرحوم آقا شیخ عبدالکریم هم ظاهراً در یک جریانی، زمان رضاشاه، در بحث بدحجابی و بی‌حجابی که رضاشاه در قم کاری کرده بود، نتوانسته بودند تحمل کنند.\\ مرحوم آقابزرگ تهرانی می‌گویند: «هر چه سید سعید حبوبی در این زمینه‌ها دارد، از مرحوم ملا حسینقلی همدانی و از این مکتب دارد {\textbf{13}}.»\\ \\ نفر سوم، \textbf{سید عبدالحسین لاری.} \\ سید عبدالحسین متولد ۱۲۲۶ هجری قمری هستند و در ۱۳۰۳ هجری قمری فوت کردند. مرقد ایشان در جهرم، مزار است.\\ زمانی که مرحوم لاری در نجف مشغول تحصیل بودند، لاری‌ها از مرحوم میرزای شیرازی خواستند که یک مجتهد برای آن‌ها بفرستد. مرحوم میرزای شیرازی فرمودند تأملی کنم و یک فرد برازنده‌ای را برای شما بفرستم. تا اینکه به این نتیجه رسیدند که مرحوم سید عبدالحسین لاری را بفرستند.\\ مرحوم لاری، آدم عجیبی است.\\ نخستین کسی است که در ایران در منطقه لار، حکومت اسلامی تشکیل داده است.\\ در متن نوشته‌های ایشان موجود است که به ولایت‌فقیه و ضرورت تأسیس حکومت اسلامی اعتقاد داشته است. مرحوم لاری تصریح داشت که حکومت طاغوت و محمدعلی شاه قاجار مشروع نیست و همکاری با وی حرام است.\\ بنابراین، عملاً حکومت اسلامی تشکیل داد و دست به هفت اقدام زد: \begin{enumerate} \item تشکیل نیروی نظامی و انتظامی. \item چاپ و تکثیر تمبر مخصوص با عنوان «پست ملت اسلام». \item اجرای قصاص و حدود اسلامی. \item اخذ مالیات شرعی از مردم. \item اعطای نشان و القاب به سرداران و سران نظامی و مذهبی نهضت. \item عدم اعتماد به واکنش دولتمردان و سردمداران سنتی فارس. یعنی اعتنایی به ناراحتی و انتقاد آنان نسبت به فعالیت‌های خودش نمی‌کرد. \item احیا و اقامه نمازجمعه و نصب ائمه جمعه. \end{enumerate} مرحوم لاری مانند یک حاکم مبسوط الید در اطراف‌واکناف، امام‌جمعه نصب می‌کرد.\\ از اقدامات دیگر مرحوم لاری، فتوا به جهاد علیه انگلیسی‌ها است.\\ ایشان به صولت الدوله نوشت: ـ عین عبارت ایشان است ـ «من که مجتهد و جانشین پیامبر اسلام هستم، به این وسیله فتوا می‌دهم که جهاد با این کفار حربی انگلیسی‌ها واجب است {\textbf{14}}.»\\ از دیگر اقدامات سید عبدالحسین لاری، رأی به عدم مشروعیت قرارداد ۱۹۰۷ م بود.\\ قرارداد فوق، میان بریتانیا و روس‌ها منعقد شد و ایران را دوپاره کردند.\\ مرحوم لاری به‌صراحت اعلام کرد این قرارداد هیچ‌گونه اعتباری ندارد و بر استرداد تمام زمین‌هایی که استعمارگران انگلیسی و روسی گرفتند تأکید کرد. ایشان در منبرهایش به‌صراحت از انگلیسی‌ها به ابالیس انگلیس و کفار حربی و از روس‌ها نیز به روس بدتر از مجوس تعبیر می‌نمود. با اینکه همان موقع، روشنفکرها یا به دامن انگلیس و یا به دامن روس می‌غلتیدند. این که ما در جمهوری اسلامی فریاد زدیم: نه شرقی نه غربی، وامدار شاگردان مرحوم ملا حسینقلی همدانی هستیم.\\ مرحوم لاری سه رساله سیاسی با عنوان آیات الظالمین، قانون در اتحاد دولت و ملت و نیز قانون مشروطه مشروعه چاپ کردند.\\ بانیوس، سفیر انگلیس به‌صراحت نوشته است، جناب لاری، آغازگر نهضت علیه ما انگلیسی‌ها در جنوب ایران بود.\\ این تأثیر نفس مرحوم ملا حسینقلی همدانی است که در اینها جوشیده است.\\ \\ شخصیت چهارم: \textbf{شیخ محمدباقر همدانی.}\\ (شیخ محمدباقر همدانی غیر از شیخ محمد بهاری همدانی است. مرحوم شیخ محمد بهاری همدانی که مشهور هستند، قبرشان در بهار است، ولی مرقد شیخ محمدباقر همدانی در همدان است.)\\ شیخ محمدباقر همدانی در سال ۱۲۷۵ یا ۷۷ متولد شده‌اند و در سال ۱۳۳۳ وفات نموده‌اند و مرقد ایشان در همدان واقع شده است.\\ بعد از اینکه مرحوم آقا سید عبدالمجید گروسی فوت کردند، مردم همدان از میرزا خواستند عالمی برای آن‌ها بفرستد. میرزا نیز مرحوم شیخ باقر همدانی را برای این کار نامزد کردند. زمانی که شیخ محمدباقر همدانی آمدند، چنان وارد مسائل سیاسی و اجتماعی شدند که من با خودم فکر می‌کنم، ایشان چطور توانسته باوجود این‌همه مشغله، شصت جلد کتاب تألیف کند!\\ استاد ما مرحوم آقای بهجت می‌فرمودند مرحوم آقای شیخ محمدحسین کمپانی شخصیتی بود که اگر کسی به علمش نگاه می‌کرد و مثلاً نهایة الدرایة ایشان را می‌دید، می‌گفت ایشان فقط درس‌خوانده و در عمرش دو رکعت نماز مستحبی به جا نیاورده است، ولی اگر به اعمالش نگاه می‌کرد و اینکه ایشان مثلاً هر روز هزار مرتبه سوره قدر و زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‌خوانده است، می‌گفت ایشان وقت مطالعه نداشته و یک خط کتاب نخوانده است.\\ مرحوم آقا شیخ محمدباقر همدانی نیز چنین بوده و باوجود آن‌همه فعالیت اجتماعی و سیاسی، شصت جلد کتاب دارد. در اینجا به بخشی از فعالیت‌های ایشان اشاره می‌کنم: \begin{enumerate} \item شرکت فعال در نهضت روحانیون عدالت‌خواه تهران در هجرت به قم در سال ۱۳۲۴. \item ایجاد جنبش به نفع مشروطه در همدان.\\ اعتقاد به اینکه مشروطه همان مشروعه است و لذا کتابی هم با عنوان ایضاح الخطاء فی الردّ علی الاستبداد در نقد مرحوم شیخ فضل‌الله نوری نوشتند. زیرا مرحوم شیخ فضل‌الله معتقد بودند که مشروطه مشروعه مورد قبول است، ولی ایشان معتقد بودند اصلاً مشروعیت در ذات مشروطیت است و این مسئله یک بحث فقهی است. \item عضویت در «انجمن ولایتی» و ریاست این انجمن در شعبان ۱۳۲۵. \item تشکیل نیروی نظامی بر ضد محمدعلی شاه قاجار. \item مرحوم بهبهانی که از سران مشروطه بود، وقتی تبعید شده بود و می‌خواست به‌طرف عراق برود، مرحوم بهاری می‌خواست با نیروی نظامی‌اش طی عملیاتی در راه، درگیری ایجاد کند و ایشان را آزاد نماید، ولی مرحوم بهبهانی متوجه شدند و نامه نوشتند: این کار را انجام ندهید، به صلاح نیست و ایشان هم به امر مرحوم بهبهانی از انجام این کار صرف‌نظر کرد. \item شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی ملی به‌عنوان یکی از پنج مجتهد. لازم به ذکر است که ما طبق قانون، در دوران مشروطیت، مجتهدین خمسه داشتیم که اینها باید داخل در مجلس می‌بودند. علمای نجف در آن زمان، ایشان را به‌عنوان یکی از این پنج نفر نامزد کردند. \item ریاست هیئت اتحادیه با عضویت هفتاد تن از علما. \end{enumerate} موارد فوق نمونه‌ای از فعالیت‌های مرحوم آقا شیخ محمدباقر همدانی بود.\\ اگر نگاهی به تألیفات ایشان داشته باشیم عناوینی همچون رد بر نصاری، رد بر منکران امام‌زمان (علیه‌السلام) می‌بینیم که باز هم بر دغدغه‌مندی اجتماعی ایشان دلالت دارد.\\ آری! اجرای مجدانه احکام شرعی مثل مرحوم لاری در منطقه خودش که علناً حکم شرعی را اجرا می‌کند. نامه‌ها و تلگراف‌هایی که به شاه، وزرا و مسئولین نوشته‌اند و در تاریخ موجود است از اعمال مشعشع اوست.\\ یکی از کارهایی که جزو شاهکارهای مرحوم همدانی است، مخالفت با سالارالدوله برادر محمدعلی شاه قاجار است که کردستان را تصرف کرده بود و این باعث شده بود دستور بدهد خانه مرحوم بهاری را با توپ بزنند. چندین هزار نفر از مردم در این خانه حضور پیدا کردند، او هم دید نمی‌تواند این کار را انجام دهد و ترور ایشان، هرچند بار نافرجام ماند.\\ قصد بنده این است که بگویم ما باید در مصداق، ببینیم عرفان، سلوک، شهود، دریافته‌های عارف چه تأثیری می‌کند. \\ \\ شخصیت پنجم: \textbf{سید جمال‌الدین اسدآبادی.} \\ دررابطه‌با شخصیت سید جمال‌الدین فقط باید این مسئله را بررسی کرد که آیا ایشان اهل عرفان و شهود هم بوده یا خیر؟ چون بحث سیاست و حکومت ایشان نیاز به گفتگو ندارد.\\ دراین‌رابطه فقط به ذکر دو عبارت بسنده می‌کنم. نخستین عبارت از شهید مطهری است، آنجا که می‌فرماید: «بدون تردید سلسله‌جنبان نهضت‌های اصلاحی صد‌ساله اخیر سید جمال‌الدین اسدآبادی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد. دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع‌بینی خاصی بازگو نموده، راه اصلاح و چاره‌جویی را نشان داد. نهضت سید جمال هم فکری بود و هم اجتماعی. سید جمال در نتیجه تحرک و پویایی هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به درد کشورهای اسلامی که داعیه علاج آن‌ها را داشت، دقیقاً آشنا شد. سید جمال مهم‌ترین و مزمن‌ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد {\Large{15}}.»\\ امروزه دقیقاً درد، همین است. یعنی ما در بحث استبداد داخلی، بن سلمان‌ها را داریم و در بحث استعمار خارجی، جان بولتن‌ها را داریم.\\ سید جمال با این دو به‌شدت مبارزه کرد و سرانجام هم وی را مسموم کردند و جان خود را از دست داد.\\ مقام معظم رهبری نیز دررابطه‌با سید جمال‌الدین فرمودند: «سید جمال کسی بود که برای اولین‌بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد. کسی بود که مسئله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اول بار در فضای عالم به وجود آورد. او مطرح‌کننده، به‌وجودآورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی‌شود دست‌کم گرفت و سید جمال را نمی‌شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد. مبارزات سیاسی سید جمال چیزی است که قابل‌مقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول‌وحوش کار سید جمال حرکت کردند، ‌ نیست {\textbf{16}}.» \\ «سید جمال‌الدین بزرگ، آن مرد اسلام، آن مرد اسلام‌خواه، شجاع، مبارز، بزرگ، بهترین جایی را که برای مبارزات خود توانست پیدا کند مصر بود، بعد هم شاگردان او محمد عبده و دیگران {\textbf{17}}.»\\ در اینجا به ذکر اهداف سید جمال‌الدین می‌پردازم؛ \begin{enumerate} \item \textbf{مبارزه شدید و هدفمند با استبداد داخلی. }\\ ما از استبداد داخلی، فقط در حد یک اسم شنیده‌ایم. خدا می‌داند ظلّ‌السلطان پسر ناصرالدین‌شاه در اصفهان چه کرد! نقل کرده‌اند که بچه‌ای در جوی آبی افتاد و جلوتر، آسیاب داشت می‌گشت. شخصی در صدد نجات بچه برآمد، ظل‌السلطان نگذاشت و گفت: می‌خواهم ببینم وقتی زیر پره‌های آسیاب می‌رود، آب چه رنگی می‌شود.\\ یک دختر جوان نمی‌توانست در روز به حمام برود. گماشته‌های ظلّ‌السلطان، مقابل تمام حمام‌های اصفهان بودند، تا از دخترانی که از حمام بیرون می‌آیند و صورتشان گل‌انداخته و خوشگل می‌شوند، زیباترین و رعناترین را انتخاب کنند و به کاخ ببرند.\\ جنایاتی کرد که قلم شرم دارد. بعضی از افراد گمان می‌کنند، چون ناصرالدین‌شاه دو تا شعر برای امام حسین (علیه‌السلام) گفته، آدم خوبی است، درحالی‌که جزو مستبدترین‌ها است. سید جمال مخالف استبداد است، فقط هم نه استبداد داخل ایران، بلکه تمام دول اسلامی. \item \textbf{مبارزه شریف هدفمند با استبداد خارجی.} \item \textbf{تأثیرگذاری در بصیرت بخشی در جامعه نخبگانی جهان اسلام.}\\ مثلاً عبده رئیس الازهر است. حسن البنّاء نیز آدم‌بزرگی است. سید جمال‌الدین روی آن‌ها تأثیر عمیق گذاشته است.\\ به‌عنوان نمونه ذکر کنم: عرب‌ها خیلی متعصب هستند روی زبانشان، من دیدم منبری ایرانی بود، ولی زبان عربی را به‌خوبی کارکرده بود، همین که از لهجه می‌فهمیدند این شخص عرب نیست، پای منبر وی نمی‌نشستند.\\ سید جمال‌الدین به هفت زبان، مثل زبان مادری صحبت می‌کند که یکی از آن‌ها عربی است. به‌طوری که اینها اول تشخیص نمی‌دادند ایشان ایرانی و غیرعرب است. چقدر یک انسان بلندهمت باید ابزار را قوی در دست داشته باشد! \\ سید جمال از سخنوران نمونه عالم است، یعنی اگر بخواهند؛ مثلاً وی را مقایسه کنند، با هیتلر مقایسه می‌کنند که در تاریخ گاه داریم آن‌قدر در سخنرانی، عالی سخنرانی می‌کرد که گویا درودیوار هم دارد گوش می‌کند. \item \textbf{ارتقا فهم و بصیرت بخشی به توده‌های مسلمان.} \item \textbf{تقریب بین المذاهب الاسلامیه به معنای واقعی کلمه.}\\ یعنی هویت خودش را مخفی نگه داشت که بتواند این کار را انجام بدهد. امروزه هنوز بعضی‌ها می‌گویند ایشان افغانی است، با اینکه فامیل‌های ایشان در اسدآباد همدان زندگی می‌کنند. اصلاً معتقد به امت واحده بود و بر همین اساس نیز تلاش می‌کرد. \item \textbf{شناخت صحیح غرب آن زمان به‌منظور دستیابی به خوبی‌هایش و پرهیز از بدی‌هایش.} \item \textbf{اهمیت به فلسفه‌های مضاف.}\\ امروزه طبیعی است که ما درکی از فلسفه‌های مضاف و اهمیت آنها داریم، درحالی‌که سید جمال‌الدین آن زمان به فلسفه‌های مضاف، مانند فلسفة التربیة، فلسفة الصناعة اهمیت می‌داد و در ارتباط با هر یک از این موارد کتاب نوشته است. \end{enumerate} بحث سیاست و حکومت در سیره عملی سید جمال کالنار علی المنار است و نیازی به صحبت نیست. \\ مطلبی که باید مشخص شود، این قسمت قضیه است که ایشان اهل عرفان بوده است که البته امروزه این مسئله قابل شک نیست، زیرا نامه‌های سید جمال‌الدین به مرحوم ملا حسینقلی همدانی وجود دارد.\\ به نظر بنده، اگرچند مورد را کنار هم بگذاریم می‌بینیم که شاگردی و استفاده از محضر مرحوم ملا حسینقلی همدانی در زندگی سید جمال مبرهن است و همه تذکره‌نویسان نیز این را نوشته‌اند و بلکه آن‌هایی که دقیق بودند، ایشان را شاگرد رسمی ملا حسینقلی همدانی دانسته‌اند. آن هم شاگردی که دستور و ذکر و اربعین دارد.\\ موارد زیر نیز شاهدی بر این امر است: \begin{enumerate} \item در تقریرات ایشان عباراتی مانند «مرآة العارفین» و «الواردات» که اصطلاحاتی عرفانی است، خودنمایی می‌کند. \item هم‌فکری و مؤانست با یکی از ارکان اربعه شاگردان مرحوم ملا حسینقلی همدانی، یعنی مرحوم سید سعید حبوبی در نجف اشرف. \item تألیف آثاری در عرفان و فلسفه به نام مرآة العارفین، الواردات القلبیه، فلسفة التربیة، فلسفة الصناعة‌ و أمثال ذلک. \\ بنابراین، مضمون تعداد قابل‌توجهی از کتاب‌های سید جمال‌الدین عرفانی است و ایشان به حکمت، مخصوصاً حکمت ابن سینا مشتهر است. \item وجود یک حلقه ارادت پیرامون جناب سید جمال.\\ میرزا رضای کرمانی که ناصرالدین‌شاه را کشت، یکی از مریدان ـ مرید به معنای واقعی کلمه در عرفان و تصوف ـ جناب سید جمال است و چنانچه نقل کرده‌اند سید جمال هم به این کار راضی نبود. اما میرزا رضای کرمانی دید ناصرالدین‌شاه دومرتبه او را دعوت کرد و بی‌اعتنایی کرد و بار دوم با خفت از کشور به ترکیه تبعید نمود، پس رگ غیرتش جوشید، و چون ناصرالدین‌شاه را هم واجب القتل می‌دانست، دست به قتل او زد.\\ محمدحسن امین‌الضرب که در حقیقت، بزرگ مطبعه کشور ایران در آن زمان است، یکی دیگر از مریدان سید جمال‌الدین است.\\ اصلاً سید جمال‌الدین یک شخصیت صددرصد کاریزما دارد، یعنی هر کس او را می ببیند با اولین برخورد شیفته می‌شود و لذا است برای اینکه بتواند مسئولیت خودش را انجام بدهد، ازدواج‌نکرده و بچه ندارد. ایشان ده‌ها مسافرت به شرق و غرب عالم داشته است. \end{enumerate} سید جمال در یکی از نامه‌هایش می‌نویسد: «هیچ‌چیز برای خودم دست‌وپا نکردم تا بتوانم آزاد باشم.»\\ بنابراین، استناد مرحوم سید جمال به این سلسله علیّه، قابل شک نیست.\\ \\ من از متقدمین به همین شخصیت‌ها اکتفا می‌کنم و به متأخرین می‌پردازم.\\ \\ نخستین شخصیت ما در متأخرین، \textbf{علامه طباطبایی} است.\\ مرحوم علامه طباطبایی سال ۱۳۲۱ قمری برابر با اسفند ۱۲۸۱ هجری شمسی متولد شدند و در ۱۴۰۲ قمری یعنی آبان ۱۳۶۰ شمسی هم از دنیا رفتند. \\ مرقد مطهرشان در قم و حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) است. اول اینکه ایشان به‌ضرورت تشکیل حکومت اسلامی معتقد هستند. اینکه آقای کدیور نویسنده کتاب افتضاح مرجعیت در شیعه، این کلام را که «این انقلاب یک شهید داشت و آن هم اسلام بود»، به علامه طباطبایی نسبت می‌دهد، واقعیت ندارد و کذب محض است. من با آقای کدیور ساعت‌ها گفتگو داشتم، فردی است که مصداق کامل اپوزیسیون است.\\ مرحوم علامه طباطبایی به‌ضرورت زمینه‌سازی برای اسلامی بودن واقعی حکومت پس از تغییر رژیم شاهنشاهی معتقد هستند. این جمله از ایشان مشهور است و مکرر به شاگردانشان می‌گفتند که: «تغییر رژیم، از ایجاد حکومت اسلامی به معنای واقعی، أیسر است.» یعنی بر کنار کردن شاه، از تشکیل یک حکومت اسلامی آسان‌تر است.\\ کلام درستی هم هست. مرحوم آقای بروجردی نیز به این نکته اذعان داشتند. وقتی به آقای بروجردی می‌گفتند: آقا! شاه را بیرون کنید. ایشان می‌گفتند برداشتن این پسره! ـ با این تعبیر تحقیرآمیز ـ پنج دقیقه برای ما کار دارد، ولی بعد از وی چه کسی می‌خواهد بار را بردارد!\\ مقام معظم رهبری نیز همیشه در سخنرانی‌شان فرمودند: «ما در آغاز راه هستیم.» باوجود این‌همه کارهایی که انجام شده، هنوز می‌گویند ما در آغاز راه هستیم! سرّ مطلب هم این است که اسلام اصیل به‌گونه‌ای است که... . حالا ما برگردیم خیلی قبل‌تر در خود زمان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) غور کنیم می‌بینیم حضرت وقتی حکومت را به دست گرفتند فرمودند: «از اسلام چیزی نمانده مگر اسمش. فرمود: «\{{\large وَ لُبِسَ اَلْإِسْلاَمُ لُبْسَ اَلْفَرْوِ مَقْلُوباً}\} مثل فرو مقلوبه است؛ یعنی مثل پوستینی که برعکس شده باشد {\textbf{18}}.»\\ در تاریخ آمده است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) خواستند صلات تراویح را تعطیل کنند، ولی نشد. مردم به‌طرف خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرکت کردند و شعار دادند: {\large «وا سنة عمراه! وا سنة عمراه!»} حضرت فرمودند: {\large ««وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ اَلنَّاسَ أَنْ لاَ يَجْتَمِعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِي فَرِيضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِي اَلنَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْكَرِي مِمَّنْ يُقَاتِلُ مَعِي يَا أَهْلَ اَلْإِسْلاَمِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ يَنْهَانَا عَنِ اَلصَّلاَةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ جَانِبِ عَسْكَرِي {\Large{19}}.»}\\ فرمودند به همان روشی که قبلاً عمل می‌کردید، بمانید.\\ البته حکومت امام‌زمان (علیه‌السلام) یک استثناست. حکم، داوودی و حکومت، سلیمانی (علی نبینا و آله و علیهما السلام) است.\\ ولی وقتی می‌آییم در سایر حکومت‌ها که حتی در رأس، معصوم است، می‌بینیم به‌خاطر مشکلات کف جامعه، ‌ خیلی به اهداف، نمی‌رسند.\\ سوم: شرکت در جلسات سیاسی‌اجتماعی علمای تهران.\\ چهارم: امضای اطلاعیه‌های علما و جامعه مدرسین قم.\\ امضای مرحوم علامه طباطبایی پای این اطلاعیه‌های سیاسی هست. ایشان پای انقلاب ایستاده بودند.\\ و پس از انقلاب نیز گسیل شاگردان مرحوم علامه به سمت کارهای اجرایی، با نظر مثبت ایشان بود و خودشان نیز به این مطلب تصریح نمودند. \\ دختر علامه طباطبایی نقل می‌کند: وقتی ـ به نظرم شهید بهشتی ـ شهید شد، ایشان آمدند وسط خانه، عمامه‌شان را برداشتند، عبای خود را انداختند و خیلی با تأثر فرمودند: می‌بینی فلانی! دشمنان، تک، تک بچه‌های مرا دارند می‌کشند.\\ پنجم: مذاکرات با پروفسور هانری کربن به‌منظور شناساندن اسلام اصیل به غرب.\\ بخشی از این مذاکرات، مربوط به نگاه دین اسلام به مسئله تشیع به سیاست و حکومت است.\\ ششم: کوتاه‌کردن دست کمونیست‌ها از کشور با نگارش کتاب اصول فلسفه. \\ دکتر عمویی که نفر هفتم کمونیست‌ها در دنیا بود، گفته بود: «آقای طباطبایی با نگارش کتاب اصول فلسفه دویست سال کمونیسم را در ایران عقب انداخت». \\ هفتم: پرورش شاگردان انقلابی و تفقد از اینها در مشکلات مبارزات. \\ مرحوم حاج‌آقا صدرالدین حائری برای خود من نقل کردند که: «مرا دستگیر کردند و به حدی شکنجه نمودند که زیر شکنجه شبکیه چشم من پاره شد و بینایی‌ام را از دست دادم، تمام تلاش شکنجه‌گرها این بود که عکس اندرزگو را به من نشان می‌دادند، می‌گفتند از این چه خبر داری؟ من می‌شناختم؛ ولی نمی‌خواستم بگویم. یک روز این‌قدر شکنجه کردند که احتمال می‌دادم فردا زیر شکنجه زبانم باز بشود، سحر خونین و زخمی در سلول نشسته بودم و فکر می‌کردم چه کنم؟ بگویم یا نه؟ چون خیلی زیر شکنجه کم آورده بودم. در حال مکاشفه، دیدم علامه طباطبایی گوشه سلول ایستادند، به ایشان عرض حال کردم، چون از ایشان دستور داشتم. به من گفتند: «دست راست را روی قلبت بگذار و سیصد و سیزده بار آیه مبارکه نور را تلاوت کن، درست می‌شود»، من هم این کار را کردم، صبح بازجو عوض شد و اصلاً روند پرونده تغییر کرد، من هم بعد از مدتی آزاد شدم، آمدم قم خدمت ایشان و تشکر کردم.»\\ هشتم: نگارش مفصل پیرامون رأی اسلام در مباحث اجتماعی سیاسی و حکومتی، هم به‌صورت جستار در المیزان و هم به‌صورت مقاله در کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت شیعه.\\ نهم: تلاش برای کاهش درگیری درون روحانیتی به‌منظور کمتر آسیب‌دیدن اتحاد علما علیه دشمنان. \\ ما درون روحانیت، درگیری‌هایی داشتیم و مرحوم آقای طباطبایی خیلی تلاش کردند و اکنون نامه‌های ایشان موجود است که در بحث جریان دار التبلیغ، با آقای شریعتمدار و مرحوم امام نامه‌نگاری و بین آن‌ها وساطت می‌کنند و واقعاً از جان‌مایه می‌گذارند که دوستان از طرف دشمنان، زیاده از حد آسیب نبینند. \\ دهم: خفض جناح.\\ علامه طباطبایی، مؤلف اثری مثل المیزان بودند و کارشان مقاله‌نویسی نبود، بااین‌وجود، در مجله مکتب اسلام و مجله مکتب تشیع مقاله می‌دادند. \\ یازدهم: تلاش برای تأثیرگذاری بر روی نخبگان جامعه.\\ جمعی از نخبگان جامعه، پیرامون ایشان جمع شده بودند.\\ دوازدهم: پاسخگویی به سیل سؤالات شیفتگان از همه دنیا.\\ به قول خود علامه طباطبایی، پس از نگارش المیزان که مشهور شدند، جامه‌دان (چمدان) برای ایشان سؤال می‌آمد، و اینها را جواب می‌دادند.\\ سیزدهم: مبارزه با خرافات، تحجر، تعصب منفی، فرق انحرافی و اشخاص واداده عقیدتی.\\ از ایشان در این موارد سؤال می‌کردند و ایشان جواب می‌دادند.\\ چهاردهم: روشنگری و استقامت در جریان خبیث پیشه‌وری در تبریز. \\ مرحوم علامه طباطبایی و برادرشان، مقابل این جریان ایستادند.\\ پانزدهم: تبدیل‌شدن به ایدئولوگ انقلاب اسلامی، بی‌واسطه و باواسطه. \\ بعضی از اساتید ما که از دنیا رفته‌اند، به این مطلب تصریح کردند. مقام معظم رهبری نیز تصریح نمودند و گفتند ایشان ایدئولوگ انقلاب اسلامی است.\\ شانزدهم: تقدیم شهدایی در راستای انقلاب. \\ داماد علامه طباطبایی یعنی شهید قدوسی و نوه‌شان شهید شدند.\\ \\ شخصیت دوم: \textbf{مرحوم آقای سید محمدحسن الهی تبریزی} برادر علامه طباطبایی است. \\ آقای الهی در سال ۱۲۸۶ هجری شمسی متولد شدند و ۱۳۴۷ هجری شمسی: وفات کردند و مرقد ایشان در قم است. \\ اولاً آقای الهی به‌ضرورت تشکیل حکومت اسلامی معتقد بودند و از خانواده‌های انقلابیون در تبریز به جد حمایت می‌نمودند و فرزندشان را در این راه پیش‌گام کردند.\\ من در تبریز با آقای سید محمد، پسر مرحوم آقای الهی جلساتی داشتم. به ایشان گفتم شما چقدر دیر ازدواج کردید! گفت: نمی‌شد ازدواج کنیم، من هر روز زندان بودم. سپس نقل کردند: من که زندان می‌رفتم، پدرم با مرحوم ادیب العلماء بعد از مدتی می‌نشستند و اوراد و اذکاری می‌خواندند و دو سه بار به همین منوال شد که بر اثر اوراد و اذکاری که ایشان می‌خواندند، ساواک مرا آورد درِ زندان و با اردنگی بیرون کرد. مرحوم ادیب العلماء اهل علوم غریبه بود و زیر نظر علامه طباطبایی احضار ارواح می‌کرد.\\ دوم اینکه مانند مرحوم علامه، در جریان خبیث پیشه‌وری، روشنگری به استقامت می‌نمودند. \\ مرحوم آقای سید محمدحسن الهی با مرحوم علامه طباطبایی یک تفاوت نگاهی نیز در ارتباط با نوع عملکرد در مورد نظام داشتند. \\ مرحوم علامه طباطبایی معتقد بودند ما اول باید نیروسازی، کادرسازی، مبناسازی و نظام‌سازی کنیم که اگر شاه را برداشتیم مشکل پیدا نکنیم.\\ ولیکن مرحوم آقای سید محمدحسن الهی معتقد بودند ما باید فعلاً طاغوت را برداریم، مابقی را خدا بزرگ است و این اختلاف‌نظر بین این دو برادر باقی ماند و هیچ‌کدام دیگری را قانع نکردند و مرحوم سید محمدحسن اصلاً از نظر خودشان کوتاه نیامدند و به همین جهت هم آقای سید محمد به من فرمودند: اولین مشوق من در این مسائل مرحوم پدرم بودند. \\ \\ سومین شخصیت ما از متأخرین، \textbf{مرحوم شهید مطهری} است.\\ یکی از اتهاماتی که به مرحوم شهید مطهری زده شده، این است که ایشان انقلابی نبودند. \\ آقای لاریجانی داماد شهید مطهری نقل می‌کند که ایشان به خود من گفت که به من این اتهام را می‌زنند که انقلابی نیستم. در اینجا نقش‌های ایشان را عرض کنم: \begin{enumerate} \item \textbf{نقش‌آفرینی برای کشاندن مرحوم آیت‌الله بروجردی ره به قم به‌منظور تقویت حوزه‌های جهان تشیع.}\\ قم بعد از مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری ره ضعیف شده بود. قم گر چه سه عالم بزرگداشت، ولی اینها در عین وداد و صمیمیت، گاه با هم اختلافاتی داشتند.\\ مرحوم آقای مطهری یکی از کسانی بود که نقش‌آفرینی کرد که آقای بروجردی را از بروجرد به قم بکشاند و بعد از اینکه ایشان در بیمارستان فیروزآبادی تهران عمل کرد، نگذارند به بروجرد برگردد. ایشان می‌گفتند اگر این کار را نکنیم، حوزه نمی‌تواند در مقابل نظام طاغوت بایستد. \item \textbf{ترویج رهبر راحل پس از احراز صلاحیت ایشان برای مرجعیت و ریاست.}\\ زمانی که مرحوم مطهری شاگرد مرحوم امام شدند، ایشان هنوز شهرت زیادی نداشتند. شهید مطهری سعی کردند مرحوم امام را سردست بگیرند و بالا ببرند و ترویج کنند، حتی در فقاهت و مرجعیت و اعلمیت. \item \textbf{سازماندهی قیام ۱۵ خرداد} که در آن قیام، پانزده هزار نفر به شهادت رسیدند. \item \textbf{سخنرانی مهیج علیه شاه در ایام ۱۵ خرداد} که منجر شد ایشان ساعت یک‌نیمه شب دستگیر و چهل و سه روز زندانی شدند. شهید مطهری سه بار زندان رفتند و این زندانی اولشان بود. \item \textbf{عضویت در رهبری هیئت‌های مؤتلفه اسلامی با نظارت زیر نظر رهبر را‌حل (رضوان‌الله تعالی علیه).} مؤتلفه بدون شک، در زمان خودش قوی‌ترین و خالص‌ترین حزب اسلامی بود. \item \textbf{تأسیس حسینیه ارشاد به‌منظور جذب نسل جدید به سمت اسلام و انقلاب} که بسیاری از جوان‌ها از آنجا از کمونیسم رستند و به سمت اسلام آمدند. \item \textbf{زندانی‌شدن مجدد در پی صدور اعلامیه‌ای در یک جمع اعانه برای آوارگان فلسطینی در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی.} \\ شهید مطهری با دو نفر دیگر اطلاعیه دادند و شماره‌حساب اعلام کردند که مردم برای آوارگان فلسطینی پول بریزید. ساواک اینها را دستگیر و زندانی کرد. \item شهید مطهری از حسینیه ارشاد که بریدند، در \textbf{مسجدالجواد} ادامه فعالیت داده و به سخنرانی و روشنگری ادامه دادند که به دستگیری سوم ایشان منجر شد. \item \textbf{مبارزه بی‌امان با کمونیست‌ها و نگارش اصول فلسفه و روش رئالیسم،} علل گرایش به مادیگری. مبارزه با امیرحسین آریان‌پور، زندیق بی‌دینی که در دانشگاه خار چشم مرحوم مطهری بود و او را گذاشته بودند که به دانشجو الهیات درس دهد و مرحوم مطهری در مقابل او ایستادند. \item \textbf{ممنوع المنبر شدن از سال ۱۳۵۳ تا انقلاب.} شهید مطهری از سال ۱۳۵۳ تا انقلاب ممنوع المنبر بودند. \item \textbf{تأسیس جمعیت جامعه روحانیت مبارز تهران.} من چون در تهران زندگی کردم، شاهد بودم از مؤثرترین جمعیت‌های انقلابی و دینی جامعه روحانیت مبارز بود و ایشان از مؤسسین جامعه روحانیت مبارز است. \item \textbf{ریاست شورای انقلاب از زمان تأسیس تا شهادت.} \item \textbf{مسئولیت کمیته استقبال از مرحوم امام خمینی (رحمت الله علیه).} \item \textbf{سفر به پاریس} برای اطلاع بی‌واسطه از نظرات رهبری و پیاده‌کردن نظرات معظم له. \end{enumerate} اگر چنین شخصیتی با چنین فعالیت‌ها و سوابقی، انقلابی نیست، پس انقلابی به چه کسی اطلاق می‌شود؟ \\ شخصیتی که سه مرتبه زندانی شده و در چند جبهه جنگیده است. آری، ممکن است نسبت به برخی دیگر که حتی تأثیر اجتماعی‌شان در کنش و واکنش، کمتر از شهید مطهری بوده است، کمتر زندان رفته باشند، ولی تأثیری که با آن منبرها و سخنان خود، برای جامعه مهندسین و پزشکان گذاشتند، بسیار قابل‌توجه است.\\ شهید مطهری فرمودند: «من قلم که به دست گرفتم، هر چه نوشتم، مطابق با نیاز جامعه بوده است، ولو داستان راستان.» و این هنرمندی است.\\ \\ چهارمین شخصیت موردمطالعه ما از متأخرین، استاذنا الاعظم مرحوم علامه آیت‌الله طهرانی است.\\ علامه طهرانی (رحمه الله علیه) در سال ۱۳۴۵ هجری قمری متولد و در سال ۱۴۱۶ ارتحال یافتند و در مشهد مقدس دفن شدند.\\ مرحوم علامه طهرانی (رحمه الله علیه) از عارفانی هستند که نگاه عرفانی و شهودی‌شان در اندیشه سیاسی آن‌ها تأثیر فراوان داشته است.\\ در کتاب اندیشه سیاسی علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی، تألیف آقای ملایی، به اندیشه سیاسی مرحوم علامه پرداخته شده و انصافاً در تألیف این کتاب زحمت کشیده‌اند، من به این بحث نمی‌پردازم.\\ در زندگی پانزده‌ساله‌ای که ما در محضر این بزرگوار داشتیم، ایشان به روش اهل عرفان معتقد بودند، مهم این است کار انجام بشود و اینکه به نام چه کسی باشد اصلاً مهم نیست. همین امر باعث شده که بسیاری از بخش‌های زندگی ایشان که بعد اجتماعی داشته مغفول مانده است.\\ مثلاً زمانی که ایشان وظیفه فرد مسلمان را نوشتند که تاریخچه مبارزات ایشان است، فرمودند از آنچه که باید می‌گفتیم، تنها یک‌ششم گفتیم و پنج ششم آن باقی‌مانده است و لذا ایشان مثلاً جریان مجالس تحلیف را آنجا ذکر نکرده‌اند.\\ ما مجالس تحلیف را از مرحوم حاج‌آقا صدرالدین حائری شنیدیم که علامه طهرانی (رحمه الله علیه)، افراد ذی‌نفوذ را انتخاب می‌کرده و به خلوتی می‌آوردند و قسم می‌دادند که باید پای نهضت خمینی بایستی. مرحوم دستغیب فرموده بودند این قسم ما را پای این مکتب نگه داشت، چون شکنجه‌ها خیلی شدید بود.\\ در اینجا بخشی از عبارت جناب آقای ملایی را می‌آورم، ایشان در صفحه ۲۸۱، در خاتمه کتاب نوشتند: «اندیشه سیاسی علامه طهرانی (رحمه الله علیه) از مبانی انسان‌شناختی و هستی‌شناختی صدرایی شروع می‌شود و به سیروسلوک عارفانه ختم می‌گردد. به نظر می‌رسد اندیشه سیاسی وی در قسمت‌های نظری مانند فلسفه سیاسی صدرایی است و در قسمت‌های عملی مانند فقه سیاسی و اخلاق سیاسی، متأثر از عرفان عملی است. باتوجه‌به حضور پررنگ مناسبات عرفان عملی در اخلاق سیاسی و فقه سیاسی علامه طهرانی (رحمه الله علیه) و باتوجه‌به حضور پررنگ عرفان نظری در حکمت متعالیه می‌توان اندیشه سیاسی علامه طهرانی (رحمه الله علیه) را یک قرائت شیعی از عرفان سیاسی دانست؛ بنابراین هرچند می‌توان مدعی شد اندیشه سیاسی علامه طهرانی (رحمه الله علیه) مبنای صدرایی دارد، اما این ادعا مانع از عرفانی خواندن اندیشه سیاسی وی نیست.»\\ و ما این را به رأی‌العین حس کردیم و مشاهده نمودیم که دقیقاً مبانی عرفانی نظری و عملی این بزرگوار در اندیشه‌های سیاسی‌شان تا حدی نقش داشت که گاه به نظر بعضی افراط می‌آمد. مثلاً من از خود ایشان شنیدم که اگر کسی نیمه‌شب دارد رانندگی می‌کند، به چراغ‌قرمز برسد و چون شخصی و یا پلیسی را ندید، از چراغ‌قرمز عبور کند، فردا باید برود و جریمه آن را به دولت بپردازد، چون حکومت، حکومت اسلام است و قوانین آن لازم‌الاجرا است و نمی‌دانم مرجع تقلیدی داریم که در این حد بخواهد التزام را بگوید یا خیر!\\ این برمی‌گردد به همان نگاه ایشان که در این کتاب به‌خوبی تبیین شده است. نگاه ایشان در حکومت، نگاه از بالابه‌پایین است. ایشان معتقدند کار خبرگان کشف است از کسی که در واقع، نماینده حجت ابن الحسن (سلام‌الله‌علیه) است. کار خبرگان نصب نیست، بلکه کشف از این است که اعلم امت برای این کار کیست و اگر خبرگان کشف کرد، حرف و کلام او حجت است.\\ مرحوم علامه طهرانی (رحمه الله علیه) به بنده فرمودند: اینکه فقها سهم امام و سهم سادات می‌گیرند، چون به اذن فحوا می‌دانند گویا مقام معظم رهبری اجازه داده‌اند، و گر نه تمام مسائل مالی باید به دست حاکم مبسوط الید برسد.\\ چنین دقت و ریزبینی ای ارزشمند و قابل‌توجه است. \\ مرحوم علامه طهرانی (رحمه الله علیه) بعد از انقلاب وارد جریان سیاسی نشدند. من از خود ایشان شنیدم که فرمودند: «من احساس کردم ملت ایران تازه چشم بازکرده و باید اسلام و معارف اسلام را به آنها عرضه کرد.» این تعبیر را در ابتدای کتاب‌الله شناسی خود نیز دارند. \\ بنابراین، وظیفه خود دیدند که در پشت‌صحنه بنشینند و به تألیف بپردازند و لذا یک عید فطری که خدمت ایشان نماز عید فطر خواندیم، در خطبه بعد از نماز، فرمودند: گاهی خانواده ما می‌آیند به اتاق من و می‌گویند: آقا! ما خسته شدیم، شما خسته نشدید؟! فرمودند آن‌قدر می‌نویسم که دستانم تاول می‌زند. سپس فرمودند: بعضی گمان می‌کنند من بیکار نشسته‌ام، درحالی‌که من دارم برای انقلاب کار می‌کنم.\\ ایشان احساس می‌کردند که ما در انقلاب، دو مرحله پیش رفته‌ایم و مرحله سوم مانده است.\\ یعنی در یک برهه‌ای جوان‌ها با تأکیدات رهبر راحل، از شریعتی به سمت شهید مطهری کشیده شدند. هرچند ما در آثار شهید مطهری از معارف، مباحثی داریم. اما اینها در حدی نبود که بتواند نفس مرحوم امام را که راجع به بحث عرفان تأکید داشتند و همچنین جوان‌ها را اقناع کند. \\ علامه طهرانی (رحمه الله علیه) در بحث عرفان جلوداری کردند حدود شصت جلد کتاب نوشتند و من یاد دارم که ایشان چشم و کمر و سلامتی خود را روی این کار گذاشتند و برای این کار غیرت کردند. یعنی گاهی فامیل ایشان می‌آمدند؛ ولی ملاقات ایشان با فامیل کوتاه بود و می‌گفتند من وظیفه دارم و باید بنویسم.\\ بنابراین، مرحوم علامه در آن برهه احساس کردند که در بعد فرهنگی به ایشان نیاز است و لذا در این ساحت شروع به نوشتن نمودند.\\ و البته از شاگردان ایشان، کم نداشتیم کسانی را که به سمت سیاست و این که وارد مسئولیت‌های اجرایی شوند، روی آوردند. ما در شاگردان علامه طهرانی (رحمه الله علیه)، امام‌جمعه و جانشین امام‌جمعه داشتیم و داریم، دادستان کل سپاه در شیراز داشتیم.\\ برخی از شاگردان ایشان در جنگ نیز حضور داشتند و تأثیرگذار بودند و اینها با مرحوم علامه مرتبط بودند و ارتباط داشتند. منتها بنای علامه طهرانی (رحمه الله علیه) بر این نبود که مطالب را خیلی علنی کنند. \\ علامه طهرانی (رحمه الله علیه) مثال می‌زدند و می‌گفتند: «در جهان شیعه کتاب‌هایی داریم که از بهترین کتاب‌هاست، درحالی‌که نویسنده معلوم نیست، مانند: جامع الاخبار.»\\ جد مرحوم علامه طهرانی رحمه الله که داماد مرحوم میرزای بزرگ علی ربیبته است، کتاب نوشته بود؛ ولی به نام ایشان چاپ نشده بود و به نام دیگری است. گویا این مسئله اخلاص ژنتیکی در این بیت ازاین‌جهت وجود دارد.\\ لذا است که خیلی بر اینکه بخواهد بحث رسانه برایشان در کار باشد، موافق نبودند.\\ من خدمت آیت‌الله حسن‌زاده آملی رسیدم ایشان به من فرمودند: «من به فلانی ـ یعنی علامه طهرانی (رحمه الله علیه) ـ غبطه می‌خورم، پیرامون ما را گرفته‌اند، از رادیو و تلویزیون می‌آیند، از این مجله و از آن مجله می‌آیند، درحالی‌که من هم نوشته‌ها دارم، کار دارم. ولی آقای طهرانی در را بسته، فقط آنچه که وظیفه‌اش است دارد انجام می‌دهد.» این را در حقیقت تأیید می‌کردند. \begin{center} {\large «صلّوا علی محمّد و آل محمّد؛\\ أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»} \end{center} \newpage \begin{center} \Large{فهرست منابع} \end{center} \begin{enumerate} \item صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۳۶۶-۱۴۰۷. نهج البلاغة (صبحی الصالح). ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 497. \item با اندک تغییری؛ ابوعمر، عمر. ۱۴۱۹-۱۹۹۹. الجهاد و الإجتهاد. ۱ ج. عمان - اردن: دار البیارق، ص 180. \item با اندک تغییری؛ ابوعمر، عمر. ۱۴۱۹-۱۹۹۹. الجهاد و الإجتهاد. ۱ ج. عمان - اردن: دار البیارق، ص 180. \item سوره نساء، آیه ۵۹. \item جولا یعنی بافنده. لغت‌نامه دهخدا. \item تحف العقول، ۳۵۶. \item الکافی،ج۱، ص218. \item سوره انفال، آیه 29. \item ابن سینا، حسین بن عبد الله، ملک شاهی، حسن، و ملک شاهی، حسن. ۱۳۹۲. ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا. ۲ ج. تهران - ایران: صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران. انتشارات سروش، ج 1، ص 457. \item صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۳۶۶-۱۴۰۷. نهج البلاغة (صبحی الصالح). ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 497. \item آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر،ج۲، ص ۶۷۶. \item اعیان الشیعه، ج۴، ص ۲۸۴. \item آقابزرگ تهرانی، نقباءالبشر، ج دوم، ص ۸۱۶. \item برای اطلاع بیشتر ر.ک به کنگره بزرگداشت آیت الله سید عبد الحسین لاری، «مجموعه مقالات»، ج 1، مجموعه مقالات، ۱۴۱۸. \item بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، مرتضی مطهری، ج۱، ص ۱۷. نشر صدرا، سال نشر ۱۳۸۹. \item بخشی از مصاحبه مقام معظم رهبری با روزنامه جمهوری اسلامی، ۳۰ خرداد ۱۳۶۰. \item بخشی از سخنان مقام معظم رهبری، خطبه دوم نماز جمعه، ۱۵ بهمن ماه ۱۳۸۹. \item نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷. \item الکافی (ط اسلامیه)، ج 8، ص 62 و 63. \end{enumerate} \end{document}
picture_icon_blue آلبوم تصاویر
album picture item
album picture item
album picture item
album picture item
album picture item