list_icon_blue

همایش نوآوری‌های فلسفی کلامی علامه طباطبایی

کلام اسلامی
بزرگداشت علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه
دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی
یکشنبه ۰۸ آذر ۱۳۹۴
همایش نوآوری‌های فلسفی کلامی علامه طباطبایی
list_icon_blue خلاصه جلسه
حضرت استاد رضایی تهرانی بحث نوآوری‌های فلسفی کلامی علامه طباطبایی را در 3 بخش ارائه می‌کنند: 1. مقدمات 2. مصادیق نوآوری‌های فلسفی 3. توضیح یکی از نوآوری‌ها. مرحوم علامه طباطبایی اهل نوآوری بودند. این نوآوری در تفسیر قرآن به ایجاد یک سیستم جدید تفسیری، سبک تدبر و سبک تفسیر فرآن به قرآن منتهی شده است که به گمان ما این سبک ابداع ایشان است. ایشان به شرح 45 مورد از نوآوری‌های علامه طباطبایی می‌پردازند.
دسته بندی کلام اسلامی
مکان دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی
زمان یکشنبه ۰۸ آذر ۱۳۹۴
مناسبت بزرگداشت علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \begin{document} \textbf{مجری}\\ \\ دعوت می‌کنم از استاد ارجمند جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ علی رضایی تهرانی، عضو محترم هیئت‌علمی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی با موضوع نوآوری‌های فلسفی علامه طباطبایی در خدمت این استاد ارجمند و بزرگوار هستیم با ذکر یک صلوات.\\ \\ \textbf{استاد رضایی تهرانی}\\ \\ \begin{center} {\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم\\ \vspace*{5mm} بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم»} \end{center} \begin{center} {\large «الحَمْدُلِلّٰهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَليٰ رَسُولِ اللهِ وَ آلِه آلِ اللهِ وَ اللَّعْنُ عَليٰ أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ اللهِ إِليٰ یَوْمِ لِقَاءِ اللهِ؛»} \end{center} \begin{center} {\large «السّلام علیک یا اباعبدالله؛»} \end{center} تسلیت عرض می‌کنیم ایام اربعین حسینی را، ان‌شاءالله در ثواب زیارت زائرین اربعین حسینی ما هم سهم و حظی داشته باشیم.\\ عنوانی که برای بنده در این مجلس محترم تهیه شده است: "نوآوری‌های فلسفی مرحوم علامه طباطبایی" (اعلی‌الله‌مقامه) است، عنوان بحث یک عنوان ترکیبی است، "نوآوری"، "نوآوری فلسفی" و "نوآوری فلسفی علامه طباطبایی" است؛\\ مطابق روش من و پیشینه این‌گونه بحث‌هایی که حقیر در خدمت عزیزان داشتیم مقدماتی را عرض می‌کنیم و بعد وارد بحث می‌شویم، اگر فرصت به من اجازه بدهد ارائه من سه بخش خواهد داشت، مقدمات، مصادیق نوآوری‌های فلسفی و توضیح یکی از نوآوری‌ها، اگر وقت اجازه نداد بخش سوم را حذف می‌کنیم.\\ مقدمات را با شماره عرض می‌کنم؛ \begin{enumerate} \item دانش‌های بشری دارای تنوع و تکامل‌اند و این سنت الهی است و طبیعی هم هست، فکر روی فکر می‌نشیند، عقل روی عقل می‌نشیند و لذا در روایت داریم:\\ «\{{\large عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ قَالَ: سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتَّوْحِيدِ فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ وَ اَلْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ اَلْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذٰاتِ اَلصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَكَ {\Large{1}}}\}.»\\ خدای متعال سوره توحید و بخشی از سوره حدید را برای آخر الزمان نازل کرده است، مثلاً فیزیک نیوتنی با فیزیک ارسطویی زمین تا آسمان متفاوت است یا برخی از پرسش‌های کلامی و اعتقادی که برخی از اصحاب اهل بیت از ائمه (علیهم‌السلام) داشتند امروزه برای طلبه‌های مبتدی ما گاه از نظر پایین بودن سطح مایه تعجب است. \item اگر این سؤال پیش بیاید که نقطه اوج برخی از دانش‌ها قرن‌ها قبل بوده مثل ادبیات عربی که نقطه اوجش در زمان سیبویه و کسائی است و این نقضی خواهد بود بر این مطلبی که گفته شد، پاسخ این است که در این گونه دانش‌ها معمولاً ابزار تحقیق از دست رفته است، ما امروزه عرب فصیح نداریم تا قضیه‌ای مثل قضیه زنبوریه را که در مغنی آمده است با او حل بکنیم یا مثل اصمعی و جوهری بیست سال در عرب عرباء بچرخیم و لغت کسب بکنیم، عبارت جذب بکنیم، وگرنه سنت همان است یعنی همان رشد و تکامل دانش.\\ بنده یک بار از حضرت استاد جوادی آملی سؤال کردم که ما در آرای اقدمین گاهی مطالبی می‌بینیم که برتر از آرای قدماست و این خلاف این سنت طبیعی است، سرّ مطلب چیست؟ ایشان فرمودند: به گمان من اقدمین بعضاً یا از انبیا بودند یا با انبیا مرتبط بودند و لذا است که گاهی بعضی از آرایشان از قدما برتر است. \item گرچه همه دانشمندان در ترویج دانش تأثیرگذارند اما تحول یک دانش به دست مبدعین است، به دست نوآوران است، حضرت استاد علامه حسن زاده آملی و اساتید ما می‌فرمودند در دست جناب سهرودی علم غلتک نزد، چندان به جلو نرفت، با این که مرحوم شیخ اشراق شخص بزرگی است، می‌خواستند بگوید شاید نوآوری‌ها در حدی نبوده که بخواهد علم را بغلتاند و جلو برود، همه سهم دارند اما سهم نوآوران سهمی دیگر است. \item طبق بیان مرحوم علامه طباطبایی مسائل فلسفه پیش از اسلام هفتاد مسئله بوده، پس از اسلام این مسائل به دویست مسئله ارتقا پیدا کرده است، به دست صدرالمتألهین مسائل به پانصد مسئله ارتقا یافته است، این نظر را مرحوم علامه طباطبایی در مکاتباتی که با پروفسور فلاطوری داشتند در آن جا به صراحت بیان کردند. \item مراحل رشد یک انسان را در دانش فلسفه حقیر هشت مرحله می‌دانم، به گمان من انسانی که به فلسفه ورود می‌کند می‌تواند این هشت مرحله را پشت سر بگذارد؛ مرحله اولی آشنایی است، مرحله دوم فهم نیمه عمیق است، مرحله سوم فهم عمیق یعنی هضم فلسفه است، مرحله چهارم اجتهاد متجزی بدون نوآوری است، مرحله پنجم اجتهاد متجزی همراه با نوآوری، مرحله شش که امکانش هست گرچه شاید وقوعش خیلی بعید باشد اجتهاد مطلق در همه ابواب فلسفه بدون نوآوری، مرحله هفتم اجتهاد مطلق همراه با نوآوری، مرحله هشتم تأسیس یک سیستم فلسفی.\\ به نظر ما مرحوم علامه طباطبایی تا مرحله هفتم پیش آمدند، یعنی حقیر مرحوم علامه را در حکمت صدرایی یک انسان مجتهد مطلق دارای نوآوری‌های فراوانی می‌دانم، گرچه ایشان تأسیس سیستم جدید فلسفی را ادعا نداشتند و نه‌تنها ایشان ادعا نداشتند شاید به یک معنا فرد دیگری هم ادعا نداشته باشد.\\ البته من حوزه علمیه قم که بودم حضرت آیت‌الله عابدی شاهرودی گمان داشتند که در فلسفه دارای سیستم‌اند، تصور من این است که اگر آرای حضرت استاد فیاضی جمع‌آوری بشود با لوازم و ملزوماتش در اصالت وجود، در تشکیک در مباحث عدم و نفس‌الامر، در مباحث نفس و مباحث معاد الان آرای ایشان در حد توان تأسیس یک سیستم فلسفی هست؛ ولی به‌هرحال اینها وعده‌ووعید است، ما جز سیستم فلسفی صدرایی سیستم دیگری را فعلاً نمی‌شناسیم. شاید اعتقاد بر این باشد که نحله مشاء و نحله اشراق هم یک سیستم فلسفی لااقل از دیدگاه متفکران خود نیست؛ یعنی جناب ابن‌سینا خودش را شارح ارسطو می‌داند، حالا آن کتابی که از ایشان گم شده به دست می‌رسید چه بوده ما نمی‌دانیم، جناب شیخ اشراق خود را شارح افلاطون می‌داند، اینها تقریباً خود را دارای یک سیستم نمی‌دانند، صدراست که به "فلسفتنا" تعبیر می‌کند و خود را دارای یک سیستم می‌داند.\\ می‌دانیم که کارهای صدرا هم کار مورچگانی نیست، کار زنبورگانی است؛ یعنی صدرا یک مجمعی از کلام و فلسفه و مشاء و اشراق و آیه و روایت نیست، همه اینها را در خود هضم کرده، یک برآیند جدید به نام حکمت صدرایی و فلسفه صدرایی دارد. \item نوآوری‌های مرحوم علامه را در چند ساحت می‌توانیم بررسی بکنیم؛\\ اولاً مرحوم علامه ذهناً انسان نوآوری است، ذهن این‌چنین است، در یک بحثی در اسفار من یادم هست وقتی حضرت استاد آیت‌الله جوادی آملی مطبی را از ایشان نقل کردند تعبیر قابل‌توجهی داشتند، فرمودند: آقای طباطبایی حکیم بالفطره بود، اگر یک مطلبی مشکلی داشت، اشکالی داشت، گیری داشت، به نفس ایشان نمی‌نشست، می‌گشت و می‌گشت تا بالاخره حق مطلب را پیدا بکند، ذاتاً انسان نوآوری هستند؛\\ ثانیاً این نوآوری در تفسیر قرآن به ایجاد یک سیستم جدید تفسیری، سبک تدبر، سبک تفسیر قرآن به قرآن منتهی شده است، این سبک به گمان ما ابداع ایشان است؛\\ سه نفر را گفته‌اند در سبک تدبر پیش از آقای طباطبایی مطرح‌اند، ابن‌تیمیه، مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی و حضرت آقای قاضی، آثار ابن‌تیمیه را بنده مراجعه کردم، اثر فرید جناب آقا شیخ غلامرضا یزدی را در تفسیر مراجعه کردم، این دو که به ضرس قاطع تفسیر قرآن به قرآن نیست، از مرحوم آقای قاضی چیزی در دست نداریم؛ ولی به نقل شاگرد مرحوم علامه طباطبایی، مرحوم علامه حسینی طهرانی، علامه فرموده‌اند ما این سبک را از آقای قاضی یاد گرفتیم؛ ولی به‌هرحال به نام مرحوم آقای طباطبایی سکه خورده است؛\\ سومین نوع از انواع نوآوری‌های مرحوم علامه نوآوری ایشان در علوم دیگر حوزوی است، ایشان در علم اصول در حاشیه کفایةالاصول نوآوری‌های فراوانی دارند، اگر نظریه اعتباریات ایشان در تحلیل علم اصول مبنا قرار بگیرد که علم اصول را زیرورو می‌کند و این کار متأسفانه نشده است؛ چهارمین نوآوری‌های ایشان در فلسفه به معنای فلسفه اولی است، نوآوری‌های متعددی دارند که من حدود چهل مورد را اینجا اگر وقت اجازه بدهم فهرست و قرائت می‌کنم.\\ پنجم نوآوری‌های ایشان در امتداد فلسفه اولی، در مباحثی که مبنایش می‌تواند فلسفه اولی قرار بگیرد، بخشی از مباحث فلسفه‌های مضاف، بخشی از مباحث فلسفه عملی و حکمت عملی، بخشی از مباحث اجتماعی که اینها در المیزان به‌وفور یافت می‌شود. \item نوآوری در دانش انحائی دارد که یازده نحوه نوآوری را این جا عرض کردم، می‌خواهم بگویم مرحوم علامه طباطبایی در چه نحوه‌ای از این انحاء نوآوری دارند؛\\ أ. نوآوری تأسیس یک رشته یا گرایش علمی است که من بتوانم یک گرایش علمی ایجاد بکنم؛ ب. تأسیس یک دانش؛\\ ج. ایجاد یک سیستم جدید در یک دانش؛ مثل حکمت متعالیه که مثال زدم.\\ د. ایجاد یک باب در یک دانش؛ مثل کاری که فرفریوس انجام داد یا کاری که علامه طباطبایی در بحث اعتباریات انجام دادند.\\ ه. ایجاد یک مسئله جدید در دانش جدید؛ مثل نظریه تقدم بالحق، تقدم بالحقیقة، امکان فقری که اینها را مرحوم صدرالمتألهین انجام دادند.\\ و. ایجاد و اقامه یک تقریر جدید از یک مسئله پیشینه‌دار؛ مثل تقریر جدیدی که مرحوم علامه طباطبایی از بحث امتناع اعاده معدوم دارند.\\ ز. اقامه برهان جدید بر یک مسئله؛ مثل برهان جدیدی که ایشان بر استحاله تسلسل دارند.\\ ح. تقریر جدید از یک برهان پیشینه‌دار؛ مثل برهان صدیقین به تقریر مرحوم علامه طباطبایی که الان حضرت استاد سعیدی مهر اشاره فرمودند.\\ ط. ارائه نقدی جدید و اشکالی نوین؛\\ ی. تقریر جدیدی از یک اشکال پیشینه‌دار؛\\ ک. تقریر یک مثال قابل‌دفاع؛ در خصوص فلسفه چون از کمبود مثال به‌شدت رنج می‌بریم، شاید بتوانیم اضافه بکنیم تقریر یک مثال قابل‌دفاع که در این مورد هم مرحوم علامه بدون نوآوری نیستند.\\ به نظر ما مرحوم علامه طباطبایی جز بخش اول و دوم و سوم یعنی تأسیس یک گرایش علمی یا دانش یا یک سیستم، در سایر موارد ایشان نوآوری دارند که من در این جا در مقدمه نوشته‌ام و وقت اجازه نمی‌دهد که ارائه کنم. \item برای کشف نوآوری‌های فلسفی مرحوم علامه طباطبایی مخصوصاً اگر امتداد فلسفه را در نظر بگیریم همه آثار ایشان باید مد نظر باشد، به نظرم این کتاب‌ها بیشتر باید مورد توجه باشد، علاوه بر نهایة‌الحکمة، تعلیقات بر اسفار، رسائل سبع توحیدیه، رساله قوه و فعل، حاشیه بر کفایه و المیزان. به نظرم این کتاب‌ها بیشتر در این بحث ما که نوآوری‌های فلسفی مرحوم علامه است، می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. \item اگر بخواهیم نوآوری‌های مرحوم علامه را به صورت ریز و جزئی مطرح بکنیم، مصادیق بسیار فراوان می‌شود. مثلاً اگر ما آمدیم دربحث اعتباریات همه آن چه را که مرحوم علامه در این زمینه فرمودند نو به حساب بیاوریم، که تقریباً هم چنین است، تعداد مسائلی که ایشان در بحث نوآوری دارند خیلی زیاد می‌شود؛ \item به گمان من نوآوری‌های فلسفی مرحوم علامه از نظر ارزش در یک سطح نیستند، گمان بنده بر این است که دو تا از این نوآوری‌ها بیشترین تأثیر را بتواند داشته باشد؛\\ یکی تقسیم موجود به حقیقی و اعتباری که کار به این جا رسیده است که حضرت آیت‌الله جوادی آملی پیشنهاد کردند که ما باید به ابواب فلسفه یک باب اضافه بکنیم تحت عنوان {\large «الموجود إما حقیقی و إما اعتباری»} و بر اساس آن مباحث فراوانی را مطرح بکنیم، به نظر بنده این بحث خیلی می‌تواند تأثیرگذار باشد؛\\ بحث دوم که بسیار می‌تواند تأثیرگذار باشد، تقریر خاص این بزرگ‌مرد از برهان صدیقین است که طبق این تقریر اثبات وجود خدا اولین مسئله فلسفی می‌شود، اگر اثبات وجود خدا اولین مسئله فلسفی شد شما بعد می‌توانید بر آن اساس حکمت را بازنویسی بکنید، جای الهیات بالمعنی الاعم و الاخص کم‌وبیش عوض می‌شود؛ البته از نظر ثبوت ولی مقام اثبات مطلب دیگری است، بیان مطلب این که برهان صدیقین این بزرگ‌مرد جز بر اصول متعارفه بر هیچ اصل فلسفی مبتنی نیست حتی بر امثال استحاله تسلسل، اگر برهان صدیقین علامه طباطبایی به تقریر خاص ایشان که در روش رئالیسم بهتر از همه جا آمده است تقریر بشود و این بتواند اولین مسئله فلسفه قرار بگیرد کتاب فلسفه را که باز کردید اثبات خدا را دارد، قهراً این برهان توان اثبات برخی از صفات را دارد و از آن صفات، صفات دیگر و همین‌طور فعل الهی و بعد می‌توانیم فعل الهی را گسترش بدهیم و می‌توانیم فلسفه را به مدل دیگری بازنویسی بکنیم. \end{enumerate} آن چه که بنده در این جلسه خدمت عزیزان عرض می‌کنم تلاش مختصری است، کمتر از یک هفته است که به من خبر دادند که سخنران این جلسه باشم، عزیز دیگری قرار بود افاده بکند؛ چون آن بزرگوار نتوانستند به من گفتند و من خدمت عزیزان رسیدم، در تاریخ بیست و پنجم آبان‌ماه سال 1390 در همین سالن همایشی داشتیم و حضرت استاد فیاضی همین بحث را داشتند که آن سخنان ایشان هم مورد ملاحظه بوده است.\\ حدود چهل و پنج مورد از نوآوری‌های ایشان را نوشتم آن مقداری که وقت به ما اجازه بدهد خدمت عزیزان عرض می‌کنم. سعی کرده‌ام بر اساس چینش مباحث فلسفی در نهایةالحکمة پیش بروم. ما برای همه مسائل آدرس‌هایی داریم، اگر بخواهیم آدرس بخوانیم به اصل بحث نمی‌رسیم، آدرس‌ها هست، اگر عزیزی نیاز داشت در اختیار می‌گذاریم. \begin{enumerate} \item در تعریف موضوع علم مشهور این است که {\large «ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة»،} موضوع علم چیزی است که از عوارض ذاتیش بحث می‌شود، عوارض ذاتی را چند گونه بحث کردند، نظر ابداعی مرحوم علامه این است که عرض ذاتی عارضی است که هم مساوی با موضوع علم است گرچه با مقابلش و هم بلاواسطه بر موضوع علم حمل می‌شود، به گونه ای که {\large «یوضع بوضع الموضوع و یرفع برفع الموضوع»،} این نظر خاصی شد؛ \item براهین را ایشان نه دو دسته و نه سه دسته می‌دانند، براهین را چهار دسته می‌دانند، برهان لم که نتیجه معلول حد وسط است، برهان إن که سه گونه است: دلیل که نتیجه علت حد وسط است، صورت دوم جایی که حد وسط و نتیجه هر دو واقعاً معلولی علة ثالثة هستند و سوم إن مطلق یعنی جایی که نتیجه و حد وسط ملازم عام یکدیگر‌اند، معلولی علة ثالثة نیستند إلا بالتجوز، ملازم عام‌اند. این تقسیم بندی رباعی به این کیفیت کار مرحوم علامه طباطبایی است؛ \item برهان لمّ در فلسفه جاری نیست و نمی‌تواند جاری باشد، البته حضرت آقای دکتر واسعی هم فرمودند که نقد هم باید باشد، مثلاً همین مطلب که برهان لمّ در فلسفه جاری نیست هم استاد جوادی، هم استاد مصباح، هم جناب آقای فیاضی اشکال دارند ولی می‌خواهیم عرض بکنیم که ادعای ایشان مشخص بشود؛ \item همه براهین به‌کار رفته در فلسفه از سنخ إن مطلق است، ما در فلسفه برهان لم که نداریم آن دو قسم دیگر برهان إن را هم نداریم، در فلسفه هر چه برهان داریم إن مطلق است؛ ‌\item مبتنی بر نظریه ایشان در بحث عرض ذاتی، قضایای تقسیمی در فلسفه مرددة المحمول‌اند، این ابتنا بر نظر خاص ایشان در بحث عرض ذاتی دارد {\textbf{2}}؛ \item ماهیت حکایة حکایة الوجودات در ذهن است، نه‌تنها در خارج موجود نیست، حکایت وجود هم نیست، حکایة حکایة الوجود است، عبارت ایشان این است: {\large «مسئله الماهیات حدود الوجودات لیس علی ما ینبغی إلا بطریق التجوز، بل الماهیات اعتبار حدود الوجودات {\Large{3}}؛»} \item بر همین اساس ایشان نوآوری دیگری دارند و آن نقدی بر سخن مرحوم آیت‌الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) استادشان است، مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی عبارتی دارند که این عبارت را ایشان نقد می‌کنند، عبارت مرحوم آیت‌الله کمپانی این است: ذات واجب من حیث ذاته سرّ حقیقت هستی است و منزه است از حدود وجودیه و عدمیه و ماهویه کما هو المحقق فی محله، آقای طباطبایی می‌فرمایند: این تثلیث به چه معناست؟ حدود عدمی یعنی چه؟ حدود یا وجودی است یا ماهوی، ما حد عدمی نداریم، عبارت ایشان این است: تثلیث احکام وجهی ندارد زیرا که عدم بطلان محض است در حقیقت وجود تاثیری بأیّ وجه فُرِض نتواند داشت، بلکه حد در دار تحقق دو قسم بیشتر نمی‌باشد که حد وجودی و حد ماهوی است {\textbf{4}}. \item تغییر عنوان بحث {\large «المعدوم لایعاد»} است یا به عبارتی {\large «امتناع اعاده معدوم {\Large{5}}»،} ایشان عنوان را اصلاً تغییر دادند و تبدیل کردند به بحث {\large «لا تکرر فی الوجود.»} جناب آیت‌الله فیاضی در حاشیه این بحث در نهایة‌الحکمة می‌گویند: عبارت {\large «لا تکرر فی الوجود»،} سه مزیت بر عبارت {\large «امتناع اعاده معدوم»} دارد، حق هم همین است، عبارت واقعاً عبارت بهتری است، مرحوم حاجی در حاشیه اسفار ذیل این بحث دارند {\large «أی لاتکرر فی التجلی»،} هم اکنون جناب آقای سعیدی مهر فرمودند که مرحوم حاجی به خاطر ذوق عرفانیشان بلافاصله پیوند می‌زنند به عرفان ولی عبارت ایشان هم {\large «لاتکرر فی التجلی»} است، {\large «لاتکرر فی الوجود»} نیست، {\large «لاتکرر فی التجلی»} بحث عرفانی نیست، {\large «لا تکرر فی الوجود»} بحث فلسفی است، بحث در مباحث سلبی و عدمی است که عنوان را ایشان کاملاً تغییر دادند و بحث را ایجابی می‌کنند. \item ابتنای مسئله نفس‌الامر بر اصالت وجود {\textbf{6}} و تاکید بر این مطلب با تحلیل خاص. \item تقریر نوینی که ایشان از بحث نفس‌الامر \textbf{7} دارند، اصلاً یک تقریر خاصی از بحث نفس‌الامر دارند که ویژه خودشان است. \item بر اساس تشکیک خاصی هیچ گونه تقابلی بین مراتب تشکیکی نیست و لذا اصلاً تقسیم در فلسفه طرح و تفسیر دیگری می‌شود و لذا بر صدرالمتألهین نقد دارند، در ذیل بحث وحدت و کثرت تعبیر ایشان این است که می‌فرمایند:\\ {\large «و أما قوله‏ ره إنا نفهم‏ تقابلا بين الواحد و الكثير الذين كل منهما ينافي الآخر و يبطله عند حدوثه و وجوده، ایشان می‌فرماید و اما قوله فلا يثبت بمجرد التنافي و التباطل بينهما أزيد مما يقتضيه اختلاف مراتب التشكيك من البينونة و انعزال بعضها من بعض {\Large{8}}‏؛»}\\ اگر تشکیک حق است ما در تقسیم تقابل نداریم، روح تقسیم به تقابل است، اگر تعاند و تقابل نداشتیم اصلاً باید به گونه دیگری مراتب تقسیم و تشکیک را در فلسفه بگوییم، عبارت ایشان این است: {\large «لا ريب في انتفاء التقابل من بين‏ مراتب‏ التشكيك‏ لأن رجوع ما به الاختلاف في المراتب إلى ما به الاتفاق لا يجامع الغيرية الذاتية التي يقوم به التقابل {\Large{9}}.»} اصلاً تقابلی نیست، باید تقسیم را در فلسفه به گونه دیگری معنا کرد؛ \item ضرورت تسانخ وجود طرفین با وجود رابط؛ ایشان می‌گویند وجود طرفین با وجود رابط باید مسانخ باشند؛ \item و بر همین اساس اشکالی به مشهور در بحث معقول ثانی فلسفی دارند، مشهور در معقول ثانی فلسفی حرفشان این است که می‌گویند عروض معقول ثانی فلسفی در ذهن و اتصافشان در خارج است، عروض یعنی چه؟ وجود محمولی، اتصاف یعنی چه؟ وجود رابط، ایشان می‌گوید این یعنی چه؟ وجود رابط در خارج و وجود محمولی در ذهن!! مگر می‌شود؟ مگر ممکن است؟\\ مرحوم صدرالمتألهین یک جا در اسفار به این مطلب تصریح دارند؛ اما جاهای دیگر همان مبنای مشهور را می‌گویند، حالا یا متثبت نیستند یا طبق نظر خودشان که اول مطالب قوم را می‌گویند و بعد نظر حق را می‌گویند عمل کرده‌اند. آن یک جا مرحوم علامه طباطبایی حاشیه دارند: {\large «هذا هو الحق الذی لا مریة فیه،»} حرف درست این است، اگر طرفین باید با وجود رابط متسانخ باشند، معنا ندارد وجود رابط جایی باشد و یکی از طرف‌ها در جای دیگر باشد. البته اینکه اگر معقول ثانی عروض و اتصافش در خارج است با معقول اول چه تفاوتی دارد؟ باز این هم تقریری دارد که قابل‌توجه است {\textbf{11}}. \item ایشان کلیت را از خواص ذهنی ماهیت در وجود ذهنی می‌دانند، در حقیقت برای مفاهیم فلسفی مثل حدوث، علیت، معلولیت اتصافشان به کلیت را به نحوی از توسع می‌دانند {\textbf{12}}. \item ایشان تقابل را در تناقض به نوعی اعتبار عقلی محتاج می‌دانند، می‌گویند تقابل نسبت است و تحقق واقعی نسبت جایی هست که طرفین حقیقی داشته باشند، در تقابل تناقض عدم است، تقابل یعنی چه؟ بینونت ذاتی یعنی چه؟ لذا می‌گویند: تقابل تناقض با نوعی تأمل عقلی بالاعتبار شکل می‌گیرد {\textbf{13}}.\\ حالا شما این رشته را بگیرید و بروید در جهان فکر و اندیشه. شما اگر تناقض را از من بگیرید جهان اندیشه فرومی‌ریزد، اگر در تقابل تناقض اعتبار و تأمل و مجاز را به‌گونه‌ای وارد کردید، آن وقت بازخوانی می‌کنیم: فطری یعنی چه؟ استدلال یعنی چه؟ اگر شما تناقض را تفسیر دیگری کردید آن وقت باید بگویید کجاها را تخریب می‌کند یا تعمیر می‌کند؟ \item سیزدهم ایشان تقابل بین واحد و کثیر را بر خلاف آن چه که گذشتگان می‌گفتند تقابل بالعرض نیستند، مکیال و مکیل می‌دانستند، می‌گویند نه، بین واحد و کثیر اصلاً تقابل نیست چون تقسیم تشکیکی است، تقسیم وحدت و کثرت تشکیکی است و کثرت وحدت تضعیف شده است {\textbf{14}}. \item نوآوری دیگر اثبات استحاله تسلسل از راه وجود رابط بودن معلول است، که خاص ایشان است؛ \item نوآوری دیگر کاستن از انواع فاعل با بازگرداندن فاعل بالجبر و فاعل بالعنایة به فاعل بالقصد است، ایشان می‌گوید فاعل بالجبر و بالعنایة نوع جدیدی از فاعل نیستند، همان فاعل بالقصد هستند، لذا انواع فاعل را ایشان فروکاستند؛\\ بر همین اساس تقریر جدیدی از نظریه أمربین‌الأمرین در المیزان ذیل آیه «\{{\large إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا}\}{\large يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ {\Large{15}}}.» دارند {\textbf{16}}. در ذیل این آیه ایشان مفصل بحث دارند، بر اساس این مطلبی که الان عرض شد یک تقریر جدیدی از نظریه امر بین‌الامرین دارند؛ \item نوآوری دیگر بیان خاص در اثبات و ضرورت علت غایی که مخصوص خود ایشان است، از راه پیوند دادن وجود رابط، فعل را به غایت بحث را مطرح کردند {\textbf{17}}؛ \item برهان جدیدی بر علیت علت فاعلی و علت غایی، صدرا هم دارد ولی این برهان جدید برای علامه طباطبایی است؛ \item اثبات حرکت جوهری از راه وجود رابط؛ خاص ایشان است، آن ارتباطی که بین فعل و غایتش هست ایشان می‌گویند تغیرات عالم با این ارتباط ثابت می‌شود که به نحو حرکت جوهری است نه به نحو کون و فساد و نه به نحو دیگر. \item به تبع حرکت در جوهر همه مقولات حرکت حقیقی بالتبع دارند نه این که در بعضی از مقولات حرکت بالعرض و المجاز باشد؛ بلکه بالتبع است، اگر وجود یک شیء حالت تبعی دارد لوازم آن هم هست، نباید حرکت جوهری را بپذیرید و در بعضی از اعراض بگویید حرکت بالمجاز است؛ \item تبیین عقلی حرکت در حرکت که آخوند اشکالاتی دارد و همه اشکالات را رفع می‌کنند و حرکت در حرکت را اثبات می‌کنند؛ \item نوآوری دیگر، اخذ مفهوم و انتزاع آن از چیزی متوقف است بر ارتباط با مصداق آن، ایشان بیان خاصی در موردش دارد؛ \item نوآوری دیگر، ترادف قضیه و تصدیق است، چون قوام قضیه را به حکم دادند که حقیقت تصدیق است. \item در قضیه سالبه حکم نیست، البته ذهن می‌آید عدم الحکم را حکم به عدم به حساب می‌آورد اما حکم نیست، لذا قضیه سالبه دو جزئی است و تصدیق به قضیه سالبه به این معناست که فاقد حکم است، عدم الحکم است، مجازاً حکم به عدم در نظر گرفته می‌شود، حقیقتاً قضیه سالبه عدم الحکم است؛ \item نوآوری دیگر، انکار قضیه موجبه سالبة المحمول است، در منطق قضیه‌ای به نام سالبة المحمول داشتیم، ایشان منکرند، و در این زمینه دعوای داغی هم بین ایشان و مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی پسر مرحوم آیت الله شیخ عبد الکریم درگرفته است، ما اسفار که خدمت حضرت آیت‌الله جوادی آملی بودیم حضرت استاد آمدند در دو جلسه این دعوا را مطرح کردند و حکمیت کردند که مرحوم آقای طباطبایی درست می‌گویند یا آقا شیخ مهدی حائری یزدی درست می‌گویند؟ ولی ایشان محکم ایستاده‌اند و گفتند قضیه موجبه سالبة المحمول نداریم؛ \item نوآوری دیگر تقسیم علم حصولی به اعتباری و حقیقی است، ریشه‌اش در کلمات مرحوم آخوند هست ولی آخوند مفهوم وجود را اعتباری می‌دانند، ولی آخوند به شمول بیان خودش چندان ملتزم نیست، اما علامه در همه مفاهیم غیرماهوی این مطلب را دارند {\textbf{18}}؛ \item همان مطلبی که جناب آقای سعیدی مهر هم فرمودند: کیفیت نیل ذهن به مفاهیم فلسفی مثل مفهوم وجود برای اولین بار توسط ایشان در فلسفه تقریر شده است و پیش از این نبود؛ \item مورد دیگر تقسیم موجود به حقیقی و اعتباری است که در مقدمات عرض کردم این از مهم‌ترین نوآوری‌های مرحوم علامه طباطبایی است و متأسفانه روی آن کار نشده است، مرحوم شهید مطهری مقاله ششم از جلد دوم روش رئالیسم را شرح نکرده است، {\textbf{19}} البته در حوزه‌ها اخیراً دیدم مقالاتی نوشته می‌شود. ولی این بحثی است که متأسفانه جا مانده است؛ \item دو نوع دانستن ادراک و بالتبع دو نوع دانستن عوالم وجودی است، ایشان می‌فرماید ادراک دو نوع است: حسی و عقلی، ادراک خیالی را ملحق به ادراک حسی می‌دانند، چرا؟\\ چون می‌گوید اصولاً حضور مادة عند آلة الحس و عدم حضورش فرق فارق نیست چون باید در تقسیمات فرق فارق باشد، ادراک دو نوع است، یا حسی است یا عقلی است، حالا ادراک خیالی ضمیمه ادراک حسی است، بر همین اساس می‌گویند عالم هم دو نوع است، عالم حسی و مادی، و عالم مجرد. عالم برزخ را تتمة الدنیا می‌دانند، یک عالم مستقل در عالم مجردات نیست؛ \item برهان ایشان در قاعده امکان اشرف، خاص ایشان است؛ \item تقریر خاصی از جمله {\large «النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء؛»} تقریر ایشان متفاوت است، یک جا هم بیشتر مرحوم علامه طباطبایی این مطلب را نفرمودند، در کتاب مهر تابان در جواب پرسش شاگردشان مرحوم علامه حسینی طهرانی تقریری دارند {\textbf{20}} که آقای فیاضی در علم النفس فلسفی فرمودند: این تقریر جدید برای علامه طباطبایی است، آقای فیاضی هم قبول ندارند ولی می‌گویند این تقریر با این کیفیت جدید است، صوت آن جلسه هم ضبط شده است، عبارت آقای طباطبایی صوتش هست لذا قابل انکار نیست، گذشته از این که ناقل حضرت علامه حسینی طهرانی (اعلی‌الله‌مقامه) است که در اوج وثاقت‌اند؛ \item نوآوری دیگر در جمله حد الواجب أنه لا حد له، در جلد شش اسفار در حاشیه ایشان می‌گویند این سلب تحصیلی است ولی اگر ما بخواهیم حقیقت را حفظ بکنیم و بگوییم این سلب تحصیلی است دو تا مشکل پیدا می‌کند: یک، تعلیم و تعلم مشکل می‌شود، دوم، نمی‌توانیم در این بخش فلسفه داشته باشیم. آن وقت باید برویم عرفان بخوانیم، برای این که فلسفه داشته باشیم و تعلیم و تعلم باشد بلافاصله این سلب تحصیلی را به ایجاب عدولی تبدیل می‌کنیم، یعنی لیس له حد می‌شود حده أنه لا حد له، این را در حاشیه جلد شش اسفار توضیح دادند؛ \item نوآوری دیگر همان که جناب استاد سعیدی مهر فرمودند برترین تقریر برهان صدیقین که در هیچ مقدمه فلسفی مبتنی نیست، فقط بر اصول متعارفه مبتنی است. \item نوآوری دیگر بر همین اساس تبیین جایگاه مسئله اثبات واجب است که از اواخر فلسفه یعنی الهی بالمعنی الاخص به اوایل فلسفه منتقل می‌شود بلکه اولین مسئله فلسفی خواهد بودکه بسیار مسئله قابل‌توجهی است؛ \item انکار اراده ذاتیه خداوند است که توضیحاتش را الحمد‌لله امروز شنیدید و مورد توجه و دقت بود؛ \item در بحث علم واجب تعالی، برهانی را مرحوم کمپانی (رحمة‌الله‌علیه) دارند بر عدم امکان علم اکتناهی به ذات حق، ایشان این برهان را ناتمام می‌دانند، نقد می‌کنند و با تبدیل یک مقدمه برهان جدید ایجاد می‌کنند، برهان برهان جدیدی است ولی ثمنش در جیب مرحوم علامه طباطبایی است نه در جیب مرحوم کمپانی، چون نقد آقای طباطبایی نقد واردی است؛ \item در بحث امتداد فلسفه که مرحوم علامه طباطبایی استفاده فرمودند، اعتقاد به این که انسان مدنی بالطبع نیست، بر خلاف آن چه که در فلسفه مشتهر است، ایشان می‌گوید انسان مدنی بالاضطرار است، اگر تمکین به قانون می‌کند، چون به حیات اجتماعی وابسته است و حیات اجتماعی بدون قانون معنا ندارد، لذا به قانون گردن می‌نهد، انسان بالطبع مدنی نیست، به صراحت این مطلب را دارند {\textbf{21}} و این مطلب را از ایشان مرحوم آقای مطهری هم در مقالات فلسفی نقل می‌کنند و توضیح می‌دهند {\textbf{22}}؛ \item نوآوری دیگر برهان خاصی است که ایشان بر اثبات فنای افعالی، صفاتی و ذاتی یعنی توحید فعلی، صفتی و ذاتی به اصطلاح عرفانی نه به اصطلاح کلامی دارند، در رسالة الولایة آخر این برهان که طولانی هم هست می‌فرمایند: {\large «و هذا البرهان‏ من مواهب الله سبحانه المختصه بهذه الرسالة و الحمد لله {\textbf{23}}؛»} می‌گویند این برهان برای این کتاب است و جای دیگری نیست، نه در جای دیگری از فلسفه و عرفان نیست بلکه در کتاب دیگری از کتاب‌های ما هم نیست، اثبات می‌کنند کمال نهایی آدمی به فنای فی الله است، فنای فعلی و فنای صفتی و فنای ذاتی و بر این برهان خاصی اقامه می‌کنند و برهان بسیار متین است، اگر عزیزان دقت کرده باشند، حضرت استاد جوادی رسالة الولایة را مفصل شرح کردند، چاپ شده است، در شرح ایشان این برهان مفصل تقریر شده است. \item مسئله دیگری که ایشان می‌فرمایند این است که ایشان می‌گویند سعادت مختص به متدینین به دین به حسب حق نیست، ملاک سعادت انقیاد حق و دوری از عناد است، به مقدار التزام غیر متدینان به این دو به سعادت و شقاوت می‌رسانند {\textbf{24}}؛ \item ایشان معتقدند کار انحصاری شرع مقدس تعیین حدود ما حکم به العقل است، تعبیر ایشان این است که کار شرع تعیین حدود ما حکم به العقل است، استناد هم به روایت می‌کنند: {\large «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ {\Large{25}}»،} این را ایشان اصرار دارند {\textbf{26}}؛ \item بحث این که در مقام فنای ذاتی آیا عین ثابتی از شخص می‌ماند یا نمی‌ماند ایشان معتقدند عین ثابت باقی نیست و برای این مطلب که عین ثابت در حال فنا نیست سه اشکال دارند که این سه اشکال از اختصاصات ایشان است {\textbf{27}}. \item آخرین مطلب بیان خاصی است که ایشان دارند برای این نکته که {\large «انّ لظاهر هذا الدّین باطناً {\Large{28}}»،} دین اسلام باطنی دارد، شریعت، طریقت و حقیقتی دارد که در رسالة الولایة است. \end{enumerate} عذرخواهم، می‌خواستم به تذکر نرسم که رسید، {\large «َذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ {\Large{29}}»،} نثار روح مرحوم علامه طباطبایی که در سالگرد ایشان هستیم فاتحه‌ای به همراه صلوات ختم بفرمایید.\\ \\ \textbf{مجری:}\\ \\ تشکر می‌کنم از استاد ارجمند جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین رضایی تهرانی \{بابت\} مطالب ارزشمندی که مطرح فرمودند. \newpage \begin{center} \Large{فهرست منابع} \end{center} \begin{enumerate} \item غفاری، علی‌‌اکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 1، ص 91. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 1، ص 28-32. \item اصفهانی، محمد حسین، حسینی طهرانی، محمدحسین، طباطبایی، محمد حسین، و کربلایی، احمد بن ابراهیم. ۱۴۱۷. توحید علمی و عینی در مکاتیب حکمی و عرفانی میان آیتین علمین: حاج سید احمد کربلائی و حاج شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی). ۱ ج. مشهد مقدس - ایران: علامه طباطبايی، ص 167. \item اصفهانی، محمد حسین، حسینی طهرانی، محمدحسین، طباطبایی، محمد حسین، و کربلایی، احمد بن ابراهیم. ۱۴۱۷. توحید علمی و عینی در مکاتیب حکمی و عرفانی میان آیتین علمین: حاج سید احمد کربلائی و حاج شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی). ۱ ج. مشهد مقدس - ایران: علامه طباطبايی، ص 168. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 1، ص 109. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 1، ص 69. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 1، ص 72. \item مظفر، محمد رضا، سبزواری، هادی بن مهدی، صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، طباطبایی، محمد حسین، نوری، علی بن جمشید، زنوزی، علی بن عبد الله، مدرس زنجانی، محمد بن معصوم علی، و واحد العین اصفهانی، اسماعیل بن محمد سمیع. ۱۳۶۸. الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة. ۹ ج. قم - ایران: مکتبة المصطفوي، ج 2، ص 126. \item مظفر، محمد رضا، سبزواری، هادی بن مهدی، صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، طباطبایی، محمد حسین، نوری، علی بن جمشید، زنوزی، علی بن عبد الله، مدرس زنجانی، محمد بن معصوم علی، و واحد العین اصفهانی، اسماعیل بن محمد سمیع. ۱۳۶۸. الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة. ۹ ج. قم - ایران: مکتبة المصطفوي، ج 2، ص 126. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 1، ص 125. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 1، ص 125. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 1، ص 163 و 164. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 2، ص 564. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 2، ص 585. \item سوره بقره، آیه 26. \item طباطبایی، محمد حسین. ۱۳۵۲-۱۳۹۳. المیزان في تفسیر القرآن. ۲۰ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 1، ص 93-110. \item طباطبایی، محمد حسین، و فیاضی، غلام رضا. ۱۳۸۶. نهایة الحکمة. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی (ره). مرکز انتشارات، ج 3، ص 716. \item مطهری، مرتضی، مطهری، مرتضی، و طباطبایی، محمد حسین. بدون تاریخ. اصول فلسفه و روش رئالیسم. ۵ ج. تهران - ایران: صدرا، ج 2، ص 10 - 136. \item مطهری، مرتضی، مطهری، مرتضی، و طباطبایی، محمد حسین. بدون تاریخ. اصول فلسفه و روش رئالیسم. ۵ ج. تهران - ایران: صدرا، ج 2، ص 138. \item حسینی طهرانی، محمدحسین. ۱۴۲۶. مهر تابان. ۱ ج. مشهد مقدس - ایران: نور ملکوت قرآن، ص 234 - 238. \item طباطبایی، محمد حسین. ۱۳۶۰. رسالة الولایة. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسه اهل البيت (علیهم السلام). قسم الدراسات الإسلامیة، ص 6. \item مطهری، مرتضی، مطهری، مرتضی، و طباطبایی، محمد حسین. بدون تاریخ. اصول فلسفه و روش رئالیسم. ۵ ج. تهران - ایران: صدرا، ج 2، ص 202 - 208. \item طباطبایی، محمد حسین. ۱۳۶۰. رسالة الولایة. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسه اهل البيت (علیهم السلام). قسم الدراسات الإسلامیة، ص 34. \item طباطبایی، محمد حسین. ۱۳۶۰. رسالة الولایة. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسه اهل البيت (علیهم السلام). قسم الدراسات الإسلامیة، ص 35. \item طبرسی، حسن بن فضل. ۱۳۷۰. مکارم الأخلاق. ۱ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ص 8. \item طباطبایی، محمد حسین. ۱۳۶۰. رسالة الولایة. ۱ ج. قم - ایران: مؤسسه اهل البيت (علیهم السلام). قسم الدراسات الإسلامیة، ص 35. \item حسینی طهرانی، محمدحسین. ۱۴۲۶. مهر تابان. ۱ ج. مشهد مقدس - ایران: نور ملکوت قرآن، ص 242 - 249. \item طباطبایی، محمد حسین. ۱۳۶۰. رسالة الولایة. ۱ ج. قم ایران: مؤسسه اهل البيت (علیهم السلام). قسم الدراسات الإسلامیة، ص 5. \item سوره ذاریات، آیه 55. \end{enumerate} \end{document}
picture_icon_blue آلبوم تصاویر
album picture item
album picture item