\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم\\
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم»}
\end{center}
\begin{center}
{\large «الحَمْدُ لِلّٰهِ ربِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»}
\end{center}
عنوانی که در این مجلس محترم برای بنده در نظر گرفتند، عنوان "وظایف طلاب در تبلیغ گفتاری و نوشتاری" است؛ این عنوان ترکیبی است و در اینگونه عناوین باید تحلیل داشته باشیم سپس به ترکیب پردازیم.\\
در این تعبیر وظایف طلاب در تبلیغ گفتاری و نوشتاری مفروض گرفته شده که طلبه به اعتبار هویت صنفی خود وظایفی دارد که حرف درستی است.\\
ما طلاب یک هویت صنفی داریم که متأسفانه بعد از چهل سال انقلاب اسلامی هنوز بسیاری از مردم اصلاً هویت صنفی روحانیت را بهخوبی نمیشناسند، هویت روحانی و عالم دین را نمیشناسند.\\
ما بهعنوان یک هویت صنفی وظایفی داریم که یکی از وظایف ما یا یکی از اهم وظایف ما تبلیغ در دو ساحت گفتار و نوشتار است.\\
قهراً سه سؤال را باید پاسخ بدهیم؛\\
اول، طلبه کیست؟\\
دوم، طلبه چه وظایفی دارد؟\\
سوم، وظایف تبلیغی طلبه کدام است؟\\
بنده سؤال دوم را حذف میکنم یا بهصورت مختصر پاسخ میدهم و به دو سؤال دیگر میپردازم؛ چون به یکدیگر مرتبطاند.\\
سؤال ابتدایی این است که طلبه کیست؟\\
نام دیگر طلبه عالم دین است، البته علم مراتبی دارد یک طلبه مبتدی در راه علم دین تلاش میکند و یک مرجع تقلید یا عالم دینی نیز در راه دین تلاش میکند.\\
بهصورت کلی عالم دین یا با نام دیگر طلبه (با مراتبی که دارد) هویتش چیست؟ هویت ما طلاب را روایت شریفه مشخص کرده است که فرمود:
{\large «العلماء ورثة الأنبیاء {\Large{1}}.»}
عالمان دین جانشینان رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند.\\
قهراً باید ببینیم اگر ما جانشینان انبیاء هستیم، چه وظایفی در حوزه داریم؟ عالم دین دو وظیفه بیشتر ندارد! طبق نص قرآن کریم اگر بنده و شما وارثان رسولان هستیم، رسولان و انبیای الهی دو وظیفه بیشتر بر عهده ندارند؛
«\{{\large هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ}\}{\large وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}\{{\large وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ {\Large{2}}}\}.»
وظیفه اول بنده و شما تزکیه و پرورش و وظیفه دوم ما تعلیم و آموزش در دو محور قرآن و حکمت است.\\
طبیعی است که چون
\begin{center}
ذات نایافته از هستی بخش
\hspace*{2.5cm}
چون تواند که بود هستی بخش {\textbf{3}}
\end{center}
تا طلبه مذکَّی (اسممفعول) نباشد مذکِّی (اسمفاعل) نیست؛ تا ما متعلّم نباشیم معلّم نیستیم، پس وظیفه ثبوتی ما این است که به خودسازی و تذکی بپردازیم تا بتوانیم مذکِّی باشیم.\\
وظیفه ما این است که در حوزهها به آموختن و فراگیری کتاب و حکمت، عقل و نقل بپردازیم تا بتوانیم معلم کتاب و حکمت باشیم اگر متذکّی و متعلم کتاب و حکمت بودیم ثبوتاً ما جامع المشهود و المعقول و المنقول میشویم؛ زیرا با قرآن و حکمت و شهود به اعتبار تذکی مأنوسیم حال وارث پیغمبر میشویم؛ این در مقام ثبوت است.\\
چون
{\large «زَكَاةُ اَلْعِلْمِ نَشْرُهُ {\Large{4}}»،}
و چون
{\large «أَلاَ كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ {\Large{5}}»،}
حال که در حوزه امام صادق (علیهالسلام) متذکّی و متعلم کتاب و حکمت شدیم باید به آیه
«\{{\large وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً}\}{\large فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ}\{{\large إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ {\Large{6}}}\}.»
عمل کنیم؛ یعنی باید مبلغ باشیم اینکه در روایت آمده است:
{\large «اَلْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ {\Large{7}}»،}
شخصیت انسان زیر زبانش پنهان است؛
\begin{center}
تا مرد سخن نگفته باشد
\hspace*{2.5cm}
عیب و هنرش نهفته باشد {\textbf{8}}
\end{center}
و اینکه فرمودهاند:
{\large «القلم احد اللسانین {\Large{9}}»،}
قلم نوعی زبان است؛ یعنی طلبه بهترین معرّف شخصیت وجودی او در مقام اثبات میتواند سخنگفتن او و نگارش او باشد؛ عنوان بحث ما چه بود؟ "وظایف طلاب در تبلیغ گفتاری و نوشتاری".\\
بهترین روش تبلیغ روش عملی است.
{\large «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ {\Large{10}}.»}
و
«\{{\large قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:}\}{\large كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ}{\large لِيَرَوْا مِنْكُمُ اَلْوَرَعَ وَ اَلاِجْتِهَادَ وَ اَلصَّلاَةَ وَ اَلْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ {\Large{11}}.»}\\
بهترین روش تبلیغی این است که عمل، مبلغ باشد البته خود سخنگفتن یک نوع عمل است و خود نگارشکردن که نوعی سخنگفتن است و یکی از مصداقهای عمل است. اگر سخنگفتن یا نگارش و آنچه از قلم میتراود آنگونه که بایسته و شایسته یک کار حسن بود پس در حال تبلیغ هستم و مبلغ موفق هستم.\\
برایناساس اگر بخواهیم وظیفه خود را در ساحت تبلیغ گفتاری و نوشتاری بدانیم باید بعد از اینکه مقام ثبوت را دارا شدیم؛ یعنی در راه تزکیه قدم برداشتیم و کتاب و حکمت را آموختیم در درجات مختلف آن؛ لازم نیست انسان علامه دهر باشد؛ بلکه ممکن است تازه بخواهد به تبلیغ بپردازد و طلبه باید از همان ابتدا به تبلیغ بپردازد.\\
من یاد دارم که مرحوم سیدنا الاستاذ مرحوم علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی اصرار داشتند که حتماً به تبلیغ برویم، ما نیز تبلیغ میرفتیم و یک سال در ایام تبلیغی مشهد بودم بعد از جلسهای مرحوم علامه حسینی طهرانی (رحمتاللهعلیه) با من بهتندی فرمودند: شما تبلیغ نرفتید! عرض کردم: دو تا منبر شبها در مشهد دارم فرمودند: بله! خوب است. خیلی با تأکید پیگیری میکردند و خودشان نیز در جوانی تبلیغ میرفتند و آقازادههای خود را مأمور به رفتن به تبلیغ میکردند؛ چون
{\large «زَكَاةُ اَلْعِلْمِ نَشْرُهُ {\Large{12}}»،}
زکات علم نشر آن است.\\
در مقام تبلیغ چه گفتاری و نوشتاری هم باید سخن خوب گفت هم باید خوب سخن گفت؛ یعنی ثبوت و اثبات هر دو لازم است لفّاظی بیمحتوا که در بسیاری از سخنرانیها مرسوم شده است نباید باشد؛ بلکه مطالب باید عرشی باشد؛ از آن سو مطالب عرشی با بیان غیرهنری و غیر زیبا نباشد؛ مانند آن است که مؤذنی اذان بگوید با انکرالاصوات مردم از دین میروند؛ بلکه مؤذن باید صیّت و حسن الصوت باشد.\\
ما هم باید سخن خوب بگوییم هم باید سخن خوب بگوییم.
{\large «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا {\Large{13}}»،}
سخن خوب بگویید.
خوب سخن بگویید،
{\large « قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي {\Large{14}}»،}
موسی (علیهالسلام) به پروردگار عرضه داشت خدایا عقده از زبان من گرفته شود تا همه بفهمند چه میگویم؛ لذا پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
{\large «أُوتِيتُ جَوَامِعَ اَلْكَلِمِ {\Large{15}}}
\{{\large الحِکَمِ}\}.»
و نیز فرمود:
{\large «أَنَا أَفصَحُ مَن نَطَقَ بِالضَّادِ}
\{{\large بَیدَ أَنِّی مِن قُرَیشٍ {\Large{16}}}\}.»
هر دو با یکدیگر است، اولی ثبوت و ملا بودن و درست حرفزدن است و نیز دومی فرمود فصیح هستم و بیان من بیان هنری و جذاب است.\\
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:
{\large «يَنْحَدِرُ عَنِّي اَلسَّيْلُ {\Large{17}}»،}
و نیز فرمود:
{\large «إِنَّا لَأُمَرَاءُ اَلْكَلاَمِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ {\Large{18}}»،}
نه فقط ما خوب حرف میزنیم؛ بلکه سخن خوب نیز میگوییم؛ لذا در هر دو راستا همه باید بکوشیم.
سخن خوب گفتن ریشه در خوب درسخواندن، مطالعهکردن و تحقیقکردن دارد.\\
من این را مکرر بیش از دو یا سه مورد به یاد دارم که منبری در مقابل مرحوم علامه حسینی طهرانی آیه قرآن بهغلط میخواند، همان جا ایشان برمیآشفتند و میفرمودند آیه میخواهید بخوانید قبلش آیه را ببینید تا غلط نخوانید. این یعنی سخن خوب گفتن که مطالعه میخواهد. سخن خوب گفتن ریشه در علم و تحقیق دارد و خوب سخنگفتن نوعی هنر است. این بیشتر از آن امور اکتسابی، تمرین نیاز دارد؛ چرا طلاب در قدیم تمرین منبر داشتهاند؟ چرا ما در کنار تحصیل مباحثه داریم؟\\ این مباحثه این تدریس این سخنوری میخواهد خوب سخنگفتن را به ما بیاموزد.\\
برای هر دو مصادیقی نوشتهام سپس به تبلیغ در ماه رمضان بهصورت کوتاه اشاره میکنم؛\\
مصادیق سخن خوب گفتن این موارد است؛\\
اول، سخن برگرفته از برهان باشد، معقول باشد؛ امروزه اطلاعات مردم فراوان است. به اندک تفحصی میتوانند بهترین مطالب را در جاهای مختلف نگاه کنند پس نمیشود سخن سبک زد. سخن یا مستحکم و قرآنی باشد یا اگر از نقل است مستند باشد.
خدا رحمت کند سیدنا الاستاذ مرحوم علامه حسینی طهرانی را، در مورد منبر مشورتی داشتم، به بنده فرمودند: حدیث نقل میکنی آقاجان! از کتب معتبر حدیث شیعه نقل کن! بعد مثال زدند فرمودند: مثل بصائر الدرجات، مثل احتجاج طبرسی و مثل عیون اخبار الرضا (علیهالسلام) (سه یا چهار مورد را فرمودند).\\
اگر میخواهیم از شهود نقل کنیم باید شهود موثق باشد.\\
این موارد مصادیق سخن خوب گفتن است و مصادیق خوب سخنگفتن را که عرض کردم بحث هنری است بنده در مورد گفتار پیاده میکنم خود شما بر نوشتار نیز پیادهسازی بفرمایید.\\
شش مطلب را نوشتم؛
\begin{enumerate}
\item
اول، روان گفتن و نوشتن؛
{\large «َلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ {\Large{19}}.»}
\item
دوم، در عین روان بودن متین بگوید و بنویسد؛ همین قرآنی که در آیه بالا فرمود روان است در آیه دیگر فرمود:
{\large «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا {\Large{20}}»،}
قرآن عسیر نیست؛ بلکه یسیر است؛ ولی خفیف نیست؛ بلکه ثقیل است. مطلب عرشی و بیان واضح باشد؛ داستان، مثل، گهگاهی طنز معقول و حکایت داشته باشد.\\
استاد ما میفرمودند: چه خوب است سخنرانی عوامفهم و خواص پسند باشد. به ایشان عرض کردم بسیار مشکل است! فرمودند: چون مشکل است عزیز و ارزشمند است.
و لذا بسیار من تأکید میکنم چون دیدم در سخنرانیها بهشدت باید از ادبیات مبتذل بازاری دوری جست و معنای یسیر بودن بازاری حرفزدن و الفاظ غیر مناسب با منبر و خطابه بکار بردن نیست.
\item
سوم، مستند گفتن و نوشتن و موارد استناد را ذکرکردن است؛ رشد مردم بالا آمده است و میخواهد بداند روایتی که شما از کجا میخوانید، این مطلب تفسیری را از چه تفسیری میگیرید. هم اکنون در کوره روستاها تعداد قابلتوجه لیسانس، فوقلیسانس و احیاناً دکتری داریم؛ طبیعی است که چهار میلیون تحصیلکرده داریم پس سطح خطابه باید مستند باشد.
\item
چهارم، رعایت سطح مخاطب پس از سطحبندی علمی مخاطبین؛ بستگی دارد که کجا تبلیغ رفتهاید؟\\ دانشگاه یا روستا است؟
\item
پنجم، (در مطول نیز خواندهاید) رعایت مقتضای حال و مقام؛ در بسیاری از سخنرانیهای امروزه مردم کشش یک ساعت کامل سخنرانی را ندارند و مطالب آغازین شما هم حرام میشود و از بین میرود.
\item
ششم، بازخورد گرفتن از کار خود است؛ اگر به روستا یا شهر یا دانشگاه رفتید بازخورد بگیرید ببینید چقدر فهمیدند، چقدر متوجه شدند و چقدر مطلب را گرفتند؟ گاهی انسان مطلب برای خودش واضح است؛ ولی مخاطب از آن تصوری ندارد؛ مانند فنا، بقا و تجلی، مخاطب نمیفهمد؛ چون در این فضا بزرگ شدید خود شما متوجه میشود.
\end{enumerate}
این موارد نکات کلی در ارتباط با وظایف طلاب در تبلیغ گفتاری و نوشتاری بود.\\
در آستانه ماه مبارک رمضان هستیم چند دقیقه نکاتی عرض بکنم؛\\
در ماه رمضان سی روز مردم در اختیار مبلغ هستند بهخصوص ایام قدر که همه حاضر میشوند.\\
من میخواهم بگویم در این ماه مبارک رمضان چه مباحثی مناسب است اگر عزیزان خواستند تبلیغی بروند مباحث مناسب را داشته باشند، اینها کلیدهایی هستند که میشود مبحث خود را با آنها تنظیم کنید.
\begin{enumerate}
\item
اولاً در ماه رمضان برخی مناسبتها را داریم؛ چطور بچه اگر روز عاشورا به دنیا بیاید اسمش را حسین میگذارند! میگویند امام حسین (علیهالسلام) نامش را و فرزند نامش را با خودش آورد. در ماه رمضان معنا ندارد شما شب ۱۷ ماه رمضان هیچ اشارهای به جنگ بدر نکنید و در شبهای قدر هیچ اشارهای به معراج پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نکنید.\\ معنا ندارد در شبهای قدر هیچ اشارهای به قدر و نزول قرآن نداشته باشید، گاهی مناسبت سیاسی مورد تأیید مانند روز قدس است باید اشاره کرد، بالاخره باید راجع به یهود و اشغال سرزمین مسلمانها اشاره کرد.\\
خدا رحمت کند سیدنا الأستاذ را میفرمودند: من روزانه هفت نفر را مرتب لعنت میکنم. یکی از آنها نخستوزیر ملعون زمان اسرائیل بود.\\
مردم متوقع هستند چیزی از معارف دینی در این زمینه بشنوند.\\
ورود به ماه و خروج از ماه مناسبتهایی است که باید بیان شود.
\item
در کنار این مناسبتها، مباحثی را عرض میکنم که مناسب است در ماه مبارک رمضان مطرح گردد؛
اول، تقوا است؛ زیرا بحث مفصلی است و سازمان ائمه جمعه یک کتاب تحت این عنوان چاپ کرده است که نسبتاً کتاب خوبی است به اعتبار اینکه هدف از روزه تقوا است. در قرآن کریم آمده است:\\
{\large «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ {\Large{21}}.»}\\
در قرآن کریم بیش از بیست اثر برای تقوا ذکر شده است و هفتاد بار در آن امر به تقوا شدهاند. در خطبه شعبانیه وارد شده است:
«\{{\large فَقَالَ: یا أَبَا الْحَسَنِ}\}{\large أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {\Large{22}}.»}
و مفهوم ورع به تقوا نزدیک است.
\item
سوم، بحث قرآن است؛ زیرا ماه قرآن است.
\item
چهارم، بررسی ادعیه ماه رمضان؛ ده یا پانزده شب منبر میروید، دعای افتتاح را تفسیر کنید، دعای ابوحمزه ثمالی را تفسیر کنید، دعای تعقیبات را تفسیر کنید. سیسال مردم خواندند:
{\large «يا عَلِيُّ يا عَظِيمُ}\{{\large يا غَفُورُ يا رَحيمُ {\Large{23}}}\}»،
یک دور معنایش برایشان باز نشده است و من تجربه خود را میگویم.
\item
پنجم، بررسی خطبه شعبانیه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ بسیار خطبه ارزشمندی است بهویژه در ابتدای ماه رمضان.
\item
ششم، میتوانید هر شب به مناسبت یک فضیلت اخلاقی و یک رذیلت اخلاقی را مقارنه کنیم؛ مردم استقبال میکنند، ماهی است که اخلاق دارد اوج میگیرد.
\item
هفتم، بحث مهمانی خدا است؛ ضیافت الله خودش بحث مفصلی دارد شاید یک ماه را استغراق میکند، میهمان کیست؟ میزبان کیست؟ در مهمانی چه میدهند؟ میزبان و میهمان چه وظایفی دارد؟ زمان میزبانی و مکان میزبانی چیست؟ و... .
\item
هشتم، زندگی امیرالمؤمنین (علیهالسلام)؛
\item
نهم، بحث امام حسن (علیهالسلام) و صلح حضرت.
\item
دهم، بحث مهم آفت و عافیت است که خیلی من تجربه کردم و موردتوجه مخاطب قرار میگیرد. از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند: شب قدر را درک کردیم چه از خدا بخواهیم فرمود: عافیت.\\
مقابل عافیت، آفت است؛ یعنی آسیب؛ فقط در غررالحکم و دررالکلم شما بیش از پنجاه یا شصت آفت دارید؛ مانند آفة العلم، آفة العمل، آفة الإخلاص و... این آسیبشناسی بسیار موردتوجه است.
\item
یازدهم، وصیتنامههای امیرالمؤمنین (علیهالسلام)؛ حضرت پنج وصیتنامه دارند که هر کدام از زوایای مختلف نوشته شده است که خیلی جای حرف دارند بهویژه در پایان ماه .
\item
دوازدهم، روایت معراجیه؛ به اعتبار اینکه معراج رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اولین معراج یا مهمترین معراج در ماه رمضان واقع شده است و این میتواند بحث بسیار شیرینی باشد در ارتباط با مطالبی که در ماه رمضان گفته میشود؛
انشاءالله در تبلیغی که دارید موفق باشید.
\end{enumerate}
\begin{center}
{\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»}
\end{center}
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست منابع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
غفاری، علیاکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 1، ص 32.
\item
سوره جمعه، آیه 2.
\item
جامی، هفت اورنگ، سبحة الأبرار، بخش 19.
\item
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، آمدی، عبدالواحد بن محمد، و رجایی، مهدی. ۱۴۱۰-۱۹۹۰. غرر الحکم (تصحیح رجایی). ۱ ج. قم - ایران: دار الکتاب الإسلامي، ص 390.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 6.
\item
سوره توبه، آیه 122.
\item
صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۴۱۴. نهج البلاغة (صبحی الصالح). ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 497.
\item
سعدی، گلستان، باب اول، حکایت شماره 3.
\item
جمله مشهوری است به همین دلیل در کتابها به عنوان روایت ذکر نشده است؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک به علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، ابراهیم، محمد ابوالفضل، و ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله. بدون تاریخ. شرح نهج البلاغة (ابن أبی الحدید). ۲۰ ج. قم - ایران: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج 20، ص 210.
\item
سوره صف، آیه 2 و 3.
\item
غفاری، علیاکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 78.
\item
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، آمدی، عبدالواحد بن محمد، و رجایی، مهدی. ۱۴۱۰-۱۹۹۰. غرر الحکم (تصحیح رجایی). ۱ ج. قم - ایران: دار الکتاب الإسلامي، ص 390.
\item
سوره احزاب، آیه 70.
\item
سوره طه، آیه 25-28.
\item
دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 12.
\item
عجلونی، اسماعیل بن محمد. ۱۳۵۱-۱۳۵۲. کشف الخفاء و مزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث علی السنة الناس. ۲ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 1، ص 200.
\item
صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۴۱۴. نهج البلاغة (صبحی الصالح). ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 48.
\item
صالح، صبحی، شریف رضی، محمد بن حسین، و علی بن ابی طالب (ع)، امام اول. ۱۴۱۴. نهج البلاغة (صبحی الصالح). ۱ ج. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة، ص 354.
\item
سوره قمر، آیه 17.
\item
سوره مزمل، آیه 5.
\item
سوره بقره، آیه 183.
\item
ابنبابویه، محمد بن علی، و کمرهای، محمدباقر. ۱۳۷۶. الأمالي للصدوق. ۱ ج. تهران - ایران: کتابچی، ص 95.
\item
ابنطاووس، علی بن موسی، و قیومی اصفهانی، جواد. ۱۳۷۶. الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة في السنة. ۳ ج. قم - ایران: مکتب الإعلام الإسلامي. مرکز النشر، ج 1، ص 80.
\end{enumerate}
\end{document}