\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرِّحَیمِ»}
\end{center}
{\large{\textbf{وظایف انسان در قبال مرگ}}}
اگر یک چیزی برای انسان خیلی مهم باشد، تمام ذهن و جان و فکر به آن چیز مشغول میشود و انسان همیشه آن را یاد میکند و در کوچکترین کارهای زندگی، توجهش به آن امرِ مهم است.
{\large{\textbf{1) یاد مرگ}}}
در فرهنگِ دینیِ ما، یعنی در نگاه قرآن و عترت یا همان ثقلین، انسان وظایف متعدد و مهمی در ارتباط با مرگ دارد. اولین وظیفهای که در مورد مرگ برای همه ما انسانها، بهخصوص مسلمین و مؤمنین تعریف شده است، این است که از یاد مرگ غفلت نکنیم. در برخی از روایات بر یادِ مرگ تأکید شده است، اما در برخی از روایات و ادله ما بر اِکثارِ یاد مرگ، یعنی زیاد یاد مرگ کردن، تأکید شده است. در بعضی از احادیث داریم که اگر کسی در هر شبانهروز بیست بار یاد مرگ بکند، آثاری را به دنبال دارد؛ آثاری که باعث میشود انسان برای این کار مهم انگیزه پیدا کند.
{\large{\textbf{آثار یاد مرگ}}}
\begin{enumerate}
\item
اولین اثر این است که اصولاً یادِ مرگ، برترین نوع تفکر شمرده شده است. تفکر، خودبهخود عبادت است،
{\large «کَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ خَصْلَتَيْنِ اَلتَّفَكُّرَ وَ اَلاِعْتِبَارَ {\Large{1}}»،}
بیشترین عبادت ابوذر، تفکر و عبرتگیری بود و بالاترین نوعِ تفکر، تفکر در مرگ است.
\item
دوم اینکه، برترین نوع عبادت، یاد مرگ است و این معنا در روایات تأکید شده است. اینگونه نیست که عبادت فقط نماز و روزه باشد، بلکه همین که انسان در هر حالی هست به یاد مرگ باشد چه در حال رانندگی چه پشت میز کار یا در هر حال دیگر، همین خودش عبادت است. زیرا یاد مرگ در حقیقت در مرحله اول، یک امر قلبی است؛ بنابراین بالاترین عبادت شمرده شده است.
\item
سوم، فرمودهاند که برترین زُهد در دنیا، یاد مرگ است. انسان مؤمن باید به دنیا بیرغبت باشد و از آثار مهم یاد مرگ، زهد و بیرغبتی به دنیا است.
\item
چهارم، اینکه یاد مرگ، دنیا را در نظر آدمی خار و پست میکند. در زبور داوود (سلاماللهعلیه) آمده است که کسی که یاد مرگ میکند، دنیا از چشمش میافتد و دیگر دنیا در نظرش مهم نیست. ما در دعایی که شب نیمه شعبان میخوانیم و مستحب است که این دعا را هر موقع توانستیم بخوانیم، عبارت مهمی داریم.
{\large «َلاَ تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَلاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا {\Large{2}}»،}
خدایا، دنیا بزرگترین غم و غصه ما و درگیری ذهنیِ ما نباشد. ذهنِ ما اینقدر کوچک و همت ما اینقدر کوتاه نباشد که فقط وقتی به دنیا رسید اشباع شود و از ماورای دنیا غافل باشد.
\item
پنجم این که یاد مرگ باعث میشود آدمی در امور دنیایی زیادهطلب نباشد و به همان مقدارِ کم، قناعت کند. امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «کسی که مرگ را یاد میکند و زیاد یاد میکند، به کمِ از دنیا راضی است {\textbf{3}}.»\\
پیغمبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود:
{\large «انا أخْوَفَ ما أخافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ {\Large{4}}»،}
بدترین چیزی که من بر امت خود از آن میترسم، دو چیز است؛ یکی این که انسان دنبال هواوهوس باشد و دیگری اینکه آرزوهای طول و دراز داشته باشد.\\
این آرزوهای دراز است که باعث میشود انسان اهل قناعت در دنیا نباشد. قناعت که نباشد، ماشین پراید حتماً باید پژو بشود، پژو مدلِ بالاتر بشود و تا به پورشه و بنز ختم نشود، انسان دست برنمیدارد. تا وقتی که خانهاش هزارمتری و با انواع امکانات نشود، دست برنمیدارد. اما در میان همین درگیریهاست که ناگهان میگویند بلند بگو
{\large «لا إله إلّا اللّه!»}
و دست انسان از دنیا کوتاه میشود. در حقیقت، یاد مرگ انسان را به بهرههای حداقلی از دنیا، راضی میسازد.
\item
ششم، این که شهوات را میمیراند.
\item
هفتم، این که غفلت را ریشهکن میکند. چون
{\large «اُمُ الغَفَلات {\Large{5}}»،}
غفلت از مرگ است. انسان اگر یاد مرگ را در زندگیِ خود نهادینه کند و اصلاً تبدیل به متن برنامه زندگیاش بشود، غفلت از بین میرود. این یاد مرگ، هم از نظر قلبی است و هم از نظر قالبی؛ یعنی همین اعمال ظاهری مانند اینکه کفن او آماده باشد، خودش روی کفن خود قرآن را یک دور بنویسد، هر شب سه آیه روی کفن خود بنویسد، خودش شب جمعه کفنش را باز کند و درونش بخوابد و با این کفن اُنس بگیرد. وقتی اینگونه شد و یاد مرگ در زندگی جاری شد، «اُم الغَفَلات» از بین میرود و قهراً غفلت ریشهکن میشود.\\
یاد مرگ موجب طول عمر است\\
ممکن است در عرف چنین کاری را بگویند خوب نیست. مخصوصاً اگر جوانی این کار را انجام دهد. اصولاً بعضی گمان میکنند اگر ما از هرآنچه که مربوط به مرگ و قیامت است گریختیم، عمر بیشتری داریم! در روایات داریم که انسان مؤمن باید وقتی میخوابد وصیتش زیر بالشش باشد که این کنایه است از این که وصیتش باید آماده باشد. مخصوصاً افرادی که سوداگر هستند، تاجر هستند، چک دارند، سفته دارند، صادرات و واردات دارند، اینها هر شب باید حساب و کتابشان بهروز باشد.\\
در روایت میگوید که کسی که وصیت داشته باشد و آن را دائماً بهروز کند، عمرش طولانی میشود. به بعضی از جوانها میگوییم وصیت داری؟ میگوید من هنوز جوانم، هنوز سنی ندارم. یعنی دقیقاً آن چیزی که مایه طول عمر است را گمان میکند که مایه کوتاهی عمر است.
\item
هشتم، این که یاد مرگ، طبع آدمی را رقیق میکند و انسان دلنازک میشود. انسانی که سنگدل نیست، دل رقیقی دارد و باب فیوضات الهی به روی او باز میشود. یکی از آثار رِقَّت دل، اشک است. اگر انسان صاحب اشک بود، صاحب یک معدنی از خیرات و خوبیها است. پس یاد مرگ، رقَّت قلب میآورد و دل و طبع آدمی را رقیق میکند.
\item
نهم، این که اگر کسی زیاد یاد مرگ کند، مثلاً اگر در روز بیست بار یاد مرگ کند، با شهدا محشور میشود. این نشانگر آن است که یکی از عواملی که توفیق شهادت را برای انسان رقم میزند، یاد مرگ است. فراموش نمیکنم که در جبههها، بچههای لشکر محمد رسولالله (سلاماللهعلیه) پشت خاکریزها هرکدام برای خودشان قبر معینی داشتند. شبانگاهان، دو ساعت مانده به اذان صبح، هیچکس بیرون نبود و همه در قبرهای خودشان، نماز شبشان را میخواندند. این یاد مرگ است که شهادت را رقم میزند.
\item
دهم، این که یاد مرگ برترین پند است.
{\large «كَفي بِالْمَوْتِ واعِظاً {\Large{6}}»،}
اگر من یاد مرگ را در خود نهادینه کردم، گویا دائماً یک واعظی در حال پند دادن به من است. ما میدانیم که برای گریختن از مشکلات آخرالزمان، انسان باید یک واعظ درونی داشته باشد و روایاتِ ما به این نکته اصرار دارند. در عصر ماهواره و اینترنت و فضای مجازی، این گرفتاریهایی که خانوادهها را مبتلا کرده است، نوجوان و جوان باید درون خود یک واعظ درونی بکارد. اینکه نوجوان یا جوان، مسیر و پایان مسیر را فراموش نکند، همین مقدار کافی است و بنابراین در روایت فرمود که یاد مرگ برترین پند است.
\item
یازدهم، اینکه یاد مرگ، دل آدمی را زنده میکند.
\item
دوازدهم، اینکه یکی از زرنگیها و کیاستها {\textbf{7}}، یاد مرگ است. زرنگیهای مؤمن، زرنگیهای دینی و اخروی است، پس یاد مرگ علامت زرنگیِ دل است.
\item
سیزدهم، این که یاد مرگ مصائب را بر آدمی آسان میکند. برخی از افسردگیهایی که الان شایع است بهخاطر این است که اشخاص، هنرِ یاد مرگ در زندگیشان نبوده است. وقتی شخص با یک مصیبت روبهرو میشود، عزیزی را از دست میدهد، انگار که عالم تمام شد! نعوذبالله که گویا خدا مُرد. درحالیکه اگر کسی اهل یاد مرگ باشد، هرگز در مصائب به افسردگی دچار نمیشود.\\
تدفینِ فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خیلی سخت بود. چطور خودشان را تسلیت بخشیدند؟ رو کردند به قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شروع کردند به صحبتکردن در آن صحبتها فرمودند که یا رسولالله! من چون غمِ تو و فقدان تو را تاب آوردم، فقدان فاطمه را هم میتوانم تاب بیاورم. گرچه از این به بعد شبها تا صبح بیدارم و حزنِ من دائمی است. تعبیر روایت این است که
{\large «إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ {\Large{8}}.»}\\
همچنین در روایات داریم که وقتی مصیبتی بر شما وارد شد، یاد این بیفتید که شما پیشازاین عزادار و مصیبتدیده غم ازدستدادن پیامبر خود بودهاید؛ این انسان را تسلیت میبخشد و مصائب را بر آدمی آسان میکند.
\item
چهاردهم، این که یاد مرگ، آدمی را آماده مرگ میکند.
\end{enumerate}
{\large{\textbf{2) آمادگی برای مرگ}}}
وظیفه دومِ ما در قبال مرگ، آمادگی برای مرگ است. ما باید برای مرگ آماده باشیم. پس اول یاد مرگ است، دوم
{\large «الاستِعدادُ لِلمَوتِ {\Large{9}}»،}
چرا؟ چون زمانش معلوم نیست و هر لحظه ممکن است رخ دهد. از رگ گردن نزدیکتر است و ممکن است به انسان فرصت ندهد که پیغمبر در روایتی فرموده که من چشمم باز است، گمان ندارم بتوانم چشمم را ببندم، یا اگر بسته است، گمان ندارم فرصت کنم چشمم را باز کنم. یا در روایت فرمودهاند لقمهای که میخورم گمان ندارم به شکمم برسد.\\
عزیزی میگفت ما به بهشتزهرا رفتیم و دیدیم غُلغُله است. پرسیدیم مرجع تقلیدی از دنیا رفته؟ آیتاللهی؟ شخصیت لشکری، شخصیت کشوری؟ گفتند: نه، بلکه یک عروس و داماد در شب عروسیشان مردهاند. این جمعیت برای این است. گفتیم حالا چطور شده شب عروسی مردهاند؟ گفتند دشمن داشتند، دشمن آمده در عسلی که اینها دهان هم گذاشتند، مقدار قابلتوجهی سیانور ریخته است و اینها عسل را خوردهاند و مردهاند.\\
مرگها همینطور شده است. مرگهایی که انسان قبلاً نسبت به آنها تصوری نداشته است و اکنون بهراحتی رخ میدهد. یک کرونا در این دنیا آمد، دیدید چه شد! من از متخصصان پرسیدم اگر بهجای این مریضی کرونا، مریضی اِبولا بود چه میشد؟ گفتند با آن درصد کشندگی ابولا، جمعیت جهان نصف میشد! بهجای هشت میلیارد، چهار میلیارد میشد. در حقیقت مرگ به ما نزدیک است و ما باید برای مرگ آماده باشیم.
{\large{\textbf{معنای آمادگی برای مرگ}}}
آمادگی برای مرگ، اول باید معنا بشود، بعد باید آثارش را ببینیم. در معنایش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «آمادگی برای مرگ سه چیز بیشتر نیست،
{\large «اَدَاءُ الْفَرَائِضِ و اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ و الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَكَارِمِ {\Large{10}}»،}
انسان واجباتش را انجام بدهد، محرمات را مرتکب نشود و یک مقداری هم اهل مکارم اخلاق باشد؛ اهل جود باشد، اهل گذشت باشد، اهل بخشش باشد، مَکرُمَتهای {\textbf{11}}
اخلاقی را در زندگیِ خود رعایت کند.
در روایتی از امام سجاد (علیهالسلام) داریم که از حضرت سؤال شد
{\large «ما خَیرَ ما یَموتُعلیه العَبدُ»،}
بهترین حالتی که ممکن است بندهای در آن حال بمیرد چیست؟ فرمودند:
{\large «أنْ یکونَ قَدْ فَرَغَ مِنْ أبْنِیتِهِ وَ دُورِهِ وَ قُصورِهِ {\Large{12}}.»}
ذهنش از مال و منالش رها باشد و دلبسته داراییهایش نباشد. گفتند: چطور این اتفاق میافتد؟ فرمودند:
{\large «أنْ یکونَ مِنْ ذُنُوبِهِ تائِباً وَ عَلَى الْخَیراتِ مُقیماً، یَرِدُ عَلَى اللهِ حَبیباً کریماً.»}
اگر کسی دائماً در حال توبه از گناهان باشد و نیز کار خیر برایش نهادینه شده باشد، نه که کار خیر گهگاه از او سر بزد، بلکه آدم خیّری باشد و دائماً از او کار خیر سر بزند، این شخص وقتی بر خدای متعال وارد میشود
{\large «يَرِدُ علَى اللّه ِ حَبيبا كريما»،}
محبوب خدا و مورد کرامت اوست.
{\large{\textbf{آثار آمادگی برای مرگ}}}
اگر من برای مرگ آماده بودم، چه آثاری دارد؟\\
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:
{\large «مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ في الخَيراتِ {\Large{13}}»،}
اگر کسی برای مرگ آماده باشد، کسی است که نمیگذارد هیچ خیری از دست او برود.\\
یادی کنیم از حاج عبدالله توسلی، خدا رحمتش کند. آن خیّر بنامِ بازار تهران که بیش از پنجاه مسجد در کشور ساخته است و بسیار اهل کار خیر بوده است. ایشان به اطرافیان و نوچههایش دستور داده بود که اگر کسی به شما مراجعه میکند - که خیلی هم مراجعه میکردند - مبادا از دست شما در برود. اگر هم چیزی نداشتید که به او کمک کنید، قرض کنید و کار گرفتار را راه بیندازید که خداوند قرض انسان را پس میدهد. این انسانی است که برای مرگ آماده است.\\
همچنین اشاره شد که آمادگی برای مرگ، غفلت را میزداید. اثر دیگر آنکه اگر کسی برای مرگ آماده باشد، وقتی مرگش فرامیرسد، مرگ
{\large «قرةالعين {\Large{14}}»}
اوست. وقتی من برای مرگ آمادهام، با زبان بیزبانی میگویم که «مرگ اگر مرد است آید پیش من، تا کِشم خوش در کنارش تنگِتنگ {\textbf{15}}» وقتی مرگ میآید، من میگویم دیر آمدی! علی بن ابیطالب (علیهالسلام) فرمود:
{\large «لاَبْنُ اَبى طالِب آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ اُمِّه {\Large{16}}»،}
من نسبت به مرگ، از نوزاد به سینهی مادر مأنوستر هستم. زیرا برای مرگ استعداد و آمادگی دارد.
{\large{\textbf{3) توشهگیری برای مرگ}}}
اکنون که مرگ را زیاد یاد میکنیم و برای مرگ آمادهایم، باید توشه برداریم.
{\large «فَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى {\Large{17}}»،}
معنای مرگ این بود که یک انتقال از عالمی به عالم دیگر است. سفر، زاد و توشه میخواهد. هر سفری مبدئی دارد و مقصدی که من زاد و توشهای نیاز دارم متناسب با همین مبدأ و مقصد و سفر و باید با خودم عِده و عُده {\textbf{18}} داشته باشم.
{\large{\textbf{تقوا، بهترین توشه}}}
عِده و عُده سفر آخرت، فقط و فقط و فقط «تقوا» ست. ما در قرآن کریم هفتاد بار امر به تقوا داریم،
{\large «اِتّقُوا اللّه {\Large{19}}»،}
هفتاد بار خیلی زیاد است! از تقوا هم تفسیرهای فراوانی شده است که آن تفسیری که بیشتر به دل مینشیند این است؛ انسان بهگونهای عمل کند که روح آدمی واکسینه بشود. تقوا از وِقایه است و وقایه یعنی «محفوظ ماندن». جوان بهگونهای زندگی کند که اکنون بورسیه شده است آمریکا، اروپا، در اوج فساد، آنجا هم سالم بماند. خصوصیت کسی که واکسن میزند چیست؟ در محیطی که آلوده بوده و همگان در معرض آلودگیاند، او آلوده نمیشود، همانند جناب یوسف صدیق (علیهالسلام).\\
حضرت آیتالله بروجردی فرمودند من بررسی کردم که چهل تا مقتضی وجود داشته است که جناب یوسف صدیق (علیهالسلام) گناه کند. حضرت آیتالله مظاهری فرمودند که من این چهل مقتضی را از استادمان آیتالله بروجردی گرفتم، فکرم را درگیر این بحث کردم و سیتا هم من اضافه کردم. هفتاد مقتضی وجود داشت که یوسف (علیهالسلام) زنا کند و جواب مثبت به زلیخا بدهد. مثلاً این که جوان بود، جوان غریزه شهوتش کولاک میکند. غریب بود، برده بود و هرچه میگفتند باید گوش میکرد. تنها بود، طرف مقابلش مایل بود، مُصِر {\textbf{20}} بود. کنار هم که میچینیم، هفتاد عامل سوقدهنده به گناه وجود داشت، ولی به خدا گفت که خدایا زندان میروم؛ اما کار خلاف نمیکنم.
{\large «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ {\Large{21}}»،}
چرا؟ چون تقوا داشت. تقوا یعنی انسان در آلودهترین محیط هم خودش را حفظ کند و این احتیاج به مراقبت دائمی دارد که انسان دائماً حواسش باشد.\\
راجع به تقوا یک روایتی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داریم که خیلی شیرین است. از صفّین {\textbf{22}} که برمیگشتند با آن جمعیت زیاد لشکر، به پشت کوفه، یعنی قبرستان وادیالسلام، رسیدند. سپس حضرت با اصحاب قبور صحبت کردند:
{large «يا أهلَ الدِّيارِ المُوحِشَةِ و المَحالِّ المُقفِرَةِ و القُبورِ المُظلِمَةِ، يا أهلَ التُّربَةِ، يا أهلَ الغُربَةِ {\Large{23}}»،}
ای کسانی که تنها هستید، غریب هستید، وحشت از سر شما گذشته است، اهل خاک هستید،
{\large «يا أهلَ الوَحدَةِ، يا أهلَ الوَحشَةِ، أنتُم لَنا فَرَطٌ سابِقٌ و نَحنُ لَكُم تَبَعٌ لاحِقٌ»،}
شما پیش از ما رفتید، ما هم میآییم و به شما ملحق میشویم.
سپس حضرت یک گزارشی به آنها دادند:
{\large «أمّا الدُّورُ فَقَد سُكِنَتْ»،}
در خانههایتان دیگران زندگی میکنند.
{\large «و أمّا الأزواجُ فَقَد نُكِحَتْ»،}
همسرهایتان هم با دیگران ازدواج کردند.
{\large «و أمّا الأموالُ فَقَد قُسِمَت»،}
اموالتان هم تقسیم شد.
{\large «هذا خَبَرُ ما عِندَنا»،}
این گزارش ما بود از دنیا. گزارش شما چیست؟ سکوت کردند، به اصحاب (چند هزار جمعیت لشکر) رو کرده و فرمودند: «اینها اگر اجازه داشتند سر از خاک برمیآوردند و یک جمله میگفتند که پس از مرگ فهمیدیم که
{\large وَتَزَوَّدُوا فانَّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى.»}\\
پس انسان اگر بخواهد برای آخرت چیزی را مهیا کند، بهترین چیز، تقوا است.
{\large{\textbf{تقوا، بهترین توشه}}}
روایاتِ ما میگوید مرگ خود را آرزو نکنید. تو اگر سلمانِ زمان هم بودی نباید آرزوی مرگ کنی، اگر ابوذرِ زمان هم بودی نباید آرزوی مرگ کنی. بنا بر همین نکته، خداوند با یهودیها از در مُحاجه {\textbf{24}} سخنی دارد. یهودیها میگویند ما وضعمان خوب است، خدا پارتی ماست، ما نسل برتر حضرت آدم هستیم و همه غیر یهودیها برده ما هستند و کشتن غیریهودیان و گرفتن زنانشان جایز است، نگاه یهودیها این است.\\
بنا بر این نگاه، یهودیان توسعهای هم در دین خود ندارند و کسی را دعوت به یهودیت نمیکنند. اصلاً تبشیر و تبلیغی که مسیحیت دارد را یهودیت ندارد، چون خودش را یک تافتهجدابافته میداند. قرآن میگوید:
{\large «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ {\Large{25}}»،}
اگر راست میگویید، تمنی مرگ کنید. این احتجاج {\textbf{26}} است. وگرنه روایاتِ ما میگوید انسان نباید تمنی مرگ کند.\\
گاهی انسانها تحتفشار قرار میگیرند. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:
{\large «أشَدُّ مِن المَوتِ ما يُتَمَنَّى الخَلاصُ مِنهُ بالمَوتِ {\Large{27}}»،}
گاهی انسان اینقدر تحتفشار قرار میگیرد که برای رهایی از آن فشارها، آرزوی مرگ میکند. باید از خدا بخواهیم اینطور فشارها در زندگی ما به وجود نیاید و طول عمر همراه با اطاعت و عبادت به ما عطا کند.\\
فردی به امام صادق (علیهالسلام) گفت:
{\large «قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْیَا فَأَتَمَنَّى عَلَی اللهِ الْمَوْتَ {\Large{28}}»،}
دیگر از دنیا، زده شدهام. آیا بخواهم که خدا من را ببرد؟ حضرت فرمود:
{\large «تَمَنَّ الْحَیَاهَ لِتُطِیعَ لَا لِتَعْصِیَ»،}
نه، تمنی حیات کن، از خدا بخواه بیشتر عبادت کنی و بیشتر طاعت کنی.
{\large «فَلَأَنْ تَعِیشَ فَتُطِیعَ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَمُوتَ فَلَا تَعْصِیَ وَلَا تُطِیعَ»،}
این که زنده بمانی و عبادت کنی، یک نماز شب بیشتر، یک عمل خالصانه بیشتر، یک توبهی واقعی، این بهتر است تا این که بروی و دیگر دستت خالی باشد؛ زیرا دیگر آن جا جای اطاعت نیست.\\
{\large «الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسابَ وَ غَداً حِسابٌ وَلا عَمَلَ {\Large{29}}»،}
تا هستیم باید کار کنیم.\\
حارث همدانی خدمت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رسید و به حضرت عرضه داشت که من مرگ را دوست دارم. دوست دارم از این دنیا بروم. حضرت فرمود:
{\large «ولا تَتَمَنَّ المَوتَ إلّا بشَرطٍ وَثيقٍ {\Large{30}}»،}
فقط درصورتیکه خیلیخیلی آماده هستی، باید تمنی مرگ کنی. در واقع میخواهد بگوید انسان چنین اطمینانی به خود ندارد و بهجای آرزوی مرگ، باید در پی توشهگیری برای مرگ باشد.\\
خدا حاج هادی ابهری را رحمت کند، پیرمردی اهل معنا و از شاگردان مرحوم آیتالله انصاری همدانی بود. ایشان مریض شد، مرحوم علامه طهرانی، استاد ما، برای این که ایشان سالم بشود خیلی تلاش میکرد. حاج هادی ابهری فرموده بودند: «آقا محمدحسین (علامه طهرانی) میداند من میمیرم. خودم هم میدانم. او تلاش میکند که من یک لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بیشتر بگویم.»
{\large{\textbf{امور خیرِ ماندگار}}}
ما برای بعد از مرگمان باید کارهای ماندگار از خود به جا بگذاریم که ما نباشیم و آنها باشند و برای ما ثواب بفرستند. از یک روایت امام صادق (علیهالسلام) مصادیق این اعمال به دست میآید. حضرت فرمودند:
{\large «سِتُّ خِصَالٍ يَنْتَفِعُ بِهَا اَلْمُؤْمِنُ بَعْدَ مَوْتِهِ {\Large{31}}»،}
شش کار است که بعد از وفات هم به مؤمن نفع میرساند.
\begin{enumerate}
\item
{\large «وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ»،}
خدای متعال فرزندی به انسان بدهد که اهل {\textbf{32}} باشد، صالح باشد، برای انسان استغفار کند و کار خیر کند.
\item
{\large «مُصْحَفٌ يَقرَأ فِيه»،}
یک اثر علمی از کسی بهجا میماند که مورد استفادهی دیگران است. قدیمتر، صنعت چاپ نبود، به همین خاطر قرآن را مینوشتند و بعد از آن شخص نویسنده، دیگران آن قرآن را میخوانند.
\item
{\large «غَرْسٌ یَغْرِسُهُ»،}
درختی که من کاشتم، دیگران بعد از مرگ من از آن استفاده میکنند.
\item
{\large «صَدَقَة ماء یُجْرِیهَ»،}
آبی که من به دست مردم میرسانم. الان ما برای عمره یا حج که به عربستان میرویم، میبینیم در جاده بین مدینه تا مکه، تابلوهای متعددی داریم که نوشته «اَبیارُ عَلی»، چاههایی که علیبن ابیطالب (علیهالسلام) به دست خودش کنده است. بعضی از این چاهها هنوز فعال است. من آبش را خوردهام، چاهی نزدیک مسجد شجره هست که هنوز فعال است و دارد استفاده میشود. چند سال گذشتهاست؟!
\item
{\large «قَلِيبٌ يَحْفِرُهُ، سُنَّةٌ یُؤْخَذُ بِهَا بَعْده»،}
کسی چاهی بکند.
\item
یا سنتی را از خودش باقی بگذارد و این سنت مورد عمل قرار بگیرد. سنت روز قدس را حضرت امام (رحمهاللهعلیه) بنا نهاد. ببینید امروز در عالم چه اتفاق بزرگی رقم زده است. سنت جشن تکلیف را ابنطاووس ابداع کردهاست، هرچقدر جشن تکلیف گرفته میشود، جناب ابنطاووس در ثوابش شریک است.
\end{enumerate}
ما نسبت به مرگ پنج وظیفه داشتیم، از یاد مرگ شروع کردیم به یادگار گذاشتن برای مرگ، تمام کردیم.
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست منابع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
بحار الأنوار، جلد ۲۲، صفحه ۴۳۱.
\item
دعای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در نیمهی ماه شعبان.
\item
«مَنْ أکثَرَ ذَکَرَ الْمَوْتَ رَضِىَ مِنَ الدُّنْیا بِالْیَسیرِ» مجموعه ورّام، جلد ۱، صفحه ۱۰۶.
\item
الکافي، جلد ۸، صفحه 58.
\item
مادر غفلتها.
\item
الکافي، جلد ۲، صفحه ۲۷۵.
\item
درایت، زیرکی.
\item
نهجالبلاغه، خطبه 202.
\item
آمادگی برای مرگ.
\item
بحار الأنوار، جلد ۶، صفحه ۱۳۷.
\item
بزرگواری، جوانمردی.
\item
بحار الأنوار، جلد ۶۸، صفحه ۲۶۷.
\item
بحار الأنوار، جلد ۶۵، صفحه ۳۴۸.
\item
روشنیِ چشم.
\item
مولانا، دیوان شمس، غزلیات، غزل شماره ۱۳۲۶.
\item
نهجالبلاغه، خطبه 5.
\item
بحار الأنوار، جلد ۷۹، صفحه ۱۸۵.
\item
سازوبرگ، تجهیزات.
\item
سورههای احزاب، آلعمران، بقره، مائده، حشر، حدید، توبه و غیره.
\item
اصرارکننده.
\item
سوره یوسف، آیه 33. «یوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از عملی که مرا به آن میخوانند و اگر نیرنگشان را از من نگردانی، به آنان رغبت میکنم و از نادانان میشوم.»
\item
از مهمترین نبردهای زمان خلافت امام علی علیهالسلام بود که در سال ۳۷ هجری بین آن امام بزرگوار و معاویه بن ابیسفیان در سرزمین صفین، در غرب عراق، رخ داد.
\item
نهجالبلاغه، حکمت 130.
\item
جدل، خصومت ورزیدن.
\item
سوره بقره، آیه 94. «بگو اگر سراى آخرت در نزد خدا ويژۀ شماست نه مردم ديگر، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگوييد.»
\item
حجت آوردن، خصومت ورزیدن.
\item
غررالحکم و درر الکلم، جلد ۱، صفحه ۲۱۷.
\item
بحار الأنوار، جلد ۶، صفحه ۱۲۸.
\item
الکافي، جلد ۸، صفحه ۵۸.
\item
نهجالبلاغه، نامه 69.
\item
بحار الأنوار، جلد ۶۸، صفحه ۲۵۷.
\item
سزاوار، لایق.
\end{enumerate}
\end{document}