list_icon_blue

نشست تحلیل دفاع فاطمه زهرا (علیها‌السلام) از مقام ولایت از منظر کلام

اهل بیت (علیهم‌السلام)
ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام
پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
نشست تحلیل دفاع فاطمه زهرا (علیها‌السلام) از مقام ولایت از منظر کلام
list_icon_blue خلاصه جلسه
در ابتدای جلسه حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ محمد رضایی تهرانی به ارائه نکاتی پیرامون موضوع مورد بحث پرداخته و به سؤالات پاسخ می‌دهند. بحثی که در ابتدا مورد بررسی قرار می‌گیرد این موضوع است که آیا حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) برای ایراد خطبه فدکیه در مسجد نیاز به اجازه و اذن امیرألمؤمنین (علیه‌السلام) داشتند یا خیر. مسئله بعدی این موضوع است که چگونه خواندن خطبه با صدای رسا در جمع با رعایت عفت و حجاب حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) قابل جمع می‌باشد. مسئله سوم مطرح‌شده این موضوع است که این خطبه از نظر عقیدتی و سیاسی چه تأثیری داشته است. مسئله بعدی این موضوع می‌باشد که آیا این عمل حضرت را می‌توان برای شرکت‌دادن زنان در مسائل سیاسی و اجتماعی حجت قرار داد یا خیر. آیت‌الله رضایی تهرانی به پاسخ به پرسش‌های مطرح‌شده می‌پردازند، تنها کسی که در این زمان می‌توانست از مقام ولایت دفاع کند حضرت زهرا (سلا‌م‌الله‌علیها) بود. استاد رضایی تهرانی در بخشی دیگر و در تکمیل سخنان حجت‌الاسلام و المسلمین محمد رضایی تهرانی به توضیح مطالب اعتراضی منسوب به حضرت زهرا نسبت به امیرألمؤمنین (علیهما‌السلام) پرداخته و برای آن برهان‌هایی را اقامه می‌کنند.
مکان موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام
زمان پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
پسندیدم
video_icon_blue ویدیو سخنرانی
voice_icon_blue صوت سخنرانی
دریافت صوت
audio_icon_darkBlue audio_icon_darkBlue
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
pencil_icon_blue متن سخنرانی
دریافت PDF
\documentclass[a4paper,12pt]{article} \begin{document} \begin{center} {\large «أعوذُ باللّٰهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم\\ \vspace*{5mm} بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم وَ بِه نَستَعِینُ إنَّهُ خَیرُ مُوَفِّقٍ وَ مُعِینٍ.»} \end{center} در ابتدای این نشست حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمد رضایی به ارائه نکاتی پیرامون موضوع موردبحث بیان می‌دارند و پاسخ به سؤالات می‌دهند.\\ \\ دبیر جلسه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمد تولایی:\\ \\ در بعضی از محافل نکاتی راجع به خطبه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) شنیده شده است و بحث بعدی که ان‌شاءالله وقت باشد آن را نیز عرض خواهیم کرد اگر جناب آقای حاج شیخ علی رضایی حفظه‌الله ان‌شاءالله اینها را بیان بفرمایند بسیار ممنون خواهیم بود؛\\ یکی این است که آیا آمدن حضرت زهرا برای ایراد خطبه اجازه و اذن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را می‌خواست یا نمی‌خواست؟ و اگر می‌خواست آیا حضرت با اذن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمدند یا خیر؟\\ این پرسش اعتقاد ما نیست؛ ولی این گفته شده است که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) وقتی به سلمان گفتند: که تو چرا کاری نکردی؟ عرض کرد: مولای ما از ما داناتر است؛ چون حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چیزی بیان نفرمودند ما نیز کاری نکردیم.\\ آیا این مطلب شامل این عملکرد صدیقه کبری (سلام‌الله‌علیها) می‌شود یا خیر؟\\ نکته دوم، همان‌طور که جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ محمد رضایی تهرانی فرمودند: فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) که از نابینا فاصله می‌گیرند و حجاب سر می‌کنند و همچنین قضیه أسماء بنت عمیس را شنیدید که حضرت دستور می‌دهند که برای من تابوت بساز \{تا پس از رحلت حجم بدن دیده نشود بااین‌وجود\} در برابر مردان قرارگرفتن و این‌گونه خطبه خواندن آیا قابل‌جمع است یا خیر؟\\ مطلب سوم، آیا این خطبه و عملکرد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چه از نظر عقیدتی و چه از نظر اقتصادی، اثری داشته یا نداشته است؟ چون گفته شده است که خطبه حضرت از مسجد دست‌خالی برگشتند (حالا چه عبارت‌هایی گفته شده است، بماند)؛ آیا آن چیزی که فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) دنبالش بودند به آن رسیدند یا نرسیدند؟ اگر نرسیدند آیا این که معصوم فعل او حجت است آیا این یک کار مثلاً بی‌اثر نبوده است؟\\ آخرین نکته، اینکه این عمل حضرت را می‌توان حجت قرار داد برای شرکت‌دادن زنان در مسائل سیاسی و اجتماعی تا این حد یا این مورد خاص است؛ مانند این عمل حضرت و یا خطبه خواندن زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)؟\\ \\ پاسخ استاد شیخ علی رضایی تهرانی:\\ \\ عرض کنم خدمت سروران خودم که خطبه فدکیه همان‌طور که اخوی \{حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمد رضایی تهرانی\} فرمودند: لااقل بیست محور دارد؛ اما به نظر می‌رسد شاه‌بیت این خطبه دو جمله است؛ یعنی گاهی انسان یک سخنرانی می‌کند و در تمام این سخنرانی یک هدف را دنبال می‌کند و یک مطلب را می‌خواهد به مخاطب برساند؛ شاه‌بیت خطبه فدکیه همان جمله {\large «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ {\Large{1}}»} است.\\ فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به‌صراحت فرمود: خدای متعال امامت ما خاندان عصمت را مایه نظام ملک و ملت قرار داده و این به‌صراحت اعلام شد که در حقیقت تثبیت جریان غدیر بود که هفتاد یا هشتاد روز قبل توسط پیغمبر (سلام‌الله‌علیه) رقم خورده بود.\\ بی‌بی دوعالم زهرای مرضیه (سلام‌الله‌علیها) به این مطلب اعتقاد دارد و لذا یکی از اهدافی که دشمن دنبال کرد و بی‌بی زهرای مرضیه (سلام‌الله‌علیها) تلاش کرد این هدف را نابود کند این بود که می‌خواست دعوای فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را شخصی جلوه بدهد که فاطمه دارد از شوهر دفاع می‌کند و فاطمه (سلام‌الله‌علیها) تأکید داشت که نه! من از امام دفاع می‌کنم بحث بعل و زوج و مراسم ازدواج و اینها مطرح نیست؛ بلکه بحث امامت و خلافت الهیه مطرح است؛ آن وقت براین‌اساس ما می‌دانیم که امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) امام فاطمه است و این مطلب از نظر شیعه مسجل و مسلم است و می‌دانیم که بیشترین تسلیم را فاطمه ( سلام‌الله‌علیها) نسبت به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارد و این را در عمل نیز نشان داده است.\\ وقتی ابوبکر و عمر میان برای عیادت و حضرت چند بار که مراجعه می‌کنند راه نمی‌دهد؛ اما در مسجد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به این دو نفر قول می‌دهد و اینها می‌آیند دم درب و حضرت یک کلمه به فاطمه بیان می‌دارد: {\large «أَنَا وَعَدتُهُمَا»،} من وعده به اینها دادم آن جمله مشهور بی‌بی زهرای مرضیه (سلام‌الله‌علیها) از دهان مبارکش خارج می‌شود که {\large «اَلْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ اَلْحُرَّةُ أَمَتُكَ {\Large{2}}»،} این نهایت تسلیم در مقابل امام است و لذا است که حتماً رفتن به مسجد با اذن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده است و هم اکنون برادرم خواندند که حضرت به فاطمه فرمودند: {\large «سِیرِی إلی المسجد»،} متن تاریخ است و امر امیرالمؤمنین است و لااقل اجازه امیرالمؤمنین است؛ یعنی در حقیقت جریان را دنبال کن! مراد این است که فدک را بگیر.\\ سخنرانی بی‌بی دوعالم در مسجد همان‌طور که سیدنا الاستاذ مرحوم علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسین طهرانی (أعلی‌الله‌مقامه) در کتاب‌هایشان فرمودند: این عملکرد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) مصداق بارز این آیه شریفه است {\large «لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ} \{{\large وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا {\Large{3}}}\}.» یعنی خدای متعال فریادکشیدن را در موارد ظلم تجویز کرده است و آیه نیز اطلاق دارد؛ اگر زنی مورد ظلم واقع شد فریاد می‌کشد، مردی مورد ظلم واقع شد فریاد می‌کشد و لذا گاه دیده شده امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در کوفه می‌دیدند یک کسی دارد از ظلم فریاد می‌کشد، حضرت می‌فرمودند بیا، بیا \{با هم ناله سر بدهیم\}؛ \begin{center} بیا سوته‌دلان گرد هم آییم \hspace*{2.5cm} \{سخن‌ها واکریم غم وانماییم\} \end{center} \begin{center} \{ترازو آوریم غم‌ها بسنجیم \hspace*{2.5cm} هر آن سوته‌تریم وزنین‌تر آییم {\textbf{4}}\} \end{center} بیا من نیز درد‌دل دارم و بیا با هم بنشینیم.\\ لذا در روایت داریم که اشعث بلند شد به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گفت: از وقتی آمدی عراق خطبه‌ای نخواندی مگر اینکه اولش یا آخرش گفتی: {\large «فَمَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رسول‌الله {\Large{5}}»،} یعنی حضرت نیز دارد فریاد می‌کشد، در هر سخنرانی دارد می‌گوید بعد از رحلت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) من تا الان مظلوم هستم.\\ پس چون مصداق این جمله است یقیناً تجویز شرعی نیز دارد وگرنه ما می‌دانیم همان‌طور که اخوی نیز فرمودند: عفت فاطمی ضرب‌المثل عفت‌ها است.\\ عزیزان می‌دانند مرده تکلیف ندارد و بسیاری از فقها می‌گویند: رؤیت حجم بدن زن (نه عین بدن) اشکال ندارد. فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به اعتبار اینکه ممکن است حجم بدن، آن هم بعد از فوت در مقام تشییع دیده بشود، ناراحت است و وقتی أسماء یا فرد دیگری اختلاف روایت است، وعده می‌دهد که من برای شما یک تابوت می‌سازم که جداره دارد {\textbf{6}}؛ تنها موردی است که بعد از ارتحال پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متبسم می‌شود.\\ این عفت مجسم بالاتر از حضور در مسجد این است که چند شب در بعضی از روایات داریم اربعین لیلة، چهل شب، بزرگان مهاجر و انصار را در شب‌ها، امیرالمؤمنین با فاطمه (علیهماالسلام) حرکت کنند و با استر بیایند بروند داخل خانه بنشینند با مرد نامحرم صحبت کنند و حق علی (علیه‌السلام) را یادآوری کنند و آنها هم عذرخواهی کنند که این نشان می‌دهد این‌گونه موارد هیچ منافاتی با بحث عفت ندارد؛ بلکه مؤید عفت عمومی جامعه است.\\ بنده به یاد دارم در کتاب‌های سیدنا الاستاذ هم آمده است که ایشان حضور زنان را در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در تظاهرات مصداق آیه {\large «لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ} \{{\large وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا{\Large{7}}}\}» می‌دانستند. یعنی زن‌ها بیایند در خیابان فریاد بکشند علیه آمریکا و علیه شاه، مصداق این آیه می‌دانستند و مجوَّز می‌دانستند.\\ پس این نکته را باید در نظر گرفت که عفت منافات با این کار نداشته و تمام مسائل عفت هم رعایت شده است؛ پرده زدند حضرت با عده‌ای از زن‌ها وارد شدند البته محاجه کردند با ابوبکر؛ در ابتدا نیز جو جلسه جو معنویت شده است؛ چون {\large «أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ اَلْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ {\Large{8}}»،} حضرت یک آه کشیده است همه اهل مسجد شروع کردند به گریه‌کردن که حالا اینجا این سؤال می‌تواند مطرح بشود که مردمی که این‌چنین با یک ناله گریه می‌کنند چرا وقتی حضرت دارد کتک می‌خورد کاری نمی‌کنند! این سؤالی است که احتیاج به بررسی دارد و جواب هم دارد؛ اما اینکه این به‌صورت یک قانون در بیاید تا این عملکرد فاطمه کبری یا حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهما) بخواهد مصداق خروج زنان از منزل و شرکت در همه مسائل اجتماعی، سیاسی باشد؟ خیر! به تعبیر فقهای ما: {\large «العلّة تعمّم و تخصّص {\Large{9}}»،} آن چیزی که علت این کار حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است همان آیه {\large «لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ} \{{\large وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا{\Large{10}}}\}» است؛ در مورد حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز همین است در همین محدوده و امثال این محدوده مجوَّز است و مشکلی ندارد. بله! {\large «الضرورات تتقدّر بقدرها {\Large{11}}.»} اگر بیش از آن بخواهد باشد باید به ادله فقهی و شرعی مراجعه شود.\\ یک نکته‌ای را شما اشاره کردید راجع به اینکه با اذن آمدند یا نه؟ سلمان از مواردی که فارسی صحبت کرده در مدینه همین مورد است که آمد جلوی ابوبکر گفت: کردید و نکردید و خود دانید که چه کردید؛\\ یقیناً فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در مقام همگامی و همراهی با امیرالمؤمنین بسیار از سلمان جلوتر است؛ ولی یک نکته‌ای که قابل‌توجه و قابل دقت است و من دیدم اخوی نیز در بحث‌های تاریخی خود بر این نکته تأکید دارند در آن کودتایی که انجام شد در مدینه تنها گزینه‌ای که می‌توانست بایستد \{فاطمه علیهاالسلام\} بود.\\ \{سَعْدُ بْنُ عُبَادَة\} رئیس قبیله خزرج بزرگ‌ترین قبیله مدینه است که ده‌هزار شمشیرزن در رکابش همیشه بودند در سقیفه بنی ساعده با برانکارد بردنش رئیس بشود چنان اوضاع دگرگون شد که زیر دست‌وپا همان جا داشت له می‌شد و می‌گفت: {\large «قَتَلْتُمُونِي عمر»،} هم می‌گفت: {\large «اُقْتُلُوا سَعْداً قَتَلَهُ اَللَّهُ{\Large{12}}!»}\\ سعد تا آخر نیز بیعت نکرده است و زمان عمر نیز خالد رفت در شام او را کشت و گردن جنیان انداختند: \begin{center} {\large «قَتَلْنَا سَيِّدَ اَلْخَزْرَجِ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ} \hspace*{2.5cm} \{{\large رَمَيْنَاهُ بِسَهْمَيْنِ فَلَمْ نُخْطِ فُؤَادَهُ}\} \end{center} آن‌قدر قدرت داشت که تا آخر بیعت نکرد.\\ وقتی مثل سعد دارد در زیر دست‌وپا له می‌شود و مثل زبیر پسرعمه پیغمبر دست‌هایش را می‌بندد و شمشیرش را می‌شکنند و بر سرش می‌زنند، امثال سلمان که در روایات داریم گهگاه مسخره‌اش می‌کردند که این عجم و ایرانی است و اصلاً عرب نیست؛ سنش نیز بالا بوده است! امثال سلمان نمی‌توانستند میدان‌داری کنند؛ لذا تنها گزینه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بود پس طبیعی است که برای یک هدف بزرگ‌تر بعضی از مسائل فاکتور گرفته می‌شود؛ اینکه همان بانویی که از کور می‌گریزد، می‌آید در مسجد می‌ایستد و سخن می‌گوید و این همان بحث تزاحم است که ما در دانش اصول فقه این مقدار بر آن تأکید داریم و هنر فقها این است که بتوانند در بحث تزاحم ملاک أهم را بیابند.\\ اما اینکه آیا وقتی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) برگشت (نکته‌ای که آخر اشاره کردید) با دست پر آمد یا با دست‌خالی؟ یقیناً با دست پر آمد؛ یعنی اکنون اگر نبود آن خطبه فدکیه حضرت ما اینجا نبودیم به‌عنوان شیعه! بسیار با دست پر آمد؛ یعنی نگاه بی‌بی دوعالم یک نگاه کوتاه‌مدت نیست، نگاه بلندمدت است و حضرت می‌خواست خلفا را غاصب جلوه بدهد که این کار را انجام داد و می‌خواست بیان دارد که شما همه به‌نوعی ارتداد دچار شدید که بیان کرد.\\ در خطبه فدکیه نقل شده است: {\large «إِيهًا بَنِي قَيْلَةَ}\{{\large أَهُضِمَ تُرَاثُ أَبِيَهْ، وَ أَنْتُمْ بِمَرْأًى وَ بِمَسْمَعٍ{\Large{13}}}\}.» شروع می‌کند حضرت به انصار می‌توپد که شما این‌قدر شجاع بودید شجاعتتان کجا رفته است! غیرتتان کجا رفته است! من این وسط خورد می‌شوم و شما دارید نگاه می‌کنید! شما آیا مثلاً بر اعقاب خود ارتداد پیدا کردید! آن کاری که حضرت می‌خواست بکند به‌عنوان اتمام حجت بر آنها و تبیین آنچه که اتفاق افتاده برای آیندگان به‌خوبی انجام شد.\\ \\ دبیر جلسه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمد تولایی:\\ \\ با تشکر از سرور عزیزمان جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ علی رضایی؛\\ یک سؤال و یک مطلب را عرض می‌کنیم که ان‌شاءالله سندش را و صحت و سقمش را جناب آقای حاج شیخ محمد رضایی بیان می‌کنند و بعد چند نکته کلامی دارد که ان‌شاءالله از جناب آقای حاج شیخ علی رضایی تقاضای جواب داریم و ان‌شاءالله فکر می‌کنم به مطالب دیگری نخواهیم رسید.\\ بعضی از محدثین و برخی بزرگان حتی متأخرین نظرشان بر این است که هر جایی از علی‌الظاهر یک تعارضی بین حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بوده باشد آن روایات را باید کنار بگذاریم؛ یعنی هر جایی که یک‌ذره از آن روایات بوی اعتراض نسبت به این دو بزرگوار هست که حالا یا حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نسبت به فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) یا فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) نسبت به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارند خیلی از متأخرین و بعضی از متقدمین حتی از متأخرین مشهد این‌ها قائل‌اند به اینکه این روایات به‌کلی باید کنار گذاشته بشود و نمی‌شود روی آنها حرف زد؛ چون با عصمت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) یا عصمت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) منافات دارد و بزرگ‌تر از همه اینها و مهم‌تر از همه این‌ها آن جملاتی است که در بعد از خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیان فرمودند که این را مرحوم علامه حسینی طهرانی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) روایتش را به طور مفصل در جلد اول امام‌شناسی نقل کردند {\textbf{14}}.\\ اگر جناب آقای شیخ محمد رضایی سند این صحبت‌ها را و این بیانات را و اینکه آیا آن مطلبی که متأخرین می‌گویند می‌شود به آن عمل کرد؟ آیا واقعاً این‌گونه است یا نه؟ سپس توجیهات و مطالب کلامی آن را ان‌شاءالله جناب آقای حاج شیخ علی رضایی بیان می‌فرمایند.\\ در این بخش حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمد رضایی تهرانی به ارائه بیاناتی می‌پردازند.\\ \\ دبیر جلسه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمد تولایی:\\ \\ جناب آقای حاج شیخ علی رضایی اگر راجع به این موضوع و این بیاناتی که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بعد از مراجعه از مطالبه فدک مطالبی را خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیان فرمودند؛ دو یا سه نکته است؛ یکی اینکه آیا واقعاً همان‌طور که جناب آقای حاج شیخ محمد رضایی فرمودند این را می‌شود به دید اعتراض نگاه کرد؟ یا اصلاً می‌شود همان تعبیری را که مرحوم علامه طباطبایی (رحمت‌الله‌تعالی‌علیه) در تفسیر قرآن بیان فرمودند که "به در بگوییم دیوار بشنود" می‌شود آیا بر این حملش کرد؟ در اینجا این لفظ نقلش نیز شاید خوب نباشد؛ اما از باب اینکه بیان شده عرض کنیم که آیا حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در اینجا کم آوردند؟ آیا این عبارت‌ها را اصلاً می‌شود گفت؟ آیا این مطالب با عصمت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) منافات ندارد؟ آیا این عدم ادراک مقام ولایت اصلاً می‌شود چنین چیزی را انسان تصور کند؟ و نکته آخر اینکه آن مطلبی که جناب آقای شیخ محمد رضایی فرمودند و در روایات هم هست حضرت مثلاً تا این موقعیت به آن مقام اکمل نرسیده بودند و پس از بیانات امیرالمؤمنین علیه‌السلام حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) فرمودند: اکنون تسلیم شدم و الان صبر می‌کنم و الان دیگر راحت شدم! آیا می‌شود این مطالب را گفت یا جوابش به گونه دیگری است؟\\ \\ پاسخ استاد شیخ علی رضایی تهرانی:\\ \\ اولاً بخشی از پاسخ را اخوی \{حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمد رضایی تهرانی\} فرمودند و من تکمله‌ای داشته باشم به فرمایشات ایشان؛\\ مستحضرید ما در روایات، روایاتی داریم که در مقام فهم آنها با مشکل روبرو هستیم؛ از قدیم هم بزرگان ما کتاب‌هایی داشتند با عنوان مشکلات الأخبار مثلاً مرحوم سید عبدالله شبر کتاب مصابیح الأنوار في حل مشکلات الأخبار دارد؛ یعنی اصلاً روایاتی که فهمش و توجیهش مشکل است را بررسی می‌کنند و مورد عنایت قرار می‌دهند.\\ در مقام حل مشکلات اخبار نکات فراوانی قابل‌توجه و قابل‌دقت است؛\\ اولین نکته که باز من می‌خواهم روی آن تأکید کنم همان نکته‌ای بود که برادرم فرمودند؛ یک رشته اصول مسلم و محکمات داریم و اگر آن محکمات برای ما محکم است، برای ما محک نیز هست؛ مثلاً عرض می‌کنم اگر این جملاتی که در پایان خطبه فدکیه نقل شده مخالف با آیه تطهیر {\textbf{15}} باشد، {\large «فإضربوه علی الجدار{\Large{16}}!»} اصلاً اعتنا نمی‌کنیم و اصلاً روایت را می‌گذاریم کنار و می‌گوییم مورد قبول نیست. مخالف با سنت قطعی باشد نیز همین‌طور است.\\ در ارتباط با این بخش از پایان جریان خطبه فدکیه مشکلی که پیدا شده این است که گفتند این عبارات با ادبیات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به نحو عموم و با ادبیات فاطمی مطلقاً به نحو خصوص و با ادبیات فاطمی در مقابل امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) به نحو اخصّ سازگار نیست! پس ما با سه تا ادبیات مشکل داریم؛ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این‌طور سخن نمی‌گویند؛ فاطمه (سلام‌الله‌علیها) این‌گونه سخن نمی‌گفتند، با ابوبکر نیز این‌جور صحبت نکرد و به‌ویژه در خصوص امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه)! و این چه تعبیراتی است! چون در تعبیراتی که آمده ما تعبیرات زننده‌ای هم داریم که حالا بعضی از متأخرین خواستند این تعبیرات را به‌گونه‌ای توجیه کنند و شاید بعضاً قابل‌توجیه باشد؛ مثلاً مرحوم سید بن طاووس به‌جای جمله {\large «اِفْتَرَسْتَ اَلذِّئَابَ وَ اِفْتَرَشْتَ اَلتُّرَابَ {\Large{17}}»،} دو جمله {\large «وَ تَوَسَّدتَ الوَرَاءَ كَالوَزَغ وَ مَسَّتكَ الهَناةُ وَ النَزَغ {\Large{18}}»} دارد و توسط بعضی از این جملات ضرب‌المثل عربی است و اصلاً بار ارزشی منفی ندارد، مثل ضرب‌المثل‌هایی که در بین ما هم هست و هیچ بار ارزشی منفی ندارد؛ مطلبی است که به‌عنوان ضرب‌المثل دارد گفته می‌شود؛ ولی به‌هرحال تعبیر آن حدت و تندی خود را به‌ظاهر دارد؛ لذا علما از گذشته در ارتباط با این جملات پاسخ‌هایی دادند؛ مجموعه پاسخ‌ها را تا وقتی که وقت به من اجازه بدهد اجمالاً اشاره می‌کنم تا بعد ببینیم به یک جمع‌بندی می‌رسیم یا نه!\\ اولین پاسخ، روایت سنداً ضعیف است؛ یعنی در هیچ‌کدام از مجامع روایی معتبر شیعه ذکر نشده است. از مجامع روایی در کتاب الإحتجاج {\textbf{19}} داریم و از مجامع تاریخی روایی در کتاب المناقب {\textbf{20}} داریم و مناقب بر احتجاج مقدم است و عمده کسانی هم که نقل کردند از مناقب ابن شهرآشوب مازندرانی نقل می‌کنند و همه مرسله است.\\ دوم، روایت خبر واحد است؛ خبر واحد را مشهور اصولیون در غیر فروع فقهی حجت نمی‌دانند به‌خصوص اگر این روایت مشکل هم داشته باشد؛ در فروع فقهی ما به‌خاطر انسداد یا دیگر امور عمل به خبر واحد را می‌پذیریم و اصلاً حجیت در فروع فقهی معنا دارد. وقتی به مباحث تاریخی، اعتقادی، عقلی و کلامی می‌رسیم اصلاً برای حجیت خبر واحد ملاک نداریم مگر به‌خاطر احتفاف به قرائن اطمینان‌آور یا یقین‌آور باشد.\\ سوم، این روایت اگر به ظاهرش اخذ بشود با قرآن و سنت قطعی مخالف است؛\\ بنده جواب‌ها را عرض می‌کنم تا به نتیجه برسیم.\\ با قرآن مخالف است به‌خاطر آیه \{{\large «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ}\}{\large وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.»} وقتی خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در مقابل ابوبکر که می‌گوید: اگر کسی شهادت بدهد که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) زنا کرده است! حد بر فاطمه جاری می‌کنی یا نه؟ ابوبکر می‌گوید: جاری می‌کنم و حضرت می‌گوید: اگر این‌گونه باشد تو کافری چون آیه تطهیر را داری انکار می‌کنی.\\ \{بااین‌وجود\} خود فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بیاید جملاتی از دهانش خارج بشود که با تطهّر و طهارت فاطمه نسازد.\\ پس گفتند با آیه قرآن مخالف است و همچنان که با سنت قطعی مخالف است؛ اگر \{{\large «اَلصَّادِقُ علیه‌السلام: أَ تَدْرِي أَيُّ شَيْ‌ءٍ تَفْسِيرُ فَاطِمَةَ‌؟ قُلْتُ أَخْبِرْنِي يَا سَيِّدِي قَالَ:}\}{\large فُطِمَتْ مِنَ اَلشَّرِّ}\{{\large وَ يُقَالُ:}\}{\large إِنَّهَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ‌ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ اَلطَّمْثِ {\Large{21}}}{\large الجهل}.» اگر او در اوج کمالات انسانی و معصوم است، \{{\large «وَ أَمَّا اِبْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا}\}{\large سَيِّدَةُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ}\{{\large مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ اَلْحَوْرَاءُ اَلْإِنْسِيَّةُ {\Large{22}}}\}.» پس اگر موردی، حرفی و چیزی دیدیم که با شأن او سازگار نیست می‌توانیم در سند \{و اعتبار آن خدشه کنیم\}.\\ چهارم، در مورد این بخش از روایت به‌شدت اضطراب متن داریم؛\\ بنده یک موقعی جمع می‌کردم اختلافاتی را که در این بخش از روایت داریم هم تعداد جملاتی که نقل شده بسیار کم‌وزیاد دارد، در همان جملاتی که نقل شده باز کم‌وزیاد دارد، در کلمات و جملات بسیار تفاوت داریم و در نوع قرائت اعرابی که حالا چه جور خوانده بشود \{نیز اختلاف وجود دارد\}.\\ ده یا دوازده مورد در همین چند سطر قرائت اعرابی مختلف داریم و با این مقدار اختلاف و اضطراب متن به تعبیر اصولیون اگر سند درست می‌بود آنچه که ما می‌توانیم استفاده کنیم یک مطلب اجمالی و فی‌الجمله است و این است که سخنانی فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرموده که این سخنان به تعبیر امیرالمؤمنین نوعی بثّ و شکوی و نوعی اظهار وجد است که فرمود: {\large «َهْنِهِي عَنْ وَجْدِكِ يَا بِنْتَ اَلصَّفْوَةِ وَ بَقِيَّةَ اَلنُّبُوَّةِ {\Large{23}}.»} پس بیشتر از این نمی‌توانیم استفاده کنیم؛ چون در جملات، در کلمات و در نوع خوانده‌شدن این کلمات اختلاف داریم.\\ پنجم، سند را می‌پذیریم؛ اما از میان این تعبیراتی که داریم باید آن بخش‌هایی که با عصمت فاطمی و با کمالات فاطمی در تعارض نیست را فقط می‌پذیریم و آن بخش‌هایی که با عصمت فاطمی در تعارض است را جزء جعل جاعلین و وضع واضعین می‌نهیم؛ مثلاً این روایت سید بن طاووس را که الان برای شما خواندم، {\large « وَ تَوَسَّدتَ الوَرَاءَ كَالوَزَغ وَ مَسَّتكَ الهَناةُ وَ النَزَغ {\Large{24}}»} نمی‌پذیریم؛ ولی آن روایت دیگر {\large «اِفْتَرَسْتَ اَلذِّئَابَ}\{{\large وَ اِفْتَرَشْتَ اَلتُّرَابَ {\Large{25}}}\}» را می‌پذیریم؛ چون بار منفی زیادی ندارد؛ ولی عبارت سید بن طاووس را نمی‌پذیریم.\\ بنده این جملاتی که در نقل‌های مختلف داشتند، به تعبیر امروزی بازسازی مضمونی کردم، دیدم جملات قابل‌پذیرش است و اگر سند تام باشد، قابل‌دفاع است؛ یعنی در فقه نیز همین کار را می‌کنیم، در فقه گاهی سه یا چهار روایت را که اینها در مجموع دارند مطلبی را افاده می‌کنند، می‌توانیم از ضمّ روایات به یکدیگر، یک متن قابل‌قبولی به دست بیاوریم و استفاده کنیم.\\ ششم، این جواب را آقای سید جعفر مرتضی عاملی داده است به دل من نیز نشست و جواب قابل‌توجه و قابل دقت است، این است که در خواندن این عبارات و روایت اصلاً از اول غلط خوانده شده و اشتباه خوانده شده است! روایت این‌جور که مشهور می‌خوانند نیست که فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) آمد داخل خانه {\large «فَقَالَتْ: لَهُ يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ‌ إِشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ اَلْجَنِينِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ اَلظَّنِينِ نَقَضْتَ قَادِمَةَ اَلْأَجْدَلِ فَخَانَتْكَ رِيشُ اَلْأَعْزَلِ هَذَا اِبْنُ أَبِي قُحَافَةَ {\Large{26}}.»} نه! این {\large «إِشْتَمَلْتَ»} نیست بلکه {\large «أَشْتَمَلْتَ»} است؛ یعنی {\large «هَل إِشْتَمَلْتَ؟»،} البته همزه، همزه استفهام و سؤال است و اگر سؤال شد، تقریر و تثبیت نیست و این سؤال هم استفهام تقریری است برای اینکه مقدمه جواب حضرت باشد که حضرت در پایان فرمودند: {\large «وَ مَا وَنَيْتُ فِي دِينِي وَ لاَ أَخْطَأْتُ مَقْدُورِي؛ {\Large{27}}.»}\\ تعبیر ایشان را که من از تارنمای ایشان گرفتم این است و پاسخ به شبهه دادند: \begin{center} \{{\large «[نص الشبهة]:\\ لقد ورد في بعض الروايات: أن الزهراء [عليها السلام]، قد كلمت أمير المؤمنين [علیه‌السلام] بكلام قاسٍ، فيه تقريع ولوم وجفاء، فقالت له: «اشتملت شملة الجنين، وقعدت حجرة الضنين، نقضت قادمة الأجدل، فخانك ريش الأعزل. هذا ابن أبي قحافة قد ابتزني نحيلة أبي، وبليغة ابني إلخ..». والرواية في مناقب آل أبي طالب ج3 ص208؛ وقد أجابها بكلام جاء فيه: «فما ونيت عن ديني، ولا أخطأت مقدوري».\\ فهذا الكلام القاسي والجافي من فاطمة [عليها السلام] يتنافى مع كونها معصومة ، ولا يناسب مقام سيد الوصيين؟!\\ الجواب:\\ بسم الله، والحمد لله، والصلاة والسلام على نبينا محمد وآله الطاهرين؛\\ السلام عليكم ورحمة الله وبركاته؛\\ و بعد فإن الله سبحانه وتعالى قد قال مخاطباً لعيسى بن مريم [علیه‌السلام]: (وَإِذْ قَالَ اللهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ءأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَمُ الْغُيُوبِ) (سورة المائدة الآية 116).\\ فعلام الغيوب إذن يسأل عيسى عن هذا الأمر، فالسؤال سؤال تقرير يراد به إسماع الإجابة للآخرين. مع كون السائل عالماً بها.\\ وهذا النحو من التعاطي مع القضايا شائع في حياة النبي [صلى الله عليه وآله]، والأئمة الطاهرين [عليهم السلام].. وهو طريقة عقلائية متبعة في كل وقت وحين. وبعدما تقدم نقول: إن الهمزة في كلمة «أشتملت» هي همزة الاستفهام، التي تكون مفتوحة لا مكسورة أي: هل اشتملت؟! فهي [عليها السلام]، إنما تسأل علياً [علیه‌السلام] هذا السؤال لأجل تقريره، أي لكي تسمع الناس جوابه. وتعرفهم بأن ما قد يفكرون به من أنه [علیه‌السلام] قد ونى عن دينه، وتساهل في القيام بواجبه الشرعي، ليس له ما يبرره، فهم مخطئون جداً حين يفكرون بهذه الطريقة.\\ ولعل هذا يشير إلى وجود أجواء مسمومة تثار حول موقف أمير المؤمنين [علیه‌السلام]. أو هي على الأقل قد أرادت تحصيننا نحن من أن نقع فريسة أوهام كهذه، وذلك استشرافاً منها للغيب، وانسجاماً مع مقتضياته.\\ والحمد لله رب العالمين {\Large{28}}.}\} \end{center} اول استناد قرآنی دارد که خدا نمی‌داند که حضرت عیسی به مردم نگفته است که من و مادر من را نپرستید؟ این را که خدا می‌داند اما دارد سؤال می‌کند تا آنجا عیسی آن‌گونه در محشر در محضر پروردگار جواب بدهد و مردم روشن بشوند؛ چون {\large «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ {\Large{29}}»،} و یوم وضوح الحق است؛ خدایی که می‌داند سؤال می‌کند پس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نیز می‌داند که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) {\large «لم یشتمل شملة الجنین و لم یقعد حجرة الظنین و لم ینقض قادمة الأجدل و...»،} ولی دارد می‌پرسد که او با جواب بیاید به میدان و این جواب این است که {\large «وَ مَا وَنَيْتُ فِي دِينِي وَ لاَ أَخْطَأْتُ مَقْدُورِي {\Large{30}}»،} حضرت دارند آماده‌سازی می‌کنند که جواب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را بشنوند و این نقل بشود و همان‌طور که اخوی فرمودند علی‌القاعده اگر بخواهد نقلی باشد باید از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) باشد؛ چون در آن فضا ظاهراً شخص دیگری در خانه نبوده است و از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) کسی که باواسطه به آن نقل می‌کنند عبدالله ابن حسن است و از امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) که آن موقع بودند ما نقل مستقیم این‌چنینی نداریم.\\ هفتم، جواب نقضی است؛ بعضی گفتند که موسی (سلام‌الله‌علیه) پیغمبر بود و هارون نیز پیغمبر بود و هر دو می‌دانند چه‌کار کردند، موسی می‌داند هارون چه کرده است؛ زیرا جز به وظایفش عمل نمی‌کند، پیغمبران معصوم‌اند اما وقتی از کوه طور آمد وقتی می‌خواهد خطورت موقف و وقتی می‌خواهد مقدمه {\large «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ}\{{\large ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ {\Large{31}}}\}.» وقتی می‌خواهد مقدمه اینکه چقدر مردم بنی‌اسرائیل بد عمل کردند به عجل و سامری گرویدند را بالا بیاورد، {\large «وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ {\Large{32}}»،} قرآن می‌گوید آمد و یقه هارون را می‌کشید و نمی‌دانم حضرت موسی او را زده یا نزده است؛ هارون گفت: {\large «قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي {\Large{33}}»،} چرا موهای سر و ریش من را می‌کنی! من کارم را انجام دادم! همان جریان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است که حضرت مکرر جمله هارون را بعد از ارتحال پیغمبر می‌آمد بر مزار پیغمبر عرضه می‌داشت: {\large «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي {\Large{34}}»،} یعنی گاهی وقت‌ها موسی و هارون دو معصوم‌اند و ائمه ما گاهی به عملکرد معصومین ماقبل یعنی پیامبران استناد می‌کردند با اینکه برترند؛ این نیز یک جوابی است که داده شده است.\\ هشتم، جوابی که جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین تولایی اشاره کردند و قابل‌توجه نیز بود که ما با این کار داریم، بعضی گفتند آقا این کار فاطمه (سلام‌الله‌علیها) ترک اولی بود و بی‌بی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بالاخره کشش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نداشت؛ زیرا بالاخره بی‌بی نفر سوم و امیرالمؤمنین نفر دوم \{قرب الهی\} است و بر اساس مستندات دینی ما رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اول و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دوم است و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) کشش مانند ایشان را نداشت و لذا وقتی هم که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به‌عنوان امام به فاطمه (علیها‌السلام) به‌عنوان مأموم فرمود: {\large «فَاحْتَسِبِي اَللّٰهَ. فَقَالَتْ: حَسْبِيَ اَللّٰهُ وَ أَمْسَکَتْ {\Large{35}}.»}\\ این را بعضی‌ها به این‌گونه گفتند؛ اما اینکه ترک اولی در مورد فاطمه (سلام‌الله‌علیها) مطرح باشد و اینکه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) این‌قدر در این جریان از خود بیخود بشود که به قول عرفا شطحی (نعوذبالله) بر زبان براند این با معتقدات ما قابل‌قبول و قابل‌پذیرش نیست.\\ پس همان‌گونه که قبلاً عرض کردم یا سنداً مشکل دارد و کنار می‌گذاریم یا اگر سنداً تمام بود، نقل‌هایی که داریم را پیوند می‌زنیم و ضمیمه می‌کنیم یک سپس نقل قابل‌دفاع را عرضه می‌کنیم که بنده این کار را کردم و این کار شدنی است یا اگر غیر از این بود باید به توجیهات دیگری دست بزنیم؛ اما اینکه بگوییم نعوذبالله کار ترک اولی بوده یا فاطمه سلام‌الله‌علیها این کشش را نداشته است ما به این کفو بودن امیرالمؤمنین با فاطمه معتقدیم و تعبیر امام عسکری و دیگر ائمه این است \{{\large «في حديث منسوب إلى العسكري عليه السّلام قال: نحن حجج اللّه على خلقه و جدّتنا فاطمة}\}{\large حجة اللّه علينا {\Large{36}}}.» فاطمه حجت خدا بر حجج بود و این نمی‌سازد با اینکه این قول را بپذیریم.\\ نهم، بعضی از اهل معرفت این‌چنین گفتند که فاطمه و امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیهما) هر دو در عالم بقاء بالله به سر می‌بردند و در عالم بقا آثار کثرت محفوظ است و انسان کامل در مقام بقا تحت تجلی اسماء الهی است، اسمایی که بر انسان‌های کامل در مقام بقا تجلی می‌کند مختلف است و آثار آنها نیز مختلف است؛ چه اینکه انسان کامل در حال فنا و در حال بقا دو حال دارد؛ مطلبی که جناب تولایی اشاره کردند را سیدنا الاستاذ علامه حسینی طهرانی این‌گونه جواب می‌دادند و می‌گفتند: وقتی تیر از پای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کشیدند حضرت در حال فنا بودند و نفهمیدند؛ ولی وقتی انگشتر به سائل دادند حضرت در حال بقا بودند پس سائل را دیدند و صدایش را شنیدند و این از باب {\large «لاَ يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ {\Large{37}}»} است و جامع نشئتین یا نشئات بودن است، پس منعی نداشت و فعل نیز فعل صغیر بود و اصلاً فقها برای اینکه می‌شود در نماز کار کوچک انجام داد و نماز را باطل نمی‌کند و به همین عمل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز استناد می‌کنند گذشته از روایات لفظی.\\ در اینجا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در تحت تجلی اسمی \{از اسماء خداوند\} است و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) تحت تجلی اسمی است و این اسم دو جلوه دارد و این را خدای متعال دارد مدیریت و تدبیر می‌کند که این روایت به این‌گونه به دست ما برسد و بعد هم این‌گونه مورداستفاده باشد.\\ دهم، این برخورد حضرت کاملاً آگاهانه بوده است و اخوی نیز به این اشاره کردند و من می‌خواهم آن را باز بکنم؛ یک نکته ایشان گفتند و رد شدند؛ ولی من روی این کار دارم! بنده دقت کردم دیدم امروزه بیشترین، صریح‌ترین و بدترین اشکالاتی که به عملکرد فاطمه (سلام‌الله‌علیها) می‌شود همه آنها را در همین مخاطبه \{و گفتگو\} ریخته است، البته با آن کیفیت که گفتم قابل‌دفاع است و صریح گفته است و پاسخ آن را نیز شنیده است؛ یعنی آنچه که امروزه اهل‌سنت می‌گویند که علی بن ابی‌طالب که درب خیبر را کند ایستاده است همسرش را بزنند! همین تعبیرات امروز ما که از وهابی‌ها می‌شنویم این را بی‌بی دوعالم با نگاه به تاریخ \{حل کرده است\} که در کلام برادرم و آقای سید جعفر مرتضی عاملی بود که در آخر عبارت دارد: {\large «ولعل هذا يشير إلى وجود أجواء مسمومة تثار حول موقف أمير المؤمنين [علیه‌السلام] أو هي على الأقل قد أرادت تحصيننا نحن من أن نقع فريسة أوهام كهذه، وذلك استشرافاً منها للغيب، وانسجاماً مع مقتضياته»،} فاطمه دارد تاریخ می‌سازد و او می‌بیند که بالاترین اشکالاتی که به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شده است از این محدوده بیرون نیست پس اینها را با صریح‌ترین مطلب در عین ادب حضرت بیان می‌کند که عرض کردم این عین ادب بودنش توضیح دارد که برخی از آنها مثل است و مثل بار ناهنجاری در آن نیست و تفهیم کنایی مطلب است.\\ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز جواب می‌دهد و پاسخ مشخص است.\\ این نوع برخورد درس‌هایی می‌آموزد؛\\ اول، شدت غضب فاطمه (علیهاالسلام) به‌خاطر غصب خلافت که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تعبیر به "وجد" کرد در عین بی‌خیالی اصحاب! و این حرفی است که امروز می‌زنیم به تعبیر شهید صدر: همه انصار در اینکه جواب فاطمه را ندادند گناهکارند و باید پاسخگو باشند؛\\ دوم، اهمیت صبر علوی برای حفظ اسلام که با این‌گونه تعبیرها نیز حضرت از جا نمی‌جنبد و فرمود: {\large «وَ مَا وَنَيْتُ فِي دِينِي وَ لاَ أَخْطَأْتُ مَقْدُورِي {\Large{38}}»،} یعنی اینها را فاطمه (سلام‌الله‌علیها) با این کار به تصویر می‌کشد و شفاف می‌کند؛\\ سوم، اهمیت تسلیم در مقابل امام (علیه‌السلام)؛ به‌محض اینکه فرمود: {\large «فَاحْتَسِبِي اَللّٰهَ. فَقَالَتْ: حَسْبِيَ اَللّٰهُ وَ أَمْسَکَتْ {\Large{39}}»} و دیگر چیزی نگفت.\\ این موارد در حقیقت مطالبی است که از این برخورد به دست می‌آید که عرض کردم اگر اصلش را پذیرفتیم و اگر گفتیم اصلش را نمی‌پذیریم که بیان شد در کتب روایی اصلی شیعه نقل نشده است و خبر واحد و مرسل است و مسند هم نیست یا اصل قضیه مورد انکار است یا اگر متن بازسازی می‌شود و به این‌گونه قابل‌توجیه است. \begin{center} {\large «أللَّهُّمَّ صَلِّ عَلی مُحَمِّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم.»} \end{center} \newpage \begin{center} \Large{فهرست منابع} \end{center} \begin{enumerate} \item طبرسی، احمد بن علی، و موسوی خرسان، محمدباقر. ۱۴۰۳. الاحتجاج. ۲ ج. مشهد مقدس - ایران: نشر المرتضی، ج 1، ص 99. \item با اندک تغییری، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایت‌‌الله، غفاری، علی‌‌اکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 28، ص 303. \item سوره نساء، آیه 148. \item دیوان باباطاهر، دوبیتی شماره 166. \item طبرسی، احمد بن علی، و موسوی خرسان، محمدباقر. ۱۴۰۳. الاحتجاج. ۲ ج. مشهد مقدس - ایران: نشر المرتضی، ج 1، ص 190. \item برای مطالعه بیشتر ر.ک به سبحانی تبریزی، جعفر، رسولی، هاشم، و اربلی، علی بن عیسی. ۱۳۸۱. كشف الغمة في معرفة الأئمة. ۲ ج. تبریز - ایران: بني هاشمي، ج 1، ص 503. \item سوره نساء، آیه 148. \item طبرسی، احمد بن علی، و موسوی خرسان، محمدباقر. ۱۴۰۳. الاحتجاج. ۲ ج. مشهد مقدس - ایران: نشر المرتضی، ج 1، ص 98. \item برای مطالعه بیشتر ر.ک به اعرافی، علیرضا و دیگران، «مکاسب محرمه»، ج 1، مکاسب محرمه، ۱۴۰۰، ج 6، ص 266. \item سوره نساء، آیه 148. \item برای مطالعه بیشتر ر.ک به حمیده عبداللهی علی بیک. ۱۳۸۳. «قاعده اضطرار (الضرورات تبیح المحذورات).» \item طبرسی، احمد بن علی، و موسوی خرسان، محمدباقر. ۱۴۰۳. الاحتجاج. ۲ ج. مشهد مقدس - ایران: نشر المرتضی، ج 1، ص 72. \item امینی، محمد هادی، امینی، محمد هادی، و جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز. بدون تاریخ. السقیفة و فدک. ۱ ج. تهران - ایران: مکتبة نينوی الحديثة، ص 137. \item حسینی طهرانی، محمدحسین، و موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام. ۱۴۲۶. امام شناسی. ۱۸ ج. مشهد مقدس - ایران: علامه طباطبايی، ج 1، ص 73-76. \item سوره احزاب، آیه 33. \item این جمله کنایه از عدم اعتناء به روایات معارض با قرآن است. \item طبرسی، احمد بن علی، و موسوی خرسان، محمدباقر. ۱۴۰۳. الاحتجاج. ۲ ج. مشهد مقدس - ایران: نشر المرتضی، ج 1، ص 107. \item مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایت‌‌الله، غفاری، علی‌‌اکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 29، ص 317. \item سبحانی تبریزی، جعفر، طبرسی، احمد بن علی، بهادری، ابراهیم، و هادی به، محمد. ۱۴۲۴. الاحتجاج. ۲ ج. قم - ایران: سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، ج 1، ص 253-284. \item رسولی، هاشم، ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب (ابن شهر آشوب). ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 2، ص 208. \item رسولی، هاشم، ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب (ابن شهر آشوب). ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 3، ص 330. \item ابن‌بابویه، محمد بن علی، و کمره‌‌ای، محمدباقر. ۱۳۷۶. الأمالي للصدوق. ۱ ج. تهران - ایران: کتابچی، ص 113. \item رسولی، هاشم، ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب (ابن شهر آشوب). ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 2، ص 208. \item مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایت‌‌الله، غفاری، علی‌‌اکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 29، ص 317. \item طبرسی، احمد بن علی، و موسوی خرسان، محمدباقر. ۱۴۰۳. الاحتجاج. ۲ ج. مشهد مقدس - ایران: نشر المرتضی، ج 1، ص 107. \item رسولی، هاشم، ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب (ابن شهر آشوب). ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 2، ص 208. \item رسولی، هاشم، ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب (ابن شهر آشوب). ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 2، ص 208. \item به نقل از تارنما https://www.islam4u.com؛ (أسئلة وأجوبة في الدين والعقيدة)، للسيد جعفر مرتضى العاملي، « المجموعة الثانية»، المركز الإسلامي للدراسات، الطبعة الأولى، 1423 2002، السؤال (119). \item سوره طارق، آیه 9. \item رسولی، هاشم، ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب (ابن شهر آشوب). ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 2، ص 208. \item سوره بقره، آیه 54. \item سوره اعراف، آیه 150. \item سوره طه، آیه 94. \item سوره اعراف، آیه 150. \item بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. بدون تاریخ. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام‏)، ج 11، ص 748. \item بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. بدون تاریخ. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام‏)، ج 11، ص 1030. \item طوسی، محمد بن حسن، مروارید، علی اصغر، و بیدار، ابوذر. ۱۴۱۱-۱۹۹۱. مصباح المتهجد. ۲ ج. بیروت - لبنان: مؤسسه فقه الشيعه، ج 2، ص 504. \item رسولی، هاشم، ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب (ابن شهر آشوب). ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 2، ص 208. \item بحرانی، عبد الله بن نور الله، موحد ابطحی اصفهانی، محمدباقر، و مدرسه الامام المهدی علیه السلام. بدون تاریخ. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ۱۱ ج. قم - ایران: مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام‏)، ج 11، ص 748. \end{enumerate} \end{document}