\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ\\
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ.»\\
«الحَمْدُ للّٰه رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ، هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»}
\end{center}
\begin{center}
«\{{\large عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ طَاوُسٍ فِي كِتَابِ مُحَاسَبَةِ اَلنَّفْسِ قَالَ رُوِّينَا فِي اَلْحَدِيثِ اَلنَّبَوِيِّ اَلْمَشْهُورِ:}\}{\large حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا؛}{\Large{1}}.»
\end{center}
شب چهارم محرمالحرام ایام سوگواری و عزای اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) انشاءالله آه و سوز و ناله و گریه ما در این ایام مایه سرور و فرح ما در برزخ و قیامت ما بوده باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).\\
کار اصلی ما در این دنیا مجاهده است، ما در این دنیا قدم گذاشتهایم برای جهاد و افضل انواع جهاد، جهاد نفس است، جهاد با خود است، تربیت خود است، مدیریت خود است، کنترل قوای خود است، اینکه انسان بتواند بهسوی حیوانیت نلغزد و به سمت انسانیت گام بردارد که از این تعبیر میکردیم به جهاد نفس یا جهاد اکبر.\\
گفتیم راهکار پیروزی در این جهاد رعایت پنج میم است؛ میم اول مشارطه بود که صبحگاهان با خودمان شرط کنیم؛ میم دوم مراقبه است، مراقبه یعنی خودپایی، خودم را پایش کنم که حواسم از صبحگاهان تا شامگاهان به خودم باشد، درب دروازه دل بنشینم.\\
حرمت حرم دل را رعایت کنم و نگذارم هر چیزی بهخاطر و ذهن من وارد بشود و در آن بنشیند، به ذهن من خطور کند، فرودگاه دل من و ذهن من یک اتاق کنترل قوی داشته باشد که بتواند صادرات و واردات خود را کنترل کند که چه چیزهایی از من صادر میشود چه چیزهایی بر من وارد میشود، مراقبه سنگ زیربنای سلوک الی الله است.\\
بزرگان فرمودند: آدم اهل مراقبه باشد، اهل ورد و ذکر زبانی هم نباشد رشد میکند؛ ولی اگر اهل ورد باشد و اهل ذکر باشد روزی دو هزار عدد
{\large «لا اله الا الله»}
میگوید، روزی پنج هزار عدد صلوات میفرستد؛ اما دلش قاسی و غافل است، این ذکرها چهبسا به تعبیر اهل معرفت قساوتی ایجاد میکند، ذکر که بدون مراقبت باشد و بدون توجه باشد قساوتی ایجاد میکند.\\
چطور ممکن است نمازی باشد بر سر انسان بخورد، حجی انجام دهد، وقتی انسان در میقات به خدا بگوید
{\large «لبیک»،}
بفرماید
{\large «لا لبیک و لا سعدیک؛»}
تو با پول حرام آمدی تا اینجا، تو با مال شبههناک آمدی تا اینجا، تو ترک وظیفه کردی تا اینجا خودت را رساندی،
{\large «لا لبیک و لا سعدیک.»}\\
\{رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم\} فرمودند:
{\large «رُبَّ تَالِ اَلْقُرْآنِ وَ اَلْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ! {\Large{2}}.»}\\
چهبسا تالی قرآن و قاری قرآن است؛ ولی قرآن لعنتش میکند.\\
حجاج بن یوسف ثقفی (لعنهاللهعلیه) صد و بیست هزار نفر از شیعیان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را در کوفه کشت، صد و بیست هزار نفر جمعیت کمی نیست، او حافظ قرآن بود و از اول تا آخر قرآن را حفظ بود.\\
عبدالملک مروان (لعنهاللهعلیه) حافظ قرآن بود؛ اما قاتل قرآن بود.\\
همین دوره ذکر اگر هم همراه با سهو و غفلت باشد انسان را پیش نمیبرد؛\\
در بحث مراقبه، دو نوع مراقبه داریم؛ یکی اینکه من بدانم خدای متعال دائماً حواسش به من است و یک لحظه خدای متعال رویش را از من برنمیگرداند به این معنا که دائماً مرا میپاید؛ دوم من هم باید مقابلهبهمثل کنم، منم باید دائماً هواوهوس و خواهش خودم را در راه خدا تعریف کنم و حواسم به خدا باشد.\\
این دو نوع مراقبه را ما در مناجات الراجین کنار هم داریم، چقدر هم زیبا است، پانزده مناجات از امام سجاد (علیهالسلام) بهعنوان مناجات خمسةعشر نقل شده است که در اهل سلوک بهعنوان یک دستور سلوکی گفته میشود؛ هر روز یکی از این مناجاتها را بخوانند، وقتی تمام شد دوباره از اول شروع کنند، در هر ماه دو بار خوانده میشود.\\
مناجات الراجین یعنی مناجات کسانی که امیدوارند، در آن مناجات یک تعبیر خیلی شیرینی دارد. مراقبی چطور من تو را فراموش کنم، با اینکه تو همیشه به یاد منی و چطور من از تو غفلت بورزم با اینکه تو دائماً مراقب من هستی؛ چون تو دائمالذکری من را، منم باید دائمالذکر باشم تو را، چون تو همیشه حواست به من است، من هم همیشه باید حواسم به تو باشد، بعضی از علمزدهها، غربزدهها و بیسوادها نمیتوانند عالموآدم را درست تفسیر کنند، یک نگاه میکند به این کهکشانها، یک نگاه میکند به این فضای گسترده شیمی، فیزیک، ریاضی و نجوم قاتى میکند، خیال میکند این استاد پیش خدا ارزش دارد، این استاد پیش خدا قیمت دارد، خدا هر روز دارد به کهکشان راه شیری نگاه میکند و به فلان سیاهچاله نگاه میکند، دارد به فلان فرمول ریاضی نگاه میکند اصلاً چنین نیست در میان! همه موجودات عالم که فرشتگان نیز هستند دو گونه هستند که این دو گونه پیش خدا سوگلی هستند و رأس موجوداتاند و خدا با این دو گونه کار دارد؛ اسمش را گذاشته "ثقلان" ثقل یعنی موجود سنگینوزن و قیمتدار، موجود سنگینوزن ارزشمند، شما یک خانه بزرگ دارید که یک جایش کاهدانی است، یک جایش گوسفند و علفش را نگه میدارید، یک گاوصندوق نیز دارید در آن گاوصندوق دو تا الماس داری که قیمت ندارد؛ تمام توجهت به این گاوصندوق و این دوتا الماس است و به آن علفهای داخل طویله که کار نداری؛\\
خدای متعال تمام توجه رحیمیهاش و توجه رحمانیهاش گسترده است و تمام توجه رحیمیه به انس و جن است؛
{\large «سَنَفرُغُ لَكُم أَيُّهَ ٱلثَّقَلَانِ {\Large{3}}.»}\\
اینهمه خدا قبل از ما موجود آفریده است، حتی جن قبل از انس آفریده شده است و جناب ابلیس وقتی رانده شد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند شش هزار سال عبادت کرده بود؛ چه زمانی آفریده شده که شش هزار سال عبادت کرده است!\\
قبل از خلقت آدم است؛ حضرت میفرماید: ما نمیدانیم این شش هزار سال به سالهای دنیوی است یا اخروی که اگر اخروی باشد یک روزش پنجاههزار سال است یک روزش هزار سال است.
«\{{\large وَيَستَعجِلُونَكَ بِالعَذَابِ وَلَن يُخلِفَ ٱللَّهُ وَعدَهُ}\}{\large وَ إِنَّ يَومًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ}{\textbf{4}}.»
حتی جن هم قبل از آدمی خلق شده است اما وقتی که بنده و شما را آفریده بهعنوان
{\large «أَحسَنُ المَخلُوقِینَ»،}
خدا به خودش گفت:
{\large «فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحسَنُ ٱلخَٰلِقِينَ {\Large{5}}.»}\\
هیچ جا خدا نفرمود:
«\{{\large فَإِذَا سَوَّيتُهُ}\}{\large وَنَفَختُ فِيهِ مِن رُّوحِي}\{{\large فَقَعُواْ لَهُ سَٰجِدِينَ}\}.»
برای بنده و شما فرموده:
{\large «رُّوحِي»،}
من از روح خودم در آدمی دمیدم.\\
در مناجات الرّاجین عرضه میداریم: خدایا تو یک لحظه از من غافل نیستی، من آن الماسی هستم، منم نباید یک لحظه از تو غافل باشم، نباید کمفروشی کنم، نباید خودم را کم بفروشم، چطور تو را فراموش کنم با اینکه تو همیشه به یاد منی!\\
{\large «وَ كَيْفَ أَلْهُو عَنْكَ وَ أَنْتَ مُرَاقِبِي {\Large{6}}»،}
چطور از تو غفلت کنم با اینکه تو داری مرا میپایی!\\
این مراقبة الله للعبد است، خدا دارد من را میپاید و از من توقعاتی دارد؛\\
یک نوع دیگر مراقبه این است که من به یاد خدا باشم، من حواسم به مبدأ هستی باشد، هر دو مورد تأکید است و این دومی را که من حواسم همیشه به خدا باشد، هر شب جمعه شما در دعای کمیل از خدا طلب میکنید من الان بخوانم شما حفظید و پیشاپیش با من میخوانید،
{\large «أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِكَ وَ أَسْمَائِكَ»،}
خدایا من تو را میخوانم، به حق تو، به تنزه تو، به قداست تو و به بزرگترین اسماء و صفاتت، من تو را میخوانم به اسم اعظمت، به حق اسم اعظمت که چه؟ چه از تو میخواهم؟ یک جمله است:
{\large «أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِي مِنَ}[{\large في}]{\v اَللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَ أَعْمَالِي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً}.»
خدایا همه ساعات من، همه ایام من، شبها و روزهای من، به یاد تو معمور باشد پس زمان میتواند خراب باشد و میتواند آباد باشد؛ آبادی زمان من، روز من، شب من، سحر من، بین الطلوعین من، به یاد خداست.\\
زمانهای من چه شبانگاهان چه صبحگاهان به ذکر و یاد تو معمور باشد و من در تمام ساعتهای شبانهروز کمر به خدمت تو بسته باشم و عملم پیش تو مقبول باشد.
{\large «حَتَّى يَكُونَ أَعْمَالِي و إرادتي}[{\large وَ أَوْرَادِي}]{\large كُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِي فِي خِدْمَتِكَ سَرْمَداً}{\textbf{7}}.»
همه اعمال من و همه اذکار و اوراد من تبدیل به یک ذکر بشود و هو الله و من دائماً درحالخدمت به تو باشم.\\
خدا رحمت کند بزرگ شیعه مرحوم آیتالله بروجردی (رحمةاللهعلیه) در سن هشتادسالگی بر منبر نشسته بودند، برای طلبهها درس میگفتند، خواسته بودند ایشان مقداری موعظه کنند، فرموده بودند: بحمدالله و له المنة الان که دارم به گذشته خودم را نگاه میکنم، میبینم در این هشتاد سال عمر پنج دقیقه عمر من تلف نشده است. این را میگویند یک زندگی موفق، یک زندگی هدفمند، یک زندگی ریلگذاری شده، یک زندگی با برنامه، یک زندگی که حسابوکتاب دارد. مراقبه میم دوم است، صبح مشارطه کردیم حالا از صبح تا به شب بر درب دروازه دل نشستیم، یک سیم دلمان به مبدأ وصل است، مواظبیم غفلت نکنیم.\\
بهخصوص بعضی جاها مذبح ذکر و یاد خداست مسلخ یاد خداست، فرمودند:
«{\large «شَرُّ بِقَاعِ اَلْأَرْضِ اَلْأَسْوَاقُ}\{{\large وَ خَيْرُ اَلْبِقَاعِ اَلْمَسَاجِدُ}\}{\textbf{8}}.»\\
بازار بدترین بخش کره خاکی است؛ چرا بازارها بدترین بخش کره خاکی است؟ چون مسلخ یاد خداست، مذبح یاد خداست، من دیدم مثل ریگ دروغ میگوید که دو زار جنس را گرانتر بفروشد؛ آسمانوریسمان سرهم میکند و قسم به دروغ میخورد.\\
اول مغرب چرا نمیبندی بری نماز؟ میگوید: حاجآقا سرچراغ است همه فروش ما الان است.\\
این مراقبه درجاتی دارد که برخی از این درجات را عرض کنم به روح مطهر سید و سالار شهیدان هدیه کنید صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).\\
اولین درجه مراقبه، انجام واجب و ترک حرام است؛ خدا واجباتی دارد که باید انجام بشود، محرماتی دارد که باید ترک بشود.\\
بین دونماز امامجماعت محترم فرمودند که بسیاری از خانمها ناخن میکارند که چه شود؟ مد است دیگر؛ چه شود؟ زیبایی است؛ خانم محترم تا این ناخن را کاشتی، تو دائماً در حال حدث اکبر و حدث اصغر هستی؛ غسلی که بابت حیض کردی قبول نیست پس تو در حدث اکبری و اگر در حال جنابت باشد یک خانمی وضو هم نمیتوانی بگیری.\\
نماز هم نمیتوانی بخوانی، شما نماز اول وقت نمیتوانی بخوانی؛ بلکه باید اذان که گفته شد صبر کنی! صبر کنی! صبر کنی! صبر کنی! ده دقیقه یا پنج دقیقه مانده به غروب آفتاب حالا چون مضطری، وضوی جبیره بگیری و تیمم هم بکنی و نمازت را به کمرت بزنی، این نماز قبول هم نیست؛ یعنی وقتی این ناخن برداشتید؛ دومرتبه باید این نماز را بخوانید.\\
میارزد من برای اینکه مقداری زیبا باشم هم یک ناخن بکارم، مثل عقاب بگویم، مثل چه بگویم که چه؟ حالا تمام نمازهایم باطل، تمام روزههایم باطل است؛ چون خانم حیض هستید و دارید روزه میگیرید؛ زیرا غسل نکردید تمام وضوها جبیره، تمام غسلها جبیره که چه شود؟\\
اولین قدم مراقبه این است که من واجبات خدا را انجام بدهم و محرمات خدا را هم ترک کنم، در این مورد دو مشکل داریم، یکی اینکه خیلی از واجبات و محرمات را نمیشناسیم. مردمآزاری حرام است تو که ماشینت را جلوی درب پارکینگ مردم پارک میکنی کار حرام داری انجام میدهی، خلف وعده گناه کبیره است و تو که هشت قرار میگذاری هشت و ربع میروی داری گناه کبیره انجام میدهی، آزار مردم حرام است، تو که ساعت یک نصف شب با ماشین روشن میآیی وارد آپارتمان و ساختمان میشوی و همه را بیدار میکنی، داری کار حرام انجام میدهی، اصلاً نمیشناسیم واجب و حرام را؛ دوم گاهی واجب و حرام را هم میشناسیم؛ اما همه را ملتزم نیستیم. نمازخوان خوبی هستیم؛ ولی خمس نمیدهیم، نماز خوب میخوانیم، لکن امربهمعروف و نهیازمنکر نمیکنیم و اصلاً واجب نمیدانیم. این آقای دکتر هر شب پنجاه خانم بدحجاب بیاید در مطبش یک کلمه نمیگوید خانم مواظب حجابت باش! جوانهای مردم را بدبخت نکن به جد شما قسم از دو ساعت منبر من بیشتر تأثیر دارد، این آقای استاد دانشگاه این دختر بدحجاب را بکشد کنار دو دقیقه با او صحبت کند، در حکم پدر اوست خانواده او نیز خبر ندارند، او از جای دیگر آمده است؛ در محله خودش اینجوری نمیچرخد؛ گزینشی واجب و حرام را انجام میدهیم؛ سوم، گاهی وقتها انجام که میدهیم به هنگام انجام نمیدهیم من چون روحانی حج هستم اخیراً این ذهنم را خیلی درگیر کرده بسیاری از مردم ما مستطیعاند حج نمیروند؛ چون اشتباه فهمیده خیال میکند حج یعنی باید سه تا آپارتمان داشته باشد، همه بچههایش را عروس و داماد کرده باشد و برای همه آنها خانه خریده باشد. بعد حالا در سن هفتادسالگی برود حج، استطاعت یعنی زاد و توشه، من اگر زاد و توشه داشته باشم و راه باز باشد و سلامت بدنی داشته باشم، یعنی میشود استطاعت بدنی، طریقی و مالی، حج بر من واجب است همینقدر که وقتی برگشتم فقیر نشوم، کافی است برای اینکه حج بر من واجب باشد.\\
اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) فرمودند: کسی اگر مستطیع باشد و به حج نرسد دو حکم بر او بار میشود؛ یک، بعداً از استطاعت بیفتد و فقیرِ فقیر باشد باید برود حج ولو با گداییکردن و به این میگویند حج تکسؤی؛\\
دوم، اگر بمیرد این وسط قبل از مرگ، ملائکه به او میگویند: یهودی و نصرانی است یا میگویند تو بدین اسلام نمردی؛ واجب خدا را واگذاشتی!\\
حج مال دوران جوانی است که این مراسم در جان انسان بنشیند.
{\large «لَبَّیکَ أَللّهُمَّ لَبَّیکَ»؛}
سعی صفا و مروه، رمی جمرات، منا و عرفات، طواف حول البیت نه در سن نودسالگی، هشتادسالگی یا هفتادسالگی.\\
من این را مکرر دیده بودم جوانها میآمدند خدمت آیتالله بهجت (رحمةاللهعلیه) یکبار و دو بار نه! مکرر از ایشان سؤال میکردند که آقا ما میخواهیم اهل سیروسلوک بشویم، ما میخواهیم اهل عرفان بشویم، ایشان در جواب یک جمله داشت میفرمودند: مرجع تقلید اعلم خود را معین کنید و رساله او را تهیه کنید و به رساله او عمل کنید.\\
این نکته را هم اضافه کنم: رساله یک جلد کتاب است که پشت این یک جلد کتاب صد جلد کتاب است، یعنی یک مسئلهای که شما در یک دقیقه یا دو دقیقه میخوانی گاهی وقتها شش ماه مرجع تقلید روی منبر نشسته است و هزار تا طلبه نشستند دارند آیات و روایات و اجماعات و مشهورات را روی هم میریزند و بررسی میکنند و فرمولبندی میکنند که حالا به اینجا برسند آیا متنجّس منجّس هست یا نه؟ با چند واسطه در مایعات چطور و در جامدات چطور نجاست انتقال مییابد؟ یک دقیقه شما خواندی، صد جلد کتاب پشتوانه آن است با شش ماه بحث فوقِ فوق تخصصی؛ رساله را باید بوسید و روی چشم گذاشت؛ زیرا یک جلد کتاب نیست؛\\
یک مقداری ما به مستحبات و مکروهات بپردازیم؛ یک مقداری اهل مندوبات باشیم و مکروهات را کنار بگذاریم، مستحبات را عمل کنیم، میخواهی سر سفره بنشینی روبهقبله بنشین، میخواهی غذا را شروع کنی بگو
{\large «بسم الله الرحمن الرحیم»،}
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) روی منبر کوفه فرمود: من علی ضامن هستم که هر غذایی اولش بسم الله گفته بشود این غذا به بدن ضرر نرساند، اشعث بن قیس که رئیس منافقین است بلند شد گفت: یا علی من دیشب غذا خوردم بسم الله گفتم؛ ولی صبح دلدرد شدم، حضرت فرمود:
{\large «يَا لُكَعُ!»}
تندی کردند؛ چون اشعث آدم بدی است رئیس قبیله است؛ ولی آدم بدی است،
{\large «َكَلْتَ أَلْوَاناً فَسَمَّيْتَ عَلَى بَعْضِهَا وَ لَمْ تُسَمِّ عَلَى بَعْضٍ {\Large{9}}»،}
تو سر سفره چند نوع غذا داشتی برای همه بسم الله نگفتی! یعنی چه؟ یعنی پنج نوع غذا داری برای هر کدام بسم الله بگو اگر یادت رفت وسط سفره یادت آمد بگو:
{\large «بِسمِ اللهِ مِن أَوَّلِه إِلِی آخِرِه.»}
خدایا بسم الله میگویم از اول غذا تا آخر غذا زیرا یادم رفته است.\\
مقداری به مستحبات عملکردن خودمان سود میبریم، فرمود نمک اول غذا هفتاد بیماری را جلوگیری میکند. از این دستورات بگیرید تا دعای کمیل، دعای سمات، یک مقدار از مستحبات و مکروهات غافل نشویم.\\
گام سوم این است حالا واجبات و محرمات، مستحبات و مکروهات را بگذریم و یک مقداری برویم سراغ اینکه فضائل و رذائلمان چطور است؟\\
یکی از شبهای گذشته یک آقایی کنار من نشست بعد از نماز سؤال داشت سؤالش این بود گفت: حاجآقا من آستانه تحملم پایین است زود جوش میآورم، زود غضبناک میشوم، راهحل میخواست بارکالله به این انسان که خودش را میشناسد؛ آدم تندمزاجی هستم، من آدم بددلی هستم، من آدم اهل تجسسی هستم، باید روی اینها کار کنم و باید اینها را کنار بگذارم پس در حقیقت گام سوم پرداختن به اخلاقیات است.\\
رذائل را از دامان خودمان حذف کنیم و فضائل را به دامان خودمان بنشانیم و خوشاخلاق باشیم، خوشبرخورد باشیم، خیلی عجیب است ما راجع به اینکه سرفهرست نامه عملمان چیست چند جور روایت داریم! نامه عملی که میدهند به دست ما روز قیامت سرفهرستش چیست؟ دیدید این فهرست انتخاباتی برای مجلس سرفهرست دارد؛ حالا نامه عمل سرفهرستش چیست؟\\
یک روایت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:
«\{{\large حُسْنُ اَلْخُلُقِ خَيْرُ قَرِينٍ}\}{\large وَ عُنْوَانُ صَحِيفَةِ اَلْمُؤْمِنِ حُسْنُ خُلُقِهِ {\Large {10}}}.»\\
عنوان نامه عمل مؤمن خوشاخلاق است. عجیب است نمیگوید زیارت اربعین است، نمیگوید عزاداری است، نمیگوید نماز است، نمیگوید روزه است بلکه میفرماید: آن سرفهرست نامه عمل خوشاخلاقی است؛\\
این را برایتان قبلاً هم گفتم: یک حاجی داشتم به من گفت: حاجآقا من شب که میروم خانه، پشت درب خانه میبینم بچهها خوشحال دارند با هم میگویند و میخندند و بازی میکنند و خانم دارد با این بچهها بازی میکند. بهمحض اینکه من وارد میشوم هرکسی سر جایش نشسته است، گفتم: بفرمایید عزرائیل وارد شد؛ چه تعریفی است تو از خودت میکنی! حاجآقا همه حسابها همه ماستها کیسه است، همه حسابها دستشان است؛ به ما مردها میگویند: وارد خانه میخواهی بشوی چک و سفته و دعوا و گیر و گرفتاری همه پشت درب بگذار و تو الان همسر یک خانم و پدر فرزندان هستی و باید بامحبت وارد شوی با عشق وارد شوید با علاقه وارد شوید.\\
حسن الخلق در میان مردم هم همین است.\\
روایت دوم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
{\large «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ اَلْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ {\Large{11}}.»}
عنوان صحیفه مؤمن محبت امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) است، این نشان میدهد چقدر حسن خلق عجیب است، تنه به تنه محبت علی (علیهالسلام) میزند.\\
یکی در باب اعتقادیات و یکی در باب اخلاقیات است و منافاتی با یکدیگر ندارد، نامه عملی که به ما میدهند فهرست خطوطی دارد اعتقادیاتش سرفهرست دارد، اخلاقیاتش سرفهرست دارد، احکام عملی دارد و همچنین در احکام عملی عنوان دارد که چه زمانی و چه جور نماز میخواند که امام باقر (علیهالسلام) فرمودند:
{\large «فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا إِنَّ اَلصَّلاَةَ {\Large{12}}.»}\\
پس گام سوم به اخلاقیات توجه کنیم؛\\
گام چهارم در مراقبه این است که من واجبات و مستحبات را رعایت کردم و اخلاقیات را درست کردم، حالا بنشینم دلم و ذهنم را کنترل کنم، تمرکز درونی داشته باشم؛ یعنی چه؟ یعنی خودم را در محضر پروردگار ببینم؛ یعنی قال (علیهالسلام):
{\large «اُعْبُدِ اَللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَرَهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ {\Large{13}}.»}\\
از بحث مراقبه بگذرم سنگ زیربنای سیروسلوک الی الله مراقبت است؛\\
مرحوم علامه طباطبایی (ره) آن عارف، فیلسوف، فقیه و مفسر بینظیر یا کمنظیر (عدهای معتقدند در علمای اسلام ایشان بینظیر است و عدهای معتقدند کمنظیر است)، ایشان رضوان خدا بر او یک جمله ارزشمند فرموده بودند: هرچه در روز مراقبتم متینتر، در شب مکاشفتم زلالتر، هرچه در روز حواسم بیشتر جمع بود مراقبهام قویتر بود، سحرگاهان کشف و شهود من زلالتر بود، خالیتر از ترشحات نفسانی بود و پاکتر بود، تأثیرگذار بود پس باید مراقبت را در نظر داشت.\\
برای کسانی که اهل مطالعهاند کتاب تخصصی مراقبه عملی کتابی است نوشته عارف کامل مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی به نام "المراقبات" اسم دیگرش "اعمال السنه" است، این کتاب ترجمه شده ترجمه آن را بگیرید چه کار کرده است؟ دوازده ماه سال را، محرم، صفر، ذیقعده، ذیحجه، کتاب برای محرم شروع میکند میگوید این ماه چه مراقباتی دارد میرسد به روز غدیر میگوید امروز چه مراقباتی دارد؛ میرسد به روز عاشورا میگوید امروز چه مراقباتی دارد؛ به این میگوییم کتاب تخصصی مراقبات ترجمه شده و کتاب ارزشمندی است؛ اصلاً قلم مرحوم ملکی تبریزی ارزشمند است.\\
به روح مطهر علمای اسلام مخصوصاً کسانی که در این چند شب نام مبارکشان را بر این منبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر زبان جاری کردیم هدیه کنید صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).\\
میم سوم محاسبه است شب قبل از خواب مینشینیم از خودمان حساب میکشیم. خیلی در دین ما بر آن تأکید شده است آیه بخوانم؛\\
«\{{\large يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ}\}{\large وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ}\{{\large وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ}\}{\textbf{14}}.»\\
هر انسانی باید بنشیند حساب کند ببیند برای فردا چه پیش فرستاده حسابوکتاب کند؛
روایتی که اول منبر خواندم
{\large «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»،}
قبل از اینکه از شما حساب بکشند خودت از خودت حساب بکش.
{\large «وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا»،}
قبل از اینکه شما را وزن کنند خودت به خودت نمره بده، خودت به خودت بارم بده که چقدر وزن داری؛\\
این جنبه مثبت قضیه است لکن جنبه ترسناکش چیست؟ اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) فرمودند: اگر کسی اهل این کار نباشد شیعه واقعی نیست! حالا هر سال محرم بیاید سینه بزند، هر سال محرم و اربعین پیاده برود کربلا، امام کاظم (علیهالسلام) فرمود:
{\large «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ {\Large{15}}.»}\\
از ما اهلبیت نیست، شیعه واقعی نیست کسی که در شبانهروز یکبار یا دو بار ننشیند به حساب نفس خود رسیدگی نکند. روایت در کافی شریف است سندش معتبرِ معتبر، شیعه واقعی نیست! از امشب شروع کنید اوائل کمی طول میکشد بعد آسان میشود؛ قبل از اینکه بخوابی بنشین و ببین از صبح چه کار کردی؟ چند تا دل آزردی؟ چند بار چشمت خطا رفته است؟ نماز اول وقت خواندی یا نخواندی؟ سپس اهلبیت (علیهمالسلام) فرمودند: اگر کار خوب کردهای بگو
{\large «الحمدلله، شکراً لله»،}
اگر کار بد کردهای حداقل بگو
{\large «أستغفرالله»،}
خدایا ببخشید، شتر دیدی ندیدی، خام بودم اشتباه کردم، این شرط تشیع واقعی است؛\\
اولین کتابهایی که در مورد محاسبه نوشته شده مال اوایل غیبت صغراست، محاسبة النفس بزرگانی نوشتند که قبل از شیخ صدوق زندگی میکردند؛ زیرا بسیار مسئله، مسئله مهمی است.\\
این محاسبه اگر بخواهد اثرگذار باشد، باید ثمری بر آن بار باشد، ثمرش این است که من اگر کار بد کردم خودم را سرزنش کنم و اگر کار بد کردم و خیلی بد بود خودم را مجازات کنم، یک کاری بکنم که دیگر تکرار نشود که دیگر این خطا از من صادر نشود که به این میگوییم معاتبه و معاقبه.\\
روایت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مورد محاسبه داریم، این را ترجمه کنم به تفسیرش نمیرسم حضرت فرمود:
{\large «اَلْعَاقِلُ مَنْ وَضَعَ اَلْأَشْيَاءَ مَوَاضِعَهَا}\{{\large وَ اَلْجَاهِلُ ضِدُّ ذَلِكَ}\}{\textbf{16}}.»\\
عاقل کسی است که به جا کار میکند؛ پس معنی عاقل را دانستیم؛\\
روایت دیگر
{\large «َلَى اَلْعَاقِلِ أَنْ يُحْصِيَ عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوُئِهَا فِي الدِّينِ وَ الرَّأْىِ وَ الْأَخْلاَقِ وَ الْأَدَبِ فَيَجْمَعَ ذَلِكَ فِي صَدْرِهِ أَوْ فِي كِتَابٍ وَ يَعْمَلَ فِي إِزَالَتِهَا {\Large{17}}.»}\\
انسان خردمند باید بادقت زشتیهایش را و بدیهایش را احصاء کند، استقصا کند و بشمارد؛\\
این کمبودها و زشتیها در چهار ساحت دین است، ناهنجاریهایی که در دین دارد، در رأی و نظر دارد، در اخلاق دارد و در ادب دارد؛ در چهار محور دین، آرا، اخلاق و آداب اگر ناهنجاری دارد، زشتی دارد و بدعملی دارد اینها را باید بادقت بازخوانی کند، بازشناسی کند؛ این کار را کرد باید چه کار کند؟ اینها را که بازخوانی کرد، یا در حافظهاش بنویسد یا در دلش، در سینهاش بنویسد یا در دفترچهای بنویسد؛\\
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: مؤمنی که خیلی حافظهاش قوی نیست باید دفترچهاش همراهش باشد و این دفترچهای است که در آن نوشته است من تندمزاجم و این را باید درستش کنم، من چشمم میلنگد این را باید درستش کنم، من بخل دارم این را باید درستش کنم، سی عدد یا چهل عدد است یا در حافظه نوشته است یا در دفترچه.\\
شروع کند یواشیواش اینها را برطرفکردن وگرنه عمر میگذرد و یکوقت انسان میبیند وقت احتضار است و معلوم نمیکند چه زمانی میآید.\\
ما یک دکتری داشتیم اخیراً در شهر سرخس زندگی میکرد، در چهل و چهارسالگی در روز روشن کنار خیابان میرفت، در پیادهرو و ماشین آمد در پیادهرو با دیوار کناری او را یکی کرد همان جا در حادثه جان داد و رفت؛ رفیق من بود، صدها آرزو داشت که همه بر بادرفت. \\
حضرت فرمودند: اینجور اهل محاسبه باش در چهار محور دین، آرا و نظریات، اخلاق و ادب در این چهار محور مشکلاتت را بازخوانی کن و در دفترچه بنویس. پنجاه عدد است، پنج سال بعد که شد پنج عدد کم شده باشد؛ اگر هر کسی از ما به این روایت عمل کنیم انشاءالله که مصداق رحمت الهی خواهیم بود.
\begin{center}
{\large «صلی الله علیک یا ابا عبدالله، یا بن رسول الله.»}
\end{center}
امشب که رفتی به محاسبه نشستی یکی از کارهایی که انجام دادی و باید برایش بگویی الحمدلله سرت را بر سجده شکر بگذاری و شکر کنی این حضور در مجلس اباعبدالله (علیهالسلام) است؛\\
امام معصوم گتره حرف نمیزند، سخنش سخن حق است به ما فرمودند: اگر بگریانی در مصیبت حسین (علیهالسلام) بهشتی هستی و اگر گریه کنید و اشک جاری نشود به حدی که اشک بلغزد بر گونه انسان و فقط چشم یک مقداری نمناک بشود بهشتی هستی، اگر هیچکدام از اینها نیست و فقط تباکی کنی و خودت را به حالت گریه بزنی و شکل اشک ریختن را دربیاوری که گویا دارد گریه میکند اهل بهشتی.\\
کیمیایی است شرکت در مجلس اباعبدالله (علیهالسلام) از ما هم خواستند مردمی عزاداری کنیم؛ مثلاً شاعر میرود خدمت امام صادق (علیهالسلام) حضرت میگوید: بخوان از مراثی شروع میکند خیلی باکلاس خواندن و حضرت میگوید: نه! همان جوری که میروید سر قبر اباعبدالله (علیهالسلام) نوحه میکنید، همان جوری برای ما بخوان. آن وقت صدایش بلند میشود، روایات میگوید: یکدفعه پشت پرده میبینند صدای زنها به ناله و به عزا بلند شد. خواستند خیلی خودمانی بر اباعبدالله (علیهالسلام) گریه کنیم و این نکته ارزشمندی است.\\
ما شب چهارم معمولاً از اصحاب میخوانیم، یکی از اصحاب که لااقل من خودم با این صحابی امام حسین (علیهالسلام) همذاتپنداری میکنم و همذاتانگاری میکنم.\\
خیلی عجیب است در مصیبت هر سال بنا داریم نامی از او ببریم غلام سیاه اباعبدالله (علیهالسلام)؛ ببینید بعضیها در کربلا بودند؛ مانند حبیب که بزرگ کوفه است، مسلم ابن عوسجه اسدی بزرگ است، عابس بن أبی شبیب شاکری بزرگ است، حر بن یزید ریاحی بزرگ است، اما بعضیها بودند با خودشان میگفتند: کی به ما نگاه میکند! کی ما را میبیند! جَون از این دسته است، غلام فضل ابن عباس است که ۱۵۰ دینار امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پول داده و او را خریده است و هدیه کرده به رفیقش ابوذر و با ابوذر در تبعید بوده است تا ابوذر فوت کرده است و مالکاشتر او را دفن کرده است و موقع دفن بوده که از ربذه برگشته است و مستقیم رفته خانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و نگفته که من آزادم اینکه میگوییم جناب جون پیر غلام اباعبدالله است، بعضی نوشتند در کربلا نود سالش بود، خط را گم نکرده است برگشت خانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام)؛ حضرت فرمودند: جون تو آزادی، عرض کرد: من غلام هستم، من نوکر شما هستم، امیرالمؤمنین شهید شده است آمده خانه امام مجتبی (علیهالسلام)، حضرت فرمودند: جَون تو آزادی، عرض کرد: من غلام هستم، من نوکر شما هستم؛ امام مجتبی (علیهالسلام) شهید شدند آمده خانه اباعبدالله (علیهالسلام) حضرت فرمودند: جَون تو آزادی، عرض کرد: من غلام هستم، من نوکر شما هستم نه آقا من غلام خانه زادم.\\
با امام حسین (علیهالسلام) مکه آمده است و سپس از مکه بهطرف کوفه آمده است و شب عاشورا هم دارد شمشیر سیدالشهدا (علیهالسلام) را صیقل میدهد و در این کار مسلط است.\\
روز عاشورا جرئت نکرده است به حضرت بگوید من بروم یا نروم بعد از نماز که دیگر اصحاب کم شدند خدمت اباعبدالله (علیهالسلام) آمده است؛\\
{\large «ثُمَّ بَرَزَ جَونٌ مَولَی أَبِیذَرٍّ وَ کَانَ عَبداً أَسوَدَ فَقَالَ لَهُ الحُسَینُ أَنتَ فِی إِذنٍ مِنِّی.»}\\
حضرت فرمودند: درست است که دیشب با من بیعت کردی؛ اما باید این را بدانی که من بیعتم را از تو برداشتم برو.\\
میدانید امام حسین (علیهالسلام) یک غلام دیگر نیز دارد عقبة ابن سمعان نجنگیده است و بعد از جنگ نیز وقتی دشمن حمله کرد گفت: من غلام هستم و گفتند برو آزادی و آزاد شد.\\
جَون هم میتوانست اینجوری عمل کند؛ اما عمل نکرد، آمد خدمت اباعبدالله (علیهالسلام) اجازه گرفت، حضرت فرمودند: بیعتم را از تو برداشتم.
{\large «فَإِنَّمَا تَبِعتَنَا طَلَباً لِلعَافِیَة»،}
تو آمدی خانه ما زندگی داشته باشی و به نانی برسی
{\large «فَلَاتَبتَلِ بِطَرِیقِنَا»،}
نمیخواهد بهخاطر ما به مشکل بیفتی؛
{\large «فَقَالَ یَا بنَ رَسُولِ الله أَنَا فِی الرِّخَاءِ أَلحَسُ قِصَاعَكُم وَ فِي الشِّدَّةِ أَخذَلُكُم!»}
گفت: حسین جان وقتی جنگی نبود و درگیری نبود من کاسه لیس شما بودم، حالا که بحث جنگ و درگیری است شما را رها کنم. میداند امام حسین (علیهالسلام) راحت اجازه به او نمیدهد، پس احساسات اباعبدالله (علیهالسلام) را جریحهدار کرد و به حضرت عرضه داشت:
{\large «وَاللَّهِ إِنَّ ریحِی لَمُنْتِنٌ»،}
حسین جان! من سیاه پوستم و بوی خوبی ندارم. چه افرادی در مجلس بوی گناه میدهند مثل من! چه کسانی یک سال خطا رفتند آمدند امشب آمرزیده بشوند! دستشان را حسین بگیرد؛
{\large «وَ إِنَّ حَسَبِی لَلَئِیمٌ»،}
من سیاه پوستم و اهل نوبهام، حسبونسب ندارم؛
{\large «وَ إنَّ لَوْنِی لَأَسْوَدٌ»،}
صورتم هم که سیاه است،
{\large «فَتَنَفَّس عَلَیَّ الجَنَّة »،}
آقا بگذارید من هم بهشتی بشوم.
{\large « لَیَطیبَ ریحِی وَیَشْرُفَ حَسَبِی وَیَبْیَضَّ لَوْنی»،}
پس بگذار دست به دامن تو باشیم؛ امام حسین (علیهالسلام) سکوت کرده او دارد ادامه میدهد، فرمود:
{\large «لا وَاللَّهِ لا أُفارِقُکُمْ حَتّى یَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُّ الْأَسْوَدُ مَعَ دِمائِکُمْ»،}
من قسم به خدا دست برنمیدارم تا خون من خون من سیاه و خون سیاه من با خون شما مخلوط بشود.\\
تا اینجا مقتل گفتار را نقل کرده امام حسین (علیهالسلام) هنوز سکوت کرده است و هنوز اجازه نداده است؛ یک کار عاطفی کرد امام به هم ریخت، افتاد روی پاهای سیدالشهدا (علیهالسلام).\\
این حرکت را ما شب قاسم نیز میگوییم قاسم هر کاری کرد امام اجازه نمیداد، افتاد روی پاهای اباعبدالله (علیهالسلام) شروع کرد التماسکردن.\\
بگو خدایا میشود این پاها بیاید بالای سر ما موقع احتضار چشممان را باز کنیم ببینیم آقایمان بالای سر من است.\\
آمده جنگیده از اسب افتاده بیست و پنج نفر را به درک واصل کرده است با خودش مردد است که من سیاه هم آقای خودم را صدا کنم یا نه؟ دل به دریا زد صدا زد السلام علیک یا اباعبدالله؛ سیدالشهدا باعجله آمد، بوسید غلام سیاهش را دستها را به آسمان بلند کرد:
{\large «أَللَّهُمَ بَیِّضْ وَجْهَهُ}\{{\large وطَیِّبْ ریحَهُ، وَاحْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرارِ، وَعَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ}\}.»
خدایا صورتش را سفید گردان. امام باقر (علیهالسلام) فرمود: وقتی آمدند جنازهها را جمع کنند دیدند از گوشه میدان بوی عطر و گلاب میآید.\\
دستانت را بیاور بالا خودت را غلام سیاه اباعبدالله (علیهالسلام) حساب کن و سه مرتبه بگو یا حسین (علیهالسلام).
\newpage
\begin{center}
\Large{فهرست منابع}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
حر عاملی، محمد بن حسن، حسینی جلالی، محمدرضا، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۱۶. تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة. ۳۰ ج. قم - ایران: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 16، ص 99.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحار الأنوار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 89، ص 184.
\item
سوره الرحمن، آیه 31.
\item
سوره حج، آیه 47.
\item
سوره مؤمنون، آیه 14.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، و اعلمی، علاء الدین. ۱۴۲۳-۲۰۰۳. زاد المعاد. ۱ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ص 408.
\item
ابنطاووس، علی بن موسی، و اعلمی، حسین. ۱۴۱۷-۱۹۹۶. إقبال الأعمال. ۱ ج. بیروت - لبنان: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ص 224.
\item
حر عاملی، محمد بن حسن، حسینی جلالی، محمدرضا، و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ۱۴۱۶. تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة. ۳۰ ج. قم - ایران: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 5، ص 293.
\item
ابنبابویه، محمد بن علی، غفاری، علیاکبر، و غفاری، علیاکبر. ۱۳۶۳-۱۴۰۴. من لايحضره الفقيه. ۴ ج. قم - ایران: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ج 3، ص 355.
\item
غفاری، علیاکبر، و ابنشعبه، حسن بن علی. ۱۳۶۳-۱۴۰۴. تحف العقول. ۱ ج. قم ایران: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ص 200.
\item
رسولی، هاشم، ابنشهرآشوب، محمد بن علی، و آشتیانی، محمدحسین. بدون تاریخ. المناقب (ابن شهر آشوب). ۴ ج. قم - ایران: علامه، ج 2، ص 151.
\item
با اندکی تغییر: أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ اَلْعَبْدُ عَلَى اَلصَّلاَةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ؛ ابنبابویه، محمد بن علی، غفاری، علیاکبر، و غفاری، علیاکبر. ۱۳۶۳-۱۴۰۴. من لايحضره الفقيه. ۴ ج. قم - ایران: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، ج 1، ص 208.
\item
ابنابیجمهور، محمد بن زینالدین، مرعشی، شهابالدین، و عراقی، مجتبی. ۱۴۰۳-۱۹۸۳. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية. ۴ ج. قم - ایران: مؤسسه سيد الشهداء (ع)، ج 1، ص 405.
\item
سوره حشر، آیه 18
\item
غفاری، علیاکبر، کلینی، محمد بن یعقوب، و آخوندی، محمد. ۱۳۶۳. الکافي. ۸ ج. تهران - ایران: دار الکتب الإسلامیة، ج 2، ص 453.
\item
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، آمدی، عبدالواحد بن محمد، و رجایی، مهدی. ۱۴۱۰-۱۹۹۰. غرر الحکم (تصحیح رجایی). ۱ ج. قم - ایران: دار الکتاب الإسلامي، ص 104.
\item
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، آمدی، عبدالواحد بن محمد، و رجایی، مهدی. ۱۴۱۰-۱۹۹۰. غرر الحکم (تصحیح رجایی). ۱ ج. قم - ایران: دار الکتاب الإسلامي، ص 453.
\end{enumerate}
\end{document}